روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

ارتباط متقابل افسردگی و اعتیاد

ارتباط متقابل افسردگی و اعتیاد
تعریف افسردگی
افسردگی احساس وحشتناک و آزاردهنده‌ای است. پزشکان افسردگی را چنین تعریف می‌کنند: «احساس دلتنگی و ناخوشی که حداقل برای دو هفته ادامه داشته باشد.» این البته با احساس فشار روانی یا غمگین بودن درباره یک چیز یا یک موضوع متفاوت است. افسردگی معمولاً به نظر می‌رسد که بدون دلیل موجهی بروز می‌کند. شخص احساس غمگینی می‌کند بدون آن دقیقاً علت آن را بداند. فعالیت‌هایی که در حالت عادی برای او خوشایند بودند دیگر او را خوشحال نمی‌کنند. حتی بیرون آمدن از رختخواب نیز می‌تواند مشکل گردد.
نشانه‌های افسردگی شامل موارد زیر هستند:
احساس افسردگی در اغلب اوقات شبانه‌ روز، و تقریباً هر روز. این نشانه در کودکان و نوجوانان می‌تواند به صورت تندخویی و تحریک‌پذیری باشد.
از دست دادن علاقه نسبت به فعالیت‌هایی که قبلاً خوشایند و دلپذیر بودند.
افزایش یا کاهش زیاد وزن.
مشکل در خوابیدن یا خوابیدن بیش از حدّ.
احساس خستگی، تقریباً هر روز.
احساس بی‌ارزش بودن یا احساس گناه بدون دلیل موجّه.
مشکل در تمرکز و فکر کردن.
صحبت کردن یا حرکت کردن کندتر از حدّ معمول.
به فکر خودکشی یا مرگ افتادن.
تشخیص دوگانه
هنگامی که فردی هم اعتیاد و هم علاوه بر آن، یک بیماری روانی مثل افسردگی داشته باشد، پزشکان می‌گویند که «تشخیص دوگانه» دارد. این عبارت به پزشکان، پرستاران و سایر کادر درمانی یادآوری می‌کند که این بیمار در مسیر بهبود خود با چالش‌ها و موانع اضافی روبروست.
افسردگی و سایر بیماری‌های روانی، خطر ابتلاء به اعتیاد را افزایش می‌دهند. در بین تمام افرادی که یک نوع بیماری روانی برای آن‌ها تشخیص داده شده است، 29?دارای سوء مصرف الکل یا دارو می‌باشند. بیش از 37? کسانی که سوء مصرف الکل دارند و 53? افرادی که سوء مصرف دارو دارند، حداقل دارای یک نوع بیماری روانی جدّی می‌باشند. افسردگی در بین کسانی که دارای سوء مصرف الکل یا دارو هستند بیشتر از مردم عادی شایع است.
چرا افسردگی می‌تواند به اعتیاد بیانجامد؟
برخی از مردم برای رفع عوارض و نشانه‌های افسردگی به استفاده از الکل و داروهای غیرمجاز روی می‌آورند. پزشکان به این پدیده «خود درمانگری» می‌گویند. اثرات الکل یا دارو می‌تواند موقتاً احساس غمگینی، گناه یا بی‌ارزش بودن را کاهش دهد. امّا هنگامی که اثر آن‌ها از بین رفت، احساسات بد دوباره باز خواهند گشت. این چرخه می‌تواند به استفاده مداوم و نهایتاً معتاد شدن بیانجامد.
پیامدهای افسردگی نیز می‌تواند شخص را به سوی اعتیاد سوق دهد. افراد افسرده معمولاً از ارتباطات اجتماعی کناره می‌گیرند و حتی ممکن است در حفظ شغل خود نیز مشکل پیدا کنند. آن‌ها در بیشتر اوقات گوشه‌گیر و تنها هستند و بدون داشتن یک شبکه اجتماعی پشتیبان، برای آسایش و راحتی به الکل یا دارو متوسل می‌شوند. برای این گونه افراد، وقت گذرانی با کسانی که آن‌ها نیز سوء مصرف الکل یا دارو دارند راحتتر و آسان‌تر است زیرا انتظارات اجتماعی از آن‌ها کمتر است.
حتی برای کسانی که از الکل یا دارو برای خود درمانگری استفاده نمی‌کنند و ارتباطات اجتماعی‌شان را از دست نداده‌اند، افسردگی احتمال خطر ابتلاء به اعتیاد را افزایش می‌دهد. بسیاری از پزشکان فکر می‌کنند که همان چیزهایی که فرد را در مقابل افسردگی آسیب‌پذیر ساخته است، آن‌ها را بیشتر در معرض سوء مصرف الکل یا دارو قرار می‌دهد. کسانی که افسردگی ندارند می‌توانند داروی غیرمجاز مصرف کنند یا به طور مرتب مشروبات الکلی بنوشند بدون آن که با مشکلات بلند مدتی روبرو گردند امّا انجام همین کارها برای کسانی که افسردگی دارند به احتمال زیاد به اعتیاد آن‌ها منجر می‌شود.
چه موقع اعتیاد به افسردگی می‌انجامد؟
نشانه‌های اعتیاد و افسردگی ممکن است بسیار شبیه هم باشند. هنگامی که افسردگی به طور مستقیم به سوء مصرف الکل یا دارو ارتباط داشته باشد و به طور مستقل وجود نداشته باشد، «تشخیص دوگانه» در نظر گرفته نمی‌شود بلکه به عنوان پیامد اعتیاد محسوب می‌گردد.
برای مثال، چند مشکل روانی مستقیماً به کوکائین ارتباط دارند. سوء مصرف کوکائین می‌تواند به توهّم، اضطراب، مشکل خواب، مشکل در روابط جنسی و یک نوع اختلال در خلق و خو که شامل افسردگی است منجر گردد. امّا پس از آن که فرد مصرف کوکائین را قطع کند، مشکلات روانی عموماً بهتر می‌شوند. آمفتامین‌ها و داروهای تنفسی، همگی دارای اثرات مشابهی با کوکائین هستند.
درمان
هنگامی که فرد هم اعتیاد و هم افسردگی داشته باشد، یکی از نخستین گام‌های درمان، دریافتن این نکته است که کدامیک از آن‌ها اوّل به وجود آمده‌اند. این اطلاع می‌تواند از پرونده بیمار و تاریخچه مشکلات او به دست آید. بیمار شاید بتواند احساس افسردگی که پیش از معتاد شدن داشته است را تشریح کند. و یا ممکن است به توصیف خوددرمانگری با دارو یا الکل بپردازد. گاهی اوقات لازم است که ابتدا به فرد کمک شود تا مصرف الکل یا دارو را کنار بگذارد و سپس برای افسردگی مورد ارزیابی قرار گیرد.
اگر معلوم باشد که افسردگی، پیامد اعتیاد بوده است، درمان اعتیاد معمولاً تنها کاری است که باید انجام شود. اگر افسردگی به عنوان یک مسأله جداگانه هم مطرح باشد البته باید به آن نیز پرداخت. در این حالت درمان از طریق مشاوره‌های تخصصی و داروهای ضدافسردگی صورت می‌گیرد.
ترکیب اعتیاد و افسردگی، درمان و بهبود را دشوارتر می‌سازد. هنگامی که فردی احساس نومیدی، غمگینی یا درماندگی می‌کند، مقابله با اعتیاد او کار بسیار دشواری است. امّا با دانستن ارتباط بین اعتیاد و افسردگی، آگاهی از احتمال تشخیص دوگانه، و اتخاذ درمان‌هایی که هر دو جنبه را پوشش دهد می‌توان راه بهبودی را هموار نمود.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار
منبع
“Addiction and Depression”
http://web4health.info
 مقالات مرتبط
* واقعیت‌هایی درباره اعتیاد و افسردگی

