روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی
روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

رابطه شخصیت و اس ام اس

رابطه شخصیت و اس ام اس


 شاید برای تان جالب باشد بدانید چه نوع پیامک هایی توسط چه شخصیت هایی فرستاده می شود. تحقیقات روان پزشکی نشان داده است که:
1. کسانی که پیام های پرخاشگرانه، تهدید آمیز یا شوخی های زننده ارسال می کنند و به نوعی ایجاد مزاحمت می کنند، صفات شخصیتی ضد اجتماعی یا غیر اجتماعی دارند.
2. افرادی با صفات شخصیتی پارانویید (بد گمان) عموماً ترجیح می دهند پیامک نفرستند، زیرا می ترسند علیه خود آنان مورد استفاده قرار گیرد.
3. کسانی که گاهی پیامک های عاشقانه و دوستانه و گاهی پیامک های حاکی از نفرت و بی مهری ارسال می کنند و به طور کلی همیشه بین دو قطب متفاوت نوسان دارند، احتمالاً شخصیتی مرزی دارند.
4. افرادی با صفات شخصیتی وسواسی، پس از دودلی ها و صرف وقت زیاد و ویراستن مکرر در مکرر ممکن است پیامکی را ارسال کنند، اما سپس دچار نگرانی می شوند که مبادا پیامک آنان نرسیده باشد. بنابراین پیامک را دوباره و سه باره ارسال می کنند و حتی ممکن است تلفنی بپرسند که پیامک شان رسیده یا نه! و پس از اطمینان از رسیدن پیامک دچار این نگرانی می شوند که آیا گیرنده پیامک متوجه منظور آنان شده است یا نه.
5. برخی افراد انتظار دارند مرتباً به وسیله پیامک از آنان احوالپرسی شود و مورد تحسین و تشویق قرار گیرند و این موضوع سبب احساس شادی پیش از حد در آنان می شود. اما اگر روزی پیامکی دریافت نکنند. یا مورد تشویق و ستایش قرار نگیرند، به شدت افسرده می شوند. این ویژگی در افراد خود شیفته زیاد دیده می شود.
6. افراد مانیک (شیدا) و هیپوماتیک (نیمه شیدا) ممکن است در یک روز صدها پیامک به آشنایان ارسال کنند و گاهی شب ها هم این کار را ادامه می دهند و عموماً هم پیام آنان را شوخی های نامناسب تشکیل می دهد.
7. فردی که از ارتباط با دیگران می ترسد، می کوشد با ارسال و دریافت پیامک به نوعی «شبه ارتباط » نایل شود و بر احساس ترس و عدم کفایت خویش غلبه کند. وی ممکن است به این کار اعتیاد هم پیدا کند.
منبع: نشریه راه موفقیت، ش 22.

بررسی شیوه های نفوذ کلام در سخنوری

بررسی شیوه های نفوذ کلام در سخنوری


 چکیده:در هر بحثی اولین چیزی که حائز اهمیت است، موضوع آن بحث و یا نوشته است. بنابراین موضوع وفصل نخست این مقاله را به تعریف خطابه از کتاب متفّکر شهید استاد مرتضی مطهری اختصاص داده و سپس به شناخت مخاطب اشاره خواهد شد. همان گونه که در مقدمه نیز اشاره شد، اشکال اساسی که در فهم مطالب با آن مواجه هستیم، اغلب به علت ندانستن زبان هم دیگر است. ما باید با این واقعیت کنار آمده که همه‌ی انسان‌ها مثل یک دیگر نیستند و تفاوت‌ها زیادی در میان آن‌ها وجود دارد. شناخت مخاطب برای رویارویی با وی، مهم‌ترین بخش در تاثیر کلام است. به عبارت دیگر وقتی ما ندانیم که برای چه کسی با چه روحیاتی سخن می‌گوییم، قاعدتاً در طرز بیان خود، دچار مشکل خواهیم شد. در فصل دوم به راه کارهای مواجهه با مسئله اشاره خواهد شد. وقتی شناخت صحیح از مخاطب به دست آمد، موضوعی که بعد از آن حائز اهمیت است، خود موضوع مورد بحث است. در مورد شکل، هدف، راه کارهای صحیح وناصحیح، خطرها، امتیازات وتوجه شنونده به بحث و... در فصل سوم به شکل و روش صحیح سخن گفتن، تاثیر گذاری هر چه بیشتر در مخاطب و استفاده از روش‌هایی که می‌تواند، از کلیشه ای بودن بحث وخسته کردن مخاطب بکاهد اشاره شده است. در فصل آخر نیز به اشکال مختلف وراه بردهای عملی که یک خطیب و سخنران می‌تواند به واسطه‌ی آن‌ها بر استرس‌ها و اضطراب‌های موقع سخنرانی، مقابله کند، مختصراً اشاره خواهد شد.
کلید واژه: سخنرانی، سخنران، صحبت کردن، نگاه، مخاطب، خطابه، راه کارها، سکوت
مقدمه: انسان از لحاظ شخصیتی نیازمند به ارتباط با دیگران است، و مقدمه و چارچوب اصلی شکل‌گیری ارتباطات در انسان، سخن گفتن است.
وصحبت کردن نیز همچون علوم دیگر به راه کارهایی نیازمند است، تا انسان بتواند با تکیه به آن در برقراری این ارتباط موفق باشد. البته در نگرش نخست، وبرخورد با چنین موضوعی، به نظر می سد، سخن گفتن، یک تجربه است و نامیدن آ ن به نام علم، یک نوع بزرگ نمایی برای آن محسوب خواهد گشت. امّا وقتی با ژرف اندیشی به آن بنگریم، خواهیم دید که آن نه تنها یک علم، بلکه سر لوحه و ریشه‌ی اساسی برای بسیاری از علوم ارتباطی و محاوره ای و روانشناسی است. لازم است قبل از شروع به مباحث فو ق، به این موضوع نیز اشاره شود که چرا شروع به نوشتن این نوشته نمودم. اینجانب یکی از انتقادات اساسی و اصلی‌ام از مراکز فرهنگی و آموزشی به این است که چرا به سخن و صحبت کردن اهمیت نمی‌دهند. امروز برای دانشجویان، طلاب، اساتید، بزرگان و ...سخن گفتن یک نیاز مبّّرز و اساسی به حساب می‌آید، لکن در جامعه‌ی فعلی هیچ مرکزی رسماً نوع و رسم سخنرانی را به آنان نمی‌آموزند یا حداقل به آن توجه لازم نمی‌گردد. به عنوان مثال وقتی یک دانشمند محقق و کارآزموده و حتی یک عالم دینی می‌خواهد از دانش خود کمی به دیگران بیاموزد، اغلب به علل مختلفی از جمله نبودن فضای ارتباطی بین او و جامعه و ندانستن نوع برخورد با آنان و حتی روش و لهجه‌ی صحبت کردن، نه تنها نمی‌تواند صحبت خود را به گوش جامعه برساند، بلکه به مرور زمان به علت ندانستن زبان هم دیگر، دوری و حتی تنفری بین دو قشر ایجاد می‌گردد که می‌تواند بسیارخطرناک باشد. یا وقتی که عالم دینی قصد دارد، صحبت‌های خود را به دیگران تعلیم دهد، وقتی نداند چگونه آغاز و پایان دهنده‌ی صحبت‌های خویش باشد یا به عبارت دیگر وقتی همیشه برای عده ای خاص، صحبت کرده وشکل صحبت کردن باعوام را نمی‌داند، کم کم فاصله ای عمیق بین علم و اجتماع و منزوی شدن علم و دانش پدید خواهد آمد که حل و فصل آن سخت خواهد بود. بسیار اتفاق افتاده است که می‌خواهیم موضوعی را به فردی بگوییم، اما طرف مقابل از صحبت‌هایمان برداشت اشتباهی پیدا می‌کند و همین موضوع و سوء تفاهم‌های بی دلیل، به یقین به علت ندانستن فرهنگ و زبان هم دیگر است. آن موقع خواهد بود که هر قشر و شخصیتی در چارچوب شخصی خود، فرو می‌رود و ارتباط بین مردم کم کم از بین خواهد رفت؛ و به همین داعی تصمیم به نوشتن این مقاله نمودم تا این اقشار بلکه جامعه‌ی امروز که عملاً از نطق و روش‌های صحیح آن اطلاع کافی ندارند را به حول و قوه‌ی خدای تبارک تعالی با روش‌های مندرج در این مقاله یاری نمایم تا انشا الله این مشکل از میان برود.

تعریف سخنرانی وخطابه و رابطه‌ی آن با اسلام و دین

استاد مطهری (ره) در کتاب خطابه و منبر به شکل و پایه‌ریزی خطابه مختصراً اشاره می‌کنند، وبه علت اختصار این نوشته، عیناً به همان کلمات و نوشتار بدون هیچ گونه تصرفی در ویرایش بسنده می‌شود: ایشان می‌فرمایند: [سخنرانی همان است که از لحاظ فنی و علمی در منطق، به آن خطابه می‌گویند. خطابه یکی از فنون پنجگانه سخن و کلام است، در منطق پنج صناعت، یعنی پنج هنر سخنی هستند که به آن‌ها صناعت خمس می‌گویند و از ارسطو رسیده است، یکی از آن‌ها فن خطابه است.] ایشان پس از تعریف خطابه به رابطه‌ی مستقیم خطابه و اسلام نیز اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: [پیوند خطابه با اسلام از چند نظر است: از این نظر که خطابه یک فن است، یعنی یک هنر است و هنر مطلقاً می‌تواند به کمک یک فکر وعقیده ویا بجنگ یک فکر و یا عقیده بیاید، یعنی یک فکر، یک فلسفه، یک دین، یک آئین را می‌شود بوسیله ی هنر ویا صنعت تقویت کرد، وهمچنین می‌شود آن را بوسیله ی هنر ویا صنعت تضعیف کرد].ایشان ادامه می‌دهند: [خطابه از آن جهت که یک هنر یا فن است و هنر و فن معمولاً می‌تواند اثر اجتماعی داشته باشد و عامل اجتماعی بشمار رود، یک فکر ویا یک عقیده را تقویت ویا تضعیف کند، از بزرگ‌ترین عوامل اجتماعی بشمار می‌رود و هیچ هنری به اندازه‌ی خطابه نمی‌تواند اثر اجتماعی داشته باشد و اگر از این نظر به خطابه نگاه کنیم، رابطه‌ی هنر خطابه با اسلام مثل بسیاری از هنرها و صناعت‌های دیگر است. نظر دیگر درباره‌ی پیوند خطابه واسلام از جنبه‌ی مستقیمی است که اسلام در تحول وپیشرفت خطابه کرده است، اسلام در فن خطابه تاثیر داشت، خطابه را بالا برد، جلو برد، عرب از فنونیکه مربوط به زبان است، یعنی شعر و خطابه ونویسندگی، شعر را خوب می‌گفته است امّا عرب در خطابه آنقدر ها قوی نبوده است. امّا اسلام که پیدا شد در هر سه قسمت (شعر –خطابه –نویسندگی) تاثیر گذاشت، در شعر وخطابه تحول عظیمی ایجاد کرد و نویسندگی را ابداع نمود. وقتی خطابه های رسول اکرم را می‌بینید، طور دیگری است، معانی دیگری در کار آمده است، معارفی هست، معنویتی هست، مسائل اجتماعی هست، حکمتهای بزرگ ومسائل اخلاقی هست و این‌ها درخطابه های جاهلیت وجود نداشته است. بدیهی است وقتیکه قرآن کریم خود نمونه‌ی اعجاز بیان وفصاحت و بلاغت است وبیان را یکی از بزرگ‌ترین نعمتهای الهی بشمارد (الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان) ووقتیکه در اولین آیات نازل بر پیغمبر از قلم وکتابت ونویسندگی نام ببرد: (اقراء باسم ربک الذی خلق الانسان من علق اقراء وربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم) خواه ناخواه در خطابه وبیان تحول بوجود می‌آید و بی جهت نبود که مسلمین علوم زبان و بالاخص علم فصاحت و بلاغت را با قواعد مخصوصش ابتکار و ابداع نمودند.]

شناخت دقیق مخاطب

پس از شناخت مختصر از خطابه وسخنرانی، اکنون نوبت به فنون اجرائی درآن، ونوع وروش برخورد با مخاطب و مستمع خواهد رسید. برای شناخت صحیح مخاطب، لازم است از احتیاجات و علایق آن‌ها با خبر شویم. خطیب موفّق، خطیبی است که می‌تواند موضوع مورد بحث خود را با علایق مخاطبان، همگام سازد و موضوعات خود را با استفاده از علایق خود مخاطب مطرح سازد. مسلماً مخاطبانی که ما با آن‌ها روبه رو هستیم، یکسان نیستند واصل مهم‌تر و اساسی‌تری که باید پذیرفت، این است که همه‌ی مخاطبان، عقاید و باورهای شخصی، اعتقادی و حتی دینی ما را قبول ندارند. به همین جهت، اولین چارچوب و اصل در سخنرانی، شناخت علایق مخاطبان است. اگر شاهدیم که بعضی از سخنرانی‌ها با وجود مباحث علمی و ظرافت‌هایی که شخص سخنران در بیان خود دارد، بسیار کم مخاطب است، همه به این دلیل است که آن‌ها مخاطبان خود را نشناخته‌اند، آن‌ها با علایق خود بحث می‌کنند و مباحث مورد علاقه خود را مطرح می‌کنند. شاید انتقاد شود، که اگر ما بخواهیم بر اساس علایق دیگران صحبت کنیم، در موارد زیادی باید از اعتقادات شخصی و مسلّمات دینی و هویتی خود دست برداریم، بنابراین چگونه می‌توان، موضوعی و بحثی که خود قبول نداریم را برای مخاطب عرضه کنیم. مامجبور نیستیم که علایق خود را کنار گذاشته و فقط به محبوبیات مخاطب نگاه کنیم، بلکه می‌توانیم با همان احساسات مخاطب و عقاید شخصیش، که برای هر انسانی مهم تلقّی می‌گردد، بر وی غلبه نمود. خطیب می‌تواند با مخاطب یکی شود و مباحث خود را به عنوان یک دوست و دلسوز برای وی مطرح کند تا به عنوان یک هدایت گر، یک مبلغ و امثالهم. (1) یقیناً ًهر سخنرانی، به این مقدار که در هر مکانی مطابق با میل مخاطب از چیزهایی که آنان دوست دارند، اطلاعات عمومی دارد. بنابراین توصیه می‌شود هر خطیبی در مرحله‌ی نخست، از چیزهایی که مخاطبان دوست دارند صحبت کند، حتی اگر آن علاقه، هیچ ربطی به موضوع مورد بحثش نداشته باشد، زیرا هر مخاطبی وقتی ببیند، طرف مقابل وی از علایق او سخن می‌گوید، خود را مجبور می‌داند به سخنان او گوش دهد. به عنوان مثال یک سخنران دینی، وقتی می‌خواهد برای دانشجویان خلبانی صحبت کند، می‌تواند قبل از سخنرانی یک کتاب ساده از اصطلاحات خلبانی بخواند و قبل از ورود به بحثش کمی در مورد آن توضیح دهد. حتی می‌تواند این سخنان را به عنوان مثال برای بحث خودش و یا حتی برای عوض شدن محیط به صورت یک مزاح بیان کند. چرا مخاطب با سخنران احساس دوری می‌کند!؟ چرا اغلب مخاطبان به جای گوش داد به مطلب، به فکر انتقاد کردن از خطیب هستند؛ و چرا نمی‌توانند بدیهی‌ترین صحبت‌های او را پذیرا باشند!؟ در بعضی از موارد مخاطب، قبل از سخنرانی، نظرش بره‌مان گفته های خطیب بوده است، اما وقتی این سخنان را از فرد مورد نظر می‌شنود، بلافاصله با نظر قبلی خودش چون موافق خطیب است، مخالفت می‌کند؟ تمام مسائلی که مثال زده شد، به نبودن صمیمت میان مخاطب و خطیب باز می‌گردد. وقتی مخاطب متوجه شود، کسی قصد تحکّم بر وی دارد، به هر شکل ممکن در پی محکوم کردن او جبهه می‌گیرد، ولی وقتی احساس دوستی با خطیب داشته باشد، حاضر است حتی عقاید خود را کنار گذاشته و سخن اورا فرا گیرد. به عنوان مثال سخنران می‌تواند با کمال تواضع به مخاطبان خود بگوید: برای من باعث افتخار است که در جمع شما صحبت کنم. یا حتی می‌تواند بگوید: امیدوارم در بحث مرا همیاری کنید و اگر اشکالی در میان صحبت‌های من است، بلافاصله تذکر دهید. اما جالب است، در چنین مواقعی درصد انتقاد و اشکال گرفتن از وی، بسیار پایین‌تر می‌آید. حتی در بعضی موارد مخاطبین به جای انتقاد، با سر تکان دادن و با نگاه‌هایی که سرشار ازگوش دادن آن‌ها از خطیب است، می‌توانند وی را در انجام آن چه می‌خواهد نطق کند، کمک کنند. کانال دایل می‌گوید: کاریکه شما در دنیا انجام می‌دهید اهمیتی ندارد، آنچه مهم است که تا چه اندازه می‌توانید مردم را متقاعد سازید که کارهائیرا که انجام داده‌اید، گرانبهاست. (2)
موضوع مهم دیگری که لازم می‌دانم به آن اشاره کنم اینکه: سخنگو باید مخاطبان را در بحث شریک کند، والا باید منتظر خمیازه هاو نشانه های دیگر خستگی در چهره و رفتار مخاطب باشد. اما بالعکس اگر شنوندگان را در بحث شرکت دهد و حتی از آنان برای حل مسائل استفاده کند، می‌تواند شادی را در چهره‌ی آنان به راحتی احساس کند. حتی او می‌تواند، آخرین کلمه‌ی جمله‌اش را نگوید، تا مستمعین، ادامه‌ی آن را متذکر شوند.
باید مخاطب و خطیب احساس راحتی و یکی بودن کنند و الا نمی توانداین سخنرانی موفقیت آمیز باشدولازم است بدانیم، اگر یکی بودن در سخنرانی، اجرا نشود، نمی‌توان به آن سخنرانی گفت، بلکه نام آن تک گویی است. (3) اصولاً جوانان، میان سالان، وافراد سالخورده از نظر روانی و از نظر دوست داشتن نوع بیان با یک دیگر متفاوت اند. جوان اغلب مسائل علمی که با ذهن جستجوگرش، هماهنگ باشد را می‌پذیرند، و از مسائل خلاف برهان، وحتی مسائل فرا ماده که اغلب عقل به راحتی آن‌ها را نمی‌پذیرد، فراری می‌جوید:مانند خواب، رویا، مکاشفه و ...وبالعکس اغلب افراد میان سال و بیشتر از آن‌ها افراد سالخورده، از مسائل فرا ماده، قصه های تاریخی، و امثالهم لذت خاصی می‌بردند و به راحتی آن‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کنند، در صورتی که ذهن جوان نمی‌تواند به را حتی با آن‌ها کنار آید. به عنوان مثال وقتی می‌خواهیم وجود خدا را برای یک جوان ثابت کنیم باید با بیان براهین واستدلال های منطقی و صغری وکبری ها یی که در علم کلام وجود دارد، وی را قانع ساخت ولی به راحتی می‌توان با بیان یک معجزه بسیار ساده، همان وجود خدا را برای یک سالخورده به اثبات رساند. موضوع مهم دیگر در مخاطب شناسی این است که خطیب علاوه بر شناخت مخاطب از نظر روحی، لازم است وی را از نظر علمی نیزبسنجد و مطابق با درک علمی او صحبت کند، زیرا چه بسا خطیب بدون توجه به مخاطب بحث علمی دقیقی را همراه با اصطلاحات خاصی مطرح می‌کند که مخاطب هیچ کدام از آن را نمی‌فهمد. قَالَ قَامَ عِیسَى بْنُ مَرْیَمَ خَطِیباً فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تُحَدِّثُوا الْجُهَّالَ بِالْحِکْمَةِ فَتَظْلِمُوهَا وَ لَا تَمْنَعُوهَا أَهْلَهَا فَتَظْلِمُوهُم- (4) امام صادق (ع) در این باره می‌فرمایند: حضرت عیسی بن مریم، بین بنی اسرائیل برای خطابه به پای برخواست. فرمود: ای بنی اسرائیل مطالب حکیمانه را با غیر عالمان در میان نگذارید، که این ظلم به حکمت است وآن را از افراد شایسته منع نکنید که ظلم به شایستگان است. بنابر آنچه گفته شد مخاطب شناسی اولین واساسی ترین روش در بیان سخنرانی، به حساب می‌آید که نباید یک سخنران خوب از آن غافل باشد.
فصل دوم:همان گونه که اشاره شد، فصل دوم در مورد مواجهه با مسئله، ونوع برخورد با آن در مواجهه با مخاطب است.
موضوع بحث:
یکی از مسائل مهمی که در این بحث بدان اشاره خواهد شد، شناخت دقیق، سخنران از موضوع بحث است. مطمئناً برای هیچ سخنرانی، هیچ خجالتی بالاتر از آن نیست که نداند در مورد چه چیز می‌خواهد صحبت کند. وقتی به پشت تریبون می‌رود و نگاه های عده ای به دنبال اوست و او تازه به این فکر بیافتد که چه نطق کند.
توماس کرکیل در این باره می‌گوید: بزرگ‌ترین اشتباهات، در سخنرانی آگاهی نداشتن از هیچ یک از مطالب فوق است. (5).وظیفه‌ی یک سخنران در درجه‌ی اول، قبل از ورود به هر بحثی تفهیم صحیح و دقیق موضوع از لحاظ مطالب و اطراف موضوع است، از این که این موضوع حول چه مسائلی می‌چرخد، چه کسانی این موضوع را پذیرفته وچه کسانی این بحث را نمی‌پذیرند ...حتی یک سخنران موفق، سخنرانی است که قبل از ورود به مباحثش، چیکده ای از کل سخنرانی خود را برای مخاطبین بیان کند، تا شوق گوش دادن به مطلب را به مخاطب القاء کند. البته نباید از این نکته نیز غافل شویم که نباید تمام جوانب بحث را به صورت کامل ومختصر بیان کند، زیرا این امر باعث می‌شود، مخاطب با دانستن کلی بحث، دیگر علاقه ای به فرا گرفتن آن نداشته باشد، بلکه بعضاً بحث برای مخاطب، تکراری و خسته کننده خواهد شد، در نتیجه باید در سخنرانی نکات مبهم و گنگی نیز وجود داشته باشدتا طرف مقابل به همین عنوان، سخنرانی را ادامه دهد. بنابراین وظیفه‌ی یک خطیب در درجه‌ی نخست، ایجاد شوق در مخاطب است (با بیان اصل موضوع خاصیت‌ها و فوائد آن، کاربرد آن در اجتماع و لزوم نیاز به آن) که تمام این‌ها می‌تواند گام اول در موفقّیت در یک سخنرانی باشد. وظیفه‌ی بعدی در ایجاد یک سخنرانی این است که خطیب از قبل تمرین داشته باشد: به عنوان مثال می‌توانیم، قبل از سخنرانی، موضوع و سخنان را برای اعضای خانواده، همکاران وحتی جلو ضبط صوت بخوانیم. (6) این کار دو جنبه دارد اولاً:سبب می‌شود مدت لازم برای ایجاد یک سخنرانی ارزنده و مطابق با مطالب را داشته و خودرا در بیان مطالب با زمان مطابق کنیم. ودوماً مطالب در ذهنمان تقویت پیدا می‌کند و باعث می‌شود یک مرور اجمالی بر نوع بیان، موضوع، و برخورد مخاطب با خود داشته باشیم و به نوعی می‌توان گفت: که یک تجربه برای خطیب ایجاد گشته تا وی با مشکلات، و نوع دید دیگران به وی، در صورت لزوم، نوع سخنان خود را تغییر دهد. بنابراین همیشه به یاد داشته باشیم که:طرح ریزی صحیح به طور خاصی می‌تواند از اجرای صحیح جلوگیری کند.

