ایجاد عزت نفس در محیط کار
تلاطم، بینظمی، رقابت شتابان و عدم اطمینان از ویژگیهای مهم محیط کار در قرن بیست و یکم هستند. در نتیجه این وضعیت، امروزه بسیاری از سازمانها با تغییری بی سابقه یک سیستم کاری مشارکت جو را به کار بسته اند. این نگرش مشارکت جو شامل سپردن قدرت به کارکنان، تصمیمگیری مشارکتی و دموکراسی در محیط کار است. برنامههای مشخص این نگرش برای جلب مشارکت کارکنان عبارتند از توسعه شغلی، غنای شغلی، دوایر کنترل کیفیت، کیفیت برنامههای زندگی کاری، کمیتههای مشترک کارکنان و مدیریت، برنامههای مدیریت کیفیت جامع، طرحهای مشارکت کارکنان و گروههای خودگردان. هریک از برنامههای فوق، به طریقی، بر سازمان اثری مثبت داشته که در سطوح فردی و سازمانی، دارای پیامدهای سودمندی بوده است.
سیستمهای کاری مشارکت جو در صورتی میتوانند موفق شوند که کارکنان مایل باشند انرژیهای بالقوه خود را برای انجام کار آزاد ساخته و خود هدایتگری و خود کنترلی قابل ملاحظهای را اعمال کنند. متاسفانه بسیاری از سازمانهایی که از مدل سنتی به مدل مشارکت جو تغییر مییابند متوجه می شوند که کارکنانشان نمیتوانند بلافاصله به طور مستقل و مسئولانه کار کنند. این امر موجب طرح دو پرسش مهم می گردد: این کارکنان خود هدایتگر و خودکنترل چه کسانی هستند؟ و سرپرستان چگونه می توانند موجد این رفتارها باشند؟ پاسخ سوال اول در مفهوم عزت نفس نهفته است. اساساً، نحوه نگرش کارکنان به خودشان در محیط کار میتواند قویاً طرزتلقی، انگیزش و رفتارهای کاری آنها را تحت تاثیر قرار دهد. سرپرستان، این مسئولیت را دارند تا این نگرش را درک کنند و آن را جهت ارتقا سطح عزت نفس کارکنان در محیط کار مورد استفاده قرار دهند. پاسخ سوال دوم این است که سرپرستان میتوانند عزت نفس کارکنان را از طریق شناخت مجموعه ای از شرایط سازمانی (مانند ساختار و منابع ) و رفتارهای سرپرستی (مانند سپردن قدرت، آموزش و تشویق) و استفاده از آنها ارتقا دهند.
عزت نفس
افراد در طول زندگی، چندین تصور مختلف از خود پیدا میکنند. عزت نفس یک خودآگاهی مهم و یک عامل قوی در ترغیب شخص به کار، تعیین ظرفیت خود هدایتگری و خودکنترلی و تمایل به رفتارهای کاری سودمند است .
عزت نفس یک ارزیابی از خود است که میزان اعتقاد فرد به قابلیت، اهمیت، موفقیت و ارزش خویش را منعکس می کند. عزت نفس یک قضاوت شخصی در مورد باارزشمندبودن خویش است، عزت نفس یک طرزتلقی از مقبولیت یا عدم مقبولیت خویش است که نهایتاً خود را به صورت میزان علاقهمندی (بی علاقگی) شخص به خویشتن نشان میدهد. برخوردهای اشخاص معتبر، سیستمهای کاری، شیوه زندگی شخصی و احساس کفایت و قابلیت حاصل از تجارب شخصی، میتوانند عزت نفس را شدیداً تحت تاثیر قرار دهند.
