عصبانیت
عصبانیت بخشی طبیعی از حالات انسان است که کنار آمدن با آن همیشه هم آسان نیست. وقتی افراد نمی توانند آنرا کنترل کنند، آزار وآسیب هایی که می رسانند کاملاً مشهود است.
خیلی افراد عصبانیت خود را پنهان می کنند. خیلی ها آن را با خشم و غضب بیرون می دهند. برای خیلی های دیگر هم، عصبانیت یک حالت مزمن و سخت است که عادت خشم و عصبانیت بطور مداوم نمود می کند.
عصبانیت 10 نوع مختلف دارد:
اجتناب از عصبانیت: این افراد اصلاً از عصبانیت خوششان نمی آید. خیلی ها از عصبانیت خودشان یا دیگران واهمه دارند و می ترسند که کنترل خود را از دست بدهند. خیلی ها فکر می کنند عصبانی شدن کار زشتی است. این دسته از افراد تصور می کنند که باید همیشه مهربان و خوش خلق باشند تا احساس آرامش و امنیت کنند.
البته اینها هم مشکلاتی دارند. عصبانیت می تواند به ما کمک کند وقتی اشکالی در کار وجود دارد آنرا برطرف کنیم. اما این دسته افراد، احساس گناه می کنند. به همین خاطر از خطاهای دیگران می گذرند.
عصبانیت موزی: این افراد هیچوقت نمی گذارند که دیگران متوجه عصبانیت آنها بشوند. گاهی اوقات حتی خودشان هم نمی دانند که چقدر عصبانی هستند. اما این عصبانیت به شکل های مختلف نمود پیدا می کند مثل فراموش کردن مسائل یااینکه می گویند می خواهند کاری را انجام دهند اما هیچوقت دنبال آنرا نمی گیرند. گاهی هم فقط می نشینند و فکر دیگران را خراب می کنند. این افراد مظلوم و صدمه دیده به نظر می رسند و باعث می شود که مدام از آنها بپرسید، "چرا از دست من عصبانی هستی؟" وقتی با این رفتارهایشان فکر دیگران را خراب می کنند، روی زندگی خود کنترل پیدا می کنند. اما با همه این حرف ها نیازها و خواسته های خودشان را هم گاهی فراموش می کنند. نمی دانند باید با زندگی خود چه بکنند و این منجر به خستگی، بی حوصلگی و نارضایتی از روابطشان می شود.
عصبانیت پارانویایی: این نوع عصبانیت زمانی اتفاق می افتد که کسی از طرف دیگران مورد تهدید غیرمنطقی قرار گرفته است. آنها همه جا دنبال خشونت هستند. مطمئن هستند که دیگران می خواهند متعلقاتشان را از آنها بگیرند. فکر می کنند که دیگران می خواهند به آنها آسیب فیزیکی یا کلامی بزنند. به خاطر همین تصورات بیشتر اوقات خود را با حسادت صرف گارد گرفتن و دفاع کردن از چیزهایی که فکر می کنند به آنها تعلق دارد می کنند—عشق همسرشان، پولشان، یا چیزهای باارزش دیگری که دارند. افرادیکه عصبانیت پارانویایی دارند عصبانیتشان را به این و آن هم می دهند. بدون اینکه متوجه عصبانیت خودشان باشند، فکر می کنند همه آدم های دیگر عصبانی هستند. آنها راهش را پیدا کرده اند که چطور بدون احساس گناه عصبانی شوند. هیچ امنیتی در زندگی خود احساس نمی کنند و به هیچکس هم اعتماد ندارند. قضاوت ضعیفی دارند چون عصبانیت و احساسات خودشان را با عصبانت بقیه اشتباه می گیرند. آنها عصبانیت خود را در کلمات و چشمان دوستان، همکاران و نزدیکان خود می بینند و همین باعث سرگشتگی آنها می شود.
عصبانیت ناگهانی: افرادیکه عصبانیت ناگهانی دارند، مثل یک صاعقه ای در یک روز تابستانی منفجر می شوند.. از هیچ نقطه خاصی نشانه نمی گیرند، منفجر و بعد ناپدید می شوند. گاهی اوقات فقط رعد و برق است، و خیلی زود از بین می رود. اما معمولاً باعث آزاد و اذیت خیلی ها می شود. آنها که عصبانیت ناگهانی دارند، همه احساسات خود ر ا رها می کنند و بعد احساس خوبی به آنها دست می دهد و حس می کنند که رها شده اند. نداشتن کنترل مشکل اصلی این دسته افراد است. این عصبانیت ها می تواند برای خود فرد و دیگران خطر بزرگی محسوب شود. آنها معمولاً حرف هایی می زنند و کارهایی می کنند که بعداً از آن پشیمان می شود اما آنموقع دیگر خیلی دیر شده است و پشیمانی سودی ندارد.