بیان متین وعلمی

«قُل لِعبادی یقولوا التی هِیَ احسن» به بندگانم بگو، آنچه را بهتر است بگویند (7)
قال علی (ع) : فَکِّرثُمَ تکلَّم تسلِم مِنَ الزلَّل-(تفکر کن و آنگاه سخن بگو تا از لغزش‌ها مصون باشی) (8) قال علی (ع) آیه البلاغهِ قلبٌ عقولٌ ولسانٌ قائل (نشانه‌ی بلاغت قلبی اندیشمند و زبانی گویا است) -(9) قال علی (ع) : (خیرُ القولِ ما نَفَع) بهترین سخن، سخن نافع است. (10) موضوع در مورد علمی سخن گفتن و پرهیز از شوخی‌های زیاد و بزله گویی در سخن است. شاید باورش برایمان سخت باشد، امّا وقتی سخنران، در بحثش نکته‌ی علمی نداشته باشد، کلیه حضّار حتی آنانی که اصلاً سوادکافی نیز ندارند، به راحتی این موضوع را تشخیص می‌دهند، البته نه صرفاً به علت نداشتن بنیه‌ی علمی، بلکه به خاطر حالت خاصی که آن خطیب بی مطالعه در حین سخن گفتن به خود می‌گیرد، از نوع نگاه به مردم، از اینکه در حین صحبت، به این طرف و آن طرف می‌رود، از همه چیز صحبت می‌کند ووقتی از خود او در مورد موضوع بحثش بپرسیم، غالباً نمی‌داند که خودش چه گفته است. هرگز فراموش نکنیم که سخنرانان موفق، حتی اگر ساعت‌ها در مورد موضوعی، مطالعه کرده باشند، ولی قرار باشد، در مورد همان موضوع صحبت کنند، حداقل یک ساعت اطلاعات خود را مرور می‌کنند.
خشک ابری که بود از آب تهی
ناید ازوی صفت آب دهی
عن الزرراه بن اعین قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ (ع) مَا حَقُّ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ قَالَ أَنْ یَقُولُوا مَا یَعْلَمُونَ وَ یَقِفُوا عِنْدَ مَا لَا یَعْلَمُون (11)
زراره می‌گوید: از امام باقر (ع) سوال نمودم:حق خداوند بر بندگان چیست؟ فرمود: آن را که می‌دانند، بگویند و در آنچه نمی‌دانند، توقف کنند.
امام علی نیز بیان سخن را حاکی از درجه‌ی عقل می‌دانند و می‌فرمایند:إِیَّاکَ وَ الْکَلَامَ فِیمَا لَا تَعْرِفُ طَرِیقَتَهُ وَ لَا تَعْلَمُ حَقِیقَتَهُ فَإِنَّ قَوْلَکَ یَدُلُّ عَلَى عَقْلِکَ وَ عِبَارَتَکَ تُنْبِئُ عَنْ مَعْرِفَتِک (12) بپرهیزید از این که در چیزی سخن بگویید که راه آن را نمی‌دانی واز حقیقتش آگاهی نداری، چه بسا که گفته‌ات بر درجه‌ی عقلت دلالت دارد و عبارتی را که می‌گویی، بر معرفت وآگاهی ات دلالت می‌کند –
زبان در دهان ای خردمند چیست
کلید در گنج صاحب هنر
چو در بسته باشد چه داند کسی
که گوهرفروش است یا پیله‌ور
یکی از مشکلات دیگری که سخنان بدون مطالعه و علم کافی در بردارد این است که خطیب نزد عوام به عنوان یک فرد بی علم معرفی می‌شود، به عنوان مثال اگر خطیبی فقط یک نکته‌ی غیر علمی در سخنانش باشد، همین نکته‌ی کوتاه باعث می‌شود در نظر مخاطب تمام صحبت‌های علمی او نیز غیر علمی به نظر برسد. لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ فَتُتَّهَمَ بِإِخْبَارِکَ به ما تَعْلَم (13) درباره‌ی چیزی که علم واطلاع نداری سخن مگو، زیرا این کار موجب می‌شود که درسایر گفته‌هایت متهم شوی وشنودگان در صحت واصالت دیگر سخنانت که از روی علم گفته ای شک وتردید کنند. امام صادق (ع) نیز می‌فرمایند: العالِمُ لا یَتََکَّلم بِالفُضول (فرد دانشمند وعالم گفتار اضافی و غیر سودمند ندارد) (14) البته این‌ها به این معنا نیست که خطیب کلمات خود را به صورت سنگین و علمی بیان کند، بلکه باید نکته‌ها و صحبت‌هایش علمی باشد، نه نوع کلمات. ونباید فراموش کنیم که اگر خطیب از کلمات مغلق استفاده کند، تنها مخاطب را از بحث دور ساخته است، بنابراین یکی از مهم‌ترین اصل‌های سخنرانی، زیبا سخن گفتن است که مخاطب آن را درکنارگفته ی علمی، جزء مهم‌ترین، شاخصه‌های خطیب می‌داند. ولازم است دانسته شود، اگر شخصیت فرد از لحاظ اجتماعی کم شود، صحبت‌های وی حتی اگر بسیار علمی ودقیق نیز باشد، افراد نمی‌توانند بین شخصیّت و صحبت‌های فرد تمییز داده، بنابراین بحث‌های علمی که از آن سخنران نشاءت گرفته رانیز، قبول نخواهند کرد. اگر سخنران بدون هیچ معیاری موضوع مهم دیگری که باید به آن اشاره شود اینکه، هرگز سخنران فراموش نکند، که اوبالاخره یک سخنران است، و نباید متانت خود را در مقابل حضّار از دست دهد –البته امیدوارم این سنگینی را با یکی شدن با مخاطب، مخلوط نکنیم، زیرا یکی شدن با مخاطب، و حتی دوست شدن با آن‌ها در جای خود باید رعایت شود امّا فراموش نکنیم که همان مردمی که دوست دارند، کسی که با آن‌ها صحبت می‌کند، با آنان دوست باشد، همان‌ها از مزاح‌های بیش از حد نیز متنفرند. اگرسخنران شروع به شوخی کند، کم کم وقار وی نزد شنوندگان کم شده و سخنان او نیز دیگر هیچ اثری در مخاطب نخواهد گذاشت. پیامبر اکرم (ص) درفرازی از وصیت نامه‌ی خود به امام علی (ع) می‌فرمایند: یاعلی شوخى نکن که ارزش تو از بین مى‏رود، دروغ مگو که نورت از بین مى‏رود. (15) وهمچنین پیامبر اکرم (ص) فرمودند: شوخى بسیار آبرو را می‌برد و خنده بسیار ایمان را نابود می‌کند و دروغ خرمى را بر می‌اندازد (16) امام هادى (ع) نیز فرمودند: ستیزه مکن تا ارزشت برود، و شوخى مکن تا بر تو گستاخ شوند و فرمود: از نادانى، خندیدن بیجا و بى‏شگفتى است-(17) امام علی (ع) شوخی را از اسباب کم خردی دانسته ومی فرمایند: (18) [کسى شوخى نکند جز که از خردش مقدارى کم شود. البته هرگز فراموش نکنیم که حس شوخ طبعی یک سرمایه‌ی با ارزش برای هر سخنران است ولازم نیست یک سخنران دارای متنی فوق‌العاده جدی یا به سنگینی فیل باشد بلکه اگر می‌توانیم با اشاره به یک نکته شوخ طبعانه در یک موقعیت ویا موقعیتی که در محل سخنرانی پیش آمده است، مخاطبین را بخندانیم، به عنوان مثال یک مورد بی اهمیت را در نظر گرفته و تا می‌توانیم روی آن اغراق گویی کنیم (این قدر ادامه دهیم تا مخاطب مجبور به خنده کردن گردد ومطمئناً این نوع شوخ‌طبعی بسیار بیش از داستان‌های عامیانه که به نظرمان خنده دار می‌آید، می‌تواند مخاطب را بخنداند ولی حال اگر سخنران یک داستان و لطیفه که به نظر خودش خنده دار است، برای مخاطب تعریف کند، اولاً احتمال دارد که برای بسیاری تکراری باشد، وثانیاً هر چه برای او جذاب است، نمی‌تواند برای همگان جذاب باشد، اما تکیه بر مسائل بی اهمیت و اغراق‌گویی بیش از اندازه در مورد مسائل اولاًدر نظر مخاطب چون موضوع همان بحث خطیب بوده است، با آن بحث ارتباط صمیمی‌تری داشته و ثانیاً موضوعش برای وی تکراری نخواهد بود بنابرآنچه گفته شد، یک سخنران موفق باید تعادل را سرچشمه‌ی کار خودقرار داده، نه آنچنان شوخی و مزاح کند، که ارزشش کاسته شود، ونه آنچنان بسته و جدی سخنرانی کند، که همگان از وی فراری شوند)]
فصل سوم:-بلافاصله توجه حاضران را معطوف به موضوع کنیدمطمئناً سخنرانی که شونده در آن حضور نداشته باشد، یا به عبارت دقیق‌تر اگر در سخنرانی، مستمع به سخنران توجه نکند، این سخنان هیچ گونه سودی نخواهد داشت جز اینکه خطیب از لحاظ روحی، ضربه‌ی سختی خواهد خورد بنابراین یکی از اصولی که باید بدان توجه نمود اینکه: توجه مخاطب را به خود جلب کنیم –دراین بخش به راه کارهای مناسب برای جلب توجه اشاره خواهد شد.
1-سخن خود را با بیان یک حادثه که برایمان رخ داده است، شروع کنیم: (19) وقتی یک سخنران از یک حادثه‌ی ساده که برایش اتفاق افتاده است، بحثش را آغازکند، دو نکته در آن مستتر است:
الف -نخست این که مخاطب با وی احساس صمیمت بیشتری می‌کنند و اصل داستان این گونه است که مخاطب را مشتاق به ادامه‌ی آن می‌سازد، بنابراین توجه مخاطب متوجه سخنگو می‌گردد.
ب-وقتی سخنران داستان را از زندگی شخصی خود بیان کند، در بیان دقیق خود دچار مشکل نشده و خود خطیب نیز به این وسیله می‌تواند با موضوع اخت شده و آن را جزء زندگیش بداند، و طبق آن با مخاطبین سخن بگوید.
2-سخنان خود را یک نواخت نگوییم: اگر خطیب سخنان خود را به صورت یک نواخت و یک صدای یکنواخت بیان کند، مخاطب از سخنانش خسته وکسل می‌گردد. بنابراین توصیه می‌شود، خطیب ولوم صدای خود را بالا و پاین ببرد. نه این قدر آهسته صحبت کند که همگان خمیازه بکشندو آنچنان بلند صحبت کند که دیگر کسی به صحبت‌هایش توجهی نکندو تفاوتی بین نکات مهم و نکات دیگر بحثش قائل نشود. یک خطیب موفق سخنان معمول خود را با بیانی نه بلند و نه آهسته می‌گوید ووقتی قصد تاکید بر نکته ای را داشت، آن را بلند بیان می‌کند تا روی مخاطب تاثیر گذار باشد (20)
3-حالت تعلیق ایجاد کنیم: همان گونه که قبلاً نیز بدان اشاره شد، باید مخاطب را مشتاق به ادامه‌ی بحث نمود، یک از روش‌های معمول که می‌تواند این شو ق را ایجاد کند، روش معلق کردن، ادامه‌ی بحث بر عهده‌ی مخاطب است –به عنوان مثال: وقتی سخنگومی خواهد از کتابی سخن بگوید، می‌تواند این گونه آغازگر جمله‌ی خود باشد: بحث من در مورد کتابی است که یکی از زیباترین کتب در زمینه فلان مطلب است، به عنوان مثال؛ این کتاب در سال 89 برای اولین بار چاپ شد اما به علت استقبال بیش از اندازه از این کتاب در چند ماه به چاپ هفدهم رسید –یا مثلاً نویسنده‌ی این کتاب بیش از بیست سال برای این کتاب زحمت کشید، وتحقیقات بسیاری را انجام داد –حال نمی‌خواهید نام کتاب را حدس زنید!؟ در مورد نویسنده‌ی آن چه می‌دانید!؟ آیا این مقدمه توجه شما را به خود جلب نمود؟ در ادامه‌ی بحث، انشاا...بحث جالب‌تر خواهد شد.
اگر خطیب جزئی از موضوعات خود را به عهده‌ی مخاطب بگذارد، مطمئناً مخاطبین چون خود در بحث شرکت کرده‌اند، به بحث توجه بیشتری خواهند کرد.
4- یک واقعه‌ی پر جاذبه‌ی جدید مطرح کنیم. (21) اگرمی بینیم مخاطب به سخنرانی توجه نمی‌کند، می‌توانیم از همان شروع سخنرانی یک واقعه‌ی مهم، جذاب و حتی باور نکردنی را برای شنودگان تعریف کنیم حتی اگر آن واقعه تنها یک شوخی باشد. (البته لازم به تذکر جدی است که تا می‌توانیم نباید در آغاز سخنرانی، شوخی کنیم، یا حتی با گفتن یک لطیفه وقار خود را از دست بدهیم) به عنوان مثال: اگر برای دانشجویان واساتید سخنرانی می‌کند، می‌تواند این گونه آغاز گر باشد:جدیداً طرحی مطرح شد است به عنوان شاگرد سالاری، دراین طرح دانشجو می‌تواند انتقادات خود را به صورت شفاهی و کتبی به مدریت دانشگاه تحویل داده وبر اساس آن اگر از استادی بیش از 10 انتقاد شود، وی از تدریس محروم خواهد شد. همان گونه که دیدیم، در این مثال سخنران، موضوع رابه عنوان طرح مطرح کرد، حال این طرح می‌تواند حتی یک پیشنهاد بسیار بی اساس باشد که یکی از داشنجویان آن را پیشنهاد داده، اما زیرکی سخنران باعث شد تا یک لحظه فضای جلسه عوض شود، همه‌ی فضا را سکوت فرا گیرد و چشمهای همه از استاد گرفته تا دانشجویان حاضر در جلسه بر دهان سخنران معطوف شود.
5-به شنوندگان این وعده را بدهید، که به آنچه می‌خواهند دست می‌یابند (22)
یکی از راه کارهای اساسی ومهم در سخنرانی این است که خطیب از علایق مخاطب سخن بگوید ومسلماً برای عوام اهداف خود از هر چیزی برایشان مهم‌تر است بنابراین سخنرانی که می‌خواهد توجه مخاطب را به خود جلب کند، می‌تواند به مخاطب خود وعده دهد، با انجام آنچه او پیشنهاد می‌دهد، به آنچه آن‌ها در این موضوع می‌خواهند، دست خواهند یافت. به عنوان مثال اگر موضوعش در رابطه باکار است، می‌تواند بگوید: به شما می‌گویم چطور از خستگی جلوگیری کنید، می‌خواهم به شما بگویم، چگونه می‌توان یک ساعت به ساعت کاری خود اضافه کرد، می‌خواهم بگویم، چگونه می‌توان در آمد را زیاد کرد، به شما قول می‌دهم اگر فقط چند دقیقه توجه کنید، تمام این ابهامات را برایتان برطرف می‌سازم.
جملاتی از نوع (به شما قول می‌دهم، مطمئن باشید و...) چون مستقیماً با منافع شخصی مخاطب همراه است، عمدتاً ذوق را در مخاطب بر می‌انگیزد و او را مشتاق به صحبت‌های خطیب می‌کند. اما بالعکس اگر یک مخاطب با طرح نمونه های تاریخی موضوع با بیانی بی روح و ساختار شغل وکار و رابطه‌ی آن با مردم بخواهد، بحث را آغاز کند، مطمئناً با شکست روبه رو خواهد شد، پس همیشه این را به یادداشته باشیم که ایجاد شوق در آغاز صحبت، موجب جلب رضایت‌ها می‌گردد.
6-از حاضران بخواهیم تا دست خود را بلند کنند –اگر خطیب در حین سخنرانی از مخاطبان بخواهد تا آن‌ها دست خود را بلند کنند، به نوعی توانسته است توجه آنان را به خود جلب کرده و سخنرانی را از حالت خطابه، به یک بحث دوطرفی تبدیل کند. سخنران می‌تواند با گفتن اینکه: در این موضوع چند نفر با این امر موافق هستند؟ سخنرانی خود را از یک نواختی در آورده و مخاطب را در بحث سهیم بداند. بعد از این جمله، تربیون دار شاهد خواهد بود که تک تک افرادی که پشت سر هم به ساعت‌های خود نگاه می‌کردند، شروع به فکر کردن شده و اصولاً فراموش می‌کنند که مشغول گوش دادن به یک سخنرانی هستند، لبخند می‌زنند و به دستهای هم دیگر نگاه کرده، تا ببینند چند نفر با نظر آنان موافق هستند، یخ‌ها شکسته می‌شود وسخنران به راحتی می‌تواند به صحبت‌های خود ادامه دهد.
7- بگذاریم، مخاطب سخنان ما را ببیند –
دیل کارنگی، در آئین سخنرانی، اضافه می‌کند، آنچه از طریق چشم، در ذهن ما حک می‌شود، بیش از 25 برابر چیزهایی است که روزانه آن‌ها را می‌شنویم. اگر یک سخنران در حین سخنرانی از شکل‌ها و نوشتارها نیز استفاده کند، اولاً می‌تواند به نوعی سخنرانی را از یک نواختی در آورده و به نوعی، به جذابیّت موضوع بیفزاید و دوماً باعث می‌شود سخنان در ذهن مخاطب بیشتر تداوم داشته باشد و مهم‌تر از همه اینکه توجه اش به سخنان بیش از زمانی خواهد بود که فقط با او سخن می‌گفتیم، زیرا هر انسانی دوست دارد، شنیده‌هایش با دیده‌هایش تطابق پیدا کند.
