روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی
روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

هفت باور نادرست مرد ها درباره زن ها(1)

هفت باور نادرست مرد ها درباره زن ها(1)
نویسنده :باربارادی آنجلیس
مردان نسبت به زنان :1-سیری ناپذیرند2-حفظ زنها مشکل است 3-زنها مردها را کنترل می کنند 4-زن ها حسودند.
دکتر باربارادی آنجلیس در کتاب خود :رازهایی درباره زنان می نویسد:
«همه ی مردها فقط یک چیز از زن شان می خواهند: رابطه ی جنسی.»
«مردها برای شان اهمیتی ندارد به زن ضربه ی روحی بزنند.»
«مردها به لحاظ احساس سرد و یخ زده هستند و نمی توانند احساسات خود را ابراز کنند.»
«مردها خودخواه و بی احساس هستند.»
«هیچوقت نمی شود به مردها اعتماد کرد. همه شان دست آخر قلب ما را می شکنند.»
«مردها مثل بچه هایی هستند که با کوچکترین فشار و سختی جا می زنند و از هم می پاشند.»
قبل آز آنکه از دست من عصبانی شوید و فکر کنید که از مردها بدم می آید، بگذارید جملات فوق را توضیح دهم.زن ها نیز عقاید و باورهای نادرستی نسبت به مردها دارند.عقاید و باورهایی کلیشه ای که منصفانه نیستند. مطمئنم چنانچه یک مرد هستید از خواندن جملات فوق ناراحت یا عصبانی شده اید و درحالی که حالت تدافعی و تهاجمی به خود گرفته اید، می گویید:«اما مطمئناً من اینطور نیستم.ممکن است بعضی از مردها اینطوری باشند، اما درست نیست آن را به همه ی مردها تعمیم دهیم.»
البته حق با شماست. باورهای نادرست، نادرست هستند. باورهای نادرست معمولاً سوءبرداشت ها و یا سوءتعبیرهایی هستند که خصوصیات رفتاری منفی را تعمیم داده آن را به کل یک گروه ـ در اینجا مردها ـ نسبت می دهند. هنگامی که مردی با زنی رابطه دارد که به طرزی خودآگاه یا ناخودآگاه به یکی از باورهای نادرست فوق اعتقاد دارد، خود را درگیر نبردی بی امان با او می بیند تا در برابر کلیشه ای که هیچگونه ارتباطی با او ندارد، از خود دفاع کند. همانگونه که شما مردها از اینکه قربانی یک کلیشه شوید، بیزارید ما زن ها نیز از اینکه به غلط درباره ی ما قضاوت شود، ناراحت می شویم. درک زن ها و عشق واقعی به آن ها به این معناست که آن ها را همان گونه که هستند، ببینید. نه آن گونه که از ما به تصویر کشیده یا نقل کرده اند. صرف نظر از این که چقدر هم تلاش کنید که کلی گویی ها و کلیشه هایی را که درباره ی هر دو جنس زن و مرد رایج شده اند بر روی عقاید، باورها و احساسات شما نسبت به جنس مخالف تأثیر نگذارند، امادر هر صورت نمی توانی به طور کامل از تأثیراتی که خواه ناخواه بر روی شما خواهند گذاشت، رهایی یابیدـ حتی درباره ی زن یا مردی که دوستش دارید.
در این مقاله هفت باور غلط را که درباره ی مردها رایج شده است به بحث و بررسی می گذاریم و حقیقتی را که در پشت هر یک از آن ها خوابیده است بازگو خواهیم کرد.امیدوارم زن ها از مطالعه ی این مقاله به درک عمیق تر و واقع بینانه تری از خود برسند و بفهمند چرا آن گونه هستند که هستند. تا در نتیجه کمتر خود را سرزنش کنند و در عوض احترام بیشتری برای خود قائل باشند. امیدوارم بتوانم به شما مردان نیز کمک کنم از این باورهای غلط درباره ی زنی که دوستش دارید، رهایی یابید و هر چه بیشتر او را درک کنید و دوست بدارید.

هفت باور نادرست مردها در باره ی زن ها


1-زن ها سیری ناپذیرند.
2-حفظ و نگهداری آن ها مشکل است.
3-زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند.
4-زن ها حسود هستند.
5-زن ها زیاده از حد احساساتی هستند.
6-زن هایی که قوی و توانا هستند نیازی به توجه و مراقبت ندارند.
7-زن ها آزادی مرد را مختل می کنند.

باور غلط (1) زن ها سیری ناپذیرند


«هرگز نمی شود زن ها را خوشحال و راضی کرد، پس اصلاً چرا خودمان را اذیت کنیم؟»
«اول این را می خواهد، بعد هم آن را. بعداً هم چیزی دیگری. اصلاًخواسته هایش تمامی ندارد.»
«زن ها مدام نق می زنند. از غرغر کردن بر سر ما انرژی می گیرند.»
« در برابر آن ها هیچ وقت برنده نیستی. هیچ وقت هیچ چیز از نظر آن ها به اندازه ی کافی خوب نیست.»
چه مردها این جملات را بر زبان بیاورند و چه تنها به آن ها فکر کنند، موضوع در هر حال یکی است: هنگامی که به نیازها و خواسته های نامزد/همسرشان گوش می کنند یا تلاش او را مبنی بر بهبود رابطه می بینند، فقط و فقط به یک چیز می رسند: مهم نیست چقدر تلاش می کنی. زن ها هیچ وقت راضی نمی شوند. این باور نادرست، زن های نق نقویی را به تصویر می کشد که مدام مردها را با سرزنش ها و گفت و شکایت های خود در باره ی هر چه می کنند یا می گویند، عصبی می سازند. از آن جا که سیری ناپذیر نیز هستند، لذا مردها خودآگاه یا ناخودآگاه به این نتیجه می رسند که:اصلاً چرا خودمان را خسته کنیم!؟»
چرا این باور نادرست است؟ زیرا تمایل و گرایش همیشگی زن مبنی بر بهبود و اصلاح کارها را با پرتوقع بودن و سیری ناپذیری مزمن او اشتباه گرفته است. این حقیقت ندارد که ما زن ها سیری ناپذیر یا تسلی ناپذیر هستیم. بلکه این طبیعت ماست که به فکر بهبود، اصلاح و ارتقاء همه چیز باشیم.