کارکنان در مورد خود قضاوتهایی دارند که برای سازمان دارای پیامدهای مهمی است. در یک نگرش کلی، عزت نفس یک ارزیابی کلی از ارزش خویش است. ارزیابی از ارزش خود، میزان آگاهی افراد از توانایی، اهمیت و ارزشمند بودن خویش براساس تجربیات گذشته است . با یک نگرش دیگر، عزت نفس کاری، سطح خودآگاهی شخص را برای انجام وظایف خاص - در آینده - نشان میدهد. افراد برای وظایفی که غالبا انجام میدهند (مثلا رانندگی اتومبیل ) یا وظایفی که برای زندگی آنان دارای اهمیت است (مثلاً مسئولیتهای اصلی شغلشان ) سطوح مختلفی از عزت نفس را به دست میآورند. کارکنانی که دارای عزت نفس کاری بالایی هستند، در مقایسه با افرادی که عزت نفس کاری کمتری دارند معمولا بهتر کار می کنند و از شغلشان راضیترند. این تفاوت حائز اهمیت است زیرا افرادی که در انجام یک کار، مدام بازخورد منفی دریافت میکنند، هرگز این تصور را نخواهند داشت که برای انجام آن (کار) دارای کارایی هستند.
افرادی که دارای عزت نفس بالا هستند، توانایی خود را بالا ارزیابی می کنند، لذا اطمینان دارند که وقتی تصمیم به انجام کاری بگیرند، احتمالا موفق خواهند شد. از سوی دیگر، کارکنان دارای عزت نفس کم، توانایی خود را کم میدانند. بنابراین، برای خود موفقیت کمتری پیشبینی کرده و فعالیتهای خود را محدود میکنند. در نتیجه، سطح عزت نفس کاری فرد نقش مهمی را در کار و در سازمانهایشان ایفا میکند.
عزت نفس سازمانی
ما اخیرا به سطح دیگری از عزت نفس پی بردهایم که در محیط کار برای افراد دارای اهمیت ویژهای است. این عزت نفس، عزت نفس سازمانی است. عزت نفس سازمانی تصوری است که افراد از ارزش خود به عنوان عضو سازمان دارند. افرادی که دارای عزت نفس سازمانی بالا هستند نوعاً خود را مهم، معنی دار و ارزشمند میدانند.
افرادی که دارای احساس عزت نفس سازمانی قوی هستند، عمیقا اعتقاد دارند که عضو مهمی از سازمان خود به شمار میروند. تحقیقات اخیر نشان میدهد که در این سیستم اعتقاد شخصی، دارای تبعات مهم سازمانی است. کارکنانی که دارای عزت نفس سازمانی بالا هستند، به طور متوسط، اثربخش تر از کارکنانی هستند که عزت نفس سازمانی کمتری دارند. آنها بهتر کار می کنند، در مورد کارفرمای خود نگرش مساعدتری دارند و کمتر به رها کردن کار خود فکر میکنند. علاوه بر این، به طور داوطلبانه رفتارهای سازنده بیشتری دارند (مثلا حتی اگر این رفتارها در شرح وظایفشان قید نشده و برای آنها پاداش فوری نیز وجود نداشته باشد، برای موفقیت سازمان تلاش می کنند). کارمند دارای عزت نفس بالا احتمالا در مقایسه با کارمند دارای عزت نفس کمتر، فعالیتهای شغلی بیشتری را انجام می دهد و برای ارتقا عملکرد خود بیشتر تلاش می کند. افراد دارای عزت نفس کم ،شکست بزرگتری را برای خود پیش بینی می کنند، سریع تر تسلیم می شوند، توان مقابله با شرایط سخت را ندارند و برای کسب مهارتهای لازم ، به منظور عملکرد شغلی موفقیت آمیز، کمتر تلاش می کنند.
به طور خلاصه ، کارکنان دارای عزت نفس سازمانی دقیقاً همان کارکنانی هستند که یک سازمان مشارکتجو، اگر طالب رقابت در بازار جهانی تلاطم و غیرمطمئن امروزی است، به آنها نیاز دارد. این کارکنان فعال ترند، در شرایط بیاطمینانی احتمالاً مسائل پیچیده بیشتری را حل و فصل میکنند، مسئول ترند و خود هدایت گری و خودکنترلی بیشتری دارند.