روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

رنگها (1)

رنگها (1)


 خلاصه ی مقاله

در این مقاله، ضمن تبیین و تأکید بر تأثیرات شگرف رنگها بر روح و روان ما، به تعاریف اپتومتری درباره بینایی رنگی و مکانیسم آن، خطای رنگی، کور رنگی، طیف بینایی، رنگ درمانی و تأثیر آنها در شخصیت افراد اشاره شده است و ضمن بررسی اثرات روانشناختی رنگها از آیات کریمه قرآن و احادیث شریف، شواهدی نقل گشته و تا حدودی بررسی مقایسه‌ای آیات و روایات و احادیث اسلامی از ائمه اطهار (ع) با تأثیرات شناخته شده رنگها انجام شده است. در روانشناسی نوین، رنگها یکی از معیارهای سنجش شخصیت به شمار می‌رود چرا که هر رنگی باعث تأثیر خاص روحی و جسمی در فرد شده و نشانگر وضعیت روانی و جسمانی وی می باشد. این موضوع با توجه به پیشرفتهای دو دانش فیزیولوژی و روانشناسی به اثبات رسیده است.
دنیای رنگها، دنیایی زیبا، رنگین! و خیال‌انگیز است. چشم ما تنها قادر به دیدن طول موجهایی بین 400 (بنفش) تا nm800 نانومتر (قرمز) می باشد. رنگهای طیف رنگ مرئی یا visual light که همان طیف رنگین‌کمان است عبارتست از: violet -indigo -blue -green -yellow -orange -red که آن را به اختصارvibgyor می‌نامند. یکی از ویژگیهای بسیار باارزش چشم، توانایی دید رنگیست که توسط سه نوع سلول مخروطی که در ماکولا قرار دارد، درک می شود. کور رنگی عدم توانایی در دید رنگهاست که اختلالی ارثی بوده و در مردها 8% و در زنها 0/5% می باشد. شایع‌ترین کوررنگی، کوری قرمز protanopia یا Daltonism و کوری سبز Deutranopia می باشد. موارد نادری از کوری بنفش Tritanopia دیده می شود. در اپتومتری تست متداول تشخیص کوررنگی ایشی‌ها را Ishihara است. رنگهای اصلی شامل زرد، قرمز و آبی هستند و بقیه رنگها از ترکیب آنها ایجاد می‌شوند. به طور غریزی در برابر رنگ‌های قرمز و نارنجی احساس گرما و در برابر سبز و آبی احساس سرما می‌کنیم که منجر به پیدایش واژه‌های رنگ گرم وسرد می شود. رنگهای گرم باعث افزایش فشارخون و ازدیاد ضربان قلب و رنگهای سرد باعث کاهش فعالیت سلسله ی اعصاب و حس سرما می‌شوند. از نظر تاریخچه رنگ می توان گفت: که در گذشته، استفاده از رنگ و پارچه‌های رنگی به علت گرانی فقط در اختیار ثروتمندان بود. اهمیت رنگ از آنجا ناشی می شود که تأثیر رنگ بر روی ما بصورت غیر ارادی بوده و مستقل از نژاد، جنسیت و یا محیط اجتماعی عمل می‌کند و این مسئله باعث اعتبار آزمایش مشهور دکتر “ماکس لوشر” می‌گردد. به طوریکه این آزمایش علاوه بر استفاده در روانکاوی در سیستمهای استخدامی نیز به کار گرفته می شود. اساس تست لوشر بر این پایه است که از دیدگاه روانشناسی انتخاب رنگ در درجه اول و یا تنفر از آن می تواند نشانه دلیل خاصی از شخصیت فرد باشد. انسان از روزگاران بسیار دور تحت تأثیر رنگهای طبیعت بوده است. به طوری که رنگ آبی تیره شب نماد سکون و آرامش و استراحت و رنگ زرد روشن خورشید روز نشانگر فعالیت، نشاط و امید بوده است. بنابراین ناخودآگاه این رنگها تأثیرهای خاص خود را بر ما می‌گذارند. این دو رنگ به نام رنگهای غیر مستقل که خارج از کنترل انسان هستند نامیده می‌شوند اما اعمالی که در کنترل اویند مانند حمله (با رنگ نمادین قرمز) و دفاع (سبز) به عنوان رنگهای مستقل یا خود تنظیم کننده، نامیده می‌شوند. علیرغم گذشته، در حال حاضر هزاران رنگ وجود دارد که به راحتی قابل دسترس هست و استفاده ی چشمگیر از رنگ منجر به توسعه زیادی در زمینه روانشناسی رنگها شده است. یک تاجر موفق شکر می‌داند که نباید محصول خود را در بسته‌های سبز رنگ عرضه کند بلکه بسته‌های آبی به فروش محصولش کمک شایانی می‌کند هر چند دلیل آن را نداند. امروزه می‌دانیم که حس فیزیولوژی رنگ سبز، گس و حس رنگ آبی، شیرین است و چه کسی خواستار شکر با طعم گس خواهد بود؟!
مطالعه ی آیات قرآنی و احادیث در زمینه رنگها بسیار جذاب بوده و نتایج شگفت‌آوری را درباره تأثیرات روانشناختی آنها نشان می دهد. که به گوشه‌ای از آن اشاره می شود. رنگ سبز رنگ رضایت، آرامش و امیدواری، رشد و پیشرفت روانی است و در درمان بی‌خوابی و خستگی مؤثر است. بیشتر آیات مربوط به رنگ سبز درباره گیاهان و سبزه‌هاست که با صفت بهجت‌آور، معرفی شده‌اند. آبی، رنگ تخیل و بروز خویشتن است که رنگ پر قدرت طبیعت بوده و به معنای ایمان و فضای لایتناهی روح است. در معماری اسلامی رنگ فیروزه‌ای مشخص است و لباس حضرت مریم و مسیح، در نقاشیهای مسیحی آبی آسمانی است. قرمز نماد حیات و مرگ، محرک و بیانگر هیجان و شورش و جنگ است. در غذا محرک اشتهاست و باعث تحریک شدید می شود فشارخون را بالا برده و تمایلات و احساسات حمله‌آمیز در مجاورت آن افزایش می‌یابد. پوشیدن لباس قرمز از نظر تعالیم اسلامی مکروه است. زرد نماد نور، هوش و آگاهی است. رنگی روحانی، ایده‌آل و فلسفی است. هاله‌ای نورانی دور سر و هیکل مقدسین در تماثیل مذهبی دیده می شود. آزمایشهای پسیکولوژیک ثابت کرده که این رنگ باعث نشاط و شادیست و در آیه ی 65 سوره بقره (إِنّهَا بَقَرَهًٌْ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ) به آن اشاره شده است. سمبل ارتباط با دیگران و اداره پست است. سیاه: رنگی سنگین، وحشتناک، مایه غم، نشانه عزاداری و افسردگی و مرگ است. پوشیدن لباس سیاه در اسلام مکروه است مگر در موارد نادر. در بسیاری از ملل و اقوام رنگ عزا بوده است. اتومبیل‌های سیاه بیشتر در معرض تصادف بوده و چمدان‌های سیاه از سفید بسیار سنگین‌تر بنظر می‌رسند. سفید: رنگ پاکی و بی آلایشی بوده میکربکش است. پشه‌ها را دور می‌کند. پوشیدن لباس به رنگ سفید مستحب و جزو انتخابهای اول رنگ در اسلام می باشد سفید مجموع همه رنگهاست و قرآن اولین اشعه‌های ارسالی از طرف خورشید را سفید معرفی می‌کند.
از نظر رنگ درمانی نیز، هر رنگ با توجه به طول موج خاص خود، می تواند باعث ساطع شدن انرژی معینی شده و آن را به ما منتقل کند.
رنگ سرخ در روند تکامل بیماریهای پوستی، مانند آبله و سرخک تأثیر دارد و ایرانیان باستان از این خاصیت استفاده می‌کردند. رنگ زرد در درمان افسردگی مؤثر بوده و باعث افزایش فشارخون شده است و ضعف معده و کلیه را بهبود می‌بخشد. آبی در درمان تب مؤثر و انسان را بخواب عمیق ترغیب می‌کند و در درمان روماتیسم، سردرد و معالجه سرطان هم بسیار مؤثر است. قرمز باعث تحریک سرخرگها شده و در درمان افسردگی و سستی و بیحالی مؤثر است در درمان بیماریها و مسمویتهای خونی، خونریزیهای شدید و کم خونی بسیار مفید است. به هنگام عصبانیت هرگز در جائی که رنگ قرمز وجود دارد کار نکنید. بررسی اثرات روانشناختی رنگها و نیز مقایسه آنها با آیات و احادیث اسلامی علاوه بر روشن کردن تأثیرات شگرف رنگ‌ها بر جسم و روان ما بر این نکته مهم نیز تأکید می‌نماید که نه تنها هیچ اختلاف و تباینی بین آموزه‌های واقعی دین و علم وجود ندارد. بلکه در بسیاری از موارد در صورتی که منابع دسترسی ما به علوم گوناگون و علوم دینی و اخلاقی درست و بی‌شائبه و بیغرض باشد. کاملاً این دو با هم سازگار می‌باشند.
خدایا! دلها و جانهای ما را به رنگ درخشان و نورانی خودت مزین فرما که هیچ رنگی برتر و زیباتر از رنگ الهی نیست. “صبغه الله و من احسن من الله صبغه؟!”

رنگها

دنیای رنگها، دنیایی زیبا، رنگین! و خیال‌انگیز است. یکی از زیباترین پدیده‌های طبیعت رنگین‌کمان است که بعد از باران به چشم می‌خورد. قطره‌های باران به مانند یک منشور عمل کرده و نور سفید را به طیف نور مرئی (visual light) یعنی رنگهای قرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش یا vibgyor تجزیه می کند. چشم ما تنها قادر به دیدن طول موجهایی بین 400 (بنفش) تا nm800 نانومتر (قرمز) می باشد. رنگهای این طیف، رنگ مرئی یا vibgyor که همان طیف رنگین‌کمان است عبارتست از:violet -indigo -blue -green -yellow -orange -red
این طول موجها فاصله بسیار کوچکی را در بیناب (طیف) گسترده امواج الکترومغناطیسی تشکیل می دهد. طول موج رنگ قرمز از سایر رنگها بیشتر است و طول موج با فرکانس نسبت عکس دارد لذا هر چه از بنفش به سمت قرمز برویم، f (فرکانس) کمتر و µ (طول موج) بیشتر می شود. طول موج بیشتر و فرکانس کمتر از رنگ قرمز شامل امواجinfrared یا (IR) (مادون قرمز یا فروسرخ) و امواج رادیویی و تلویزیونی است و در طول موجهای کمتر و فرکانس‌های بالاتر از رنگ بنفش نیز امواج ماورا بنفش یا فرابنفش ultraviolet یا (UV)، اشعه X (رونتگن) ? (گاما) و اشعه‌های کیهانی قرار می‌گیرند. امواج خارج از طیف بینایی visual light (چه با طول موج بیشتر یا کمتر) برای چشم انسان قابل رویت نیستند (در حالیکه مثلاً چشم زنبور عسل به راحتی قادر به رؤیت (UV) بوده و رنگهایی که آنها از گلها احساس می‌کنند؛ با رنگهایی ما می‌بینیم، متفاوت است)، گاه چشمهای ما ظرفیت و توانایی دید بعضی اجسام را ندارد و همیشه اینطور نیست که فقط دیدن باور کردن باشد! (Seeing is believing) یکی از شعارهای روز جهانی بینائی اصولاً رنگ اینگونه به وجود می‌آید که اشعه تابش شده به جسم قسمتی جذب و قسمتی دیگر منعکس می‌گردد. اگر اتمام اشعه تابیده شده بدون تغییر و به همان صورت منعکس گردد، جسم سفید به نظر می‌رسد و اگر همه اشعه جذب و هیچ شعاعی به چشم باز نگردد سیاه دیده می شود و اشعه‌های منعکس شده باعث ایجاد رنگ خاص خواهد شد.

دید رنگی Color vision

یکی از ویژگی‌های بسیار با ارزش چشم، توانایی دید رنگهاست. ساز و کار دید رنگی به خوبی مشخص نیست ولی در چشم، سه نوع سلول مخروطی وجود دارد که رنگها توسط آنها درک می‌شوند. انسان سه رنگدانه بینایی دارد که هر کدام در سلول مربوطه درک می شود هر یک از این رنگدانه‌ها بیشترین حساسیت را به نور قرمز، سبز و آبی دارد. این سلولهای مخروطی در ناحیه حفره مرکزی “ماکولا” گرد آمده‌اند و به علت وجود آنها، انسان قادر به تشخیص رنگهاست. هر رنگی سه نوع مخروط را با شدتهای متفاوت انگیخته می کند به گونه‌ای که ماکزیمم حساسیت هر سلول مخروطی برای رنگ همنام آن است و از تحریک‌های این سه نوع سلول مخروطی اگر ترکیب شوند، رنگ ویژه‌ای احساس می شود. رنگ سفید نتیجه تحریک همزمان و یکسان سلولهای مخروطی است.

خطای رنگی chromatic aberration

یکی از خطاهای عدسی‌ها خطای رنگی است: هنگام برخورد اشعه نوری به عدسی، نور سفید تجزیه شده و تصویر ما چند نقطه رنگی است که اولین نقطه مربوط به رنگ بنفش و آخرین آن مربوط به رنگ قرمز است و در فاصله این دو تصاویر رنگی است. در گذر از محیط شفاف، امواجی که طول موج کوتاهتری دارند؛ دارای سرعت کمتر و فرکانس بیشتر بوده‌اند و نسبت به امواج طول موج بلند با زاویه‌ای تنگتر خمیده شده و در کانونی جلوتر از آنها تمرکز می‌یابند و چون طول موج رنگ قرمز از سایر رنگها بیشتر است بنابراین در نقطه دورتری از عدسی قرار می‌گیرند.
کور رنگی Achromatism: به عدم توانایی در دید رنگها گفته می شود.
بعضی از اشخاص، قادر به تشخیص برخی از رنگها نیستند که مربوط به فقدان یک گروه از سلولهای مخروطی گیرنده رنگ در چشم است. این ناهنجاری در مردان 8% و در زنان خیلی کمتر یعنی 0/5% است. اختلال دید رنگ، ارثی بوده و همراه با فقدان ژنهای مخصوص در کروموزم x می باشد. بررسیهای جدید، نشان داده است که ژن مخروط حساس به آبی در کروموزم y و ژنهای دو مخروط دیگر روی کروموزم x قرار گرفته‌اند.
شایع‌ترین اختلال دید رنگ یا نوع کوررنگی: کوری قرمز protanopia یا Daltonism و کوری سبز Deutranopia می باشد. موارد نادری از کوری بنفش Tritanopia دیده می شود. در کوررنگی کامل، اجسام به رنگهای گوناگون خاکستری همانند عکاسی سیاه و سفید دیده می‌شوند. در تئوری یانگ هلمهولتز، کوری رنگ به نبود سلولهای شبکیه‌ای حساس به قرمز یا سبز یا بنفش وابسته است.
بیشتر اشخاص کوررنگ از این ناهنجاری در خودآگاه نیستند (فکر می‌کنند دنیا به همان بدرنگی است که آنها می‌بینند!) لذا معاینه دید رنگ برای مشاغلی چون خلبانی، مهندسی نساجی، نقاشی، طراحی با رایانه و انیمیشن بسیار مهم است و متداولترین آزمایش برای تشخیص کوررنگی تست ایشی هارا Ishihara است که در آن با استفاده از رنگهای مختلف سبز، آبی، قرمز و نارنجی و ... دایره‌های ریز و درشتی طراحی شده است که در نهایت عدد یا مسیری را نشان می‌دهند، اشخاص کوررنگ اعداد را اشتباهی تشخیص می‌دهند و یا مسیر رنگ مورد سؤال را نمی توانند نشان بدهند (کور قرمز سبزها، بجای عدد 14 عدد 21 را می‌بینند).
در آزمایش لوشر (آزمایش معروفی که با انتخاب کارتهای رنگی در دو نوبت، توسط بیمار درمانگر به تفسیر و تجزیه و تحلیل شخصیت و وضعیت روانی فرد می‌پردازد)، حتی اگر شخص کوررنگ باشد اگر ارگانیزم بدن از نظر روانی یا جسمانی به آرامش عاطفی و تجدید قوای جسمانی و رهایی از تشنج و فشار عصبی نیازمند باشد، پاسخ غیر ارادی انتخاب رنگ تیره خواهد بود اما اگر ارگانیزم به صرف انرژی از طریق فعالیت جسمانی یا خلاقیت فکری نیاز داشته باشد پاسخ غیر ارادی به رنگهای روشنتر خواهد بود. تحقیقات اشتانیک L. stenike نشان داد که نیازی نیست که بینایی رنگ در تست لوشر مدنظر قرار گیرد. پژوهش‌های “اشتانیک” L. stenike نشان داد که مدنظر قرار دادن بینایی رنگ در آزمایش “لوشر” نیازی نیست.
پس از آزمایش Rorschach رورشاخ (در زمینه شناخت شخصیت انسان از طریق لکه‌های رنگین جوهر که از مشهورترین آزمونهای برون فکن برای بزرگسالان بوده و دارای 10 لکه استاندارد است که باید آزمودنی برای هر داستانی بسازد)، آزمایش دکتر “ماکس لوشر” جدیدترین نظریه‌ای است که در این مورد ارائه گردیده است.
دستاوردهای سرشار این آزمایش به حدی بوده است که اینک آزمایش مزبور علاوه بر استفاده در مورد روانکاوی و روانشناسی در روشهای استخدامی نیز به کار گرفته می شود. 8 کارت رنگی به بیمار نشان داده می شود و او باید رنگی را که بیشتر از سایرین دوست دارد (فقط رنگی که در همان لحظه بهتر به نظر می‌رسد) انتخاب کند. صرف نظر از رنگها، چیزهای دیگری مثل لباس، ماشین و ... و تا آخر رنگهای مورد علاقه خود را مشخص کند. یکبار دیگر این انتخاب تکرار می شود. نتیجه این آزمایش، با تجزیه و تحلیل و تفسیر آزمایش دانستنیهای زیاد و اطلاعات ارزشمند فیزیولوژی را در مورد ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه، توازن یا عدم توازن بدن، در اختیار پزشک یا روانپزشک قرار می دهد. آزمایش کامل بین 8 -5 دقیقه طول می‌کشد و سریع‌ترین رکورد جهانی را داراست. 4 رنگ اصلی لوشر آبی، زرد، قرمز و سبز بود و بنفش، قهوه‌ای، خاکستری و سیاه رنگهای فرعی تست لوشر هستند.

تاریخچه ی رنگ

انسان از روزگاران بسیار دور تحت تأثیر رنگهای طبیعت بوده است، رنگ‌ها همواره پیرامون بشر را احاطه کرده و وی را تحت نفوذ خود درآورده‌اند اما چندی بیش نیست که ما قادر به تولید رنگ و استفاده از آنها شده‌ایم. در دو سده اخیر که صنعت رنگ‌سازی به نقطه اوج تحول خود رسیده است تأثیر مزبور دو چندان شده و در همه ارکان زندگی ما رخنه کرده است. تا پیش ار قرن نوزدهم، فقط تعدادی رنگ و مواد رنگی شناخته شده بودند که بیشتر آن ریشه آلی داشتند و گران نیز بودند. به طوری که استفاده از پارچه‌های رنگی و مواد تزیین فقط در انحصار ثروتمندان بود. صدها هزار حلزون زندگی خود را از دست دادند، تا امپراطور روم بتواند ردای بنفش خود را به تن بکند، در حالی که رعایای او ناگزیر بودند به پوشیدن پارچه‌های پنبه‌ای یا کتانی ساده، پوست یا پشم حیوانات بسنده کنند. تأثیر رنگهای سیاه و سفید در مردم قرون وسطی شناخته بود، اشراف و روحانیون کاتولیک بر اساس رسوم خانوادگی و مذهبی لباسهای رنگی می‌پوشیدند اما مردم عادی از پارچه‌های رنگ نشده استفاده می‌کردند. وقتی مردم به طبقات مختلف تقسیم شدند هر کدام رنگ خاصی داشتند رنگ سیاه و سفید رنگ لباس اشرافند. هنوز هم این دو رنگ نشانه شیک‌پوشی هستند.
فقط در 100 سال اخیر بوده است که وضع یاد شده سراپا دگرگون شد: نخست، از آزمایش آنیلین، و بعدها، از طریق مشتقات قطران زغال و اکسیدهای متالیک، رنگ را به راحتی به دست آوردند. امروزه، هر چیزی را که بشر می سازد دارای رنگ است و هزاران رنگ به سهولت قابل دسترسی است و رنگهای بیشمار از هر زمینه و نمائی که قابل تصور باشد، به وجود آمده‌اند و تقریباً برای هر منظوری، رنگ خاصی فراهم است. علاوه بر این که ما رنگ آبی آسمانی، رنگ سرخ غروب آفتاب و رنگ سبز درختان و تمام رنگ‌های طبیعی را در اختیار داریم، اشیاء ساخته شده به وسیله بشر، چراغ‌های نئون، تصاویر نقاشی، کاغذ دیواری‌ها و تلویزیون رنگی نیز پیوسته ما را شیفته و محصور خود می‌سازند.
این استفاده روزافزون از رنگها، منجر به توسعه زیادی در زمینه روانشناسی رنگها شده است و همراه با رقابت فزاینده میان تولیدکنندگانی که مشتاق افزایش فروش محصولات خود هستند تحول زیادی را در زمینه روانشناسی رنگ پدید آورده است. هر چند وقتی که این روانشناسی وارد صحنه بازاریابی می شود، بسیاری از پژوهش‌های آن در معرض آزمون و خطا قرار می‌گیرد.
رنگ‌های طبیعت در ما تأثیر می‌گذارند و این آثار به گونه‌ای ژرف و اجتناب‌ناپذیر در جان و روح ما جایگزین می شود. با این حال در مورد چیزهایی که خریداری می‌کنیم، از آزادی انتخاب، به کار بردن دوست داشتنی‌ها و غیر دوست داشتنی‌ها سلیقه‌ها و سنت‌هایمان برخورداریم. به خاطر همین ملاحظات است که یک تولیدکننده باید تحقیق نماید تا مطمئن شود که خریداران، جنس او را بر کالاهای مشابه ترجیح می‌دهند.
اگر محصول او شکر باشد در آن صورت او می‌داند که باید شکر خود را در بسته‌های آبی رنگ و یا حداقل دارای زمینه آبی عرضه کند و به هیچ وجه از رنگ سبز استفاده نکند ولی به احتمال زیاد دلیل آن را نمی‌داند. دلیلش این است احساس فیزیولوژی انسان در رابطه با رنگ آبی شیرینی است. از سوی دیگر رنگ سبز یک احساس گس را در انسان پدید می‌آورد و چه کسی خواستار شکر گس است؟
شرکت هواپیمایی که مسافرانش حاضر نیستند با شرکت هواپیمایی دیگری پرواز کنند، یک دلیل آن شاید این باشد که هواپیماهای شرکت مزبور تاکنون سابقه سقوط نداشته‌اند یا اینکه بهترین هواپیما را در اختیار دارند یا مهمانداران زن آن بسیار مؤدب می‌باشند ولی شاید به این خاطر نیز باشد که آنها از خدمت یک مشاور شایسته رنگ استفاده کرده‌اند. در هواپیماهایی که رنگ‌های به کار رفته برای تزیین داخلی کابین به طرز صحیحی انتخاب شده‌اند، اضطرابهای ناشی از پرواز تا حدودی کمتر شده، فشار عصبی کمتری را بر آنها وارد می‌سازند و مسافران را با حالت به نسبت آرامتری به مقصدشان می رساند.
درباره نقاشی یا یک عکس رنگی باید گفت که: اهمیت روانی رنگ معمولاً کمتر آشکار است. زیرا عوامل بی‌شمار دیگری نظیر موضوع، تعادل شکل یا فرم، تعادل میان رنگ‌ها، میزان تحصیل و تخصص تماشاگر و درک زیبایی‌شناسی او دست‌اندرکارند. وقتی که تأکید بیشتر در یک یا دو رنگ باشد گاهی اوقات خصایص شخصی نقاش تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.
برای مثال باید از وسواس گوگن (Paul Gauguin) نقاش شهیر فرانسوی نسبت به رنگ زرد در آثار اواخر عمر او نامبرد که دو تابلوی مسیح زرد و گل آفتابگردان او بسیار مشهور است و یا از ونگوک (Vincent van Gogh) نام ببریم که به طور ناخودآگاه سعی می‌کرد ناراحتی روحی خود را با کاربرد بیشتر رنگ زرد در نقاشی هایش درمان کند. به طور کلی، وقتی رنگهای متعدد برای خلق یک اثر به کار می‌رود، در این صورت فقط داوری زیباشناسی است که تمام اثر را ارزیابی کرده و تعیین می‌کند آیا ما آن اثر را دوست داشته باشیم یا نه؟ به جای اینکه واکنش روانی ما را نسبت به رنگهای خاصی بسنجد.
در مورد رنگهای ساده، بازتاب روانی ما بارزتر است و اگر رنگها را با دقت انتخاب کنیم با نیازهای روانی و فیزیولوژی کاملاً ارتباط خواهند داشت. در آزمایش رنگ لوشر این مسئله کاملاً به چشم می‌خورد. ارجحیت یک رنگ و نفرت از رنگ دیگر بیانگر حالت خاص فکری یا تعادل و یا هر دوی آنهاست و این ارتباط مستقل از نژاد جنسیت و محیط اجتماعی عمل می‌کند. برای پی بردن به چگونگی آن و پاسخ به این سؤال که چرا این رابطه یک رابطه عمومی است و مستقل از سایر عوامل، عمل می‌کند، لازم است که نگاهی به تأثیر دیرین رنگهای طبیعت در انسان بیفکنیم.

منشاء اهمیت رنگ

از ابتدای زندگی، بشر تحت تأثیر دو عامل قرار داشت که خارج از کنترل او بودند. این دو عامل عبارت بودند از: روز و شب و تاریکی و روشنایی. شب محیطی را فراهم می‌آورد که فعالیت بشر را متوقف می‌کرد و بنابراین بشر اولیه به غار خود پناه می‌برد، خود را در پوست حیوانات می‌پیچید و به خواب می‌رفت و یا از درختی بالا رفته و در انتظار فرا رسیدن روز می‌ماند.
روز، محیطی برای کار و فعالیت ایجاد می‌کرد و در نتیجه بشر اولیه دوباره دست به کار می‌شد تا توشه مواد غذایی خود را پر کند یا به جستجوی شکار بپردازد. شب به همراه خود بی حرکتی، آرامش و کاهش عمومی سوخت و ساز فعالیت جسمانی را به ارمغان می‌آورد، اما روز امکان کار و عمل و افزایش فعالیت جسمانی را مهیا کرده و به او نیرو و هدف می‌داد.
رنگهای مرتبط با این دو محیط عبارتند از: رنگ آبی متمایل به تیره آسمان شب و زرد روشن نور آفتاب. لذا رنگ آبی متمایل به تیره رنگ آرامش و عدم فعالیت است. در حالیکه رنگ زرد روشن رنگ امید و فعالیت است. چون این رنگها نشانگر محیط ‌های شب و روز هستند، از این رو از عواملی به شمار می‌آیند که انسان را در کنترل خود دارند به جای این که عناصری باشند که در کنترل بشر قرار بگیرند. بنابراین آنها را رنگهای غیر مستقل توصیف (Heteronomymous) بیان می‌کنند. یعنی رنگ‌هایی که پدیده‌های طبیعت آنها را تنظیم می‌کند.
شب (آبی تیره) بشر را ناگزیر می‌کرد که از کار دست کشیده واستراحت نماید ولی روز (رنگ زرد روشن) به فعالیت او میدان عمل می‌داد بی آنکه انجام فعالیت را الزامی سازد.
از نظر بشر اولیه فعالیت، آیینی بود که به دو صورت ظاهر می‌شد یا به شکار می‌رفت و حمله می‌کرد یا شکار می‌شد و از خود در برابر حمله دفاع می‌نمود به عبارت دیگر فعالیت‌های بشر یا در جهت پیروزی و به دست آوردن بود و یا در جهت دفاع از خود. معمولاً، عملیات مربوط به حمله یا پیروزی با رنگ قرمز نشان داده می شود در حالی که رنگ سبز مظهر دفاع از خود بود. چون اعمال بشر اولیه اعم از حمله (رنگ قرمز) یا دفاع (رنگ سبز) حداقل در کنترل وی بودند لذا این عوامل و رنگ‌ها را (مستقل) Autonomous یا (خود تنظیم کننده) Self -regulating توصیف کرده‌اند.
بنابراین از ابتدا شب برای بشر، شب نماد سکون بی حرکتی و کاهش سوخت و ساز و فعالیت و روز همراه با افزایش فعالیت و اعمال جسمانی بود و به او نیرو و حرکت می‌بخشید، به همین دلیل رنگ مربوط به محیط آبی، تیره سکون و آرامش و رنگهای مربوط به روز و خورشید رنگ امید و فعالیت است.