باور غلط: زن ها سیری ناپذیر هستند


واقعیت: زن ها همیشه به دنبال آنند تا همه چیز را بهتر کنند.
مردان عزیز: ممکن است جملات فوق را بخوانید و بگویید: «خب، مگر فرق این دو جمله در چیست؟ آیا معنای هر دو این نیست که هر چه مردها تلاش کنند باز هم کافی نیست؟» پاسخ من این است که «نه. معنای این دو جمله یکی نیست. بهبود و اصلاح اوضاع هرگز با سیری ناپذیر بودن یک چیز نیست.»
برای نمونه، چنانچه از یکی از کارمندان خود بخواهید گزارشی را دوباره از نو تهیه کند به این معنا نیست که هرگز از کار کسی رضایت ندارید. چنانچه بورد جدیدی روی دستگاه استریوی خود نصب کنید یا سیستم را ارتقاء دهید به این معنا نیست که هیچ وقت از هر چه می خرید، راضی نیستید. چنانچه ماشین خود را بفروشید تا یک مدل بالاتر از آن را بخرید، به این معنا نیست که از ماشینی که می رانید راضی نیستید. تمامی اعمال فوق نمودهایی از این میل و گرایش در شما مبنی بر بهبود و ارتقاء چیزهایی است که دارید.
در رابطه با زن ها هم موضوع به همین قرار است. تنها به این دلیل که می خواهیم چیزی را بهتر کنیم به این معنا نیست که هیچ وقت نمی شود ما را خوشحال کرد. باید اعتراف کنم زن هایی را می شناسم که این شکایت در باره ی آن ها صدق می کند. زن های ایرادگیر و نق نقویی که به گونه ای با شوهرشان رفتار می کنند که گویی مرد بیچاره در یک مرکز بازپروری ثبت نام کرده است نه در یک ازدواج. چنانچه با زنی این چنین رابطه دارید، با شما همدردی می کنم. اما باور کنید همه ی زن ها اینطور نیستند.
این حقیقت دارد که زن ها اغلب به سادگی مردها از روابط صمیمی خود راضی نمی شوند و به کم توقعی مردها نیستند.و به نظر من این به این دلیل است که استاندارهای احساسی و عاطفی ما بالاتر از مردهاست. به یاد داشته باشید: برای زن ها عشق اولویت اول محسوب می شود و این که زن ها همواره خواستار آفرینش و خلاقیت هستند. لذا احساس می کنند وظیفه ی آنان است که روابط صمیمی خود را بهبود یا ارتقاء ببخشند.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
هر گاه زنی برای بهبود یا اصلاح رابطه پیشنهادی دارد به این معنا نیست که شما را سرزنش می کند یا به شما انتقاد دارد، بلکه به این معناست که متعهد است رابطه اش را به رابطه ای مطلوب تبدیل می کند.
برخی از مشکلات ناشی از باور غلط (1)از این قرار هستند:
*مردها گاهی اوقات از این باور غلط به عنوان بهانه ای برای کم اهمیت جلوه دادن نیازها و خواسته های نامزد/همسرشان استفاده می کنند.
ژانت، پس از آن که سرانجام پس از یک هفته جسارت لازم را به خود می دهد کنار شوهرش می نشیند و به او می گوید احساس می کند که از او جدا افتاده و دور شده است، به او توضیح می دهد که نیاز دارد شب ها و آخر هفته ها بیشتر با هم باشند و مجبور نباشند که همه اش در خانه کار کنند تا بتوانند نزدیکی و صمیمیت گذشته ی خود را مجدداً باز یابند.داریل با نگرانی به صحبت های او گوش می دهد و با حالتی اعتراض آمیز پاسخ می دهد که:«هرکاری می کنم، نمی تونم تو رو خوشحال کنم.خودت بودی که گفتی این شغل جدید را انتخاب کنم و حالا شکایت می کنی که زیادی کار می کنم.هیچ وقت از هیچ چیز رضایت نداری.»
داریل خود را متقاعد کرده است که نیازی نیست به احساسات و نیازهای همسرش رسیدگی کند زیرا او زنی است که همیشه ناراضی و گله مند است. لذا، آنچه می گوید ارتباط چندانی با واقعیت ندارد.او از باور غلط (1) استفاده می کند تا با ترس از بی کفایتی خود رو به رو نشود.
*مردها از باور غلط (1) به عنوان بهانه ای برای ناموجه جلوه دادن و بی اعتبار دانستن نظرات و بازتابی های ما و رو به رو نشدن با کاستی های خودشان استفاده می کنند.
مردهای بسیاری را می شناسم که با استناد به این باور غلط که:زن ها سیری ناپذیر و پرتوقع هستند» استفاده می کنند تا مجبور نباشند به نظرات همسرشان گوش کنند.بدین معنا که در مواجهه با صحبت ها و خواسته های نامزد/همسرشان فوراً اعتبار و صحت این گونه درخواست ها و نیازها را زیر سؤال می برند و به خودشان ـ و گاهی اوقات او نیزـ می گویند که هرکاری هم که بکنند،همسرشان راضی نخواهد شد، پس چرا اصلاً خودشان راخسته کنند. معمولاً این قبیل مراودات و تبادلات به قرار زیر پیش می روند:
زن:عزیزم، می خواستم درباره ی خواباندن بچه ها با تو صحبت کنم.ما توافق کرده بودیم که در این کار به هم کمک کنیم.اما ظاهراً تو همیشه اعتراض می کنی که خسته هستی یا اضافه کاری داشتی و دست آخر این من هستم که مجبور می شوم به تنهایی آن را انجام دهم.