نکات پیشنهادی در رابطه با، استفاده از تصاویر (23)
الف -تصویری را که می‌خواهیم نمایش دهیم تا زمانی دور از دسترس قرار دهیم تا آماده‌ی استفاده از آن باشیم، والاّ از اول بحث هم توجه مخاطب و هم خود سخنران، کم خواهد شد.
ب-از تصاویری استفاده کنیم که بزرگی آن‌ها، به اندازه ای باشد که از ردیف آخر نیز دیده شود و این قدر آن را بالا بگیریم تا تمام افراد آن‌ها ببینند، زیرا اگر حضّار تصویر را نبینند، چیزی نیز نخواهند آموخت.
ج-هرگز در حالی که مشغول صحبت هستیم، تصویر را بین مخاطبین دست به دست نگردانیم، چرا افراد را به رقابت دعوت نمی‌کنیم!؟
و-هرگز در میان بحث نباید خطیب، خودش به تصویر خیره شود، زیرا هدف او ارتباط با حضار است نه با تصویر.
د-باید سخنران از تصاویری استفاده کند که به شکل معماگونه باشد، مثلاً تصویر را طوری قرار دهد که روی تصویر به خودش و پشت آن به تماشاچیان باشد. بنابراین همیشه این سخن را به یاد داشته باشیم که: مردم با چشمهایشان بیش از گوش‌هایشان می‌شنوند. (24)
8-اهم مطالب را به صورت سوالی مطرح کنیم
در محاوره، صحبت‌های مابه صورت خودکار بر اساس سوالاتی که از ما پرسیده می‌شود، منظم می‌شود. زمانی که ما از سوالات مستقیم شنوندگان در سخنرانی محروم هستیم، اگر سوالاتی را که در هر لحظه از سخنرانی یمان فکر می‌کنیم شنودگان می‌خواهند به آن‌ها پاسخ دهیم، برای خود نوشته و سعی کنیم بدین وسیله راحت‌تر با مخاطب ارتباط برقرار کنیم و مطابق با نیازهای وی، صحبت کنیم.
9-از عذرخواهی در آغاز بحث جداً خودداری کنیم.
یکی از مسائل معمول در میان بسیاری از سخنرانان که به عقیده‌ی خود کار خوبی نیز انجام می‌دهند، این است که در اوایل مقدمه‌ی بحث خود از مخاطب برای عدم آمادگی و حتی بعضاً عدم مطالعه، عذرخواهی می‌کند، غافل از اینکه، این موضوع اثر روحی عجیبی بر روی شنونده گذاشته، و باعث می‌گردد وی از گوش دادن وتوجه به سخنران، اجتناب کند. امّا به راستی چه چیز باعث می‌شود او دیگر به سخنان خطیب گوش ندهد، و از نظر روحی این قدر کسل وخسته گردد!؟ جواب این سوال در این است که وقتی سخنران از عدم آمادگی‌اش برای سخنرانی می‌گوید، در ضمن صحبت خود موضوعی رابرای مخاطب گوش زد می‌کند، وآن عدم ارزش قائل شدن برای مستمعین است. جالب است بدانیم، در ضمن سخن خود به مخاطب این نکته را گوش زد می‌کند، که من برای صحبت برای تو هیچ موضوع جدیدی را آماده نساخته وباید به اطلاعات قبلی‌ام بسنده کنی.
چون صحبت‌های تکراری، عمدتاً خسته کننده است، مخاطب از اول سخنرانی به خود این وعده را می‌دهد که قرار است بحث‌های تکراری بشنود وبه همین علت ذهنش از اول سخن، کسل می‌گردد بنابراین همان گونه که بارها اشاره شد، وظیفه‌ی خطیب در درجه‌ی نخست جلب توجه مخاطب است، نه دور کردن وی از موضوع و بحث سخنرانی حتی اگر آن دور کردن عذرخواهی از مخاطب باشد.
10-موضوع اصلی بحث را با بیان یک داستان تاکید کنیم.
همه‌ی ما وقتی به نحوه‌ی سخنان بزرگان معروف می نگیریم، شاهدیم که همه‌ی آنان از داستان برای جلب توجه مخاطب استفاده می‌کنند، و یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی قرآن کریم که بر لطافت آن افزوده است، بیان داستان‌هایی از اقوام مختلف و نحوه‌ی برخورد خداوند با آنان است.
یکی از راه کارهای بسیار آسان برای هر خطیبی این است که اتفاقاتی که برای خودش افتاده است را به عنوان یک داستان بیان کند، و موضوع بحثش را با بیان آن داستان مورد تاکید و تایید قرار دهد. البته نمی‌توان با بیان مثال و داستان تنها، موضوع را تایید کند بلکه برای این کار باید آمار را نیز به مثال خود بیفزاید –آمار برای نشان دادن نسبت موارد موجود در یک نوع خاص مورد استفاده است. این ارقام می‌توانند تاثیرگذار ومتقاعدکننده باشند مخصوصا در جایی که یک مثال به تنهایی نتوانسته باشد، تاثیرگذار باشد، اما باید به این نکته نیز توجه کنیم که آمار می‌تواند به خودی خود بسیار خسته کننده نیز باشد، بنابراین وظیفه‌ی یک سخنران حرفه ای در درجه‌ی نخست این است که آمارهایش را به صورت مثال، تبیین کرده و آن را برای مخاطبین حل و فصل کند.
11-سعی کنیم مطالب را به صورت مستقیم بیان نکنیم
اگر خطیب سخنرانی خود را به صورت مستقیم و بدون حواشی بیان کند، اولاً مخاطب از بحث خسته می‌شود وثانیاً توجه او آن چنان به سخنرانی جلب نمی‌گردد، اما اگر خطیب سخنان خود را به صورت معما گونه بیان کند، مخاطب به وی جلب می‌گردد و بحث از حالت یک طرفی به یک بحث دو طرفی تبدیل خواهد شد، زیرا بدین جهت مخاطب خود را در بحث شریک دانسته و شروع به فکر کردن در مورد بحث می‌گردد. برای روشن شدن این بحث به یک حادثه‌ی تاریخی از رسول اکرم (ص) اشاره خواهد شد که عملاً این نوع برخورد را برای جلب خود انجام داده‌اند:روزی پیامبر اکرم (ص) به حضار فرمودند: کدام یک از شما مال وارث خود را بیش از مال خود دوست دارید!؟ تمام حضار به اتفاق پاسخ دادند: یا رسول الله، هیچ کدام از ما این گونه نیستیم. حضرت فرمودند: تمام شما این چنین هستید!! سپس حضرت توضیح دادند که صاحب مال خطاب می‌کند: ای فرزند آدم –مال من –مال من!! آیا مال تو غیر از آن چیزهایی است که خوردنی وفانی است یا پوشیدی ویا پوشاندی ویا صدقه دادی وابقاء نمودی وآنچه غیر از آن است، مال وارث است – (25)
هرگز به صورت خطابی با مخاطب سخن نگوییم
پس از ذکر یازده مورد از راه کارهای سخنران برای جلب هر چه بیشتر مخاطب به بحث، نوبت به را ه کارهای موثر خطیب در تاثیر صحبت‌هایش می‌رسد. این بحث از مهم‌ترین مسائلی است که بعد از توجه مخاطب، حائز اهمیت است، زیرا وقتی مخاطب، حتی تمام توجه و تمرکزش به سخنران باشد و تمام سخنان وی را با تمام جزئیات متوجه شود، ولی در وی اثری نداشته باشد، مسلماًٌ این سخنرانی هیچ فایده ای جز تلف کردن وقت نداشته است، بنابراین لازم است، سخنگو از فنونی استفاده کند، که صحبت‌هایش به صورت ناخودآگاه در مخاطب تاثیر بگذارد، اصلی که روانشناسی بر روی آن تکیه می‌شود این است که صحبت‌های خود را به هیچ عنوان بر روی فرد متوجه نکینم، بلکه به صورت کاملاً مجهول و ضمائر خود را به صورت سوم شخص غائب استفاده کنیم. زیرا اگر مخاطب بداند، خطیب مستقیماً قصد تحکم بر وی دارد، هرگز صحبت‌های او در وی اثرنمی گذارد ولی اگربه صورت مستقیم در مسئله نباشد، به عنوان فرد خارجی به بحث نگاه می‌کند و سخنران را به عنوان یک واقع گرا تصور می‌کند تا یک تحکم کننده که قصد دارد وی را از عقاید و افکارش دور سازد. -(26)
به مخاطبین و شخصیتهای مورد بحث، احترام و محبّت نشان دهیم
یکی از راه کارهای دیگر تاثیر سخن، نوع برخورد خطیب با مخاطب و روش صحبت‌های وی می‌باشد. اگر خطیبی از اول تا آخر صحبت‌هایش به صورت تند با شنوندگان صحبت کند و در میان صحبت‌هایش از نداشتن سخاوت، ایمان و... مخاطب سخن بگوید، مطمئناً وقتی به جمعیت نگاهی بیاندازد، شاهد خواهد بود که فقط افرادی پای صحبت‌هایش نشسته‌اند که بلافاصله بعد از سخنانش از حیثیت خود دفاع کرده و روی بحث‌های وی خط بطلان بکشند. واگر خطیبی در بحث‌های خود به فحش، ناسزا، تمسخر دیگران و بدگویی بزرگان و... بپردازد، نه تنها از نظر اجتماعی، اخلاقی و شرعی پایین می‌آید، بلکه افراد، هیچ گاه برای صحبت‌های علمی و دقیق و مستدل وی نیز، هیچ ارزشی قائل نیستند، زیرا شخصیت و چارچوب شخصیتی خود را از دست داده است. بحث نخست پیرامون رابطه‌ی محبت آمیز با مخاطب بود، در دین شریف اسلام بزرگداشت واحترام به مومنین وهمنوعان در کلام و مرام، یکی از دستورات اصلی واساسی است که به آن توجه خاصی گردیده است. در قرآن کریم نیز به آن توجه خاصی گردیده ومی فرماید:-وقولوا للناس حُسناً-(27) (با مردم تکلم شیرین وزیبا داشته باشید) پیامبر اکرم (ص) نیز می‌فرمایند: خِیارُکُم احسَنُکُم اخلاقاً، الذینَ یَالفُون و یُاءلَفون-(28) (بهترین شما خوش خوی ترین شما است، آنان که الفت می‌گیرند والفت می‌پذیرند) و در جایی دیگر می‌فرمایند:خَیرُ المومنین مَن کانَ ماءلَفَهً ِللمومنین ولا خَیرَ فیمَن لا یُاءلف ولا یَاءلفُ-(29 بهترین مومنان کسی است که مومنان را به الفت گیرد ودر کسی که با دیگران الفت نگیرد ودیگران نیز با او الفت نگیرند، خیری نیست. اسحق بن عمار صیرفی می‌گوید: روزی خدمت امام صادق) ع رسیدم. ایشان با چهره ای درهم کشیده با من روبه رو شدند! عرض داشتم: یابن رسول الله؛ چه خطائی از من سرزده که شما را ناراحت کرده است!؟ امام فرمود: همان تغییر رفتار تو با برادران ایمانیت. آیا نمی‌دانی دو نفر مومن وقتی با هم ملاقات می‌کنند ودست در دست هم می‌گذارند، خداوند محبت خود رابر آنان نازل می‌کند ونود و نه درصد آن متوجه کسی است که علاقه و محبتش به دیگری زیادتر است!؟ 30 احترام به دیگران از دو جنبه مورد بحث قرار می‌گیرد: اولاً از این نظر که دستور شریف دین اسلام و سیره ی عملی بزرگان و ائمه‌ی اطهار علیهم السلام است و ثانیاً احترام به دیگران، باعث جلب محبت افراد به فرد گشته و می‌تواند نقش مهمی را برای تاثیر سخنان وی ایجاد کند. بحث بعدی پیرامون نوع صحبت، درباره‌ی افراد وشخصیت هایی است که در هرخطابه عمدتاً به جهت زمانی ومکانی اسم آن‌ها برده می‌شود، اگر خطیب در باره ی افراد مخصوصاً در نام بردن از بزرگان به صورت تمسخر و یا بدگویی سخن بگوید، تک تک شنوندگان از وی به عنوان یک فحاش و کسی که ادب را در کلام خود نگاه نمی‌دارد، اسم خواهند برد و مسلماً کسی به سخنان چنین فردی گوش نخواهد داد.
بزرگش نخوانند اهل خرد
هرآنکس نام بزرگان به زشتی برد
بنابراین نکته‌ی مهم دیگری که لازم است سخنران به آن توجه کند، نوع وبیان سخنان است، نباید هیچ سخنرانی به هیچ فردی اعم از مخاطب، شخصیت‌ها و حتی دشمنانش نیز توهین کند. یک سخنران موفق حتی اگر می‌خواهد از کسی بد بگوید، نباید شخصاً این کار را انجام دهد به عنوان مثال می‌تواند، افعالی که فرد مورد نظر یا آن گروه مدّ نظر انجام داده را بیان کند و با استدلال آن‌ها را رد کند حتی گاهی اوقات قبح آن افعال یا افکار گروه یا فردی که می‌خواهد از آن‌ها بدی بگوید، مشخص است که حتی نیازی به استدلال نیز وجود ندارد، بنابراین خطیب باید در چنین مواقعی نتیجه گیری را به عهده‌ی خود مخاطب بگذارد، حتی اگر قرار است به فرد مورد نظر توهینی داده شود، اجازه دهد شنونده خودش این کار را انجام دهد بلکه نکته‌ی حائز اهمیت در هر سخنرانی داشتن تامل، صبر وادب در کلام ورفتار است که یک سخنران موفق نباید هرگز آن را از یاد ببرد
سخنران، بسیار صادقانه از مخاطب خود تقدیر کند
یکی از نکات دیگری که در این بخش ضروری است، اینکه اگر نکته‌ی مثبتی در مخاطب وجود دارد صمیمانه آن را برای وی آشکار کنیم. البته اگر خطیب بخواهد به صورت مستقیم وپشت سر هم از امثال کلمات: شما فوق العاده هستید، من فکر نمی‌کردم در کره‌ی خاکی مثل شما وجود داشته باشد و امثال این‌ها، مسلماً چهره‌ی خطیب در نظر مخاطب به عنوان یک چاپلوس معرفی خواهد شد. نکته ای که در این جا مهم است اینکه باید سخنران از دو فرمول استفاده کند: نخست اینکه اگر واقعیتی وجود ندارد، بدون دلیل شروع به تعریف و تمجید نکند، زیرا مخاطبان این قدر باهوش هستند که تفاوت میان دروغ و صداقت را بدانند! عدم تعریف از کسی که، خصوصیتی را ندارد، درست مثل این است که به یک دانش آموز که چندین سال، پشت سر هم مردود شده است، بگوییم: من به یقیق می‌دانم که تو نفر اوّل المپیاد ریاضی خواهی شد! موضوع دوم اینکه هر تعریفی رابه صورت مستقیم انجام ندهیم، مثلاً پشت سر نگوییم شما بهترین‌ها هستید، فوق العاده از فعالیت‌های شما تشکر می‌کنم، بلکه می‌توانیم با بیان فعالیت‌ها به صورت غیر مستقیم، همین موضوع را به مخاطب القاء کنیم، امّا با یک تفاوت که دیگر خطیب به عنوان یک تعریف کننده‌ی محض محاسبه نمی‌گردد، بلکه به عنوان یک واقعیت گرا معرفی خواهد شد. بنابراین، یکی از راه بردهای ارتباط با مخاطب تقدیر صادقانه و خالی از غلوگویی از وی می‌باشد، اما آنچه باید بدانیم، اینکه: اگر نمی‌توانیم صادقانه تقدیر کنیم ویا حتی در طرف مقابل چیزی برای تقدیر نیست، بدون دلیل تقدیر نکنیم، زیرا دقیقاً برعکس نتیجه می‌دهد ونه تنها سخنران جلو مخاطب، عزیز نمی‌شود، بلکه به عنوان شخصیتی منفور، غلو کننده و چاپلوس معرفی خواهد شد.
در هنگام سخنرانی به چشمان مخاطبین به صورت جمعی نگاه کنیم
بحث بعدی در نوع نگاه کردن به مخاطب است، این بحث بر خلاف ظاهرش، بحثی کاملاً دقیق و علمی است. اگر در هنگام سخنرانی به طرف صحبت خود نگاه نکنیم، وی احتمال می‌دهد که خطیب به علت کم توجهی به وی، به او نگاه نمی‌کند ویا حتی می‌تواند احتمال دهد که خطیب خجالتی و کم رو است و به همین دلیل، نمی‌خواهد به افراد حاضر در جلسه نگاه کند، زیرا افراد کم رو وخجالتی عمدتاً نمی‌توانند به چشمان افراد نگاه کنند.
واگر خطیب در نگاه کردن خود به عده‌ی خاصی نگاه کند، اولاً تعجب وحساسیت این افراد را بدون دلیل به خود معطوف ساخته و دوماً عده ای که وی به آن‌ها نگاه نمی‌کند از این که وی به آن‌ها بی توجهی کرده است، شاکی خواهند شد. بنابراین سخنران موفق، سخنرانی است که تعادل را حتی در نگاه‌های خود نیز به حضار، رعایت کند و به تمام جلسه آن هم به صورت دسته جمعی نگاه کند و از نگاه‌های فردی و ممتد پرهیز کند.
فصل چهارم این بحث به راه کارهای اساسی که یک مخاطب می‌تواند بر استرس‌های موقع سخنرانی، فائق آید، اختصاص یافته است.