عصبانیت شرماگین: آنهایی که به توجه زیادی نیاز دارند یا خیلی به انتقاد حساس هستند معمولاً دچار این نوع عصبانیت می شوند. کوچکترین انتقادی احساس شرم و خجالت را در آنها زنده می کند و متاسفانه این افراد خودشان را خیلی دوست ندارند. احساس می کنند بی ارزش هستند، به اندازه کافی خوب نیستند، و کسی آنها را دوست ندارد. و وقتی کسی به آنها بی محلی می کند یا حرفی منفی درموردشان می زند، آن را نشانه این می دانند که آن فرد دوستشان ندارد. و این خیلی آنها را عصبانی می کند. با خودشان فکر می کنند، "تو باعث شدی من احساس بدی پیدا کنم به خاطر همین تلافی اش را سرت درمی آورم." آنها با مقصر کردن، انتقاد کردن، و مسخره کردن دیگران این حس خجالت و شرم را از بین می برند. عصبانیت آنها به آنها کمک می کند از هر کسی که باعث شده آنها احساس شرم و خجالت کنند، انتقام بگیرند. اما این شیوه عصبانیت خیلی خوب عمل نمی کند. چون باعث می شود کسانی را که دوست دارند ناراحت کنند. عصبانیت و از دست دادن کنترل فقط باعث می شود که احساس بدتری نسبت به خودشان پیدا کنند.
عصبانیت تعمدی: این عصبانیت برنامه ریزی شده است. کسانی که از این نوع عصبانیت استفاده می کنند معمولاً از کار خود آگاهند. واقعاً احساس عصبانیت نمی کنند، حداقل در ابتدای کار. دوست دارند دیگران را کنترل کنند و به نظرشان بهترین راه برای آن عصبانیت است و حتی گاهی اوقات خشونت. قدرت و کنترل چیزی است که از این عصبانیت به دنبال آن هستند. هدف آنها این است که به تهدید و ارعاب دیگران، به آنچه که می خواهند برسند. این روش تا وقتی موثر است اما در طولانی مدت بی اثر می شود. مردم بالاخره راهی برای خلاصی و فرار از این عصبانیت ها پیدا می کنند.
عصبانیت اعتیادی: برخی افراد به آن احساسات قوی که همراه باعصبانیت می آید نیاز دارند. حتی اگر مشکلاتی که عصبانیتشان به وجودمی آورد را دوست نداشته باشند، شدت آنرا دوست دارند. عصبانیت آنها بیشتر نوعی عادت بد است که اشتیاق احساسی ایجاد میکند. جالب و سرگرم کننده نیست، اما قوی است. این افراد وقتی از عصبانیت منفجر می شوند، قدرت بسیار بالایی احساس می کنند. احساس می کنند زنده اند و سرشار از انرژی هستند. اما همه اعتیادها به نوعی مخرب است. این اعتیاد هم از قاعده مستثنی نیست. آنها نمی توانند راه های دیگری برای شاد شدن پیدا کنند و به خاطر همین به عصبانیت تکیه می کنند.
عصبانیت عادتی: عصبانیت می تواند به یک عادت بد تبدیل شود. آنهایی که عادتاً افرادی عصبانی هستند، همیشه دچار عصبانیت می شوند که بیشتر مواقع سر مسائل بسیار کوچک و پیش پا افتاده است.. در همه چیز و همه کس دنبال بدنترین نکته هستند. همیشه با احساس عصبانیت از چیزی به رختخواب می روند و حتی خواب هایی که می بینند هم با این عصبانیت دمخور است. افکار عصبانی آنها باعث می شود دعواها و مشاجرات بیشتر و بیشتری داشته باشند. حتی بااینکه خوشان هم از این وضعیت ناراضی هستند، اما نمی توانند دست از این عصبانیت ها بردارند. آنها نمی توانند به کسانی که دوستشان دارند نزدیک شوند چون عصبانیتشان بین آنها فاصله می اندازد.
