روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی
روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

سه گنجینه بزرگ انسان برای رسیدن به تعادل و راه تعالی:

سه گنجینه بزرگ انسان برای رسیدن به تعادل و راه تعالی:
 1- ساده بودن، 2- مهربانی، 3- صبوری، لائوتسه
 در این داستان ما هم خرد می بینیم و هم مهر. تا قبل از اینکه مزرعه دار پیش قاضی برود، تنها خرد حاکم بود و همه اتفاقات خردمندانه دیده می شد ولی وقتی به پیشنهاد قاضی مرزعه دار از چیزی که خود داشت به همسایه اش بخشید، مهر جاری شد و از آفت دشمنی دور ماند. قاضی، خردمندانه دانست باید خرد و مهر را به کار ببرد که انیجا این ترکیب امنیت ایجاد کرد.
 فکر کنید نیاز جامعه کنونی ما چیست؟ علم! عرفان! الهیات! فیزیک! عشق! خانواده...
 اگر تمام مردم عالم شوند آیا جهان گلستان می شود؟ اگر همه عارف شوند یا اگر همه عاشق باشند، داعیه صلح سر دهند دنیا به صلح خواهد رسید؟
 خورشید برای همه یکسان می تابد! چه گیاهان چه دریاها چه کوهستان چه انسان ها. اگر اشعه خورشید چشم ما را آزار می دهد یا پوستمان را خراب می کند، ما چه می کنیم؟ خود را از مهرش محروم می کنیم و گرنه خورشید هر روز نه به خاطر من نه به خاطر تو بلکه بر اساس خردی کایناتی می درخشد. درختان روزها دی اکسید کربن را می گیرند و محیط زیست را پاک می کنند تا همه موجودات زنده بتوانند نفس بکشند. این همه از خردی کایناتی می آید ولی در این کار مهری الهی هم دیده می شود. شاخه های درخت جای مناسبی برای لانه سازی پرندگان و پناه آنان از شکارچیان است. میوه هایش غذای خیلی از حیوانات و حتی انسان های گرسنه است و سایه اش آسایش می آورد. دریا مامن بسیاری از جانوران است و چرخه حیات به زیبایی بین خشکی و دریا در جریان است اگر دست مداخله گر و خرابکار انسان بگذارد. مهر آن چرخه بارانی است که با کمک خورشید آب دریا بخار شده و به شکل ابر به سرزمین های خشک و تشنه آب می رساند. پس تمام طبیعت را مورد مهر خود قرار می دهد. خرد کوهستان آنجاست که منابع آب های زیر زمینی و منابع برفی برای زمان خشکسالی ذخیره می کند و مهرش این جاست که زمانی که موجودات به آب نیاز دارند به شکل چشمه و رود جاری می شود. پس بلایای طبیعی چیست؟ از نگاه ما اینها بلای طبیعی هستند نه از نگاه جانوران و طبیعت. طبیعت و جانوران با این چرخه مهر و خرد خوب وفق یافته و تسلیم شده اند چرا که مطیع فرامین طبیعت هستند ولی این ما انسان ها هستیم که همه چیز را خودخواهانه برای خود خواستیم. برای هر چیزی قانون گذاشتیم حتی طبیعت. برای طبیعت سیل به منظور ایجاد تعادل است و چگونه؟ سیل برای سرریز شدن آب های انباشته است و آب رسانی به زمین های بایر و خشک و ایجاد تعادل روی سطح زمین. زلزله برای ایجاد تعادل و خارج کردن فشار متمرکز در هسته زمین برای ماندگاری و طول عمر زمین. ولی از نگاه ما که خودخواهانه خانه هایمان را از طبیعت جدا ساخته و شروع به شهرسازی و آلوده کردن زمین کردیم، زلزله بلاست چون خانه هایمان را خراب می کند و بعد می گوییم طبیعت بی رحم است. فکر نمی کنید که ما تنها موجودات محق روی کره زمین نیستیم؟ آیا از دید دیگر موجودات و حیوانات روی کره زمین هم این بی رحمی است؟ تعاریف ما چگونه هستند؟ سال هاست انسان ها به دنبال فهمیدن عشق، شعرها نوشتند، قصه ها بافتند و راه ها رفتند و سمبل ها ساختند. لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد،ویس و رامین و ... آیا از خود پرسیدید چرا بعد از گذشت قرن ها هنوز به دنبال تعریفی برای عشق هستیم؟ چون هر جوری که عشق را تعریف کردیم دچار نقصان شدیم، کم آوردیم! زیرا روی دیگر عشق، نفرت است. زنی را تصور کنید که عاشق شوهرش است کافی است شوهرش مدتی آن طور که او می خواهد نباشد آیا متنفر نمی شود آیا کار به طلاق نمی کشد؟ اگر شاگرد حرف معلم را گوش نکند غیر از این است که معلم شاگرد را تنبیه می کند؟ تنبیه یعنی آگاه کردن آیا ما فرزندمان را آگاه می کنیم یا می خواهیم فقط تسلیم ما شوند. ناخودآگاه وقتی ببینید که ما از او و رسیدن به او غافل شدیم تنبیه مان می کند یعنی آگاهمان می کند با خرابکاری ها، لغزش های زبانی، گم کردن وسایل و ... تا به داد خود برسیم.