ترس در سخنرانی

یکی از موضوعاتی که در سخنرانی، بسیار مهم است، غلبه‌ی برترس هنگام سخن گفتن است. این موضوع برای هر سخنرانی که فکرش را بکنیم، زمانی موذل جدی و اساسی بوده است. بنابراین اولین بحثی که لازم است دانسته شود اینکه ما اولین نفری نیستیم که از سخنرانی در میان جمع می‌ترسیم و شاید از جمع خجالت می‌کشیم بلکه این موضوع برای تمام سخنرانان معروف، حداقل یک بار اتفاق افتاده است. زمانی که برای اولین بار قرار بود برای عده ای صحبت کنند، و در میان صحبت‌هایشان، لرزش دستان، و سرخ شدن گونه‌ها یک عارضه‌ی کاملاً طبیعی و معمول به حساب می‌آمد. اما به مرور زمان بر این ترس‌ها فائق شدند، وبه راحتی برای هزاران نفر صحبت می‌کنند، و هیچ گونه استرس و اضطرابی نیز ندارند. در این بخش انشاا...مواردی که باعث ایجاد چنین ترس‌های می‌گردد و چگونگی برخوردصحیح با آن‌ها بررسی خواهیم کرد. باید بدانیم ادب، وحجب و حیا که از صفات نیکوی هر شخص تربیت یافته به شمار می‌رود اما ترس وکم رویی وبه عبارت دیگر ضعف نفس وسست عنصری با حجب وحیا تفاوت بسیار عمده ای دارد. اگر کمرو هستیم واحساس دلهره وضعف نفس می‌کنیم، بکوشیم وتمرین کنیم تا در جریان زندگی روزمره وملاقات با اشخاص، این کاستی‌ها را از خود دور کنیم. (31) این گونه ترس‌ها اصولاًٌ به علت جهل و عدم آگاهی به وجود می‌آید، آیا در واقع صحبت کردن برای 1 نفر باصحبت کردن برای 10000 نفر تفاوتی دارد!؟ پس چرا ما از صحبت کردن در جمع ترس این قدر واهمه داریم!؟، درست مثل اینکه این عده می‌خواهند علیه ما دادگاه نظامی تشکیل داده و قصد محکوم کردن سخنران را دارند!! جهل در انسان باعث ترس وی از آن مسئله است، این ترس در زندگی شخصی ما نیز زیاد رخ می‌دهد اما توجهی به آن نداریم، به عنوان مثال ترس ما از تاریکی فقط به علت جهل است!! یا ترس ما از مرگ فقط به علت جهل و نداشتن علم کافی به آن است والا ترس برای آن یک موضوع بی ربط و بی معنا است. ترس در سخنرانی در جمع نیز دقیقاً مثل، مثال‌های مربوط است، اگر سخنرانی می‌تواند بحث خود را برای یک نفر بیان کند، مطمئناً می‌تواند برای هزاران هزار نفر نیز آن بحث رامطرح کند.
امّاچه چیزهای می‌تواند اعتماد به نفس را پرورش دهد
1-ذهن را از پیش برای موفقیت آماده سازیم-اگر سخنران از همان اول بحث به این فکر کند که در این بحث موفق نخواهد بود، مطمئناً در بحث شکست خواهد خورد. زیرا افکار منفی به این شکل هستند که اگر به آن‌ها اجازه‌ی ورود به سیستم بدنمان را بدهیم، بیشتر نفوذ خواهند کرد.
اوپانیشادها می‌گوید: مرد آفریده‌ی فکر خویش است هرچه در این زندگی می‌اندیشد، همان خواهد شداصل اولی که برای پرورش اعتماد به نفس اجرائی است، اینکه سخنران نباید به این فکر کند که شکست خواهد خورد –اینکه شاید در میان بحث کسی سوال کند و او جواب آن را نداند!
.بلکه باید با این روحیه به بحث وارد شود که از پَسِ تمام مشکلات موجود، می‌تواند به راحتی خارج شود. بنابراین ما در سخنرانی و تمامی مراحل زندگی نباید انتظار داشته باشیم که در زندگی هیوقت شکست نخوریم، اغلب مردان بزرگ شکست‌های بزرگ خورده‌اند تا موفق شده‌اند –آنچه مانع پیروزی و موفقیت است، شکست نیست بلکه قبول شکست است.
خرمن خود را بدست خویشتن سوزیم ما
کرم پیله، هم بدست خویش می‌دوزد کفن- سنائی
ما اغلب طعمه های بی دست و پای (خواست شکست) هستیم، پیداست برای رهائی از عدم موفقیت باید فکر اینکه امکان دارد، موفق نشویم را از سر بیرون بریزیم و هرگاه با شکست مواجه شدیم، خود آن را به موفقیت تبدیل کنیم.
بنابراین باید موفقیت را در سخنرانی به خود تلقین کنیم.
تلقین در اصطلاح عبارت است از جایگزینی اندیشه ای در مغز و رسوخ دادن وجایگزین ساختن سخنان و واژه‌ها در ذهن. با بهره گیری از تلقین، می‌توان توجّه و اعجاب دیگران را نسبت به سخنان خویش، برانگیخت واز آن در ایجاد ذوق وخلاقیت وتولید نشاط وآرامش، بهره گرفت. از لحاظ روانشناسی ثابت شده است که تلقین می‌تواند زندگی انسان را به کلی تغییر داده و از نظر مطالعات انجام شده اگر یک بیمار، به این فکر کند که در بدنش نوعی نیروی دفاعی وجود دارد که به محض بروز بیماری واحساس خطر، بی درنگ به کار می‌افتد، می‌تواند به راحتی بر بیماری‌اش غلبه پیدا کند، یعنی وضع مزاجی خود را تغییر دهد و به خود تلقین کند که: من قوی بنیه بوده و تسلیم بیماری نخواهم شد. یکی از دانشمندان مدعی شد که می‌تواند با نیروی تلقین، شخص سالم و تندرستی را هلاک کند! برای اثبات ادعای خود، در خواست کرد فردی محکوم به اعدام را در اختیار وی بگذارند. اوبه محکوم گفت: قرار است تو را به وضع فجیعی اعدام کنند، لکن من می‌خواهم هیچ زجر نکشی و به راحتی جان بسپاری و برای این کار یکی از رگهای گردنت را نشتر می‌زنم که خون از آن جاری شود و تو نیم ساعته بدون احساس کمترین درد، در کمال آسودگی و راحتی جان می‌سپاری. سپس چشمان محکوم را بست و تشتی جلوی او گذاشت وبعد با یک نشتر، خراش کوچکی بر پوست گردن او وارد کرد. آن گاه از یک لوله‌ی باریک، آب نیم گرم به گردن او، و از آنجا به تشت جاری ساخت، به گونه ای که محکوم احساس می‌کرد رگ گردنش بریده شده است وخون از آن جاری شده است. همگان دیدند که وی پس از نیم ساعت بدنش رو به ضعف رفت، به زمین افتاد و بالاخره جان سپرد. (32)
2- در موضوعات غرق شویم
یکی از اسلوب‌های مهم دیگری که در این بخش به آن اشاره می‌شود، غرق شدن در موضوع بحث است. باید چنان در موضوع غرق شویم که گویی اصلاً شکست ونا امیدی وجود ندارد، باید چنان در راه وصول به هدف سعی و کوشش کنیم که گویی محال است با شکست روبه رو شویم، بنابراین وقتی با چنین روحیه ای جلو رفتیم، قوائیکه هرگز تصور نمی‌کردیم در ما وجود دارد، آشکار شده و ما را به حول وقوه ی الهی نجات خواهد داد.
3- سخنران باید با این امید به میدان برود
اگر یک سخنران از اول سخنرانی با این دید به پشت تریبون برود که حاضران بسیار بیشتر تر از او در مورد این مسئله می‌دانند ویا اینکه سخنرانان ویا استادان دیگر بهتر از وی، بحث را مطرح می‌کنند، مطمئناً پایه و اساس شکست را برای خود هموار ساخته است. از نظر روانشناسی پیروز تنها کسی که امید داشته باشد. سخنران باید به این امید به پشت تریبون برود که می‌تواند به کمک خداوند متعال، بهترین تدریس یا سخنرانی ویا حتی مذاکره را داشته باشد. دیل کارنگی در اعتماد به نفس (البته به شکل غلوگویی) می‌گوید: سخنران باید به حدّی ترس ونا امیدی را کنار بزند که تمام قد بایستد ومستقیم به چشمان حاضران نگاه کند وچنان با اعتماد به نفس صحبت کند که گویی تمام حضار مدیونش هستند و به نحوی به وی بدهکارند. حتی تصور کند که آ ن ها جمع شده‌اند تا از وی تقاضا کنند به اعتبارشان بیافزاید. البته امید است که بحث با تکبر هنگام سخنرانی مخلوط نشود. این موضوع و این نوع برخورد فقط یک راه موقتی و کوتاه برای مقابله با استرس است نه چیز دیگر. تکبّر از لحاظ اسلام و اجتماع صفتی پست به شمار می‌رود که فرد خود را بالاتر از افراد دیگر فرض کند. مولی متقیان امام علی (ع) در این باره می‌فرمایند «الشَّقیُّ مَن اغتَرََّ بحاله واِنخَدَعَ لغرورِ آمالِهِ-بدبخت کسی است که مغرور به حالات خودش شود وگول آرزوهای خود را بخورد. (33) اما به راحتی می‌توان امید داشتن را در کنار تواضع و فروتنی قرار داد وهم بر استرس‌های موقع سخن گفتن، غلبه ساخت وهم بر کبر و غرور. همیشه به یاد داشته باشیم، مردم از انسان متکبر و مغرور در همه‌ی زندگی متنفرند و از چنین انسانی که خود را بالاتر از دیگران بداند، انزجار دارند. بنابراین اصل آخر ومهم تر از همه که باید به آن توجه کنیم وجود امید مخصوصاً تکیه بر نیرویی فوق اراده‌ها و تکیه بر ذات اقدس الهی همراه با تواضع و فروتنی است»
نتیجه:در سخنوری، اولین چیزی که حائز اهمیت است، مخاطب شناسی و برخورد صحیح با مخاطب و شنونده است. سخنران در مرحله‌ی نخست، باید مخاطب خود را به صورت کاملاً دقیق شناسایی و مطابق با علایق او سخن بگوید. سخنوران باید توجه داشته باشند که اگر آن‌ها زیباترین و دقیق‌ترین سخنان را طومار کنند و مخاطب به آن علاقه ای نداشته باشد و به آن گوش ندهد، سخنانشان هیچ اهمیتی ندارد. بحث بعدی بر سر الگوهای صحیح برای برخورد با مخاطب است ...اولاً چیزی که در مباحث به آن توجه شد، علمی سخن گفتن و پرهیز از لفاظی های بی جا و سخنان تکراری است که مسلماً در روحیه‌ی شنونده، تاثیری مخرب می‌گذارد و دیگر ارزشی برای صحبت‌های وی قائل نخواهد بود. در بخش بعدی به وقت و زمان سخنرانی اشاره شد و اینکه سخنران نباید از وقت خود بیشتر و یا کمتر از حدّ مشخص شده استفاده کند. در بخش بعدی به یازده کلید رفتاری اشاره شد که خطیب می‌تواند به وسیله‌ی آن‌ها شنوندگان خود را، در مباحث داخل کرده و توجه آنان را به خود جلب نماید. درمباحث بعدی نیز به احترام وتکریم خطیب نسبت به مخاطب اشاره شد. احترام به مخاطب و شخصیت‌های مورد بحث می‌تواند چهره‌ی خطیب را در مقابل مخاطبان، از لحاظ شخصیتی بالا برده و همین امر می‌تواند در تاثیر سخنان وی موثر باشد. در مباحث بعدی به رفتار شخصی خطیب با مخاطبان اشاره شد. یک خطیب موفق، خطیبی است که حتی نوع نگاه‌هایش به مخاطب تنظیم شده و با چارچوب و معیار های خاص باشد، به عنوان مثال گفته شد: که خطیب باید به مخاطبان به صورت جمعی نگاه کرده و از نگاه های ممتد شدیداً پرهیز کند. در مباحث بعدی به ترس سخنران در هنگام سخن گفتن و سخنرانی اشاره شد و متدهایی در رفتار وی برای جلوگیری از ترس، ارائه گردید، که مهم‌ترین آن‌ها اعتماد به نفس و پرهیز از منفی‌گرایی‌های صرف می‌باشد.

پی نوشت ها :

1.آئین دوست‌یابی –ص 101
2.رمز موفقیت –ص 280
3.آئین سخنرانی ص 107 و 198
4.امالی صدوق ص 421
5.سخنران خوبی باشیم ص 51
6.همان ص 36
7.اسراء 53
8.بهشت اخلاق –ص 571
9.همان
10.همان ص 572
11.امالی صدوق ص 421
12.تصنیف غرر الحکم ص 210
13.همان ص 477
14.مشکاه الانوار –ص 320
15.آداب الدینیه ص 357
16.امالی صدوق ص 270
17.اداب و سنن ص 41
18.همان ص 40
19.آئین سخنرانی ص 236
20.اجلاس اصول و فنون مذاکرات
21.آئین سخنرانی ص 215
22.همان ص 233
23. آئین سخنرانی ص 537
24.چگونه سخنران خوبی باشیم ص 47
25.سخن و سخنوری ص 86
26.اجلا س مدیریت مذاکرات
27.بقره 80
28.بهشت اخلاق ج 2-ص 180
29.همان
30.همان ج 2 ص 181
31.چگونه زیبا سخن بگوییم ص 44
32.چگونه سخنران خوبی باشیم ص 22
33.بهشت اخلاق ج 2 ص 230

منابع
1. بهشت اخلاق، حجت الاسلام و المسلمین مهدی نیلی پور، نشر موسسه حضرت ولی عصر (عج)، چاپ دوم 1385.
2. سخن وسخنوری. حجت الاسلام والمسلمین محمد تقی فلسفی، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1378.
3. خطابه ومنبر، استاد شهید مرتضی مطهری، کتابخانه‌ی مرکزی شهرداری اصفهان.
4. آئین سخنرانی، دیل کارنگی، میترا کیوان مهر، نشر علم، چاپ اول 1385
5. رمز موفقیت، دیل کارنگی، جیمز آلن، الا وایلر، ترجمه: مجمد جواد پاکدل، مسعود میرزائی، انتشارات پارسا،1376.
6. همراه با ترجمه‌ی محمد جواد پاکدل، ومسعود میرزائی
7. چگونه سخنران خوبی شویم ...، دنی ریچارد، همراه با ترجمه‌ی نازنین نجفیان، کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان
8. چگونه زیبا سخن بگوییم؟، محمد رضا تقدمی، انتشارات سناباد،1375.
9. مهارت‌های سخنرانی‌های تخصصی، سینکلر گودلد، همراه با ترجمه‌ی پرویز استیری، انتشارات چاپار،1381.
10. اجلاس مدیریت مذاکره با تدریس، دکتر احمد محمدی، (آبان ماه 1389)، سالن کنفرانس استاد فرشچیان، از سری کلاس‌های انجمن نخبگان ایران
11. لازم به تذکر است، احادیث متفرقه که در متن نوشتار بدان ها اشاره شد، با استناد به نرم افزار های رایانه ای مرکز تحقیقات اسلامی می‌باشد.

راستی و رستگاری

راستی و رستگاری


 در مباحثی که امروزه در علوم رفتاری و روان‌شناختی در زمینه‌ی اصلاح و تغییر رفتار مطرح است بر این نکته فراوان تأکید می‌شود که ایجاد رفتار مطلوب، مبتنی بر اصل اکتساب است.1 بدین معنی که فرد از مشاهده‌ی رفتار دیگران آن عمل را می‌آموزد. امام صادق علیه‌السّلام می‌فرماید: با رفتارهای خود و نه با گفتارتان راهنمای مردم به خوبی‌ها باشید.2
با یک نگاه به رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی، تمیز این نکته بر ما چندان دشوار نخواهد بود که هنگامی که راستی و صداقت، دستمایه و بنیان رفتارهای آدمی می‌شود، دیگر صفات اخلاقی نیز یک به یک جای خود را پیدا می‌کنند. به این مثال توجه کنید:
اگر نوجوانی از اختلال رفتاری به نام پرخاشگری در رنج باشد، به مربیان توصیه می‌شود که با فراهم کردن محیط آرام و برنینگیختن تحریکات محیطی، وی را از درافتادن به پرخاش و ستیز بازدارند. اگر کودکی به لجبازی مبتلاست، با خونسردی و عدم مواجهه‌ی رودررو با وی، او را تنها گذارند تا تعارض خود را در تنهایی حل کند. اگر فردی به انزوا مبتلا شده است، با سپردن مسئولیت در جمع و تشویق موفقیت‌های وی، او را از این ترس موهوم، یعنی حضور در جمع، نجات دهند. اگر کودکی به ترس‌های طبیعی دچار است، با مکانیزم‌های مختلف حسّاسّیت‌زدایی ـ که راه‌های آن در مباحث روان‌شناختی به صورت کاملاً تجربی و کارآمد بیان شده است ـ به رفع این اختلال در وی مبادرت کنند.
اکنون می‌گوییم اگر همه‌ی اختلالات ذکر شده، یعنی پرخاشگری، انزوا، ترس و ... به مجموعه‌ی کلّی‌تری از یک اختلال روانی بنام اضطراب تحویل و منتسب شوند، به جای آن که خود را درگیر و معطّل اصلاح جزءجزء اختلالات یادشده کنیم، بهتر است به رفع اضطراب از فرد بپردازیم؛ چرا که، اضطراب ما در بسیاری از اختلالات رفتاری و روانی است که گاه در پرخاشگری، گاه در لجبازی، زمانی در گوشه‌گیری و یا دیگر رفتارهای نابه‌هنجار جلوه‌گر می‌شود. حال اگر بدین نکته توجه داشته باشیم که منشأ همه‌ی این رفتارها، در اختلال کلّی‌تری است به نام اضطراب، بدیهی است که مستقیماً به اضطراب‌زدایی وی اقدام می‌کنیم. در اینجا می‌توان گفت به جای آن که به رفع صفات اختلالی به صورت جزء به جزء مبادرت کرده باشیم به اصلاح و تربیت موصوف پرداخته‌ایم و ریشه‌ی مشکل را از بن برکنده‌ایم.
در روایات ائمّه‌ی معصومین علیهم‌السّلام جای‌جای به دو گناه و رذیلت اخلاقی اشاره شده که از آن‌ها به عنوان کلید همه‌ی دیگر رذایل یاد شده است: دروغ و شراب‌خواری؛ که یکی راه دل را می‌بندد و دیگری طرایق عقل را مسدود می‌کند. امام محمدباقر علیه‌السّلام می‌فرماید: خداوند تعالی برای بدی‌ها قفل‌هایی نهاده است که کلید همه‌ی آن‌ها در دروغ‌گویی و شراب‌خواری نهفته است و دروغ بدتر از شراب است.3
در مقایسه با مثال پیشین، همان‌گونه که اختلالی به نام اضطراب منشأ بسیاری اختلالات دیگر است، ناهنجاری اخلاقی دروغ و عادت ناپسند و گناه‌آلود شراب‌خواری مادر دیگر گناهان و رذایل اخلاقی قلمداد شده است. شاید رمز آن ‌همه تأکید و دستورهای اخلاقی دینی ما بر راستگویی و صداقت و پرهیز از دروغ و دورویی از آن روی باشد که فرد راستگو و بی‌ریا بر پایه‌ی کرامت نفس زندگی می‌کند و خویشتن را به ناراستی و بی‌هویتی نمی‌آلاید. در این صورت گفتار و رفتار چنین فردی، به عنوان شخصیتی مقبول می‌تواند الگوی متربّی قرار گیرد.
بر اساس پاره‌ای پژوهش‌ها در زمینه‌ی همانندسازی نوجوانان با والدین و نیز عوامل مقبولیّت، چهار صفت در والدین به ترتیب اهمّیت توسط فرزندان فهرست شده است:
راستگویی و صداقت، عمل به قول و وعده، محرمیّت و صمیمیّت، قاطعیّت در ارتباط.
نتایج جالب این‌گونه تحقیقات نشان می‌دهد که صفت صداقت و راستگویی، مقدم بر دیگر صفات ترجیحی فرزندان ذکر شده و نشانگر آن است که شالوده‌ی کرامت نفس در کودکان و نوجوانان برخورد صداقت‌آمیز با ایشان و نیز تجلّی شخصیتی صادق و راستگو در جنبه‌های مختلف زندگی است. همچنین پای‌بندی به قول و وعده‌هایی که به عنوان عهد و پیمان با فرزندان بسته می‌شود، وجهه‌ی دیگری از صداقت و راستگویی است. تجربه‌های بی‌شمار بیانگر آن است که فرزندان در سنین 13 تا 19سالگی بیش از آن که زیاده‌خواه و بلندپرواز باشند، طالب محرمیّت، صمیمیّت و رفاقت‌ از سوی والدین خویش‌اند. عاطفه‌ورزی، تبادل پرحجم کلمات و صمیمیّت و رفاقت جز در سایه‌ی شخصیتی بی‌ریا و صادق و یکرنگ عملی نیست. بچه‌های ما جز این از ما نمی‌خواهند!  

پی‌نوشت‌ها:
 

1ـ نظریه‌ی یادگیری اجتماعی، آلبرت بندورا، 1976
2ـ بحار،ج 5، ص 198
3ـ میزان‌الحکمة، 9 ـ 171
codex26x

نفرین: انتخابی نافرجام

نفرین: انتخابی نافرجام


 نفرین در لغت به معنای دعای بد برای مرگ، ناکامی و بدبختی کسی یا چیزی میباشد و معمولاً افراد زمانیکه از طرف مقابلشان به عناوین مختلف از قبیل مسائل مالی، عشقی، جسمی و غیره دچار صدمه و آسیب میشوند و از طرفی امکان جبران ضرر بطور مستقیم و یا انتقام برایشان وجود ندارد به نفرین روی می آورند.
از لحاظ روانشناختی نفرین نوعی حس بدخواهی و انتقام جویی است که با تکیه بر نیروی ماورای طبیعه انجام می پذیرد. بدین ترتیب که شخص نفرین کننده بدلیل نفرت و ضعف شخصی برای تسویه حساب از نیرویی مافوق بشری یا خدا میخواد که فرد نفرین شونده را عذاب کند تا اینگونه تسکینی باشد بر دردها و صدمات وارده.
در این رابطه چند نکته را باید مد نظر قرار داد:
1- آیا نفرین انجام شده متناسب با جرم می باشد؟ برخی اشخاص تصور میکنند که نفرین کردن دیگران به هر جرمی که باشد قابل قبول و مایه تسلی خاطر است؛ از شکست عشقی گرفته تا خیانت دیدن در روابط زناشویی و افتادن درسی در دانشگاه و وصول نشدن چک و پس ندادن پولی که به عنوان قرض به فردی داده اند. بدیهی است که میزان مجازات باید متناسب با نوع جرم و صدمات وارده باشد. در زمانهای گذشته معمولاً نفرین توسط پیامبران در مواقعی صورت میگرفت که مسئله ای بزرگ مانند انکار خداوند، تکذیب آیات الهی و زیر سوال بردن کلیات دین در میان بود. اغلب نفرین هایی که مردم در زندگی روزمره خود انجام می دهند متناسب با ضرری که متحمل شده اند نیست. بنابراین ممکن است شخص نفرین شونده واقعاً مستحق چنین نفرینی نباشد. آیا فردی که یک رابطه ساده عاشقانه را برهم زده و یا نتوانسته قرض خود را پس بدهد، مستحق مرگ و زوال است؟
2- از آنجا که نفرین ذاتاً بار منفی لغوی و احساسی دارد و هر عملی که احساس منفی بدنبال داشته باشد میتواند انسان را بسوی بد اندیشی و منفی گرایی سوق دهد و روح وی را مکدر نموده و از لطافت خارج کند، بهتر است از نفرین کردن دیگران صرفه نظر شود. همیشه جلوگیری از وقوع صدمات و ضررها و نیز بخشش دیگران ساده تر و نتیجه اش مطلوب تر است.
3- نفرین دیگران اگر بصورت عادت درآید میتواند در زندگی انسان اثرات نامطلوب بسیاری داشته باشد. افزایش حس بدخواهی و بد بینی، افسردگی و سرخوردگی ( در صورتی که نفرین ها اثری نداشته باشند )، انزوا و هراس اجتماعی از جمله این اثرات می باشند. معمولاً افراد نسبت به کسی که می دانند زیاد اطرافیانش را نفرین میکند حس خوبی ندارند و از وی فاصله میگیرند. اگر نفرینی واقعاً به حق و منصفانه نباشد، ممکن است اثرات زیان بار آن به خود شخص نفرین کننده بازگردد.
درنتیجه به نظر نمی رسد که اعمالی مثل نفرین کردن، لعنت فرستادن، آه کشیدن و دعا نویسی شایسته جامعه کنونی ما باشد چرا که اینگونه اعمال بیشتر نتایج منفی در زندگی میگذارند تا مثبت. انسانها باید بدانند که تا حد زیادی خود مسئول اتفاقاتی هستند که برایشان می افتد و برای پیشگیری از حوادث نامطلوب لازم است عاقلانه زندگی کنند و در نوع روابطشان با دیگران دقت کافی داشته باشند. یک فرد روشن اندیش و آگاه هیچگاه خودش را درگیر نفرین و بدخواهی دیگران نمیکند.
منبع:مردمان پورتال جوانان

رابطه ابعاد جهت گیری مذهبی با پایداری هیجانی (1)

رابطه ابعاد جهت گیری مذهبی با پایداری هیجانی (1)


 چکیده

یکی از موضوعات عرصه مناسبات مذهب با سلامت روان و مؤلفه های شخصیت، توجه به نوعی جهت گیری دینی است که به بهزیستی روانی کمک می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه و ابعاد جهت گیری مذهبی و پایداری هیجانی در پایان دوره نوجوانی می باشد.
نمونه آماری این پژوهش 295 نفر؛ (168 دختر و 127 پسر)از دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی شهرستان قم می باشند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. تمامی آزمودنی ها با دو پرسش نامه جهت گیری مذهبی آلپورت و شخصیت NEO مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته های پژوهشی نشان داد که بین پایداری هیجانی و جهت گیری مذهبی رابطه معناداری وجود دارد؛ به این صورت که بین جهت گیری مذهبی درون سو با ناپایداری هیجانی رابطه عکس، و بین جهت گیری مذهبی برون سو با ناپایداری هیجانی رابطه مستقیم وجود دارد. همچنین هرچه جهت گیری مذهبی افراد برونی تر می شود، پایداری هیجانی آنها پایین تر می رود. در این جامعه آماری، افراد کمتر متصف به دین گریزی هستند و کمتر افرادی به جهت گیری مذهبی نامتمایز متصف می باشند.
کلید واژه ها: جهت گیری مذهبی، مذهب درون سو، مذهب برون سو، پایداری هیجانی

