روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

دوستان اینترنتى، دشمنان خانگى‏

دوستان اینترنتى، دشمنان خانگى‏
در شماره پیش گفتیم که بسیارى از دوستى‏ها به مدد اتاقهاى گفت‏وگو و چت‏روم‏هاى داخلى و خارجى طعم دیگرى دارد. اگرچه در بسیارى از کشورها افراد از چت، براى تبادل اطلاعات و دوست‏یابى‏هاى علمى - تحقیقاتى استفاده مى‏کنند، اما در ایران جوانان ساعت‏ها به گفت‏وگوهاى تفریحى مى‏پردازند. و حالا ادامه مطالب...
به عقیده عده‏اى از طرفداران چت روم‏هاى داخلى،«حالا که مى‏توان با هر کسى دوست شد، چرا یکى دوتا(حالا که مالیات هم ندارد!)»؟ این امر، خود دلیلى است بر بى اعتمادى اکثر افراد به چت‏روم‏هاى داخلى؛ زیرا گاهى افرادى خود را داراى تحصیلات عالى، موقعیت‏هاى اجتماعى و از طبقات خاص فرهنگى معرفى مى‏کنند و در صدد ایجاد رابطه دوستى با دیگران بر مى‏آیند و با جلب اعتماد آنان و پى بردن به مسائل شخصى افراد، پس از مدتى به اخاذى و باج خواهى از آنان مى‏پردازند که این مسائل علاوه بر ضربه‏هاى روحى و عاطفى ناشى از وابستگى و اعتماد به شخص مقابل، موجب جرایم غیر قابل تصور و در مواردى منجر به قتل و جنایت مى‏گردد.
على اسلامى(علوم اجتماعى)، مخالفت خود را با چت ابراز داشته، معتقد است که افراد تحصیل کرده وقت خود را صرف چت نکرده، بلکه از کتابخانه‏هاى اینترنتى استفاده مى‏کنند.
محمد شش خان(نساجى)، دوست اینترنتى را به سبب خطرات احتمالى آن رد کرده، مى‏گوید: «لزومى ندارد که به دنبال چنین دوستانى بروم؛ چون خطاى زیادى دارد».
سحر(سال دوم زبان انگلیسى)، دوست اینترنتى را بسیار عالى دانسته، این چنین از آشنایى خود گفته است: «به طور اتفاقى با شخصى روبه‏رو شدم که بسیار فهمیده بود و در رفع مشکلات درسى ام بسیار کمکم مى‏کرد و بعدها این آشنایى تبدیل به دوستى خانوادگى شد و الان من در شرف ازدواج با ایشان هستم؛ اما نمى‏شود به همه اعتماد کرد؛ من شانسى با آدم خوبى روبه‏رو شدم».
سعید. ب(پژوهشگرى علوم اجتماعى):«در چت روم‏هاى داخلى و خارجى، دوستان بسیارى پیدا کرده‏ام که در مورد مسائل روز و مناسبت‏ها، مثل انتخابات ،چهارشنبه سورى، عید نوروز و... با هم صحبت مى‏کنیم؛ اما به هر حال معلوم نیست چه کسى راست مى‏گوید و چه کسى دروغ! بعضى‏ها پسرند و خود را دختر معرفى مى‏کنند و گاه برعکس. کافى است خود را دختر معرفى کنیم؛ آن وقت آن قدر پیغام دریافت مى‏کنى که کامپیوتر هنگ مى‏کند. به هر حال روى این روابط نمى‏شود حساب کرد و براى ازدواج هم همین طور».
محمود کاظمینى(نساجى)، عدم آشنایى افراد با زبان انگلیسى را دلیل عمده استفاده نکردن از چت روم‏هاى مفید خارجى مى‏داند و دوست اینترنتى را به دلیل عدم اطمینان به شخص مقابل توصیه نمى‏کند.
مریم سلیمى(نرم‏افزار):«اینترنت عالیه؛ خود من کلى مطلب مرجع مورد نیاز براى انجام پروژه پایانى را از طریق ایمیل از یکى از اساتید دانشگاه فردوسى مشهد به دست آورده‏ام که واقعاً جامع و کامل بود».
احسان میر محمدى(معمارى):«دوستى‏هاى اینترنتى تا زمانى خوب است که افراد حریم خود را رعایت کنند. همه چیز به خود آدم بستگى دارد؛ اما مشکل زمانى شروع مى‏شود که رابطه عاطفى و در حقیقت نوعى وابستگى و عادت بین آنها ایجاد مى‏گردد. به هر حال دوست اینترنتى پشت خیلى چیزها خود واقعى اش را پنهان مى‏کند».
بهاره.ج(علوم ارتباطات): «دوستى اینترنتى همه‏اش خالى بندیه! نباید به چیزى که دل ندارد، دل بست.»