 مهر به ما می آموزد کاری را که برای خود می خواهیم برای دیگران هم بخواهیم. فرزانگان در طی این همه سال که از قدمت خودآگاهی می گذرد با اشعار، با قصه ها، با عبارات عمیق و با کشف روان انسان سعی کردند آنچه آنها را به بیداری رسانده، به دیگران منتقل کنند. می خواهند کسی بی نصیب نباشد برای همه و به هر زبانی گفتند شعر، قصه، فیزیک، نقاشی، شیمی، ریاضی و ... خرد تنها اگر با مهر همراه نباشد، بلای جان آدمی است. خرد تنها انسان را من گرا و خود محور و خودپرست می کند. حکایت همین دانشمندانی است که بمب های اتم ساختند و دیگران بر سر مردم ریختند. اگر مهر در آنان جاری بود، آیا این گونه اختراعاتی می کردند؟ در کل کاینات و طبیعت نمره بندی و تبعیض وجود ندارد. نفرت و ولع خرد را زایل می کند و این خصلت ها می تواند در ما باشد می تواند نباشد! هرگاه از حوزه مهر دور شویم به حوزه نادانی نزدیک می شویم مثل زنبور بی عسل. وقتی دوستی را تعریف می کنیم یعنی دشمنی هم داریم؟ وقتی به اوج فکر می کنیم حتما به فرود هم می اندیشیم.
مگر نه اینکه ما ساکنان زمین اگر آنچه می خواهیم فراهم نشود به زمین و زمان بد و بیراه می گوییم. شاید ما به جای گشتن به دنبال عشق و سرها شکستن و سینه چاک کردن باید به مهر بیندیشیم چرا که ابدی است و همیشه جریان دارد چه شما بداخلاق باشید چه خوش اخلاق! چه مطیع باشید چه سرکش! چه بخندید چه گریه کنید. عین طبیعت عین خورشید ! اگر شما امروز به تابش مستقیم خورشید ناسزا گویید، کمتر می تابد. نسیم برای کسی که عاشقانه برایش شعر می گوید، بیشتر نمی وزد.باید از طبیعت بیاموزیم و در زندگی خود مهر را وارد کنیم. وقتی فرزندی فریاد می کشد و پرخاشگر است آیا باید بیشتر عصبانی شد که به شان ما توهین شده یا غصه فرزندی را باید خورد که این گونه فریاد کمکش را به گوش مادر یا پدر می رساند تا به یاریش بروند و درونش را شفا دهند. ما به جای کمک به ناسزا و کتک کاری و ظلم و زور متوسل شده و این خود نفرت است که عشق نیست. مادری که مهر داشته باشد در هر شرایط به فرزندش مهر می ورزد چه در شرایط خوب باشد چه بد البته همراه خرد. وقتی فرزندی صالح باشد پیوندها محکم تر و اگر دچار مشکلات روحی باشد آیا سست تر است؟ چه چیزی معجزه آساتر از مهر والدین شفایش می دهد. اگر فرزندی ناراحت است مهر والدین آرامش می کند. این رابطه حتی بین زن و شوهر و بین دو دوست یا مدیر و کارمند یا هر رابطه انسان معجزه می کند. مدیری که کارمندانش از او بترسند بهتر است یا کارمندی که در قبال مهر مدیرش با دل و جان کار کند. حالا فکر می کنید مهر به تنهایی کافی است؟ می دانم می پرسید: این گونه که فرزندمان بد تربیت می شوند و به والدین فرمان می رانند؟ بله اگر تنها مهر باشد فرزندمان یا بی عرضه می شود یا تنبل و لوس. اگر طبیعت تنها آب دریا را بخار می کرد و فقط خورشید می تابید چه می شد؟ همیشه دریا پر آب و سیل زا و دیگر بخش های زمین خشک و بایر بودند. این جا چه چیزی کم است؟ خرد هستی است که باد را می فرستد تا ابرها را بالای سر ما تشنگان و زمین های خشک و تشنه ببارد و سیرابمان کند. ما نیز باید خرد را به کار بریم در روابطمان با همسر با آدم های دیگر و فرزندمان. وقتی فرزندم از مهر من سیراب شد حالا باید با خرد او را برای یک زندگی تنها و مستقل در جامعه آماده کنم. اگر والدین مهر بی خرد داشته باشند می شود حکایت آن پسری که هیچ وقت ازدواج نکرد چون مادرش تمام نیازهای عاطفی و حیاتی اش را فراهم می کرد. وقتی که مادر بمیرد چه می شود؟ پسر هم از زندگی ساقط شده و آواره می شود. آیا این پسر مادرش را دعا می کند یا نفرین؟ حال اگر خرد را همراهش کنیم فرزندمان را با پشتوانه مهر خود راهی جامعه و کار خواهیم کرد که مطمئنا موفق خواهد شد. ما فرزندمان را از مهر خود محروم می کنیم و بعد گله می کنیم چرا به فلان معلم یا پسر یا دختر دل بسته شده است. چون از مهر شما لبریز نشده و خرد شما او را با خطرات جامعه آشنا نکرده است. مدیر اگر فقط مهر داشته باشد از بی انضباطی در دفترش بین کارمندان سنگ روی سنگ بند نمی شود ولی اگر خرد را به کار بندد می داند چگونه و بر اساس ارزش های انسانی چگونه کارمندانش را خلاق کند. ما عادت کردیم که اگر در رابطه آنچه خواستیم نشد، دوری کنیم و منزجر شویم. ما به خرد و مهر هر دو نیاز داریم. عاشق تا وقتی عاشق است که معشوق مطابق میلش رفتار کند که در غیر این صورت، نفرت جاری می شود. اما مهر همیشه جاری است چه وقتی همه چیز سر جایش باشد چه وقتی که بحران وجود دارد. راه برگرداندن وضع بحرانی به تعادل مجادله است و جدایی، یا مهر ورزیدن، عشق است که زخم می خورد و کهنه می شود ولی مهر اصلا صدمه نمی خورد و همیشه جاری است. حتی در جنگ اگر حریفان با نگاه مهر با هم روبه رو شوند اسلحه ها کنار می رود. این راز اختلاف را کوچک و حل می کند و فرود و پشیمانی و شتابی وجود ندارد. همه چیز نرم و آرام جلو می رود و تعادل به وجود می آورد. جنگ نیز می تواند با نیت صلح صورت گیرد به نیت اصلاح نه خرابی و ویرانی و اثبات خود و آن شان حیوانی. آن وقت فکر می کنید جنگی در بگیرد. کسی که به خود مهر بورزد حتما به دیگری هم مهر می ورزد عشق شخصی است و تنها به نفع یک نفر تمام می شود ولی مهر نفع جمعی دارد و جمعیتی را بر می گیرد. رهایی در خود مالکیت ندارد، ما انسان ها هستیم که با عنوان عاشقان راستین به خود اجازه می دهیم همسر یا فرزندمان را مایملک خود بدانیم. این احساس با خود، غم به همراه خواهد آورد و تنفر و جدایی. اما اگر مهر جریان داشته باشد تملکی در کار نیست و انسان ها در سایه آزادی و رهایی مهربانانه در کنار هم زندگی می کنند. در زندگی زناشویی یا هر نوع رابطه ی وابستگی، بد و مشکل آفرین است. دو درختی را تصور کنید که به هم وابسته هستید و به هم تکیه دارند و زیست یکی به وجود دیگری بسته است. اگر یکی را قطع کنند دیگری هم نابود خواهد شد. ولی اگر کنار هم باشند با فردیت خود، اگر یکی از بین رفت، دیگری به زندگی خود ادامه می دهد. در حالت وابسته هر دو از بین می روند ولی در همبستگی زندگی ادامه می یابد. مادری را تصور کنید که فرزندانش را به خاطر مشکل خود شدیدا به خود وابسته می کند اگر برایش اتفاقی بیفتد آیا بچه ها می توانند به زندگی خود ادامه دهند؟ حتما دچار مشکلات روحی بسیاری خواهند شد. اما والدینی که با خرد و مهر فرزندان را در کنار خود بدون وابستگی بزرگ می کنند بعد از آنها هم بچه ها با خاطره خوبی از آنها به زندگی موفقشان ادامه می دهند. حتی در طبیعت هم بچه های حیوانات وقتی بزرگ می شوند باید به دنبال زندگی خود بروند. حکایت ما انسان هاست که در وابستگی ها، آسیب ها می بینیم. باید از وابستگی به همبستگی و همراهی درست رسید. چیزی که در طبیعت جاری است. حیوانی اگر می میرد یا شکار می شود زندگی جریان داشته و گله به زندگی خود ادامه می دهد. که در غیر این صورت همه محکوم به نابودی هستند.