رنگهای اصلی

شامل زرد، قرمز و آبی است که سایر رنگها از ترکیب این سه رنگ ایجاد می‌شوند مثلاً ترکیب زرد و آبی رنگ سبز، ترکیب قرمز و آبی رنگ بنفش و ترکیب زرد و قرمز رنگ نارنجی را ایجاد می کند.

رنگهای گرم و سرد:

انسان با مشاهده ی رنگها به طور غریزی درجه حرارتی را تشخیص می دهد و قادر است گرمی و سردی را به کمک رنگها احساس کند. معمولاً در برخورد با رنگ سبز و آبی احساس سرما و در برابر رنگ قرمز و نارنجی، احساس گرما می‌کنیم. به طوری که در اتاقی به رنگ سبز، آبی با دمای 15 درجه سانتیگراد سرما و در اتاقی به رنگ قرمز، نارنجی با حرارت حدود 13 -11 درجه سانتیگراد گرما احساس می شود.
به طور کلی، رنگهایی با طول موج زیاد، چون سرخ و زرد و نارنجی پس از مدتی کوتاه که از طریق حس بینایی اثر کند موجب افزایش خون و ازدیاد ضربان قلب می شود و رنگهایی با طول موج کوتاه، چون سبز و آبی و بنفش از فعالیت سلسله اعصاب می‌کاهد.

پی‌نوشت‌ها:

* اپتومتریست مدرس دانشگاه علم پزشکی اردبیل
فارغ‌التحصیل از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
عضو انجمن علمی اپتومتری ایران
مشاور ریاست دانشگاه و مسئول امور ایثارگران دانشگاه

منبع؛
مجموعه مقالات همایش ملی قرآن و علوم طبیعی، تهیه و تنظیم دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، زیر نظر بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، تهران، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه و انتشارات سخن گستر، چاپ یکم ـ زمستان 1385.

رنگها (2)

رنگها (2)


 تأثیرات روانشناسی رنگها در قرآن کریم و احادیث

رنگ سبز: رنگ رضایت، آرامش و امیدواری است.

این تأثیر در فصل بهار و تابستان که رنگ سبز در طبیعت فراوان است مشهود بوده و خوشحالی و لذت حاصل از این ایام غیر قابل تصور است. سبز، رنگ دنیای سبزیجات و معلول عمل فتوسنتز است. این رنگ، رنگ رشد است. سبز روشن سیبی، علامت پیشرفت فراوانی است. وقتی زمین را روشنی فرا می‌گیرد و نور و آب و هوا در فضا رها می‌شوند رنگ سبز به وجود می‌آید.
در قرآن کریم 8 بار کلمه خضرا و مشتقات آن به چشم می‌خورد. اکثر آیات مربوط به رنگ سبز (99 انعام، 80 یس، 43 یوسف و 63 حج) درباره گیاهان و سبزه‌ هاست. به عنوان مثال در سوره حج می‌ فرماید: “أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّهًًْ”. آیا ندیدی که خدای آب را از آسمان فرو بارید که زمین را سبز و خرم کرد؟ این رنگ مایه ایجاد بهجت و آرامش بوده و به نحوی با شادی و خرمی ارتباط دارد به طوری که در سوره ق آیه 7 آمده است:
“وَ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ” در زمین، کوه ‌های استوار قرار داده و از هر نوع گیاه بهجت‌آور در آن رویاندیم. لباس بهشتیان به رنگ سبز است، لابد برای اینکه در نهایت لذت و آرامش باشند.
در سوره مبارکه الرحمن آیه 76 آمده است: “ عالیهم ثیاب سندس خضر و استبرق، مُتَّکِئِینَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِیٍّ حِسَانٍ فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (76) الرحمن.”
لباسهای رویی (بالاپوش) آنها از حریر سبز بهشتی است و تکیه می‌ کنند بر بالشهای سبز، پس کدام یک از نعمتهای خداوند را انکار می کنید؟ و در حدیث شریفی از پیامبر اکرم (ص) نیز نقل شده است: “نگاه به خضراء (سبزه) و آب، غم را زایل می کند. از نشانه‌های سادات، پوشیدن لباس به رنگ سبز است یا استفاده از نوار سبز در کلاه و یا آویختن آن از عمامه (در گذشته) و یا استفاده از عمامه سبز یا سیاه. با توجه به آرامش ایجاد شده توسط این رنگ در لباسها، در و دیوار و وسایل اتاق عمل (که بیمار و کادر استرس دارند) از رنگ سبز، استفاده می شود.
در کشور انگلستان (شهر لندن) پلی بر روی رودخانه‌ای بوده که معروف به پل خودکشی بوده است. رنگ این پل سیاه بوده است، بعد از تغییر رنگ آن به رنگ سبز، درصد بسیار بالایی از میزان خودکشی‌ها در آن محل کاهش یافت.
محصولات سبز رنگ، کمتر ایجاد خستگی می‌کنند به طوریکه طی پژوهشی مشاهده شده که اگر کارگران را سه گروه کرده، به یک گروه صندوقهای سبز، گروه دیگر سیاه و گروه سوم خاکستری بدهند، اغلب مراجعین به درمانگاه، به علت کمر درد از گروه دوم و سوم هستند.
این رنگ در درمان بی خوابی و خستگی مؤثر بوده و میگرن را تسکین می دهد و نیز در درمان بیماریهای عصبی و اختلالات روانی مؤثر و تأثیر تعدیل کنندگی آن روی اشخاص عصبی تجربه شده است.

رنگ آبی:

آبی رنگ خلاقیت، تخیل و بروز خویشتن است. این رنگ همیشه متوجه درون است و به همان اندازه که رنگ قرمز با خون الفت دارد رنگ آبی با اعصاب پیوسته است، اشخاصی که آبی را ترجیح می‌دهند معمولاً دارای اعصابی قوی، محکم و پوستی رنگ باخته و گردش خون ضعیف هستند.
این رنگ، رنگ پر قدرت طبیعت است که دوران اقتدار و خودنمایی آن در فصل زمستان است. آبی در اتمسفر زمین از طلوع صبح تا غروب آفتاب و حتی در شب به چشم می‌خورد و در طبیعت از روشن‌ترین طیف تا تاریک‌ترین رنگ آن وجود دارد. رنگ آبی، برای ما کوهستانها وآسمانها را که در فاصله‌ای دور قرار گرفته‌اند در ذهنمان متبادر کرده و ما را به وجد می‌آورد.
این رنگ دارای کاراکتر اسرارآمیزی است به معنای ایمان بوده و اشاره‌ای به فضای لایتناهای روح دارد. در معماری و مهندسی اسلامی، رنگ فیروزه‌ای (ترکیب آبی و سبز) کاشیها در مساجد، محرابها و گنبدهای امامزاده‌ها و مکانهای مقدس و متبرک مشخص است. در تابلوهای نقاشان بزرگ لباس حضرت مریم مقدس و مسیح (ع) به رنگ آبی نقاشی شده و همیشه در تابلوهای مذهبی مسیحیت بکار می‌رود.
رنگ آبی، حس ارتفاع و عمق را در بیننده به وجود می‌آورد. ارتفاعی به بلندای آسمان و عمقی به ژرفای دریا. این رنگ، رنگ درون است و در نقاشی کلیساها به معنای احساسات عمیق و نشانه شکوفایی اعتقاد و تواضع در برابر خداست. پیراهن مریم مقدس که تمام فضایل اخلاقی در او جمع است، آبی آسمانی است که نمادی از جاودانگی است. در کتاب عهد عتیق آمده است که وقتی خداوند در کوه سینا خود را به حضرت موسی (ع) نمایاند، او بر روی یک تخته سنگ درخشان آبی رنگ ایستاده بود که رنگ آبی آن مثل آبی آسمان می‌درخشیده است و موسی (ع) عظمت خدا را در درون خود می‌دید. این رنگ، رنگ پی بردن به اسرار دنیای درون است. در کتاب کویر دکتر شریعتی و اتاق آبی سهراب سپهری با علاقه و نظر خاصی به این رنگ اشاره شده است.

رنگ قرمز:

این رنگ سمبل حیات و زندگی است. نیروبخش و محرک بوده و بیانگر هیجان، شورش، انقلاب، جنگ و شیاطین است. در کل، جزء رنگهای گرم بوده و رنگی محرک می باشد و هیجان را بر می‌ انگیزد. قرمز باعث عصبانیت و جار و جنجال کسانی می شود که دائماً در اتاقی به این رنگ زندگی می‌کنند. در اسپانیا، ماتادورها برای تحریک و عصبانیت گاوها از رنگ قرمز استفاده می‌کنند و اگر محل زندگی حیوانات به این رنگ باعث تحریک اشتها و تنظیم هضم می شود به طوری که معمولاً از سس یا رب در بعضی از غذاها استفاده می شود. اگر موقع خوردن غذا، رنگ آن چشم را تحریک کنند غذا بهتر جذب بدن می شود و معمولاً بعد از خوردن غذاهای رنگارنگ اغلب، احساس شادابی و سبکی می‌ کنید. اشخاص افسرده بیشتر از غذاهایی به رنگ قرمز استفاده می‌کنند و از مواد غذائی به رنگ سفید دوری می‌کنند.
از پیامبر اکرم (ص) نقل است: “ان الشیطان یحب الخمره فایاکم و الحمره و کل ثوب ذی شهره” شیطان سرخی را دوست دارد پس از سرخی بپرهیزید و نیز از هر لباسی که باعث انگشت‌نمایی شود (پوشیدن لباس به رنگ قرمز در روایات اسلامی مکروه است مگر در عروسی و یا در داخل خانه برای همسران). این رنگ باعث تشدید التهاب و تحریک احساسات می شود. در مجاورت قرمز تمایلات و احساسات حمله‌آمیز افزایش یافته و فشار خون بالا می‌رود! در تسکین بعضی از بیماریهای پوستی، مؤثر است.
بعد از سفید، رنگ قرمز اثر مناسب بیشتری روی نمو گیاهان دارد. ژاپنی‌ها برای به دست آوردن تخم‌مرغ بیشتر عینک قرمز به چشم مرغ‌ها می‌زنند! و در تخمیر، در صورت استفاده از رنگ قرمز، میزان اسید به دست آمده حداقل است.
در قرآن تنها در آیه 27 سوره فاطر به رنگ قرمز اشاره شده است: “أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُّخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا وَ مِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَ غَرَابِیبُ سُودٌ...” آیا ندیدی که خدا باران را از آسمان فرود آورد و به واسطه آن میوه‌های گوناگون و رنگارنگ پدید آورد و در زمین از کوهها، طرق زیاد و اصناف و رنگهای مختلف سفید و سرخ و سیاه خلق نمود. در واقع رنگ قرمز را به رنگ جاده‌ای کوهها منحصر ساخته است باید توجه داشت که رنگهای قرمز نارنجی و رنگهائی در این مایه‌ها که به کوه مربوط است در زمین‌شناسی و معدن‌یابی و شناسایی آفرینش نقش مهمی دارد. به خصوص در مورد کوههای آتشفشان که رنگ قرمز نماینده ی آن است.
در مذاهب یهودی و مسیحیت قرمز، رنگ گناه است. یوشع (ع) پیامبر یهودیان در کتاب مقدس 1.18 jes از گناهانانی که مانند خون قرمزند، یاد کرده است. در زبان آلمانی و لاتین قرمز با واژه زندگی و خون هم ریشه است. قبلاً نیز ذکر شد که این رنگ باعث تحریک می شود. همچنانکه قرمز رنگ مرگ است، رنگ زندگی هم هست. سمبلی از شهیدان مسیحی و نمادی از جهنم است. قرمز همیشه نمادی از آتش شهوت، جنگ و عشق بوده است. در گذشته برای محافظت از آتش از آن استفاده می‌شده، هم اینک نیز لباسها و ماشین‌های آتش‌نشانی قرمز است.

نارنجی:

اثر آن بر گوارش اثبات شده است. حرارت‌بخش، تابان و درخشنده بوده و مهیج و آرام‌کننده می باشد و هم مسکن است هم هیجان‌بخش. تحریک‌کننده احساسات بوده و به سبکی و آرامی نبض را زیاد می‌نماید، روی فشار خون اثری ندارد. رنگ مستعدی برای زندگی است. نارنجی رنگی دوست داشتنی است که باعث خوشحالی می شود. اما تحریک زیاد با آن ایجاد خستگی می نماید.

زرد:

رنگ زرد نماد روشنایی، پادشاهی، نور و خورشید، هوش، آگاهی و آخرت است. رنگی روحانی، ایده‌آل و فلسفی است. این رنگ، رنگ خرد و فرآیند تبدیل ناخودآگاه به خودآگاه و بیانگر حرکت و تغییر از هر نوع آن است، به ویژه آن تغییری که باعث پالایش و ارتقای سطح فکری شود، به طوری که به صورت حلقه‌ای نورانی و هاله‌ای طلایی در اطراف سر و دور هیکل مقدسین در تماثیل و نقاشی‌های مذهبی نشان داده می شود. این رنگ روشن‌ترین رنگها بوده و سمبل آگاهی و خرد است.
مثلاً می‌گویند: فلانی آدم روشنی است یا روشنفکر است. جامه زرد در کشور چین در زمانهای گذشته فقط مخصوص امپراطور بوده است به طوری که هیچ کس نباید جامه به رنگ زرد می‌پوشید. پشه‌ها از نور زرد می‌گریزند. این رنگ گرم کننده بوده و رنگ خوشخوئی و خوشحالی است. آزمایشهای پسیکولوژیک ثابت کرده که رنگ زرد خوشحالی ‌بخش بوده و باعث نشاط و شادی می شود. در سوره مبارکه بقره آیه 69 آمده است:
“قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنّهَا بَقَرَهٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ (69/بقره)”. درباره رنگ آن گاو مخصوص، می‌ پرسند و حضرت موسی (ع) جواب می دهد، همانا او می گوید که آن گاوی است، زرد خالص که رنگش باعث شادی و مسرت بینندگان است و به این صورت رنگ زرد را رنگی مسرت‌ بخش بیان می کند. گنبدهای طلایی مساجد و بقعه‌ های متبرکه به رنگ زرد هستند و پوشیدن کفش به رنگ زرد مستحب بوده و اشاره می شود که باعث شادی می شود.
دومین رنگ قرآن رنگ زرد است که رنگ گرم ‌کنندگی و خوشحالی است. رنگی ایده‌آل، روحانی، محرک فکری و آرام کننده برخی حالات عصبی است اگر روشن باشد نگاه به آن شادی‌ آور است، درخشنده، تابان، هیجان‌انگیز و مسکن بوده و نبض را به آرامی زیاد می‌کند.
صفرا، صفر و مصفرا سه کلمه به معنی زرد است که در قرآن ضمن 5 آیه به آن اشاره شده است. در آیه 33 سوره مرسلات به شتران زردموی اشاره شده: “إِنَّهَا تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ، کَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ.” و در آیه 51 سوره روم، به زرد شدن کشتها “وَ لَئِنْ أَرْسَلْنَا رِیحًا فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا، ثُمَّ یَهِیجُ فَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجعله حُطَامًا” اگر بادی فرستیم آن کشت سبز را زرد کند باز رو به خزان آرد و بنگری که زرد شود و آنگاه که آن را خشک گرداند و نیز آیه 20 سوره حدید که می فرماید “ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا”.
چون این رنگ سمبل ارتباط با دیگران است اگر در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارید از رنگهای زرد در لباستان استفاده کنید بی دلیل نیست که این رنگ نماد اداره پست است. این رنگ عظمت و شکوه را مجسم می‌کند.

بنفش:

این رنگ مقابل رنگ زرد است، همچنان که زرد نشان هوش و دانش بود، بنفش نمایشگر بی خبری، بی اختیاری، ظلم، هرج و مرج، فاجعه، مصیبت و مرگ است. روحیه شاعرانه و رومانتیک، دوستدار هنر و زیبائی و متکی به دیگران بودن از معانی انتخاب این رنگ است. بنفش ضد درد بوده و خاصیت سردکنندگی دارد، باعث ایجاد ضعف و مالیخولیائی شده، روی قلب، ریه و رگهای خونی مؤثر است. مقاومت نسبی را زیاد می‌کند. البته بنفش اگر روشن شود (بنفش قرمز یا ارغوانی) آرام‌بخش، اسرارآمیز، خشنودکننده و انتقادی بوده و نماد تقدیس، عشق یزدانی و سلطه روحانی است.

قهوه‌ای:

مخلوطی از زرد و قرمز و سیاه است رنگ زمین بوده و بیان کننده ارتباط قوی با سطح فیزیکی زمین می باشد. انتخاب آن نماد نیاز شدید به آسایش جسمی و روحی و علاقه بسیار زیاد به خانواده است.

رنگ خاکستری:

رنگ بی حوصلگی، ناخوشی، احساس ترحم و خشم است و علاوه بر آن آرام، حساس و محافظ است. خاکستری هیچ رنگی ندارد و بنابراین دور از هر نفوذ است، در حالی که تندی آن به نحوی است که این رنگ را در میان تاریک و روشن قرار می دهد به طوری که عاری از هر تأثیر آنابولیک می‌ باشد. خاکستری فاقد حیطه و قلمرو بوده و فقط یک مرز است. مرزی مانند سرزمین هیچ کس، در حکم یک منطقه غیر نظامی تجزیه شده میان مناطق متضاد دو طرف. در واقع این رنگ از لحاظ روانشناسی و فیزیولوژی یک رنگ خنثی است. گوشه‌گیری، عدم فعالیت و بی تفاوتی از معانی آن است.

سیاه:

رنگی است وحشتناک، سنگین، مایه ی غم، نشانه عزاداری، رنگ افسردگی، ویرانی و مرگ وزن شیء را سنگین‌تر می کند. در غذا از بین برنده ی اشتها است، این رنگ نماد بی علاقگی به زندگی، نفی هر چیز، بدبینی، ناباوری و لجاجت است.
نگاه آغازین اسلام به رنگ سیاه، منفی است و هرگز آن را در حالتهای عادی و روزمره زندگی به عنوان یک رنگ بر نمی ‌گزیند و آن را رنگ شیطان، فرعون و نماد طغیانگری و ظلم و ظلمت معرفی می‌ کند. پوشیدن لباس به رنگ سیاه از نظر تعالیم اسلامی مکروه است مگر در لباسهای روئی مثل چادر (برای زن) و یا عبا (برای مرد). پوشیدن کفش به رنگ سیاه مکروه بوده و تأکید شده که باعث غم و ناراحتی شخص می شود. لباس فرعون به رنگ سیاه بوده است.
امام علی (ع) به یارانش فرمود: “لا تلبسوا السواد فانه لباس فرعون”. لباس سیاه نپوشید که لباس فرعون است.
امام باقر (ع) کراهت داشت از پوشیدن لباس سیاه مگر در سه مورد (عبا، عمامه و چکمه) و فقط در مصیبت‌ها و سوگواری‌ ها مورد استفاده قرار می ‌گرفت و انتخابی نادر و استثنایی است. سیاه‌پوشی در عزاداری‌ها و برای شخص مصیبت زده‌ای که احساس غمگینی می‌کند یک نوع تسکین است و او را در اضطراب ناشی از فقدان شخص محبوب به سمت سکون دعوت کرده و باعث آرامش او می شود. به نقل از ابن ابی الحدید، امام حسن (ع) در سوگ امیرالمؤمنین علی (ع) جامه سیاه به تن کرد و به میان مردم آمد و برای آنها خطبه خواند.
در نماز هم، پوشیدن رنگ سیاه کراهت شدید دارد. در قرآن کریم 7 آیه است که کلمه سیاهی را در بر دارد. در سوره نحل آیه 58 درباره اعراب جاهلیت که قبل از اسلام دختران خود را زنده به گور می‌کردند آمده است: “وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى سودت وَجْهُهُ وَ هُوَ کَظِیمٌ”. آنگاه که به ایشان خبر می ‌دادند دختری برایش متولد شده است از خشم و ناراحتی صورتش سیاه می‌ شد. (در چنان روزگاری است که پیامبر اکرم (ص) آن انسان بزرگ می ‌گوید: فاطمه پاره جگر من است. پدرش به قربانش! “فاطمه بضعه منی یا فداها ابوها”
شواهد تاریخی نشان می دهد که رنگ سیاه از دیرباز در میان بسیاری از ملل و اقوام نشان عزا و اندوه بوده است و این امر اختصاص به ایرانیان یا دوران اسلام نداشته بلکه اعراب پیش از اسلام، ایرانیان و یونانیان باستان نیز به رسم عزا جامه سیاه و کبود می‌پوشیدند.
اگر چمدان یا ساکی به رنگ سیاه باشد، از چمدان سفیدی که هم اندازه آن باشد، سنگین‌تر به نظر می‌رسد. پژوهش‌ها، نشان می دهد که اتومبیلهای سیاه رنگ بیش از اتومبیلهای رنگی در معرض خطر تصادف بوده و درصد تصادفات در بین آنها به مراتب بیشتر از ماشینهای رنگی است و به نظر می‌رسد که رنگ ماشین نیز با نوع رانندگی تناسب دارد و رانندگانی که شخصیتی تندخو و پرخاشگر دارند دوست دارند، ماشینشان سیاه رنگ باشد! در حالی که اشخاص مسلط بر اعصاب و خویشتن‌دار رنگ کرم و نقره را انتخاب می‌کنند و ایمن‌ترین رنگ برای جلوگیری از تصادف‌های جاده‌ای رنگ کرم تشخیص داده شده است.

سفید:

رنگ پاکی و بی آلایشی است، در چین در مراسم عزا، لباس سفید می‌پوشند این لباس نشانه غم و اندوه شخص نیست، بلکه پوششی است که با آن متوفی را برای حالات بعد از مرگ مساعدت می‌کنند تا به فضیلت و کمال برسد و درگذشتگان با پاکی و آرامش به سوی بهشت و آسمان بروند.
کلاً این رنگ Microbcide (میکرب‌کش) است. علاوه بر اینکه ما تصور می ‌کنیم لباس سفید چون زود چرک و آلوده می شود، صاحبش را مجبور به تعویض لباس می کند یعنی رنگ سفید باعث توفیق اجباری رعایت بهداشت می شود ولی تحقیقاتی نشان داده که اصلاً خود رنگ سفید میکروبها را فراری می ‌دهد. روپوش پرستاران و کادر بیمارستان به رنگ سفید است. لباس سفید پشه‌ها را دور می‌ سازد. لباس سفید، سبک و بلند، خنک کننده است زیرا تمام اشعه تابش شده را منعکس می ‌کند.
رنگ برگزیده و انتخاب اول اسلام، رنگ سفید است. در بحار نقل شده که امام باقر (ع) می‌ فرماید: هیچ لباسی بهتر از لباس سفید نیست. از نظر اسلام پوشیدن لباس به رنگ سفید مستحب است، بنابراین چادر نماز و سجاده معمولاً سفید بوده و اشخاص معتقد معمولاً لباس کامل سفیدی برای انجام فریضه نماز و یا زیارت دارند. 12 بار در قرآن کریم به رنگ سفید اشاره شده است، چون سفید مجموعه همه رنگهاست، قرآن هم اولین اشعه‌ های ارسالی از طرف خورشید را به رنگ سفید معرفی می ‌کند.
“وَکُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأَسْوَدِ”. در سحرهای ماه رمضان بخورید و بیاشامید تا آنگاه که در آسمان خط سفید از سیاه جدا شود. بقره/187 و در آیات 106 آل ‌عمران و 60 زمر به سپیدی و درخشندگی چهره مؤمنان و بهشتیان و سیاهی و تاریکی چهره کافران و جهنمیان اشاره می‌کند. “یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ” آن روز که چهره‌هائی سپید و چهره‌هایی دیگر سیاه شوند. آن روز دیگر برای شناختن باطن کسی نیاز به سؤال و تحقیق و تفحص! نیست. از رنگ چهره‌ها همه چیز معلوم است.

انتخاب رنگ‌ها

در روانشناسی نوین، رنگها یکی از معیارهای سنجش شخصیت به شمار می‌رود چرا که هر رنگی باعث تأثیر خاص روحی و جسمی در فرد شده و نشانگر وضعیت روانی و جسمانی وی می باشد. این موضوع با توجه به پیشرفت‌های دو دانش فیزیولوژی و روانشناسی به اثبات رسیده است. با این دیدگاه، رنگها را مرور می‌کنیم.

سبز:

کسی که در برخورد اول، رنگ سبز را انتخاب می کند، اغلب مهربان و صمیمی است و از تعادل روحی برخوردار است و اگر با فکر و تأمل آنرا برگزیند روشن‌بین و متکی به نفس بوده و با خرافات بد است. در صورتی که از رنگ سبز بدتان می‌آید اراده‌ای ضعیف داشته، احساس تنهایی کرده و برنامه سردرگمی دارید. من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است!

آبی:

اگر به آسانی آن را انتخاب کردید، شخص محتاطی هستید در صورتی که با تأمل برگزیدید باهوش و احساساتی بوده و به عقاید دیگران در مورد خود بسیار اهمیت می‌دهید و تنفر شما از این رنگ علامت اهمیت دادن به آزادی خودتان بوده و کمتر موفق به کنترل اعصاب خود می‌شوید.

قرمز:

اگر با انتخاب اول، یعنی به طور غریزی رنگ قرمز را انتخاب می کنید بی اندازه تابع احساسات آنی خود هستید. اگر بعد از تفکر فکر کردید قوه تخیل خوبی دارید، اجتماعی بوده و مورد پسند جنس مخالفید. اگر مخالف رنگ قرمز هستید، زود با اشخاص مأنوس می‌شوید، احساساتتان زود جریحه ‌دار می‌گردد و همیشه می‌ترسید.

نارنجی:

اگر سریع، رنگ نارنجی را انتخاب کردید، کنجکاو، پر انرژی و با نشاط می‌باشید و خوش‌بینی و جاه‌طلبی زیادی دارید، در صورتی که آن را با فکر برگزیدید فلسفه ی خاصی دارید، زندگی کردن با شما آسان است و در صورت تنفر از آن سختگیرید، زندگی را جدی تلقی نموده و از اعمال خودتان نیز گاهی انتقاد می‌ نمایید.

زرد:

اگر رنگ زرد را در بین رنگها، بدون تأمل انتخاب کردید؛ می‌گویند در کارهای نیازمند به خلاقیت موفقید و حس ابتکار در شما زنده است و از نیروی تخیل فوق ‌العاده‌ای برخوردارید، در صورتی که فکر کردید و رنگ زرد را میان رنگها برگزیدید نسبت به دوستان خود مهربان و صدیق بوده اما همیشه نیاز به تشویق و تایید دارید و کمی هم ترسو هستید اما چنانچه از رنگ زرد بدتان می ‌آید، معلوم است که به جای فکر عمل می کنید، به همه چیز خوش‌بین بوده و از زندگی لذت می‌ برید.