برخی یافته های پژوهشی در مورد وزن و رژیم غذایی

برخی یافته های پژوهشی در مورد وزن و رژیم غذایی 1- زنان به میزان بسیار بیشتری نسبت به مردان در رژیم غذایی بسر می برند و به همین لحاظ، زنان بسیار بیشتر از مردان، به طور مرتب خود را وزن می کنند. 2 - مطالعات نشان می دهد که وزن ایده آل بسیاری از زنان جوان در حدود 10 کیلو کمتر از وزن واقعی آنان است. از سوی دیگر، وزن ایده آل اغلب مردان جوان در حدود همان وزن واقعی شان می باشد. 3 - در حدود 75 زنان جوان از یکی از جنبه های اندام خود ناراضی هستند. این عدد در مورد مردان جوان ، فقط 25 است. 4 - نارضایتی از اندام در زنان از آغاز دوران بلوغ جنسی (8 تا 10 سالگی) آغاز می گردد. 5 - در آمریکا، زنان ده بار بیشتر از مردان دارای اختلال و بی نظمی در تغذیه هستند. 6 - 90 تا 95 درصد موارد بیماری کم اشتهایی (anorexia nervosa) در زنان دیده شده است. 7 - بجز خودکشی، بیماری کم اشتهایی یکی از چند اختلال روانی است که می تواند به مرگ منجر شود. نرخ مرگ و میر کسانی که به این بیماری مبتلا هستند بین 10 تا 15 درصد است. 8 - با وجودی که آمریکائیها سالانه در حدود 50 میلیارد دلار در تلاش برای کاهش وزن مصرف می کنند، 97 تمام رژیمهای غذایی ظرف یکسال با ناکامی و شکست روبرو می شوند. در اغلب موارد، وزن از دست داده تماماً یا حتی بیشتر بازگشته است. 9 - بسیاری ازاختلالات تغذیه ای پس از رژیمهای کاهش وزن آغاز می شود. 10 - ظرف 30 سال گذشته، زنانی که در مجلات، تلویزیون و سینما مدل لباس بوده اند به نحو چشمگیری لاغرتر شده اند. 11 - بسیاری از زنان جوان، مدلهای مجلات مد را به عنوان الگوی خود از نظر شکل ظاهری اندام انتخاب می کنند. 12 - بسیاری از زنان جوان عقیده دارند که چنانچه اندامشان مشابه مدلهای لباس باشد از سلامتی بیشتری برخوردار خواهند شد. 13 - تحریف تصویر اندام (تصوری از اندام خود، متفاوت از آنچه واقعاً هست) هم در زنان و هم در مردان روی می دهد. 14 - تحریف تصویر اندام، هم در آنها که دچار اختلالات تغذیه ای هستند و هم آنها که نیستند، روی می دهد. 15 - به طور کلی، زنان خود را چاقتر از آنچه هستد وانمود می کنند و مردان لاغرتر یا همان گونه که واقعاً هستند. 16 - هم در مردان و هم در زنان، نارضایتی از اندام، قبل از تحریف تصویر اندام و احتمالاً قبل از اختلالات تغذیه ای وجود دارد. 17 - مطالعات نشان می دهد که بسیاری از زنان و مردان جوان، تصویر ایده آل اندام خود را عمدتاً از رسانه های همگانی مثل تلویزیون و مجلات به دست می آورند. 18 - تعداد تبلیغات در مورد رژیمهای کاهش وزن در مجلات محبوب زنان جوان، 10 برابر بیشتر از تعداد این گونه تبلیغات در مجلات محبوب مردان جوان است. 19 - مطالعات نشان می دهد که مقایسه اندام خود با مدلهای لباس، به افسردگی، اضطراب، احساس گناه و خجالت در زنان جوانی که از اندامشان رضایت ندارند می انجامد. 20 - جوانان روزانه در معرض بیش از 1000 تبلیغ رسانه های همگانی ( از قبیل تلویزیون، رادیو، روزنامه، مجله و اینترنت ) قرار می گیرند. 21 - وزن مدلهای لباس در مجلات مد به طور میانگین 15 کمتر از وزن متناسب آنان بر حسب قدشان است. 22 - 75 کسانی که به عنوان مدل در رسانه های همگانی فعالیت می کنند، کمتر از وزن طبیعی و متناسب شان وزن دارند. 23 - اغلب مردان، زنان لاغر را ترجیح می دهند اما نه به لاغری که اغلب زنان جوان دوست دارند باشند. 24 - در حدود 40 دختران زیر 10 سال، حداقل یک بار رژیم کاهش وزن را تجربه کرده اند. 25 - استانداردهای رسانه ها برای یک زن ایده آل، تقریباً دست نیافتنی هستند. این نکته در مورد مردان صدق نمی کند. توصیه ها 1 - وقتی احساس ناراحتی و عصبانیت می کنید، سراغ غذاخوردن نروید. 2 - سراغ هیچکدام از رژیمهای کاهش وزن نروید، در عوض به سلامت خود تمرکز کنید. هر روز ورزش کنید. به طور متعادل غذا بخورید و از خوردن غذاهای آماده و سریع پرهیز کنید. 3 - بیش از یکبار در هفته روی ترازو نروید. اگر وزن شما آن چیزی نیست که دلتان می خواهد، نگذارید این مساله تمام روزتان را خراب کند. 4 - اجازه ندهید خودباوری شما تحت سلطه و نفوذ شکل ظاهری اندامتان قرار گیرد. تعداد موفقیتهای اغلب مردم در زندگی، بسیار بیشتر از ناکامیهایشان است. بر روی موفقیتهای خود تمرکز کنید. 5 - اگر دچار اختلال در تغذیه هستید، سعی کنید به تماشای مدلهای لباس در رسانه ها ننشینید. 6 - به آنچه که خودتان به خودتان درباره اندامتان می گوئید به دقت گوش کنید. بسیاری از آنها ممکن است تحریف شده یا نادرست باشند. در این صورت، سعی کنید آنچه به خودتان می گوئید را تغییر دهید. برای مثال جملات «چه می شود اگر» را با جملات «که چه بشود» جایگزین سازید (شناخت درمانی). 7 - هر روز، به نوعی به آرامش بخشی (relaxation) خود بپردازید. 8 - از این که به درخواستهای نامعقول مردم جواب «نه» بدهید نترسید. 9 - هر شب به قدر کافی بخوابید. این امر به بهبود حال و روحیه و حفظ سازوکار بدن شما کمک می کند. 10 - بین اختلالات تغذیه ای و افسردگی رابطه وجود دارد. اگر احساس افسردگی می کنید به وضع تغذیه خود نیز توجه کنید. ترجمه از منابع اینترنتی

