روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی
روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

ارتباط زن ها با زمان، ارتباطی مقدس است

ارتباط زن ها با زمان، ارتباطی مقدس است
نویسنده : باربارادی آنجلیس
به منظور شناخت کامل طبیعت زن نخست باید رابطه او را با زمان درک کنیم. درک زن از زمان، افکار و همچنین تصمیم گیری های او درباره ی زمان در واقع گویای رازهایی درباره ی ذهن، فکر و قلب زن ها است. احتمالاً پیش از این هیچ گاه به این موضوع فکر نکرده بودید .راستش خودم نیز قبلاَ هیچ گاه به این موضوع نیاندیشیده بودم مگرهنگامی که تحقیقات خود را به منظور نگاشتن این مقاله آغاز کردم. در حین مصاحبه با زن ها و جمع آوری پرسش نامه هایی که آنها در این باره پر کرده بودند، به تدریج الگویی برایم روشن شد. به کرات دیده می شد که آنچه زن ها از مردها می خواستند همواره به نوعی به زمان مربوط می شد.
هر چه بیشتر به آن اندیشیدم بیشتر متوجه شدم که درواقع مسائل وموضوعات مربوط به زمان همواره در مرکزیت زندگی عشقی قرار دارند.چنانچه مخالفت ها، برخوردها، درگیری ها و نواحی تنش زای روابط صمیمی خود را معاینه و بررسی کنید خواهید دید که همگی به نوعی به زمان مربوط می شوند. در زیر نمونه هایی در این باره آورده شده است.

اختلاف مربوط به «دادن» زمان:

*اختلاف بر سر مقدار زمانی که با یکدیگر می گذرانید.
*اختلاف بر سر این موضوع که چه مقدار صرف زمان به منظور نزدیکی و صمیمت کافی و چه مقدار از آن اضافی است.
*اختلاف بر سر مقدار زمانی که با یکدیگر تماس دارید، تماس های جنسی، اطلاع دادن ها و...
*اختلاف بر سر مقدار زمانی که می خواهید جدا و تنها باشید.
*اختلاف بر سر عدم درک اهمیت گذران زمان خاص و ویژه با یکدیگر.
*اختلاف بر سر قول ها و تعهد های شما به دیگران، درست در هنگامی که باید وقت خود را نخست به نامزد/همسرتان اختصاص بدهید.

اختلاف مربوط به فراموش نکردن زمان:


*فراموش کردن انجام به موقع بعضی کارها نظیر رزرو جا در رستوران، رساندن پیغام ها و...
*نپرسیدن درباره ی اوقات و مناسبت ها یمهم و خاص نظیر:ویزیت دکتر یا جلسه ی اولیا و مربیان در مدرسه ی فرزندان.
*خبر ندادن چیزی مهم که برنامه ریزی ها آینده را مختل می کند یا تحت تأثیر قرار می دهد. نظیر سفر به بیرون از شهر برای تعطیلات آخر هفته و حضور نیافتن درمراسم مذهبی.

اختلاف بر سر مقدم نشمردن زمان:


*دیرکردن
*پشت گوش انداختن انجام کارهایی که قول انجامشان را داده بودید.
*مهم نشمردن حادثه یا رویدادی که برای زنتان مهم است.
اختلافات مربوط به برنامه ریزی و مدیریت زمان:
*به تعویق انداختن برنامه ریزی تا آخرین لحظه.
*انتقاد از نامزد/همسرتان به این دلیل که همواره از قبل برای هر چیز برنامه ریزی می کند.

اختلاف بر سر بزرگداشت و جشن گرفتن زمان:


*اختلاف بر سر نحوه ی جشن گرفتن مناسبت های خاص
*اختلاف بر سر این که چیزی مناسبتی ویژه محسوب می شود و چه چیزی نه.
*فراموش کردن تولد ها، سالگردها و...
آیا شما نیز مانند من از خواندن فهرست های بالا تعجب کردید؟ یاهرگز فکر آن را هم نکرده بودید که چه میزان از درگیر ها و اختلافات زناشویی مربوط به زمان است؟ هنگامی که به گذشته و روابط قبلی خود فکر می کنم، در می یابم که در واقع منبع و منشأ بسیاری از اختلافات مان مسائل مربوط به وقت و زمان است. نقطه نظرات مشابه از جانب دیگر
زن ها نیز موجب شد تصمیم بگیرم که در همین ابتدا درباره زمان صحبت کنیم.
مردها و زن ها، نقطه نظرات و احساسات بسیار متفاوتی نسبت به زمان دارند که این خود منشأ بسیاری از سوءتفاهمات همیشگی میان آنها بوده است.
برای زن ها، زمان چیزی نیست که تنها جریان دارد یا ملاک اندازه گیری تجربه ی زندگی ما باشد. زن ها بسیار با زمان صمیمی اند و آن را محترم و حتی مقدس می شمارند.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


ارتباط زن با زمان، ارتباطی مقدس است.
چرا زن ها این گونه هستند؟ این چیزی نیست که به ما آموزش داده شده باشد. ما زن ها حتی خود نیز از این موضوع آگاه نیستیم. درست مانند عشق به عنوان اولویت اول زن ها، رابطه ی مقدس با زمان نیز بخشی طبیعی و ذاتی از ماهیت و هویت ما زن هاست.
ارتباط صمیمی و نزدیک زن ها با زمان در ساختار زیستی آن ها برنامه ریزی شده است. در این اساسی ترین سطح از موجودیت زنانه، زن ها همواره به گونه ای متفاوت از مردها با زمان ارتباط برقرار می کنند.
چرا که بدن ما از ریتمی ماهانه تبعیت می کند. از همان ابتدای بلوغ که عادت ماهانه دختران جوان آغاز می گردد، ما زن ها گذر هر یک روز و هر یک هفته را به طرزی خودآگاه حس می کنیم. و منتظر آنیم تا دوره ی بعد آغاز گردد. از همین جاست که ما زن ها عادت شمارش خود را می آموزیم و هرگز آن را متوقف نمی کنیم. شمارش و «پاییدن» زمان در چرخه های دیگر زندگی ما نیز جریان دارد.برای نمونه هنگامی که حامله هستیم، روزها و ماهها را می شماریم تا کودکمان متولد شود، هنگامی که بچه داریم ساعت ها را می شماریم تا به بچه شیر بدهیم. سپس بعدها نیز فواصل میان دکتر رفتن ها، وعده های غذایی و استحمام نوزاد.
حال بیایید به بعضی جلوه ها و نمودهای ویژه ی رفتار ما در ارتباط با زمان و نیز سوءتفاهمات و سوءبرداشت های مردها از این گونه رفتارها نگاهی بیاندازیم:

1-زن ها به طرزی طبیعی زمان سنج هستند.


زن ها دوست دارند گذر زمان را ثبت کنند. کافی است از ما بپرسید که آخرین چک آپ دندانپزشکی دخترمان کی بود، آخرین بار که کودکمان را استحمام کردیم، آخرین بار که تلفنی به مادرمان صحبت کردیم، آخرین بار که موهایمان را کوتاه کردیم و آخرین بار که با همسرمان همبستر شدیم، کی بود تا زمان دقیق آن را به شما بگوییم.
مردها همیشه از این توانایی ما حیرت زده اند و بیشتر به این دلیل از دست ما ناراحت می شوند. به ویژه هنگامی که اشتباهات آن ها را تصحیح می کنیم!
برای نمونه زنی به همسرش می گوید:«مدت هاست به سینما نرفته ایم. دوست داریم این جمعه شب بچه را پیش کسی بگذاریم تا به سینما برویم.»
«منظورت چیه؟ همین چند هفته پیش سینما رفتیم!»
زن با اطمینان تمام پاسخ می دهد:«نه، چند هفته پیش نبود، بلکه دو ماه پیش بود! دقیقاً یادمه کی بود. درست بعد از شبی بود که پدر و مادرم برای عروسی دخترخاله ام اومده بودند.»
با غرغر می گوید:«چه می دونم، هر وقت که بود»حال از این که بر او محرز شده است درست می گویید، جام زهر را می نوشد. اما هنوز از این که همسرش آن هم با آن درجه از دقت همه چیز را به یاد دارد، ناراحت است. دقت، و حساسیت بالای زن ها نسبت به گذر زمان از راه های گوناگون خود را ظاهر می سازد.
*زن ها حساب کارهایی را با دقت نگه می دارند که مردها دوست ندارند به آن ها در این باره یادآوری شود.
مثال:
«سه هفته است به مادرت زنگ نزده ای»
«از آخرین باری که چمن ها را کوتاه کردی یک ماه گذشته است»
«پنج روز پیش قرار بود این جعبه رو برای برادرت ببری.»
*زن ها همیشه حساب دقیق قول های همسرشان را دارند.
مثال:«گفته بودی این هفته درباره گل و گل کاری حیاط با هم صحبت می کنیم. جعبه هم تموم شد اما هنوز هیچ حرفی درباره اش نزده ایم.»
«چرا این قدر دیر کردی. گفته بودی ساعت شش می آیی خونه تا قبل از رفتن به تئاتر شاممون رو بخوریم. الآن تقریباً دیگه ساعت هفت شده!»
«گفته بودی تا برسی زنگ می زنی. اما تا دیر وقت هم زنگ نزدی.»
*زن ها حساب زمان ها و مناسبت های رمانتیک را همیشه دارند.
مثال:
«از آخرین باری که درباره ی رابطه و همچنین تعهدات مون در قبال یکدیگر برای آینده صحبت کردیم، ماه ها می گذرد.»
«پنج هفته است که یک بار هم با هم مهرورزی نکرده ایم.»
«تنها وقتی که یک کارت رمانتیک به من می دهی سالی یکبار، اونم روز سالگرد ازدواجمون!»
*زن ها نسبت به ریتم ها و الگوهای گذشت زمان خودآگاه هستند
مشاهده کرده ام از آن جا که زن ها در کل توجه بیشتری به زمان از خود نشان می دهند ، لذا ریتم ها و الگوهایی را تشخیص می دهند که به طور معمول مردها از آن غافل هستند. ما زن ها رفتارها یا تجربیات و رویدادهایی را که تکرار می شوند، می بینیم. این در حالی است که مردها اغلب نمی توانند این وقایع و رویدادها را از نظر زمان به هم ربط دهند.
برای نمونه:
جمعه شب است و شوهرتان رابرت، بعد از ظهر را با هم اتاقی قدیم زمان دانشگاه خود، فرانک می گذراند. از ماه ها قبل از چنین شبی می ترسیدید.زیرا ظاهراً هر بار که رابرت و فرانک، یکدیگر را می بینند، بعد از آن فوراً دعوایی بین شما و رابرت درمی گیرد. این حادثه بارها و بارها اتفاق افتاده است و امشب امیدوارید تا بلکه معجزه ای جلو آن را بگیرد.
ساعت تقریباً دو بعد از نیمه شب است که رابرت به خانه می رسد. همین که وارد اتاق خواب می شود به او می گویید: «سلام عزیزم حتماً بهتون خوش گذشته که تا این وقت بیرون بودید، نه؟»
رابرت جواب می دهد: «تا همین الان داشتی به ساعت نگاه می کردی؟»
پیش خودتان می گویید: «بفرما، شروع شد.» سعی می کنید با دوستانه ترین لحن ممکن پاسخ دهید: «نه، اصلاً به ساعت نگاه نمی کردم. فقط در باره زمان صحبتی کردم.»
رابرت از کوره در می رود: «مثل این که بزرگ شده ام و می دانم که چگونه از خودم مراقبت کنم.»
«می دونی رابرت، مجبور نیستی اینجوری با من حرف بزنی. چرا دعوا داری؟ هر وقت که با فرانک بیرون می ری. اینجوری می آیی خونه و با دنیا سر دعوا داری»
رابرت با تأکید می گوید: «نه اصلاً هم این جوری نیست. تو از این ناراحتی که من تا دیروقت بیرون بودم.»
جواب می دهید: نه، از این که دیر کردی ناراحت نیستم. از این ناراحتم که هر وقت فرانک را می بینی روزها بداخلاق و اخمویی. اگه دقیق ترش را بخواهید، چهار بار آخری که با فرانک بودی، هر چهار بار وقتی رسیدی خونه دعوا کردیم.»
رابرت با عصبانیت می گوید: «تودیگه کی هستی. CIA؟»
دینامیسم فوق را با تفاوت هایی جزئی بارها و بارها از زن و مردها شنیده ام. هنگامی که زن ها روابطی علی ـ معلولی و تکرار شونده را تشخیص می دهند، اغلب مردها آن را قبول ندارند. برای نمونه:
*پدرها معمولاً متوجه نمی شوند که هر وقت مثلاً پسر کوچکشان به خانه ی یکی از دوستانش می رود، عصبانی و پرخاشگر به خانه برمی گردد و هنگامی که مادر این موضوع را با شوهرش در میان می گذارد مرد در پاسخ می گوید: «پسرها اینجوری اند دیگه!» و از زن به این دلیل که بیش از حد پسرشان را «تیتیش مامانی» بار می آورد انتقاد می کنند.
*مردی قبول ندارد که هربار با فرا رسیدن سالگرد فوت پدرش افسرده می شود و در خود فرو می رود.هنگامی که زن احتمال می دهد که ممکن است رابطه ای میان این دو حادثه وجود داشته باشد، مرد آن را نمی پذیرد. و زن را متهم می کند که بیش از حد مسائل را به هم ربط می دهد و از کاه کوه می سازد.