عصبانیت اخلاقی: بعضی افراد فکر می کنند حق دارند عصبانی شوند چون یکی قانونشکنی کرده است. این باعث می شود فردی که قانونشکن، بد، شریر، گناهکار و بدجنس است تنبیه شود. این افراد معمولاً به خاطر اشتباهات و کارهاینها کم بدی که دیگران انجام می دهند، عصبانی می شوند. می گویند که حق دارند از باورها و اعتقاداتشان دفاع کنند. حس برتری اخلاقی به آنها دست می دهد.. وقتی به خاطر این دلایل عصبانی می شوند به هیچ وجه احساس گناه نمی کنند. حتی در عصبانیتشان هم خودشان را از دیگران برتر و والاتر می دانند. طرز فکر این افراد سیاه و سفید است و دنیا را خیلی ساده می بینند. نمی توانند کسانی را که با آنها تفاوت دارند را درک کنند. تفکرات آنها خشک و سختگیرانه است.
نفرت: نفرت نوعی سخت از عصبانیت است. یک نوع زننده و بد از عصبانیت است که زمانی اتفاق می افتد که فرد به این نتیجه می رسد که آن فرد مقابل کاملاً بد است. بخشیدن آن فرد به نظر غیرممکن می آید و درعوض ترجیح می دهند که او را تحقیر کرده و از او متنفر شوند. نفرت با عصبانیتی شروع می شود که برطرف نمی شود. بعد به خشم و کینه مبدل می شود و بعد یک نفرت واقعی که ت ابدیت ادامه می یابد. این افراد معمولاً دنبال این هستند که چطور آن فردرا تنبیه کنند و معمولاً به آن فکرمی کنند. آنها تصور می کنند که خودشان قربانی هایی معصوم هستند. و دنیایی دشمن برای خودشان می سازند که باید با آنها جنگ کنند و با نفرت و کینه با آنها مقابله می کنند. اما این تنفر به مرور زمان آسیب ها و تخریب های زیادی ایجاد میکند. افراد متنفر نمی توانند با زندگی کنار بیایند.
عصبانیت یک حس نیرنگ آمیز است که وقتی ندانید چطور باید از آن استفاده کنید، استفاده از آن برایتان دشوار خواهد بود. خیلی وقت ها می تواند کمک خوبی به شمار برسد البته به شرط اینکه در دام هیچکدام از عصبانیت هایی که توضیح دادیم نیفتید. آنهایی که خوب از عصبانیت استفاده می کنند روابط نرمال و سالمی با عصبانیت خود دارند. عصبانیت به نظر آنها این است:
• عصبانیت بخشی عادی از زندگی است.
• نشانه خوبی برای وجود مشکل در زندگی فرد می باشد.
• اعمال توام با عصبانیت باید با دقت کنترل شوند. لزومی ندارد چون می توانید حتماً باید عصبانی شوید.
• عصبانیت اگر در حد اعتدال باشد هیچوقت کنترل فرد از دست نمی رود.
• هدف حل مشکل است نه فقط ابراز عصبانیت.
• عصبانیت به طریقی نشان داده می شود که دیگران قادر به درک آن باشند.
• عصبانیت موقتی و زودگذر است. وقتی مشکل حل شد، از بین می رود.
وقتی مهارت های درست و صحیح برای عصبانی شدن را یاد بگیرید و تمرین کنید، هیچوقت از عصبانیتتان بعنوان یک بهانه استفاده نخواهید کرد. مسئولیت حرفهایی که می زنید و کارهایی که می کنید را گردن می گیرید حتی اگر از عصبانیت جنون پیدا کنید.
هرچه بیشتر درمورد طریقه عصبانیت شخصی خود بدانید، کنترل بیشتری روی زندگیتان خواهید داشت. آنوقت می توانید عصبانیت و خشم اضافی و بیهوده را نادیده بگیرید.
شیوه هاى ایجاد انس در کودکان, نوجوانان و جوانان با وجود مبارک امام زمان(عج)
بسم الله الرحمـن الرحیم
پیش درآمد
در بحث انتظار, یکى از مسائلى که درباره ى تربیت است این است که اصلا چه کسى را مى خواهیم تربیت کنیم. در کار تربیتى و آموزشى که آموزش ابزارى است براى کار تربیت, پیوسته صحبت از اهداف مى شود و امروزه هدف هاى رفتارى بیش تر مورد توجه است. این که مشخص شود چه رفتارى مورد انتظار است که در نهایت آن فرد به آن برسد که بتوانیم بگوییم آقا به این رفتار رسیده یا نرسیده است. اگر بخواهیم دانستن را که یک امر پنهانى است به رفتار که امرى آشکار است تبدیل کنیم, باید فعلش را طورى ادا کنیم که آن فعل با نام بردن یا نوشتن, قابل مشاهده باشد; هر چند این تبدیل اهداف رفتارى گام خوبى است و در جهت این که در تربیت در آموزش به کجا مى رسیم و به چه سمتى قدم بر مى داریم, بسیار موثر و سازنده است; ولى در عین حال انتقادهاى بسیار بزرگى در این زمینه وارد است. و آن این که گاهى اگر افراد را بخواهند در قالب رفتارى تعریف کنند نمى توانند بسیارى از ابعاد شخصیتى شان را در آن قالب بریزند; بنابراین حد میانه اى را مد نظر قرار مى دهیم; یعنى از طرفى مى گوییم باید از یک طرف اهداف کلى را مد نظر بگیریم و از طرفى اهداف رفتارى که آن اهداف رفتارى در حقیقت به ما نشان بدهد که به کجا مى خواهد برسد و کجا باید برسد. ما در تربیت نسل منتظر, هر دو مقوله را احتیاج داریم تا ویژگى هاى شخصیتى شخص منتظر را بیان کنیم.