على احمدى(کامپیوتر):«در چت روم‏هاى ایرانى، بیشتر، مسائل و حرف‏هاى غیر اخلاقى مطرح مى‏شود؛ به همین دلیل ترجیح مى‏دهم از آن استفاده نکنم. دوست عادى بهتر است؛ چون در این دنیاى غیر واقعى، خیلى تقلب مى‏شود».
آقاى سِمکو پناه(ترم آخر الکترونیک):«اینترنت فوق العاده است و من از این طریق توانسته‏ام با یکى از دانشگاه‏هاى اتاوا ارتباط برقرار کنم و با ارسال سوابق تحصیلى‏ام، بورس آن دانشگاه راکسب کنم. استفاده از اینترنت، به فرهنگ افراد بستگى دارد؛ به طورى که بزرگى مى‏گوید: وقتى ما براى استفاده از هواى تازه، پنجره‏اى را مى‏گشاییم، مسلماً به همراه آن گردوغبار و... نیز وارد خانه خواهد شد».
جمعى دیگر از دانشجویان اصلاً اطلاعاتى از دوستان اینترنتى و...نداشته‏اند و عده‏اى دیگر اینترنت را فقط مختص رشته کامپیوتر مى‏دانند؛ اما به گفته گروهى دیگر، دوست اینترنتى پیش کش! فکرى به حال کامپیوترهاى سایت دانشگاه بکنید که یا به اینترنت وصل نیستند یا فقل مى‏کنند یا فارسى ندارند و تازه اگر همه اینها درست باشد، آن قدر سرعت پایین است که از خیر هر چى درس و پروژه و...مى‏گذرى تا چه رسد به گشت زنى در سایتهاى تفریحى...».
در این میان، افرادى نیز مشغول همسر یابى اینترنتى هستند؛ پدیده‏اى که از لابه لاى سایت‏ها و چت‏روم‏هاى داخلى و خارجى سربرآورده، در کشور ما عمرى حدود پنج سال دارد و افراد از طریق فرم اطلاعات شخصى، خصوصیات ظاهرى، عقاید و سایر مسائل روحى و شخصیتى خود، فرد مورد نظر خود را انتخاب مى‏کنند. این مسئله هر چند با ارائه احکام شرعى و مسائل قانونى انجام مى‏گیرد و باعث گسترش اینترنت در حوزه‏هاى غیر تخصصى و خصوصاً اجتماعى مى‏شود، اما یک نکته هنوز باقى است و آن این که مشکل جوان امروز، یافتن همسر مناسب نیست؛ بلکه معضلات اقتصادى و فرهنگى است. اینترنت شاید بتواند افرادى را با هم آشنا سازد، اما آیا مسائل و مشکلات زندگى مشترک را نیز حل خواهد کرد؟ شگفت آور است اگر بدانیم کسب مقام جهانى طلاق به لطف ازدواج‏هاى اینترنتى، چند سالى است که از آن کشور ماست.1
لازم به ذکر است که چت‏روم‏ها و گردهمایى‏هاى اینترنتى و سایت‏هایى نیز وجود دارند که در ظاهر با عنوان بحث‏هاى علمى - دانشجویى، عضوگیرى کرده، به نقد و بررسى موضوعات مختلفى مى‏پردازند؛ موضوعاتى که بیشتر مغرضانه بوده، در جهت نیل به اهداف و مقاصد گروه‏ها و احزاب مختلف طراحى شده‏اند و بسیارى از آنها با برقرارى گفت‏وگوهاى اینترنتى و جلب اعتماد جوانان، آنها را به نقاط مشخص کشانده، بعد از اغفال، مورد سوء استفاده قرار مى‏دهند.
ترویج افکار انحرافى و بیان دلایل و توجیهات، ارائه نظریه‏ها و تئورى‏هاى ضد مذهب و طرح سؤالاتى مغرضانه، از جمله مطالبى است که در برخى از سایت‏هاى داخلى و خارجى به چشم مى‏خورد.
کاربرد زبان نفرت در اینترنت، به جهت دامن زدن به مسائل نژادى و بیگانه ستیزى، سوء استفاده از مسائل و مشکلات مطرح در جامعه، طرح موضوعاتى چون جنگ، آزادى، دموکراسى و... به گونه‏اى که اهداف آنان را تأمین نماید و نیز تحریک نسل جوان و ارائه برداشت‏هاى نادرست از حوادث و رویدادهاى جهانى و... همه و همه کافى است تا اینترنت را از یک ابزار کارآمد و سودمند، به اسلحه‏اى خطرناک در دستان سود جویان و مغرضان مبدل کند و بى شک قربانى این سلاح، همه آنانى هستند که ارزش‏هاى علمى و هزینه‏هاى اقتصادى و آرمان‏هاى انسانى این تکنولوژى را به خوبى درک نکرده، دشمنان پنهان را دوست مى‏پندارند.