مرد:«دوباره شروع کردی، همیشه کاسه کوزه ها را سر من می شکنی که پدر خوبی نیستم. هیچ وقت هیچ چیز برات به اندازه ی کافی خوب نیست.»
این تاکتیک زن را مجبور می سازد تا فوراً حالت تدافعی به خود بگیرد. این حالت را زخم زبان زدن می دانم.حرکات آن نیز به این ترتیب است که مرد، زن را با کلیشه ای منفی می چزاند و سپس موضوع مکالمه را که عبارت بود از اینکه آیا در انجام کارهای مربوط به بچه ها به همسرش کمک می کند یا نه، به این موضوع که مشکل از زنش است تغییر می دهد. به جای آن که مایل باشد تا به خود و رفتار خود نگاهی بیاندازد، خود را قربانی مظلوم و بی گناهی جلوه می دهد که از ناحیه ی قوانین سخت و غیرمنطقی همسرش مورد محاکمه و بازخواست قرار گرفته است.
*مردها با استناد به این باور غلط برای خود حسی قلابی از قدرتمند بودن خریداری می کنند.
بعضی از مردها چنین باور دارند که چنانچه همه ی خواسته های نامزد/همسر خود را برآورده سازند، برده ی نیازهای او می شوند. پیش خودشان فکر می کنند: «اگر کوتاه بیایم، بدبختی ها شروع می شوند، دیری نمی کشد که باید به هر ساز او برقصم و چیزی نمی گذرد که نوکر بی اختیار او می شوم!»لذا به مجرد اینکه نامزد/همسرشان درخواستی از او می کند، واکنشی افزوده و افراطی از خود نشان می دهند و به جای آنکه به آنچه نامزد/همسرش می گوید گوش کند به گونه ای رفتار می کنند که گویی تمامی حقوق و آزادی های او را زیر پا گذاشته اند. این گونه مردها فکر می کنند باید از اول همه ی حد و مرزها را خوب ترسیم کنند تا مبادا کسی حق شان را پایمال کند!
البته این گونه مردها اشتباه می کنند. در بیشتر موارد این قبیل خواسته های زن ها نبردی بی امان بر سر تصاحب قدرت و کنترل در رابطه نیست، بلکه صرفاً بیان خواسته یا نیازی ساده است و ترس مرد مبنی بر اینکه اگر «شل بگیرد یا وادهد» بزودی تمامی اقتدار و اعتبار خود را از دست خواهد داد، بی پایه و اساس است. این کار درست مانند این است که ماشین تان به یک تنظیم موتور یا تعویض روغن نیاز داشته باشد، اما شما بترسید که چنانچه آن را نزد مکانیک ببرید و موافقت کنید که روغن موتور را تعویض کند، مکانیک از شما خواهد خواست که کل موتور را تعویض کنید!
*مردها از این باور غلط استفاده می کنند تا شکست خود را در برآورده ساختن نیازهای نامزد/همسرشان لاپوشانی کنند.
داستان زیر را یکی از زنان شرکت کننده در یکی از سمینارهایم تعریف کرد:
«من و شوهرم تازه ازدواج کرده ایم. او واقعاً مردی خوب و دوست داشتنی است. فکر می کنم پیش خودش فکر کرده بود که اگرهرشب آشغال ها را خالی کند مرا خوشحال می کند. همین کار را هم می کرد. متوجه شدم که هر شب تمامی سطل آشغال های تک تک اتاق ها را توی سطل اصلی خالی می کرد و سپس با خوشحالی، سوت زنان آن را می برد و دم در توی سطل های بزرگ خالی می کرد.
یک روز پس از آن که به تازگی به آپارتمان جدیدمان نقل مکان کرده بودیم، از او خواستم تا در شستن ظرف ها به من کمک کند. در کمال تعجب بسیار بداخلاق و عصبانی شد. با شکایت گفت: «هر چه می کنم تو را راضی نمی کند. هیچ وقت هیچ چیز کافی نیست!» راستش را بخواهید اصلاً نمی توانستم بفهمم چرا تا این حد عصبانی است، مگر پس از آن که با هم صحبت کردیم. معلوم شد که او از جانب خودش (و بی آن که از من پرسیده باشد) تصمیم می گیرد که چه چیزی مرا خوشحال می کند. من هرگز از او نخواسته بودم در خالی کردن آشغال ها به من کمک کند. لذا هر بارکه حدسیات او درست از آب در نمی آمدند، احساس می کرد که شکست خورده است و من زنی پرتوقع و سیری ناپذیر هستم.»
احتمالاً داستان فوق برای بسیاری از شما آشناست.
حال یا شوهرتان هدیه ای برایتان خریده است که فکر می کرده از آن خوشتان می آید و نیامده.یا قفسه بندی هایی برای قرار دادن قابلمه ها توی آشپزخانه ساخته بود. در حالی که ما همان طور که بوده است، از همه چیز راضی بوده ایم. یا نامزدتان بلیط هایی برای تماشای مسابقه ی کشتی تهیه کرده است آن هم تنها به این دلیل که یک روز درباره ی ورزش با او صحبت کرده بودید و بعداً متوجه شده است که حالتان از کشتی به هم می خورد!
یا ... گاهی اوقات حتی خوش قلب ترین و مهربان ترین مردها نیز فراموش می کنند که خواسته های همسرشان را از او بپرسند و خودسرانه و از روی حدسیات، خود را به زحمت می اندازند و در پی آن احساس شکست و اجحاف و... می کنند و از دست نامزد یا همسرشان به این بهانه که پرتوقع و سیری ناپذیر است عصبانی می شوند.