اعتیاد به ایمیل

اعتیاد به ایمیل
کنترل وسواسی صندوق پست الکترونیکی، آدم را دیوانه می کند! یکی ازهنرمندان مشهور گفته است: «من به نامه الکترونیکی ( e-mail ) معتادم. وقتی نامه ای دریافت می کنم، سطح اندورفین مغزم افزایش می یابد و وقتی صندوق پستی ام را باز می کنم و هیچ نامه ای در آن نیست، احساس تنهایی و نومیدی بر من غلبه می کند.»
امروزه اظهاراتی از این قبیل، کاملاً متداول است و زیاد به گوش می رسد. بر طبق نظرسنجی انجام شده از سوی آمریکا آنلاین، 41 بزرگسالان در این کشور، صبح ها که از خواب بر می خیزند، قبل از مسواک زدن، صندوق پست الکترونیکی شان را وارسی می کنند. به علاوه، یک چهارم مردم اعتقاد دارند که رفتن به جایی که دو یا حداکثر سه روز امکان وصل شدن به شبکه و وارسی نامه های الکترونیکی نباشد، «غیر قابل تصوّر» است. در واقع، وابستگی به ایمیل یکی از مشکلات بسیاری از انسان ها شده است.
مقایسه اعتیاد به ایمیل و اعیتاد به داروها و مواد مخدّر، خیلی دور از ذهن نیست. به گفته دکتر جان ریتی، روان پزشک و دانشیار دانشگاه هاروارد، اتصال به شبکه، در واقع شبیه سازی همان مسیری است که داروها و مواد مخدّر در مغز انسان طی می کنند. به عبارت دیگر، تمام نشانه های اعتیاد در این ها نیز وجود دارد: «زنگ» دریافت یک نامه الکترونیکی جدید، سطح دوپامین مغز را افزایش می دهد و آثار کلافگی ناشی از ترک ایمیل در تعطیلات و مسافرت های خانوادگی کاملاً در بعضی اشخاص مشهود است.
این علائم اعتیاد، تنها نشانه هایی نیستند که ما به خاطر نیازمان به وصل بودن به اینترنت، از آن ها رنج می بریم. بلکه علاوه بر آن ها، دامنه تمرکز و توجه مان نیز کاهش می یابد. همه ما چندکار مختلف را به طور همزمان انجام می دهیم تا میزان کارآیی خود را بالا ببریم. امّا در میان این تلاش ها، یک چیز مهم قربانی می شود و آن هم چیزی نیست جز همان میزان کارآیی!
مطالعات دکتر دیوید مه یر، استاد روان شناسی دانشگاه میشیگان، نشان می دهد که کسانی که توجهشان را بین دو فعالیت مختلف (مثلاً نوشتن یک نامه الکترونیکی و خواندن یک گزارش) می گردانند، 50 وقت بیشتر به نسبت حالتی که آن دو کار را یک به یک به نوبت انجام دهند، صرف می کنند. نتیجه گیری آن که اگر می خواهید میزان کارآیی خود را افزایش دهید، تمایل خود در مورد انجام چند کار به طور همزمان را کنار بگذارید.
در زیر چند توصیه برای کاهش وابستگی به نامه های الکترونیکی آورده شده است:
سرویس پست الکترونیکی را در خدمت خود قرار دهید نه خود را در خدمت آن. بعضی برنامه ها مثل Outlook به شما اجازه می دهند که نامه های الکترونیکی خود را فقط هر نیم ساعت یا هر یک ساعت یکبار وارسی کنید.
«زنگ» دریافت نامه الکترونیکی جدید را خاموش کنید.
برخی پیام ها، مثل کارت تبریک و تشکر را فقط با پست معمولی (کاغذی) بفرستید.
برای خواندن و ارسال نامه های الکترونیکی خود، بازه زمانی خاصی را قرار دهید و به خودتان بگوئید که قبل یا بعد از آن بازه زمانی، کارکردن با سرویس پست الکترونیکی مجاز نیست.
هرگز کار کردن با پست الکترونیکی، اولین کاری که صبح انجام می دهید یا آخرین کاری که قبل از به رختخواب رفتن در شب انجام می دهید نباشد.
اگر همه این تلاش ها با شکست روبرو شد، سعی کنید مغازه پست الکترونیکی را برای چند روز به طور کامل تعطیل کنید. در این صورت خواهید فهمید که دنیا بدون اینترنت هم وجود دارد!
ترجمه : کلینیک الکترونیکی روان یار
منبع
Addicted to E-mail Obsessively , Katie Gilbert, 7 March 2007.
www.psychologytoday.com