پى نوشت:

Keyhan Web Page (1
با تشکر فراوان از دکتر یونس شکر خواه، روزنامه نگار. (DOT_weblong)
و با سپاس از مدیریت محترم سایت اینترنتى دانشگاه آزاد اسلامى واحد اراک.

از انشا تا ابداع

از انشا تا ابداع
اشاره: انشا، درس مظلومی است که تاکنون به درستی مورد توجه واقع نشده و در برنامه های درسی مغفول مانده است. با تشکیل انجمن معلمان انشا در سال گذشته که به همت روزنامه همشهری (نشریات همشهری محله) و با برگزاری همایش «موضوع انشا: زندگی» سامان یافت، به نظر می رسد توجه به درس انشا، با برنامه تر از پیش پی گرفته شود. صفحه فرهنگ و آموزش همشهری، آمادگی خود را برای انتشار دیدگاه های علمی و عملی درباره جایگاه درس انشا در نظام برنامه ریزی درسی کشورمان اعلام می دارد. آن چه در پی می آید مقاله ای است که توسط یکی از فرهنگیان باسابقه و سردبیر مجله رشد نوآموز (ویژه دانش آموزان کلاس های دوم و سوم دبستان) در مورد انشا نوشته شده است. وی درس انشا را با زمینه های کار فعلی خود و چالش های موجود در ادبیات کودکان و نوجوانان بررسی کرده است.
وقتی به جایگاه ادبیات فارسی در مدرسه فکر می کنم، به نظرم می آید که درسی مهجورتر و مظلوم تر از درس انشا نبوده است. زنگ انشا به راحتی جایگزین می پذیرد، جابه جا می شود و شاید هم از لیست درسهای پرارزش حذف می شود، تا جای خودش را به درسی بدهد که بیشتر مورد توجه مسئولان و خانواده هاست. این روند، سال ها ادامه داشته و شاید هنوز هم ادامه داشته باشد.
یادم می آید، در دوران دانش آموزی، حجم کار انشانویسی من بسیار زیاد بود. مجبور بودم در هفته جور دوستانم را هم بکشم و تکالیف انشای آنان را انجام دهم. انشا نوشتن برای تعداد زیادی از دوستان مشکل بود. از درس انشا خیلی استقبال نمی کردند. بسیار دیده ام که بعضی از دانش آموزان حتی در خواندن متن انشا هم مشکل دارند. تمرین های تکراری و پر حجم، احتمالا فرصت مهارت های زبانی را از دانش آموزان سلب می کند و البته مدرسه هم انتظار بیشتری ندارد!
در قدیم، انشایی که می نوشتیم، باید حتما مقدمه و مؤخره داشت (البته واضح و مبرهن است) معلم به ما می گفت: مقدمه را این طور بنویسید، بعد به اصل مطلب بپردازید و در آخر انشا هم نتیجه گیری کنید و پند و اندرز بدهید (از انشای بدون نتیجه گیری، نمره کم می شد). این جریانی است که در سطح بسیاری از کلاس های درس هنوز هم اجرا می شود. حتی اگر ده ها سال از آن گذشته باشد.
وقتی که من مادر و حتی مادربزرگ شدم، باز هم نویسنده انشای فرزندانم بودم. اما در دوران سی سال معلمی خود، به بچه ها برای انشا نوشتن، آزادی عمل می دادم و چارچوبی تعیین نمی کردم. حتی اگر خارج از شیوه های متداول جمله سازی و انشا بود.
به گمان من، احتمالا ضعف انشانویسی کثیری از بچه ها، از آنجا ناشی می شود، که در برنامه ریزیها و روش های آموزش به تغییرات رشد کودک، چندان توجهی نمی شود. در چارچوب مرزبندی شده زبان آموزی که البته لازم و ضروریست، برای درس انشا، برنامه مستقل و خاصی که جدا از مهارت های اولیه زبانی باشد منظور نشده است. بچه ها در کلاس انشا، به موازات نوشتن جمله های درست و منطقی، به انگیزش درونی برای نشان دادن، عواطف و احساس از طریق نوشتن نیاز دارند. در حالی که نوستالژی فرهنگی انشانویسی، به معلمان اجازه نوآوری نمی دهد و البته که این روش، با ادبیات مدرن امروزی ناهمگون است.