واقعیت مربوط به باور غلط (1)


مردان عزیز:می توانم قسم بخورم که این ادعا حقیقت دارد:
زنهاـ دست کم بیشتر آنهاـ بسیار نیز کم توقع اند و می توان به راحتی با کوچکترین چیزها خوشحال شان کرد. فکر نکنید صدای خنده ی شما را نمی شنوم! زیرا اینطور نیست؟!اما همچنان بر سر ادعایم خواهم ماند. این موضوع که چنانچه نیازهای واقعی یک زن را درک کنید، راضی کردن و خوشحال کردن او نیز عملاً بسیار ساده خواهد شد. چنانچه باور نمی کنید به شما پیشنهاد می کنم، توصیه زیر را بیازمایید و نتایج را ارزیابی کنید: هر روز سه تعریف و تمجید و تحسین کوتاه به نامزد/همسرتان بدهید: یک تلفن اضافی، پنج دقیقه در آغوش گرفتن و صمیمیت، و پرسیدن یک سؤال ساده: «از دست من چه کاری ساخته است؟» «الآن چه کاری می توانم برایت انجام دهم؟» سپس ببینید که چگونه در برابرتان از خوشحالی و رضایت آب خواهد شد!

باور غلط (2) حفظ و نگهداری زن ها مشکل است


«حفظ زن ها خیلی کار می بردـ واقعاً آدم را خسته می کند.»
«زن ها خیلی سفت و سخت و پرتوقع هستند.»
«رابطه با زن ها مشکل است.»
فکر می کنم کمتر زنی باشد که این باور غلط را در مقطعی از ازدواج خود توی سرش نکوبیده باشند: «اوه، خیلی سخت و دشواره. فکر نمی کردم با تو بودن اینقدر کار ببره. ما یکی که بریدیم!» این جمله ما را خرد می کند. پیش خودمان فکر می کنیم:«آیا حق با اوست؟ آیا من براستی اینقدر پرتوقع و غیر قابل تحمل هستم؟»
قبل از آن که سؤال فوق را پاسخ گوییم، بگذارید ببینیم منظور واقعی مردها هنگامی که می گویند حفظ و نگهداری ما مشکل است، چیست.
*ما از مردها توقع داریم با ما صمیمی باشند.
*ما از مردها توقع داریم افکار واحساسات شان را با ما درمیان بگذارند .
*ما از مردها توقع داریم برایمان وقت بگذارند.
*ما از مردها توقع داریم با مشکلاتی که داریم رو به رو بشوند و از حل و فصل آن ها سر باز نزنند.
*ما از مردها توقع داریم آن ها نیز مانند ما روی رابطه مان کار کنند.
ممکن است مردی لیست بالا را بخوان و بگوید: «ببین، منظور من همین بود.ببین زن ها چقدر پرتوقع هستند!خیلی زحمت دارد.» اما دراین باره من با شما موافق نیستم.این توقعات، توقعات فوق العاده و نامعقول زن های پرتوقع و پرزحمت نیست، بلکه ملزومات زیربنایی و اساس هر رابطه ی سالم و صمیمی میان هر دو انسان است.
این همان جایی است که مردها به بیراهه می روند. بدین معنا که به توقعات و نیازهای طبیعی رابطه به گونه ای از خود واکنش نشان می دهند که گویی توقعاتی غیرطبیعی، غیرمنطقی و غیر واقع بینانه هستند.
باور غلط:حفظ و نگهداری زن ها مشکل است.
واقعیت:حفظ و نگهداری روابط صمیمی مشکل است.
پس در واقع این زن ها نیستند که حفظ و نگهداریشان مشکل است، بلکه این روابط ـ دست کم روابطی که منعکس کننده ی صمیمیت واقعی، دوستی و رشد شخصی باشدـ است که حفظ و نگهداری اش مشکل است.روابط موفق به هیچ وجه ساده نیست. بلکه بسیار هم دشوار و مشکل است و مستلزم کار و تلاش.اما ارزش این سختی ها را نیز دارد.
چنانچه کمی بیاندیشید، خواهید دید هر آنچه در زندگی ارزشمند است مستلزم کار و زحمت بوده است.از خانه ی مطلوبتان گرفته یا فرزندان یا بدنتان و شغل و حرفه ای که دارید. تمامی اینها مستلزم صرف وقت بسیار، توجه، تلاش و حفظ و نگهداری هستند.فکر نمی کنم مردی وجود داشته باشد که با این گفته مخالف باشد.زیرا می داند هر آنچه به راستی ارزشمند است مستلزم مراقبت و محافظت است.
مردان عزیز:تصور کنید یک ماشین کورسی دارید. ماشین زیبایی که مدتهای طولانی رؤیایش را در سر می پروراندید.
آیا هرگز شکایت می کنید که:«این ماشین هم که همه اش زحمت است. هر چند روز یکبار بنزین می خواهد. مرتب باید روغن آن را وارسی کنی، باد لاستیکها را تنظیم کنی و تازه اگر آن را نشویید، بسیار بدنما به نظر می رسد. اصلاً چرا آن را خریدم؟ زحمت زیادی برای خود درست کردم؟»
نه البته که این چیزها را نمی گویید. زیرا می داند ماشین خوب مراقبت و رسیدگی خوب هم می خواهد تا سالم بماند و خوب کار کند.
خب، روابط هم همین طور. روابط مستلزم توجه، کار و زحمت هستند تا سر پا و سالم بمانند. زنها به غریزه اینها را می دانند. به همین دلیل است که شمارا تشویق می کنند یا از شما می خواهند و یا حتی شما را مجبور می کنند که ارتباط برقرار کنید، صحبت کنید، افکار و احساسات تان را بیان کنید، صمیمی باشید و...ما زن ها می دانیم که حفظ و نگهداری روابط مشکل است.به همین دلیل به کمک شما احتیاج داریم تا روی آن کار کنیم، تا همیشه در بهترین و مطلوب ترین وضعیت خود باشد.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
زن ها استانداردهای بالایی برای روابط صمیمی خود دارند. نه از آن رو که ایرادگیر و پرتوقع هستند، بلکه از آن رو که عمیقاً متعهد و پای بند عشق خود بوده می خواهند که موفق باشند.
برخی از مشکلات ناشی از باور غلط (2)این ها هستند:
*مردها از این باور غلط به عنوان بهانه ای برای کار نکردن بر روی رابطه استفاده می کنند.
هنگامی که مردها زنی را به این بهانه که حفظ و نگهداری او مشکل است از سر باز می کنند، در واقع این پیام را به او می دهند که می خواهند از زیر کل رابطه و مسئولیت های آن شانه خالی کنند. گویی با گفتن این جمله که حفظ نامزد/همسرشان مشکل است می خواهند خود را از گوش دادن به نظرات او یا وقت گذاشتن برای او یا تلاش برای ایجاد و حفظ صمیمیت با او راحت و خلاص کنند.مردان عزیز: می دانم همواره حفظ و نگهداری یک رابطه موفق کار ساده ای نیست، اما همان گونه که بارها نیز گفته ام و خواهم گفت ارزش آن را خواهد داشت.