کورتیزول و استرس: چگونه سالم بمانیم؟

کورتیزول و استرس: چگونه سالم بمانیم؟
 کورتیزول یکی از هورمون‌های مهم بدن است که توسط غدّه‌های آدرنال ترشح می‌شود و در فعالیت‌های زیر دخالت دارد:
تنظیم فشار خون
سوخت و ساز مناسب قند
آزادسازی انسولین برای حفظ سطح قند خون
سیستم دفاعی بدن
واکنش تحریکی و التهابی
کورتیزول به طور طبیعی صبح‌ها در بالاترین سطح و شب‌ها در پائین‌ترین سطح، در بدن وجود دارد. با وجودی که استرس تنها دلیل ترشح کورتیزول به جریان خون نیست امّا به دلیل آن که ترشح کورتیزول در جریان واکنش بدن به استرس، در سطح بالایی صورت می‌گیرد و نیز به دلیل آن که کورتیزول مسئول چند تغییر مربوط به استرس در بدن است به آن «هورمون استرس» گفته می‌شود.
کمی افزایش کورتیزول در بدن، تأثیرات مثبتی به دنبال دارد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
افزایش سریع انرژی به منظور مقابله بدن
افزایش فعالیت‌های حافظه
بالا رفتن ناگهانی توان دفاعی بدن
حس کمتر نسبت به درد
کمک به حفظ تعادل حیاتی در بدن
با وجودی که کورتیزول، بخش مهم و مفیدی از واکنش بدن به استرس است، امّا نکته مهم این است که واکنش آرامشی بدن نیز باید فعّال گردد تا کارکرد بدن بتواند به حالت طبیعی و عادی باز گردد. متأسفانه در محیط پراسترس کنونی ما، واکنش بدن به استرس آنقدر زیاد فعّال می‌گردد که غالباً فرصت لازم برای بازگشت به حالت طبیعی و عادی به دست نمی‌آید و بدین خاطر است که استرس‌ها تبدیل به استرس مزمن می‌گردند.
نشان داده شده است که وجود سطح بالا و طولانی کورتیزول در جریان خون (آنچنان که در استرس مزمن پیش می‌آید) دارای تأثیرات منفی است، مانند:
اختلال در عملکردِ شناختی
اختلال در عملکرد تیروئید
عدم تعادل میزان قند خون
کاهش تراکم استخوان
کاهش بافت عضلات
افزایش فشار خون
تضعیف سیستم دفاعی و واکنش‌های تحریکی بدن
افزایش چربی‌های شکمی که نسبت به تراکم چربی در سایر قسمت‌های بدن، بیشتر مشکل‌زاست. برخی از مشکلات سلامتی مربوط به افزایش چربی‌های شکمی عبارتند از حملات قلبی، ایجاد سطح بالای کلسترول «بد» ( LDL ) و سطح پائین کلسترول «خوب» ( HDL ) که خود به مشکلات سلامتی دیگری می‌انجامد.
برای نگهداری کورتیزول در سطحی مناسب و تحت کنترل، باید واکنش‌های آرامشی بدن پس از هر واکنش به استرس، فعّال گردد. شما می‌توانید یاد بگیرید که چگونه با استفاده از روش‌های مختلف مدیریت استرس به بدن خود آرامش ببخشید و نیز می‌توانید به منظور کاهش استرس‌های محیطی، سبک زندگی خود را تغییر دهید. بسیاری از افراد، روش‌های زیر را برای آرامش یافتن و حفظ سطح مناسب کورتیزول بدن، مناسب و کمک کننده یافته‌اند:
تصویرسازی ذهنی
نوشتن خاطرات روزانه
خود- هیپنوتیزم
ورزش
یوگا
گوش دادن به موسیقی
تمرین تنفس
مدیتیشن
فعالیت جنسی
سایر روش‌ها
میزان ترشح کورتیزول در افراد مختلف متفاوت است. انسان‌ها به طور بیولوژیکی واکنش‌های متفاوتی به استرس نشان می‌دهند. ممکن است یک نفر در یک موقعیت مشابه نسبت به یک فرد دیگر، سطح بیشتری از کورتیزول ترشح می‌کند. مطالعات نشان داده‌اند که افرادی که در واکنش به استرس، سطح بیشتری کورتیزول ترشح می‌کنند، تمایل به خوردن غذای بیشتر نیز دارند.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار
منبع
“Cortisol and Stress”, How to Stay Healthy”, Elizabeth Scott,
http://stress.about.com

کورتیزول و استرس: چگونه سالم بمانیم؟

کورتیزول و استرس: چگونه سالم بمانیم؟
 کورتیزول یکی از هورمون‌های مهم بدن است که توسط غدّه‌های آدرنال ترشح می‌شود و در فعالیت‌های زیر دخالت دارد:
تنظیم فشار خون
سوخت و ساز مناسب قند
آزادسازی انسولین برای حفظ سطح قند خون
سیستم دفاعی بدن
واکنش تحریکی و التهابی
کورتیزول به طور طبیعی صبح‌ها در بالاترین سطح و شب‌ها در پائین‌ترین سطح، در بدن وجود دارد. با وجودی که استرس تنها دلیل ترشح کورتیزول به جریان خون نیست امّا به دلیل آن که ترشح کورتیزول در جریان واکنش بدن به استرس، در سطح بالایی صورت می‌گیرد و نیز به دلیل آن که کورتیزول مسئول چند تغییر مربوط به استرس در بدن است به آن «هورمون استرس» گفته می‌شود.
کمی افزایش کورتیزول در بدن، تأثیرات مثبتی به دنبال دارد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
افزایش سریع انرژی به منظور مقابله بدن
افزایش فعالیت‌های حافظه
بالا رفتن ناگهانی توان دفاعی بدن
حس کمتر نسبت به درد
کمک به حفظ تعادل حیاتی در بدن
با وجودی که کورتیزول، بخش مهم و مفیدی از واکنش بدن به استرس است، امّا نکته مهم این است که واکنش آرامشی بدن نیز باید فعّال گردد تا کارکرد بدن بتواند به حالت طبیعی و عادی باز گردد. متأسفانه در محیط پراسترس کنونی ما، واکنش بدن به استرس آنقدر زیاد فعّال می‌گردد که غالباً فرصت لازم برای بازگشت به حالت طبیعی و عادی به دست نمی‌آید و بدین خاطر است که استرس‌ها تبدیل به استرس مزمن می‌گردند.
نشان داده شده است که وجود سطح بالا و طولانی کورتیزول در جریان خون (آنچنان که در استرس مزمن پیش می‌آید) دارای تأثیرات منفی است، مانند:
اختلال در عملکردِ شناختی
اختلال در عملکرد تیروئید
عدم تعادل میزان قند خون
کاهش تراکم استخوان
کاهش بافت عضلات
افزایش فشار خون
تضعیف سیستم دفاعی و واکنش‌های تحریکی بدن
افزایش چربی‌های شکمی که نسبت به تراکم چربی در سایر قسمت‌های بدن، بیشتر مشکل‌زاست. برخی از مشکلات سلامتی مربوط به افزایش چربی‌های شکمی عبارتند از حملات قلبی، ایجاد سطح بالای کلسترول «بد» ( LDL ) و سطح پائین کلسترول «خوب» ( HDL ) که خود به مشکلات سلامتی دیگری می‌انجامد.
برای نگهداری کورتیزول در سطحی مناسب و تحت کنترل، باید واکنش‌های آرامشی بدن پس از هر واکنش به استرس، فعّال گردد. شما می‌توانید یاد بگیرید که چگونه با استفاده از روش‌های مختلف مدیریت استرس به بدن خود آرامش ببخشید و نیز می‌توانید به منظور کاهش استرس‌های محیطی، سبک زندگی خود را تغییر دهید. بسیاری از افراد، روش‌های زیر را برای آرامش یافتن و حفظ سطح مناسب کورتیزول بدن، مناسب و کمک کننده یافته‌اند:
تصویرسازی ذهنی
نوشتن خاطرات روزانه
خود- هیپنوتیزم
ورزش
یوگا
گوش دادن به موسیقی
تمرین تنفس
مدیتیشن
فعالیت جنسی
سایر روش‌ها
میزان ترشح کورتیزول در افراد مختلف متفاوت است. انسان‌ها به طور بیولوژیکی واکنش‌های متفاوتی به استرس نشان می‌دهند. ممکن است یک نفر در یک موقعیت مشابه نسبت به یک فرد دیگر، سطح بیشتری از کورتیزول ترشح می‌کند. مطالعات نشان داده‌اند که افرادی که در واکنش به استرس، سطح بیشتری کورتیزول ترشح می‌کنند، تمایل به خوردن غذای بیشتر نیز دارند.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار
منبع
“Cortisol and Stress”, How to Stay Healthy”, Elizabeth Scott,
http://stress.about.com