خاکستری:

انتخاب آن در وهله ی اول، نشان می دهد، به همه کس و همه چیز سوءظن دارید و از درآمد خود کمتر، خرج می‌نمایید ولی در برابر ناملایمات تحمل عجیبی دارید و اگر با تأمل آن را برگزیدید به توجه دیگران به خود، بی اعتنایید و تنفرتان از آن نشانه این است که غم پنهان دائمی احساس می‌نمایید و در درونتان احساس نارضایتی عمیقی وجود دارد.

سیاه:

اگر آن را بلافاصله انتخاب کردید بین آنچه هستید و آنچه میل دارید؛ بشوید، فاصله زیادی است. زندگی ناهمواری دارید، احساساتی هستید اما رازدار و مهربانید و اگر با تأمل آن را انتخاب کردید امور اسرارآمیز خود را جلوه می‌ دهید و در صورتی که از رنگ مشکی متنفرید حتی به زندگی حیوانات هم علاقمندید.

سفید:

اگر سفید را بدون فکر انتخاب کردید، شخص حساسی هستید و در صورتی که با تأمل برگزیدید صفای باطن شما را می رساند و اگر از آن بدتان می‌آید موجب شگفتی است چون معمولاً کسی از آن بدش نمی‌آید!
پاره‌ای از معانی روانشناسی و فیزیولوژی رنگها
خاکستری: گوشه‌گیری، عدم فعالیت و بی تفاوتی
آبی: نیاز به آرامش کامل و خشنودی خاطر و علاقه زیاد به دوستان و نزدیکان
سبز: پشتکار و استقامت، قدرت اراده، غرور و بلندپروازی
قرمز: داشتن آرزوهای بسیار، شور و شوق زندگی، تهور و قدرت اراده
زرد: پیشرفت بلامانع، امید به حل مشکلات زندگی
بنفش: روحیه شاعرانه و رومانتیک، دوستدار هنر و زیبایی، متکی بودن بر دیگران
قهوه‌ای: نیاز شدید به آسایش جسمی و روحی، فعال، علاقه بسیار زیاد به خانواده
سیاه: بی علاقگی به زندگی، نفی هر چیز، بدبینی، ناباوری و لجاجت
رنگ درمانی chromo therapy با رنگهای اصلی
این روش گونه‌ای درمان، با رنگهای گوناگون طیف نور است که هر کدام ویژگی خاص خود را داراست. هر رنگی طول موج مخصوص به خود دارد چون هر کدام از سطح انرژی معینی ساطع می شود. بدن انسان مداوم زیر نفوذ آنهاست. این ویژگی رنگ مثل صداست. صداها هم، طول موجهای متفاوتی دارند که انرژی خود را به ما انتقال می‌دهند و از این روست که صدای آرام به ما آرامش می ‌دهد و صدای بلند ما را به هیجان می‌آورد.
رنگها در سلامت جسم روح و روان ما تأثیر گذارند و هر رنگ با توجه به طول موجش در نمودار انرژی رنگها جای ویژه‌ای دارد. برای نمونه رنگ سرخ اعصاب را برانگیخته می‌کند. در حالی که رنگ سبز آرام‌بخش است.
رنگ سرخ در روند تکاملی بیماریهای پوستی مانند آبله، سرخک و مخملک تأثیر زیادی دارد. این موضوع را ایرانیان کهن تشخیص داده بودند و به اینگونه بیماران گوشزد می ‌کردند که پرده‌ای سرخرنگ در برابر پنجره خود آویزان کنند تا در برابر نور قرمز قرار گیرند تا دانه‌های آبله بدون چرک بهبود یابد و جایگاه جا مانده از دانه‌ها، کوچک و ریز باشد.

آبی درمانی

رنگ آبی باعث احساس سرما می شود و برای درمان تب و التهاب‌های پوستی مؤثر است. در گذشته بیمار تبدار را با پارچه آبی کاملاً می ‌پوشاندند و آبمیوه آبی رنگ مثل زغال اخته تجویز می ‌شد. این رنگ سود می بردند. در کودکان بیش فعال و افراد عصبی، درمان با رنگ آبی روشن (آسمانی) بسیار مؤثر است. نور چراغ خواب یا رنگ آبی اتاق خواب، اعصاب را عمیقاً آرام کرده و انسان را به خواب ترغیب می ‌کند. استفاده از شال‌گردن یا دستمال گردن آبی نیز همین تأثیر معجزه ‌آسا را دارد. برای درمان روماتیسم و سردرد نیز مؤثر است.
با پوشیدن لباس به رنگ آبی به آرامش عمیق می ‌رسید، همچنان که با لباس زرد به هیجان می‌آئید. البته پلیور آبی سیر تأثیر خنثی و ناخوشایندی دارد. آبی ضد درد، استراحت ‌بخش و مسکن است به خصوص در دردهای عصبی و هیجانات و به خصوص برای وسواسی‌ها، دیوانگان، تبداران و بی‌ خوابها مفید است. نقش سرد کنندگی داشته و در آن تمایلات بهتر خالصانه می ‌شوند.
رنگ با طراوت و شفافی است که نمی ‌توان آن را در تنگنائی متمرکز ساخت کشش عضلانی را کاهش می‌ دهد لذا برای فشار خون خوب و نیز آرام‌بخش نبض و تنفس است و باعث آرامش درونی و ضمیر باطن می شود. رنگی است محافظ، حساس، دقیق، جدی و تعدیل کننده. ترشح چرک را کاهش می‌ دهد (آنتی سپتیک است) و بر روی روماتیسم اثر خوبی دارد و در معالجه سرطان مؤثر است و چون این رنگ احساس سرما را به وجود آورد قرار دادن دستمال آبی رنگ و یا تابش نور آبی بر موضع سوخته مفید است. از نظر احساسی رنگ آبی، آرام کننده ‌تر از رنگ سبز است اما زیاد در معرض آن قرار گرفتن باعث ضعف و خستگی می شود. پشه‌ها جاذب آبی و مگس‌ها از آن گریزانند.

قرمز درمانی

این رنگ، باعث تحریک سرخرگ‌ها می شود و سلامتی و نشاط فراوان به دنبال دارد. در درمان سستی، بی حالی و افسردگی مؤثر است. با اینکه این رنگ نشاط‌ آور است اما معمولاً افراد سرزنده و با نشاط، از آن بیزارند. در درمان بیماری‌ها و مسمومیت‌های خونی بسیار مؤثر است. پوشیدن لباس‌های قرمز و یا روزانه 20 -15 دقیقه غرق تماشای رنگ قرمز خالص شدن در این بیماران بسیار مؤثر است. مسلولین اغلب تمایل زیادی به قرمز دارند و رنگ قرمز به سرعت نیروی حیات را به آنها بر می‌گرداند. در خونریزی‌ های شدید، کم خونی، رنگ قرمز بسیار مفید است.
وقتی عصبی هستید هیچ گاه در جایی که رنگ قرمز وجود دارد، کار نکنید. از نظر روانی اگر افراد ملزم به تفکر و اندیشه درباره رنگ قرمز باشند، آزمایش نشان می دهد که این رنگ به طور قطعی روی سیستم اعصاب اثر می‌گذارد فشارخون را بالا برده تعداد تنفس و ضربان را زیاد می ‌کند بنابراین رنگ قرمز محرک است و روی سیستم اعصاب مخصوصاً بخش سمپاتیک CNS مؤثر است. در حالی که رنگ آبی موجب کاهش فشار خون و کندی ضربان قلب و تنفس می شود. و آرامش را به همراه داشته و روی بخش پاراسمپاتیک سیستم عصبی خودکار مؤثر است.
در روانشناسی، این رنگ به معنای اعتماد به نفس است و در درمان ترس از آن بهره می‌ گیرند.
اریش نویمان Erich Neumann روانشناس بزرگ گفته است که مجسمه خدایان قدیم به رنگ قرمز است که مفهوم زندگی و قدرت را می ‌رساند. خدای تبتی‌ها “کورکولا” Kurukulla به رنگ قرمز است.

زرد درمانی

زرد، در درمان افسردگی کارساز است و به عنوان درمان ضد افسردگی به کار می‌رود. معمولاً در این درمان بدن واکنش‌های دفاعی چون سوزش چشم از خود بروز می ‌دهد اما با همین تحریک چشم، سیستم عصبی نیز تحریک می شود و برای مقابله با افسردگی آماده می شود.
افراد عصبی و پر جنب و جوش که دچار حمله‌های عصبی می ‌شوند نباید به مدت طولانی در معرض رنگ زرد باشند، چون هیجاناتشان دو چندان می شود. در کارهایی که نیاز به تفکر و خلاقیت دارد رنگ زرد مؤثر است این رنگ باعث افزایش فشار خون شده است و ضعف معده و کلیه را بهبود می ‌بخشد و در درمان بیماری‌های پوستی و برای شفاف کردن پوست مؤثر است.

نتیجه

در روانشناسی نوین، رنگها یکی از معیارهای سنجش شخصیت به شمار می‌ رود چرا که هر رنگی باعث تأثیر خاص روحی و جسمی در فرد شده و نشانگر وضعیت روانی و جسمانی وی می باشد. این موضوع با توجه به پیشرفت‌های دو دانش فیزیولوژی و روانشناسی، به اثبات رسیده است.
رنگهای طبیعت در ما تأثیر می‌ گذارند و این آثار به گونه‌ای ژرف و اجتناب‌ناپذیر در جان و روح ما جایگزین می شود. بررسی اثرات روانشناختی رنگها با مراجعه به آزمایشها و کتابهای معتبری که درباره این شاخه از علم اپتومتری و روانشناسی نوشته شده است و مقایسه آنها با آیات و احادیث فراوانی که به مقتضای مجال، به تعدادی از آنها اشاره گردید، علاوه بر روشن شدن آثار شگرف رنگها بر جسم و روان ما، بر این نکته مهم نیز تأکید می‌ نماید که نه تنها هیچ اختلاف و تباینی بین آموزه‌های واقعی دین و علم وجود ندارد بلکه در بسیاری از موارد در صورتی که منابع دسترسی ما به علوم گوناگون و علوم دینی و اخلاقی درست و بی‌شائبه و غرض باشد. کاملاً این دو با هم سازگار می‌باشند، جای تأسف است که علیرغم اینکه در بیش از هزار سال پیش بسیاری از تأثیرات رنگها در آیات و احادیث ما مشخص بود، حتی در حال حاضر نیز اطلاع چندانی از آنها نداشته و وامدار و مدیون منابع بیگانه هستیم. امید است که با همت و اراده ی جهادگران جبهه‌های علم و فضیلت، بتوانیم گام‌ های استواری در خودکفایی علمی کشور برداریم.
در خاتمه از هر چه بگذریم سخن دوست بهتر است.
بیایید که رنگها را اعم از گرم و سرد، اصلی و فرعی و مستقل و غیر مستقل، رها کنیم و به رنگی واقعی در بیاییم... رنگ پاکی، رنگ عبادت، رنگ بی رنگی و رنگ خدا!
خدایا دلها و جانهای ما را به رنگ درخشان و نورانی خودت مزین فرما که هیچ رنگی برتر و زیباتر از رنگ الهی نیست.
“صِبْغَهًَْ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهًًْ؟!” که هیچ رنگی برتر از صبغه الله نیست.
قرآن کریم، سوره بقره، آیه 138
هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست
ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست؟
ما به فلک بوده‌ایم، یار ملک بوده‌ایم
باز همانجا رویم، جمله که آن شهر ماست
ما ز فلک برتریم، وز الملک افزونتریم
زیند و چرا نگذریم؟ منزل ما کبریاست
نوبت خانه گذشت، نوبت بستان رسید
صبع سعادت دمید، نوبت وصل و لقاست
ای خنک آن جان و دل، کو رهد از آب و گل
گر چه درین آب و گل، دستگه کیمیاست
ای خنک آن را که او رست ازین رنگ و بو
زانکه جزین رنگ و بو، در دل و جان رنگهاست

پی‌نوشت‌ها:

* اپتومتریست مدرس دانشگاه علم پزشکی اردبیل
فارغ‌التحصیل از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
عضو انجمن علمی اپتومتری ایران
مشاور ریاست دانشگاه و مسئول امور ایثارگران دانشگاه

منابع
ـ قرآن کریم ـ سوره بقره ـ آیه 65
ـ قرآن کریم ـ سوره بقره ـ آیه 138
ـ قرآن کریم ـ سوره بقره ـ آیه 187
ـ قرآن کریم ـ سوره آل‌ عمران ـ آیات 106
ـ قرآن کریم ـ سوره زمر ـ آیه 60
ـ قرآن کریم ـ سوره مرسلات ـ آیه 33
ـ قرآن کریم ـ سوره روم ـ آیه 51
ـ قرآن کریم ـ سوره حدید ـ آیه 20
ـ قرآن کریم ـ سوره الرحمن ـ آیه 76
ـ قرآن کریم ـ سوره نحل ـ آیات 58
ـ قرآن کریم ـ سوره فاطر ـ آیه 17
ـ قرآن کریم ـ سوره انعام ـ آیه 99
ـ قرآن کریم ـ سوره یس ـ آیه 80
ـ قرآن کریم ـ سوره یوسف ـ آیات 43
ـ قرآن کریم ـ سوره حج ـ آیه 63
ـ قرآن کریم ـ سوره ق ـ آیه 7
ـ شرح نهج‌البلاغه ـ ابن ابی الحدید ـ جلد 16 ـ ص 22
ـ بحارالانوار ـ علامه محمد باقر مجلسی ـ جلد 78 ـ ص 330
ـ بحارالانوار ـ علامه محمد باقر مجلسی ـ جلد 83 ـ ص 248
ـ حلیه المتقین ـ علامه مجلسی ـ چاپ سوم ـ 1378 ـ صص 9 ـ 10 و 16
ـ فیزیک پزشکی ـ دکتر عباس تکاور ـ 77 ـ نورپردازان ـ صص 96 ـ 93 ـ 16 ـ 54
ـ اولین دانشگاه و آخرین پیامبر ـ شهید دکتر سید رضا پاک ‌نژاد ـ چاپ اسلامیه ـ 1361 ـ ص 128 ـ 151 ـ جلد 18
ـ اولین دانشگاه و آخرین پیامبر ـ شهید دکتر سید رضا پاک‌نژاد ـ جلد 5 ـ ص 172
ـ روانشناسی رنگها ـ دکتر ماکس لوشر ـ چاپ نوزدهم ـ 83 ص 7 ـ 8 ـ 17 ـ 18 ـ 19 ـ 20 ـ 21 ـ 25
ـ رنگها و طبیعت شفابخش آنها ـ کلاوس برندفلمار ـ شهناز آذرنیوش ـ چاپ دیبا ـ ص 25 ـ 24 ـ 36 ـ 43 ـ 66
ـ تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری ـ جلد 2 ـ ص 127
ـ فرات حیات ـ دبیرخانه هیأت‌های مذهبی دانشجویی ـ صص 90، 86 و 91
ـ اتاق آبی ـ سهراب سپهری ـ سروش ـ تهران ـ 83 ـ ص 12 ـ 16 ـ 21 ـ 25
ـ شفا برای همیشه ـ امی و الیس بیل هنکین ـ مترجم علی غفوری ـ زمستان 77 صص 41 ـ 42
ـ اصول روانشناسی مان ـ جلد اول ـ نرمان ل. مان ـ ترجمه دکتر ساعتچی ص 543
ـ کویر ـ دکتر علی شریعتی ـ صص 208 ـ 209
مجموعه مقالات همایش ملی قرآن و علوم طبیعی، تهیه و تنظیم دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، زیر نظر بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، تهران، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه و انتشارات سخن گستر، چاپ یکم ـ زمستان 1385.

من و همسرم یک زندگی عاشقانه داریم زیرا...

من و همسرم یک زندگی عاشقانه داریم زیرا...
1 - برای همدیگر وقت صرف می‌کنیم‌.


2 - به همه می‌گویم که دوستش دارم‌.

3 - برای قدردانی از محبت‌هایش‌، نامة عاشقانه‌ای برایش می‌نویسم‌.

4 - در جمع از او تعریف می‌کنم‌.

5 - وقتی غمگین است سعی می‌کنم ناراحتی‌اش را بفهمم و او را درک کنم‌.

6 - همیشه در اتفاقات خوب و مهم زندگی او را سهیم می‌کنم قبل از این که دیگران چیزی بدانند.

7 - در همه مراحل زندگی باهم برنامه ریزی می‌کنیم‌.

8 - همواره مراقبش هستم و به نیازهایش توجه خاصی نشان می‌دهم‌.

9 - آرامش را در همه حال حفظ می‌کنم‌.

10 - باورهایم را نسبت به او همواره حفظ می‌کنم‌.

11 - پس از به پایان رسیدن روزهای پرتحرک‌، شب‌ها همه چیز را برایش تعریف می‌کنم‌.

12 - اولین کسی هستم که تولدش را تبریک می‌گویم‌.

13 - به کارهایی که برایم انجام می‌دهد توجه می‌کنم و قدردان محبت‌های او هستم‌.

14 - ازدواجمان را از موهبت‌های الهی می‌دانم‌.

15 - برای سلامتی‌اش صدقه می‌دهم‌.

16 - در یک مکان یادداشتی محبت‌آمیز برایش پنهان می‌کنم و او را راهنمایی می‌کنم تا پیدایش کند.

17 - در همه لحظات زندگی با گذشت رفتار می‌کنم‌.

18 - سعی می‌کنم که همیشه سرزنده و شوخ طبع باشم‌.

19 - کارهایی که نشان دهندة محبتم نسبت به اوست برایش انجام می‌دهم‌.

20 - هرگاه از او خیلی عصبانی هستم به نکات مثبتش هم فکر می‌کنم‌.

21 - اگر احساس کنم از وسایل شخصی‌اش چیزی کم دارد ولی خودش نمی‌خرد، حتماً برایش تهیه می‌کنم‌.

22 - همه هدایایی را که به من داده است‌، از صمیم قلب دوست دارم‌.

23 - همیشه دل آرام یکدیگر هستیم.

ارتباط میان سبک های عشق و ویژگی های شخصیتی (2)

ارتباط میان سبک های عشق و ویژگی های شخصیتی (2)


 نظریه های عشق

هندریک در ذیل عنوان«مدل هایی برای توضیح عشق»، به دو عنوان«روان شناختی / اجتماعی» و «زیستی / طبیعی»اشاره می کند. رویکردهای طبیعت گرایانه دربدن، هیجان و میراث تکاملی ما ریشه دارد؛ به ویژه به عنوان تکامل مرتبط به مسائل جنسی. در رویکردهای اجتماعی روان شناختی، مفاهیمی مانند شناخت، انگیزه های اجتماعی، تعامل، ارتباط طبقه بندی های مختلف عشق وجود دارد.
هندریک، رویکردهای «زیستی /طبیعی»را شامل رویکرد «عشق شهوانی مشفقانه»(هاتفیلد)، «فرایندهای دلبستگی»(بالبی و . . . و هازان و شیور)و«نظریه ی تحول عشق»(دیدگاه طبقه بندی زیستی طبیعی)و رویکردهای «روان شناختی/اجتماعی»را شامل رویکرد الگویی، توسعه ی خود، مثلث عشق و سبک های عشق می داند.
اما آرون بدون هر گونه تفصیلی، نظریه های عشق را به سه دسته تقسیم می کند:یکی روان تحلیلگری براساس دیدگاهای پیروان فروید است؛ دیگری عبارت است ازبخشی از نظریه های یادگیری بر اساس دیدگاه های هرلد کلی و جان تیبوت؛ سوم متاثر ازمدل های گسترش خود که آرون و آرون طرح کرده اند.
تئوری ها را با رویکرد آرون پیش می بریم.

الف. نظریه های روان تحلیل گری

این نظریه پردازان به صورت سنتی بر انگیزه های ناهشیار تاکید می کنند. فرد برای تکرار روابط دوران کودکی با والدینش می خواهد با فردی که صفات ایده آلش را دارد (گمان یا فرافکنی می کند)ارتباط برقرار نماید. بعد از اینکه معشوق را واقعاً دید، منجر به یک رهایی احتمالی می شود.

ب. نظریه های یادگیری اجتماعی

نظریه های یادگیری اجتماعی در مورد عشق، نظریه ی وابستگی متقابل می باشد که کلی و تیبوت در سال 1978 پدید آوردند. دراین الگو جذابیت برای ارتباط با یک دوست یا در نهایت عشق به این دوست به عنوان موقعیتی توصیف می شود که در این موقعیت افراد یک رابطه را به عنوان پیامد مثبت دریافت می کنند. این عمل در ارتباط با انتظارات ارتباطی پایه ای است. درابعاد دیگر این مدل، عشق، به عنوان اشاره به موقعیتی درک می شود که در آن موقعیت یک دگرگونی که ازرفتار براساس پایه های علاقه به خود (فوری)نشئت گرفته و به رفتار بر اساس بنیان های توجه گسترده تبدیل می شود که این توجه گسترده شامل دوست و ارتباط نیز می شود. بنابراین، عشق، مستلزم آمادگی برای بیرونی سازی و حتی فداکاری برای فایده رساندن به دیگران می باشد.

ج. نظریه ی توسعه ی خود

الگوی توسعه ی خود را آرون ارائه کرده است. این الگو این گونه فرض می کند که مردم برای توسعه ی خود، انگیزه دارند. توسعه ی خود، شامل متغیرهایی مانند دیدگاه ها، توانایی ها و هویتی است که در اختیار«خود» قرار داده می شود. یکی از شیوه هایی که برای تحقیق این امرانجام می دهند، استفاده از«روابط نزدیک»است؛ زیرا در این روابط هر فرد، دیگران (یعنی، دیدگاه ها، توانایی ها و هویتشان)را تا حدی آن طور که هست، جزئی از این«خود» درک می کند. به ویژه در مورد عشق گفته می شود که عشق توصیف موقعیتی است که در آن، عاشق سطح بالایی از توسعه ی بالقوه را که در دسترس است و از ارتباط با فرد دیگری نشئت گرفته، ادراک می کند. اگراندازه ی توسعه یا توسعه ی بالقوه ادراک شده خیلی بالا باشد، تجربه ی عشق شدیدتر می شود. (مثل هنگامی که فرد وارد یک رابطه ی جدید می شود). (1)

روش تحقیق

با توجه به شرایط و اهداف تحقیق روش تحقیق انتخابی روش همبستگی انتخاب شد و برای محاسبه همبستگی از ضریب همبستگی اسپیرمن و برای تحلیل داده از برنامه رایانه ای SPSS استفاده شد.
جامعه ی آماری ما تمام دانشجویان دانشکده ی روان شناسی دانشگاه علامه طباطبایی و دانشجویان دانشکده ی علوم حدیث شهر ری هستند که ازمیان آنها افراد به صورت تصادفی انتخاب شدند و آزمون ها به اجرا درآمد. از این میان 140 آزمون به شیوه ی صحیح اجرا و به سرانجام رسید و متاسفانه به دلیل حساسیت گزینه های تست عشق بسیاری از آزمودنی ها از پاسخ به آن امتناع کردند.

ابزار پژوهش

برای اجرای این تحقیق از سه پرسشنامه استفاده شد. این پرسشنامه ها عبارت بودند از پرسشنامه ی شخصیتی NEO )60آیتمی)، پرسشنامه ی شخصیتی MMPI هفتاد و یک آیتمی، و پرسشنامه ی نگرش سنج سبک های عشق، LAS این سه پرسشنامه به این جهت انتخاب شد که اولاً بهترین ها درنوع خود هستند، یعنی برای ارزیابی عشق یکی از معتبرترین پرسشنامه ها پرسشنامه ی سبک های عشق هندریک است، و درمورد شخصیت و آسیب شناسی دو تست نخست از جایگاه ویژه ای برخوردارند. در ذیل، توضیحات مبسوطی برای هرکدام خواهد آمد.

پرسش نامه NEO

این پرسشنامه پنج عامل مهم شخصیتی را که هر عامل شش صفت در زیرمجموعه خود دارد ارزیابی و در مجموع سی صفت را بازشناسی می کند.
این پنج عامل بزرگ عبارت اند از:روان رنجوری، برون گرایی، گشودگی به تجربه، توافق ورزی و وجدان گرایی. (2)

آزمون NEO-FFI

کاستا و مک گری(1992)علاوه بر آزمون کامل، آزمون خلاصه شده ای نیز تدوین کردند که در راستای استفاده ی بیشتر و بهینه تر از تست شخصیت خودشان است. این کار برای آزمودنی هایی که وقت زیادی ندارند یا برای زمانی که اطلاعات کلی نیاز داریم مفید است. این تست را NEO-FFI نامیدند. این تست 60 آیتم دارد و پنج صفت اصلی را می سنجد. برای اجرای این تست باید افراد بالای هفده سال داشته باشد. دراین فرم برای هر عامل 12 آیتم طراحی شده است وهر آیتم بر حسب پاسخی که دریافت می کند از 0 تا 4 نمره گذاری شده است. ضریب پایانی 0/83، 0/75، 0/80، 0/79، 0/79 به ترتیب عوامل N,E,O, A, C به دست آمده است. (3)

پرسشنامه (MMPI (4))

آزمون MMPI را نخستین باردرسال 1943 استارک هاتاوی و چارنلی مک کینلی که در بیمارستان های دانشگاه مینوسوتا مشغول کار بودند، برای ارزیابی های تشخیصی طراحی کردند. این پرسش نامه دو نوع ویژگی را بررسی می کند:ویژگی های بالینی و اعتباری. مقیاس های بالینی اختلالات بالینی فرد را در کانون بررسی قرار می دهد، اما مقیاس های اعتباری، اعتبار پاسخ های آزمودنی را ارزیابی می کند.

مقیاس بالینی:

خود بیمارپنداری، افسردگی، هیستری، انحراف روانی اجتماعی، مردانگی -زنانگی، پارانویا، ضعف روانی، اسکیزوفرنیا، هیپو مانیا، درونگرایی اجتماعی. (5)
اجرای تست MMPI هم به صورت انفردای و هم به صورت گروهی ممکن است. این مطلب را به نقل از باچر آورده است. باچر یکی از پژوهشگران سرشناس MMPI است. که از دهه ی هفتاد تاکنون ده ها کتاب مقاله درنشریات معتبر نوشته است. اکثر کسانی که در مورد این آزمون تحقیق کرده اند، بسیاری از مطالب خود را به تحقیقات باچر نسبت داده و تحقیقات او را مرجع قرار داده اند. (6)

پرسشنامه LAS

پرسشنامه ی LAS را هندریک ساخته است، این پرسشنامه شش نوع سبک ارتباط عاشقانه را ارزیابی می کند. ازقوت های این پرسش نامه آن است که نگرش سنج است و حتی در مورد کسانی که هرگز رابطه عاشقانه نداشته اند نیز قابل اجرا است. هندریک این شش سبک را از جان لی وام گرفت وخود آنها هیچ تلاش نظری مستقلی برای دستیابی به این شش سازه انجام ندادند. و پرسش نامه ی خود را با تکیه بر کارهای لی طراحی نمودند.