سوءبرداشت مردها


بیشتر اوقاتی که زن ها حساب زمان را دارند، مردها دچار سوءتفاهم می شوند و چنین برداشت می کنند که ما زن ها به آن ها گیر می دهیم و عصبی، دعوایی، کنترل گر و سلطه جو هستیم.دست آخر نتیجه این می شود که احساس می کنید، شما را زیر نظر گرفته اند، کنترل کرده اند، به شما امر و نهی کرده اند، سرکوفت تان زده اند و جاسوسی تان را می کنند.
زن ها از این برخورد عکس العمل مردها می رنجند و احساس می کنند نیت آن ها را بد تعبیر کرده اند.در این گونه مواقع ما پیش خودمان فکر می کنیم: «من فقط می خواستم کمک کرده باشم» و حقیقت نیز همین است:مردان عزیز»به یاد داشته باشید که ما اصلاً سعی در کنترل شما نداریم و نمی خواهیم در حق شما «مادری» کنیم، گرچه ممکن است ظاهراً چنین برداشت شود. اما ما فقط فکر می کنیم که انجام وظیفه کرده ایم. درست به همان طریق که حساب غذاخوردن بچه، یا زمان شستشوی لباس های چرک یا پرداخت قسط ها را داریم به همان اندازه نیز به شما دقت و توجه داریم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


زن ها از آن رو حساب زمان را دارند که می خواهند مفید و کمک کار باشند، نه به این دلیل که می خواهند شما را کنترل کنند و به پر و پای شما بپیچند.
به عبارت دیگر زن ها تنها به این دلیل به زمان توجه دارند که ساختارشان این گونه است و گرنه به زمان حتی فکر هم نمی کنند.

2-احساس و ادراک زن ها از زمان با مردها متفاوت است.