واقعیت مربوط به باور غلط (2)


زنی که حفظ و نگهداری او مشکل است، زنی است که متعهد و پای بند عشق است. مردان عزیز: چنانچه خواهان رابطه ای فوق العاده با زنی هستید، که متعهد و پای بند عشقش به شماست راهی ندارید جز این که از وقت و انرژی خود مایه بگذارید تا رابطه خود را با او حفظ کنید. البته، چنانچه صریح و بی پرده باشیم، زن هایی نیزوجود دارند که اهمیت زیادی به صمیمیت یا کیفیت رابطه و اینجور حرف ها نمی دهند، بلکه تنها یک پدر یا یک «والد»می خواهند که برایشان ایفای نقش کند. چنانچه دوست دارید با چنین زنی باشید، احتمالاً بهره زیادی نخواهید برد تا وقتی که صورت حساب ها را می پردازید و در مواقع ضروری ظاهر می شوید، با مشکلی نیز مواجه نخواهید شد، اما واقعیت این است که چیز ارزشمندی به دست نخواهید آورد و در واقع خود را از عشق، شادی و اعجازی که عشق واقعی می تواند برایتان به ارمغان آورد، محروم می کنید.

باور غلط (3) زن ها می خواهند آدم را همیشه تحت کنترل داشته و همه جا آن ها را تعقیب کند.»


«محال است زن ها نسبت به چیزی بی خیال شوند.آنقدر به آدم گیر می دهند تا سرانجام کاری را که می خواهند، برای شان انجام دهید.»
«همیشه همه چیز باید مطابق میل زن ها باشد و گرنه ناراحت می شوند.»
«زن ها دوست دارند از آدم یک نوکرـ بله قربان گو، زن ذلیل ـ بسازند.»
این ها نمونه های از مورد علاقه ترین شکایت های مردها از ما زن ها و در عین حال همان هایی هستند که بیش از هر چیز ما را ناراحت می کنند: این که ما زن ها کنترل گر و فریب کار هستیم و تلاش های ما در جهت بهبود و اصلاح روابط مان، تنها تلاش هایی موذیانه برای کنترل و بهره کشی از مرد زندگی مان است.
ماجرا از این قرار است:مردها تلاش ما برای سازمان دهی، برنامه ریزی و حل مشکلات را می بینند و سپس آن را به اشتباه به عنوان تلاشی از جانب ما برای کنترل کردن مردها و بهره کشی از آن ها تعبیر می کنند.
باور غلط:زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند.
واقعیت:زن ها می خواهند کمک کنند، ایفای نقش کنند، بهبود ببخشند، ارتقاء دهند و به حساب آورده شوند.
به یاد داشته باشید:به طور معمول نیت واقعی زن ها این نیست که مردها را کنترل کنند. زن ها در واقع می خواهند آنچه را در توان دارند از روی عشق به شما و رابطه ارائه دهند. حال به هر شکل که می خواهد باشد:سازمان دهی نظرات، پیشنهادها، جایگزین ها و... هنگامی که مرد این تلاش زن را به معنای تلاش برای مغلوب کردن یا کنترل او تعبیر می کند، در واقع یکی از اساسی ترنی جلوه ها و نمودهای عشق زن نسبت به خود را پس زده است.
چه چیزی در نتیجه ی این باور غلط عاید مردان می شود؟
*مردها بدینوسیله احساسات و کرده های خود را پنهان می کنند.
جک، روزهای سختی را در شغل جدید خود می گذراند. محیط کار جدید او به مراتب پراسترس و دشوارتر از شرکت قبلی او است. به طوری که حتی پس ازگذشت چندین هفته هنوز احساس نمی کند که در شغل جدید خود جا افتاده است. هرشب خسته و کوفته و افسرده به خانه می رسد، اما هنگامی که همسرش الن از او می پرسد موضوع چیست، چیزی به او نمی گوید و فقط به طرزی مبهم و ناواضح زیر لب شکایت می کند که روز بدی را پشت سرگذاشته است.
الن، جک را از نوجوانی هنگامی که چهارده پانزده ساله بودند، می شناسد و به خوبی می داند که از وقتی جک شغل جدید خود را شروع کرده است بسیار مضطرب به نظر می رسد.هفته ها می گذرد و الن همچنان منتظراست چیزی از جک بشنود،اما تمامی درخواست های او در این رابطه تنها با سکوت او مواجه می شوند،نهایتاً دیگر تحمل نمی کند و یک شب پیش از شام موضوع را پیش می کشد:
«جک،می دانم که از شغل جدید راضی نیستی و من فکری دارم که می تواند به تو کمک کند.پسرخاله ام بیل، در شرکت بزرگی کار می کند که مشابه شرکت توست، بار اول که او هم در آن جا شروع به کار کرد بامشکلاتی نظیر مشکلات تور رو به رو شده بود.شاید اگر به بیل زنگ بزنی و با او صحبت کنی به تو کمک کند تا بتوانی با شرایط کنار بیایی.این فکر را هم کردم که اگر آخر هفته ها من پسرها را به تمرین فوتبال ببرم تو وقت بیشتری داشته باشی تا در خانه کار کنی.»
الن سخت نگران شوهرش است و تنها نیت او این است که به او کمک کند تا اوضاع بهتر شود. اما ازعصبانیت شوهرش در حیرت می ماند:
«خدای من، الن، آیا می توانی کاری به کار من نداشته باشی و مرا به حال خودم بگذاری؟ مگرمجبوری توی همه چیز از جمله کار و شغل من هم دخالت کنی؟ خیلی دوست داری تک تک حرکات را کنترل کنی، اینطور نیست؟»
داستان از این قرار است که جک تلاش الن برای کمک و حمایت از او و بهبود شرایط کاری اش را با تلاش او مبنی برکنترل کردن خود اشتباه گرفته است.
*مردها بدین شکل احساس می کنند که همه ی کارها را خودشان به تنهایی انجام داده اند.
یی از رایج ترین شکایت های زن ها از مرد زندگی شان آن است که بیشتر مردها،در فرآیند تصمیم گیری خود زن ها را دخالت نمی دهند.به یاد دارم زنی می گفت:«هنگامی که شوهرم تصمیمی می گیرد و تا لحظه ی آخر که آن را عمل کرده است چیزی به من نمی گوید، احساس می کنم که به حساب نیامده ام.»از آن جا که زن ها از این احساس بیزارند پس تلاش می کنند تا خود را به نحوی در جریانات زندگی همسرشان وارد کنند.بدین معنا که سؤال می پرسند و راه حل ارائه می دهند.مشکل زمانی آغاز می شود که مرد علاقه و کمک ما را به معنای تلاشی برای مداخله یا به دست گرفتن کنترل اوضاع و سلطه جویی تعبیرمی کند.
زن ها دوست دارند با شوهرشان مثل یک تیم باشند. هر گاه از همسرمان درباره ی مسائل و مشکلات اش جویا می شویم یا کمکی ارائه می دهیم، به این دلیل نیست که می خواهیم او را کنترل کنیم،بلکه از آن روست که می خواهیم ما نیز شرکت داشته باشیم.نیاز نداریم که همیشه
تصمیم نهایی را ما بگیرم یا حرف آخر را ما بزنیم،بلکه تنها دوست داریم ما نیز به بازی گرفته شویم و در آن شرکت داشته باشیم.
متأسفانه این نیاز ما زن ها مبنی براینکه دخالت داده شویم با این نیاز مردان مبنی بر اینکه همه چیز را خودشان به تنهایی انجام دهند (تا احساس قوی بودن و مستقل بودن کنند)در تقابل و برخورد زیادی قرار گرفته است. گویی مردان چنین باوردارند که چنانچه کمکی دریافت کنند به این معناست که ضعیف هستند.لذت به راحتی دست رد به سینه نامزد/همسرشان می زنند و او را متهم می کنند که کنترل کننده یا سلطه جو هستند.سپس به تنهایی دست به کار می شوند تا بدین وسیله احساس مستقل بودن و خودمختار بودن کنند.