مقدمه

از جمله ابعاد گسترده شخصیت، ثبات و پایداری هیجانی در برابر ناپایداری هیجانی می باشد. داشتن احساسات و هیجانات منفی همچون ترس، غم، برانگیختگی، خشم، احساس گناه، احساس کلافگی دائمی و فراگیر، اساس ناپایداری هیجانی را تشکیل می دهند. فردی که ازلحاظ هیجانی ناپایدارترباشد، احتمال بیشتری وجود دارد که دارای باورهای غیرمنطقی بوده و قدرت کمتری در کنترل تکانه ها داشته باشد و درجه انطباق ضعیف تری با دیگران و محیط از خود نشان دهد. (1)البته در زندگی همه ما، موقعیت هایی وجود دارد که چنین احساسات منفی را تجربه می کنیم، اما اگر این حالات به صورت اختلال های روانی درآیند، نوع، تعداد، شدت و طول مدت آنها به حدی می رسند که به جریان بهنجار زندگی وسلامت روانی فرد آسیب می رسانند. (2)در مقابل، افرادی که در شاخص عصبیت یا روان نژندی نمره پایینی دارند، از نظر عاطفی افراد باثباتی به شمار می روند. این افراد معمولاً آرام، دارای خلقی یکنواخت و راحت بوده و به آسانی می توانند بدون برآشفتگی و مشکل رفتاری باموقعیت های سخت رو به رو شوند. (3)به نظر می رسد، پایداری هیجانی به عنوان یک شاخص سلامت روانی مد نظر قرار گرفته است.
یکی از موضوعاتی که از دیرباز در حوزه مطالعات و تحقیقات روان شناسی برای کنترل هیجانات منفی و فراهم آوردن سلامت روان مطرح بوده، بررسی تاثیرات دینداری و معنویت گرایی می باشد. درحال حاضر مطالعات نسبتاً قابل توجهی وجود دارد که چگونگی تاثیر دین داری و معنویت را بر سلامت جسمی و روانی مد نظر قرار می دهند. (4)
در اولین تحقیقات نظام مند آماری در حوزه روان شناسی دین، فرانسیس گالتون (1872) مشهورترین کار خود را درباره تاثیر عینی نیایش حاجتمندانه انجام داد. (5)ازاین پس، تحقیقات درحوزه تاثیرات دینداری و موضوعات همبسته بادین ادامه یافت و منجر به تولید نظریات بسیار واحیاناً با نتایج متفاوت گردید. روبرت امونز(1999)معتقد است که دین تا حدودی به این علت که یکپارچگی شخصیت را فراهم می سازد، موجب افزایش بهزیستی می گردد. (6)بابایی و همکاران (1383)ازآموزش مجموعه معارف و فرائض دینی (نماز، روزه، مناجات)وتاثیر آن در جهت تسکین(کاهش)افسردگی بهره بردند و به این نتیجه رسیدند که 55 درصد ازافرادی که در این بررسی شرکت کرده بودند، پس از انجام عبادت ها احساس آرامش بهتری داشتند. یافته های دیگری نیز حاکی ازارتباط معناداری میان نگرش مذهبی وسلامت روانی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان بوده است. (7)در پژوهشی که بهرامی احسان و تاشک (1383)رابطه میان جهت گیری مذهبی و سلامت روان را مورد مطالعه قرار دادند، میان جهت گیری مذهبی و اختلالات روانی، همبستگی منفی به دست آمد.
بااینکه بسیاری ازمطالعات و پژوهش ها نشان داده اند که بین دین داری و بهزیستی روان شناختی رابطه وجود دارد، اما تحقیقات روان شناسان یک رابطه مطلق وساده رامیان دینداری و بهزیستی به دست نداده است، بلکه این تحقیقات یافته های ناهمسان را ارائه می دهند. مثلاً آرگیل(1999)نشان داده است که ارتباط میان بهزیستی و دین داری در زنان معمولاً قوی تر از مردان است و یا این ارتباط در میان امریکایی های آفریقایی تبار قوی تر از سفید پوستان است. حتی سن نیز می تواند عاملی تعیین کننده باشد، به طوری که مک فادن(1995)ارتباط بین دینداری و بهزیستی را در افراد مسن به طور معمول، قوی تر یافته است. (8)
در رابطه با ناهمسانی این یافته ها، یک فرضیه این است که عوامل متفاوتی به چگونگی تاثیر دینداری و بهزیستی روانی کمک می کند. بنابراین، یافته های ناهمسان ضرورتاً ارتباط میان بهزیستی و دینداری را نفی نمی کنند، بلکه موقعیت هایی را مشخص می کنند که ارتباطات در آنها قوی تر است. ازجمله باید بین نوعی از جهت گیری دینی، که به سلامت روان کمک می کند و نوعی که در بهزیستی کمتر تاثیر دارد یا ندارد، تفاوت قائل شد. یکی از نخستین تلاش ها در این زمینه، اقدامات گوردون آلپورت است. وی به شیوه های گوناگون کاربرد دین در زندگی افراد، علاقمند بود و برای کمک به فهم و ارزیابی این تفاوت ها، مفاهیم دین داری درونی وبیرونی و مقیاس جهت گیری دینی رابر همین اساس ابداع نمود. از‌ آن پس، چنین نگرشی به جهت گیری مذهبی در مطالعات و تحقیقات مورد توجه قرار گرفت. مثلاً، باتسون و همکارانش یافته های 115 مطالعه در مورد همبستگی میان دینداری و بهداشت روانی را تجزیه و تحلیل کردند ودریافتند که 37 مورد ازاین مطالعات، نشان دهنده همبستگی مثبت این دو و 47 مورد، نشان از ارتباط منفی دارد و 31 مورد نیز هم هیچ گونه همبستگی نشان نداند. این پژوهشگران، نتایج این مطالعات را به صورت جداگانه ای برای دینداری درون سو و برون سو تحلیل کردند. نتایج تحلیل 115 مطالعه باتسون و همکاران برای دینداری درون سو و برون سو نشان داد که نگرش مذهبی درون سو با بهداشت روانی همبستگی دارد، اما نگرش مذهبی برون سو غالباً با بهداشت روانی، همبستگی منفی دارد. (9) احسان بهرامی و همکاران(1384)نیزدریک مطالعه، که رابطه ابعاد جهت گیری مذهبی(جهت گیری مذهبی، سازمان نایافتگی مذهبی، ارزنده سازی مذهبی وکامجویی)وابعاد مختلف سلامت-اختلال روانی بررسی کردید، به این نتیجه رسیدند که ابعاد مختلف جهت گیری مذهبی الگوی منسجمی را برای تبیین شاخص های کلی اختلالات روانی مطرح می سازند. (10)
به نظر می رسد، مناسبات مذهب و سلامتی، واجد ملاحظاتی پیچیده وچندبعدی است که تحقیقات در این قلمرو نیازمند غنای بیشتری است. یکی ازموضوعات این عرصه توجه به نوعی ازجهت گیری دینی است که به بهزیستی روانی کمک می کند، در برابر نوعی که در بهزیستی کمتر تاثیر دارد یا ندارد. چنانچه گونه ای خاص از جهت گیری مذهبی با پایداری هیجانی رابطه مثبت نشان دهد، احتمالاً می توان بااستفاده ای مفاهیم وآموزه های مرتبط با آن، سبک های تربیتی را، که منتج به پایداری هیجانی بالاتر درکودکان می شود، سازمان دهی کرد. به علاوه، اهمیت ناپایداری هیجانی(شامل اضطراب، خشم، افسردگی، هوشیاری به خویشتن، تکانشوری وآسیب پذیری از استرس)، به عنوان یک عامل شخصیت، در سنین گذار از نوجوانی به جوانی بر ضرورت این پژوهش افزوده است. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ابعاد جهت گیری مذهبی و پایداری هیجانی در پایان دوره نوجوانی می باشد.

روش و ابزار پژوهش

پژوهش حاضرازنوع پژوهش توصیفی همبستگی است که رابطه بین جهت گیری مذهبی و پایداری هیجانی را مورد بررسی قرار می دهد. جامعه آماری پژوهش حاضر را تعداد 8051 دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی شهرستان قم تشکیل داده اند که از هر چهار منطقه آموزش و پرورش شهرستان قم، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای پنج آموزشگاه در مقطع پیش دانشگاهی انتخاب شد. در هر آموزشگاه نیز به تناسب تعداد کلاس ها، یکی الی دو کلاس به روش خوشه ای انتخاب شده و پرسش نامه ها در بین دانش آموزان آن کلاس ها منتشر و پس از تکمیل جمع آوری شد. نمونه آماری این پژوهش 295 نفر، شامل 168 دانش آموز دختر(56/94)و 127 دانش آموز پسر (43/06)می باشد. دانش آموزان در جریان این تحقیق قرار گرفتند و تاکید شد به غیر از جنسیت و سن، مشخصات فردی دیگری را در پرسش نامه ننویسند. میانگین سنی جامعه آماری 18/53 سال بود.
به منظور بررسی ابعاد جهت گیری مذهبی و پایداری هیجانی، به ترتیب از دو مقیاس زیر استفاده شده است:
1. مقیاس جهت گیری مذهبی: (11) این مقیاس 20 ماده دارد که برای فهم و ارزیابی دین داری درونی و بیرونی به کارمی رود. به اعتقاد آلپورت افرادی که فعالیت های دینی شان بیرونی است، دین را به عنوان ابزاری برای اهداف شخصی و اجتماعی مورد استفاده قرار می دهند. در مقابل دین داری درونی، بدون لحاظ منافع اجتماعی که ممکن است برای فرد حاصل شود، سبکی از دین داری را برای به دست آوردن احساس معنی و هدف شامل می شود. آلپورت وراس (1967)باافزودن دو مقوله ی اضافی، جهت گیری مذهبی را به یک سنخ شناسی چهار قسمتی گسترش دادند. دو مقوله ی اضافی عبارتند از:دین مداری نامتمایز؛ (12)یعنی نمرات بالای همزمان در درونی و بیرونی. و دین گریزی نامتمایز؛ (13)یعنی نمرات پایین همزمان در درونی و بیرونی. (14)بنابراین، به وسیله این مقیاس می توان چهار سنخ از جهت گیری مذهبی را شناخت:دینداری درون سو، دینداری برون سو، دین مداری نامتمایز و دین گریزی نامتمایز. این مقیاس درایران، توسط جان بزرگی‌(1387)ترجمه و بر روی 45 نفر دانشجوی دانشگاه های تهران اجرا و اعتبار آن با ضریب آلفای کرونباخ 0/737 محاسبه گردید. (15)
2. پرسش نامه پنج عاملی شخصیت NEO- FFI : این پرسش نامه فرم کوتاه شده آزمون NEO PI-R(NEO personality inventory - Revised(است که ویژگی های نابهنجار شخصیت را می سنجد. مقیاس اول (N (16))، ثبات هیجانی و دربر گیرنده اضطراب، خشم و کینه، افسردگی، حساسیت، تکانشوری و آسیب پذیری می باشد. مقیاس دوم (E (17))، برون گرایی و دربرگیرنده صمیمیت، جمع گرایی و ... ؛ مقیاس سوم (O (18))، بازبودن به تجربه و دربرگیرنده تخیل، زیباشناسی و ... ؛ مقیاس چهارم (A (19)) توافق دربرگیرنده اعتماد، سادگی و ...؛ ومقیاس پنجم (C (20))، وجدانی بودن و دربرگیرنده شایستگی، نظم و ... می باشد. بر خلاف آزمون های شخصیتی رایج در محدوده ی روان شناسی بالینی، که بر آسیب شناسی تاکید دارند، مجموعه NEO PI-R به بررسی ویژی های سالم شخصیت می پردازد. هدف عمده آن بررسی بافت شخصیت است. اگر چه هدف از ساخت این آزمون، بررسی ابعاد سالم شخصیتی است، اما برای اهداف بالینی نیز مناسب است و شواهد پژوهشی به دست آمده حاکی از کارآمد بودن این آزمون در اهداف بالینی می باشد. اعتبار این آزمون برای فرم NEO PI-R، توسط کاستا و مک ری، در یک نمونه آمریکایی به دست آمد. ضرایب آلفای کرونباخ برای مقیاس های این آزمون برابر بود با: C=0/90,N=0/92, E=0/89, O=0/87, A=0/86 . حق شناس (1378) نیز بر روی نمونه 502 نفری جمعیت شیراز به نتایج مشابهی رسید. ضریب آلفای کرونباخ برابر بود با: (N=0/81, E=0/71, O=0/57, A=0/71, C=0/83. (21)
NEO-FFI نوع 60 ماده ای NEO PI-R است که برای ارزیابی مختصر و سریع پنج عامل اصلی شخصیت طراحی و در این پژوهش از آن استفاده شده است. این آزمون از پنج مجموعه 12 جمله ای مربوط به هریک از شاخص های بیان شده تشکیل شده است. در این فرم، ضرایب آلفای کرونباخ برای شاخص های C,A, O, E, N توسط کاستا و مک ری به ترتیب 0/86، 0/77، 0/73، 0/68، 0/81 به دست آمد. برای نمونه ایرانی این فرم، همان جمله های انتخاب شده توسط کاستا و مک ری به کار برده شدند که در آزمون NEO PI-R ایرانی قرار داشتند. (22)
آزمودنی ها ابتدا پرسش نامه جهت گیری مذهبی را دریافت کردند. پس از قرار گرفتن توضیحات لازم و دستورالعمل اجرای آن، فرم ها را تکمیل نمودند. سپس، فرم پرسش نامه شخصیت NEO راتحویل گرفته وتکمیل کردند. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون با نرم افزار( SPSS (version 11. 0,SPSS Inc, USA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

پی نوشت ها :

* دانش آموخته حوزه و دانش پژوه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی.
** استادیار پژوهش گاه حوزه و دانشگاه.
1. ر. ک: حسن حق شناس، طرح پنج عاملی ویژگی های شخصیت، راهنمای تفسیر و هنجارهای آزمون های NEO PI-R و NEO-FFI
2. پریرخ دادستان، روان شناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، ص 269.
3. حسن حق شناس، همان، ص17.
4. C. f. compton c. William, USA: An Introduction In Positive Psychology.
5. ولف، روانشناسی دین، ترجمه دهقانی، ص300.
6. C. f. compton c. William, Ibid.
7. ر. ک: هادی کجباف نژاد؛ صدیقه اعتباری، «بررسی رابطه بین نگرش مذهبی و سلامت روانی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان»، دانشگاه آزاد اسلامی، ش27.
8. Ibid. C. f. compton c. William,
9. مسعود آذربایجانی، مهدی موسوی اصل، درآمدی بر روان شناسی دین، ص 153.
10. هادی بهرامی احسان و همکاران، رابطه بین ابعاد جهت گیری مذهبی، سلامت روانی و اختلال های روان شناختی، ص41.
11. Extrinsic- intrinsic religious orientation.
12. Indiscriminately religiousness.
13. Indiscriminately anti religiousness.
14. . IbidC. f. compton c. William,
15. مسعود جان بزرگی، «جهت گیری مذهبی و سلامت روان»، پژوهش در پزشکی، ش4، ص347.
16. Neuro ticism.
17. Extraversion.
18. Openness to experience.
19. Agreeableness.
20. Conscientiousness.
21. حق شناس، همان، ص84.
22. حق شناس، همان، ص131.

منبع: نشریه روان شناسی و دین شماره 11

رابطه ابعاد جهت گیری مذهبی با پایداری هیجانی (2)

رابطه ابعاد جهت گیری مذهبی با پایداری هیجانی (2)


 تجزیه و تحلیل

در این مطالعه، میانگین ناپایداری هیجانی 23/67±7/67 بوده است. نمره های بالاتر نشانگر میزان ناپایداری هیجانی بیشتر می باشد. همچنین میانگین جهت گیری مذهبی درون سو 26/40±4/09 و میانگین جهت گیری مذهبی برون سو برابر با 26/20±4/14 بوده است (جدول شماره 1) . جدول شماره 2 نیز بیانگر میانگین و انحراف معیار مربوط به نمره های ناپایداری هیجانی، جهت گیری درون سو و جهت گیری برون سو، به تفکیک جنس زن و مرد می باشد.
یافته ها نشان می دهند که بین پایداری هیجانی و جهت گیری مذهبی رابطه معناداری وجود دارد. به این صورت که بین جهت گیری مذهبی درون سو با ناپایداری هیجانی رابطه عکس، و بین جهت گیری مذهبی برون سو با ناپایداری هیجانی رابطه مستقیم وجود دارد. همان گونه که در جدول شماره 3 نشان داده شده است، هرچه سطح جهت گیری مذهبی افراد درونی تر می شود، پایداری هیجانی آنها بالاتر می رود. ضریب همبستگی دو متغیر جهت گیری مذهب درون سو و ناپایداری هیجانی 0/204 -(P<0/0001) می باشد. همچنین هرچه سطح جهت گیری مذهبی افراد برونی تر می شود، پایداری هیجانی آنها پایین تر می رود. ضریب همبستگی دو متغیرجهت گیری مذهبی برون سو و ناپایداری هیجانی 0/224-(P<0/0001)می باشد.
(**)همبستگی در سطح 0/01 در آزمون دو سویه معنادار است.
همچنین تعداد 4 نفر از نمونه آماری این پژوهش، با داشتن نمره های پایین تر از یک انحراف استاندارد دردو متغیرجهت گیری مذهبی درون سو و برون سو-همان طور که در ابزار پژوهش گذشت-دارای جهت گیری مذهبی از نوع دین گریزی می باشد. تعداد 15 نفر باداشتن نمره های بالاتر از یک انحراف استاندارد، در دو متغیر جهت گیری مذهبی درون سو و جهت گیری مذهبی برون سو، دارای جهت گیری از نوع دین مداری نامتمایز می باشند(جدول شماره 4). این فراوانی، تعداد قابل توجهی برای تحلیل آماری به هدف بررسی رابطه ابعاد دین گریزی و دین مداری نامتمایز با پایداری هیجانی نمی باشد.
هنگامی که داده های این پژوهش به تفکیک جنسیت مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت، این نتیجه به دست آمد که پایداری هیجانی و جهت گیری مذهبی درون سو در بین مردان ازهمبستگی بالاتری نسبت به زنان برخوردار است. ضریب این همبستگی در میان مردان برابر 0/247(P<0/005)و در میان زنان برابر با 0/171 (P<0/027)می باشد (جدول شماره 5). درحالی که، میانگین جهت گیری مذهبی درون سو در بین گروه زنان (26/86) بالاتر از مردان (25/78) است (به جدول شماره 2 نگاه کنید). براساس جدول شماره 6، این تفاوت در سطح آلفا =0/05 معنی دار است. اما همبستگی میان پایداری هیجانی و جهت گیری مذهبی برون سو در بین زنان، از ضریب بالاتری برخوردار است. ضریب همبستگی درمیان زنان برابر با 0/244(P<0/001)و در میان مردان برابر 0/201(P<0/024)می باشد.
(**)همبستگی در سطح آلفا برابر 0/01 در آزمون دو سویه معنادار است.
(*)همبستگی در سطح آلفا برابر 0/05 در آزمون دو سویه معنادار است.
از یافته های دیگر این پژوهش این است که در سه متغیر اندازه گیری شده(ناپایداری هیجانی، جهت گیری مذهبی درون سو و جهت گیری مذهبی برون سو)، میان گروه های آموزشی جامعه آماری(گروه آموزشی ریاضی و فنی، علوم تجربی وعلوم انسانی)تفاوت معنادار وجود ندارد. برای تشخیص معناداری میان میانگین ها از آزمون تحلیل واریانس یکراهه (ANOVA)استفاده شد. بر پایه این روش، می توان معلوم کرد که تفاوت های مشاهده شده بین میانگین ها حاصل شانس است یا نتیجه تاثیر متغیرهای دیگر است؟ از جمله شرایط استفاده ازروش تحلیل واریانس یکراهه، این است که از هر کی از جامعه های مورد مطالعه، نمونه ای تصادفی انتخاب شود که این شرط در پژوهش حاضر رعایت شده است. اما تحلیل واریانس یکراهه نسبت به تخطی از دو شرط دیگر یعنی وجود توزیع نرمال برای متغیرها در جامعه مورد مطالعه و یکسان بودن تغییرپذیری نمره ها در جامعه های مورد مطالعه مقاوم می باشد. (1)یافته های مربوط را در جداول 7 و 8 ملاحظه می کنید.