پیاژه با آزمایش های طبیعی و تجربی در مورد کودکان ۷ و ۸ ساله، نشان می دهد که «کودکان خردسال، در بیان روابط علی، ممکن است ضعیف باشند و به ندرت علت را به معلول ربط دهند، مثلا در داستانی که یک پری جادوگر، کودکان را به شکل قو درآورد؛ کودک می گفت: یک پری بود و این پری جادوگر بود. آنها خودشان را به صورت قو درمی آورند. توجه کنید که کودک رابطه علی اصلی را بیان نمی کند، که پری جادوگر باعث می شد تا کودکان به شکل قو درآیند. کودک صرفا دو رویداد را بدون ذکر رابطه آنها نام برد. جمله دوم هم گرایش آنان را به استفاده از ضمایر، بدون اشاره به مرجع ضمیر نشان می دهد که معلوم نیست منظور از آنها چه کسانی هستند.» (۱)
او همچنین عقیده دارد که کودک، واژه ها را در چارچوب یک نظام شخصی از معانی تفسیر می کند و البته، معنی مورد نظر کودک، لزوما مانند معنی مورد نظر فرد بزرگسال نیست. کودک زبان را مطابق ساختار ذهنی خود تغییر می دهد و تنها پس از یک فرآیند طولانی رشد به بلوغ فکری می رسد. بنابراین جمله ها و انشای کودک ممکن است، مطلوب مربی و معلم نباشد. ولی آن چیزیست که تراویده از ساخت ذهنی موجود اوست. توجه و درک این مهم به آزادی در نوشتن و بروز خلاقیت کودک کمک می کند. در واقع مجوز آزادی تفکر به او داده می شود. با پذیرش استثناها، تغییر در روش و فرآیند انشانویسی، نیاز به تأمل، تغییر رویه و تغییر نگرش برنامه ریزان دارد.
در کتاب های جدید بخوانیم- بنویسیم دوره ابتدایی، تقریبا اکثر تکنیک های زبان آموزی وجود دارد. بچه ها در شرایط معمولی پس از پایان هر کتاب، بایستی بتوانند از مفاهیم به کار رفته، به درستی استفاده کنند. اما انشا نویسی که بخش مهمی از ادبیات ما در دوره های ابتدایی و راهنمایی است، نیاز به پرورش سیال فکر و اندیشه دارد. بهتر است قالب های قراردادی شکسته شود تا دانش آموز، در کنار تمرین های زبان آموزی، به تخیلات و دیده های خود فرصت بروز دهد. تسامح معلم و مربی نسبت به خطاهای نوشتاری کودک که اکثرا از تفاوت های فردی و شناختی نشأت می گیرد، شوق نوشتن و فکر کردن را در کودک زنده نگه می دارد. عدم انعطاف معلم، بی تفاوت بودن نسبت به تخیل و ابداعات نوشتاری دانش آموز و حساس شدن به رعایت تمام دستورالعمل های زبانی، از علائم رکود انشانویسی و تقلیل انگیزه نوشتن و خلق کردن در کودکان و نوجوانان است.
در قدیم، یادگیری زبان و آشنایی با نوشتن و خواندن، بدون فعالیت های جنبی فعلی زبان آموزی کاری ساده و معمولی بود. آنان که به مکتب می رفتند، به همان شیوه مکتبی و آنان که به دبستان می رفتند با همان شیوه سنتی، اغلب شاگردان موفقی بودند و خط و انشایی خوش داشتند، اما گروه بی سوادان متعدد و سوادخواندن و نوشتن، امتیازی ویژه بود.
امروز می بینم رسانه های متعدد آموزشی و پرورشی، در خدمت آموزش و تربیت بچه ها هستند و می خواهند یادگیری را برایشان تسهیل کنند و بسا موفق هم می شوند. اما این احتمال هم هست که در فرآیند تعدد و تکثر که گاه با سوءتفاهم های شناختی نیز توأم است، کودک دچار تشتت در ساخت های ذهنی خود شود و یا این که آموخته های معلم محور را، رفیع و بی بدیل بداند. در چنین حالتی، او قدرت تخیل و استقلال اندیشه را از دست می دهد. نظام بسته آموزشی، او را در چرخه خود می گیرد. تا به حدی که کیفیت کنش او در حد کیفیت اندیشی تعیین شده می شود. نوشتن انشا که یکی از برنامه های آموزشی است، از بچه ها فرصت خلاقیت و انگیزه نوشتن را می گیرد و محملی می شود برای هماهنگی با برنامه های امتحانی و مدرسه ای.