اعتبار و روایی

تحقیقات زیادی در ارتباط و روایی این تست صورت گرفته است و استقبال روز افزون از آن سرتاسر دنیا نیز حاکی از این مطلب است. کنماسا (2004)درتحقیقی روایی تست لی را در ژاپن نشان داده است.
هندریک نیز در تحقیقی ارتباط بین LAS را با تست های دیگری که در رابطه با عشق هست مورد سنجش قرار داد و همسانی آنها را مورد تایید قرار داد. (7)

6-3- روش تجزیه و تحلیل

برای مقایسه این تست ها دو نوع مقایسه در نظر گرفته شده است:
1. بررسی همبستگی بین انواع سبک عشق و عوامل پنج گانه شخصیت NEO و 8 اختلال بالینی MMPI که از همبستگی پیرسون استفاده شد.
2. آزمون t مستقل برای مقایسه میانگین نمره های انواع سبک عشق در زنان و مردان است. بااستفاده ازاین آزمون تفاوت میانگین های معنادار را استخراج می کنیم.

پی نوشت ها :

* دانشجوی دکتری پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
** استاد دانشگاه علامه طباطبایی.
1. Aron, A, Love, Ensyclopedia of psychology, p: 472.
2. Conscientionsess.
3. میرتقی گروسی فرشی، هنجاریابی شخصیتی NEO و بررسی تحلیل ویژگی ها و ساختار عاملی آن بین دانشجویان دانشگاه های ایران، ص76.
4. Multipasic personality Inventory Minnessota.
5. گراهام، 1385.
6. از خوش، کاربرد آزمون های روانی و تشخیص بالینی، ص123.
7. Hendrick, S& Hendrick, C. love , Handbook of positive psychology, p.472.

منبع: نشریه روان شناسی و دین شماره 11

ارتباط میان سبک های عشق و ویژگی های شخصیتی (3)

ارتباط میان سبک های عشق و ویژگی های شخصیتی (3)


 یافته های تحقیق
مقایسه ی سبک های عشق مردان و زنان

آیا الگوی عشق زنانه و مردانه با هم تفاوت دارند یا خیر؟ تحقیق حاضر نشان می دهد که مردان و زنان تنها در دو مؤلفه عشق نمایشی و عشق ایثارگرانه با هم تفاوت دارند و در هر دو عشق مردان میانگین بالاتری دارند. برای مقایسه ی سبک های عشق بین زنان و مردان از آزمون t مستقل استفاده شد.
در سبک عشق نمایشی، همان طور که در جدول 2 نشان داده شده است، نمره ی t، 2/231 می باشد. آلفای مشاهده شده 0/023 است که در سطح 0/05 معنادار است. اختلاف بین دو میانگین 1/45 و انحراف استاندارد میانگین 0/67 است.
در سبک عشق ایثارگرانه نمره ی t ، به دست آمده 2/22 است. آلفای مشاهده شده 0/029 است که در سطح 0/05 معنادار است. اختلاف بین دو میانگین 2/39 و انحراف استاندار خطای میانگین 1/7 است.
پس در هر دو سبک عشق یعنی نمایشی و ایثارگرانه، میانگین مردان به صورت معناداری بالاتر از زنان است.
در عشق نمایشی فرد وانمود می کند که معشوقش را دوست دارد، اما معمولاً انگیزه های دیگری مانند انگیزه های جنسی یا مالی در کار است و حتی گاهی این افراد برای رسیدن به اهداف خود با چندین معشوقه یا معشوق ارتباط دارند و در صورت لزوم این ارتباطات را مخفی نگه می دارند.
بر اساس فرضیه های دوگانه خود که در دل خود چندین فرضیه جزئی تر را دارد تحلیل می شود. ابتدا دو فرضیه کلی را مطرح می کنیم.
فرضیه ی اول: بین عشق و شخصیت رابطه ی همبستگی وجود دارد؛
فرضیه ی دوم: بین سبک های عشق و عوامل شخصیت رابطه همبستگی وجود دارد. فرض همبستگی شش سبک عشق با عوامل و اختلالات شخصیت که در تحقیق حاضر از دو تست NEO و MMPI استفاده شده است، به دوازده فرضیه ی کوچک تر تقسیم می شود.
چنان که بیان شد، نخستین پرسش کلی و مهمی که طرح شد این بود که آیا اساساً بین عشق و شخصیت رابطه وجود دارد؟ این پرسش کلی ترین پرسش تحقیق حاضر است که پاسخ آن در مورد تست شخصیت نئو مثبت است. تحقیقاتی که با نرم افزار spss صورت گرفته بیانگر همبستگی مثبت بین نمره ی کلی شخصیت ( NEO) و نمره ی کلی عشق (las) می باشد. همبستگی آنها با 0/320 (با ضریب خطای 0/01 ) معنادار است.
البته بین نمره کلی MMPI با نمره کلی las همبستگی معناداری یافت نشد و تنها یک همبستگی 0/144 بدست آمد که معنادار نیست.
قبل از گزارش تحقیقات و جداول مربوط، یادآوری می کنیم که آزمون شخصیتی NEO از پنج عامل اصلی تشکیل می شود. این پنج عامل در بالای جدول ها ذکر شده است و آزمون MMPI در آزمون خلاصه ی شده 71 سوالی از هشت اختلال بحث می کند که در دومین جدول به آن اشاره شده است.
نخستین همبستگی که مورد ارزیابی قرار می گیرد رابطه ی سبک عشق پرشور با NEO و MMPI است. (بارزترین ویژگی این سبک از عشق، جذابیت بدنی و عاطفی شدید می باشد).
در (جدول 3) نشان داده شده است که تنها بین وجدان گرایی و عشق پرشور رابطه ی معنادار 0/258 با ضریب خطای 0/01 وجود دارد. و در بقیه جداول نمره ی معناداری مشاهده نمی شود.
دومین همبستگی که ارزیابی می شود، رابطه ی سبک عشق نمایشی با عوامل NEO می باشد. (بارزترین ویژگی این سبک از عشق، نمایش آن می باشد).
در این بخش تنها یک همبستگی معنادار نشان داده می شود و این رابطه ی معنادار 0/186 - با ضریب خطای 0/05 بین عامل توافق گرایی و سبک عشق نمایشی است؛ یعنی افرادی که این سبک عشق را دارند، در ویژگی توافق، به ویژه مخصوصاً در درازمدت، مشکل دارند و رابطه 0/186- از این مسئله حکایت دارد.
سومین همبستگی که ارزیابی می شود رابطه ی سبک عشق دوستانه با NEO است. (بارزترین ویژگی این سبک از عشق، دوستانه بودن آن می باشد).
نکته ی در خور توجه در جدول 3 آن است که سبک عشق دوستانه در سه ویژگی با عوامل شخصیت همبستگی دارد. نخستین مورد آن رابطه ی معنادار اما معکوس 0/210- بین این سبک از عشق با روان رنجوری در سطح 0/01 است و مورد دوم رابطه ی معنادار 0/226 بین این سبک از عشق با برون گرایی در سطح 0/05 می باشد که هر دوی آنها حائز اهمیت است. اما سومین همبستگی که مثبت است، بین وجدان گرایی و سبک عشق دوستانه می باشد، این رابطه 0/289 در سطح 0/01 است و این هر سه رابطه حرف های جالبی را در دل خود دارند که در فصل پنجم به آنها اشاره خواهد شد.
چهارمین همبستگی که ارزیابی می شود، رابطه ی سبک عشق منطقی با NEO و MMPI است. (بارزترین ویژگی این سبک از عشق ارزیابی عاقلانه و منطقی در آن می باشد).
با توجه به جدول (3) دو همبستگی بین عشق منطقی و توافق گرایی و وجدان گرایی قابل رؤیت است. همبستگی توافق گرایی 0/246 در سطح 0/01 و همبستگی وجدان گرایی 0/247 در سطح 0/01 می باشد.
پنجمین همبستگی مورد ارزیابی، رابطه ی سبک عشق وابسته ی وسواسی با NEO و MMPI است. (این سبک از عشق را عشق رمانتیک نیز می گویند که از ویژگی های آن، انحصار طلبی، وسواس، اضطراب، و رفتارهای پرشور است). با توجه به جدول (3) دو همبستگی مثبت و منفی بین عشق وابسته ی وسواسی و روان رنجوری و توافق گرایی دیده می شود. اندازه این رابطه ها از این قرار است: رابطه ی عشق وابسته ی وسواسی و عامل روان رنجوری 0/392 در سطح خطای 0/01 می باشد و رابطه ی همبستگی عشق وابسته ی وسواسی و عامل توافق گرایی که رابطه ای معکوس است، برابر با 0/209- در سطح معناداری 0/05 می باشد. در سطح صفات آسیب شناسانه فراوانی بالایی دارد و این همان سؤال و نقطه ی عزیمت این رساله بود و با شواهد بالینی همخوانی دارد.
از نکات جالب توجه این است که چهار سبک نخست عشق با هیچ یک از اختلالات موجود در تست MMPI همبستگی نشان ندادند و تنها دو سبک از سبک های عشق یعنی سبک عشق وابسته ی وسواسی (Mania) و سبک عشق ایثارگرانه (Agape) با برخی از اختلالات MMPI همبستگی نشان می دهد که اکنون به جزئیات آنها اشاره می شود:
رابطه ی همبستگی بین (مانیا) و عشق وابسته ی وسواسی 0/350 و در سطح 0/01 است.
رابطه ی همبستگی بین (اسکیزوفرنیا) و عشق وابسته ی وسواسی 0/381 و در سطح 0/01 است.
رابطه ی همبستگی بین (سایکاستنی) و عشق وابسته ی وسواسی 0/426 و در سطح 0/01 می باشد.
رابطه ی همبستگی بین (پارانوئیا) و عشق وابسته ی وسواسی 0/292 و در سطح 0/01 است.
رابطه ی همبستگی بین (سایکوپات) و عشق وابسته ی وسواسی 0/244 و در سطح 0/01 است.
در واقع یکی از پرسش های اصلی رساله، تا حدود زیادی پاسخ داده می شود و فرضیه ی مربوط اثبات می گردد که ان شاء الله به آنها خواهیم پرداخت.
پنجمین همبستگی مورد ارزیابی، رابطه ی سبک عشق ایثارگرانه با NEO می باشد (بارزترین ویژگی این عشق ایثارگرانه بودن آن است).
از جدول (3) متوجه می شویم که بین روان رنجوری و عشق ایثارگرانه رابطه ی 0/215 برقرار است.
و در سطح آسیب شناسانه جدول 4
رابطه ی همبستگی بین مانیا و عشق ایثارگرانه 0/236 و در سطح 0/01 است.
رابطه ی همبستگی بین اسکیزوفرنیا و عشق ایثارگرانه 0/196 و در سطح 0/05 است.
رابطه ی همبستگی بین سایکاستنی و عشق ایثارگرانه 0/196 و در سطح 0/05 است.

بحث و نتیجه گیری

چنان که بیان شد، اولی پرسش این بود که آیا اساساً بین عشق و شخصیت رابطه وجود دارد؟ تحقیق حاضر بیانگر همبستگی مثبت بین نمره ی کلی شخصیت (NEO) و نمره ی کلی (LAS) است.
این تحقیق با تحقیقات بسیاری همخوانی دارد، ده ها تحقیق دقیقاً در حوزه های شبیه این رساله انجام شده است که از پایه های شخصیتی عشق نشان دارد. «قصه های عشق» استرنبرگ که حاصل سال ها تحقیق اوست، بی ارتباط با یافته ی این رساله نیست؛ چراکه در آنجا نیز قصه هایی که افراد انتخاب می کردند بسیار شبیه هم بود. هیچگاه قصه های یک فرد با گشودگی به تجربه ی بالا با فردی که گشودگی پایینی دارد هماهنگ نیست و اگر قصه- که منظور همان ساختار شناختی و روان بنه های افراد است- شبیه هم نباشد، عشق آنها بسیار زود خواهد گسست و عشق هایی برای مدتی پایدار می ماند که قصه های عشق آنها شبیه به یکدیگر باشد.
تحقیقات بین رابطه ی دلبستگی و عشق نیز می تواند برای درک رابطه ی شخصیت و عشق یاری رسان باشد. علت آن نیز ثبات نسبی سبک شخصیت تا بزرگ سالی است که بعضی تحقیقات مثل تحقیق هازان و شیور (1987) ثبات نسبی آن را تا بزرگسالی به اثبات رسانده اند. شیور و هازان معتقدند که عشق رمانتیک را باید شکلی از دلبستگی در نظر گرفت. الگوی دلبستگی های اولیه ی کودکان، دلبستگی های دوران بزرگسالی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. برای مثال کودکان در صورتی که عاطفی (1) و مستقل (2) باقی بمانند، به احتمال زیاد به مادران خود دلبستگی ایمن پیدا می کنند. این کودکان به بزرگسالی تبدیل می شوند که با احساس صمیمیت آرامش می یابند و می توانند به کسانی که به آنها علاقه دارند، اعتماد و تکیه کنند. (3)
البته این مسئله به شکل های مختلف در کانون آزمایش قرار گرفته است و هاتفیلد و راپسون (2000) در مقاله ای می گویند، طرحواره های عشق تعیین کننده های متعددی دارند، اما تا اندازه ی زیادی، چنان که نظریه پردازان دلبستگی گفته اند، با تجارب اولیه کودکی ارتباط دارند؛ از این رو، نسبتاً ثابت اند.
تحقیقات مستقل نیز بسیار انجام شد؛ یعنی رابطه مستقیم عشق و شخصیت مورد ارزیابی آنها قرار گرفته است؛ مانند تحقیق آرنولد مارجری. او با استفاده از LAS سبک های عشق خود را ارزیابی و بین این سبک ها و شخصیت رابطه برقرار کرده است.
تحقیقات در این زمینه بسیار است که ذکر آنها باعث طولانی شدن متن می شود. اما نتیجه ای که از اثبات این فرضیه می گیریم آن است که اگر شخصیت در شکل گیری عشق و سبک های آن تاثیر دارد، تمام متغیرهایی که بر شخصیت اثر می گذارند نیز حائز اهمیت اند؛ لذا بخشی از آنها ژنتیکی و ارثی است و بخش دیگر تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم محیط می باشد. به همین دلیل برای آموزش مهارت های ارتباطی، به خصوص مهارت مقابله با عشق و درمان آن، باید به مؤلفه های شخصیتی توجه کرد.

رابطه ی سبک عشق پرشور (4) با شخصیت

این اولین فرضیه از فرضیه های ششگانه است که به سبک های عشق می پردازد و در رابطه ی سبک عشق پرشور با NEO . (بارزترین ویژگی این سبک از عشق، جذابیت بدنی و عاطفی شدید می باشد). در اینجا فقط بین وجدان گرایی (5) و سبک عشق پرشور رابطه معنادار وجود دارد.
اگر به مؤلفه های وجدان گرایی با دقت نظر کنیم، صفاتی مانند منظم، قابل اعتماد، سخت کوش، خود تنظیم، وقت شناس، دقیق، تمیز، برانگیخته و پر استقامت (6) را در ذیل این عامل خواهیم دید. از سویی دیگر افراد با این سبک عشق از روابط خود بسیار رضایت دارند و فرایند عاطفی آنها مثبت و پر حرارت است.
از اینکه همبستگی این سبک از عشق با وجدان گرایی بالا است نشان گر آن است که افراد با عشق پرشور استعداد مسئولیت پذیری بالایی دارند که در ادبیات استرنبرگ با مفهوم تعهد از آن یاد شده بود لذا برای ازدواج مخصوصا در فرهنگ ایرانی بسیار مناسب اند. البته این همبستگی موجود، بیان علیت نمی کند به همین دلیل نیاز باید به صورت خاص بررسی شود.

رابطه ی سبک عشق نمایشی با شخصیت

در پاسخ به یکی از فرضیات رابطه ی سبک عشق نمایشی با توافق گرایی است (7) که یکی از عامل های بزرگ شخصیت می باشد (بارزترین ویژگی این سبک از عشق، نمایش عشق است). در این بخش بین آن دو رابطه ی همبستگی منفی وجود دارد؛ یعنی این فرد در صفاتی مانند خوش قلب بودن، قابل اعتماد بودن، دارای حس همکاری، با گذشت بودن، خوش باور و مصمم بودن (8) ضعیف اند. چراکه به خود اجازه می دهد فرد دیگر را فریب دهد و صادقانه با او برخورد نکند و در نهایت این فرد در رابطه پارتنر (شریک) خود به نیازهای جسمی خود فکر می کند و دائم در تلاش است که با افراد جدیدی رابطه برقرار کند و همیشه این رابطه از نگاه پارتنرهای جایگزین مخفی می ماند. (9)

رابطه ی سبک عشق دوستانه با شخصیت

یکی دیگر از رابطه های مورد ارزیابی، رابطه ی سبک عشق دوستانه با NEO است. (بارزترین ویژگی این سبک از عشق، دوستانه بودن آن می باشد).
نکته ی در خور توجه آن است که سبک عشق دوستانه در سه ویژگی با تست شخصیت همبستگی دارد. نخستین مورد آن رابطه ی معنادار منفی بین این سبک از عشق با روان رنجوری است. و مورد دوم، همبستگی مثبت بین برون گرایی و سبک عشق دوستانه. آخرین رابطه بین سبک عشق دوستی و شخصیت، همبستگی مثبت سبک عشق دوستانه با وجدان گرایی (مسئولیت پذیری) است.
اگر این سه یافته را کنار هم بگذاریم نتایج بهتری می گیریم. افرادی که سبک عشق دوستانه دارند چند خصلت شخصیتی دارند که عبارت است از ثبات هیجانی، برون گرایی، و مسئولیت پذیری. وقتی می گوییم فرد ثبات هیجانی دارد و روان رنجور نیست یعنی صفاتی مثل نگران، عصبی، هیجانی، نامطمئن، بی کفایت و ترسو بودن (10) در او کمتر است. این صفات با بهداشت روانی در تعارض است و لذا از همین یافته متوجه می شویم افرادی که قادرند روابط دوستانه داشته باشند، از بهداشت روان بالایی برخوردار هستند.
از همبستگی بین سبک عشق دوستانه و عامل شخصیتی وجدان گرایی متوجه می شویم که این افراد معمولاً افرادی با احساس مسئولیت بالا مخصوصاً در قبال دوستان خود هستند. این خصلت در کنار برون گرایی و پایین بودن گشودگی به تجربه می تواند در استمرار روابط دوستانه یاری بخش باشد، به ویژه اگر سبک عشق فرد مقابل نیز از همین سنخ باشد.
وقتی گشودگی به تجربه پایین باشد به این معناست که فرد خیلی علاقه ای به تجارب جدید ندارد ولذا در مسائل دوست یابی تنوع طلبی بالایی ندارد. این افراد چون برون گرا هستند با افراد زیادی رابطه دارند و معمولاً روابط آنها خیلی عمیق نمی شود؛ از این رو، اگر شرایط عمومی دوستیابی فراهم آید، دوستی عمیق شکل خواهد گرفت.

رابطه ی سبک عشق منطقی با شخصیت

نخستین نکته ی در خور توجه، همبستگی مثبت بین سبک عشق منطقی و دو عامل شخصیتی توافق گرایی و وجدان گرایی می باشد. (بارزترین ویژگی این سبک از عشق ارزیابی منطقی در آن است.) در فرهنگ ما و بسیاری از فرهنگ های دنیا این سبک از عواطف در نوعی از خواستگاری های سنتی وجود دارد که فرد مشخصات و شرایطی را برای شریک زندگی خود مشخص و بر اساس این مشخصات فرد مورد نظر انتخاب می کند. چنین افرادی بر اساس این تحقیق از توافق بالا و همچنین وجدان گرایی و حس مسئولیت پذیری بالایی برخوردارند. در واقع این سبک از عشق، نوعی انتخاب عاقلانه است.

رابطه سبک عشق وابسته وسواسی با شخصیت

مهم ترین همبستگی مورد ارزیابی، رابطه سبک عشق وابسته ی وسواسی با NEO می باشد. (این سبک از عشق را عشق رمانتیک نیز می گویند که از ویژگی های آن انحصارطلبی، وسواس، اضطراب، و رفتارهای پرشور است).

الف. همبستگی مثبت با روان رنجوری

افراد با سبک عشق وابسته ی وسواسی با صفات روان رنجورانه یعنی صفاتی مثل نگران، عصبی، هیجانی، نامطمئن، بی کفایت و ترسوبودن همبستگی مثبت دارند. (11) این تحقیق شبیه تحقیقی است که کنماسا در ژاپن انجام داده است. افراد عاشق (عشق وابسته ی وسواسی) به شدت با صفات اضطراب، (12) حسادت (13) و دشمنی (14) همبستگی نشان می دهند. او از لی (1988) نقل می کند که عاشقان وابسته ی وسواسی احساس نیاز شدیدی به عاشق شدن و نشان دادن حساسیت شدید نسبت به معشوق دارند. (15)
در تحقیق آرنولد نیز شواهدی برای تایید روان رنجوری مشاهده می شود. مثلاً همبستگی مثبت عشق وابسته ی وسواسی (mania) با تحقیر(16)، افسردگی مهاد، (17) اجتنابی (18) و اضطراب نشان داده است. (19)

ب. همبستگی منفی با توافق گرایی

پذیرش این همبستگی منفی در ابتدای امر کمی سخت است؛ چراکه عاشق وابسته ی وسواسی در مسیر رسیدن به معشوقش گاهی تا حد بیمار شدن و خودکشی پیش می رود چگونه ویژگی توافق گرایی اش پایین است. علت این امر آن است که با توجه به همبستگی مثبت این سبک از عشق با صفات روان رنجورانه، و بعضی از صفات بیمارگونه، در واقع بی تابی او در قبال معشوق جنبه ی وابستگی دارد که فرد برای فرار از اضطراب درونی به چهره ای که گمان می کند که می تواند موضوع دلبستگی او باشد پناه می برد. به هر حال احساس حسادت او، و عدم تحمل دیدن معشوقش با دیگران، و ... هم در سطح مشاهدات معمولی قابل مشاهده است و هم برخی محققان مانند کنماسا آن را نشان داده اند. معمولاً این افراد پیوسته نگران از دست دادن معشوق خود هستند، در حالی که توافق گرایی مشتمل بر صفاتی مانند خوش قلب، خوش خلق، قابل اعتماد، دارای حس همکاری، با گذشت، خوش باور و مصمم بودن می باشد که عاشق وابسته وسواسی به ویژه در حالت های شدید از آنها دور است. تحقیق آرنولد (1995)،‌ کنماسا (2004)، لی (1988) با یافته های بالا همسو هستند.

رابطه ی سبک عشق ایثارگرانه با شخصیت

آخرین همبستگی مورد ارزیابی، رابطه ی سبک عشق ایثارگرانه (Agape) با NEO می باشد (بارزترین ویژگی این عشق، ایثارگرانه بودن آن است). یافته ها نشان می دهد بین روان رنجوری و عشق ایثارگرانه رابطه ی همبستگی مثبت معنادار وجود دارد.
احتمالاً این همبستگی از نوعی زیرساخت های اضطرابی حکایت دارد؛ یعنی افرادی که به طور کامل خود را وقف کس دیگر می کنند گرایش های روان رنجورانه دارند که این مسئله در تحقیقات متعددی خود را نشان داده است.
تحقیق کنماسا (2004) نیز همبستگی مشابهی را بین سبک عشق ایثارگرانه و دشمنی، حسادت و اضطراب نشان می دهد. یافته ی کنماسا مشابه بخشی دیگر از تحقیق او درباره ی سبک عشق وابسته ی وسواسی است؛ یعنی کنماسا در هر دو سبک عشق ایثارگرانه و وابسته ی وسواسی این سه همبستگی را یافته است.
در تحقیق دیگری مالانداین و دیویس (1994) بین عزت و سبک عشق ایثارگرانه رابطه ی معکوس یافته اند. یعنی این افراد عزت نفس پایینی دارند.
آرنولد (1995) نیز بین سبک عشق ایثارگرانه و بعضی از ویژگی های منفی اختلال شخصیت مثل وابستگی (20) و اجبار (21) و ... همبستگی مثبت معناداری را برقرار کرده است. تحقیقات دیگری نیز در این باره هست که این اطلاعات را تایید می نماید.
عاشق ایثارگر حاضر است تمام دارایی خود را فدای معشوق خود نماید، حاضر است تمام یا اکثر اوقات خود را مصروف معشوق خود کند و ... افراط و نبودن کنترل از مؤلفه های شاخص آن است.

پی نوشت ها :

* دانشجوی دکتری پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
** استاد دانشگاه علامه طباطبایی.
1. Affectionate.
2. Independent.
3. C.f: Hazan, C & shaver, p. R. "A biased overview of the study of love"
, Journal of social and Relationship, vol.5.
4. Erose.
5. Responsibility.
6. پروین، شخصیت (نظریه و پژوهش)، ص281.
7. Agreeableness.
8. پروین، همان، ص218.
9. Hendrick, S & Hendrick, c, Ibid.
10. پروین، همان.
11. همان.
12. Anxiety.
13. Jealousy.
14.Envy.
15. Kanemasa, Yuji, social bebavior and personality , love style and romantic love Experinces in Japan. vol 32(3)و p. 265-281.
16. Debasement.
17. Major Depres.
18. Avoidanct.
19. Arnold, Margery. E. Love style perception in Relation to personality function. p:23.
20. Dependent.
21. Compulsive.

منابع:
ازخوش، کاربرد آزمون های روانی و تشخیص بالینی، تهران، روان، 1379.
دادستان، پریرخ، روان شناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، تهران، سمت، 1380.
راس، آلن، روان شناسی شخصیت، ترجمه سیاوش جمالفر، تهران، بعثت، 1375.
فروم، اریک، هنر عشق ورزیدن، ترجمه پوری سلطانی، چاپ هیجدهم، تهران، مروارید، 1376.
گروسی فرشی، میرتقی، «هنجاریابی شخصیتی NEO و بررسی تحلیلی ویژگی ها و ساختار عاملی آن بین دانشجویان دانشگاه های ایران»، پایان نامه دکتری دانشگاه تربیت مدرس، 1377.
گلمن، دانیل، هوش هیجانی، ترجمه نسرین پارسا، تهران، رشد، 1380.
لورنس ای، پروین، اولیور پی. جان، شخصیت (نظریه و پژوهش)، ترجمه محمدجعفر جوادی، تهران، آییژ، 1381.
Aron, A, love , Ensyclopedia of psychology, Oxford: OXFORD, 1998.
Arnold, Margery, E,Love Style perception in Relation to personality function, www. eric. ed. gov, 1995.
costa, p.T. Jr & McCrae, R. R. Revised NEO personality Inventery(NEO-pi-R)&(NEO-FFI): professoinal manual. odessa, FI: psychological Assessment Resource, 1992.
Hatfield, E, "The effect of selfesteem on romantic linking", Journal of Experimintal social psychology, 1965.
Hatfield, E,The passionat love scale, Handbook of sexulity related measures: A compendium Thousand Oaks. CA: saga pablication, 1986.
Hatfield, E, ea al, "passionat love: How early it began?" Journal of psychology and Human sexuality, 1988.
Hatfield, E,Rapson, R. love and Attachment processes, Handbook of Emotions , New York, London: The Guilford press, 2000.
Hazan, c & shaver , p.R، Abiased overview of the study of love ،journal of social and Relationship ،vol.5،1988
.Hazan, c & shaver , p. "Romantic Love conceptualize as an Attachment process", Journal of personality and social psychology, 1987.
Hendrick, s & Hendrick, c, "A Theory and Method of love" Journal of personality and social psychology, 1986.
Hendrick, s & Hendrick, c,Journal of personality and social psychology? Does it measure up: Research on love, 1989.
Hendrick, S & Hendrick, c, Rommantic love , Thousand Oaks, CA: saga, 1992.
Hendrick, S & Hendrick, c, Love, Handbook of positive psychology, Oxford: oxford, 2002.
Kanemasa, Yuji, social Behavior and personality, love style and Romantic love Experiences in Japan, 2004.
Lee, J. A. Colours of lofe:An exploration of the ways of loving , Toronto, New perss, 1973.
Reik, T. straus, Farrar: New York, love and lust of Rubin, Z, Measurment of romantic love. Journal of personality & social psychology, 1970.
sternberg, R. F. & Barnes, M. L(Eds), the psychology of love. New Haven, CT: Yale University press 1988.
Waller, N. G & shaver, p. R. The importante of nongenetic influences on romantic love style, psychological science, 1994.
منبع: نشریه روان شناسی و دین شماره 11

بررسی رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در بین دانشجویان به تفکیک

بررسی رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در بین دانشجویان به تفکیک جنسیت و وضعیت تاهل (1)


 چکیده

هدف این تحقیق بررسی رابطه ی دین داری با میزان شادمانی در بین دانشجویان است. برای انجام تحقیق حاضر، تعداد 756 دانشجو به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای از بین دانشجویان دانشگاه های آزاد اسلامی منطقه ی دو انتخاب شدند. سپس مقیاس عمل به باورهای دینی (معبد) و پرسش نامه شادمانی آکسفورد درباره ی آنها اجرا شد. پس از جمع آوری داده ها، فرضیه های تحقیق با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t آزموده شدند. در نتیجه نشان داد که بین دین داری و میزان شادمانی رابطه ی مثبت و معنادار وجود دارد (p<0/01). رابطه دین داری و میزان شادمانی در بین دانشجویان مذکر قوی تر است؛ این رابطه در بین دانشجویان مجرد و متاهل متفاوت نیست. میزان دین داری افراد مؤنث از افراد مذکر بیشتر است؛ اما تفاوت معناداری بین میزان شادمانی آنها وجود ندارد. همچنین نتیجه ی تحقیق نشان داد افراد متاهل در مقایسه با افراد مجرد دین دارترند؛ اما بین میزان شادمانی آنها تفاوت معناداری وجود ندارد.
کلید واژه ها: دین داری، شادمانی، دانشجویان.