بحث و نتیجه گیری

یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که بین پایداری هیجانی و جهت گیری مذهبی رابطه وجود دارد؛ هرچه جهت گیری مذهبی بیرونی تر می شود نا پایداری هیجانی فرد بیشتر می شود. به عبارت دیگر، هرچه جهت گیری مذهبی افراد درونی تر می شود، پایداری هیجانی بیشترمی شود. این یافته ها با نتایج پژوهش های پیشین که درمقدمه به آن اشاره شد، هماهنگ است.
بسیاری از مطالعات و پژوهش ها نیز اجمالاً نشان داده اند که بین دین داری و بهزیستی روانی رابطه وجود دارد. اما همان گونه که گذشت، تحقیقات روان شناسان یک رابطه مطلق و ساده را میان دینداری و بهزیستی به دست نداده است، بلکه این تحقیقات یافته های ناهمسان را ارائه می دهند. یافته های ناهمسان ضرورتاً ارتباط میان بهزیستی و دینداری را نفی نمی کنند، بلکه مواردی را مشخص می کنند که ارتباطات در آنها قوی تر است. مانند ارتباط قوی تر جهت گیری مذهبی درون سو، در مقابل جهت گیری مذهبی برون سو می باشد. درهمین موضوع، موقعیت های متفاوت موجب نتایج مختلف گردیده است از جمله این که ارتباط پایداری هیجانی با جهت گیری مذهبی درون سو در مردان قوی تر از زنان می باشد.
برای درک بهتر از یافته ها، به ماهیت ابعاد جهت گیری مذهبی از دیدگاه آلپورت می پردازیم. به اعتقاد آلپورت، افرادی که فعالیت های دینی شان بیرونی است، دین رابه عنوان ابزاری برای اهداف شخصی و اجتماعی مورد استفاده قرار می دهند. بنابراین، دین داری بیرونی«عبارت است ازدین آسایش و قرارداد اجتماعی، رویکردی خودخواهانه و ابزاری که منافعی برای فرد به ارمغان می آورد». به عنوان نمونه، افراد دینداری بیرونی ممکن است برای مشاهده شدن توسط دیگران، برای افزایش اعتبار در جامعه یا برای انطباق با انتظارات جامعه در مراسم های مذهبی ظاهر شوند. اما دین داری درونی، سبکی از دین داری است که فرد برای به دست آوردن احساس معنی و هدف در زندگی بدان تمایل دارد. بدون اینکه منافع اجتماعی راکه به واسطه دینداری برایش حاصل می شود در نظر بگیرد. به اعتقاد آلپورت، تنها دین داری درونی با سلامت روانی ارتباط مثبت دارد. (2)
علاوه بر تایید فرضیه اصلی، یافته های پژوهش حاضرنشان می دهد که درجامعه آماری مورد نظر، افراد کمتر متصف به دین گریزی (نمرات پایین در هر دو جهت گیری درون سو و برون سو)هستند. همچنین کمتر افرادی به جهت گیری مذهبی نامتمایز(نمرات بالا در هر دو جهت گیری درون سو و برون سو)متصف می باشند. این یافته تاییدی است بر تقسیم جهت گیری مذهبی به دو بعد اصلی یعنی درون سو و برون سو.
نوجوانان در سنین 18 سالگی به مدت دو سه سال در آموزشگاه ها مشغول تحصیل هستند: گروهی دررشته علوم انسانی، گروهی در رشته علوم تجربی و رشته ریاضی و علوم فنی. پژوهش حاضر نشان می دهد که جهت گیری مذهبی نوجوانان، دست کم درجامعه آماری مدنظر تحت تاثیر نوع رشته تحصیلی قرار ندارد.
از محدودیت های پژوهش حاضر می توان به محدودیت ابزار سنجش جهت گیری مذهبی اشاره نمود. ابزار به کار رفته در اینجا در پژوهش هایی مورد انتقاد قرار گرفته است. دراین راستا، به در آمیختگی تعهد مذهبی و پیامدهای مذهبی و نیز ضعیف بودن چارچوب مبدا درونی و بیرونی که آلپورت مطرح کرده است، اشاره شده است. (3)
از نظر قرآن کریم، «امن»از خواص و آثار ایمان است. البته به شرط اینکه ایمان به وسیله ظلم پوشیده نشود. ظلم نیز به معنای مطلق چیزهایی است که برای ایمان مضر بوده و آن را فاسد می کند. (4)این معنا در آیه 82 سوره انعام آمده است:«الَّذی آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا ایمانَهُم بِظُلمٍ اولئکَ لَهُمُ الامْنُ و َهُمْ مُهْتَدون». واژه امن برای حالت فراگیر آرامشی به کار می رود که خالی از هرگونه نگرانی، ترس و اضطراب باشد . (5)این حالت که ویژگی سعادت و کرامت انسان است ، در هر کسی، وابسته به درجه عبودیت وی می باشد. (6) به هر میزان که ایمان قلبی فرد درونی تر شود و عمل و عبادت وی خالص گردد، به همان میزان حالت امن برایش ایجاد می شود. همچنین در آیه 29 سوره رعد می فرماید: «الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالحاتِ طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَاب»؛ کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند، طوبی نصیبشان می شود. طبق برخی ازنقل ها، طوبی به معنای فرح و روشنی چشم است. (7)
البته این فرح همان حالت سکون و آرامش فراگیری است که فرد را از هیجانات منفی و ناپایدار دور می سازد. طبق بیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام، این حالت نتیجه حالت خویشتنداری است که درعین حال به نیرومندی در دین مرتبط است. اولین ویژگی کسانی که خویشتندار هستند (متقین)، این است که دینداری در آنها به طور نیرومندی درونی شده و در نتیجه ایمانشان پر از یقین است. (8)هنگامی که صفات این گروه ازانسان ها رادر بیان حضرت بررسی می کنیم، بااین مفاهیم مواجه می شویم:نرمخویی، دوراندیشی ، عالم وبردبار، میانه رو درتوانگری ، آراسته در تهیدستی، بردبار در سختی ها، پرهیزکننده ازطمع ورزی، دارای آرزوهای نزدیک، دارای نفس قانع، کم خوراک، نداشتن شهوت در انحراف، خشم فروخورده، عفو کننده در برابر کسی که به او ستم کرده و بخشنده در برابر کسی که او را محرم ساخته، پیوند خورده با کسی که قطع ارتباط کرده، کنترل کننده زبان نسبت به سخن زشت، نرم گفتار، سپاسگزار در خوشی ها و . . . . (9)روشن است که اینها صفاتی هستند مبتنی بر حالتی ساکن و پایدار در هیجانات و عاطف، که در ضمن رفتارهای تکانه ای را در فرد کنترل می کند.
در پایان، می توان گفت که مذهب می تواند چارچوبی را برای نظام روان شناختی فرد فراهم کند که او را از طریق تقویت نیروی خویشتنداری به حالتی پایدار در عواطف و هیجاناتش سوق دهد. همچنین چنانچه باورها، اعتقادات و مناسک مذهبی به شکل درونی در ساختار روانی افراد قرار گیرد، می تواند دست کم وحدت یافتگی فرد را تضمین کند و سلامت روانی وی را فراهم نماید.

پی نوشت ها :

* دانش آموخته حوزه و دانش پژوه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی.
** استادیار پژوهش گاه حوزه و دانشگاه.
1. حیدرعلی هومن، استنباط آماری در پژوهش رفتاری، ص348.
2. Ibid. C. f. compton c. William, P208.
3. مسعود جان بزرگی، همان، ص349.
4. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج7، ص202-200.
5. انّ الاصل الواحد فی هذه المادّه: هو الامن و السکون و رفع الخوف و الوحشه ی و الاضطراب (مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ج1، ص150، 1360)
6. همان، ج1، ص 193.
7. همان، ج11، ص357.
8. فَمِنْ عَلَامَةِ احَدِهِمْ انَّک َ تَرَی لَهُ قُوَّةً فِی دینٍ وَ حَزْماً فِی لِینٍ وَ ایمانَاً فِی یَقینٍ وَ حِرصاً فِی عِلْمِ وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ وَ قَصْداً فِی غِنیً وَ خُشوعاً فِی عِبادَةٍ وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَةٍ وَ صَبْراً فِی شدَّةٍ وَ طَلَباً فِی حَلالٍ و نَشاطاً فِی هُدیً وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمعَ. . . (نهج البلاغه، خطبه متقین)
9. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص407-404.

منابع:
نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، خوشرو، 1381.
آذربایجانی، مسعود و موسوی اصل، مهدی، درآمدی بر روانشناسی دین، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت، 1387.
بابائی غلامرضا و همکاران، تاثیر آموزش فرهنگ دینداری بر میزان افسردگی، فصلنامه ی حیات، سال دهم، ش23، 1383.
بهرامی احسان، هادی و همکاران، «رابطه ی بین ابعاد جهت گیری مذهبی، سلامت روانی و اختلال های روان شناختی»، روان شناسان ایرانی، سال دوّم، ش5، 1384.
بهرامی احسان، هادی؛ تاشک، آناهیتا، «ابعاد رابطه جهت گیری مذهبی و سلامت روانی و ارزیابی مقیاس جهت گیری مذهبی»، روان شناسی و علوم تربیتی، ش69، 1383.
جان بزرگی مسعود، بررسی اثر بخشی روان درمانگری کوتاه مدت با و بدون جهت گیری مذهبی بر مهاراضطراب و تنیدگی، پایان نامه دکتری، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1378.
جان بزرگی، مسعود، جهت گیری مذهبی و سلامت روان، تهران، دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، دوره 31، شماره 4، 1386.
حق شناس، حسن، طرح پنج عاملی ویژگی های شخصیت، راهنمای تفسیر و هنجارهای آزمون های NEO PI-R و NEO-FFI, شیراز، دانشگاه علوم پزشکی، 1385.
دادستان، پریرخ، روان شناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، تهران، سمت، 1383.
طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق.
کجباف نژاد، هادی؛ اعتباری، صدیقه، «بررسی رابطه نگرش مذهبی و سلامت روانی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان»، دانشگاه اسلامی، ش27، 1383.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360.
هومن، حیدرعلی، استنباط آماری در پژوهش رفتاری، تهران، پارسا، 1373.
Compton C. William. USA: An Introduction In positive psychology , 2005.
Linley , p. Alex, Joseph, Stephen.USA: positive psychology in practice, 2004.
Wulff, David, M. editor. psychology of Religion: classic and contemporary , Johr Wiley & Sons Inc. 1997.
منبع: نشریه روان شناسی و دین شماره 11

بررسی رابطه رضامندی زناشویی (بر اساس معیارهای دینی) با ثبات هیجا

بررسی رابطه رضامندی زناشویی (بر اساس معیارهای دینی) با ثبات هیجانی (1)


 چکیده

این مقاله با رویکرد تحلیلی به بررسی رابطه رضامندی زناشویی می پردازد. با ثبات هیجانی. با توجه به هدف پژوهش، 110 نفر از دانش پژوهان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس ره با روش تصادفی خوشه ای انتخاب و دو پرسش نامه ی رضامندی زناشویی اسلامی و پرسش نامه پنج عاملی شخصیتی NEO- FFI توسط آنان پاسخ داده شد. نتایج پژوهشی به کمک روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی تجزیه و تحلیل گردید.
نتایج نشان می دهد که بین رضامندی زناشویی و ثبات هیجانی رابطه معناداری وجود دارد. این بدان معنا است که هر قدر نمره رضامندی زناشویی افراد بالا باشد، نمره روان آزرده خویی پایین بوده و افراد از ثبات هیجانی بالاتری برخوردار هستند.
حاصل پژوهش اینکه بین رضامندی زناشویی و ثبات هیجانی رابطه وجود دارد.
کلیدواژه ها:رضامندی زناشویی، ثبات هیجانی، مقیاس رضامندی زناشویی

مقدمه

کسی که ازدواج می کند انتظار دارد زندگی او با خوشبختی و رضایت همراه شده و از هر لحظه زندگی خود لذت ببرد. از این رو، آنچه از خود ازدواج مهم تر است، موفقیت در ازدواج یا رضامندی در بین زوجین است. (1)رضامندی زناشویی وضعیتی است که در آن زن و شوهر از ازدواج با یکدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند. (2) برخی دیگر از تعاریف برونداد ناشی از مجموعه ای از عوامل نظیر حل تعارض موفقیت آمیز، یا موفقیت در فعالیت های مرتبط با شادکامی در فرآیند ازدواج را به عنوان تعریف رضامندی زناشویی عنوان می کنند. (3)
رضایت زناشویی فرایندی است که در طول زندگی زوجین به وجود می آید؛ زیرا لازمه ی آن، انطباق سلیقه ها، شناخت ویژگی های شخصیتی، ایجاد قواعد رفتاری و شکل گیری الگوهای مراوده ای است. (4)به نظر می رسد، زوجین دارای رضامندی و سازگار در حیطه های مختلف زندگی، با همدیگر توافق دارند. این چنین زن و شوهرهایی از نوع و سطح روابط کلامی و غیرکلامی شان راضی اند، روابط جنسی شان را لذت بخش و ارضا کننده می دانند، پایبندی های مذهبی مشترکی دارند، مسائل مالی شان را به خوبی برنامه ریزی و مدیریت می کنند، در تعارض و اختلاف نظرها، مصلحت زندگی و خانواده را بر مصلحت خود ترجیح داده و از انعطاف پذیری بالایی برخوردارند، از نوع و کیفیت گذران اوقات فراغت و رفت و آمد با اقوام و دوستان رضایت دارند و نهایتاً، در تعداد و نوع تربیت فرزندان با هم اشتراک نظر دارند.
آمار روزافزون طلاق، خشونت خانوادگی و اختلافات خانوادگی نشانگر آن است که رضایت زناشویی به آسانی قابل دستیابی نیست. (5)باتوجه به این مسئله که نارضامندی زناشویی و طلاق موجب بروز اختلال های جسمانی و روانی زوجین شده، (6)می تواند موجبات بزه کاری فرزندان را فراهم آورد (7)و در نهایت، از جانب خانواده های ناسالم، جامعه نیز آسیب خواهد دید، همه این امور محقق را وادار می کند تا در پی کشف مؤلفه های رضامندی زناشویی بوده، تا بتواند عوامل آن را شناسایی کند.
کارشناسان امور خانواده عوامل مختلفی را برای پربارسازی رابطه زناشویی و رضایت از زندگی زناشویی مطرح می کنند. برای مثال، رایان (1981)و شلینگر(1982)مؤلفه هایی چون رضایت از میزان عشق و علاقه، دوستی ها، ارضای جنسی، زمان صرف شده در خانه با بچه ها، کمک به همسر در خانه، دوستان و رفتار خویشان و بستگان، احترام متقابل، اعتماد، عشق، توجه، وفاداری و ارتباط متقابل را به عنوان عوامل مهم رضامندی نام می برند. (8)
یانگ (1991)و نلس (1991)نیز مؤلفه هایی همچون تفاهم در اهداف زندگی و نگرش های اخلاقی زن و شوهر، ارتباط با خویشان سببی و دوستان، قدردانی و حمایت ازهمسر را از جمله عوامل رضامندی زناشویی تلقی می کنند؛ همچنین کاسلو و دیگران (1994) معتقدند:زن و شوهرهایی که حسن تعلق و وابستگی شدید به هم دارند، از میزان رضامندی زناشویی بالایی برخوردار می باشند. (9)ایشان در تحقیقات دیگرخود به این نتیجه رسیدند که بالاترین رضایت زناشویی در بین زوجینی بود که در زمینه ی فلسفه ی زندگی، تصورات آنها از رضایت در روابط جنسی، میزان وقتی که با هم می گذرانند و چگونگی گذراندن اوقاع فراغت با هم همگن بودند. (10)موریس و کارتر (2000)عواملی چون ویژگی های شخصیتی، بازخوردها، انتظارات، رابطه جنسی و الگوهای ارتباطی راازجمله عوامل مؤثر بررضامندی زناشویی می دانند. (11)
برخی پژوهش های ایرانی همچون آقا محمدیان شعرباف و همکاران(12)نشان داد که مؤلفه هایی چون میزان همکاری، واکنش های هیجانی، رابطه ی خانوادگی با خویشان همسرودوستان، رابطه ی فردی باخویشاوندان خود، وضعیت اقتصادی و مدیریت امور مالی، رابطه ی جنسی، چگونگی گذران اوقات فراغت و باورهای اخلاقی و مذهبی وعمل به آنها، آداب و سنن اجتماعی، ارضای عاطفی، تفاهم فکری و شناختی، میزان تحصیلات و زیبایی، ازجمله عوامل مؤثر براستحکام و رضایت اززندگی زناشویی محسوب می شود.
باتوجه به این عوامل، محققان ابعاد رضامندی ونارضامندی زناشویی رادرحوزه های گوناگون شناسایی و طبقه بندی کرده اند. برای مثال، لاندیس ابعاد رضامندی و نارضامندی را درشش حوزه، سیسون در نُه حوزه، مس در ده حوزه، توراج در پنج حوزه و کان وی در ده حوزه طبقه بندی کرده اند. (13)موضوعات اخیرعوامل مؤثربر رضامندی را درچارچوب یافته های تجربی و عقلی نشان می دهد. با توجه به اینکه مذهب امروزه به عنوان یک مؤلفه اصلی درزندگی انسان مطرح است، به عنوان شواهد نقلی و وحیانی چه عواملی را می توان دراین زمینه مؤثر دانست؟
متون دینی مؤلفه های مؤثری را در این زمینه ارایه می دهند. برای مثال، یکی ازمؤلفه های رضامندی زناشویی در متون دینی، نقش هایی است که هر یک از زوجین باید ایفا کنند.
قرآن کریم نقش اصلی مرد را قوام بخشی به زندگی می داند. «الِّرجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ . . . »(نساء: 34)این قوام بخشی بیشتر دردو حوزه تامین معیشت زندگی (34/ نساء)و حسن معاشرت و ارضای نیازهای عاطفی همسر«عاشِروُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»(نساء: 19) نمود پیدا می کند. همچنین قرآن کریم و متون روایی نقش اصلی زن را در زندگی، مهرورزی به شوهر و خانواده می داند. (14) «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»(روم: 21) . نقش مهرورزی در خانواده، چنان با اهمیت است که حضرات معصومان علیهم السلام سفارش می کنند که زنانی را به همسری برگزینید که«ودود» باشند. «ودود»به کسی گفته می شود که محبتش را به شوهرش علنی کرده، او را خیلی دوست می دارد. (15)
ارتباط کلامی و غیرکلامی زوجین، یکی دیگر از مؤلفه های تقویت و استحکام خانواده است. در زمینه ی رفتار کلامی می توان به مواردی از قبیل عدم پرخاشگری کلامی و نرمی بیان (16)و فراخوانی یکدیگر به نام های خوب و القاب زیبا (17)اشاره کرد. ابراز احساسات، (18)مصافحه کردن، (19)هدیه دادن به همدیگر، (20)سلام کردن، (21)ومواردی از این قبیل می تواند به پرباری روابط زوجین کمک کند.
ازمتون دینی، مؤلفه های دیگری را از جمله پایبندی های مذهبی زوجین، حل اختلاف و تعارض، ارضای نیاز جنسی، مدیریت اقتصادی خانواده، صفات شخصیتی، تفریح و اوقات فراغت خانواده، رفت و آمدهای فامیلی و تولید فرزند و فرزندپروری را به عنوان مؤلفه های تقویت کننده روابط زناشویی و رضامندی زناشویی استخراج کرد.
نقش هیجان، به عنوان یکی از ابعاد زیستی- روان شناختی انسان درزندگی زناشویی حایز اهمیت است. دراین میان، ثبات یابی ثباتی هیجانی به عنوان یک خصیصه در گستره ی شخصیت، می تواند حوزه ی مهمی از مسائل مربوط به روابط خانوادگی را در قالب روابط عاطفی بین فردی، روشن کند. موضوعی که کمتر درپژوهش ها به آن پرداخته شده است. ثبات هیجانی عبارت است از:رشد یافتگی هیجانی، پایدار بودن از نظر هیجانی، آرام و واقع نگر بودن درزندگی، نبود خستگی عصبی و داشتن آرامش. (22)
تحقیقات نشان می دهد که رگه های هیجانی منفی نظیر تکانش گری، بی ثباتی هیجانی، ترسو بودن و افسردگی، پیش بینی کننده سازگاری زناشویی می باشد. هرچه سازگاری ضعیف تر باشد، رضامندی نیز پایین خواهد بود. (23)پژوهش های مختلفی تاثیرعامل شخصیتی روان آزرده خویی را در زندگی زناشویی مورد بررسی قرار داده اند. ازجمله این پژوهش ها می توان به پژوهشی که کلی و کانلی (1987)انجام داده اند اشاره کرد. این پژوهش به صورت طولی و در خلال سال های 1930 تا 1980 در مورد 300 زوج صورت گرفت. بر اساس تحلیل های آماری، قوی ترین عامل پیش بینی کننده موفقیت زندگی حتی پیش ازازدواج، عامل ثبات هیجانی یا به عبارت دیگر، سطح نوروزگرایی در چارچوب مؤلفه های شخصیت بود که می تواند مهم ترین عامل پیش بینی کننده طلاق و یا شکست در زندگی باشد. (24)
نتایج تحقیق بوچارد، لوسیرو سابورین، (25) که بر روی 446 زوجی که پرسش نامه 5 عاملی را پر کرده بودند انجام گرفت، نشان داد که روان آزرده خویی پیش بینی کننده قابل توجهی برای رضامندی زناشویی هم برای زنان و هم برای مردان است.
تحقیقات ترمن، کارنی وبرادبری، کاگلین، هوستون و هوتس و روبینز، کاسپی و مافیت نشان داد که روان آزرده خویی با رضامندی زناشویی رابطه دارد. (26)همچنین تحقیقات دیگری نیز از جمله آدن 1947، زتمین و ماریا، (27)آلوجا، باریو و گارسیا، (28) دانیلان، کانگر و برنیت، (29)بنتلر ونیوکمب، بوث، کرداک و جست وگیلبریت، لوسیر و سابورین (30)نشان دهنده تاثیر منفی روان آزرده خویی یا همان بی ثباتی هیجانی بر زندگی زناشویی و تاثیر مثبت پایداری هیجانی بر زندگی زناشویی می باشد. گزارش اخیر راگ نیز بر همین یافته ها تاکید دارد.
در ایران نیز نتایج پژوهش عبدالله زاد نشان داد که بین مؤلفه روان آزرده خویی شخصیت در آزمون NEO-FFI و رضایت زناشویی رابطه منفی وجود دارد. (31)
روان شناسان این عامل را در کنار عوامل دیگر شخصیتی در پرسش نامه های خود گنجانده اند. به برای مثال، کتل سومین عامل از عوامل شانزده گانه شخصیت را به این رگه اساسی-پایداری و ناپایداری هیجانی- اختصاص داده و آن را با عامل (C)مشخص کرده است. وی دربازنگری آزمون خود، معنای این عامل را در شکل منفی (نمره ی پایین)تحت عنوان شخصیت واکنشی و در حالت اشباع شده مثبت(نمره ی بالا)شخصیت با ثبات هیجانی معرفی کرده است و پایداری هیجانی را به«قدرت من»نسبت داده است. (32)
به عقیده کتل، فردی که دارای این خصوصیت می باشد، پخته با واقعیت شکل یافته و آرام می باشد. درمقابل ثبات هیجانی پایین و تغییرپذیری است که فرد با این خصوصیت به آسانی برآشفته می شود. (33)
به اعتقاد آیزنک، که این عامل را در پرسش نامه خود با بعد روان آزرده خویی-ثبات هیجانی عنوان کرده، فردی که دارای ویژگی نورزگرایی است به آسانی از اشیا واشخاص کسل می شود، ازموقعیت خود، خانواده خود، محدودیت های زندگی و سلامت خویش ناراضی است، افراد در مقابل این موقعیت ها، با تظاهرات نوروزگرایی عمومی به شکل هراس، اختلالات روان تنی، اختلال خواب و توام با رفتارهای هیستریکی و وسواس پاسخ می دهد. (34)افراد روان آزرده معمولاً مضطرب، افسرده با احساس های گناه، عزّت نفس پایین، عصبی (تنیده)غیرمنطقی، خجالتی و کمرو، دمدمی و هیجانی اند و دردهای بدنی مانند سردرد، ناراحتی معده، سرگیجه و غیره و حالت خلقی ناپایداری دارند. (35)
یکی ازعوامل پنج گانه پرسش نامه neo ، عامل روان آزرده خویی است که مک کری و کوستا، آن را با عنوان عامل (N)معرفی می کنند. این افراد، دمدمی وبیش ازحد حساس بوده و ازبسیاری از جنبه های زندگی رضایتی ندارند. در این افراد، سطح بالایی از هیجان منفی و دوره هایی از پریشانی روان شناختی دیده می شود. این افراد معمولاً عزّت نفس پایینی دارند و ممکن است عقاید و انتظارات غیرواقعی نیزداشته باشند. آنها همواره نگرانند و معمولاً درباره خود و برنامه آینده احساس عدم امنیت می کنند. دوستان و همسایگان این افراد، آنها رامضطرب، مسئولیت پذیر، با دلشوره زیاد و درمقایسه با افراد عادی، آسیب پذیر معرفی می کنند.
این افراد معمولاً مضطرب، بیمناک و مستعد همگرایی می باشند و معمولاً نسبت به دیگران عصبانی می شوند. ولی دوره های ناخشنودی آنها مانند دیگران است. شرم یا خجالت در مواجهه با غریبه ها، اغلب برای این افراد یک مسئله است. این افراد درکنترل سائق ها و امیال خود موفقند، ولی درمقابله با فشار روانی موفقیت چندانی ندارند. (36)
عامل روان آزرده خویی تحت تاثیر مداخله های درمانی قابل تغییر است. آیزنک و آیزنک (37)معتقدند برای حذف یا کاهش رفتارهای نوروتیک، شرطی سازی تقابلی از کارایی بالایی برخوردار است. بااستفاده ازاین روش، که در آن فرد باید یک پاسخ جدید را که قبلاً ازرفتار دیگری بیرون کشیده شده است، در مقابل محرک شرطی بیاموزد و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک، که عامل واکنش هیجانی است، باانجام فعالیت های لذت بخش که سیستم عصبی پاراسمپاتیک را درگیر می سازد، کند می شود. بدین ترتیب، پاسخ هیجانی در ارتباط باموقعیت های مورد نظر حذف می شود.
حساسیت زدایی منظم، ‌(38)استفاده از روش رفتار درمانی عقلانی-هیجانی الیس، (39) درمان آموزش تنش زدایی به همراه آرام سازی سبک زندگی(40)وآموزش تنش زدایی توحیدی با گرایش مذهبی(41)ازجمله مداخله هایی است که می تواند عامل پایداری هیجانی را در افراد افزایش دهد.
با توجه به تحقیقات اندکی که درزمینه ثبات هیجانی انجام شده و این را به عنوان محور اصلی پژوهش قرار داده است، مسئله اصلی این پژوهش این است که آیا ثبات هیجانی به عنوان یک مؤلفه شخصیتی، که در چارچوب آزمونی مانند تست پنج عاملی قابل سنجش است، می تواند با رضایت زناشویی، آن گونه که در دین اسلام مؤلفه های آن تعیین شده است، رابطه داشته باشد؟ به عبارت دیگر، اگر ثبات هیجانی عاملی است شخصیتی، که بسیاری از مؤلفه های نورزگرایی عمومی را تبیین می کند واگراین عامل بر اساس پژوهش های انجام گرفته با رضایت زناشویی رابطه دارد، آیا عوامل مذهبی رضایت زناشویی می تواند با این عامل رابطه معنادار داشته باشد؟ بنابراین، مسئله اصلی این پژوهش، رابطه رضامندی زناشویی براساس مؤلفه های دینی، با ثبات هیجانی به عنوان یک عامل نگهدارنده زندگی زناشویی می باشد.