در حال حاضر ما با کمی تعداد نویسنده و شاعر و منتقد آگاه در همه سطوح، خصوصا کودکان و نوجوانان روبه رو هستیم، اغلب کارها از ابتکار و نوآوری به دور است، تا به جایی که اجبارا ناخالص به جای خالص پذیرفته می شود و ما به انتظار خلق آثار بهتر می نشینیم. با دوستی در این زمینه صحبت می کردم، با من هم عقیده بود. در کشوری با سرمایه های غنی ادبی و فرهنگی، اعم از شعر و نثر، ما در این عرصه دچار وقفه هستیم. او نظرش کلی تر از من بود و می گفت علت را باید در بی علاقگی نوجوان به مطالعه دانست. هر قدر مشتری کتابخانه ها در مقاطع مختلف کم شود، سطح خلاقیت ادبی در نسل جوان تحلیل می رود. در بازاری که عرضه کم شود، شرایط پذیرش سهل و آسان می شود.
می خواستم از درس انشا و کیفیت نه چندان مطلوب آن در مدارس بنویسم، که به عرصه ادبیات کودکان و نوجوانان رسیدم، عرصه ای بی نهایت حساس و ارزشمند و قابل تحلیل و شایسته توجه.
شعرهای امروز کودکان، اگر شبیه شعرهای یمینی شریف و محمود کیانوش نباشد، باید سطحی بالاتر و جاذبه های قوی تر و قابلیت پذیرش بیشتری از سوی مخاطبین داشته باشد. بچه ها هنوز هم شعر انار رحماندوست را با شادی و لذت زمزمه می کنند. از خود می پرسم، بچه های امروز چند شعر می دانند؟ آیا اشعار کتابهایشان آن قدر جاذبه دارد که بخوانند و فراموش نکنند؟
داستان های کودکان و نوجوانان، در بداعت ایده و کلام و حفظ موازین جامعه، آیا رشد مطلوبی داشته است؟ با چالش درونی، به رخوت رضایت می رسم. ولی دوباره به دبستان و راهنمایی برمی گردم و به کاوش کیفیت انشانویسی در مدرسه می نشینم. اول خودم را محاکمه می کنم که در دوران معلمی و در موقعیت های مناسب، با درک ضعف ها و کمبودها، چه از جهت سیستم آموزشی انشا و چه از جهت توجه به انگیزه ها و رغبت های بچه ها، حداقل در محدوده اختیاری که داشتم، نتوانستم تحولی به وجود آورم. امروز در مواجهه با نیازی که به داستان های کودکانه داریم، فاصله ای حس می کنم که خلایی که نمی توان آن را با هر نوع نوشته ای، که گاه کلیشه ای و تقلیدی و گاه مغایر ارزش هاست پر کند. درس انشا یکی از شیرین ترین و پربارترین درس هاست که می تواند در شکوفایی استعداد و رشد کیفی سایر درس ها مؤثر باشد. اگر بر این اعتقاد باشیم که نوشتن تفکر کتبی انسان است و کسی که در این زمینه، از مهارت کافی برخوردار است، انسانی است منطقی و خوش فکر و خلاق؛ که نه تنها در مسیر اعتلای فکریست، که در تحول فکری اطرافیان خود هم تأثیرگذار است.
آدم های خوشفکر که توان نوشتن دارند، فکرهای خود را به نظم درمی آورند و تألیف می کنند. آدم های خوش فکر دیگر در راه های هنری و اجتماعی، خلاق و آفریننده هستند. اما فکرهای خوب و تازه، زمینه ظهور می خواهد و مدرسه، بسترساز افکار بدیع و رنگین است. ساختن این بستر، ابزار و مصالح مناسب می خواهد. با کمی تغییر در نگاه و درک شرایط جامعه امروز، می توان روی درس انشا سرمایه گذاری کرد و شاهد ارزش افزوده آن بود.
برای این تحول لازم است انشا نوشتن بچه ها را به طور مستقل جدی بگیریم و به موازات آموزش های زبانی، برای آن طرحی نو دراندازیم.