وجود مقدس امام زمان(عج) در نفس الامر, در واقعیت خودش و در تکوین عالم جایگاهى دارد که اگر کسى منتظر او باشد یا نباشد, خود او وجود مستقلى براى عالم دارد و آن وجود خلیفه اللهى خداوند در عالم است; بقیت الله روى زمین است; امان اهل زمین است. خداوند, زمین را به وسیله ى او پر از عدل و داد مى کند.
حال ما انسان ها نسبت به او چه موضع و موقعیتى باید داشته باشیم. در حقیقت انتظار از آن ماست; او منتظر است ما منتظریم.
مفهوم انتظار
انتظار به معناى تربیتى یعنى چه؟ و چه ویژگى هایى دارد و چگونه مى باید تحقق پیدا کند؟
انتظار یک صفت و ویژگى است که باید در خودمان بپرورانیم و تجربه کنیم و مورد بحث قرار دهیم. در حقیقت انتظار, یک هدیه ى الهى است براى ما انسان ها; یعنى خداوند به بعضى از انسان ها این توفیق را عنایت کرده که آگاه باشند که امامى در پس پرده ى غیبت است و آگاه باشند که باید منتظر او باشند و خود این مسئله, اولین صفت انسان منتظر را مى سازد.
ویژگى هاى انسان منتظر
1. اندیشیدن به آینده
یکى از ویژگى هاى انسان منتظر این است که به واقعه اى که در آینده اتفاق خواهد افتاد, ایمان دارد. این موضوع را اگر شما با این رویکرد ملاحظه کنید که اگر در وجود انسان این قابلیت بود که بتواند وقایع آینده را پیش بینى کند, چه مى شد. یا مثلا در امریکا اگر عده اى مى دانستند چنین اتفاقى خواهد افتاد, خودشان را آماده ى این اتفاق مى کردند.(2) خداوند دو هدیه ى بزرگ به ما کرامت فرموده است: نخست این که قیامت را وعده داده است و در آینده اتفاق خواهد افتاد; دوم این که, موعودگرا است.
آینده اى را به نام عصر ظهور پیش بینى کنیم که در آن, شیعیان منتظر دوازدهمین حجت الهى, حضرت مهدىاند. بنابر این یکى از ویژگى هاى تربیتى انسان منتظر این است که به آینده اى با وقایع و ویژگى هاى خاص مى اندیشد.
2. آمادگى
دومین ویژگى انسان منتظر, آمادگى است; یعنى نسل منتظر, کودک و نوجوان وجوان ما باید بداند که در عصر ظهور چه کاره است و داراى چه نقشى است. انسان منتظر باید آمادگى کارگزارى حکومت جهانى داشته باشد. امام زمان(عج) به نیرو و آدمى نیاز دارد که بتواند با پدیده ها و شرایط مواجه شود. این امر که افراد, در دوران غیبت قابلیت ها و تخصص هاى خودشان را گسترش ندهند, با مفهوم انتظار, تطابق ندارد.
3. امید به آینده ى جهان
یکى دیگر از ویژگى هاى نسل منتظر, امیدوارى و نگرش مثبت به آینده ى جهان است. اگر ما خودمان را در این شرایط ببینیم, تصور کنیم که منتظر دادگستر و عدل گستر جهان هستیم, در راستاى این اهداف تلاش خواهیم کرد. ادیانى که موعودگرا نیستند, یک نگرش کاملا منفى و یإسآور نسبت به جهان دارند. اگر امید به آینده نباشد, انسان دچار افسردگى خواهد شد. اگر به آینده ى جهانى بیندیشیم که به دست بوش(3) و امثال او اداره مى شود, احساس ناامیدى و خطر خواهیم کرد. سرنوشت جهان را بسیار تإسفآور و نگران کننده خواهیم دید.