روش تحقیق

تحقیق حاضر، پژوهشی توصیفی ازنوع همبستگی است. دراین پژوهش، جامعه آماری مشتمل برکلیه دانش پژوهان مرد متاهل دارای 20 تا 50 سال مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس ره در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد 86-87 می باشد که حداقل یک سال از ازدواج آنها گذشته باشد.
با توجه به ماهیت پژوهش حاضر، که از نوع همبستگی می باشد، 110 پرسش نامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. این تعداد به عدم عودت برخی از پرسش نامه ها و ناقص بودن تعدادی دیگراز بین 200 پرسش نامه توزیع شده به دست آمده است.
روش نمونه گیری در این پژوهش، نمونه گیری تصادفی خوشه ای بوده است. بدین منظور، ابتدا از بین 12 رشته تحصیلی فعال، 5 رشته تحصیلی اقتصاد، مدیریت، علوم تربیتی، کلام و دین شناسی و روان شناسی به صورت تصادفی انتخاب و سپس، از بین کلاس های موجود در این رشته ها، در دو سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد، 10 کلاس به صورت تصادفی انتخاب گردید. وبدین ترتیب، کل افراد کلاس ها- 200 نفر بوده- نمونه پژوهش حاضر را تشکیل دادند. آنگاه با مراجعه به کلاس ها و ارائه توضیح راجع به پرسش نامه و پژوهش برای رعایت حقوق ایشان در حفظ اسرار و جلب رضایت آنها، از ایشان خواسته می شود تا در انجام این پژوهش همکاری نمایند. از بین ایشان، پرسش نامه 110 نفر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از مشخصات کسانی که پرسش نامه را عودت ندادند، اطلاعاتی در دست نیست.

ابزار

1. پرسش نامه رضامندی زناشویی براساس معیارهای اسلامی:این پرسش نامه، دارای پنجاه بُعد و ده مؤلفه می باشد که میزان رضایت اززندگی زناشویی را می سنجد. مؤلفه های این پرسش نامه ارتباط کلامی و غیرکلامی، (42)پایبندی های مذهبی، (43)حل تعارض، (44)مدیریت مالی، (45)روابط جنسی، (46)فعالیت های اوقات فراغت، (47) مسائل شخصیتی، (48)فرزندان وفرزند پروری، (49)نقش زن و مرد، (50)صله ارحام می باشد. این مؤلفه ها از طریق تحلیل متون دینی در حوزه قرآن کریم و روایات ائمه ی معصومان علیهم السلام به دست آمده است. اعتبار پرسش نامه رضامندی زناشویی، از طریق دو نیمه سازی، 0/81 وثبات درونی(آلفای کرونباخ) 0/87 به دست آمده است. همچنین برای محاسبه روایی محتوایی، پرسش نامه رضامندی زناشویی اسلامی، به دو نفر ازمتخصصان خانواده درمانی ارائه شده و ازایشان خواسته شد نظرخود را درباره ی اینکه این سؤالات تا چه میزان می تواند رضامندی زناشویی را بسنجد، در قالب مقیاس لیکرت بیان کنند. روایی محتوایی آزمون با استفاده از روش همبستگی اسپیرمن در حدود 0/90 به دست آمده است. همچنین روایی وابسته به ملاک از نوع همزمان نیز با استفاده از تست معادل آمده است. همچنین روایی وابسته به ملاک از نوع همزمان نیز با استفاده از تست معادل به دست آمد. برای بررسی این نوع روایی، ضریب همبستگی میان نمره کل آزمون مذکور، بانمره کل پرسش نامه رضامندی زناشویی انریچ محاسبه شد، و ضریب همبستگی 0/726 در سطح معناداری کمتر از 0/01 به دست آمد. نتایج نشان دهنده این است که پرسش نامه رضامندی زناشویی اسلامی از اعتبار و روایی بالایی برخوردار است. (51)
2. پرسش نامه neo-ffi:کوستا و مک کری در سه مرحله ساخت و تجدید نظر آزمون، پرسش نامه ای را تنظیم کرده اند که به پرسش نامه تجدید نظر شده ی شخصیت NEO-PI) -R)شهرت دارد که پنج عامل اصلی در شخصیت را می سنجد. آنان ابتدا بر سه عامل شخصیت، یعنی روان آزرده خویی، برون گرایی و گشودگی به تجربه تاکیده کرده و عنوان پرسش نامه شخصیت NEO را انتخاب کردند. درادامه، توافق گرایی و با وجدان بودن را نیز به آن افزودند. (52) همچنین ضریب آلفای این پرسش نامه، در عوامل مختلف تست بین 0/86-0/95 می باشد. (53)
کوستا و مک کری، تلاش های دیگری نیز در راستای استفاده بیشتر وبهینه تر ازتست انجام داده اند. یکی از این تلاش ها، تهیه خلاصه شده و اعتباریابی آن است. این تست برای آزمودنی هایی که وقت زیادی ندارند، یازمانی که اطلاعات کلی نیازمندیم مفید است. این تست دارای 60 بُعد بوده و پنج صفت اصلی را مورد سنجش قرار می دهد و برای هر عامل 12 بعد طراحی شده است. هر بعد بر حسب پاسخی که دریافت می کند، از 0 تا 4 نمره گذاری شده است. لازم به یادآوری است برای اجرای این تست، باید افراد بالای هفده سال سن داشته باشند. درپژوهش امانی، خداپناهی و حیدری(54)با استفاده از روش همسانی درونی نتایج آلفای کرونباخ برای هریک ازابعاد توافق پذیری، با وجدان بودن، برون گرایی و گشودگی به تجربه به ترتیب 0/55، 0/79، 0/66، 0/84، 0/54 به دست آمد. همچنین گروسی فرشی (55)بااستفاده از روش همسانی درونی نتایج آلفای کرونباخ برای هریک از ابعاد روان آزردگی، برون گرایی، گشودگی به تجربه، توافق پذیری، با وجدان بودن به ترتیب 0/86، ، 0/73، 0/56، 0/68، 0/87 به دست آورده است. روایی این آزمون از همبستگی بین دو شکل گزارش شخصی (S)وشکل ارزیابی مشاهده گر(r) استفاده شده است که حداکثر همبستگی به میزان 66% درعامل برون گرایی وحداقل آن به میزان 0/45 در عامل توافق پذیری بود.

پی نوشت ها :

*کارشناس ارشد روانشناسی.
** عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس.
1. Bradbery, N,T. Fincham, D. F, , & Beach, R. s, Research on the nature and, determinants of marital satisfaction: A decade in review , Journal of marriage and family , 62,964- 980.
2. خدابخش احمدی و همکاران، «بررسی وضعیت ازدواج و سازگاری زناشویی در بین کارکنان سپاه»، طب نظامی، ش7، ص142.
3. Aluga. A, et al. , Personality, social values and marital saticfa as predictors of clinical and health psychology. 7(3و 725-737. )
4. خدابخش احمدی و همکاران، همان.
5. هاجر ترکان، مهرداد کلانتری، حسین مولوی، «بررسی اثربخش گروه درمانی به شیوه تحلیل تبادلی بر رضایت زناشویی»، خانواده پژوهی، ش8، ص403-383.
6. اندرو ساپینگتون، بهداشت روانی، ترجمه حمیدرضا حسین شاهی برواتی، ص301.
7. مجتبی حیدری، بررسی رابطه جهت گیری مذهبی و رضایت از زندگی زناشویی، ص80.
8. فریبا جلیلی، بررسی و مقایسه عوامل مؤثر در رضامندی زنان شاغل و خانه دار از زندگی زناشویی، ص38.
9. حمید شبانی حصار، رابطه بین پایگاه اقتصادی - اجتماعی زوجین با میزان رضامندی زناشویی، ص88.
10. خدابخش احمدی و همکاران، همان.
11. عبدالحکیم تیرگری، «هوش هیجانی و سلامت روان»، رفاه اجتماعی، ش14، ص102-85.
12. حمیدرضا آقا محمدیان شعرباف و دیگران، بررسی عوامل مؤثر در تحکیم خانواده و رضایت مندی زناشویی در چکیده مقالات همایش تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن، ص18.
13. خدابخش احمدی و همکاران، همان.
14. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه همدانی، ج16، ص250.
15. همان.
16. لقمان: 19؛ ط: 46.
17. محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج2، ص643.
18. محمدبن حسن حر عاملی، وسایل الشیعه، ج2، ص23.
19. محمدبن یعقوب کلینی، همان، ص183.
20. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج11، ص4568.
21. نور: 27 و 61.
22. ژاک کراز، بیماری های روانی، ترجمه محمود منصور و پریرخ دادستان، ص196.
23. Ciarrochi, Joseph et al. , Emotional lintalligence in everyday life.
24. Bee, H, Life span development.
25. Bouchard, Genevieve , et al ,. "personality and Marital Adjustment: Utility of the Five - Factor Model of personality" , Journal of marriage and the family , v61, N3, p. 651-660.
26. Donnellan, M. et al. , "The Big Five and enduring marriages" , Journal of research in personality, v38, p. 481- 504.
27. جواد ملازاده، بررسی ویژگی های شخصیتی در رابطه با عوامل تنیدگی زای زناشویی در زوج های در حال طلاق و سازگار، ص94 و 98.
28. Aluja. A. et al. , personality , social values , and marital saticfa as predictors of clinical and health psychology , 7(3) , p725.
29. Donnellan, M. et al. , "The Big Five and enduring marriages" , Journal of research in personality, v38, p. 481
30. C. f: Bouchard , et al ,. "personality and Marital Adjustment: Utility of the Five - Factor Model of personality" , Journal of marriage and the family , v61, N3.
31. ر. ک: حسن عبدالله زاده، بررسی رابطه صفات شخصیتی و رضامندی زناشویی در زوجهای شهر دامغان.
32. Craig,R. J. , Interpreting personality tests. Rows, Inc,
33. دوان شولتز، و سیدنی شولتز، نظریه های شخصیت، ترجمه یحیی سید محمدی، ص306.
34. ژاک کراز، همان.
35. جان پروین، شخصیت نظریه و پژوهش، ترجمه جوادی و کدیور، ص233.
36. همان.
37. پروین احتشام زاده، بررسی مقایسه سطح ثبات هیجانی بین دانشجویان زن متاهل و مجرد، ص65.
38. جرالد دیویسون و ماروین گلدفرید، رفتار درمانی بالینی، ترجمه احمد احمدی علون آبادی، ص114.
39. آلبرت الیس و رابرت هارپر، الیس، زندگی عاقلانه، ترجمه مهرداد فیروزبخت، ص58.
40. مسعود جان بزرگی، «ایجاد پایداری هیجانی بر اساس تلفیق آموزشی تنش زدایی تدریجی و مهارتهای آرام سازی سبک زندگی»، روانشناسان ایرانی، ش2، ص144-134.
41. Janbozorgi, M et al,. providing emotional stability through relaxation training, Eastern Mediterranean Health Journal, Vol. 15, No3.
42. Verbal and nonverbal communication.
43. Religious commitment.
44. Conflict resolution.
45. financial management.
46. sexual relationship.
47. Leisure activities.
48. personality issues.
49. children and parenting.
50. Man and woman role.
51. جعفر جدیری و مسعود جان بزرگی، «ساخت و اعتبار یابی مقیاس رضامندی زناشویی اسلامی»، روانشناسی و دین، ش8، ص58.
52. جان پروین، همان.
53. میرتقی گروسی فرشی، رویکردهای نوین در ارزیابی شخصیت، ص230 و 235.
54. فرزانه امانی و دیگران، «رابطه سبک اسناد با عوامل پنجگانه شخصیتی نئو در تعامل با جنس»، فصلنامه روانشناسی، ش40، ص406-390.
55. میرتقی گروسی فرشی، همان.

منبع: نشریه روان شناسی و دین شماره 11

بررسی رابطه رضامندی زناشویی (بر اساس معیارهای دینی) با ثبات هیجا

بررسی رابطه رضامندی زناشویی (بر اساس معیارهای دینی) با ثبات هیجانی (2)

نتایج و یافته های پژوهشی
به منظور بررسی رابطه رضامندی زناشویی، براساس معیارهای دینی، با ثبات هیجانی از روش همبستگی پیرسون استفاده شده است. در جدول (1)ضرایب همبستگی هر یک از زیر مقیاس های پرسش نامه رضامندی زناشویی اسلامی وهمچنین نمره کلی پرسش نامه مذکور بامؤلفه های آزمون شخصیت NEO-FFI به همراه سطوح معناداری ارائه شده است. همان گونه که در جداول زیر مشاهده می شود:
نمره کل رضامندی زناشویی اسلامی با مؤلفه روان آزرده خویی(بی ثباتی هیجانی)آزمون شخصیت NEO-FFI (0/296(همبستگی معنادار و معکوس در سطح معناداری کمتراز 0/05 دارد. این بدان معنا است که هرچه نمرات افراد درمقیاس رضامندی زناشویی بیشتر باشد، نمره روان آزرده خویی کمتر و افراد از ثبات هیجانی بیشتری برخوردارند.
همچنین نتایج تحقیق بیانگراین است که زیرمؤلفه روان آزرده خویی، بی ثباتی هیجانی، آزمون شخصیت NEO-FFI با هریک اززیر مؤلفه های ارتباط کلامی (0/253-)، پایبندی مذهبی (0/311-)، روابط جنسی (0/235-)، نقش زن و مرد (0/345-) همبستگی معنادارومعکوس درسطح معناداری کمتر از 0/05 دارد.
جدول (1) ضرایب همبستگی پیرسون متغیرهای پژوهش(n=110)

** ضرایب همبستگی در سطح 0/01 معنادار هستند (دودامنه).
*ضرایب همبستگی در سطح 0/05 معنادار هستند (دودامنه).

در جداول زیر رابطه مؤلفه روان آزرده خویی، با هر یک از زیر مؤلفه های رضامندی زناشویی اسلامی با استفاده ازروش رگرسیون گام به گام مورد بررسی قرار گرفته است. در این روش، متغیرها یکی یکی بر اساس قدرت تعیین شده برای همبستگی آنها، با متغیر ملاک وارد مدل شده واثراضافه شدن هر یک از آنها به مدل تعیین می شود. همچنین متغیرهایی که به طور معناداری توان موفقیت مدل را افزایش نمی دهند، حذف می شوند.
جدول (2)رگرسیون گام به گام پیش بینی متغیر روان آزرده خویی با زیر مقیاس های رضامندی زناشویی اسلامی

1. متغیر پیش بین (ثابت):نقش زن و مرد؛
2. متغیرهای پیش بین (ثابت):نقش زن و مرد، پایبندی مذهبی؛
3. متغیرهای پیش بین (ثابت):نقش زن و مرد، پایبندی مذهبی، ارتباط کلامی؛
4. متغیرهای پیش بین (ثابت):نقش زن و مرد، پایبندی مذهبی، ارتباط کلامی و ارتباط جنسی.
متغیر وابسته:روان آزرده خویی
جدول (3)معناداری رگرسیون گام به گام برای پیش بینی متغیر روان آزرده خویی با زیرمقیاس رضامندی زناشویی اسلامی

1. متغیر پیش بین (ثابت):نقش زن و مرد؛
2. متغیرهای پیش بین (ثابت):نقش زن و مرد، پایبندی مذهبی؛
3. متغیرهای پیش بین (ثابت):نقش زن و مرد، پایبندی مذهبی، ارتباط کلامی؛
4. متغیرهای پیش بین (ثابت):نقش زن و مرد، پایبندی مذهبی، ارتباط کلامی و ارتباط جنسی.
متغیر وابسته:روان آزرده خویی
همان گونه که جداول فوق نشان می دهد، متغیر نقش زن و مرد، به عنوان یکی ازمؤلفه های مقیاس رضامندی زناشویی توانایی پیش بینی 0/12 از تغییرات متغیر ملاک را دارد.
با افزودن متغیر پایبندی های مذهبی، به عنوان یکی دیگر ازمؤلفه های مقیاس رضامندی زناشویی به معادله ضریب تبیین، به حدود 0/15/6 افزایش می یابد. به عبارت دیگر، از بین مؤلفه های مختلف رضامندی زناشویی، فقط 0/15/6 از تغییرات ملاک یعنی ثبات هیجانی ناشی از رضامندی زناشویی و به خصوص دو مؤلفه نقش زن و مرد و پایبندی های مذهبی است. دو متغیر دیگر، یعنی ارتباط کلامی و روابط جنسی، علی رغم همبستگی معنادار با متغیر ملاک نقش مهمی در پیش بینی متغیر ملاک ندارد.
در جدول (4)، ضریب استاندارد بتا برای پیش بینی مؤلفه روان آزرده خویی ازروی زیر مقیاس های نقش زن و مرد، پایبندی مذهبی، ارتباط کلامی و ارتباط جنسی ارائه شده اند.
جدول (4) ارزیابی سهم متغیرهای پیش بین نقش زن و مرد، پایبندی های مذهبی، ارتباط کلامی و ارتباط جنسی
* متغیر وابسته:روان آزرده خویی