پی نوشت :

۱) رشد عقلانی کودک از نظر پیاژه، ص ،۱۵۰ ترجمه دکتر فریدون حقیقی و فریده شریفی.

شکوه تقدیسیان
chlhistory.org

بچه‌ها چگونه یاد می‌گیرند

بچه‌ها چگونه یاد می‌گیرند
اگر کودکتان مقابل حرف‌ها و دستورهایتان پاسخ دهد نه، نمی‌خواهم، نمی‌کنم و ... نشان‌دهنده این است که دستورات شما برای کودک خسته‌کننده است و او خواهان استقلال بیشتری است.
به نظر شما چگونه می‌شود با این مسئله کنار آمد؟ شما در یک دوراهی قرار گرفته‌اید؛ از طرفی گستاخی کودک شما را برآشفته می‌کند و درضمن نمی‌خواهید که کودکتان نخستین قدم‌های خودمختاری را بردارد. در این صورت او را در کنار خود قرار دهید و به‌طور جدی با او صحبت کنید.با او گپی کودکانه بزنید و بگویید عزیزم این لحن صحبت درست نیست، اگر نمی‌خواهی کاری را انجام دهی آرام و مؤدبانه بگو که من موافق نیستم.
مطمئن باشید اگر به او توجه بیشتری بکنید، به عقیده او احترام بیشتری بگذارید و در عمل واقعا برایش احترام قائل شوید او بسیاری از رفتارهای پرخاشگرانه و منفی را دیگر انجام نمی‌دهد. به او یاد دهید که احساس و فکرش را درمورد مسائل مختلف بیان کند؛ همین که فرزندتان بتواند خودش را کنترل کند و یاد بگیرد که با مسائل روبه‌رو شود و نیاز و خواسته‌هایش را با زبان خوش به شما توضیح دهد، دیگر از دست او نمی‌رنجید و او را «بچه» بد خطاب نمی‌کنید.
امروز هدف‌های آموزش و پرورش واقع‌بینانه‌تر شده و به 3 زمینه خاص و قابل‌توجه معطوف می‌شود. از آنجایی که نمی‌توان حجم اطلاعات تازه را به کتاب‌های درسی وارد کرد، لذا بهتر آن است که معلمان در کلاس‌های خود به دانش‌آموزان‌شان چگونه یاد گرفتن، حل مسئله و خلاقیت را بیاموزند تا دانش‌آموز خود به‌اندازه توان، امکانات و استعدادهایش یاد بگیرد و پیشرفت کند و معلم نیز وظیفه راهنمایی و هدایت و طبقه‌بندی اطلاعات را به‌عهده داشته باشد.
از میان این 3 عامل، چگونه یاد گرفتن و حل مسئله در میان کارشناسان و معلمان بسیار مورد بحث قرار گرفته و روش‌های مناسبی نیز ارائه شده است و اعتقاد نیز بر این بوده که کودکان باهوش و عادی قادر به یادگیری این روش‌ها هستند. اما بسیاری از والدین و حتی مربیان بر این اعتقادند که خلاقیت از ویژگی‌های دانش‌آموزان تیزهوش است و قابل آموختن نیست، لکن روان‌شناسان به این باور عقیده‌ای ندارند و اظهار می‌کنند که میان هوش و خلاقیت رابطه معناداری وجود ندارد؛ حتی یکی از پژوهشگران نشان داد که بسیاری از مخترعان و مبتکران مشهور دنیا بهره هوشی ۱۳۰ و کمتر داشته‌اند و لذا مدعی هستند که خلاقیت را می‌توان آموزش داد. به‌نظر روان‌شناسان آنچه تفکر خلاق را از تفکر عادی جدا می‌کند، اصالت و تازگی نظر یا فرضیه‌ای است که فرد متفکر عرضه می‌دارد.
در تفکر عادی فرد از تجربیات گذشته خود استفاده می‌کند، اما در تفکر خلاق راه‌های غیرعادی نظر فرد را به خود جلب می‌کند و ممکن است مسائل تازه‌ای را مطرح کند، یا فرضیه‌ای کاملا غیرعادی با آنچه مورد قبول دیگران است ارائه کند. ازاین‌رو شاید بتوان خلاقیت را تشکیل ترکیب‌های نو از عناصر به هم مرتبط برای رفع ضرورت‌های خاص یا مقصودی سودمند تعریف کرد و یا اظهار داشت که خلاقیت عبارت است از ایجاد ارتباط میان موضوعات و نظراتی که پیش از این بی‌ارتباط بوده‌اند.