*نامزدتان به گوشه دیگری از کشور نقل مکان کرده است، لذا برای ارتباط با او فقط به تلفن متکی هستید.چندین روز گذشته است و خبری از او ندارید. نهایتاً به شما زنگ می زند. می پرسید:
«این همه مدت کجا بودی؟»
پاسخ می دهند:«منظورت چیه؟»
با صدایی ناراحت می گویید:«یک بار هم به من زنگی نزدی»
با حالتی تدافعی جواب می دهد، «همین جمعه پیش با هم حرف زدیم»
«من هم همینو می گم.سه روز کامله با هم یک بار هم حرف نزدیم.»
می گوید:«نمی فهمم.آره، فقط سه روزه مگه اشکالی داره؟»
*ساعت یک بعد از ظهر جمعه شوهرتان برای انجام چند کار کوچک بیرون می رود.ساعت ها می گذرند اما از او خبری نمی شود. وقت شام می رسد و او هنوز به خانه نیامده است. بالاخره ساعت هفت سروکله اش پیدا می شود.
از او می پرسید:«می دونی ساعت چند است؟ شش ساعت است که رفتی!»
جواب می دهد:«اُه، خدای من، اصلاً متوجه نشدم. خیلی کار داشتم.»
«اما تو گفتی فقط چند کار کوچک داری. فکر کردم حتماً هوا تاریک نشده برمی گردی.»
مثل فراموشکارها جواب می دهد: «فکر کنم متوجه گذشت زمان نشده بودم. اصلاً به نظر نمی آمد شش ساعت گذشته باشد.»
«داری ماست مالی می کنی. چرا حداقل به ام زنگ نزدی؟»
در حالی که گیج شده است می پرسد: «چرا باید زنگ می زدم؟ بالاخره که می اومدم خونه!»
هر دوی این مثال ها یک چیز را به تصویر می کشند، تجربه و ادراک زن ها از گذشت زمان با مردها متفاوت است. بعد از گذشت سالیان و تجارب شخصی بسیار، به این نظریه رسیده ام که زن ها هر واحد زمانی را طولانی تر از مردها احساس می کنند. درست مانند سال های زندگی سگ و سال های زندگی ما انسان ها.
طبق نظر دامپزشکان یک «سال سگی» هفت برابر بیشتر از یک سال انسانی است! درست به طرز مشابهی من نیز عقیده دارم که زمان مؤنث بسیار طولانی تر از زمان مذکر است. من و یکی از دوستانم تقریبی محاسبه کرده ایم که البته این محاسبه مان پایه و اساسی علمی و ریاضی ندارد!... یک ساعت مردانه معادل ده ساعت زنانه و از آنجا نیز یک روز مردانه معادل ده روز زنانه می باشد.همین طور الی آخر.
آیا این واقعیت بیان کننده ی پدیده ای نیست که به کرات در روابط خود شاهد آن بوده ایم؟ این حقیقت که در بسیاری از موارد، مردها احساس می کنند که هیچ زمانی نگذشته است، اما احساس زن ها این است که زمان نسبتاً زیادی گذشته است. به عقیده من دلیل این واقعیت آن است که:
زمان برای مردها آب می رود در حالی که برای زنها کش می آید!
نمونه های پیش نمونه هایی مطلوب محسوب می شوند. ـ زنی احساس می کرد که سه روز بدون صحبت کردن با نامزدش یک عمر گذشته است در حالی که از دید مرد فقط سه روز گذشته بود. برای زن، زمان خاصیت کشسانی داشته و طولانی تر شده بود. در حالی که برای مرد، برعکس بود. در نمونه ی مربوط به مردی که برای انجام کارهایی بیرون رفته بود، شش ساعت واقعاً سریع گذشته بود، درحالی که همین زمان برای همسرش بسیار طولانی تر می آمد.
شاید این بدان دلیل بوده که زن انتظار داشته است همسرش زودتر برگردد. این در حالی بود که برای شوهرش مدت زیادی نگذشته بود.
بعضی کلمات و واژه هایی که مردها به کار می برند به خوبی مؤید نوع ادراک آب رفته ی آنها از زمان می باشد. برای نمونه عبارت:«همین چند وقت پییش» در لغتنامه ی مردها می تواند لحظه ای پیش، چند دقیقه پیش یا چند سال پیش معنا شود، به عنوان مثال:
«همین چند وقت پیش یه فرش نو نخریدیم؟» (پنچ سال پیش)
«مادرت همین چند وقت پیش نبود که به دیدنمون آمد؟» (سه ماه پیش)
«فکر می کنم همین چند وقت پیش بود که درباره اش حرف زدیم» (شش هفته پیش)
«همین چند وقت پیش نبود که اوقات رمانتیک و صمیمی ای را با هم گذراندیم؟» (سه هفته پیش)
کلمه ی «زیاد»درلغتنامه مردها برای توصیف مقادیری بین «قابل ملاحظه و چشمگیر» و «قابل چشم پوشی و صرفنظر» به کار می رود. به عنوان مثال:
«فکر می کنم این اواخر وقت زیادی را صرف کار بر روی روابطمان کردیم.» (یک جلسه مشاوره نزد روانکاو و یک نشست طولانی بین خودمان در طی سه ماه گذشته)
«فکر می کنم در تعریف و تحسین تو پیشرفت زیادی کرده ام، این طور نیست؟» (دوبار تحسین در طی دو هفته)
«چرا اینقدر شکایت می کنی. من که هر وقت به مسافرت می رم خیلی به تو زنگ می زنم» (روزی یک بار. تازه آن هم اگه زن خیلی خوشبختی باشد)
چرا ادراک مردها و زن ها نسبت به زمان تا بدین حد متفاوت است؟
ظاهراً چنین به نظر می رسد که مردها بیشتر از زن ها در لحظه ی اکنون حضور داشته باشند. در حالی که زن ها بیشتر خود را در امتداد آینده بسط می دهند.
ارتباط مرد با عشق و زمان فوری تر یا لحظه ای تر و آنی تر است.
ارتباط زن با عشق و زمان بسط داده شده تر و تعمیم یافته تر است.
البته این اصل و قاعده درباره ی تمامی جنبه های دیگر زندگی ما مردها و زنها صدق نمی کند. واضح است که مردها دید و نگرش بسط داده شده تر و تعمیم یافته تری نسبت به شغل و حرفه ی خود دارند. اما در خصوص عشق، صمیمیت و موضوعات مشابه توصیف های قبل، دقیق و معتبر به نظر می رسند.
نتیجه و حاصل این دو رویکرد و نگرش متفاوت و گوناگون نسبت به زمان سوءتفاهمات و احساسات منفی است که در روابط خود تجریه می کنیم.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


هنگامی که به نظر می رسد از مقدار زمانی که از حادثه ی به خصوصی گذشته است غافل هستید و به طور مثال دقیقاً نمی دانید که از آخرین باری که با هم صحبت کردیم یا با هم صمیمی بودم یا... چه قدر گذشته است ما زن ها می رنجیم و احساس می کنیمکه شما ما را دوست ندارید.
طبیعی است سهل انگاری و عدم توجه و دقت کافی از ناحیه ی مردان نسبت به زمان، توسط زنان عدم توجه یا فقدان تعهد معنا شود. جملات زیر گفته های زنان است که پیش از نگاشتن این مقاله با آنها مصاحبه کرده ام:
«چطوری می تونست سه روز پیاپی به من زنگ نزند، اگه واقعاً منو دوست داشت؟»
«چرا یادش نبود که به من زنگ بزنه و بگه که رسیده وقتی می دونه که من این قدر نگران می شم؟ آیا معنایش این نیست که اصلاً به فکر من نیست؟»
«هفته ها از آخرین باری که با هم رمانتیک بودیم گذشته، اما اون می گه که هنوز خیلی زوده دوباره این کار رو بکنیم. شاید اصلاً نمی خواد به من نزدیک باشه.»
«همیشه دوست دارم هر وقت که ممکن باشه با نامزدم باشم. اما او روزها می زاره می ره دنبال شغل و کارش و اصلاً یادش نمی یاد که چند روز گذشته. احساس می کنم برای او مهم نیستم»
مردان عزیز، در این جا هرگز قصدم این نسبت که بگویم ما زن ها برای شما مهم نیستیم.زیرا می دانم که هستیم! اما فقط ممکن است متوجه نباشید که برخورد غیر جدی و «شانسی» شما نسبت به زمان، چه احساس بدی به ما زن ها می دهد. قانون ده به یک را همواره به یاد داشته باشید. چنانچه یک روز به ما زنگ نزده باشید بر ما ده روز گذشته است. چنانچه دو هفته بدون بچه ها و مزاحمت های دیگر با هم، تنها و رمانتیک نبوده باشم، بر ما بیست هفته گذشته است. البته این قانون از طرف دیگر نیز همچنان صادق است. بدین معنا که چنانچه فقط یک ماه است که با زنی ملاقات کرده اید، ممکن است طوری رفتار کنید که گویی ده ماه است با او آشنا شده اید و از این که این قدر سریع همه چیز را جدی گرفته است تعجب کنید!
شخصاً فکر نمی کنم مردها و زن ها این نگرش خود نسبت به زمان را هرگز تغییر بدهند، گرچه چنانچه مایلید زن خود را خوشحال کنید، می توانید توصیه های زیر را بیازمایید:

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


1-دوست داریم بدانید و متوجه باشید که زمان را هر گونه که تجربه می کنید، برای ما به مراتب طولانی تر گذشته است.
2-به یاد داشته باشید بسیار دوست داریم گاهی اوقات نیز کارها را زودتر از آنچه همیشه انجام می دادید، انجام دهید. کارهایی از قبیل:
*زودتر و بیشتر از آنچه ضروری می دانید به ما زنگ بزنید.
*قبل از انقضاء مهلت اعتبار اوقات خاص و ویژه نسبت به تجدید آنها اقدام کنید!
*دفعات بیشتری در روز از ما تعریف کنید و بگویید که ما را دوست دارید.
*سعی کنید زمان بیشتری از آنچه به طور معمول لازم می بینید صرف صمیمیت و نزدیکی به ما بکنید.
*یک راه ساده برای اجرای این مهم آن استکه هر گونه ابراز عشق و صمیمیت را تقریباً دو برابر حد معمول و قبلی انجام دهید. این بدان معناست که دو برابر مقادیر قبلی زنگ بزنید، قرار ملاقات ترتیب دهید، تعریف و تحسین کنید، صمیمی باشید و... برای نمونه: چنانچه روزی یک بار به نامزدتان زنگ می زدید، از این به بعد روزی دو بار این کار را انجام دهید. چنانچه به طور معمول و ماهی یک بار با همسرتان غروبی شاعرانه و رمانتیک ترتیب می هید آن را ماهی دو بار تکرار کنید.
البته هیچ اشکالی ندارد حتی اگر بیش از آنچه درباره آن صحبت کردم از خود مایه بگذارید. مطمئن باشید نامزد/همسرتان را با این کار عصبانی نخواهید کرد، بلکه از این که چگونه این سرمایه گذاری کوچک از وقت و تلاش بیشتر موجبات رضایت خاطر و خوشحالی و خوش اخلاقی بیشتر نامزد/همسرتان را فراهم خواهد آورد، تعجب خواهید کرد!
3-زن ها چرخه های زمان را با جشن گرفتن مناسبت های ویژه گرامی می دارند.
بارباردای آنجلیس :از زمانی که خود را می شناسم، مادرم همیشه یک دفترچه ی کوچک همراه داشت که تاریخ مناسبت های ویژه را در آن یادداشت کرده بود. تولدها و سالگردهای مهم دوستان و اعضای خانواده خودمان. هفته ای نبود که مادرم کارت تبریکی نفرستد. بیشتر این کارت ها را به کسانی فرستاده می شدند که مادرم مدت ها آن ها را ندیده بود.اما با این حال با فرستادن کارت و ابراز عشق خود به آن ها چرخه زمان را برایشان جشن می گرفت.
مطمئنم بسیاری از شما مادرهایی دارید که این گونه هستند. زن ها همه همین طورند. من نیز این چیز را از مادر خود آموخته ام و همواره جعبه های زیادی پر از کارت تبریک ویژه مناسبت های مختلف آماده دارم تا این مناسبت ها را گرامی بدارم. از خود بپرسید: کدامیک از شما پدرهایی دارید که این گونه باشند. کدام یک از شما مردها که الان در حال مطالعه ی این مقاله هستید تولدها و سالگرد ازدواج دوستان و آشنایان را به یاد دارید و آنها را نیز جشن می گیرید؟
به یاد داشته باشید زن ها همیشه حساب زمان را دارند و به طور معمول نسبت به چرخه های زمانی خود آگاه تر هستند. زن ها ارتباط مقدس خود با زمان را با بزرگداشت وگرامی داشتن این چرخه ها و با جشن گرفتن آن ها ابراز می دارند. زن ها این کار را با خوشحالی و هیجان تمام انجام می دهند درحالی که حتی با احساس ترین مردها نیز نمی توانند درک کنند که چرا ما زن ها مناسبت های ویژه را تا بدین حد گرامی می داریم.
برای نمونه: جولیا و اَدم را در نظر بگیرید. این دو در یک کلاس یوگا برای اولین بار یکدیگر را ملاقات کردند و فوراً به هم علاقه مند شدند. جولیا از دیدن اَدم به وجد آمده بود و امیدوار بود یک روز با هم ازدواج کنند. یک ماه گذشت. یک شب هنگامی که اَدم به دنبال جولیا آمده بود تا برای شام بیرون بروند، جولیا کارتی را به اَدم داد.
اَدم با لبخندی پرسید: این چیست؟»
جولیا در حالی که بازوی اَدم را فشار می داد گفت:«باز کن تا بفهمی»
اَدم پاکت را باز کرد و کارتی را در آن دید که روی آن نوشته شده بود، «ماه گرد آشنایی مان مبارک» اَدم البته کمی گیج شده بود، اما جولیا فوراً توضیح داد: «درست یک ماه پیش در چنین روزی یعنی دوازدهم مارس یکدیگر را در کلاس یوگا برای اولین بار ملاقات کردیم!!»
اَدم با خنده گفت: «تو واقعاً خیلی رمانتیک هستی.»
ماه ها گذشت و اَدم و جولیا به یکدیگر نزدیک و نزدیک تر می شدند. دوازدهم هر ماه جولیا کارت یا هدیه ی کوچکی به اَدم می داد. به زودی سالگرد آشنایی شان را نیز جشن گرفتند.
چهار هفته بعد جولیا کارتی را با خنده به اَدم نشان داد که روی آن نوشته شده بود: «آشنایی مان مبارک!» اَدم گفت:«عزیزم، متشکرم. اما همین یک ماه پیش نبود که سالگرد آشنایی مان را جشن گرفتیم؟»
جولیا پاسخ داد: «بله همین طور است. اما هنوز هم می توانیم ماه گرد ازدواجمان را نیز جشن بگیریم. این طور نیست؟»
اَدم در حالی که کاملاً گیج و ناامید شده بود گفت: «فکر می کنم بعد از اینکه سالگرد آشنایی مان را جشن گرفتیم دیگر نیازی نیست ماه گردها را هم جشن بگیریم».
هنگامی که این داستان را در سمینارهایم با مردان و زنان شرکت کننده در میان می گذارم، عکس العمل های متفاوتی از آنان سر می زند. زن ها همگی جولیا را خوب درک می کردند. می گفتند: «فکر می کنم جولیا خیلی شیرین و مهربان و با احساس است که هر ماه روز آشنایی شان را به یاد دارد» همگی متفق القول بودند که اَدم کمی بی احساس بوده که فکر می کرده دیگر مجبور نیستند ماه گردها را هم به یاد داشته باشند، گویی یک کار یا وظیفه است. گرچه مردها نظر دیگری داشتند. می گفتند: «حق با اَدم است. یکبار در سال کافی است.»
سالی یک بار کافی است؟ این فکر برای اکثر زن ها قابل قبول نبود. ما زن ها همه جا به دنبال فرصت هایی می گردیم تا مناسبت های خاص را جشن بگیرم. مثال های زیر تنها نمونه های کوچکی هستند:
«شش هفته پیش در چنین روزی برای اولین بار گفتیم یکدیگر را دوست داریم.»
«سه ماه پیش برای اولین بار به خانه ما آمدید»
«یک ماه پیش درست در همین روز ازدواج کردیم.»