4. جهانى شدن
چهارمین ویژگى که براى نسل منتظر مى توان در نظر گرفت این است که انسان از خویشتن و از خودش بیرون بیاید و جهانى شود. اصلا یکى از ویژگى هاى انتظار این است که انسان ها را از درون خودشان بیرون بیاورد و از این که به مسائل جزئى و زندگى خودشان بپردازند, دورى کنند. خود محورى براى جامعه بسیار خطرناک است. کسى که درخت را از خیابان مى کند و در منزل خویش مى کارد, اندیشه ى این آدم در حقیقت, از خودش و خانه ى خودش فراتر نمى رود.
و خود محورى یعنى این که خود را در حد خودش و خانه ى خودش ببیند. هر چیزى, در خانه ى او معنا دارد; در درون خانه ى او ارزش دارد; فراتر از خانه ى خودش نمى اندیشد; به شهر نمى اندیشد; به کشور نمى اندیشد; انگار فقط همین نسل است و بس.
انتظار انسان را از خانه ى خود بیرون مىآورد و جهانى مى کند. اصلا ما مى خواهیم نسل منتظر را تربیت کنیم; نه فقط یک شهروند. اگر بخواهیم یک نوجوان را تربیت کنیم باید بتوانیم او را با انتظار و مفهوم آن آشنا کنیم. باید به او بفهمانیم که تو براى خودت و در چارچوبه ى خودت زندگى نمى کنى; باید به جهان بیندیشى, به حکومتى که بر جهان حاکم است.
خوش بختانه در رگه هایى که با عنایت خود امام (عج) در وجود جوانان, به وجود آمده, کاملا دیده مى شود که مثلا دانش جوى مهندسى این گونه مى اندیشد که من باید پاسخ گوى امام زمانم باشم; امامى که حکومت جهانى برقرار خواهد کرد. حال اگر ایشان را درک کردم که به مقصود رسیده ام; در غیر این صورت نیز باز پاسخ گوى او هستم و براى تحقق حکومتش تلاش کرده ام. او از عمل و حاصل عمل ما آگاه است.
و از آن طرف, متإسفانه در دستگاه ها و ادارات ما برخى از افراد, گویا با همین رییس که بالاى سرشان است مواجه اند; مثلا مى گویند ((آقا تا وقتى در این اداره وضعیت این گونه است, من مانند شمعک کار مى کنم.)) یعنى شعله ور نمى شوم. این حرف در حقیقت حرف آدمى است که گویى رییس اش همین کسى است که بالاى سرش است. نسل منتظر نبایداین گونه باشد. او باید پاسخ گوى امام زمانش باشد; یعنى هر کس که منتظر است: کارمند, دانش جو, طلبه, پزشک و ... باید امام زمان(عج) را بالاى سرش ببیند, نه رییس و وزیر و رییس جمهور و ... را.
علاوه بر مسئله ى پیش گفته, مسئله ى نیاز به ولى و مرشد است. کسى که به او عشق بورزیم و او را از صمیم دل دوست بداریم و به گونه اى عمل کنیم که گویى ذره ذره ى عمل ما با هدایت او انجام مى گیرد.
5. زیستن با یاد او
ما باید این آرزو را داشته باشیم که اگر توفیق زیارت ایشان حاصل شد, چگونه زیستن و چگونه مردن را از او بپرسیم. نسل منتظر باید منتظر لحظه اى باشد که وقتى امامش را مى بیند صراط مستقیم را با تمام اجزاى آن از امام بخواهد; منتها این کار احتیاج به آمادگى دارد. ((... فزت و رب الکعبه ...))(4) جمله اى نبود که على(ع) در هنگام ضربت خوردن به ذهنشان رسیده باشد; امام سراسر عمرشان با این جمله زیسته بودند و منتظر این لحظه بودند; لحظه ى رهایى از دنیاى تنگ و تاریک به سوى جوار الهى.
ما باید به نسل منتظر بیاموزیم از امامى که در پس پرده ى غیبت است چگونه استفاده کند. نوجوانان ما باید لحظه به لحظه از امام زمان (عج) بهره بگیرند. من در تمامى مراحل درس و زندگى ام هرگاه توکل به خدا کردم و پشت سرش ((یا مهدى ادرکنى))(5) را گفتم, یعنى از او هم به عنوان ولى و امامم کمک خواستم, راه هایى را در مقابلم باز کرد. هر نعمتى که نصیب همه ى ما و بنده شده, از برکت یارى طلبیدن از امام زمان(عج) است. این را من به نوجوانان و جوانان منتقل مى کنم. لحظه اى نباشد که از یاد امامشان غافل باشند. این ها نکاتى است که ما درباره ى بهره ورى کودکان و نوجوانان باید به کودک و فرزندمان یادآورى کنیم که همین الان از امام کمک بخواهند و او کمک مى کند و کمکش را در درازمدت خواهند دید, نه این که بگوییم امروز که کمک بخواهند, فردا یارى مى بینند.