واقعیت مربوط به باور غلط (3)


مردان عزیز:لطفاً توجه داشته باشید که اولویت اول ما در زندگی عشق است نه کنترل کردن و سلطه جویی. اگر شما را ناراحت ببینیم دوست داریم به شما کمک کنیم. چنانچه متوجه شویم با مشکلی مواجه هستید، دوست داریم کمک کنیم راه حلی بیابید.اگر ببینیم که مراقب خود نیستید، دوست داریم محبت، علاقه و حمایت خود را ارائه دهیم. هنگامی که می بینیم نگرانی وجودتان را فرا گرفته است دوست داریم خود را شرکت دهیم تا احساس نکنید تنها هستید. چرا این کارها را می کنیم؟ نه از آن رو که می خواهیم شما را کنترل کنیم یا بر روی شما سلطه داشته باشیم، بلکه از آن رو که شما را دوست داریم و به شما عشق می ورزیم!

باور غلط (4)


زن ها حسود هستند
«زن ها خیلی حسود هستند.انگار می خواهند مردها را تصاحب کنند.»
«همه ی زن هایی که می شناسم از این وحشت دارند که روزی کسی مرد زندگی شان را از آن ها بدزدد.»
«مردهای بیچاره حق ندارند با هیچ زن دیگری حرف بزنند، و گرنه زن شان از حسادت دق می کند!»
«زن ها بدشان نمی آمد چنانچه می توانستند ما را در غل و زنجیر کنند و چشمان مان را ببندند تا اصلاً نتوانیم به زن دیگری نگاه کنیم.»
داستان های زیر داستان هایی واقعی هستند:
کندس تلفنی با خواهرش درباره ی شوهر خود صحبت می کند. می گوید: «خیلی نگران هستم.زنی در دفتر کار جیک کار می کند که می دانم به او نظر دارد.چند روز پیش به شرکت جیک رفته بودم، نمی تونی باورکنی چه جوری رفتار می کرد.مدام کنار او می نشست. جُک های احمقانه تعریف می کرد و از تعریف و تمجید جیک دست برنمی داشت.آن هم درست جلو روی من!»
خواهر کندس می پرسد: «چه شکلی بود؟»
«خب، راستش، خیلی خوشگل بود.بدتر از همه، مجرد هم بود. راستش، وقتی به او نگاه می کردم، خیلی حالم بد می شد.»
«جیک دراین باره چه می گوید؟»
«مشکل همین جاست. وقتی که در این باره با او صحبت کردم. خیلی به اش برخورد و گفت من زیادی حسود هستم و سوءظن دارم. اما واقعاً اینطور نیست. با چشم های خودم دیدم.»
مردان عزیز:احتمالاً پیش خودتان فکر می کنید داستان هایی که من نقل کردم به خوبی مؤید این نکته هستند که زن ها در واقع بسیار هم حسود هستند. خب، متأسفم که شما را نومید می کنم. اما اصلاً هم اینطور نیست. تمامی زن های فوق در یک چیز مشترک هستند. همگی آن ها می خواستند که از
رابطه ی خود با مردی که دوستش داشتند، محافظت کرده باشند. در هر یک از موارد بالا، زن ها پیوند صمیمی میان خود و نامزد/همسرشان را به خطر یا تهدیدی مواجه می دیدند، از این رو با حالتی تدافعی برخورد کردند. در هر مورد نیز مردها غریزه ی تدافعی زن ها را با حسودی اشتباه گرفته بودند.

باور غلط:زن ها حسود هستند.
واقعیت: زن ها محافظ و نگاهبان روابط صمیمی و نزدیک خود هستند.