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


جشن گرفتن چرخه های زمانی و مناسبت های ویژه یکی از راه هایی است که زن ها با آن خوشبختی و رشد نهال عشق و ازدواج شان را گرامی می دارند.
هنگامی که لحظه ای می ایستم و یاد و خاطره ی زمانی را در ذهن خود زنده می کنم که کسی را برای اولین بار ملاقات کرده یا به مرد زندگی ام عشق ورزیده ام یا سفری معنوی را آغاز کرده ام یا عادت بدی را ترک کرده ام در واقع زمان را گرامی نداشته ام، بلکه خود و رشد خود را گرامی داشته ام.
هنگامی که جولیا ماه گردهای آشنایی اش با اَدم را گرامی می دارد، در واقع رشد عشق میان خود و اَدم را گرامی داشته است. هنگامی که زنی می خواهد لحظات ویژه ای را برای سالگرد ازدواج خود با شوهرش ترتیب دهد، در واقع می خواهد بگوید، «دوست دارم تلاشی بی وقفه ای را که برای با هم بودن و با هم ماندن کرده ایم، گرامی بداریم.می خواهم عشقمان را جشن بگیریم.»
سوءتعبیر مردها:در مصاحبه هایم با زن ها جملاتی نظیر جملات زیر را از آنان شنیدم:
«نامزدم فکر می کند، من احمق هستم که این قدر به فکر مناسبت های خاص هستم.به من می گوید این عادتم موجب می شود در نظر او یک دختربچه ی کوچک جلوه کنم که این قدر به یاد جشن تولدها، تعطیلات و سالگردها هستم و این واقعاً دلم را می شکند»
«احساس می کنم شوهرم این عادت مرا فقط تحمل می کند و از آن لذتی نمی برد. او مرد خوبی است و همیشه می گذارد این کارها را انجام دهیم، زیرا می داند برای من مهم است.اما می دانم تمام مدت ثانیه شماری می کند تا همه چیز تمام شود. کاشکی درک می کرد که برای ثبات عشق میان ما این چیزها تا چه حد اهمیت دارد.»
«شوهرم فکر می کند الکی همه چیز را بزرگ می کنم. به او توضیح می دهم که وقت سالگرد ازدواجمان را جشن می گیریم، در واقع تعهدمان به یکدیگر را تجدید کرده ایم و این براستی مهم است.»
«هنگامی که نامزدم مناسبتی را فراموش می کند، احساس می کنم برایم اهمیتی قائل نیست. او همیشه چیزهای مهم را در حافظه ی خود ثبت می کند. پس وقتی چیزی را به یاد نمی آورد به این معناست که برایش مهم نیست.»
آنچه زن ها می خواهند در این باره به مردها بگویند این است:
آن گونه که ما زن ها وقایع و مناسبت های مهم را به خاطر می سپاریم درست شبیه این عادت مردهاست که همیشه موجودی حساب جاری خود را بررسی می کنند. یا قد پسرشان را همیشه روی دیوار نشان می کنند تا رشد او را اندازه بگیرند یا جمع آوری ته بلیط های مسابقات فوتبالی که تماشا کرده اند.
این ها همگی روش هایی هستند که مردها توسط آن حساب چیزهایی را که برایشان ارزشمند هستند پیش خودشان نگه می دارند. به طرز مشابهی زن ها نیز همیشه حساب عشق و صمیمیت را دارند، زیرا این ها همان چیزهایی هستند که برای ما مهم ترند.