فلسفه زندگی

فلسفه زندگی

کسانی وجـود دارنـد کـه مـعـتـقدند اگر هر فردی از فلسفه زندگی شخصی خود پیروی کند کارخطرناکی نموده است. مــمکن است دیگران به شما به چشم یک فرد مـغرور و یـا بیش از حد مقید به اخلاق بنگرند. از طرف دیگر نگاه کنـید کـه چـگونه هـر فـرد نـامـدار و یـا نـه چندان مشـهور تـلاش میکند که به شما روش زندگی کردن را تحمیل می کند.                                                   

به هر صورت من تصور میکنم نکات زیر شما را در پیشبـرد زندگیتان یاری خواهند نمود:

 1- بهتر است بدنبال صلح و آرامش باشیم تا دنبال عدالت: مـن این نکته را در اکثر عرصه های زندگی خود بکار برده ام و نتایج خوبی نیز گرفته ام.

2- زندگی یک سفر میباشد نه یک مقصد: تا زمانیـکه شما دقـیقا مفهوم این نکته را متوجه نشده باشید ممکن است زندگی یتان را شتابان در جستجوی یک خط پایان کــه وجود خارجی ندارد سپری کنید. آهسته تر گام بردارید و به نکته 3 عمل کنید.

3- وقت را غنیمت بشمارید: بـهتـر اسـت کـه افـسـوس کارهایی که انجام داده ایم را بخوریم بجای آنکه تا آخر عمر افسوس کارهای انجام نداده را. بسیار خوب بنابراین زمان حال را به سادگی برای موضوعات بی اهمیت هدر ندهید.

4- اجازه ندهید آدمهای پست شما رازیر پای خود خورد کنند: مـردم همـیـشـه در تلاش هستند شما را ناراحت و تحقیر کـنـنـد. تـنـها بـه آن دلیـل کـه عـقیده یک فرد برای دیـگران حـائـز اهــمیت می باشد، به مفهوم آن نیست که حـق با آن فـرد اسـت. شـایـد بسیاری از مردم از سخنانی که شما به زبان می آورید، کارهایی که انجام مـیدهید و یا آنکه چگونه مقابل دیگران ظاهر می گردید، خوشـشان نیاید اما خـیـلی هـای دیگر آن را می پسندند. زیاد به عقاید دیگران نسبت به خودتان حساس نباشید.

5- بپذیرید که جهان بی عیب و نقص و کامل نیست: تنها به شما میگویـم که بهتر است از آن بگذرید: جهان کامل نیست. بنابراین آنقدر نسبت به مسائل دنیوی کــمالگرا نباشید.

6- عقیده یک فرد تنها متعلق به یک فرد می باشد: پـذیرش ایــن نـکتــه در زنـدگی اندکی دشوار بنظر می رسد امـا پیروی از آن بسیار سود مند میباشد. پژوهشـها بیانگر آن است که انسانها بطور کلی تمایل دارند تنها عقاید مثـبت در رابـطه با خودشان را به خاطر بسپارند و نقاط منفی را فراموش کنند. بنابر ایـن زیاد به عقـیـده مثبت و یا منفی یک فرد نسبت به خودتان اهمیت ندهید.

7- زندگی کنید و اجازه دهید دیگران نیز زندگی خودشان را بکنند: لـزومـی نــدارد شما از دیگران نـفـرت داشـتـه باشید. اگر انرژی خود را صرف آن کنید که از دیگران متنفر باشید، کارتان تمام است ( دیگر انرژی برای انجام کارهای مثبت نخواهید داشت). افـراد بسیاری در جهان وجود داشته اند که تلاش میکردند تنوع و تفاوتها را محدود گـردانند اما ناکام مانده اند. بنابر چرا شما خود را بزحمت می اندازید؟ زندگی خود را بـکنـیـد و اجازه دهید دیگران نیز زندگی خود را بکنند.

8- شما تنها دارای یک جسم و چهره میباشید: می خــواهید آنها را دوست داشته باشید و یا از آنها بیزار باشید. تا آخر عمر متعلق به شما خواهند بود.

9- دیگران آیینه شما میباشند: نمیتوانید عاشق و یا متنفر خصیصه ای در فرد باشید مگر آنکه عاشق و یا متنفر آن خصیصه در وجود خودتان باشید.

10- زندگی دقیقا همان چیزی میباشد که شما می اندیشید: شـما تـمـام ابـزار و منابع ضروری را در اختیار دارید. آن که چگونه از آنها استفاده میکنید به خودتان بستگی خواهد داشت.

11- هیچ جایی بهتراز آنجایی که هستید، نمی باشد: و یا آنـکه مـرغ همسایه غاز نیست.

12- درزندگی چیزی بعنوان شکست وجود ندارد - تـنها آموختن است که وجود دارد: رشد فردی فرایند آزمون و خطا می باشد. تنها یک آزمایش است.شما در مدرسه تمام وقتی موسوم به "زندگی" ثبت نام شده اید و هـمـواره در حـال آمـوزش و یـادگیری می باشید. این درسها تا زمانی که آموخته نگردند برای شمـا به اشـکـال مخـتلف تکرار خواهند شد. فرایند آموزش پایانی ندارد.

13- تلویزیون دنیای واقعی را نمایش نمی دهد: در زنـدگـی واقـعـی مـردم مـجـبـور می باشند کافی شاپ ها را ترک کرده و به سر کار خود روند.

منبع:جستجو _ نت

فلسفه زندگی

فلسفه زندگی

کسانی وجـود دارنـد کـه مـعـتـقدند اگر هر فردی از فلسفه زندگی شخصی خود پیروی کند کارخطرناکی نموده است. مــمکن است دیگران به شما به چشم یک فرد مـغرور و یـا بیش از حد مقید به اخلاق بنگرند. از طرف دیگر نگاه کنـید کـه چـگونه هـر فـرد نـامـدار و یـا نـه چندان مشـهور تـلاش میکند که به شما روش زندگی کردن را تحمیل می کند.                                                   

به هر صورت من تصور میکنم نکات زیر شما را در پیشبـرد زندگیتان یاری خواهند نمود:

 1- بهتر است بدنبال صلح و آرامش باشیم تا دنبال عدالت: مـن این نکته را در اکثر عرصه های زندگی خود بکار برده ام و نتایج خوبی نیز گرفته ام.