بنابر این یکى از ویژگى هاى نسل منتظر این است که در همه ى اعمالش توجه به امام زمان(عج) دارد; ازدواج, تحصیل, غذا خوردن و .... اگر بخواهیم نسل امروز را تربیت کنیم, باید هدف هاى رفتارى و تربیتى ما این ویژگى ها باشد.
روش هاى تربیت نسل منتظر
بحث بر سر این است که روش تربیتى ما چگونه باشد؟ چه روش هایى مى تواند فرد را به این جا برساند؟
1. فضاسازى
اولین و مهم ترین نکته که باید تحقق پیدا کند, این است که فرد از اطرافیانش این مطلب را بگیرد که وجود امام زمان(عج) مسئله اى جدى است; شوخى بردار نیست و سستى و سهل انگارى در آن راه ندارد. از نظر من, تربیت یعنى فضا سازى.
ما در تربیت نمى توانیم آدم ها را تک به تک تربیت کنیم; اگر تربیت صحیح خواسته باشیم, باید فضا ایجاد کنیم. افراد وقتى در فضاى خاصى قرار بگیرند, مطابق آن فضا حرکت خواهند کرد.
خیلى از چیزها احتیاج به ارایه ى مستقیم کار ندارد. یکى از دوستان پاکستانى را دعوت کردیم براى ولیمه ى حج; ایشان گفتند: غذاهایتان خیلى بد مزه است; یعنى غذاهاى شما فلفل ندارد; طعم ندارد. من به این موضوع فکر مى کردم که چه طور شده ما به چنین غذاهایى عادت کرده ایم و پاکستانى ها و هندىها به آن غذاهاى تند عادت کرده اند. این سوالى است که خیلى از روان شناسان پرسیده اند.
این ها یک تعلیم و تربیت پنهان است که از طریق فضاهایى که ایجاد مى شود, شکل مى گیرد. بعضى پدر و مادرها, در مورد درس خواندن بچه هایشان مشکل دارند. هرچه آنان را امر به این کار مى کنند, آنان سر باز مى زنند. مشکل این جاست که آنان مى خواهند بچه را به طور مستقیم وادار به درس خواندن کنند. یکى از راه ها این است که حالت خانه را مثل کتاب خانه کنند; کارى که خود بنده سال ها است که در زندگى انجام مى دهم. ساعت شش بعداز ظهر, ناگهان چهره ى خانه عوض مى شود و هیچ کس بلند حرف نمى زند. تلویزیون و رادیو خاموش است و هر کس گوشه اى مى نشیند و کتاب مى خواند و هر کس وارد شود, گویى فضا به او مى گوید که آقا کتاب دستت بگیر و برو بنشین بخوان. تنها کارى که در این جا انجام مى دهم, مدیریت است. به احدى نمى گویم بخوان. اگر کارى خلاف خواندن انجام دهد, به او مى گویم ساکت; الان هنگام بلند حرف زدن نیست و ... این فضا واقعا بچه را مجبور به درس خواندن مى کند. در تربیت, فضا سازى مهم تر از کار مستقیم فردى است. فضاها با انسان صحبت مى کنند.
در مسئله ى تربیت نسل منتظر نیز این نکته بسیار مهم است; بسیار مهم تر از پیام هاى مستقیمى است که مى خواهیم به افراد بدهیم. یکى از فاکتورهاى مهم در فضاسازى این است که وجود مبارک حضرت را جدى بگیریم و کوچک ترین شوخى و سهل انگارى به این موضوع وارد نکنیم; مانند مسئله ى قرائت قرآن. دستور الهى به ما مى گوید:
(واذا قرى القرءان فاستمعوا له ...);(6)
هنگامى که قرآن خوانده مى شود, به آن گوش فرا دهید ... .
به محض شروع تلاوت, مثلا در تلویزیون, انسانى که مى خواهد دیگران را تربیت کند, خودش باید ساکت باشد و با همه ى وجود به قرآن گوش فرا دهد. دیگر احتیاج نیست که دیگران را امر به گوش فرا دادن کنیم. این مسئله بسیار موثر است. از این طریق, در حقیقت احترام قرآن به وجود مىآید. این مطلب در مورد خیلى چیزها باید سارى و جارى باشد.