آموزش خلاقیت
آموزش خلاقیت می‌تواند فضای تازه‌ای را برای فعالیت‌های کلاس به‌وجود آورد تا با استفاده از روش‌های مناسب، حداکثر توانایی دانش‌آموزان را شکوفا کنند. در این زمینه یکی از روان‌شناسان به‌نام تورانش چند توصیه جالب و جذاب برای معلمان دارد ولی در نخستین قدم به معلمان توصیه می‌کند که بدانند تفکر خلاق چیست و از عناصر آن آگاهی یابند. سپس با بهره‌گیری از این دانش، ارائه اندیشه‌های تازه یا اعمال ابتکاری را پاداش دهند، کار با اجسام اندیشه‌ها را قدر نهند و کودکان را تشویق کنند تا اندیشه‌هایشان را به‌طور نظام‌دار آزمایش کنند.
وی معتقد است که معلمان نباید راه‌حل‌های خود را به شاگردان تحمیل کنند و در عین حال لازم است تا الگویی برای شیوه تفکر باز برایشان ایجاد کنند و علاقه‌مندی به آزمایش را در آنها تقویت کنند. آنگاه معلم می‌تواند شرایطی را به‌وجود آورد که خلاقیت پدیدار شود؛ یعنی دانش‌آموزان را با اندیشه‌های ناهماهنگ و آنچه متناقض به‌نظر می‌آید، به واکنش وادار کند و به کودکان تکالیفی بحث‌انگیز بدهد. آنها را طوری تربیت کند که تحت تأثیر هیبت مخترعان و دانشمندان قرار نگیرند و اندیشه و افکار خود را در کتابچه، یا فیش‌های مخصوص دنبال کنند تا به این شیوه بتوانند کنجکاوی، توانایی و هوش خود را جهت بدهند و حداکثر استعدادهایشان را آشکار کنند و این به‌عهده معلم و دیدگاه او نسبت به تدریس و خلاقیت است.