 وقتی با مهر با دنیا بنگریم، کرم خاکی و قوی زیبا فرقی با هم ندارند هر دو مخلوق خدا هستند و ارزشمند و زندگیشان مهم. در تمام کل هستی تبعیضی وجود ندارد این ما هستیم که این ارزشگذاری ها را بنا نهادیم. هرگاه از خرد دور شدیم بدانیم که به نادانی نزدیک خواهیم شد و به ضرر همه و خود کار خواهیم کرد. راز عشق بادوام، آزادی است. چطور خارج از خانه، در قبال کار غریبه ای تشکر می کنیم ولی همین تشکر را در قبال زحمت و لطف همسر، فرزند یا والدین خود نمی کنیم. چون تکراری شده اند؟ یا وظیفه شان است؟ مهر هرگز تکراری نمی شود و همیشه تازگی دارد. وقتی زندگی ها به عادت می رسند یعنی از مهر خالی شده و پای فرد دیگری به وسط کشیده می شود.
 ما در دنیا به چه چیز نیاز داریم تا جهانی مملو از صلح داشته باشیم. حسادت، رقابت، مال اندوزی، نفرت، جنگ یا انتقام. آیا این همه انسان ها که به جان هم افتادند و تا توانستند جنگیدند، صلح به خانه هایشان آمد؟ هر چه جلوتر رفتیم صلح از ما دورتر شد و حالا که فریاد صلح و دوستی سر می دهیم این فریادها به گوش کسی نمی رسد. انسان امروز بیشتر از همیشه به مهر نیاز دارد و خرد. اگر بخواهم بجنگم مهر، خشم مرا به همدردی و فهم متقابل دعوت می کند. اگر بخواهم از روی کینه ورزی کاری کنم، مرا به مهربانی راهنمایی می کند اگر بخواهم رقابت کنم مرا با حس باختی که قلب حریفم را به درد می آورد، آشنا می کند. اگر بخواهم ظلمی کنم، چشم مرا به موجودی که زیر دست من است و مخلوق خداست و شان والای خود را دارد، باز می کند. هیچ کس حتی والدین نباید به بهانه نیت خیر خواهانه انسانی را به مرز زشتی ها پایین برده و خوار کند. خواری سزای هیچ کس حتی بدخواهان نیست. ما چه بودیم و چه شدیم. از کی به ارزش گذاری ها روی آوردیم و چنان به آن آلوده شدیم که چشممان کور شد. جان کلام ما برای داشتن زندگی صلح آمیز چه برای خود چه برای جهانیان به دو بال مهر و خرد نیاز داریم تا بتوانیم در امتداد لطف خدا سپاسگزارانه زندگی کنیم.
 خداوند مهر در انسان نهاده نه خشم نه خشونت پس بهتر است به مهر سلام کنیم و در را برویش بگشاییم و به دورن خود راهش دهیم.
 - در بعضی روابط با دیگر آدم ها حرفی زدید که بعد خودتان پشیمان شدید خوب این یعنی کارتان غلط بوده چون از سایه برآمده ولی می توانید آیا از خرد و مهربان استفاده کردید. این کمکتان می کند که مهر و خرد درونتان را به یاری بطلبید.
 - در اتفاقات تاریخی جست و جو کنید و تصمیم هایی را که همراه با خرد و مهر است جمع آورید و ببینید به نفع جمعیت بوده یا شخص؟