2. گوشزد کردن اهمیت مسئله
شوخى و خنده جزء زندگى ماست; حتى در مسائل دینى نیز بعضى موقع شوخى مى کنیم. در بعضى چیزها به هیچ وجه نباید شوخى وارد شود; از جمله قرآن و قیامت. نام قیامت که بیاید, باید اشک جارى شود. یکى از استادان ما تعریف مى کرد که در تهران برادرى داشتم که شیطنت مى کرد. مىآمد قم و مى گفت دلم برایت خیلى مى سوزد. توى شهرى زندگى مى کنى که یک سینما ندارد و بعد مى گفت که همه ى تکنسین ها و مهندسین به جهنم مى روند و شما به بهشت. ولى آن ها آتش جهنم را به وسیله ى علمشان خاموش مى کنند.
مسئله ى قیامت طورى در قرآن بیان مى شود که هیچ جاى شوخى نمى گذارد. در مورد قیامت نباید شوخى کرد. در نانوایى زنى را دیدم که دستش با سنگ داغ سوخت. اعتراض کرد که چرا این را به من دادى. من گفتم این سوختن ها خیلى زود التیام پیدا مى کند و باید از آتش جهنم بر حذر باشیم. گفت: این جا من نسوزم, جهنم هر چه مى خواهد بشود, بشود. این حرف عین حماقت و نادانى است که بر یک شخص حاکم است. اگر بخواهیم نسل منتظر بار بیاوریم, با بعضى چیزها نباید شوخى کنیم. با نام امام زمان(عج) نمى توان شوخى کرد.
اگر بخواهیم نسل منتظر تربیت کنیم, باید با شنیدن نام ولى عصر(عج) حالمان دگرگون و چهره مان متغیر شود. این تغییر چهره تإثیر خودش را مى گذارد. اگر بچه اى گوشه ى چشم تر ما را ببیند, از هزاران آموزش مستقیم بهتر است. آن بچه مى بیند و در اعماق وجودش اثر مى گذارد. نشان دهیم که ما درباره ى یک انسان مهم و بزرگ حرف مى زنیم که سر سوزنى سهل انگارى در او وارد نمى شود. نام امام زمان (عج) که مىآید بر مى خیزیم و دست روى سر مى گذاریم. این کارى بوده که امام رضا(ع) قبل از تولد امام زمان (عج) انجام مى داده; این تکریم ها در عمل باید نشان داده شود و مهم ترین تربیت نسل منتظر این است که نشان دهیم سخن از شخص بسیار مهمى است.
3. انتقال معارف مهدوى
سخن از تعلیم معارف مهدوى است. خیلى چیزها باید به کودکان مان بیاموزیم. یکى از آن ها احادیثى است که در مورد حضرت است. انتقال این ها به کودکان بسیار کارساز است. من به طور تجربى این مسئله را درک کرده ام. در دوران کودکى من, بنده ى خدایى بود که هیئت تشکیل داده بود و بچه هاى کوچک تر را دعوت مى کرد. هر وقت مى رسیدیم مى گفت: حدیث نماز را بخوانید. همه ى ما دسته جمعى مى خواندیم: ((من ترک الصلوه متعمدا فقد کفر ...))(7) و خودش ترجمه مى کرد: هر کس نماز را عمدا ترک کند کافر است. گویى از آن زمان, از آن جلسه, من همین جمله یادم مىآید. چه قدر در دوران جوانى و نوجوانى, به فریادم رسید; آن گاه که با غرایز, شبهات و مسائل گوناگون مواجه مى شدم. لازم است این فرازها را براى بچه ها توضیح دهیم. برخى چیزها را گزیده انتخاب کنیم تا بچه ها تکرار کنند و حفظ کنند این ها نگه دارنده ى آن ها است.
4. یاد کردن زیاد از امام زمان (عج)
یکى دیگر از چیزهایى که باید در مورد روش هاى تربیتى تاکید کنم, انجام آداب خاص و یاد کردن فراوان از امام(عج) است. ذکر امام و نام امام باید در زندگى ما فراوان باشد من یکى از چیزهایى که امروزه دیدم و بسیار موثر است, ختم قرآن است که با برنامه ریزىهاى مدون و منظم, هر کس یک حزب یا جزء یا سوره اى از قرآن را براى قرائت قبول مى کند و موظف است هر روز آن را انجام دهد. این ختم قرآن را براى امام زمان(عج) انجام مى دهند; یعنى هر روز یک ختم قرآن صورت مى گیرد. این نعمت بزرگى است که شامل حال آنان مى شود. ما معمولا به طور منظم قرآن نمى خوانیم و این یکى از مشکلات جامعه ى ماست. این کار ما را موظف مى کند. بعضى اوقات مى بینیم که شخصى وقت ندارد, یا مشکلى دارد; به دیگران التماس مى کند که آقا من نرسیدم این حزب را بخوانم شما بخوانید. همین مسائل انس با قرآن را زیاد مى کند که ما باید این آداب را کشف کنیم و اجرا کنیم.