2- زندگی یک سفر میباشد نه یک مقصد: تا زمانیـکه شما دقـیقا مفهوم این نکته را متوجه نشده باشید ممکن است زندگی یتان را شتابان در جستجوی یک خط پایان کــه وجود خارجی ندارد سپری کنید. آهسته تر گام بردارید و به نکته 3 عمل کنید.

3- وقت را غنیمت بشمارید: بـهتـر اسـت کـه افـسـوس کارهایی که انجام داده ایم را بخوریم بجای آنکه تا آخر عمر افسوس کارهای انجام نداده را. بسیار خوب بنابراین زمان حال را به سادگی برای موضوعات بی اهمیت هدر ندهید.

4- اجازه ندهید آدمهای پست شما رازیر پای خود خورد کنند: مـردم همـیـشـه در تلاش هستند شما را ناراحت و تحقیر کـنـنـد. تـنـها بـه آن دلیـل کـه عـقیده یک فرد برای دیـگران حـائـز اهــمیت می باشد، به مفهوم آن نیست که حـق با آن فـرد اسـت. شـایـد بسیاری از مردم از سخنانی که شما به زبان می آورید، کارهایی که انجام مـیدهید و یا آنکه چگونه مقابل دیگران ظاهر می گردید، خوشـشان نیاید اما خـیـلی هـای دیگر آن را می پسندند. زیاد به عقاید دیگران نسبت به خودتان حساس نباشید.

5- بپذیرید که جهان بی عیب و نقص و کامل نیست: تنها به شما میگویـم که بهتر است از آن بگذرید: جهان کامل نیست. بنابراین آنقدر نسبت به مسائل دنیوی کــمالگرا نباشید.

6- عقیده یک فرد تنها متعلق به یک فرد می باشد: پـذیرش ایــن نـکتــه در زنـدگی اندکی دشوار بنظر می رسد امـا پیروی از آن بسیار سود مند میباشد. پژوهشـها بیانگر آن است که انسانها بطور کلی تمایل دارند تنها عقاید مثـبت در رابـطه با خودشان را به خاطر بسپارند و نقاط منفی را فراموش کنند. بنابر ایـن زیاد به عقـیـده مثبت و یا منفی یک فرد نسبت به خودتان اهمیت ندهید.

7- زندگی کنید و اجازه دهید دیگران نیز زندگی خودشان را بکنند: لـزومـی نــدارد شما از دیگران نـفـرت داشـتـه باشید. اگر انرژی خود را صرف آن کنید که از دیگران متنفر باشید، کارتان تمام است ( دیگر انرژی برای انجام کارهای مثبت نخواهید داشت). افـراد بسیاری در جهان وجود داشته اند که تلاش میکردند تنوع و تفاوتها را محدود گـردانند اما ناکام مانده اند. بنابر چرا شما خود را بزحمت می اندازید؟ زندگی خود را بـکنـیـد و اجازه دهید دیگران نیز زندگی خود را بکنند.

8- شما تنها دارای یک جسم و چهره میباشید: می خــواهید آنها را دوست داشته باشید و یا از آنها بیزار باشید. تا آخر عمر متعلق به شما خواهند بود.

9- دیگران آیینه شما میباشند: نمیتوانید عاشق و یا متنفر خصیصه ای در فرد باشید مگر آنکه عاشق و یا متنفر آن خصیصه در وجود خودتان باشید.

10- زندگی دقیقا همان چیزی میباشد که شما می اندیشید: شـما تـمـام ابـزار و منابع ضروری را در اختیار دارید. آن که چگونه از آنها استفاده میکنید به خودتان بستگی خواهد داشت.

11- هیچ جایی بهتراز آنجایی که هستید، نمی باشد: و یا آنـکه مـرغ همسایه غاز نیست.

12- درزندگی چیزی بعنوان شکست وجود ندارد - تـنها آموختن است که وجود دارد: رشد فردی فرایند آزمون و خطا می باشد. تنها یک آزمایش است.شما در مدرسه تمام وقتی موسوم به "زندگی" ثبت نام شده اید و هـمـواره در حـال آمـوزش و یـادگیری می باشید. این درسها تا زمانی که آموخته نگردند برای شمـا به اشـکـال مخـتلف تکرار خواهند شد. فرایند آموزش پایانی ندارد.

13- تلویزیون دنیای واقعی را نمایش نمی دهد: در زنـدگـی واقـعـی مـردم مـجـبـور می باشند کافی شاپ ها را ترک کرده و به سر کار خود روند.

منبع:جستجو _ نت

افسردگی و راههای غلبه بر آن

افسردگی و راههای غلبه بر آن
com
This email address is being protected from spam bots, you need Javascript enabled to view it
افسردگی و راههای غلبه بر آن
افـسردگی اختلالی است که قادر است افکار، خلق و خو، احـساسات، رفـتــار، سلامتی جسمانی و روحی شما را تحـت الشـــعاع قرار دهد. هر انسانی در مقاطع خاصی از زنـدگی خود به افسردگی دچار میگردد. نشانه ها و علایم افسردگی عبارتند از:
 
غم و اندوه پایدار، اظطراب، احساس پوچی.
احــساس نا امیدی و بدبینی- احساس گناه، احسـاس بی ارزشی و در ماندگی - احساس تیره بختی.
کاهش سطح انرژی و احساس خستگی.
دشواری در تمرکز، یاد آوری و تصمیم گیری-عدم توانایی در اندیشیدن.
بی خوابی و یا افزایش میزان خواب.
از دست دادن اشتها و کاهش وزن - یا پر خوری و افزایش وزن.
عدم تمایل به ملاقات با دیگران - یا وحشت از تنها ماندن - حضور یافتن در فعالیتهای اجتماعی دشوار و غیر ممکن میگردد.
احساس بی ارزش بودن و نا عادلانه بودن زندگی- احساس شکست- احساس سربار بودن.
از دست دادن علاقه و میل به فعالیتهای معمولی در زندگی و یا سرگرمیهایی که پیشتر برای فرد لذت بخش بوده اند.
بیقراری و بیتابی - زود رنجی و تحریک پذیری- و یا کند شدن حرکات و واکنشها- بی تفاوتی.
افت اعتماد بنفس - سرزنش مدام خود - نگرانی از گذشته و آینده.
مشکلات جسمانی که معمولا به دارو جواب نمیدهند مانند: خارش بدن - تاری دید -تعریق شدید- خشکی دهان- مشکلات گوارشی (یبوست، اسهال -سوء هاضمه)-سردرد - کمردرد.
افکار صدمه زدن به خود و یا دیگران - افکار خود کشی.
 