آنچه زن ها دوست دارند مردها انجام دهند:


*به جای آن که گرامی داشت وقایع و مناسبت های ویژه از جانب ما زن ها را احمقانه فرض کنید، دوست داریم به خاطر این که با زنی هستید که به این قبیل چیزها اهمیت می دهد و حضور شما را در زندیگی خود گرامی می دارد، خوشحال باشید.
*دوست داریم شما نیز مناسبت های ویژه را به خاطر داشته باشید و برای گرامیداشت و جشن گرفتن آنها برنامه ریزی کنید. به خود اجازه دهید تا خلاق باشید و ببینید که تنها بر تمرکز به عشق و بزرگداشت آن احساس عشق بیشتری در خود خواهید کرد. این رازی است که زن ها همواره در طول تاریخ از آن آگاه بوده اند. مطمئن باشید نامزد/همسرتان از این که شما نیز شروع کننده باشید به وجد خواهد آمد و امتیاز زیادی را برای شما منظور خواهد کرد!
4-زن ها تقدس زمان را با جشن گرفتن چرخه های روزانه نیز جشن می گیرند.
به تازگی به یکی از دوستانم زنگ زدم که بیش از هفتاد سال سن داشت و بیش از پنجاه سال است که ازدواج کرده است. هنگامی که گوشی را برداشت، سریعاً حس کردم که اتفاقی افتاده است.
از او پرسیدم: «لویس، صدات خیلی گرفته و ناراحته. چه اتفاقی افتاده؟»
پاسخ داد:«هربرت»
«اوه، خدای من، مریض شده!»
با صدایی به مراتب بدتر پاسخ داد: «نه مریض نشده»
«خب، پس چی شده؟»
«رفته بیرون چند تا کار انجام بده اما یادش رفت از من خداحافظی کنه!»
در حین این که داشتم به صحبت های او گوش می دادم. پیش خودم فکر می کردم: «مهم نیست چند ساله هستیم. اما همیشه همان موضوعات و مسائل همیشگی را با مردها داریم! کاملاً درک می کردم لویس چه احساسی دار. صدها بار خودم هم مانند بسیاری از زن های دیگر چنین احساساتی را تجربه کرده بودم. تفاوتی نمی کند خداحافظی نکردن باشد یا صبح به خیر نگفتن. هر دوی اینها این احساس را به زن می دهند که برای شوهرشان عادی شده اند.
مردان عزیز: «لازم است بدانید درباره ی این موضوع در پرسشنامه هایی که زن ها پر کرده بودند، بیش از هر چیز دیگری صحبت شده بود. شاید در تمامی آن ها قید کرده بودند که اهمیت دادن به این چرخه های روزانه نیز تا چه حد برایشان مهم است و هنگامی که مردها توجهی به چنین چرخه هایی ندارند تا چه حد می رنجند.
داستان زنی را که شوهرش به مسافرت شغلی رفته و فراموش کرده بود که شب، پیش از خواب یا صبح پس از بیدار شدن به او زنگ بزند، هنوز به یاد دارید؟ این داستان را برای بسیاری از مردها تعریف کردم و پاسخ هایی نظیر پاسخ های زیر را شنیدم:
«نمی تونم بفهمم، مگر چه اهمیتی دارد. بالاخره که به او زنگ زده است. این طور نیست؟»
«اگه اشتباه نکنم مثل این که اون مرد یک غل و زنجیر با یک گوی سنگین به پاش بسته شده!»
«چه تفاوتی می کنه که صبح اول وقت زنگ زده باشه یا یه خورده بعدش. واقعاً نمی فهمم.»
تمامی زن هایی که داستان فوق را خوانده بودند، مصرانه از من خواهش می کردند که حتماً آن را توضیح دهم زیرا حاوی نکته ای بسیار مهم درباره ی زنهاست که دوست داند مردها حتماً بدانند.

آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:


زن ها با قداست روزها در مؤانست کامل هستند و دوست دارند گذر آن و همچنین چرخه هایش را گرامی بدارند. به همین دلیل سلام ها و خداحافظی ها برای ما اهمیت ویژه دارند.
زن ها به عنوان زمان سنج و به پا دارنده ی احترام چرخه ها، همواره با چرخش و گذر ایام در ارتباط و نسبت به آن بسیار خودآگاه اند. به همین دلیل است که سلام ها، خداحافظی ها، صبح به خیرها و شب بخیرها برای ما اهمیتی اساسی دارند. هنگامی که ما زن ها روی چنین لحظه هایی تمرکز می کنیم، به دنبال مهرطلبی یا جلب محبت و اطمینان خاطر نیستیم بلکه صرفاً می

آنچه زن ها دوست دارند مردها انجام دهند:


صبح به خیر بگویید.
هنگامی که صبح در بستر از خواب بیدار می شوید، به همسرتان صبح به خیر بگویید، او را در آغوش بگیرید و سپس ببوسید. این کارها را با شتاب و برای «از سر بازکردن» نکنید، بلکه از آن لذت ببرید. گویی می گویید «این روز نو را با هم آغاز می کنیم. من حضور تو را درک می کنم و از این که هر روز صبح تورا در بستر خود می یابم متشکر و ممنونم. از این که در زندگی من حضور داری از تو ممنونم. این تعهدی دوباره به رابطه مان است. هر روز با عشق تو مقدس می شود.