مقدمه

روان شناسی، بیشتر به دلیل تاریخچه ی آن، با عوامل بیماری زای ذهن انسان سرو کار داشته است؛ عواملی مانند: اضطراب، افسردگی، روان رنجوری ها، وسواس ها، پارانوئیا و هذیان ها. هدف محققان آن است که بیماران را از حالت منفی به طبیعی خنثی یا به گفته ی رواشناس دانشگاه پنسیلوانیا، مارتین سلیگمن، «از منفی پنج به صفر» برسانند. (1) در دهه های اخیر، تعدادی از محققان روان شناسی جرئت کرده اند قلمرو تاریک بیماری های روانی را به شادمانی و شفای روانی تبدیل کنند. برای مثال، هلیگن در برخی از تحقیقات خود بر خوش بینی- صفتی که نشان داده شده است با سلامت جسمانی خوب، افسردگی و بیماری روانی کمتر، زندگی طولانی تر و شادمانی بیشتر مرتبط است- تمرکز کرده است.
این جنبش که روان شناسی مثبت نگر نام دارد، خواهان تغییر از پرداختن به آسیب ها به سوی بهینه کردن کیفیت زندگی است. (2) این جنبش در پی آن است که از نقاط قوت انسان ها به منزله ی سپری در برابر بیماری روانی بهره گیرد. در واقع، روان شناسان مثبت نگر به مطالعه ی علمی توان مندی ها و قابلیت ها و آنچه برای مردم مناسب است، اختصاص دارد. (3) هدف آن است که درک علمی متعادل و کامل تری از تجارب اوج، تجارب سطح پایین (صفر) و آنچه در بین این دو قرار دارد، به دست آید. روان شناسان مثبت نگر معتقدند علم و عمل کامل روان شناسی باید درک رنج کشیدن و شادمانی، تعامل آنها و مداخلات معتبری که هم رنج را کاهش دهد و هم شادمانی را افزایش دهد، در برگیرد.
از بنیادی ترین مفاهیم مطرح در جنبش روان شناسی مثبت نگر، مفهوم شادکامی است. به عقیده ی ارسطو، دست کم سه نوع شادی وجود دارد؛ در پایین ترین سطح، نظریه ی مردم عادی است که شادی را همان لذت می دانند. در سطح بالاتر از آن، مردمی با فرهنگ بالاتر معتقدند شادی همان موفقیت و کامیابی است. نوع سوم شادی، به زعم ارسطو، شادی ناشی از معنویت است. (4) آرگایل، مارتین و لو (5) بر این باورند هنگامی که از مردم پرسیده می شود منظور از شادمانی چیست، آنها دو نوع پاسخ را مطرح می کنند: الف. حالت هیجانی مثبتی مانند لذت؛ ب. راضی بودن از زندگی به طور کلی یا جنبه های مختلف آن بنابراین، به نظر می رسد شادمانی دست کم دو جزء اساسی (عاطفی و شناختی) دارد. با وجود این، شادکامی متضاد افسردگی نیست؛ اما نبود افسردگی، شرط لازم برای رسیدن به شادکامی است. به نظر آرگایل و همکاران، اگر شادمانی تنها متضاد افسردگی باشد، نیازی به اندازه گیری و بررسی آن نیست؛ زیرا افسردگی به خوبی شناخته شده است. وی باور دارد که سه جزء اساسی شادمانی عبارت اند از: هیجان مثبت، رضایت از زندگی و نبود هیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب. لو و همکارانش دریافتند که روابط مثبت با دیگران، هدفمند بودن زندگی، رشد شخصیتی، دوست داشتن دیگران و طبیعت نیز از اجزای شادمانی هستند. (6) آرگایل (2001) بین احساس خوش و شادمانی، تمایز قائل می شود. به نظر وی، احساس خوشی یکی از رایج ترین شیوه هایی است که افراد با آن شادمانی خود را تعریف می کنند. (7)
پژوهش های انجام شده درباره ی شادی نشان می دهد که افکار و رفتارهای افراد شاد، سازگارانه و کمک کننده است. این افراد با دیدگاه روشن به امور می نگرند؛ دعا و نیایش می خوانند؛ برای حل مسائل مستقیماً تلاش می کنند و به موقع از دیگران کمک می طلبند. از طرف دیگر، افراد ناشاد، بدبینانه می اندیشند و با همین حالت عمل می کنند؛ در خیالات فرو می روند؛ خود و دیگران را سرزنش می کنند و از کار کردن برای حل مشکلات اجتناب می ورزند. از این روی، تندرستی ذهنی در بردارنده ی قوانین مهمی است که به وسیله ی تاثیر احساسات بر همه ی ابعاد رفتار انسان و پیشرفت او (شامل سلامت فیزیکی و روانی، پیشرفت مهارتی و آموزشی، صلاحیت اجتماعی و ایجاد روابط مثبت اجتماعی) قابل تشخیص است. (8) به رغم پژوهش های بسیار زیاد و شناسایی بسیاری از همبسته ها و تعیین کننده های شادمانی، به نظر می رسد انجام پژوهش های بیشتر در این حوزه لازم و ضروری است.
در ایجاد شادمانی که به قضاوت فرد، به درجه یا میزان مطلوبیت کل زندگی اش اطلاق می گردد، عوامل بسیاری موثر شناخته شده اند؛ مانند: ثروت، سلامتی، مذهب، حمایت اجتماعی، اشتغال، تفریح و ... . (9) با توجه به اینکه ما در یک کشور مذهبی زندگی می کنیم و اعتقادات دینی و عمل بر اساس آموزه های دینی در فرهنگ ما اهمیت ویژه ای دارد، از جمله عوامل مؤثر در شادمانی، دین داری است.
دین داری یک نظام عملی مبتنی بر اعتقادات است که در قلمرو ابعاد فردی و اجتماعی از جانب پروردگار برای هدایت انسان ها در مسیر رشد و کمال الهی ارسال شده و شامل عقاید، باورها، نگرش ها و رفتارهایی است که با هم پیوند دارند و یک احساس جامعیت را برای فرد تدارک می بیند. (10) جیمز و پرات دین را به منزله ی شناخت، عاطفه و رفتاری که از آگاهی یا تعامل ادراک شده با هستی ماوراالطبیعه که فرض می شود نقش مهمی در امور انسان بازی می کند، تعریف می کنند. (11)
میرز (2000) معتقد است ایمان مذهبی تاثیر زیادی بر میزان شادمانی دارد. ایمان مورد نظر میرز، ایمانی است که حمایت اجتماعی، هدف مندی، احساس پذیرفته شدن و امیدواری را برای فرد به ارمغان می آورد. از نظر گریلی، (12) فعالیت های مذهبی کارکردهایی دارند که در نهایت موجب افزایش شادمانی فرد می گردند. هیلز و آرگایل در بیان این کارکردها به مواردی از جمله احساس اتصال با معبودی بسیار قدرتمند و مقدس، عشق، برابری و احساس در جمع بودن اشاره می کنند. (13)
مطالعات اخیر نشان داده اند اعتقادات شخصی و درگیری در جوامع مذهبی، منابع مهم مقابله با وقایع آسیب زا هستند. (14) بسیاری از مطالعات، شواهدی برای رابطه ی مثبت بین دین داری و سلامتی فراهم کرده اند. (15) بیشتر مطالعات موجود در ادبیات جامع، دست کم یک ارتباط مثبت بین درگیری مذهبی و شاخص های سلامتی (شادمانی، رضایت از زندگی، روحیه، عاطفه مثبت) گزارش کرده اند. خدمت و درگیری مذهبی نیز به طور چشمگیری با سلامت جسمانی، سلامت روانی، طول عمر، و رشد پس از ضربه مرتبط شناخته شده اند. (16) همچنین تحقیقات، ارتباط دین داری با خود کنترلی، پیشرفت در مدرسه، رضایت از زناشویی، نرخ پایین جرم و بزهکاری و سوء مصرف مواد را آشکار ساخته اند.
دین داری به طور معناداری با سلامت روانی نیز مرتبط است. اسمیت، مک کالو و پول (2003) دریافتند که مذهبی بودن با میزان پایین نشانه های افسردگی مرتبط است. افزون بر این،برخی شاخص های مذهبی بودن حتی ارتباط منفی قوی تری با نشانه های افسردگی دارد؛ در حالی که شاخص های مقابله ی مذهبی منفی و انگیزش مذهبی بیرون به طور مثبتی با نشانه های افسردگی مرتبط است.
فرا تحلیل پانزده مطالعه درباره ی رابطه ی دین داری و پیشرفت در مدرسه نشان داد که دین داری با متوسط نمره های آزمون پیشرفت مرتبط است. ارتباط دین داری با شاخص های سازگار اجتماعی به حوزه زناشویی نیز توسعه یافته است. مرور فراتحلیل چندین مطالعه نشان داد که بزرگ سالان مذهبی متاهل، به احتمال زیاد در طی زمان متاهل باقی می مانند و سطوح رضایت زناشویی بالاتر و تعهد زناشویی بیشتری دارند. (17)
پترسون و هوانگ (2003) با مطالعه ی گروهی از مسلمانان، پیشنهاد کردند که مذهبی بودن با مقابله ی مذهبی مرتبط است که خود، با خوشبینی ارتباط دارد. همچنین مطالعات نشان داده اند خوش بینی بین مذهبی بودن و سلامت روان شناختی میانجی است. (18) های در سال 1982 در تحقیق خود گزارش کرد که 61 درصد کسانی که در مراسم مذهبی شرکت می کنند، احساس آرامش و شادمانی می کنند. (19)
تحقیقات مختلف نشان داده اند افرادی که زیاد در فعالیت های مذهبی درگیر هستند یا افرادی که گزارش می دهند مذهب جنبه ی اصلی زندگی شان است، سلامت ذهنی نسبتاً بالا، (20) نشانه های افسردگی نسبتاً کمتر (21) و زندگی نسبتاً طولانی تری (22) از همتایان کمتر مذهبی شان دارند.
کیم و دیگران (2004) به این نتیجه رسیدند که دین با هیجانات مثبت مانند خوش خلقی، مهربانی، اعتماد به نفس، توجه و آرامش رابطه مثبت دارد. دسموند و همکاران (2008) دریافتند که دین داری، حتی بعد از کنترل جنس، سن، نژاد، موقعیت اجتماعی- اقتصادی، تحصیلات والدین، ساختار خانواده و دلبستگی والدین به طور مثبت و معناداری با خودکنترلی مرتبط است. جعفری و همکاران (23) رابطه ی بین کارآیی خانواده و دین داری و سلامت روان دانشجویان را مطالعه کردند؛ یافته های تحقیق آنها نشان داد که بین کارآیی خانواده، و دین داری و سلامت روان دانشجویان رابطه ی معنادار وجود دارد؛ اما بین این رابطه ی در دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود نداشت. فقیهی و همکاران (24) رابطه بین توکل به خدا و اضطراب در دانشجویان دانشگاه تهران را مطالعه کردند؛ نتیجه تحقیق آنها نشان داد تعداد دانشجویانی که میزان توکل آنها بالاست، از گروهی که توکل آنها در سطح پایین قرار دارد، کمتر است. در این تحقیق، رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در بین دانشجویان مطالعه شده است.

فرضیه های تحقیق

1. بین دین داری و میزان شادمانی دانشجویان رابطه وجود دارد.
2. رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در دانشجویان مذکر و مؤنث متفاوت است.
3. رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در دانشجویان مجرد و متاهل متفاوت است.
4. میزان دین داری دانشجویان مذکر و مؤنث متفاوت است.
5. میزان شادمانی دانشجویان مذکر و مؤنث متفاوت است .
6. میزان دین داری دانشجویان متاهل و مجرد متفاوت است.
7. میزان شادمانی دانشجویان متاهل و مجرد متفاوت است.

روش شناسی پژوهش

روش پژوهش: حاضر از نوع همبستگی و علّی - مقایسه ای است. جامعه پژوهش: نیز شامل همه دانشجویان دانشگاه های آزاد اسلامی منطقه دو (25) در نیمسال اول سال تحصیلی 88-89 می باشد.

نمونه و روش نمونه گیری

نمونه ی مورد مطالعه در این پژوهش 800 نفر بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای از بین همه دانشجویان انتخاب شدند. گفتنی است که از 800 نفر نمونه ی مورد مطالعه، 44 مورد که پرسش نامه های آنها دارای اشکال بود، کنار گذاشته شد و در نهایت پرسش نامه ی 756 آزمودنی تحلیل شده از این تعداد، 432 مورد مذکر و 324 مورد مؤنث بودند. (26)

ابزارهای اندازه گیری

در این پژوهش از دو پرسشنامه ی استاندارد شده برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است:
الف) مقیاس عمل به باورهای دینی (معبد): این آزمون توسط گلزاری (1379) ساخته شده است. آزمون معبد دارای 25 ماده است که عمل به باورهای دینی را اندازه گیری می کند. هر پرسش پنج گزینه دارد که از صفر تا چهار نمره گذاری می شود. بدین ترتیب کمترین نمره ی کل(صفر) به معنای عمل نکردن به هیچ یک از باورهای دینی، و بیشترین نمره (100) نشان دهنده ی عمل به همه ی باورهای دینی به شمار می آید. آزمون معبد برای 894 نفر دانشجو و 53 جوان زندانی (جمعاً 947 نفر) اجرا شده است که مشخصات روان سنجی آن به این شرح گزارش شده است: پایایی این آزمون از طریق بازآزمایی 0/76 و از طریق دو نیمه کردن 0/91 و ضریب آلفای کرونباخ 0/94 همچنین آزمون دارای اعتبار محتوای (صورت و منطقی) بالاست. (27) در این تحقیق، ضریب آلفای کرونباخ برای آزمون معبد 0/909 به دست آمد.
ب) پرسش نامه شادکامی اکسفورد: این ابزار در سال 1989 توسط آرجیل و لو تهیه شده است. این پرسش نامه 29 ماده چهار گزینه ای دارد که گزینه های آن به ترتیب از 0 تا 3 نمره گذاری می شود و جمع نمره ی مواد 29 گانه، نمره ی کل مقیاس را تشکیل می دهد. نمره ی کل آزمودنی از 0 تا 87 در نوسان است. آرجیل و همکاران ضریب آلفای 0/90 را با 347 آزمودنی گزارش کردند. (28) علی پور و نوربالا (1378) در مطالعه ی خود نشان دادند که تمام مواد 29 گانه آزمون با نمره ی کل، همبستگی بالایی دارند. آلفای کرونباخ 0/93 و پایایی دو نیمه کردن آزمون 0/92 گزارش شد. همچنین پایایی بازآزمایی پرسش نامه پس از سه هفته79/0(n=25) بود. برای بررسی روایی صوری پرسش نامه، از 10 کارشناس نظرخواهی شده است که همگی توان سنجش شادکامی را توسط این آزمون تایید کرده اند. (29) در این تحقیق آلفای کرونباخ برای پرسش نامه 0/926 به دست آمد.

پی نوشت ها :

* استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر.
1.Wallis, Claudia, The new science of happiness, p. 3.
2. الهام فتاح زاده، مقایسه کیفیت زندگی و عملکرد خانواده در کارکنان خشنود و ناخشنود پالایشگاه شازند اراک، ص34.
3. seligman, M, Nansookpark, T, peterson, ch, positive psychology progress, American psychologist،v6 , N541, p. 410-421.
4. مایکل آیزنک، همیشه شاد باشید، ترجمه زهرا چلونگر، ص19.
5. علی پور و نوربالا، «بررسی مقدماتی پایایی و روایی پرسشنامه شادکامی اکسفورد در دانشجویان دانشگاه های تهران»، اندیشه و رفتار، س5، ش1 و 2، ص55-65.
6. همان.
7. شبنم کنعانی، بررسی اثربخشی مشاوره گروهی با رویکرد شادمانی فوردایس بر افزایش رضایت شغلی معلمان دوره راهنمایی مدارس دولتی منطقه 5 شهر تهران، ص12.
8. Bridges, L. J. Background for community level work on emotional well- being in adolescence: Reviewing the literature on contributing factors, p. 9-15..
9. آرگایل، روان شناسی شادی، ص260.
10. خدیجه آرین، بررسی رابطه دین داری و روان درمانی ایرانیان مقیم کانادا، ترجمه بهرامی و همکاران، ص8-25.
11. Mccullough, Michael et al . Religion, self - Regulation, and self - control: Associations, Explanation, and implications, psychological Bulletin, vol 135, No 1, p. 69.
12. میر شاه جعفری و همکاران، شادمانی و عوامل موثر بر‌ آن، ص51.
13. همان.
14. Smith , B. W, et al, Noah revisited: Relioious coping by church members and the impact of 1993 Midwest flood , Journal of community psychology, V28. p. 171.
15. Miller , W. R. et al, spiritulity and health an emeging research field , American psychologist, V58, p. 24-35.
16.Chan, Chiristian s, Rhodes, Jean E, Religiousness and psychological distress of women after Hurricane katrina, p. 8.
17. Tarakshwar, N, swank , A. B, & et al, The sanctification of nature and theological conservatism. A study of opposing religious correlates of environmentalism, Review of Religious Research , p. 381.
18. Chan, Chiristian s, Rhodes, Jean E,Ibid.
19. میر شاه جعفری و همکاران، همان.
20. Mccullough, Michael E et al , Religiousness and the trajectory of self - rating health across adulthood, personality and social psychology Bulletin, Vol, 31, No 3, p. 1-14.
21. smith, T. B, Mccullough, M. E, & poll, J, Religiousness and depression: Evidence for a main affect and the moderation influence of stressful life events, psychological Bulletin, V. 129, p. 614-636.
22. McCullough, M. E, et al, Religious involvement and mortality: Ameta- analytic review, Health psychology, 19, p. 211-222.
23. اصغر جعفری و همکاران، «رابطه بین کارایی خانواده و دین داری و سلامت روان و مقایسه آن بین دانشجویان دختر و پسر»، تازه ها و پژوهش های مشاوره، ج6، ش22، ص107.
24. علی نقی فقیهی و همکاران، «بررسی الگوی دینداری از منظر قران و سنت»، اندیشه دینی، ش19، ص41.
25. شامل دانشگاه های آزاد اسلامی استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان.
26. برای تحقیقات همبستگی دست کم لازم است سی نفر برای نمونه انتخاب شوند؛ ولی برای افزایش دقت مطالعه و کاهش خطا، لازم است تعداد نمونه افزایش یابد. در تحقیق حاضر نیز با توجه به نوع تحقیق و گسترده بودن جامعه ی مورد مطالعه و برای افزایش دقت مطالعه این تعداد نمونه انتخاب شدند.
27. گلزاری، مقیاس عمل به باورهای دینی، خلاصه مقاله همایش دین و بهداشت روان، ص121-122.
28. علی پور و نوربالا، همان.
29. همان.

منبع: نشریه روان شناسی و دین شماره 11

بررسی رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در بین دانشجویان به تفکیک

بررسی رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در بین دانشجویان به تفکیک جنسیت و وضعیت تاهل (2)


 روش اجرای تحقیق

ابتدا منابع نظری متغیرها مطالعه شد. سپس فهرست دانشگاه های آزاد موجود در منطقه دو تهیه، ده دانشگاه به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شد. در ادامه با توجه به تعداد دانشجویان هر واحد دانشگاهی، تعداد نمونه برای آنها مشخص شد و با مراجعه به واحدهای دانشگاهی، در چند نوبت پرسش نامه ها در اختیار دانشجویان قرار گرفت. پس از توضیح، درباره ی هدف از اجرای پرسش نامه و شیوه ی پاسخ دهی، از آنها خواسته شد صادقانه به پرسش نامه ها پاسخ دهند. سپس پرسش نامه ها جمع آوری شد و پرسش نامه هایی که به دقت پاسخ داده نشده بودند یا اشکال داشتند، حذف شدند. در نهایت 756 پرسش نامه باقی ماند که تحلیل شد.

روش آماری تجزیه و تحلیل داده ها

در پژوهش حاضر، از روش های آمار توصیفی از جمله فراوانی، میانگین و انحراف معیار برای توصیف وضعیت آزمودنی ها در متغیرهای مورد مطالعه، و از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t مستقل برای آزمون فرضیه های تحقیق استفاده شده است.

یافته های تحقیق

جدول 1 بیانگر شاخص های توصیفی از جمله فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد نمونه ی مورد مطالعه در متغیرهای دین داری و شادمانی است.
** همبستگی در سطح 0/01 معنادار است (دو دامنه)
فرضیه ی اول تحقیق: بین دین داری و میزان شادمانی رابطه وجود دارد.
توجه به جدول 2 نشان می دهد که بین دین داری و شادمانی (0/198) همبستگی وجود دارد و این همبستگی در سطح 0/01 معنادار است. بنابراین، فرضیه ی اول تحقیق تایید می شود. به عبارت دیگر، با 99 درصد اطمینان می توان نتیجه گرفت که بین دین داری و شادمانی رابطه ی مثبت و مسقیم وجود دارد.
** همبستگی در سطح 0/01 معنادار است.
* همبستگی در سطح 0/05 معنادار است.
فرضیه ی دوم تحقیق: رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در دانشجویان مذکر و مؤنث متفاوت است.
توجه به جدول 3 نشان می دهد که بین دین داری و شادمانی در پسران (0/285) همبستگی وجود دارد و این همبستگی در سطح 0/01 معنادار است. همچنین بین دین داری و شادمانی در دخترانی (0/135) همبستگی وجود دارد و این همبستگی در سطح 0/05 معنادار است. مقایسه ی ضرایب همبستگی مزبور با استفاده از فیشر نشان می دهد که تفاوت ضریب های همبستگی در سطح 0/05 معنادار است. بنابراین، فرضیه ی دوم تحقیق تایید می شود و با 95 درصد اطمینان می توان نتیجه گرفت که رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در دانشجویان مذکر و مؤنث متفاوت، و این رابطه در پسران قوی تر است.
فرضیه ی سوم تحقیق: رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در دانشجویان مجرد و متاهل متفاوت است.
توجه به جدول 3 نشان می دهد که همبستگی بین دینداری و شادمانی در دانشجویان مجرد 0/180 و در دانشجویان متاهل 0/273 است و این همبستگی در سطح 0/01 معنادار است. مقایسه ی ضریب های همبستگی مزبور با استفاده از فیشر نشان می دهد که تفاوت ضریب های همبستگی معنادار نیست. بنابراین، فرضیه ی سوم تحقیق رد می شود و می توان نتیجه گرفت رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در دانشجویان مجرد و متاهل متفاوت نیست.
فرضیه چهارم تحقیق: میزان دین داری دانشجویان مذکر و مؤنث متفاوت است.
جدول شماره 4: شاخص های توصیفی و نتایج آزمون t برای مقایسه میانگین متغیرهای مورد مطالعه با تفکیک جنسیت
جدول 4 بیانگر شاخص های توصیفی و نتایج آزمون t برای مقایسه متغیرهای مورد مطالعه با تفکیک جنسیت است. توجه به این جدول نشان می دهد که در متغیر دین داری، تفاوت میانگین های دو گروه (4/205) در سطح 0/001 معنادار است. بنابراین، فرضیه ی چهارم تحقیق تایید می شود و با 99 درصد اطمینان می توان نتیجه گرفت که میزان دین داری دانشجویان مذکر و مؤنث متفاوت است. از آنجا که میانگین نمره های دین داری افراد مؤنث بیشتر است، می توان گفت میزان دین داری افراد مؤنث از افراد مذکر بیشتر است.
فرضیه ی پنجم تحقیق: میزان شادمانی دانشجویان مذکر و مؤنث متفاوت است.
همچنین توجه به جدول 4 نشان می دهد که تفاوت میانگین های دو گروه (0/238) در متغیر شادمانی معنادار نیست. بنابراین، فرضیه ی پنجم تحقیق رد می شود. در نتیجه، بین میزان شادمانی افراد مؤنث و مذکر، تفاوت معناداری وجود ندارد.
فرضیه ی ششم تحقیق: میزان دین داری دانشجویان متاهل و مجرد متفاوت است.
جدول 5 بیانگر شاخص های توصیفی و نتایج آزمون t برای مقایسه میانگین متغیرهای مورد مطالعه با تفکیک وضعیت تاهل است. توجه به این جدول نشان می دهد که تفاوت میانگین های دو گروه (6/226) در متغیر دین داری در سطح 0/01 معنادار است. بنابراین، فرضیه ی ششم تحقیق تایید می شود و می توان نتیجه گرفت بین میزان دینداری دو گروه، تفاوت معناداری وجود دارد و چون میانگین نمره های افراد متاهل بیشتر است پس دین داری افراد متاهل بیشتر از افراد مجرد است.
فرضیه ی هفتم تحقیق: میزان شادمانی دانشجویان متاهل و مجرد متفاوت است.
درباره ی متغیر شادمانی نیز توجه به جدول 5 نشان می دهد که تفاوت میانگین دو گروه (2/234) معنادار نیست. بنابراین، فرضیه ی هفتم تحقیق رد می شود. در نتیجه، بین میزان شادمانی افراد مجرد و متاهل تفاوت معناداری وجود ندارد.