علل پدید آمدن افسردگی نیز گوناگون میباشد:
وراثت.
محیط های نا ایمن و خطرناک مانند: آلودگی هوا و آب.
محیطهای آشفته مانند: خشونت در خانه و روابط.
درگذشت همسر، فرزند، والدین و دوستان.
ضربه های روحی شدید در کودکی و یا بزرگسالی.
از دست دادن حمایتهای اجتماعی در پی طلاق، دوری از دوستان، قطع رابطه، از دست دادن شغل.
شرایط ناسالم اجتماعی مانند: فقر، بی خانمانی و خشونت در جامعه.
بیماریهای مزمن مانند سرطان، دیابت و ایدز.
شکست و ناکامیها-تجارب ناخوشایند.
تغییرات هورمونی - اختلال در تعادل انتقال دهنده های عصبی همچون سروتونین.
در اثر مصرف برخی داروها مانند داروهای خواب آور، ضد بارداری و کاهنده فشار خون بالا.
استفاده از الکل، مواد مخدر و دیگر داروها.
تغذیه نامناسب مانند کمبود فولات و ویتامین  B1 و یا مصرف زیاد مواد قندی و کافئین  دار.
ضعف شخصیت، اعتماد بنفش پایین، بد بینی  و هم وابستگیها.
استرس .
الگوی تفکرات منفی.
عدم تحرک بدنی و نداشتن تفریح و سرگرمی.
انزوا و گوشه گیری.
 
1- افسردگی اساسی:
این نوع افسردگی اختلال در خلق میباشد که معمولا 2 هفته بطول می انجامد. احساس دلتنگی و حزن مفرط و از دست دادن میل و لذت از فعالیتهای دلپذیرو احساس گناه و بی ارزشی از نشانه های آن میباشد. این نوع افسردگی خطرناک بوده و میتواند به خود کشی منجر گردد.
2- افسردگی مزمن:
شدت علایم آن از افسردگی اساسی کمتر بوده اما دوره آن طولانی و ممکن است و 2 الی 5 سال بطول انجامد. علایم آن معمولا ناتوان کننده نمیباشد اما در عملکرد مناسب و احساس خوشایندی فرد تاثیر گذار است.
3- اختلال در سازگاری:
هرگاه انسان عزیزی را از دست میدهد، شغلش را از دست داده و یا تغییر میدهد، و یا آگاه میگردد که بیماری لاعلاجی دارد کاملا طبیعی است که احساس استرس، اندوه و خشم میکند. اما در نهایت امر افراد خود را با شرایط پدید آمده وفق میدهند. اما برخی قادر به چنین عملی نمیباشند. هنگامی که واکنش فرد به یک موقعیت و یا حادثه سبب افسردگی در وی میگردد به آن اختلال در سازگاری میگویند.
4- اختلال دو قطبی:
به تغییرات غیر قابل پیش بینی خلق از شیدایی تا افسردگی اختلال دو قطبی میگویند. در یک زمان فرد رفتار برونگرایی مفرط، پر حرفی، خود بزرگ بین از خود بروز میدهد و در دوره ای دیگر افسرده میگردد.
5- افسردگی فصلی:
این نو ع افسردگی معمولا در زمستان شیوع می یابد. علت آن کاهش تابش نور خورشید است.این افسردگی سبب سردرد، تحریک پذیری و کاهش سطح انرژی میگردد.
 
راهبردهایی برای غلبه بر افسردگی
 
1- برای خود اهداف قابل دسترس تعیین کنید.
2- تنها به میزان معقول و در حد توان خود مسئولیت بعهده بگیرید.
3- کارها، اهداف و وظایف بزرگ را به بخشهای کوچک تقسم کنید.
4- مدیریت زمان و الویت بندی را فراموش نکنید.
5- مدتی از وقت خود را با دیگران و یک دوست صمیمی سپری کنید. سعی کنید فردی را در زندگی بیابید که بتوانید به وی اعتماد کرده و با وی درد دل کنید.
6- به سرگرمیهایی که علاقه دارید بپردازید.
7- ورزش کنید و فعالیت بدنی منظم داشته باشید.
8- تا بر طرف شدن آثار افسردگی تصمیمات مهم و حیاتی خود را به تعویق اندازید.
9- به خاطر داشته باشید که بهبودی خلق افسرده زمانبر و تدریجی میباشد انتظار معجزه نداشته باشید.
10- از افراد غیر حامی و منتقد اجتناب کنید.
11- به دوستان و خانواده خود اجازه دهید در روند بهبودی به شما کمک کنند.
12- افکار مثبت را جایگزین افکار منفی گردانید.
13- به خاطر داشته باشید که زندگی بطور ذاتی مبهم و نامشخص بوده و در بسیاری از شرایط تنها یک پاسخ واحد مشکل گشا نخواهد بود.زندگی مملو از احتمالات است.
14- شما باید بیاموزید چگونه میان اموری که شما مسئول آنها میباشید و یا نمیباشید تفاوت قائل گردید. معمولا افراد کنترلی که بر شرایط دارند را کمتر و یا بیشتر از آنچه هست بر آورد میکنند.اموری که شما مسئولیتی در قبال آن ندارید و یا خارج از کنترل شماست به حال خود بگذارید.
15- شما باید قادر باشید میان موقعیتهایی که ارزش شما باید بر اساس موفقیتهای شما تعیین گردند و دیگر موقعیتها تفاوت قائل گردید.
16- شما باید بیاموزید که چه زمان باید با احساسات خود ارتباط برقرار کرده و چه زمان از آنها فاصله بگیرید.
17- شما باید بیاموزید که چه هنگام باید به بر زمان حال تمرکز کنید و چه هنگام به زمان آینده.
18- خوشبختی و نیل به شادی در زندگی هدف نامعقولی نیست اما شما باید ابتدا مفهوم خوشبختی را برای خود معنا کرده و سپس با برنامه ریزی و ایجاد سلسه مراتب و پیروی از آنها به خوشبختی مطلوب خود دست یابید.
19- شما باید قادر باشید که میان احساسات درونی خود و واقعیتهای عینی تفاوت قائل گردید.
20- شما باید قادر باشید تا با دیگران رابطه برقرار کنید.
21- اعتماد بنفس خود را افزایش دهید.
22- وابستگی خود را به دنیای خارج کاهش دهید.
23- به خاطر داشته باشید هیچ فرد دیگر ی جز خود شما مسئول شادی شما نمیباشد.