این چیز چه احساسی به زن ها می دهد:


احساس می کنیم که روز خوبی خواهیم داشت زیرا شما از ما خوشحال و راضی هستید. احساس می کنیم توانایی برخورد با هر چه را که آن روز برایمان رقم بزند داریم. زیرا از این لحظه ی به خصوص بهره مند شده ایم.
خداحافظی کنید:
به هنگام خداحافظی برای لحظه ای کوتاه هم که شده باشد، مثلاً ده ثانیه، توی در بایستید، همسرتان را در آغوش بگیرید یا ببوسید (نه یک روبوسی خشک و خالی و با شتاب) و سپس بگویید:«عزیزم، روز خوبی داشته باشی» این راهی است برای
خواهیم روز جدیدی را که با مرد زندگی مان آغاز کرده ایم گرامی بداریم و حضور یکدیگر را در زندگی همدیگر قدر بدانیم.
ابراز عشقتان به او و روانه کردن او برای شروع روزی جدید از زندگی اش آن هم با توشه ای از عشق شما و در ضمن برداشتن توشه ای از عشق او برای خودتان به هنگام خروج از منزل و ورود به دنیای خارج.

این کار چه احساسی به زن ها می دهد:


این کار موجب می شود احساس کنیم هنگامی که به خانه برمی گردید و ما را دوباره می بینید، خوشحال می شوید. احساس می کنیم ما را با سپری از عشق خود در طول روز محافظت می کنید.
شب به خیر بگویید:
هنگامی که رو به او می کنید تا شب به خیر بگویید خواب خوبی را برای او آرزو کنید و به او بگویید که دوستش دارید. مدتی به چشمان او نگاه کنید و لبخند بزنید تا به او بفهمانید از این که روز را به پایان برده اید، خوشحالید. با این کار تمامی زحمت های آن روز زن را برایش شیرین خواهید کرد.
این کار چه احساسی به زن ها می دهد:
یک شب به خیر خوب و شیرین معنای زیادی برای یک زن دارد. این که دوستمان دارند و از این که در کنار ما می خوابند،
خوشحالند. همچنین این که در کنار ما مراقب ما هستند. گفته های شما به ما احساس خوشحالی و امنیت می دهند.
به راستی هر روز از زندگانی هدیه ای گرانبها و گرانقدر و زمانی را که با دیگران می گذرانیم براستی ارزشمند است. چنانچه به زن زندگی تان اجازه دهید به شما کمک خواهد کرد تا شیرینی و زیبایی موهبت وقت و زمان را با آفرینش لحظات خاص و جشن گرفتن آن ها بچشید و حس کنید و روزمره گی را به اعجازی بی مثال تبدیل کنید.

سه نیاز پنهان زن


به تازگی نامه ای دریافت کردم از طرف یک مرد درباره ی رابطه ی او با همسرش
باربارای عزیز:
همسرم تمامی کتاب های شما را خوانده است و سعی می کند نیازها و خواسته های خودش را با من در میان بگذارد. اما لیست های او خیلی طولانی و پایان ناپذیر هستند. احساس می کنم غیرممکن است بتوانم او را خوشحال و راضی کنم. او اصرار می ورزد که اشتباه می کنم و معتقد است که نیازهای او هرگز پیچیده و ارضاءناپذیر نیستند. تنها با کمی تلاش، من می توانم شوهر بهتری باشم. او به من پیشنهاد داد به شما نامه بنویسم و نظر شما را هم جویا شوم.
راستش را بخواهید از راهنمایی ها و دستورالعمل های پیچیده و مشکل، زیاد خوشم نمی آید. تنها اگر بتوانید تمامی نیازهای او را در سه چیز خلاصه کنید کار را برایم خیلی ساده کرده اید. شاید این طوری بتوانم آن ها را به خاطر بسپارم و انجام دهم.
با تشکر
استیون تی.
از خواندن این نامه خنده ام گرفت. نه به این جهت که خنده دار یا مضحک باشد بلکه به این دلیل که خیلی صادقانه و رک و راست بود. استیون سعی نداشت با این خواسته که تمامی نیازهای زن ها را در سه چیز خلاصه کنم تا بتواند راحت تر آن ها را به خاطر بسپرد، خوشمزگی کرده باشد. او به راستی می خواست همسرش را درک کند. لذا از من خواسته بود دیدی کلی از زن ها به او بدهم تا به خاطر سپردن و به کار بردن آن ساده باشد. نامه ی او موجب شد برای اولین بار به طرزی جدی به این موضوع فکر کنم. آیا راهی وجود داردـ همان گونه که او درخواست کرده بودـ تا بتوان تمامی نیازهای زن ها را تنها در سه نیاز اساسی و عمده خلاصه کرد؟
بعد از بررسی اطلاعات حاصله از سمینارها، مصاحبه ها، پرسش نامه ها، مشاوره ها و نامه ها، به این نتیجه رسیدم که پاسخ این سؤال مثبت است. هنگامی که به نیازهای زن ها در رابطه با عشق و روابط دقت می کنیم سه نیاز اساسی زیر را می توانیم از لابه لای آن ها استخراج کنیم.

سه نیاز پنهان زن ها:


1-زن ها نیاز دارند احساس امنیت کنند.
2-زن ها نیاز دارند احساس پیوند و ارتباط کنند.
3-زن ها نیاز دارند به آن ها احترام گذاشته شود.
مقالات آتی، در باره ی همین سه نیاز پنهان هستند. من این نیازها را پنهان می نامم. نه از آن رو که اسرارآمیز و رازگونه هستند، بلکه از آن رو که بیشتر خود ما زن ها نیز آگاه نیستیم که این نیازها را داریم. لذا از مردها نیز نمی توان انتظار داشت که آن را بشناسند و برآورده سازند.
چنانچه یک زن هستید، این نیازها را مطالعه کنید تا به عنوان یک زن، خود و احساسات و واکنش های خود را نیز بهتر بشناسید. چنانچه یک مرد هستید، مطالعه ی این مقالات به شما کمک خواهد کرد تا نامزد/همسر خود را هر چه بیشتر و بهتر درک کنید و دوست داشته باشید.