نتیجه گیری

هدف تحقیق حاضر تعیین رابطه ی دین داری و میزان شادمانی در بین دانشجویان بود. برای انجام این تحقیق، تعدادی از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب، و آزمون های دین داری و شادمانی درباره ی آنها اجرا شد. پس از جمع آوری داده ها، فرضیه های تحقیق با استفاده از روش های آماری مناسب مورد آزمون قرار گرفت. نتیجه ی آزمون فرضیه ی اول تحقیق نشان داد که بین دین داری و شادمانی رابطه ی مثبت و مستقیم وجود دارد. نتیجه ی تحقیق حاضر، با نتیجه ی تحقیق هالمان، هونک و دمور (1987) که نشان داد فعالیت های مذهبی از جمله حضور در کلیسا بر شادمانی افراد می افزاید، همخوان است. همچنین نتیجه ی این تحقیق با نتایج تحقیقات زیادی که نشان داده اند افرادی که زیاد در فعالیت های دینی شرکت می کنند یا افرادی که گزارش می دهند دین جنبه ی اصلی زندگی شان است و گرایش دارند که سلامت ذهنی نسبتاً بالا (1) نشانه های افسردگی نسبتاً کمتر (2) و زندگی نسبتاً طولانی تری (3) از همتایان کمتر مذهبی شان داشته باشند، همخوان است. کیم و دیگران (2004) نشان دادند که دین داری با هیجانات مثبت مثل خوش خلقی، مهربانی، اعتماد به نفس، توجه و آرامش رابطه ی مثبت دارد. همچنین نتیجه ی تحقیق حاضر با نتایج تحقیقات جعفری و همکاران (1386) که بین دین داری و سلامت روان رابطه ی مثبت یافتند، همخوان است.
آزمون فرضیه ی دوم تحقیق نشان داد که رابطه ی دین داری و شادمانی در دانشجویان مذکر قوی تر است. این یافته بدین معناست که شادمانی افراد مذکر نسبت به افراد مونث به میزان زیادی به دین داری آنها وابسته است و با ارتقای باورها و اعمال مذهبی آنان شادمانی بیشتری را می توان انتظار داشت. آزمون فرضیه ی سوم تحقیق نشان داد رابطه ی دینداری و شادمانی در بین دانشجویان مجرد و متاهل متفاوت نیست؛ به این معنا که شادمانی افراد مجرد و متاهل به یک اندازه به دین داری آنها وابسته است. آزمون فرضیه چهارم تحقیق نشان داد میزان دین داری افراد مؤنث از افراد مذکر بیشتر است. نتیجه ی این فرضیه با نتیجه ی تحقیق استراک (2002) همخوان است که مردان و زنان 49 ملت را از لحاظ تفاوت های جنسیتی در دین داری بررسی کرد و گزارش کرد که در هر مورد درصد بیشتری از زنان نسبت به مردان مذهبی ترند. مطالعه ی والتر و داوی (1998) نیز نشان داد زنان در هر شاخص دین داری از مردان قوی ترند. از جمله فرضیه های آنها برای توجیه این تفاوت های جنسی در دین داری، تفاوت در نوع جامعه پذیری و ویژگی های شخصیتی مربوط به جنس بود. میلر و استراک (2002) نیز بر اساس شواهد میان فرهنگی گسترده پیشنهاد کرده اند مکانیسم های جسمانی، به ویژه دارا بودن تستوسترون، زیربنای رفتارهای مخاطره آمیز بیشتر و دین داری کمتر از جانب مردان است.
آزمون فرضیه ی پنجم تحقیق نیز نشان داد تفاوت معناداری بین میزان شادمانی افراد مذکر و مؤنث وجود ندارد. این نتیجه با نظر آیزنک (4) همخوان است که معتقد است زن و مرد از نظر شادمانی و رضایت کلی با یکدیگر متفاوت نیستند و مهم ترین تفاوت احساسی بین زن و مرد این است که زنان تغییرپذیری بیشتری دارند؛ یعنی هم عاطفه مثبت و هم عاطفه منفی بیشتری دارند. دینر و همکاران (1999) معتقدند میزان شادمانی زنان و مردان برابر است؛ اما هنگامی که افسردگی را در نظر می گیریم، موضوع تا حدی پیچیده می شود. به این صورت که با وجود شادی یکسان زنان و مردان، افسردگی در زنان بیشتر از مردان است. توضیح این امر توسط دینر و همکاران این است که زنان در مقایسه با مردان هم عاطفه ی منفی بیشتر و هم عاطفه ی مثبت بیشتری را تجربه می کنند و برآیند این دو عاطفه، شادی زنان و مردان را یکسان می سازد.
آزمون فرضیه ی ششم تحقیق نیز نشان داد که افراد متاهل در مقایسه با افراد مجرد دین داری بیشتری دارند. شاید یکی از تبیین های این نتیجه، بالارفتن سن و پی بردن عمیق تر به نقش دین و آموزه های دینی زندگی باشد. آزمون فرضیه ی هفتم تحقیق نیز نشان داد که بین میزان شادمانی افراد متاهل و افراد مجرد تفاوت معناداری وجود ندارد. این نتیجه با نتیجه ی مطالعه میرز (2000) که دریافت افراد متاهل از میزان شادمانی بیشتری برخوردارند، همخوان نیست. این ناهمخوانی را می توان به نمونه ی مورد مطالعه نسبت داد؛ زیرا دانشجویان متاهل افزون بر رسیدگی به امور مربوط به ازدواج و خانه داری، باید به امور تحصیلی و درسی نیز برسند و دور از انتظار نیست که شادمانی آنها با افراد مجرد متفاوت نبوده و حتی کمتر باشد.
مذهب، نظام های معنا و ساختارهای اجتماعی فراهم می کند و رفتار را تنظیم می کند. مذهب با نسبت دادن ارزش به رفتارهای خاص به مردم کمک می کند تا اهدافی را برای درگیر شدن در رفتارهای خاص (مانند کم کردن وزن) و اجتناب از رفتارهای دیگر (مانند مصرف الکل) ایجاد کنند که می تواند سلامت جسمانی و روانی را ارتقا دهد. در حقیقت، به نظر می رسد دین داری، درگیر شدن در رفتارهای ارتقا دهنده ی سلامتی مانند ورزش و غیره را افزایش می دهد.
دین داری همچنین به طور معناداری با سلامت روانی مرتبط است. تحقیقات (5) نشان داده اند دین داری با میزان پایین نشانه های افسردگی مرتبط است. افزون بر این، برخی شاخص های مذهبی بودن مانند مقابله مذهبی مثبت، انگیزه ی مذهبی درونی، و مفاهیم مثبت از خداوند حتی ارتباط منفی قوی تری با نشانه های افسردگی دارد؛ در حالی که شاخص های مقابله ی مذهبی و انگیزش مذهبی بیرونی به طور مثبتی با نشانه های افسردگی مرتبط است.
درگیری مذهبی، تعداد رفتارها و نگرش هایی را که تاثیر مثبتی بر سلامتی دارند، ارتقا می دهد. افراد مذهبی در مقایسه با افراد غیرمذهبی از نظر اجتماعی فعال تر هستند و سطوح بالای حمایت اجتماعی را دارند. مذهبی بودن همچنین با سطوح بالای خوش بینی و امید همراه است که هر دو ویژگی اشخاص دارای سلامتی و رضایت از زندگی است. بنابراین، ارتباط بین مذهبی بودن و سلامتی به نظر می رسد هم توسط منابع روانی اجتماعی میان فردی محور مانند حمایت اجتماعی، و منابع روانی اجتماعی درون فردی محور مانند امید و خوش بینی تعدیل می شود. مطالعات (برای مثال کوینیگ و همکاران، 2001) نشان داده اند آنهایی که در دین داری بالا هستند، سطوح بالاتری از حمایت اجتماعی درک شده دارند. افزون بر این، سودمندی های اجتماعی، مذهبی بودن با حس خوش بینی همراه است. رابطه ی مثبت و معنادار دین داری با میزان شادمانی در تحقیق حاضر نیز تاییدی است بر ادبیات موجود که می تواند کاربردهای مفیدی در زمینه تامین بهداشت روانی، ارتقای شادمانی و بهبود روحیه ی دانشجویان داشته باشد.
یافته های این مطالعه، نقش دینداری را، به ویژه برای کسانی که اعتقادات دینی دارند در شادمانی برجسته می کند. از این رو، فراهم کنندگان بهداشت روان دانشجویان باید این عامل را در نظر بگیرند و در مداخله های خود از این عامل استفاده کنند. چون طرح مطالعه ی حاضر از نوع همبستگی است، نه آزمایشی. بنابراین، ادعای روابط علی در میان متغیرهای مورد مطالعه ممکن نیست. چه می توان نتیجه گرفت که بین دین داری و میزان شادمانی رابطه وجود دارد، اما نمی توان ادعا کرد دین داری علت شادمانی است. این محدودیت ها ارزش یافته های فعلی را نمی کاهد، اما نتایجی که می توان درباره ی متغیرهای مورد مطالعه گرفت را محدود می کند.

پی نوشت ها :

* استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر.
1. Mccullough, Michael E et al , Religiousness and the trajectory of self - rating health across adulthood, personality and social psychology Bulletin, Vol, 31, N 3, p. 1-14.
2. smith, T. B, Mccullough, M. E, & poll, J, Religiousness and depression: Evidence for a main affect and the moderation influence of stressful life events, psychological Bulletin, V. 129, p. 614-636.
3. McCullough, M. E, et al, Religious involvement and mortality: Ameta- analytic review, Health psychology,v 19, p. 211-222.
4. شبنم کنعانی، همان.
5. smith, T. B, Mccullough, M. E, & poll, J, Religiousness and depression: Evidence for a main affect and the moderation influence of stressful life events, psychological Bulletin, V. 129, p. 614-636.

منابع:
آرگایل، م، روان شناسی شادی، ترجمه ف، بهرامی، م. گوهری انارکی، ح.ط. نشاط دوست و ح. پالاهنگ، اصفهان، انتشارات جهاد دانشگاهی، 1382.
آرین، خدیجه، بررسی رابطه دینداری و روان درمانی ایرانیان مقیم کانادا، رساله دکتری، تهران، دانشگاه علامه طباطبائی، 1378.
آیزنک، مایکل، همیشه شاد باشید، ترجمه زهرا چلونگر، تهران، نسل نواندیش، 1378.
جعفری، اصغر؛ جمشید صدری، و قربان فتحی اقدم، «رابطه بین کارآیی خانواده و دینداری و سلامت روان و مقایسه آن بین دانشجویان دختر و پسر»، تازه ها و پژوهش های مشاوره، ج6، ش22، 1386.
علی پور، احمد؛ نوربالا، احمدعلی، «بررسی مقدماتی پایایی و روایی پرسشنامه شادکامی اکسفورد در دانشجویان دانشگاه های تهران»، اندیشه و رفتار، س5، ش1 و 2 ، 1378.
فتاح زاده، الهام، «مقایسه کیفیت زندگی و عملکرد خانواده در کارکنان خشنود و ناخشنود پالایشگاه شازند اراک»، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی اراک، 1388.
فقیهی؛ خدایاری فرد؛ غباری بناب، و شکوهی یکتا، «بررسی الگوی دینداری از منظر قرآن و سنت»، فصلنامه اندیشه دینی، شماره 19، 1385.
کنعانی، شبنم، «بررسی اثر بخشی مشاوره گروهی با رویکرد شادمانی فوردایس بر افزایش رضایت شغلی معلمان دوره راهنمایی مدارس دولتی منطقه 5 شهر تهران»، پایان نامه کارشناسی ارشد، واحد علوم و تحقیقات تهران، 1385.
گلزاری، م، مقیاس عمل به باورهای دینی، خلاصه مقاله همایش دین و بهداشت روان، 1379.
میرشاه جعفری، ابراهیم و دیگران، «شادمانی و عوامل مؤثر برآن»، تازه های علوم شناختی، سال 4، شماره 3، 1381.
Argyle,M, The psychology of happiness, Landon: Rutledge, 2001.
Bridges, L. j, et a, Background for community level work on emotional well- being in adolescence: Reviewing the literature on contributing factors. http:// www. children. org/ files/kemotional. pdf.
chan , christian, s, Rhodes, Jean E, Religiousness and psychological distress of women after Hurricane katrina, University of Massachusetts, Boston, 2008.
Desmond, S. A, et al, Religion, prosocial learning, self control and delinquency, Manuscript submitted for publication, 2008.
Dinere, E, et al, subjective well- being three decades of well- being, psychological Bulletin, 1999.
George, L. Explaining the relationship between religious involvement and health, psychological inquiry, v. 13, 2000.
Kim, y. M& Others, "spirituality and affect: A function of changes in religious affiliation", Journal of family psychology, V. 3.2004.
Koeing ,H. et al, Handbook of religion & Health , Oxford, England: Oxford university press, 2001.
Mccullough, Michael E et al..،Religiousness and the trajectory of self - rating health across adulthood personality and social psychology Bulletin،vol،31،2005
Mccullough, Michael E ،et al . Religion, self - Regulation, and self - control: Associations, Explanation, and implications, psychological Bulletin, v.135, 2009.
McCullough, M. E, et al, Religious involvement and mortality: Ameta- analytic review, Health psychology, v19, 2000.
Miller,W. R, & ,Thoresen, C.E, spirituality and health an emerging research field, American psychologist, v58,2003.
Miller, Alan and Rodney stark , Gender and religiousness: can socialization explanations be saved? American Journal of sociology, v107(6) 2002.
Myers, D. G, The friends and faith of happy people. American psychologist, v55, 2000.
peterson, & Huang, B. The effect of religious- spiritual coping on positive attitudes of adult Muslim refugees kosovo and Bosnia, The international Journal for the psychology of religion, v13, 2003.
seligman, M, Nansookpark, T, peterson, ch, positive psychology progress, American psychologist, v6, 2002.
Smith , B. W, et al, Noah revisited: Rlioious coping by church members and the impact of 1993 Midwest flood , Journal of community psychology, V28.,2000.
smith, T. B, Mccullough, M. E, & poll, J, Religiousness and depression: Evidence for a main affect and the moderation influence of stressful life events, psychological Bulletin, V. 129,2003.
stark, Rodney, physiology and faith: Addressing the universal gender difference in religious commitment. Journal for the scientific study of Religion, v. 41(3)، 2002.
Tarakshwar, N. swank , A. B. & et al , The sanctification of nature and theological conservatism. A study of opposing religious correlates of environmentalism, Review of Religious Research, V. 42, 2001.
Wallis, claudia, the new science of happiness. Time Magazine , los Angeles, 2004.
Walter, Tony and Grace Davie,The religiosity of women in the modern west, British journalof sociology v49. 1998.
منبع: نشریه روان شناسی و دین شماره 11

ابعاد جهت گیری مذهبی و مرزهای ارتباطی خانواده: یک همبستگی بنیادی

ابعاد جهت گیری مذهبی و مرزهای ارتباطی خانواده: یک همبستگی بنیادی (1)


 چکیده

پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی ابعاد جهت گیری مذهبی با مرزهای ارتباطی خانواده صورت گرفته است. جامعه ی آماری این پژوهش را کلیه ی خانواده های ساکن در شهرستان نکا تشکیل می دهند. گروه نمونه شامل 100 زوج بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه ی «ابعاد جهت گیری مذهبی، بهرامی احسان 1381» و پرسشنامه ی محقق ساخته «مرزهای ارتباطی خانواده» بودند. ضریب پایایی پرسشنامه ابعاد جهت گیری بین 0/91 و 0/85 گزارش شده است و ضریب پایایی پرسشنامه مرزهای ارتباطی خانواده 0/67 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل چند متغیری همبستگی بنیادی استفاده شد. نتایج نخستین همبستگی بنیادی نشان داد که با افزایش مذهب گرایی و ارزنده سازی و کاهش سازمان نیافتگی، تنیدگی مرزهای بیرون خانواده و مرزهای بهنجار درون خانواده کاهش می یابند. همچنین نتایج دومین همبستگی بنیادی نشان داد که با افزایش مذهب گرایی و ارزنده سازی مذهبی، تنیدگی مرزهای درون و بیرون خانواده، گسستگی مرزهای درون خانواده و مرزهای بهنجار درون خانواده کاهش می یابند.
کلید واژه ها: جهت گیری مذهبی، مرزهای ارتباطی، خانواده.

مقدمه

خانواده چیزی بیش از مجموعه افرادی است که در یک فضای مادی و روانی خاص به سر می برند. خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که مجموعه ای قواعد و اصول را ابداع، و برای اعضای خود نقش های متنوعی تعیین می کند. (1) خانواده درمانی ساختاری فرض می کند که خانواده ها یک الگوی ارتباطی قابل ملاحظه با دیگران دارند و از این رو، می توان تعامل خرده سیستمی متفاوتی از قبیل زیرمجموعه والدینی، زیر مجموعه برادر - خواهری را مشاهده کرد. (2) خرده سیستم ها، زیر مجموعه های درون الگوی بزرگ تر خانواده اند که هر یک نقش خاص خود را دارند که باید انجام دهند. مرزهای قابل تعریفی بین این زیرمجموعه ها وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. (3) از دیدگاه خانواده درمانی ساختاری که بر نظریه ی سیستم ها مبتنی است، مرزها خطوط نامرئی هستند که افراد یا زیر منظومه ها را از نظر روانی از هم جدا می کنند (4) و به تشکیل زیر سیستم های خانواده می انجامند. (5) مرزهای درون خانواده از لحاظ انعطاف پذیری یا نفوذپذیری با یکدیگر تفاوت دارند، و میزان دسترسی به هر خرده نظام، ماهیت و فراوانی ارتباط و تماس میان اعضای خانواده را تعیین می کند. نوع مرزها در روابط بین اعضای خانواده تاثیر دارند. (6)
بر طبق دیدگاه خانواده درمانی ساختاری، مرزها می توانند، گسسته، درهم تنیده و بهنجار باشند. در مرزهای گسسته یا خشک، ساختار سالم، نظم یا قدرت دیده نمی شود، و پیوند بین اعضای خانواده ضعیف است. (7) اعضای خانواده های با مرز گسسته، ممکن است مستقلانه عمل کنند، اما گرفتار یک احساس استقلال مسخ شده اند و از فقدان حس وفاداری و تعلق و قابلیت بهم وابستگی و طلب حمایت مورد نیاز رنج می برند. (8) در این خانواده ها رابط بین افراد بسیار خشک و سخت است و رفتارهای اعضا روی هم تاثیر کمی دارد. (9) مرزهای درهم تنیده به شدت گنگ و نامتمایزند. بنابراین به سادگی از سوی سایر اعضای خانواده مورد تجاوز قرار می گیرند و مرزهای هر خرده نظام درخانواده های به هم تنیده، در حدی ناچیز تفکیک شده است و به سادگی می توان از آن عبور کرد. (10) رفتار یک عضو خانواده بی درنگ روی دیگران اثر می گذارد، و استرس یکی از افراد شدیداً از مرزها عبور می کند و به سرعت در سایر زیر منظومه ها منعکس می شود. (11) در مرزهای بهنجار یا واضح، هر یک از خرده نظام ها در عین اینکه مستقل از هم عمل می کنند، با هم متحدند. اعضای هر خرده نظام در عملکرد خرده نظام دیگر مداخله نمی کنند و سلسله مراتب قدرت در خانواده برقرار می باشد. (12) یکی از عوامل مؤثر در تعیین نوع مرزهای درون خانواده، مذهب و جهت گیری مذهبی است.
مذهب سیستم سازمان یافته ای از باور شامل مشارکت، سنت، ارزش های اخلاقی، رسومات، مشارکت در یک جامعه دینی برای اعتقاد راسخ تر به خدا یا یک قدرت برتر است. (13) جهت گیری مذهبی به منزله ی مرجعیت بخشیدن به ساختار روابط و مناسبات انسان در تمام ابعاد آن، در پرتو رابطه انسان با خدا تعریف شده است. (14) باورهای مذهبی شیوه های مؤثری برای مقابله با مصائب، تجارب دردناک و نشانه های بیماری است و همچنین در زمان مشکلات و ناراحتی ها بر چگونگی روابط انسانی اثر می گذارد. (15)
باورهای مذهبی اعضای یک خانواده می تواند بر شیوه ی ارتباط آنها با یکدیگر و حفظ جایگاه و مرزهایی که بین اعضای خانواده وجود دارد، تاثیر زیادی داشته باشد. (16)
بین مذهب و خانواده رابطه ای دو طرفه وجود دارد؛ اعمال و عقاید مذهبی می توانند نیروی تازه ای به خانواده و اعضای آن ببخشند و به ترتیب مشارکتشان را در تجارب معنوی بیشتر و ایمان اعضا را قوی تر کنند. به علاوه، اعمال و باورهای مذهبی ناگوار و ناراحت کننده می تواند به خانواده و اعضایش و روابط آنها آسیب وارد کند. (17) تحقیقات نشان داده است که مذهب در چگونگی روابط بین اعضای خانواده تاثیر دارد و جهت گیری مذهبی تا حد زیادی تعیین کننده ی نوع روابط بین اعضای خانواده است (18) و به عنوان بخش مکمل و یکپارچه ی یک ازدواج تلقی می گردد (19). برای مثال در پژوهش اروین (2008) مشخص گردید که مذهب همبستگی معناداری با روابط اعضا در خانواده دارد. تحقیقاتی که آثار اعمال و باورهای مذهبی و درگیری جمعی را روی عملکرد خانواده، شیوه های والدینی، پویایی های خانواده و پیوندهای بین نسلی بررسی می کنند، در حال افزایش است. محققان پی برده اند که حوزه ی وسیعی از سنت های دینی مطابق با خانواده های معاصر است. (20) با این حال پژوهشی که به طور مستقیم نقش مذهب و جهت گیری مذهبی را در نوع و شکل گیری مرزهای خانواده در کانون بررسی قرار داده باشد، یافت نشد. با توجه به اینکه جامعه ی ایران جامعه ای مذهبی شناخته می شود و از آنجا که مذهب و ابعاد جهت گیری مذهبی در روابط بین اعضای خانواده نقش مهمی را ایفا می کنند، پرداختن به نقش مذهب در روابط خانوادگی ضروری به نظر می رسد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی ابعاد جهت گیری مذهبی با مرزهای ارتباطی خانواده است. بر این اساس پرسش های پژوهش حاضر عبارت اند از: 1- آیا بین مؤلفه های جهت گیری مذهبی (مذهب گرایی، سازمان نیافتگی، ارزنده سازی و کامجویی) و مؤلفه های مرزهای ارتباطی خانواده (تنیدگی مرزهای بیرون از خانواده، تنیدگی مرزهای درون خانواده، گسستگی مرزهای بیرون خانواده، گسستگی مرزهای درون خانواده، بهنجاری مرزهای بیرون خانواده و بهنجاری مرزهای درون خانواده) رابطه وجود دارد؟ 2. هر یک از مؤلفه های جهت گیری مذهبی به چه میزان مؤلفه های مرزهای ارتباطی خانواده را تبیین می کنند؟

روش شناسی پژوهش

جامعه ی آماری، نمونه و روش نمونه گیری

پژوهش حاضر در چارچوب یک طرح غیرآزمایشی، از نوع همبستگی انجام شده است. جامعه ی آماری این پژوهش کلیه ی خانواده های ساکن در شهرستان نکاست؛ خانواده هایی که بین والدین آنها بین 25 تا 50 ساله و دارای فرزند بودند. نمونه ی مورد نظر شامل 100 خانواده بود که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند و مورد آزمون قرار گرفتند. روش نمونه گیری بدین شکل بود که با مراجعه به شهرداری نکا و تهیه ی نقشه خیابان ها، هر خیابان به عنوان یک خوشه در نظر گرفته شد. سپس از هر خوشه 5 خوشه به صورت تصادف انتخاب شد و از هر خوشه 20 خانواده که ویژگی مورد نظر را دارا بودند، انتخاب شدند. بدین ترتیب از بین خوشه ها 100 خانواده انتخاب شدند و به پرسشنامه های مربوط به پژوهش پاسخ دادند. گفتنی است که پیش از تکمیل پرسشنامه های مورد نظر توسط آزمودنی ها، پژوهشگران توضیحاتی در زمینه ی هدف پژوهش و شیوه ی تکمیل مقیاس های به کار برده شده برای آزمودنی ها ارائه کردند. برای بررسی داده ها از میانگین، انحراف معیار، همبستگی پیرسون و همبستگی بنیادی با استفاده از نرم افزار SAS استفاده شد. تحلیل همبستگی بنیادی رابطه ی دو مجموعه متغیر را در یک گروه بررسی می کند. (21) قبل از تحلیل داده ها، پیش فرض های تحلیل واریانس چند متغیری، بررسی و نتایج چولگی و کشیدگی متغیرها نشان داد که توزیع نمره های آزمون ها نرمال است. مجموعه متغیرهای پیشین را چهار متغیر (مذهب گرایی، سازمان نیافتگی، ارزنده سازی و کامجویی) و مجموعه متغیرهای ملاک را شش متغیر (تنیدگی مرزهای بیرون از خانواده، تنیدگی مرزهای درون خانواده، گسستگی مرزهای بیرون خانواده، گسستگی مرزهای درون خانواده، بهنجاری مرزهای بیرون خانواده و بهنجاری مرزهای درون خانواده)، تشکیل می دهند.

ابزار سنجش

1. مقیاس جهت گیری مذهبی: این مقیاس را بهرامی احسان ساخته و دارای 64 ماده است که آزمودنی ها به هر یک از مواد بر اساس مقیاس لیکرتی از «هرگز» تا «کاملاً درست» پاسخ می دهند. این مقیاس شامل چهار خرده مقیاس می شود که هر یک از خرده مقیاس ها ابعاد متفاوتی را می سنجد. این چهار خرده مقیاس عبارت اند از: 1. جهت گیری مذهبی یا مذهب گرایی با 28 گویه؛ 2. سازمان نیافتگی مذهبی با 19 گویه؛ 3. ارزنده سازی مذهبی با 9 گویه؛ 4. کامجویی با 8 گویه. این مقیاس را بهرامی احسان (1381) در ایران هنجاریابی کرده است و ضریب پایایی این فرم بین 0/91 و 0/85 گزارش شده است. همچنین روایی محتوایی و سازه آن نیز بررسی و تایید شده است. به منظور ارزیابی روایی محتوایی مقیاس مواد آماده شده به 50 روحانی عرضه شد که آنها مقیاس را واجد روایی محتوایی مطلوب ارزیابی کردند. به منظور بررسی روایی سازه و نیز تحلیل ساختارهای عاملی آزمون، روش تحلیل عاملی با استفاده از تحلیل مؤلفه های اصلی و در چرخش با استفاده از روش مایل مستقیم، تحلیل تکرار شد. نتایج به دست آمده نشان داد که مقیاس از چهار عامل اشباع شده است. در پژوهش میزان مقیاس معبد گلزاری به عنوان ملاک انتخاب و میزان همگرایی مقیاس جهت گیری مذهبی با آن بررسی شد. نتایج از همبستگی بسیار بالای این دو آزمون در تمام زمینه ها حکایت داشت. (22)
2. پرسشنامه ی مرزهای ارتباطی خانواده: مقیاس مرزهای ارتباطی را مؤلفان پژوهش حاضر، برای سنجش سه نوع مرز ارتباطی در هم تنیده، بهنجار و گسسته در درون خانواده و سه نوع مرز ارتباطی در هم تنیده، بهنجار و گسسته خانواده با محیط بیرون تهیه کرده اند. در این پرسش نامه 15 سؤال برای اندازه گیری مرزهای درون خانواده و 15 سؤال برای اندازه گیری مرزهای خانواده با محیط بیرون طراحی شده است. برای اندازه گیری سه نوع مرز درون خانواده، 5 سؤال به هم تنیدگی مرزهای درون خانواده، 5 سؤال بهنجار بودن مرزهای درون خانواده و 5 سؤال گسستگی مرزهای درون خانواده را اندازه گیری می کند. در مورد مرزهای درون خانواده با محیط بیرون هم به همین شیوه عمل می شود و برای اندازه گیری هر بعد 5 سؤال در نظر گرفته شده است. بنابراین، این آزمون 6 بُعد را می سنجد. در اجرای مقدماتی پرسشنامه مورد نظر همراه با پرسش نامه ی «ابزار سنجش خانواده»، روی 40 نفر اجرا شد و سؤالات نامناسب حذف و متن سؤالاتی که از نظر آزمودنی ها مشکل داشت، اصلاح گردید. پس از حذف سؤالات نامناسب ضریب آلفای پرسشنامه با سؤالات باقی مانده محاسبه شد. این ضریب برای کل مقیاس 0/67، برای مقیاس مرزهای بیرون خانواده، مرزهای درون خانواده، مرزهای بهنجار بیرون خانواده، به ترتیب 0/72، 0/51، 0/52، 0/56، 0/67، 0/54 به دست آمد. همچنین ضریب همبستگی کل پرسشنامه با پرسشنامه «سنجش عملکرد خانواده» 0/68 محاسبه شد که نشان دهنده روایی همگرایی قابل قبولی است. (23)

پی نوشت ها :

* دانشجوی دکتری مشاوره خانواده، دانشگاه اصفهان.
** دکتری مشاوره، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
*** کارشناس ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه تربیت معلم تهران
**** کارشناس ارشد تحقیقات آموزشی، دانشگاه تربیت معلم تهران
1. ایرونه گلدنبرگ و هربرت گلدنبرگ، خانواده درمانی، ترجمه حمیدرضا حسین شاهی براواتی و همکاران، ص143-141.
2. سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنایی، ص243-241.
3. سالوادور مینوچین، فیشمن، فنون خانواده درمانی، ترجمه فرشاد بهاری، ص51-31
4. سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، 243-241.
5. تبریزی و همکاران، فرهنگ توصیفی خانواده و خانواده درمانی، ص39.
6. ایرونه گلدنبرگ و هربرت گلدنبرگ، همان.
7. جیمز پروچاسکا و همکاران، نظریه های روان درمانی، ترجمه سید محمدی، ص 462-452.
8. سالوادور مینوچین، همان.
9. مایکل نیکولز و ریچارد نیکولز، خانواده درمانی، ترجمه محسن دهقانی و همکاران، ص 24-242.
10. ایرونه گلدنبرگ و هربرت گلدنبرگ، همان.
11. اشرف السادات موسوی، خانواده درمانی کاربردی با رویکرد سیستمی، ص131-101.
12. مایکل نیکولز و ریچارد نیکولز، همان.
13. Walsh, F, spirituality in Family Therapy, p. 5-20.
14. احسان بهرامی و همکاران، «ابعاد رابطه میان جهت گیری مذهبی و سلامت روانی و ارزیابی مقیاس جهت گیری مذهبی»، روان شناسی و علوم تربیتی، سال 34، شماره 2، ص63-41.
15. Walsh, F, spirituality in Family Therapy, p. 5-20.
16. Bjarnason T, "parents, Religion , and perceived social coherence: A Dorkheimian Framework of Adolescent Anomie", Journal for the scientific study of Religion . V, 37, N 4, p. 742-754.
17. Walsh, F, spirituality in Family Therapy, p. 5-20
18. Smith, c. kim, p. Family Religious Involvement and the Quality of Family, Relationships for Early Adolescents. chapel Hill, NC: National study of Youth and Religion . p. 5-7.
19. Myers s, "religious Homogamy and Marital Quality: Historical and Generational patterns", Journal of Marriage and Family, V68, Issue2, p. 292-304.
20. Walsh, F, spirituality in Family Therapy, p. 5-20.
21. هومن، تحلیل داده های چند متغیری در پژوهش رفتاری، ص245-265.
22. هادی بهرامی احسان، سحر طهباز حسین زاده، «مقایسه آزاردیدگی، سلامت روانی، و جهت گیری مذهبی در دختران فراری و عادی شهر تهران»، روان شناسی و علوم تربیتی، ش37(1)، ص157-143.
23. احمدرضا کیانی، «بررسی رابطه ابعاد جهت گیری مذهبی و مرزهای ارتباطی خانواده های شهرستان نکا»، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی، ص66-73.