5. ایجاد شرایط خاص
نکته ى دیگر این که این چراغانى ها, روى کودکان تإثیر بسیار سازنده اى دارد. شیرینى دادن, عیدى دادن و ... که متإسفانه کم مى بینیم که روز تولد حضرت مهدى به کسى عیدى بدهند. این کارها در ذهن بچه هاى کوچک تإثیر مى گذارد و با دوام است. باید در این روزها شرایط خاص براى کودکان فراهم کرد: مثلا اگر به غذایى علاقه مندند آن شب آن غذا را درست کنیم. لباس نو پوشیدن خاطره ى خاصى دارد.
آسیب شناسى انتظار
در مورد آسیب شناسى انتظار نیز بحث هایى مطرح است. انتظار و وجود امام را باید از تخیلات و اوهام دور نگه داریم. حفظ و حراست عقلانى و منطقى یکى از وظایف ماست. متإسفانه مفهوم انتظار مى تواند با خرافات آمیخته شود و مشکل ایجاد کند. یکى از بیمارىهایى که ما در دنیاى روان شناسى داریم, ((رفرنیک)) است; ایجاد نوعى هذیان و توهمات گوناگون. یکى از شکل هاى هذیان این است که انسان خودش را جاى آدم هاى بزرگ بگذارد. آدم هاى رفرنیک خود را جاى امام زمان(عج) مى گذارند و گاهى خود همین آدم ها بشارت هایى در مورد امام زمان مى دهند. ما به خاطر تخصص مان, رفتارهاى فرد را متوجه مى شویم. چند روز پیش, وقتى از دانشگاه بیرون
مى آمدم, شخصى را دیدم که تیپ خاصى داشت که اگر کسى این بیمارى را نشناسد فکر
مى کند این شخص فرد مومن و متقى است و از روى آگاهى پیام مى دهد. دیدم وارد شد و وسط دانشکده ایستاد و دور سرش هم چیزى بسته بود. گفت: امام زمان(عج) نیمه ى شعبان ساعت دوازده و یک دقیقه ظهور مى کند.
این حریم, حریمى است که با بیمارى و تخیلات و اوهام همراه است. کم ترین آمارى که در بیمارى روانى در همه گیرشناسى ها بررسى کرده اند, این است که حدود بیست و چهار درصد مردم, نوعى بیمارى روانى دارند. بیمارى روانى دیوانگى نیست; چیزهایى مانند وسواس و ... است. وسواس هاى فکرى خیلى خطرناک تر و رنجآورتر است; هجوم افکار ناخواسته اى است که وقتى از مبتلایان مى شنوم, تنم مى لرزد. گاهى احساس مى کنم هیچ دردى بالاتر از آن وجود ندارد. فکرهایى به ذهن فرد مى آید که به هیچ کس هم نمى تواند بگوید. خیلى که اعتماد مى کنند به یک روان شناس مى گویند. از چهره اش هم معلوم نمى شود. این ها مسائلى است که مى تواند به اندیشه و انتظار امام زمان(عج) لطمه بزند. توجه داشته باشیم که باید مرز بین واقع بینى امام زمان و تخیلات و اوهام و افکار منحرف را بشناسیم و از هم دیگر تفکیک کنیم.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
نجات بخش شیعیان
ا نا خاتم الا وصیإ و بى یدفع الله
البلإ عن اهلى و شیعتى;
من آخرین نفر از اوصیا هستم. خداوند به وسیله ى من بلا را از خانواده و شیعیانم بر طرف مى گرداند.
از سخنان امام زمان (عج)
بحارالانوار, ج 52, ص 30.
1. استاد دانشگاه و قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در انجمن اولیا و مربیان کشور.
2. منظور, وقایع بیستم شهریور 1380 ه' . ش (یازدهم سپتامبر در امریکا) است.
3. رییس جمهور فعلى امریکا (1380 ه' . ش).
4. بحار الانوار, ج 41, ص :2 ... به خداى کعبه رستگار شدم ... .
5. شیخ حر عاملى, وسائل الشیعه, ج 9, ص 184.
6. سوره ى اعراف (7), آیه ى 204.
7. بحار الانوار, ج 30, ص 673.