آزادی و کنترل در تعلیم و تربیت

آزادی و کنترل در تعلیم و تربیت
آزادی حقی است که، هرانسانی بایدازآن برخوردارباشد.این حق دردوره های مختلف شخصیتی وزیستی صورتهای گوناگون دارد.البته میدان اختیاروآزادی هرفردی متغیرهای گوناگونی دارد: همچون سن،جنس،نژاد،ثروت و....
ولی حدودآزادی فرزندان درتعلیم بایدبه گونه ای دیگرتعیین شود.به این معنا که انسان براساس یک سلسله معیارهایی که تعیین کننده ی میزان اختیاروآزادی اودردوره های مختلف رشد است؛می تواندازآزادی بهره مندشود.واین درحقیقت صورتهای گوناگون آزادی داده شده به اوست.پس حدود،آزادی عمل یک کودک را،شرایط وویژگیهای شخصیتی ومحیطی اوتعیین می کند. فرددراوایل تولدبه علت محدودیت شناختی،حرکتی ورفتاری خودقادرنیست یک پرتگاه را ازیک سطح همواربه خوبی تمیزدهد.یادرصورت مواجه شدن باسقوط،خودرانجات دهد،یاقسمت شکسته ی یک شیشه را،به عنوان جزئی خطرناک آن پدیده درنظرداشته باشد،یادریابدو بدانند که آب بازی باآب مرگ آفرین چه تفاوتی دارند؟
پس شرایط وویژگیهای سنی این کودک به ما اجازه نمی دهدکه اورابا توجه به حق آزادی اش درمواجهه باخطررهاکنیم وحیات اورابه مخاطره بیندازیم.ولی درعین حال به این معنا هم نیست که درکلیه جوانب، حقوق اورادرنظرنگیریم.
بنابراین ملاک هایی وجوددارندکه مارا قادرمی سازندآزادی یک کودک تیزهوش رابیشترازیک کودک عادی،ویک کودک عادی رابیشتر ازیک کودک عقب افتاده ذهنی رعایت کنیم .پس آزادی در بحث هابه آزادی اجتماعی به معنای خاص آن مربوط نمی شود،چراکه آزادی اجتماعی، شرایط حقوقی داردوآزادی تربیتی، شرایط علمی وحقیقی. تعاریف گوناگون ودرک های متفاوت ازآزادی باعث شده است که نه تنهادرقلمروذهنی بلکه درقلمروعینی نیز آنچنان که شایسته ی این واژه است نتوانیم آن راتصورودرک کنیم؛ودرجهت مصداق آفرینی آن گام برداریم.لذادربرخی ازخانواده ها،بی بندوباری،سقوط ارزشهاوهنجارهارابه عنوان آزادی قلمدادمی کنند وحذف دیکتاتوری واستبدادرابه عنوان روشی برای جلوگیری ازبه انحراف کشیده شدن وآسیب دیدن فرزندانشان برمی گزینند.بامحروم کردن آشکارفرزندانشان واعضای خانواده هاازحقوق انسانی آنهابراین باورند که مباداآنهابابرخورداربودن ازآزادی های سالم وحیاتی به انحراف کشیده شوندوآسیب ببینند.امااینها همه احتمال است.
اگرنظام هستی هم براساس چنین احتمالاتی استوارمی شدهیچ حرکتی نمی بایستی درکیهان صورت می گرفت.چراکه همیشه احتمال منحرف شدن خورشید ازمدارش می بایست وجود داشته باشد. واحتمال انحراف درآزادی داشتن نیز چنین است.ولی آن چنان ضعیف می نماید که میتوان گفت در حدصفراست به خصوص باوجودملاکهای ارزشی،اجتماعی وعقلانی درتفویض آزادی برکودک. واین درست بدان می ماند که بگوییم کودک ما در راه مدرسه تاخانه ممکن است چیزی ببیندیاکسی او رابرباید ویادرجایی...بنابراین،این اختیار راازاوبگیریم.درحالی که اودر فاصله از خانه تامدرسه واز مدرسه تا خانه می تواندبه کسب مهارتهای اجتماعی بپردازد.ارتباطات کودکانه وسالمی رابادوستانش داشته باشد وبفهمد که تواناییهایش در روابط اجتماعی در چه حدی است وباید تاچه حدودی افزایش پیداکند.
از دست دادن این فرصت یعنی ازدست رفتن فرصت رشدوپیشرفت وترقی در کسب مهارتهای انسانی واجتماعی. اگر خانواده ،آزادی سالم کودکش راازاوسلب کند،گلی رادریک فضای بسته وآلوده قرارداده که احتمال پژمردگی آن بسیار زیاداست وسرعت این پژمردگی بسیارتندخوهد بود.
باید اشاره کرد که بی کفایتی،خجالتی بودن،ناتوانی در کسب حقوق خویش،عدم رعایت حقوق دیگران،ترس از اجتماع،ترس ازمسئولیت پذیری،ضعف درخودگردانی ومسائل بسیار،کودکان ونوجوانان از جمله علائم ناسالمی است که از سلب آزادی ویاارائه آزادی نامعقول برکودک سرچشمه می گیرد.
پس خانواده ای که حدود آزادی را بدون بینش تعیین کند ونمی داند حدهرچیزی تا کجاست - یعنی مرز سلامت وناسلامتی،زشت وزیبایی،درستی ونادرستی آن- اگرپدیده ی رفتار،وجودیااحساس ازمرزسلامتی به ناسلامتی،زیبایی به زشتی،درستی به نادرستی گام بردارد،به حرمت وجودی حیات خود وفرزندخودتجاوز کرده اند وشاید چنین خانواده ای بی نظمی،عدم رعایت حقوق دیگران و... را هم به حساب آزادی واختیارکودکش بگذاردنه تخریب،عصیان،بی عدالتی وتجاوز گری وپرخاشگری او. ولی پدر ومادری که حدود اختیارفرزندش رابراساس شناخت وآگاهی ودقت، تعیین وتنظیم نکرده اند،باید بدانند که مفهوم آزادی را با ،رها سازی ناسالم وبی قید وبند وبی حدومرزبودن رفتار اشتباه گرفته ومفهوم اصیل آزادی را درک نکرده اند. چراکه این واژه یکی از ارزشمندترین،زیباترین ولطیف ترین واژه هایی است که خداوندبه بشرخودهدیه کرده است تا بوسیله آن بتواند حقوق حقیقی خود را بدست آوردوارتباط سالم وزیبا وارزشمندانه باحیات برقرارکند.
منبع: فرآیند انسان سازی در تعلیم وتربیت
تهیه وتنظیم :معصومه مرادی
به نقل از ماهنامه الکترونیکی پژواک
© کپی رایت توسط .:مقاله نت.: بزرگترین بانک مقالات دانشجویی کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت و گردآورندگان و نویسندگان مقالات است.)