سال ها تلاش کرده ام که این نکته را به مردها بفهمانم. ما زن ها به نحوی غریزی محافظ و مدافع عزیزان خودیم و همواره مراقب تهدیدات و خطرات احتمالی هستیم.شاید مادرانی را دیده باشید که به هنگام بازی مراقب کودک خود هستند یا مادرانی را که نگران اند، مبادا اتاقی که بچه ها در آن خوابیده اند، زیاد سرد یا کوران گیر باشد.بعضی مادرها حتی نگران این هستند که مبادا دوست شان که سرما خورده است بچه ها را هم مریض کند.
نظیر همین حس حمایتگری در روابط ما با مردها نیز خود را آشکار می سازد. زن ها همواره گوش به زنگ هرگونه خطرات احتمالی در رابطه با معشوق خود هستند و باید اعتراف کنیم که یکی از همین خطرات و تهدیدات احتمالی همواره زنان دیگر هستند.این را نه به عنوان قضاوتی درست و معتبر درباره انسان ها، بلکه به عنوان مشاهده ای بی طرفانه از واقعیات دنیای کنونی می گویم.لذا هنگامی که مردی از همسر خود می پرسد: «مگر به من اعتماد نداری؟»پاسخ همسر او در واقع این است که:«مسئله اعتماد یا بی اعتمادی به تو نیست.قضیه آن است که به زنان دیگر اعتماد ندارم.»
هنگامی که مگ از شوهرش آلن به خاطر E-mail های مکرر به نامزد قبلی و به تازگی طلاق گرفته خود ناراحت و عصبانی می شود، حسود نیست. بلکه می خواهد از رابطه ی خود مراقبت و محافظت کرده باشد.
هنگامی که کندس نیز به خواهرش می گفت از ناحیه ی زنی که در محل کار شوهرش مدام به پروپای او می پیچد، نگران است، حسودی نمی کرد. بلکه می خواست از رابطه ای مراقبت و محافظت کند. در هر یک از موارد فوق، آنتن های این سه زن فعال شده بودند، زیرا نظام هشدار مرکزی آنان می گفت:
آماده باش!امواج انرژی جنسی ای ثبت شده است که به طرف شوهر شما نشانه گیری شده اند!آژیر قرمز!.
لازم است در اینجا بیفزایم که در طی سال ها روابط صمیمی در شک ها و سوءظن های خود نسبت به مغرض بودن زن های دیگر نسبت به شوهر و یا برعکس، یک بار هم مرتکب اشتباه نشده ام.گاهی اوقات شاید سال ها بعد مشخص می شد که درست فهمیده بودم، آن هم تنها به این دلیل که چند سال طول می کشید تا نتیجه ی آن معلوم شود یا شوهرم اعتراف کند که بله، در واقع او نیز به آن زن علاقه مند شده بود، یا آن زن به شوهرم چراغ سبز نشان داده بوده است.فکر می کنم نظیر همین حالت درباره ی بیشتر زن های دیگر نیز صدق می کند.
زن ها معمولاً بوی خطر را از یک کیلومتری تشخیص می دهند. زن هایی نیز وجود دارند که مشکلات روحی جدی دارند و هر بارکه شوهرشان برای خرید به دکان بقالی سر محل می رود،حسود می شوند، اما این دسته از زنان در اینجا مورد بحث ما نیستند و به این گونه اختلالات حاد و افراطی در جاهای دیگر به خوبی اشاره شده است.در اینجا موضوع
بحث ما تنها مراقبت ها و محافظت های معمولی و روزانه ای است که به غلط توسط مردها برچسب حسودی و ناامنی می خورد.
آنچه در اینجا مورد بحث ماست حد و مرزهاست. حدود و ثغور آن هم به معنای احترام به انرژی جنسی و صمیمیت میان دو نفر که یک زوج متعهد را تشکیل داده اند و باید با هیچ کس دیگری آن را تقسیم نکنند. زن ها به این قبیل حدود و ثغور و یا هر چیزی که تمامیت رابطه آن ها را تهدید کند، بسیار حساس اند.حدود و ثغور کندس آن بود که تنها اوحق دارد از شوهرش دلبری کند،اما زن همکار او این حدود و ثغور را زیر پا گذاشته بود. مگ نیز به این حد ومرز اعتقاد داشت که شوهرش تنها باید با او ساعت ها به گفتگو و صحبت درباره ی افکار و احساساتش بپردازد و نه با هیچ زنی دیگری. اما نامزد قبلی او به این حریم آنها تجاوز کرده بود.
آیا امکان دارد که هر سه ی این زن ها بی دلیل ناراحت شده و عکس العمل نامتناسب از خودشان داده اند و همکار زن یا نامزد قبلی وهیچگونه نیت یا قصد شومی نداشته اند؟ من شخصاً عقیده دارم که اگر نه در همه ی موارد، اما در اکثر آنها این زنها هستند که زودتر از مردها انرژی جنسی نامناسب از خود ساطع می کنند.به علاوه حتی با این فرض که هر سه ی این زن ها اشتباه کرده باشند و زن های مقابل هیچگونه نیت یا منظور خاص نیز نداشته بودند، واکنش آنها برخاسته از حس حمایتگری و محافظت بود،نه از سر رشک و حسادت.
برخی مشکلات ناشی از باور غلط (4) به قرار زیر هستند:
*مردها احساس می کنند که زن ها نسبت به آن ها بی اعتماد هستند. هر گاه مردها به غلط رفتار حمایتگرانه را با حسودی اشتباه می گیرند احساس می کنند که نامزد/همسرشان به آن ها بی اعتماد است، لذا به آن ها بر می خورد و عصبانی می شوند.اما در واقع واکنش زن ها در این گونه مواقع هیچ گونه ارتباطی با اعتماد یا بی اعتمادی نسبت به مردها ندارد. بلکه در واقع اشاره به موقعیتی ناخوشایند، مضر یا احیاناً تهدید آمیز دارد.
فرض کنید قرار است به نقطه ای دورافتاده از کشور سفر کنید. یکی از دوستان شما از برنامه ی سفر شما باخبر شده و به شما می گوید که در آن منطقه ی خاص عنکبوت های سمی ای وجود دارد که بسیارنیز خطرناک هستند و اضافه می کند که اگر به جای شما باشد از این سفر منصرف می شود.چه عکس العملی به او نشان خواهید داد؟ آیا به او می گویید:«به من اعتماد نداری؟ فکر می کنی نمی توانم از خودم مراقبت کنم ؟» البته که نه. بلکه در عوض از دوست خود به دلیل توجه اش به شما تشکر می کنید.
مردان عزیز: حال تصور کنید گیرنده های نامزد/همسرتان انرژی های جنسی نامناسبی را ثبت کرده اند که مشخصاً به نفع رابطه ی صمیمی شما نیستند:زن دیگری که به شما علاقه مند است، حال چه پنهانی یا آشکار، محیط یا دوستانی که ممکن است شما را وسوسه کنند، یا ... هنگامی که نامزد/همسرتان این نکته را به شما گوشزد می کند، در واقع همین کار را کرده است.منظور او این نیست که نسبت به شما بی اعتماد است. منظورش این هم نیست که شما حتماً به او خیانت خواهید کرد.تنها مقصود او این است که شما را در مقابل عوامل مشکل ساز یا خطرناک محافظت کند.