منبع: نشریه روان شناسی و دین شماره 11

سوء ظن در خانواده و راههاى درمان آن

سوء ظن در خانواده و راههاى درمان آن

سوء ظن یک مرض مهلکى براى انسان و چیز مخربى براى خانه است . شاید چیزى مخربتر از سوء ظن براى بناى خانواده نداشته باشیم لااقل از جمله آفات بزرگ این بناى مقدس است .

منشأ سوء ظن

سوء ظن از وسوسه‏ى فکرى پیدا مى‏شود . شیطان گاهى مسلط مى‏شود بر عقل انسان و در این صورت یک متقلب متظاهر منافق پشت هم اندازى از کار در مى‏آید . و بعبارت دیگر یک شیطان انسى است و شیطان ، عقل او را استخدام مى‏کند و » مى‏برد آن جا که خاطر خواه اوست « و لذا همیشه در فکر این است که دیگران را بدبخت کند .
گاهى شیطان بر دل انسان مسلط مى‏شود و در آن صورت از نظر قرآن یک بت‏پرست به تمام معنى مى‏شود یعنى تمام دل او را هوى و هوس مى‏گیرد و یک آدم فاسق و فاجرى مى‏شود و بقول قرآن یک آدم عابدى است اما براى شیطان نه براى خدا . مشرک مى‏شود مى‏شود آن هم بشرک شیطانى . در سوره‏ى یس مى‏خوانیم :
) الم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ( (1)
اى بنى آدم ! مگر در ازل با هم معاهده نکردیم که شیطان پرست نباشى ؟ چرا شیطان پرست شدى ؟ و این آیه که مى‏گوید شیطان پرستى به چه کسى مى‏گوید ؟ به کسى که شیطان دل او را استخدام کرده باشد محبت خدا را از دل او برده باشد و القائاتى که بر دل او مى‏شود شیطانى باشد نه رحمانى .
گاهى هم شیطان بر قوه‏ى خیال انسان مسلط مى‏شود که به آن وسوسه مى‏گویند و به آن شخص وسواسى گویند . این وسوسه دو قسم است : یک قسم وسوسه‏ى فکرى است که امروز مورد بحث ماست و یک قسم هم وسوسه‏ى عملى است یعنى همان وسواسى‏ها که بعض اوقات در میان مقدسین پیدا مى‏شوند . مثل این که در طهارت و نجاست ، نماز و روزه و بالاخره عباداتش وسوسه دارد . که این بحث آینده‏ى ماست که ان شاء الله به خواست پرودگار عالم و لطف بقیة الله علیه‏السلام مطرح مى‏کنیم . بالاخره اگر شیطان مسلط بر قوه‏ى خیال شد یک حال وسوسه گرى براى انسان پیدا مى‏شود . گاهى این وسوسه مربوط به فکر است و گاهى مربوط به عمل . اگر مربوط به فکر بود یک افکار باطل مزخرفى بر او حکمفرما مى‏شود و اگر مربوط به عمل شد یک اعمال باطلى یک اعمال مزخرف و بیهوده‏اى از او سر مى‏زند . اولى وسوسه‏ى فکرى و دارنده‏ى آن وسواسى در فکر است . دومى وسوسه‏ى عملى و دارنده‏ى آن وسواسى در عمل است . و هر دو خیلى خطر دارد که باید بگوئیم از همه چیز خطرش بالاتر است . تسلط شیطان بر قوه‏ى خیال انسان و ایجاد یک حالت وسوسه ، چه وسوسه‏ى فکرى یا عملى ، از نظر امام صادق علیه‏السلام یک نوع دیوانگى است .
شخصى آمده بود خدمت امام صادق علیه‏السلام تعریف دیگرى را مى‏کرد ؛ خیلى تعریف کرد از جمله عقل او را هم تعریف کرد اما در ضمن گفت یابن رسول الله وسواسى هم هست . حضرت تبسم کردند یعنى تبسم مسخره آمیز یعنى تو تعریف او را کردى این چه عاقلى است که وسواسى است ؟ بعد فرمودند این تابع شیطان است اگر هم از خودش بپرسند این کارهاى تو شیطانى است یا رحمانى جواب مى‏دهد شیطانى است . و لذا از نظر روانشناسها ، از نظر امام صادق علیه‏السلام وسوسه چه در فکر چه در عمل یک قسم از جنون است .

آثار وسوسه :

1- منفى بافى وسوسه‏ى فکرى خطرها دارد که از جمله‏ى آنها این است که انسان منفى باف مى‏شود.بعضیها در خودشان ، در دیگران مثبتات را نمى‏توانند ببینند آنچه مى‏بینند منفیات است که چه چیزهایى را ندارد . درصدد این نیست چه امتیازهائى دارد و درصدد این است که چه عیبهائى دارد. همیشه مى‏رود روى عیب خودش ، رفیقش ، جامعه‏اش و این خیلى خطرناک است و بسیار هم پیدا مى‏شود.
اثر دیگر این که اگر حال منفى بافى برایش پیدا شد دیگر نمى‏تواند ترقى کند ؛ رشد پیدا کند . گناه آن هم بزرگ است . منفى باف نظیر مگس است زیرا مگس اگر در یک باغى از گل باشد مى‏گردد جاى کثیفى پیدا کند آن جا بنشیند . مثلا بدن شما تمیز باشد مگس با آن کارى ندارد . اما اگر جاى زخمى ، یا جراحتى در بدن باشد مگس آن جا مى‏نشیند. بعضى از انسانها مثل مگس هستند اگر منفى بافى براى آنها ملکه شود بنابر قانون تجسم عمل افعالش براى او ملکه مى‏سازد . ملکه براى او هویت مى‏سازد و در روز قیامت بصورت یک مگس وارد صف محشر مى‏شود .
به همه‏ى شما مخصوصا به خانمها سفارش مى‏کنم مواظب باشید منفى باف نباشید مواظب باشید مثبتات شوهرتان را ببینید . به آقایان مى‏گویم مواظب باشید مثبتات خانمتان را ببینید . دنبال این نباشید یک نقصى از او پیدا کنید . بلبل باشید . همیشه روى گل بنشینید . دنبال گل باشید . دنبال نقاط مثبت باشید . مگس نباشید و دنبال کثافت ، عیبها نروید . انسان معمولا بى‏وفاست . شما اگر یک عمر خوبى به خانمت بکنى اما یک روزى یک دادى سر او بزنى تمام آن خوبیها فراموش مى‏شود. این خانم اگر یک زن خانه دارى باشد ، یک زن شوهردار و بچه‏دارى باشد یک عمر خوبى کند اما یک روز که نشد آن گونه که شوهرش مى‏خواهد بشود شوهر که وارد خانه مى‏شود همه چیز را فراموش مى‏کند و رفتار او عوض مى‏شود و این سرچشمه مى‏گیرد از این که انسان وفا ندارد اتفاقا قرآن هم از انسان گله دارد مى‏فرماید :
) قتل الانسان ما اکفره ( (2)
مرده باد این انسان که چقدر بى‏وفاست . بنابراین تقاضا دارم منفى باف نباشید .
2- بى‏نشاطى یکى دیگر از آثار وسوسه‏ى فکرى این است که انسان از زندگى خسته و بى‏نشاط مى‏شود و به فکر این است که چرا به این دنیا آمد و اگر بى‏دین باشد ، خدانشناس باشد به فکر خودکشى مى‏افتد . این خودکشى‏ها که بعض اوقات پیدا مى‏شود و در ممالک غربى خیلى دیده مى‏شود از این جا سرچشمه مى‏گیرد یعنى وسوسه‏ى فکرى دارد مى‏نشیند فکر مى‏کند فکرش به جایى نمى‏رسد وقتى فکر به جائى نرسید از زندگى خسته مى‏شود خودکشى مى‏کند .
این سؤالى است که بعضى جوانها دارند که ما براى چه به دنیا آمدیم ؟ منشأ این سؤال از نظر روانشناسها وسوسه‏س فکرى است . نشاط ندارد . از زندگى خسته است . سردرگمى دارد . نمى‏داند براى چه به دنیا آمده است . وقتى هم که در فراخور فکرش براى او صحبت کنى که براى چه به دنیا آمده‏اى آن وسوسه‏ى فکرى نمى‏گذارد قانع شود . بعد دو دفعه مى‏گوید این که نشد ! اگر ما نیامده بودیم بهتر نبود؟ !
یادم نمى‏رود یک نویسنده‏اى یک جمله‏ى خوبى گفته بود . گفته بود یک روز صبح از خواب بیدار شدم . به اندازه‏اى بى‏نشاط و نگران بودم گفتم اى واى یک روز دیگرى هم در جلو دارم . مى‏گوید اتفاقا روزنامه‏اى در جلو من بود دو مطلب را در روزنامه دیدم که ضد یکدیگر بودند و عجیب بود . یکى این بود که کسى خودکشى کرده بود اما عجیب خودکشى کرده بود . زخم معده داشته و کارد زده شکم خود را پاره و معده را بیرون کشیده انداخته دور و گفته مى‏خواهم یک دقیقه بدون تو زندگى کنم . پس از یک دقیقه مرده است . مى‏گوید آن طرف روزنامه را دیدم که خانمى مقاله‏اى دارد مى‏گوید الحمدلله صبح به صبح که از خواب بیدار مى‏شوم یک روز با نشاطى را در پیش رو دارم . خدا را شکر مى‏کنم که عمر به من داد و توانستم یک روز دیگرى هم در پیش رو داشته باشم . این نویسنده مى‏گوید من فکر کردم که این نشاط این خانم و آن خودکشى دیگرى و این بى‏نشاطى و غم و غصه‏ى من از کجا سرچشمه مى‏گیرد. دیدم همه از این است که وسوسه‏ى فکرى دارم یعنى به عبارت دیگر از خستگى و نفهمیدگى در زندگى است و اثر وسوسه‏ى فکر است .
3- بدگمانى‏اثر مهمتر از این دو اثر سوء این است که اگر انسان وسوسه‏ى فکرى داشته باشد سوء ظنى مى‏شود اول سوء ظن به خانه است و بعد سوء ظن به اجتماع و کم‏کم سوء ظن به خدا ، پیغمبر ، قرآن و ائمه‏ى طاهرین علیهم‏السلام پیدا مى‏کند و بالاخره همین سوء ظن او را کافر مى‏کند . سوء ظن از شیطان است و شیطان به کم قانع نیست اما از کم شروع مى‏کند و وقتى او را رها مى‏کند که به هفت طبقه جهنم برساند آن وقت انسان را رها مى‏کند و او را مسخره کرده مى‏گوید خودت به این جا آمدى چه کار به من دارى ؟ وسوسه‏ى فکرى که انسان را سوء ظنى کند این چنین است اول از کم شروع مى‏شود اما این کم زیاد مى‏شود و به سوء ظن به خدا و پیغمبر و قرآن و ائمه طاهرین علیهم‏السلام مى‏رسد .

خطرات سوء ظن

خطر بزرگى که سوء ظن دارد این است که بعض اوقات موجب تفسیق مى‏شود یعنى آن سوء ظنش ، آن وسوسه‏ى فکریش طرف را بد جلوه مى‏دهد . وقتى تفسیق آمد تکفیر مى‏آید و وقتى تکفیر آمد جواز قتل یا وجوب قتل مى‏آید . بعض اوقات مى‏بینیم جوان متدین است ، انقلابى است اما سوء ظنش نفسیق آورده است حتى به علما و بزرگان ، تکفیر آورده و آن تکفیر جواز قتل یا وجوب قتل آورده است عالم بزرگى را کشته است بخاطر سوء ظنى که داشته است . خیال نکنید که وضع عادى است . این سوء ظنى که از وسوسه‏ى فکرى سرچشمه مى‏گیرد بعض اوقات به یک دیوانگى‏هاى عجیبى مى‏رسد . مخصوصا اگر سوء ظن در خانه پیدا بشود و مثل این که آقا به خانمش سوء ظن دارد العیاذ بالله ، گناهش خیلى بزرگ است . مثلا مردى در کوچه سرفه مى‏کند آقا سوء ظن پیدا مى‏کند و به خانم مى‏گوید این با تو بود . یک دیوانه‏ى بتمام معنى مى‏شود . یا مثلا آقا در صف نانوائى معطل شده است زن در خانه مى‏گوید به خانه‏ى زن دوم رفت . وقتى مى‏آید دادش بلند که کجا بودى یک دیوانگى بتمام معنى .
در بین مردم مشهور است و نظیر آن را در بین انسانها فراوان دیدم . مى‏گویند یک زن و شوهرى روى پشت بام خوابیده بودند . مى‏دانید که کهکشان راه شیرى مثل یک راه رو به قبله در آسمان نمایان است و در بین مردم مشهور است به راه مکه . مرد از زن پرسید این چیست ؟ زن جواب داد مى‏گویند راه مکه است و اگر حاجیها راه را گم کنند از این راه پیدا مى‏کنند . با شنیدن این جواب بلند شد و با تازیانه به این زن حمله کرد که معلوم مى‏شود زیر سرت بلند است ! معلوم مى‏شود یک فکرى دارى مرا این جا خواباندى تا حاجیها بیایند مرا بکشند و تو شوهر دوم کنى ! ممکن است این واقعیت نداشته باشد اما یک آقائى به من مى‏گفت که یک کسى که وسوسه‏ى فکرى داشت و خانمش هم وسوسه‏ى عملى هر دو آمده بودند نزد من . رو کردم به خانم که وسوسه‏ى عملى در طهارت و نجاست داشت . گفتم توى وسواسى اگر شش ماه حرف مرا بشنوى و بى‏اعتنائى بکنى ریشه‏ى این وسوسه‏گرى از دل تو کنده مى‏شود . دیدم شوهر این زن یک حال عجیبى پیدا کرد و حاضر نشد که من طبابت وسوسه‏ى فکریش را بکنم بلند شد رفت . بعد از مدتى یک تلفن کرد و گفت فهمیدم به خانم من چه گفتى ! گفتى خانم برو طلاقت را بگیر بیا به من شوهر کن . شش ماه اگر زیر نظر من باشى خوبت مى‏کنم ! یک دیوانه‏ى بتمام معنى که نظیرش زیاد است . زن سوء ظن به شوهر دارد یا مرد به خانمش سوء ظن دارد دست او را کج مى‏داند ، اگر مثلا یک اسکناس از جیب او گم شود و یا خرج کند و فراموش کند به گردن خانم مى‏گذارد اول دزدش مى‏داند ، اول جنایتکارش مى‏داند و بالاخره اول بى‏عفتش مى‏داند و بعض اوقات هم بى‏حیائى به آن جا مى‏رسد که به رو مى‏آورد . همچنین خانم چنین برخوردهائى با شوهر مى‏کند. گناه به اندازه‏اى بزرگ است که قرآن مى‏فرماید :
) لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا ( (3)
اى انسان ! بى‏علم حرف نزن متابعت از مظنه نکن ؛ سوء ظن به دیگران نداشته باش . زیرا این سوء ظنها ، این گمانها ، این گفته‏ها ، این افکار غلط در روز قیامت از گوش تو ، از چشم تو ، از زبان تو و حتى از دل تو سؤال مى‏شود و دل تو علیه تو شهادت مى‏دهد ؛ اعضاء و جوارح تو علیه تو شهادت مى‏دهند . یعنى یک آقا سوء ظن دارد به خانمش اما تودار است حرفش را مى‏خورد به خانمش نمى‏گوید ؛ به کسى نمى‏گوید همین را در روز قیامت مى‏آورند محشر و دلش علیه او شهادت مى‏دهد مى‏گوید تو بودى که به خانمت گمان بد بردى چرا ؟ مگر اسلام نگفته بود گمان بد نبرید ؟ مسلمان باید پیروى از علم کند نه مظنه و گمان ؛ نه ظن و تخمین . آدمهاى سوء ظنى مسلمان حقیقى نیستند . قرآن مى‏فرماید :
و ظننتم ظن السوء و کنتم قوما بورا ( (4)
آن ملتى که هلاک مى‏شود ، دنیا و آخرتش نابود مى‏شود ، آن ملتى است که به یکدیگر سوء ظن داشته باشند . و اتفاقا یکى از مصیبتهائى که در انقلاب پیدا شده است . مخصوصا در میان حزب اللهى‏ها همین سوءظنهاست که نود و نه درصد آنها مطابق واقع نیست . مرگ بر آن کسى که مثل کرم ابریشم در مظنه‏ى خودش ، در تخمین خودش ، در گمان غلط خودش مى‏تند تا خفه شود . من تقاضا دارم اگر مردى در مجلس ما ، زنى در مجلس ما سوء ظنى باشد این آیه را همیشه در نظر داشته باشد که هر گاه گمان بد در ذهنش آمد بگوید خدا گفته است :
) قتل الخراصون - الذین هم فى غمرة ساهون ( (5)
مرگ بر کسانى که در مظنه‏ى خود ، سوء ظن خود ، گمان خود نظیر کرم ابریشم مى‏تنند تا خفه شوند . روایت است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به کعبه نگاه کردند و گفتند که اى کعبه تو خیلى احترام دارى اما احترام مؤمن از تو هم بیشتر است براى این که خدا حرام کرده است از تو یک چیز را ولى از مؤمن سه چیز را : خدا حرام کرده است براى مؤمن که کسى او را بکشد و یا مال او را ببرد و حق ندارد کسى سوء ظن به مؤمنى ببرد . (6) شما را بخدا قسم ببینید پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آدمکشى و مال مردم خورى و سوء ظن را کنار یکدیگر قرار داده است . معلوم مى‏شود خیلى گناه بزرگى است مخرب خانه است . خداى ناکرده اگر شما سوء ظن به خانم خود داشته باشى و یک جمله به خانم عفیفت بگوئى معلوم است که خانم هر چه هم گذشت داشته باشد این جمله از دلش بیرون نمى‏رود . معلوم است اگر به یک خانم عفیفى راجع به عفتش یک جمله بگویند این جمله نه تنها محبت را از بین مى‏برد بلکه درخت نفرت را در دل این خانم مى‏کارد . همچنین خانمها . یادم نمى‏رود یک خانم سوء ظنى که شوهرش گفته بود من امشب کار پیدا کردم و مجبور شدم یک ساعت دو ساعت اضافه کار کنم . اضافه کار براى کى ؟ براى همین خانم . براى زن و بچه . مى‏گوید بعد از انجام اضافه کار خسته و کوبیده با یک غذاى لذیذى که به من دادند و نخوردم تا به منزل ببرم و با خانواده بخورم آمدم به خانه در زدم آمد در را باز کرد و یک پرخاشگرى کرد و گفت برو آن جا که اول شب بودى . گفتم چشم . از آن جا رفتم هتل غذا را خوردم . فردا صبح یک خانه اجاره کردم و با سفارش به این و آن در همان فردا یک زن گرفتم و تشکیل خانواده دادم . حدود یک هفته پیش آن زن بودم بعد آمدم خانه گفتم خانم ! رفتم آن جا که گفتى دیگر از این به بعد یک شب مال تو یک شب مال او اگر مى‏خواهى یک شب را بیایم و اگر نمى‏خواهى دو شبش مال او . تمام شد .
بله یک دفعه شوهر پایش مى‏رود روى بیل و آنچه نباید بکند مى‏کند . بعض اوقات مى‏بینیم خانم یک سوء ظنهائى دارد ؛ یک حرفهائى مى‏بافد که معلوم مى‏شود عقل او کشش این حرفها را ندارد پس کى کشش دارد ؟
) ان الشیاطین لیوحون الى اولیائهم لیجادلوکم و ان اطعتموهم انکم لمشرکون ( (7)
شیطان مى‏آید وحى مى‏کند ؛ الهام مى‏کند مى‏گوید این جورى کن ؛ این کار را بکن . خانه‏تان را به این مزخرفات خراب نکنید محبت شوهر را به این چیزها بیهوده از بین نبرید مخصوصا به آقایان سفارش مى‏کنم . زیرا اگر خداى ناکرده مردى سوء ظن به همسرش پیدا کند گناه خیلى بزرگ است . از زن هم گناه است ولى زن نسبت به حرام نمى‏دهد مى‏گوید رفتى یک زن دوم گرفتى اما مرد اگر نسبت بدهد تعزیر مى‏شود . یعنى اگر سوء ظن داشته باشد و این سوء ظن را به خانمش بگوید ، اگر براى حاکم شرع اثبات شود مى‏تواند از 25 تا 79 تازیانه به او بزند . مگر مى‏شود مرد سوء ظن به خانمش پیدا کند ؟ گناه بزرگى است . این همان است که قرآن مى‏فرماید مرگ بر تو .
بنابراین در خانه سوء ظن نداشته باشید خارج از خانه هم نباید سوء ظن داشته باشید . مخصوصا این را به خانمها سفارش مى‏کنم . بعض اوقات یک سوء ظن موجب مى‏شود براى تجسس ، و تجسس گناهش خیلى بزرگ است . گناه به اندازه‏اى بزرگ است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روى منبر مى‏فرمود اى کسانى که ایمانهاى شما زبانى است نه قلبى ! تجسس نکنید زیرا اگر در کار و امور مردم تجسس کردید خدا شما را افتضاح مى‏کند ولو این که خیلى عاقل و تودار باشید . سوء ظن به دیگران موجب تجسس مى‏شود. اگر تجسس کردید بعض اوقات موجب یک کارهاى زشتى مى‏شود. مثلا خانم در خانه‏اش ایستاده است مى‏بیند یک جوانى به خانه‏ى همسایه رفت . خوب اگر این خانم مسلمان باشد باید بگوید که از اقوام اوست و کار دارد . اما اگر تجسس کرد و خداى ناکرده مردم را پشت در خانه جمع کرد و خداى ناکرده کار به جاى باریک رسید ، منجر به طلاق شد ، منجر به بیچارگى و بى‏سرپرستى بچه‏ها شد ، منجر به از بین رفتن دو طائفه شد این خانمى که این کار را کرده چه قدر گناه کرده است ؟ امام حسین علیه‏السلام مى‏فرمود اگر یک کسى رگهایش را از بدنش بیرون بکشند گناهش کمتر از این است که جدائى بین او و شوهرش ، یا بین او و زنش بیندازد . بعض اوقات بعنوان مقدس یعنى مقدس مآبى و خشک مقدسى تجسس مى‏کند ؛ خبر مى‏دهد ؛ این طرف و آن طرف مردم را اطراف خانه‏ى او جمع مى‏کند بعد یک رسوائى پیدا مى‏شود و آبروى دو طایفه مى‏رود و خداى ناکرده منجر به طلاق مى‏شود براى این که این آقا مى‏خواسته حزب اللهى عمل کند در حالى که این حزب الشیطانى است حزب اللهى این است که :
» ضع امر اخیک على احسنه « (8)
پیغمبر اکرم بارها سفارش مى‏کرد که همیشه براى برادر مؤمنت ، خواهر مؤمنت توجیه‏گر باش . حتى در روایتى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى‏فرماید براى مؤمن محمل درست کن . محمل بعدى ، محمل بعدى مى‏فرماید هفتاد توجیه براى او بکن اگر نتوانستى دیگر محمل درست کنى بگو چقدر من مسلمان بدى هستم که نمى‏توانم محمل درست کنم و کار مسلمان را توجیه کنم . آیا ما این گونه‏ایم؟ سفارش من به شما پا منبریها ، شما مقدسها ، شما نخبه‏هاى قم این است که پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم مى‏خواهد شما تجسس نکنید . آقا مى‏گردد این طرف و آن طرف یک سوژه درست کند و در میان جمعیت ببرد و متأسفانه این در همه جا شایع است و در همه‏ى اقشار ، بازارى ، سپاهى ، بسیجى . آدمکشى نیست ؛ رگها را از بدن بیرون کشیدن است . چرا باید سوء ظن داشته باشیم ؟ چرا به این جمله که پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود ، امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود ، این جمله‏اى که غالب ائمه طاهرین علیهم‏السلام از جمله امام صادق علیه‏السلام فرمود که : » ضع امر اخیک على احسنه « چرا به این دستور عمل نمى‏کنیم ؟ چرا بجاى سوء ظن حسن ظن نداریم ؟
سوء ظن از کجا سرچشمه مى‏گیرد ؟ دل وقتى منجلاب شد بوى بد مى‏دهد ؛ سوء ظنى مى‏شود . حسن ظن از کجا سرچشمه مى‏گیرد ؟ از دل سالم . دل وقتى پاک بود خودش پاک است ، دیگران را هم پاک مى‏داند . و وقتى خودش ناپاک شد دیگران را هم ناپاک مى‏داند .
این درد بزرگى است اما درمان آن آسان است و آن بى‏اعتنائى است . وقتى یک چیزى از خانمت دیدى و توجیه خوب کردى و اعتنا به فکرت نکردى ، در دهان شیطان زدى ، خواه ناخواه شیطان کنار مى‏رود . امام صادق علیه‏السلام فرمود در دهان این خبیث بزنید . وقتى زدى ، عادتش ندادى مى‏رود. اما اگر عادت و اهمیتش دادى و توجیه غلط کردى ، بلکه به زبان آوردى کم‏کم این وسوسه‏ى فکرى مى‏رسد به آن جا که یک دیوانه بتمام معنى مى‏شوى . بنابراین درد بزرگ است اما مداوا آسان . درد ، سرطانى است ؛ دنیا و آخرت را از بین مى‏برد . اما همه کس مى‏تواند مداوا کند و آن بى‏اعتنائى ، اهمیت ندادن به سوء ظنها و گمانهاست .
) ان الظن لا یغنى من الحق شیئا ( (9)
قرآن مى‏گوید ظن و تخمین یک ذره کاربرد ندارند . اگر تو از آن کار گرفتى عمل به قرآن نکردى بدان پشت‏پا به قرآن زدى .