بحث و نتیجه گیری

این پژوهش، به بررسی رابطه ی رضامندی زناشویی، بر اساس معیارهای دینی، با ثبات هیجانی پرداخته است. بدین منظور، از روش همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داد که بین رضامندی زناشویی و ثبات هیجانی دانش پژوهان رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. به عبارت دیگر، افرادی که درزندگی زناشویی خود رضامندی بیشتری دارند، ازثبات هیجانی بالاتری نیز برخوردارند.
رضامندی زناشویی وضعیتی است که در آن زن و شوهر ازازدواج با یکدیگر وبا هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند. (1)این احساس زمانی پدید می آید که زن و شوهر بتوانند به میزان قابل توجهی نیازهاو انتظارات همسرشان را در رابطه ی زناشویی برآورده کنند. (2)ازسوی دیگر، ثبات هیجانی عبارت است از:رشد یافتگی هیجانی، پایدار بودن از نظرهیجانی، آرام و واقع نگر بودن در زندگی، نبود خستگی عصبی و داشتن آرامش. (3)
فردی که دارای ویژگی روان آزرده خویی است، به آسانی ازاشیا و اشخاص کسل می شود، ازموقعیت خود، خانواده خود، محدودیت های زندگی و سلامت خویش ناراضی است. چنین افرادی معمولاً مضطرب، افسرده با احساس های گناه، عزّت نفس پایین، عصبی (تنیده)، غیرمنطقی، خجالتی و کمرو، دمدمی و هیجانی هستند. همچنین تمایل به حالت نگرانی، اضطراب و دردهای بدنی و حالت خلقی ناپایدار، از ویژگی های روان آزرده خویی می باشد.
وجود رابطه بین رضامندی زناشویی و ثبات هیجانی درتحقیقات مختلف تایید شده است. یافته های این پژوهش نیز با نتایج تحقیقات انجام شده در زمینه ی رضامندی زناشویی و ثبات هیجانی همخوانی دارد.
برخی از تحقیقات نشان می دهند که ناپایداری و پایداری هیجانی پیش از ازدواج، پیش بینی کننده ی رضامندی یاعدم رضا مندی زناشویی پس از ازدواج است. آدامز(1946)بر اساس نتایج یک پرسش نامه شخصیتی، روی زوج های قبل از ازدواج شان واجرای پرسش نامه سازگاری زناشویی در دو یا سه سال بعد از ازدواج گزارش کرد که ناپایداری هیجانی پیش از ازدواج، پیش بینی کننده ی نمرات پایین تر است که در پرسش نامه سازگاری زناشویی کسب نموده اند. همچنین نتایج پژوهش آون نشان داد که پایداری هیجانی دانش آموزان تیزهوش 7 تا 14 سال، شادمانی زناشویی آنها را در هیجده سال بعد پیش بینی می کنند. (4)همچنین یافته پژوهش حاضر با نتایج پژوهشی، که توسط کلی و کانلی انجام گرفته همخوانی دارد. کلی و کانلی در پژوهشی که به صورت کلی درخلال سال های 1920 تا 1980 در مورد 300 زوج انجام دادند، نتیجه گرفتند که قوی ترین عامل پیش بینی کننده ی موفقیت زندگی حتی پیش از ازدواج عامل ثبات هیجانی یا به عبارت دیگر، سطح نوروزگرایی در چارچوب مؤلفه های شخصیت است. (5)
نتایج تحقیق بوچارد، لوسیر و سابورین، (6) که بر روی 446 زوجی که پرسش نامه 5 عاملی را پرکرده بودند انجام گرفت، نشان داد که روان آزرده خویی پیش بینی کننده قابل توجهی برای رضامندی زناشویی هم برای زنان و هم برای مردان است. در تحقیقات بوث، کرداک (1997)وجست و گیلبریت نیز روان آزرده خویی با شاخص ها مختلف زناشویی همبستگی منفی نشان داد. (7) دانیلان، کانگر و برینت(8)با مشاهده ارتباطات 400 زوج به این نتیجه رسیدند که روان آزرده خویی با تعاملات منفی برای ازدواج دارای همبستگی مثبت و با ارزیابی های کلی ازدواج دارای همبستگی منفی می باشد.
یافته های پژوهش حاضر با نتایج پژوهش اجرا شده درایران نیز همخوانی دارد. نتایج پژوهش صادقی نشان می دهد که عامل پایداری هیجانی به همراه خودنظم دهی و جسارت رابطه مستقیم با رضایت زناشویی دارند. بر همین اساس، وی معتقد است که زوج های راضی نسبت به زوج های ناراضی از حیث موقعیت اضطراب واجد سازش یافتگی مطلوب تری هستند. نتایج پژوهش عبدالله زاده نیز که باعنوان بررسی رابطه صفات شخصیتی و رضایت زناشویی انجام گرفت، نشان داد که بین بعد روان آزرده خویی شخصیت در آزمون NEO-FFI و رضایت زناشویی رابطه منفی وجود دارد.
در مورد تبیین رابطه رضامندی زناشویی و ثبات هیجانی می توان گفت:شخصیت و صفات شخصیتی، در زیر ساخت روانی رابطه پایداری نقش دارند. بنابراین، پیش بینی کننده های مهمی برای موفقیت و یا نارساکنش وری رابطه خواهند بود.
در این میان، نقش ثبات یا بی ثباتی هیجانی به عنوان یکی از صفات شخصیتی در زندگی زناشویی مهم و تاثیرگذار می باشد. بی ثباتی هیجانی از زمینه های مختلفی بر رضامندی زناشویی اثر منفی می گذارد. یکی از این زمینه ها، که کارنی و برادبری (1995) آن را بیان کرده اند، تاثیر برچگونگی سازگاری زوج ها با تجارب استرس زا است. ایشان معتقدند که:صفات شخصیتی همچون ثبات هیجانی یا روان آزردگی، آسیب های پایداری به وجود می آورند که این آسیب ها، بر چگونگی سازگاری زوج ها باتجارب استرس زااثر گذاشته و درنتیجه، بر رضامندی زناشویی کلی تاثیر می گذارد. (9)
آرمانی دیدن ویژگی های همسر از مواردی است که می تواند موجب افزایش رضامندی زناشویی شود. ماری، هولز و گریفن نشان داده اند که مردان و زنانی در روابطشان خوشبخت ترند که ویژگی هابین فردی همسرشان را آرمانی ببینند. ازآنجا که افراد روان آزرده به صورت مزمن در معرض هیجان های منفی هستند، احتمال کمتری دارند که همسرانشان را به صورت ایده آل ببینند. این به نوبه خود، سطح پایین تر رضامندی را پیش بینی می کند. (10)
همچنین این پژوهش نشان داد که بین مؤلفه های مختلف رضامندی زناشویی، فقط 0/15/6 تغییرات متغیر ملاک یعنی ثبات هیجانی ناشی ازرضامندی زناشویی و به خصوص دو مؤلفه نقش زن و مرد و پایبندی های مذهبی است. تبیین احتمالی این یافته چنین مطرح می شود: ایفای نقش زن و شوهری مستلزم این مسئله است که فرد از خود و جنس خود و محدودیت های زندگی رضایت داشته و نگرش مثبتی به نقش خود به عنوان زن یا شوهر داشته باشد. این ویژگی یعنی رضایت از خود، در افراد با ثبات هیجانی به خوبی قابل مشاهده است. همچنین باتوجه به این مسئله، که سطح نگرانی و اضطراب در افراد مذهبی نسبت به دیگران پایین است، (11)این افراد نسبت به خود و آینده خوشبین ترند. اضطراب یکی از اصلی ترین ویژگی های افراد روان آزرده خوی است، پس افرادی که پایبندی های مذهبی دارند، به احتمال فراوان ازثبات هیجانی بیشتری برخوردار خواهند بود.
با توجه به یافته های پژوهش و اینکه عامل روان آزرده خویی تحت تاثیر مداخله های درمانی قابل تغییر است بنابراین می توان با مداخل های قبل از ازدواج یا حتی حین آن، این عامل را تغییر داده و به پایداری زندگی کمک کرد.
این پژوهش ماننده همه پژوهش های دیگر درحوزه علوم انسانی، با محدودیت هایی مواجه بوده است. جامعه ی آماری پژوهش حاضر، دانش پژوهان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس ره بودند که برخوردارازشاخصه های خاصی همچون مذهبی بودن و تحصیل دررشته های علوم انسانی هستند. از این رو، تعمیم نتایج آن به دانش پژوهان سایرمراکزآموزشی و پژوهشی باید با احتیاط انجام گیرد. همچنین پرسش نامه رضامندی زناشویی اسلامی با اینکه از اعتبار و روایی بالایی برخوردار است، اما به خاطر عدم هنجاریابی می تواند به عنوانی یکی از محدودیت های این پژوهش مطرح شود. بالاخره، این پژوهش فقط در مورد دانش پژوهان مرد انجام گرفته، لذا نتایج آن را نمی توان به زنان تعمیم داد. برای نتیجه گیری بهتر، می توان این پژوهش رادر مورد زن و شوهر با همدیگر اجرا کرد. همچنین اجرای این پژوهش درباره افرادی که در آستانه جدایی قرار دارند و افزایش حجم نمونه می تواند اطمینان بخشی بیشتری را درباره نتایج به دست دهد.

پی نوشت ها :

*کارشناس ارشد روانشناسی.
** عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس.
1. خدابخش احمدی و همکاران، همان.
2. Benneer, D. G and Hill, p. c, baker encyclopedia of peychology and counseling. Michigan: baker books, pp. 714.
3. ژاک کراز، بیماریهای روانی، همان.
4. جواد ملازاده، همان.
5. C. f: Bee, H, Life span development.
6. Bouchard , et al ,. "personality and Marital Adjustment: Utility of the Five - Factor Model of personality" , Journal of marriage and the family , v61, N3, p. 651-660
7. Ibdi.
8. Donnellan, M. et al. , "The Big Five and enduring marriages" , Journal of research in personalty, v38, p. 481-504.
9. Ibdi.
10. Bouchard , et al ,. "personality and Marital Adjustment: Utility of the Five - Factor Model of personality" , Journal of marriage and the family , v61, N3, p. 651-660.
11. باقر غباری بناب، «باورهای مذهبی و اثرات آنها در بهداشت روان»، اندیشه و رفتار، ش4، ص43-38.

منابع:
احتشام زاده، پروی، «بررسی مقایسه سطح ثبات هیجانی بین دانشجویان زن متاهل و مجرد»، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، 1376.
احمدی، خدابخش و همکاران، «بررسی وضعیت ازدواج و سازگاری زناشویی در بین کارکنان سپاه»، طب نظامی، ش7، 1384.
احمدی، خدابخش و همکاران، «بررسی رابطه بین تغییرات مذهبی و سازگاری زناشویی»، نشریه خانواده پژوهی، ش5، 1385.
الیس، آلبرت و رابرت هارپر، زندگی عاقلانه، ترجمه مهرداد فیروز بخت، تهران، رشد، 1380.
امانی، فرزانه و همکاران، «رابطه سبک اسناد با عوامل پنجگانه شخصیتی نئو در تعامل با جنس»، فصلنامه روانشناسی، ش40، 1385.
پروین، جان، شخصیت (نظریه و پژوهش)، ترجمه محمدجعفر جوادی و پروین کدیور، تهران، آییش، 1381.
ترکان، هاجر و همکاران، «بررسی اثربخش گروه درمانی به شیوه تحلیل تبادلی بر رضایت زناشویی»، خانواده پژوهی، ش8، 1385.
تیرگری، عبدالحکیم، «هوش هیجانی و سلامت روان»، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال چهارم، ش14، 1383.
جان بزرگی، مسعود، «ایجاد پایداری هیجانی بر اساس تلفیق آموزش تنش زدایی تدریجی و مهارتهای آرام سازی سبک زندگی»، روانشناسان ایرانی، ش2، 1383.
جدیری، جعفر و مسعود جان بزرگی، «ساخت و اعتبار یابی مقیاس رضامندی زناشویی اسلامی»، روانشناسی و دین، ش8، 1388.
جلیلی، فریبا، «بررسی و مقایسه عوامل مؤثر در رضامندی زنان شاغل و خانه دار از زندگی زناشویی»، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی، 1375.
حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، 1409ق.
حیدری، مجتبی، «بررسی رابطه جهت گیری مذهبی و رضایت از زندگی زناشویی»، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، قم، مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382.
دیویسون، جرالد و ماروین گلد فرید، رفتار درمانی بالینی، ترجمه احمد احمدی علون آبادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1371.
ساپینگتون، اندرو، بهداشت روانی، ترجمه حمیدرضا حسین شاهی برواتی، تهران، روان، 1379.
سلیمانیان، علی اکبر، «بررسی تاثیرات تفکرات غیرمنطقی بر نارضایتی زناشویی»، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه تربیت معلم، 1373.
شارف، ریچارد، نظریه های روان درمانی و مشاوره، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، 1381.
شبانی حصار، حمید، «رابطه بین پایگاه اقتصادی - اجتماعی زوجین با میزان رضامندی زناشویی»، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی، 1379.
شعرباف، آقامحمدیان و همکاران، «بررسی عوامل مؤثر در تحکیم خانواده و رضایت مندی زناشویی»، چکیده مقالات همایش تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382.
شولتز، دوان و سیدنی شولتز، نظریه های شخصیت، ترجمه یحیی سید محمدی، تهران، ویرایش، 1385.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیرالمیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، 1377.
عبدالله زاده، حسن، «بررسی رابطه صفات شخصیتی و رضامندی زناشویی در زوجهای شهر دامغان»، پایان کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تبریز، 1382.
غباری بناب، باقر، «باورهای مذهبی و اثرات آنها در بهداشت روان»، اندیشه و رفتار، سال اول، ش4، 1374.
کراز، ژاک، بیماریهای روانی، ترجمه محمود منصور و پریرخ دادستان، تهران، رشد، 1381.
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
گروسی فرشی، میرتقی، رویکردهای نوین در ارزیابی شخصیت، تبریز، جامعه پژوه، 1380.
لانیون، ریچارد و لئونارد گوداشتاین، ارزیابی شخصیت، ترجمه سیامک نقش بندی، علی قربانی، حمیدرضا حسین شاهی برواتی و الهام ارجمند، تهران، نشر روان، 1382.
محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، بیروت، داراحیاء التراث العربیه، 1422ق.
ملازاده، جواد، «بررسی ویژگی های شخصیتی در رابطه با عوامل تنیدگی زای زناشویی در زوج های در حال طلاق و سازگار»، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس، 1372.
Aluja. A. Barrio, D, V. and Garcia, F.L, personality, social values, and marital saticfa as predictors of clinical and health psychology, 2007.
Bee, H, Llfe span development, Longman, 1998.
Benneer,D,G and Hill, p.c , baker encyclopedia of peychology and counseling , Michigan: baker books, 1999.
Bradbery, N.T. et al , "Research on the nature and determinants of marital satisfaction: A decade in review", Journal of marriage and family, 2000.
Bouchard, et al ,. "personality and Marital Adjustment: Utility of the Five - Factor Model of personality" , Journal of marriage and the family, 1999.
Craig, R. J, Interpreting personality tests, Rows, Inc, 1999.
Ciarrochi, Joseph, et al, Emotional lintalligence in everyday life , New york , psychology press, 2001.
63. Donnellan, M. et al. , "The Big Five and enduring marriages" , Journal of research in personalty.
Weiten, W et al,. psychology Applied To Modern Life, Wadsworth cenge learning , 2009.
Janbozorgi, M et al,. providing emotional stability through relaxation training, Eastern Mediterranean Health Journal, 2009.
منبع: نشریه روان شناسی و دین شماره 11

تغذیه با شیر مادر،ارتقا سلامت مادر و کودک

تغذیه با شیر مادر،ارتقا سلامت مادر و کودک
مادر با تغذیه کودک با شیر خود، می تواند خطر خونریزیهای بعد از زایمان ، انواع بیماریهای عفونی، سرطان های پستان و تخمدان ، کم خونی فقرآهن و فشار خون و حتی مرگ را کاهش میدهد. وی همچنین تغذیه با شیر مادر برای کودک را عامل حیاتی برای پیشگیری ازاسهال، بیماریهای تنفسی مانند ذات الریه ، عفونت های گوشی و مجاری ادراری ذکرکرد.
تغذیه ی نوزاد با شیر مادر، خطر ابتلا به چاقی را تا یک سوم در دوران کودکی کاهش میدهد و اثرات مفیدی در زندگی آتی و دوران بزرگسالانی او به همراه خواهد داشت . اگر مادران کودکان را با شیر خود تغذیه کنند میزان چاقیهای بزرگسالی در نسلهای آینده بین ده تا پانزده درصد کاهش خواهد یافت . وی همچنین گفت : علاوه بر ارزش غذایی، مهمترین مزیت شیر مادر ارتباط بین کودک و مادر است ، به طوری که شیردهی در آغوش مادر در تکوین شخصیت کودک تاثیر به سزایی دارد.
شیر مادر غذای استریلیزه و بدون آلودگی است ، در حالی که تغذیه ی کودک با شیرخشک احتمال عفونت و آلودگی از طریق سرشیشه و شیشه را افزایش میدهد. آیغوز به لحاظ تغذیه و ایمنی دارای موادی است که کودک را در مقابل بسیاری از بیماریهای عفونی و غیر عفونی، اگزما و بیماریهای حساسیتی مصون میکند. کودکانی که از شیر مادر تغذیه میشوند، نسبت به کودکانی که شیر خشک استفاده میکنند، شانس کمتری در ابتلا به دیابت ، آسم و حساسیت دارند. شیردهی، ازبدو تولد تا یک و نیم تا دو سالگی بسیار مطلوب و طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت پس از شش ماهگی باید غذای کمکی به کودک خورانده شود. خوراندن غذای کمکی قبل از6 ماهگی حتی یک سی سی آب یا سوپ برای کودک مضر بوده و جایگزین مناسبی برای شیرمادر نیست وهضم و جذب برخی مواد غذایی در سنین 6 ماهگی نظیر پروتئین شیر گاو و گندم برای کودک مشکل بوده و کودک را دچار اسهال کند. برخی مادران به تصور اینکه شیر مادر چرب و سنگین است ، آن را در هنگام بروز اسهال قطع میکنند، درحالی که شیرمادر در درمان اسهال موثربوده و این بیماری زودتر بهبود مییابد.
مواد نگهدارنده ، به شیرخشک افزوده میشود تا به مدت دو سال از فاسدشدن آن جلوگیری شود، اما برخی از کوکان پس از مصرف آن دچار مشکلات گوارشی میشوند. مادران علاوه بر دقت لازم در تهیه ی شیر خشک ، باید آن را به طرز صحیح درست کنند و از زیاد غلیظ کردن و یا رقیق کردن شیر خشک خودداری کنند. درصورتی که مادران بنابه دلایل خاص ، قادر به شیردهی نباشند، بهتر است از شیر خشک استفاده کنند و از خوراندن شیر پاستوریزه به علت عوارض گوارشی کودک پرهیز کنند. کودکانی که از شیر مادر تغذیه میکنند، همچنین از ثبات روحی و هوش بیشتری برخوردار هستند. نوزاد قبل ازتولد در محیطی آرام و بدون استرس قرار دارد، درحالی که پس ازتولد درمحیطی پر سر و صدا حضور مییابد ومادران برای پیشگیری از اختلالات روحی باید نوزدان را درآغوش گرفته و به آنان آرامش وامنیت دهند. وی آغوش گرفتن نوزاد در هنگام شیردهی و تماس پوست با پوست ، درجه حرارت بدن و ضربان قلب مادر، در روزهای نخستین تولد را در آرامش کودکان بسیار موثر دانست .
مادران باید درطول دوران بارداری شیوه ی صحیح شیردهی به کودک را بیاموزند، اما متاسفانه عده زیادی از مادران این آموزش را در دوران بارداری نمیبینند، که این امر تغذیه ی کودکان را پس از تولد با مشکل مواجه میکند. کودکان شیر مادرخوار از لحاظ روحی وعاطفی تفاوت زیادی با کودکان شیر خشک خوار دارند که مادران برای مهیا کردن شرایط روحی و روانی مناسب وقت بیشتری را برای درآغوش گرفتن و صحبت کردن به کودک بگذارند. دوران خردسالی باید با بالاترین اولویت مدنظر و توجه مقامات مسوول و دولت ها در زمان تصمیم گیریهای قانونی،سیاسی، برنامه ای و تخصیص بودجه و منابع قرار گیرد. هرچند در کمال تاسف و تاثر، کودکان دراین سالها کمترین میزان توجه و درجه اولویت را ازطرف دولتها دریافت کرده اند.
اگر تعداد مادرانی که نوزادان خود را از شیر مادر تغذیه می‌کنند افزایش یابد سالانه جان هزاران تن در امان خواهد بود. دانشمندان برای بررسی تاثیر استفاده از شیر مادر و شیر خشک در این زمینه اندازه‌گیری کردند.
آنها دریافتند که ‌٣٤ درصد کودکانی که تا پیش از دو ماهگی از شیر مادر تغذیه کرده بودند نسبت به گروه دیگر فشارخون پایین‌تری داشتند و هر چه مدت زمان طولانی‌تری از شیر مادر تغذیه شده‌اند به تدریج این اختلاف سطح فشارخون نیز در آنها در مقایسه با گروه دیگر بیشتر می‌شود. اگر چه این اختلاف بسیار اندک است اما می‌تواند تاثیر مهمی بر سلامت فرد داشته باشد