آنچه زن ها دوست دارند مردها بدانند:
بیشتر مردها نگرانی های حمایتگرانه نامزد/همسرشان را کاملاً نادیده می گیرند، زیرا احساس می کنند به آنها توهین شده یا غیرمنصفانه مورد اتهام قرار گرفته اند.از این رو چشمان خود را بر روی موقعیت یا شرایطی می بندند که می تواند برایشان خطرساز باشد، و خود را مبتلا به خطراتی می کنند که در واقع باید فوراً به آن توجه کنند و از آن بگریزند.
مردی را می شناسم که اشتباه فوق را مرتکب شده و بهای گزافی را نیز برای آن پرداخت.همسر این مرد نگرانی خود را از جانب دختری که دوست آنان بود به شوهرش ابراز کرده و گفته بود که احساس می کند آن دختر می خواهد چیزی بیش از تنها یک دوست باشد.البته این زن هیچگونه مدرک یا سندی دال بر اثبات این نگرانی خود در دست نداشت. حرکاتی که زن از دختر مشاهده کرده بود، نحوه ای بود که به شوهرش نگاه
می کرد یا عذر و بهانه هایی که برای تلفن زدن به او می تراشید وحرکات بدن او در حضور شوهرش بود. شوهر آن زن که مردی مهربان و مؤدب بود، از اینکه همسرش چنان افکار نامنصفانه ای درباره ی دختر داشته ناراحت شده و حتی به مراتب نیز این این حقیقت که همسرش فکر می کرده او نمی تواند چنین حرکات تحریک آمیزی را تشخیص بدهدـ چنانچه واقعاً اتفاق افتاده بودند؛ که به عقیده ی مرد هزگز هم چنین نبودـ از دست همسرش عصبانی می شود. پاسخ و واکنش این مرد به همسرش این بود که هشدارهای همسرش را تماماً نادیده بگیرد و برای این که به او اثبات کند، حدسیات او غلط بوده است و هیچ گونه جای نگرانی وجود ندارد، حتی عمداً نیز اوقات بیشتری را با این دختر می گذراند.
خب، می توانید بقیه ی داستان را حدس بزنید. یک شب که همسر مرد، شهر را برای یک مسافرت شغلی ترک کرده بود، دختر به مرد زنگ می زند و می گوید که به جهت اتفاق بدی که برای او افتاده است خیلی ناراحت است و اینکه نیاز دارد، مرد به خانه او برود تا درباره ی چیزی با او صحبت کند. صحبت های زن مدام در طول راه توی گوش مرد زنگ می زنند.اما برای اینکه به فکر خودش در برابر حسادت همسرش طغیان کند، لج بازی می کند و به راه ادامه می دهد.همین که به خانه ی دختر می رسد و روی کاناپه می نشیند، ملاحظه می کند که دختر لباس های بسیار نازک و بدن نما پوشیده است و با وجود این که زنگ خطر را توی سر خودش می شنود، همچنان اصرار می ورزد که همسرش اشتباه می کرده و اینکه حق با خود اوست، چند دقیقه طول نمی کشد که زنگ خطر به آژیری گوش خراش تبدیل می شود.در اینجا مناسب نمی بینم
آنچه را که دختر بدان مبادرت می ورزد بیان کنم و چنانچه کنجکاو شده اید و می خواهید بدانید که آیا مرد نیز به او پاسخ مثبت می دهد یا نه، به شما می گویم که نه. مرد بیچاره که حسابی شوکه شده و ترسیده است به طرزی مضحک و خنده دار مثل دست و پا چلفتی ها، تمامی پیش روی های دختر را پس می زند و از آن خانه فرار می کند.اما خراب کاری ها دیگر اتفاق افتاده اند و او نمی تواند دیگر جلوی آن ها را بگیرد. او با بی توجهی به هشدارهای همسرش و افراطی دانستن آن ها و نیز تعبیر آن به عنوان حسادت احمقانه، خود را در موقعیت خطرناکی قرار داد که برایش گران تمام شد. کمترین آسیب آن این است که هربار دختر را در مناسبت های اجتماعی در جایی می بیند، صحنه ی زشتی که میان آن دو اتفاق افتاده بود در ذهنش مجدداً تداعی می شود و به او احساس ناخوشایندی دست می دهد.
مردان عزیز:آیا درس لازم را از داستان فوق گرفته اید؟ هرگز اجازه ندهید غرور و منیت شما، دوراندیش همسر شما را مغلوب خود کند. از روی لج بازی به خود دروغ نگویید و خود را گول نزنید.از خود و ازدواج تان در برابر این گونه خطرات احتمالی و «آتش های زیر خاکستر» محافظت کنید.
*مردها عصبانی می شوند و احساس می کنند ما زن ها می خواهیم آزادی آنان را محدود یا مختل کنیم.
«سعی نکن به زور به من بگی با کی دوست باشم با کی دوست نباشم.»
«اگه بخوام با زنی فقط دوست باشم، این کار رو می کنم.»
جملات فوق برخی از گفته هایی هستند که بیشتر به هنگام اشاره به مشکلات بالقوه در رابطه با زنی دیگر از نامزد/همسرمان می شنویم. همانگونه که دیدیم مردها حس مراقبت و محافظت در ما را تلاشی برای کنترل و سلب آزادی خود می بینند.مردان عزیز:در بسیاری از اوقات، شما حتی اطلاعاتی را که نامزد/همسرتان سعی دارد به شما بدهد، نمی شنوید زیرا سریعاً از خود واکنش نشان می دهید و احساس می کنید که او با ارائه این اطلاعات و بازتاب به شما قصد دارد دوباره شروع کند!لذا نگرانی های او را نادیده می گیرید و در برابر او شورش می کنید؛ تنها به این دلیل که به او اثبات کنید هر کاری دوست داشته باشید می کنید. این دقیقاً همان اتفاقی بود که برای مرد داستان پیش روی داد و نهایتاً اینطور شد که توی دردسر و زحمت زیادی افتاد.

واقعیت مربوط به باور غلط (4)


ما زن ها بنابر غریزه از هر آنچه برای مان ارزشمند باشد، مراقبت و محافظت می کنیم و یکی از همین چیزهای ارزشمند برای ما، شما مردان هستید.شما گنجینه ی ما هستید و رابطه با شما برایمان بسیار ارزشمند و گرانقدر است. هرگز نمی خواهیم چیزی به آن آسیبی برساند یا آن را تهدید کند.لذا همواره مراقب خطرات احتمالی هستیم، نه از آن رو که به شما اعتماد نداریم، بلکه از آن رو که شما را دوست داریم و نمی خواهیم شما را از دست بدهیم.
منبع:رازهایی درباره زنان