وسوسه‏ى عملى

بحث ما درباره‏ى وسوسه‏ى عملى است . وسوسه را به دو قسم تقسیم کردیم : وسوسه‏ى فکرى و وسوسه‏ى عملى . بحث وسوسه‏ى فکرى گذشت و بحث امروز درباره‏ى وسوسه‏ى عملى است که گاهى انسان در کارهایش وسوسه مى‏شود نظیر وسواسى در طهارت و نجاست ، وضو ، غسل ، عبادات . این وسوسه‏ى عملى براى خانه فوق العاده ضرر دارد ؛ بنیان خانواده را ویران مى‏کند . وسواسى را از خانه و جامعه متروک مى‏کند . و بالاخره محبت خانوادگى را از بین مى‏برد . و شاید از این مخربتر نداشته باشیم و لااقل یکى از مخربهاى عمده است . همه مخصوصا وسواسیها به بحث امروز توجه کاملى بفرمایند . این وسوسه‏ى فکرى یا عملى از کجا پیدا مى‏شود ؟
در فصل یازدهم گفتم شیطان گاهى مسلط مى‏شود بر عقل انسان و با این تسلط ، انسان حقه باز ، منافق ، پشت هم انداز مى‏شود . و در میدان سیاست یک سیاستمدار دروغگوى حقه باز مى‏شود . و گاهى شیطان بر دل انسان مسلط مى‏شود آن را تابع خود مى‏کند . چنانچه گاهى خدا بر دل حکومت دارد گاهى شیطان بر دل حکومت پیدا مى‏کند . و قرآن در آیات فراوانى تذکر به این مطلب مى‏دهد و اگر شیطان مسلط بر دل انسان شد دیگر دل را » مى‏برد آن جا که خاطر خواه اوست « . و یک آدم بت پرستى ، پول پرستى ، هوا پرستى ، و بقول قرآن شیطان پرستى از کار در مى‏آید . و گاهى مسلط مى‏شود بر قوه‏ى تخیل و وسوسه‏ى فکرى و عملى براى او پیدا مى‏شود و این به اندازه‏اى خطرناک است که چیزهائى که اصلا واقعیت ندارد او مى‏بیند و مى‏شنود و قطع به آن پیدا مى‏کند . مثلا : آن که آدم ترسوئى است و شیطان بر قوه‏ى خیال او مسلط شده اگر شب در یک خرابه‏اى برود جن مى‏بیند ، راستى مى‏بیند . و حرفهاى اجنه را مى‏شنود ؛ راستى مى‏شنود . یا وقتى به قبرستان برود مى‏بیند مرده از قبر بیرون آمد . مرده را مى‏بیند . داد مى‏زند بایست ببینم . مى‏شنود . فرار مى‏کند . مرده او را تعقیب مى‏کند . و یکوقت هم مى‏بیند مرده او را گرفت و لمس مى‏کند و غش مى‏کند . با فرضى که در خرابه جنى نبوده است . در آن قبرستان مرده از قبر بیرون نیامده است . مرده صدا نکرده است . او را نگرفته است . اما قوه‏ى خیال اثر گذارده است روى چشم او ، روى گوش او ، روى قوه‏ى لامسه‏ى او و این بلا را به سر او آورده است .
وسوسه‏ى فکرى و عملى اگر براى کسى پیدا شود این گونه مى‏شود . یعنى مثلا آن کسى که وسواسى در طهارت و نجاست است فورا قطع پیدا مى‏کند که ترشح کرد و نجس شد با فرضى که ترشح نکرده است ، اما او حس مى‏کند ترشح در دستشوئى شده است و اما براى طهارتش قطع پیدا نمى‏کند . براى نجاست فورا قطع پیدا مى‏کند . یعنى شیطان بر قوه‏ى تخیل او مسلط شده است و به آن چیزهائى که برایش ضرر دارد فورا قطع پیدا مى‏کند اما براى آن چیزهائى که بر نفعش است نمى‏تواند قطع پیدا کند ؛ اطمینان پیدا کند . و از همین جا این وسواسى باید پى ببرد که مریض است . براى این که اگر قطع پیدا شدن و زود باورى است هم درد طهارتش باید زود قطع پیدا کند هم در نجاستش . و اگر هم زود باور نیست همان طور که در طهارتش زود باور نیست در نجاستش هم باید زود باور نباشد . این که مى‏بینید کجا زود باور است قطع پیدا مى‏کند و در جاى دیگر قطع پیدا نمى‏کند ، زود باور نیست ، پى ببرد که مریض است ، آن هم مرض روحى که اگر اعتنا به آن بکند روز به روز در تزاید است . امراض روحى طورى است که رو به تزاید است مثل خوره مى‏ماند ؛ مثل سرطان مى‏ماند . از کجا پیدا شده است ؟ از تسلط شیطان بر قوه‏ى خیال . لذا کسى که در نزد امام صادق علیه‏السلام تعریف یک کسى را کرد ، حتى تعریف عقلش را ، و بعد گفت وسواسى است امام صادق علیه‏السلام تبسمى کرد یعنى این چه عاقلى است که وسواسى است ؟ بعد فرمودند : شیطان بر او مسلط شده و کارهایش شیطانى است نه رحمانى . بعد هم فرمودند : اگر از خودش هم بپرسید که کارهاى او شیطانى است یا رحمانى مى‏گوید شیطانى .
چیزى که همه باید به آن توجه داشته باشیم این است که شیطان مهیاست که ما را بیچاره‏ى دنیا و آخرت کند و هر کسى را از راهى به جهنم مى‏برد . شیطان زرنگ است یک کسى را از راه گناه ، یک کسى را از راه پول حرام ، یک کسى را از راه شهوترانى ، یک کسى را از راه ریاست طلبى ، یک کسى را هم از راه وسواسى گرى ، یک کسى را از راه غیبت ، تهمت ، شایعه پراکنى ، یک کسى را از راه فحشاء و بى‏عفتى منحرف مى‏کند .
مشهور است که کسى در خواب صادقى شیطان را دید که یک دسته طناب بر دوش دارد پرسید اینها چیست ؟ شیطان جواب داد اینها افسارهائى است تهیه کردم براى انسانها که به جهنمشان بکشانم . سؤال کرد این زنجیر چیست ؟ گفت این زنجیر براى سید رضى است . امشب رفتم سه مرتبه او را زنجیر کردم اما پاره کرد . گفت این طنابها چرا رنگارنگ است ؟ گفت براى این که هر کسى را از یک رنگى و از یک راهى منحرف مى‏کنم . فردا که رفت خدمت سید رضى رضوان الله علیه ، ایشان قضیه‏اى را فرمود که معلوم شد خواب مطابق با واقع بوده است .
مرحوم کلینى رضوان الله علیه یک روایت را نقل مى‏کند نظیر همین خواب که امام صادق علیه‏السلام فرمود شیطان با یک لباس رنگارنگى آمد نزد حضرت موسى علیه‏السلام آن حضرت سوال کرد این لباس رنگانگ ، کلاه رنگارنگ براى چیست ؟ گفت براى این که فریب من از یک راه نیست ؛ به جهنم کشاندن من از یک راه نیست . هر کسى را از یک راهى به جهنم مى‏کشانم . وسواسى را از راه طهارت و نجاست ، وضو و غسل و عبادت ، آن که لاابالى در دین است از راه بى‏عفتى ، زن مقدس را از راه غیبت ، تهمت ، شایعه پراکنى ، مرد لاابالى را از راه حرام خورى و بالاخره هر کسى را از راهى .
قرآن شریف آیات فراوانى در این باره دارد که شیطان قسم خورده است ، در مقابل خدا عرض اندام کرده است که بنده‏هایت را جهنمى مى‏کنم ؛ بیچاره مى‏کنم .قرآن مى‏فرماید : پس از آن که شیطان رانده‏ى درگاه خدا شد گفت :
) فبما اغویتنى لاقعدن لهم صراطک المستقیم - ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین ( (10)
حال که بخاطر بنى آدم گمراه شدم سر راهشان حتما مى‏نشینم و نمى‏گذارم راه بهشت را بگیرند ؛ راه مستقیم را بگیرند. سپس از چهار طرف مى‏آیم از جلو مى‏آیم از عقب ، از طرف راست از طرف چپ . امام باقر علیه‏السلام در ذیل این آیه‏ى شریفه مى‏فرماید : از جلو مى‏آیم یعنى امر آخرت را براى آنها ضعیف جلوه مى‏دهم . و این که گفته از عقب مى‏آیم یعنى آنها را امر مى‏کنم به جمع آورى اموال و بخل از دادن حقوق شرعى تا براى ورثه‏ى آنها بماند . و این که گفته از طرف راست مى‏آیم یعنى دین آنها را با زیبا کردن گمراهى و ایجاد شبهه از بین مى‏برم . و این که گفته است از طرف چپ مى‏آیم یعنى آنها را به دوست داشتن لذتها وامى‏دارم و شهوات را بر قلبهاى آنها غالب مى‏گردانم . (11)
یعنى براى زن لاابالى شیطان مى‏گوید از راه بى‏حجابى ، از راه بدحجابى ، جوراب پانما پوشیدن و بالاخره از راه بى‏عفتى . براى زن و مرد مقدس از آن راه مى‏آید از راه راست مى‏آید یعنى بواسطه‏ى وسوسه‏گرى آنها را به جهنم مى‏کشاند. من تقاضا دارم وسواسى‏ها این آیه شریفه را هر روز بخوانند . وقتى که شیطان مى‏خواهد مسلط بر قوه‏ى خیال اینها شود و اینها سر خودشان بازى درآورند و این کارهاى زشت وسوسه‏گرى را انجام دهند این آیه را بخوانند و بگویند شیطان در مقابل خدا ایستاده و به او گفته است من هر کسى را از راهى به جهنم مى‏برم و وسواسى را از راه طهارت و نجاست ، وضو و غسل و عبادت به جهنم مى‏برم . در آیه‏ى دیگر هم نظیر همین آیه آمده است شیطان لعنه الله قسم خورده است که :
) لاتخذن من عبادک نصیبا مفروضا - و لاضلنهم و لامنینهم و لامرنهم فلیبتکن اذان الانعام و لامرنهم فلیغیرن خلق الله ( (12)
یک بهره‏ى کافى از بنده‏هایت مى‏گیرم و گمراهشان مى‏کنم و در آمال و آرزو غوطه‏ورشان مى‏کنم و به آنها امر مى‏کنم تا گوشهاى حیوانات را ببرند و امر مى‏کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند.
کارى مى‏کنم فطرت خدادادى را از دست بدهند و دیگر درک نداشته باشند از خدابینى و خداشناسى ؛ دیگر درک نداشته باشند که بفهمند در مقابل خدا باید کوچکى کرد ؛ درک نداشته باشند که فضیلت را از رذیلت بشناسند . و بعد در دنباله‏ى همین آیه مى‏فرماید :
) و من یتخذ الشیطان ولیا من دون الله فقد خسر خسرانا مبینا (
اگر کسى متابعت از این شیطان قسم خورده کند و شیطان ولى او بشود ، مسلط بر او بشود ، ورشکسته است ورشکسته‏ى آشکار .
اى وسواسى ! قرآن مى‏گوید ورشکسته‏اى ورشکسته‏ى آشکار .
آیه‏ى سوم نظیر آیه‏ى اول و دوم است . شیطان وقتى رانده درگاه خدا شد گفت خدایا همه‏شان را گمراه مى‏کنم خداوند فرمود :
) واستفزز من استطعت منهم بصوتک و اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فى الاموال و الاولاد وعدهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا ( (13)
یعنى شیطان انسان را گمراه مى‏کند اما چگونه ؟ بصداى خود . صداى شیطان چیست ؟ ترانه‏ها ، موسیقى‏ها . و ) اجلب علیهم بخیلک و رجلک ( یعنى شیطان دو دسته لشکر دارد یک لشکر پیاده یعنى گرفتار یک رفیق نااهلى مى‏شود و این رفیق خیلى عالم نیست ؛ دانا نیست با وسوسه او را به جهنم مى‏فرستد . اما گاهى یک رفیق نااهل ، یک شیطان دانا مسلط بر سر او مى‏شود که بقول قرآن شریف لشکر شیطان اما لشکر سواره . نظیر مکتبهاى غربى که براى انسانها آورده شده است نظیر یک رفیق نااهل اما رفیقى که دانا باشد و بتواند از راه استدلال ، از راه غیر مستقیم این را به جهنم ببرد . شیطان از راه مال حرام شریک انسان مى‏شود و او را وادار مى‏کند همان غذاى حرام را به بچه‏هایش بدهد ؛ انعقاد نطفه از آن غذاهاى حرام بشود و بالاخره بچه‏هایش را هم خراب مى‏کند . پس با استفاده از آیه مى‏فهمیم شیطان یکى از راه حرام بچه‏اش را خراب مى‏کند. یکى از راه کم فروشى . یکى را وا مى‏دارد تقلب کند ، رشوه خوارى کند ، ربا خوارى کند . یک کسى را بوسیله‏ى صداى خود یعنى ترانه‏ها ، موسیقى‏ها . شیطان هر کسى را از راهى به جهنم مى‏برد . این طور نیست که براى همه یک راه داشته باشد . فقط توجهى را که باید داشته باشیم این است که این شیطان براى هر کسى شیطانى مى‏گمارد . براى افراد عادى شیطانهاى عادى ، براى علماء ، دانشمندان یک شیطان عالم . خدا رحمت کند مرحوم آشیخ غلامرضا یزدى را . مى‏گویند این مرد عارف کامل بارها روى منبر مى‏گفت که هر کسى شیطانى دارد و شیطان من ملا شیطان است . این حرف را از قرآن گرفته است ) و اجلب علیهم بخیلک و رجلک (
سوره‏ى فلق و ناس براى دفع شیطان خوب است . حتى به بچه‏هایتان یاد بدهید چهار قل را ، وقتى مى‏خواهند از خانه بیرون بیایند یا هر وقت دیگر بخوانند براى این که از شر اجنه و شیطان و انسانهاى شرور محفوظ باشند . این دو سوره‏ى آخر نکته‏ى جالبى دارند که همه ما باید به آن توجه کنیم مخصوصا وسواسیها . در سوره‏ى فلق یک مرتبه پناه به خدا مى‏برد از چهار چیز مهم :
) بسم الله الرحمن الرحیم قل اعوذ برب الفلق ( خدایا پناه مى‏برم به تو از شر مردم و البته شر مردم ، شر استعمارگرها ، شر ابرقدرتها خیلى بزرگ است . و پناه مى‏برم به تو ) و من شر غاسق اذا وقب ( وقتى که غریزه‏ى جنسى تحریک شود . راستى هم باید پناه برد به خدا ) و من شر النفاثات فى العقد ( خدایا پناه مى‏برم به تو از آن وقتى که زن عشوه‏گرى کند مثل این که العیاذ بالله یک زنى جلوى شما باشد و شما به دنبال او ، یا شما سر کسبتان هستید یک زنى مى‏آید به مغازه‏ى شما عشوه‏گرى کند بخندد این سوره مى‏گوید خدایا پناه مى‏برم به تو از شر چنین صحنه‏اى ) و من شر حاسد اذا حسد( یعنى خدایا پناه مى‏برم به تو وقتى که حسود حسادتش گل کند .
این چهار چیز خیلى مهم است اما یکمرتبه پناه برده شده است به خدا . اما در سوره‏ى ناس سه مرتبه به خدا پناه برده شده است .
) بسم الله الرحمن الرحیم قل اعوذ برب الناس - ملک الناس - اله الناس ( (14)
این ملک الناس و اله الناس ولو بطور صفت آورده شده ولى در حقیقت مى‏گوید : خدایا پناه مى‏برم به تو . خدایا پناه مى‏برم به تو . خدایا پناه مى‏برم به تو . از چى ؟ ) من شر الواسواس الخناس ( از شر شیطانى که خیلى وسوسه مى‏کند و از شر آن وسواسى که با استدلال وسوسه کند . وسواس خناس از آن کهنه کارهاست ؛ زرنگهاست ؛ عالمهاست که مى‏داند چطور وسوسه کند و مى‏داند چطور براى این زن یا مرد استدلال کند . یعنى علاوه بر این که وسواس خناس است . وسواس صیغه‏ى مبالغه است یعنى خیلى وسوسه مى‏کند خناس هم صیغه‏ى مبالغه است یعنى خیلى استدلال مى‏کند. وسواسى‏ها اتفاقا این گونه‏اند. براى کارشان یک استدلالهاى عجیب و غریبى مى‏کنند ؛ موشکافیها مى‏کنند که این موشکافیها به ذهن مرجع تقلیدشان به هنگام فتوا دادن نمى‏آید. یک چیزهاى عجیبى به ذهن اینها مى‏آید . اینها خیال نکنند که استدلال است . نه . قرآن مى‏گوید اینها وحى شیطان ؛ الهام شیطان است ) ان الشیاطین لیوحون الى اولیائهم لیجادلوکم ( یعنى وسواسى ! شیطان به تو الهام مى‏کند که به آن کسى که به تو مى‏گوید این چیز پاک است تو بگو نجس است استدلال هم برایش بکن . آن که مى‏گوید به وضویت بى‏اعتنا باش به غسلت بى‏اعتنا باش قبول نکن استدلال هم برایش بکن ) ان الشیاطین لیوحون الى اولیائهم ( . و سوره‏ى ناس مى‏گوید بگو خدایا پناه مى‏برم به تو از وسواس خناس . من از وسواسیها تقاضا دارم این چهار قل را یعنى قل هو الله احد ، قل یا ایها الکافرون و مخصوصا این دو سوره‏ى قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را همیشه بخوانند و وقتى که وسواس خناس ، این شیطان کهنه کار ، مى‏خواهد فریبشان دهد به سر او بزنند بقول امام صادق علیه‏السلام در دهان این خبیث بزن و بگو برو گم شو عادتش نده و نگذار بر تو مسلط شود . تقاضا دارم همان وقت که مى‏خواهد مسلط بر شما شود فورا بخوانید بسم الله الرحمن الرحیم قل اعوذ برب الناس ... بعد هم براى خودت معنى کن . معنایش این است که بگو خدایا پناه مى‏برم به تو ، پناه مى‏برم به تو ، پناه مى‏برم به تو از این وسواس خناس که وسوسه مى‏کند، با استدلال وسوسه مى‏کند و مى‏خواهد مرا به جهنم بکشاند.
خلاصه‏ى حرف امروز این شد که از نظر روانشناسى وسواسى یعنى مریض . از نظر اسلام وسواسى یعنى تسلط شیطان بر قوه‏ى خیال . و بعبارت قران وسواسى یعنى آن که شیطان را دوست خودش گرفته است و بقول قرآن کسى که شیطان را دوست خودش گرفته است فقد خسر خسرانا مبینا ورشکسته است ورشکسته‏ى آشکار . و فهمیدیم که شیطان هر کسى را از راهى به جهنم مى‏برد . حزب اللهى را از یک راه ، ضد انقلاب را از یک راه ، مقدس را از یک راه ، بازارى را از یک راه و بالاخره آن زن لاابالى را از راه دیگر و آن زن مسجدى را از راه دیگر و زنى که با خدا و پیغمبر و قرآن سروکار دارد از راهى و آن زنى که با معنویت و محراب و منبر سروکار ندارد از راه دیگر . چه باید کرد ؟ یعنى این وسواسى چه باید بکند ؟ درد خیلى بزرگ است باندازه‏اى که بعضى از روانشناسها مى‏گویند اصلا قابل معالجه نیست . یادم نمى‏رود یک آقاى روانشناسى آمده بود پیش من شنیده بود که من وسواسى‏ها را خوب مى‏کنم این تعجب کرده بود آمده بود پیش من خیال کرده بود من وردى دارم ، رملى دارم، اسطرلابى دارم . گفتم نه بابا من یک راه دارم و آن راهى است که امام صادق علیه‏السلام نشان داده است. تعجب مى‏کرد . مرادم این است که درد خیلى بزرگ است بحدى که بعضى روانشناسها مى‏گویند قابل معالجه نیست اما فراوان من وسواسى شدید را خوب کردم به چه وسیله ؟ به یک دواى خیلى آسان ، آن دواى آسان چیست ؟ امام صادق علیه‏السلام فرموده است وسواسى ! بى‏اعتنائى کن ، اهمیت نده به شیطانى که وسوسه مى‏کند . یکى دو ماه که بى‏اعتنائى کردى مثل مردم برخورد کردى ، یعنى خانم که وسواسى است شوهرش را باید الگوى خودش قرار دهد ؛ هر چه شوهرش بگوید بشنود . اگر شوهر وسواسى است باید خانمش را الگو قرار دهد هر چه خانمش مى‏گوید بشنود .
مردم چطور نماز مى‏خوانند ؟ چه جور وضو مى‏گیرند ؟ چطور غسل مى‏کنند؟ چطور آب مى‏کشند ؟ مثل مردم رفتار کند . یک ماه دو ماه که مثل مردم برخورد کرد خوب مى‏شود ولى ریشه‏اش سوخته نمى‏شود، پنج شش ماه که این گونه برخورد کرد ریشه‏ى آن هم سوخته مى‏شود . اگر این حرف مرا نشنوى بدان روز به روز این مرض رو به تزاید است . دنیاى تو را از بین مى‏برد . خانه‏ات را خراب مى‏کند . بچه‏هایت را عقده‏اى مى‏کند . خودت را بى‏نشاط مى‏کند و بالاخره یک عضو زائد جامعه مى‏شود و به هر حال این دنیاى تو است که براى خودت یک جهنم مى‏سازى ، براى خانواده‏ات هم یک جهنم مى‏سازى و در آخر هم یقین داشته باش همین جهنمى که این جا ساختى آن جا هم وجود دارد . و اگر حرف مرا بشنوى به مدت پنج شش ماه حتما این مرض سرطانى ریشه کن مى‏شود. در آخر یک نکته‏اى باید عرض کنم که آن نکته را آنهائى که وسواسى نیستند توجه داشته باشند و آن این است که اگر خانمت وسواسى است با تندى و داد و فریاد نمى‏شود کارى کرد . او مریض است با مریض که تندى نمى‏کنند . اگر شوهرت وسواسى است ، اگر پسرت ، دخترت وسواسى است با تندى با داد و فریاد : العیاذ بالله ، با کتک یا فحش و غیره نمى‏شود ، بدتر مى‏شود. این مریض است با مریض چه باید کرد ؟ مدارا ، با زبان خوش ، با شنیدن این گونه صحبتها ، با شنیدن این گونه نوارها ، حوصله به خرج دادن ، آرام آرام این مرض را از او گرفتن . بقول عوام مرض کوه کوه مى‏آید اما مو مو مى‏رود. باید مواظب وسواسى باشى ، حوصله به خرج بدهى ، باید مو به مو این مرض را از او بگیرى تا خوب شود . به وسواسى‏ها سفارش مى‏کنم درصدد باشید خوب شوید و به این نسخه عمل کنید . به پرستارهاى وسواسیها یعنى آنها که وسواسى نیستند و وسواسى در میانشان وجود دارد سفارش مى‏کنم با تندى با آنها رفتار نکنید . برخورد شما عاقلانه باشد .مثل برخورد با یک مریض باشد .
خدایا بحق حضرت زهرا علیهاالسلام قسمت مى‏دهم همه‏ى مریضها را مخصوصا مریض وسواسى فکرى و وسواسى عملى را شفا عنایت بفرما .

پی نوشت ها:

1- سوره‏ى یس آیه‏ى 60 ترجمه : اى فرزندان آدم ! آیا با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید که او دشمنى آشکار است ؟
2- سوره‏ى عبس آیه‏ى 17 ترجمه : کشته باد انسان چقدر ناسپاس است .
3- سوره‏ى اسراء آیه‏ى 36 ترجمه : و هرگز آنچه علم و اطمینان ندارى دنبال مکن ) بى‏تحقیق در پى سخن مرو و کسى را نیک و بد مخوان و از احدى نکوهش و ستایش روا مدار و به آن کسى ظن بد مبر ( که ) در پیشگاه خدا ( چشم و گوش و دل همه مسئولند .
4- سوره‏ى فتح آیه‏ى 12 ترجمه : و بسیار گمان بد و اندیشه‏ى باطلى کردید و مردمى در خور قبر و هلاک بودید .
5- سوره‏ى ذاریات آیه‏ى 10 و 11 ترجمه : کشته و نابود باد آن کس که بناى کارش بر گمان و تخمین است آنان که در ضلالت و غفلت زیستند .
6- بحار ج 67 ص 71 .
7- سوره‏ى انعام آیه 121 ترجمه : شیاطین سخت به دوستان خود وسوسه کنند تا با شما به جدال و منازعه برخیزند و اگر از آنها پیروى کنید مانند آنان مشرک خواهید شد .
8- بحارالانوار جلد 75 صفحه‏ى 169 ترجمه : کار برادر خود را بر بهترین وجه آن قرار بده .
9- سوره نجم آیه 28 ترجمه : ظن و گمان در فهم حق و حقیقت سودى ندارد .
10- سوره‏ى اعراف آیات 16 و 17 ترجمه : چون مرا گمراه کردى من نیز بندگانت را از راه راست ) که شرع و آئین توست ( گمراه گردانم آن گاه از پیش روى و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در آیم ) و هر یک از قواى ادراکى آنان را به میل باطل مى‏کشم ( تا بیشتر آنان شکر نعمت تو به جاى نیاورند .
11- بحارالانوار جلد 63 صفحه‏ى 243 - مجمع البیان و نور الثقلین ذیل آیه .
12- سوره‏ى نساء آیه‏ى 118 و 119 ترجمه : ) شیطان با خدا به مجادله برخاست و گفت ( من قسمتى از بندگان تو را زیر بار اطاعت خواهم کشید . آنها را سخت گمراه کنم و به آرزوهاى دور و درازى ) که از راه خدا باز مانند و از هر خیر و سعادت محروم شوند( درافکنم و به آنها دستور دهم تا گوش حیوانات را ببرند ) تا علامت باشد که این حیوان نصیب بتهاست ( و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند .
13- سوره‏ى اسراء آیه‏ى 64 ترجمه : برو با لشکر سوار و پیاده‏ات بر آنها احاطه کن و در اموال و اولاد با آنان شریک شو و با وعده‏هاى دروغ آنها را بفریب و مغرور ساز . آرى وعده‏ى شیطان چیزى جز غرور و فریب نخواهد بود .
14- ترجمه‏ى تمام سوره‏ى ناس : به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان ) این رسول ما ( بگو پناه مى‏برم به پرودگار آدمیان پادشاه آدمیان اله و معبود آدمیان از شر وسوسه‏ى شیطان . شیطانى که وسوسه و اندیشه‏ى بد افکند در دل مردمان . چه آن شیطان از جنس جن باشد و یا از نوع انسان .