اضطراب، دشمن یادگیری
مسئله‌ای که در سال‌های اخیر بیشتر با آن در کلاس برخورد کرده‌ام، اضطراب بیش از حد تعدادی از شاگردان کلاس است. این امر فکر مرا مشغول کرد تا عواملی که باعث این اضطراب می‌شود را جست‌وجو کنم. متاسفانه رفتار ناآگاهانه‌ای به‌وجود آمده که همه دانش‌آموزان باید شاگردان اول شوند و نمره ۲۰ بگیرند و این خودخواهی والدین است که این مسئله باعث از دست‌رفتن سلامت جسم و روان بچه‌ها می‌شود.
حال به تعریف اضطراب می‌پردازیم و پاسخ به این پرسش که آیا مقداری استرس و اضطراب در زندگی تحصیلی و یا شغلی خوب است یا نه؟ گرچه اضطراب، خود نگران‌کننده است اما وجود آن در حد متعادل و معقول خوب است.
برای مثال دانش‌آموزی که می‌خواهد سر وقت به مدرسه برود کمی اضطراب باعث می‌شود که به موقع حاضر شود یا اگر از درس دور شود، احساس می‌کند وقت او تلف شده؛ در نتیجه زود به سراغ درس می‌رود، اما اگر این مسئله موجب نگرانی شود این اضطراب منفی است واگر به آن دچار شده باید با واقع‌بینی سعی شود که به نحوی از آن دوری کند مثلا درس را به خاطر خود درس بخواند.
وجود میزان معینی از اضطراب در زندگی امروزی طبیعی است. درواقع استرس غالباً به ما انرژی و انگیزه می‌دهد و به ما کمک می‌کند در زندگی و رقابت، خودمان را در سطح بالاتری نشان دهیم. این مسئله را والدین گرامی و مربیان دلسوز و مهربان، باید توجه داشته باشند که چه عواملی باعث شکست فرزندانمان در رشته تحصیلی و همچنین در زندگی می‌شود.
بیایید ساده‌تر صحبت کنیم. ما هر روز با والدینی روبرو می‌شویم که می‌خواهند با زور معلم خصوصی، پارتی‌بازی و یا ارفاق، فرزندانشان را که ضریب هوشی کمی دارند یا در حد مرز هستند از تحصیلات متوسطه گذرانده و یا به زور و برخلاف میل دانش‌آموز او را وارد دانشگاه کنند. آنها فرزندان خود را قربانی خودخواهی خود می‌نمایند که اگر به استعداد و توانایی فرزندانشان کمی توجه کنند، می‌توانند از آنها یک تکنیسین خوب، یک مغازه‌دار و یا یک تاجر، یک خیاط، یک نقاش و... که قابل پیشرفت باشند بسازند که آنها هم احساس خوشبختی کنند و بیشتر به درد جامعه و خودشان بخورند.
متأسفانه در بعضی مواقع به مراکز خصوصی‌ای برمی‌خوریم که بدون هیچگونه مدرک علمی چنین کودکان ضعیفی را در شمار کودکان بااستعداد درخشان قرار می‌دهند و به والدین آنها می‌قبولانند که دیگران اشتباه کرده و فرزندانشان شایستگی و توانایی ورود به دانشگاه را دارند. چرا هنوز در اجتماع ما جا نیفتاده که یک تکنیسین باتجربه به‌اندازه یک استاد دانشگاه قابل‌احترام است.
در نتیجه همین تفکر نادرست است که ما سعی می‌کنیم به هر قیمت، فرزند خود را راهی دانشگاه کنیم و به نتیجه آن هم کاری نداریم. متأسفانه این افراد در دانشگاه یک انسان مضطرب خواهند شد که تمام مدت دچار دلهره و اضطراب است. شبها خوابش نمی‌برد. احساس سردرد و سرگیجه می‌کند، پس از مدتی احساس می‌کند که چیزی که خوانده بی‌ارزش است و... .
اضطراب علاوه بر جنبه ذاتی و ژنتیکی، در درون خانواده و از رفتار و کردار خود والدین به فرزندان می‌تواند القاء شود. یک مادر که با زمین خوردن فرزندش، دچار دلهره و دلشوره می‌شود. چطور می‌تواند الگوی صبر و مقاومت باشد؟
وظیفه پدران، مادران و مربیان این است که در همان سال‌های کودکی به آنها بیاموزند که دبستان جای خوبی است. در این مکان، انسان درس می‌خواند و دوستان زیادی پیدا می‌کند و باید آنها را اجتماعی بار بیاورند و نباید از کودکان، موجودات قالبی بسازند که نهایت موفقیت را در شاگرد اول شدن بدانند و به آنها یاد بدهند که از تو تلاش و پشتکار می‌خواهم.
به آنها بیاموزند که افراد موفق کسانی نیستند که بیشتر درس می‌خوانند بلکه کسانی هستند که در حد توانایی خود و البته عمیق‌تر درس می‌خوانند و در رفع اشتباهات خود می‌کوشند. باید به کودکان انگیزه مثبت داده شود به‌طوری که احساس کنند درس را
به خاطر خود درس و به خاطر آموختن مهارت زندگی بخوانند و نه به خاطر نمره و شاگرد اول شدن.
به آنها آموخته شود که با والدین و مربیان دلسوز مشورت نمایند. باید باورهای مذهبی و اعتقادی کودکان را تقویت کنیم و قوت قلب بدهیم و به آنها بگوییم که خداوند از نیت خوب او باخبر است و حامی و حافظ اوست. با یک چهره خونسرد اضطراب را از او دور کنیم و امید به زندگی و آرامش را در دل او بکاریم.

فروغ شاه‌میرزایی
chlhistory.org

معلمانی که انسان بودن را تربیت می کنند

معلمانی که انسان بودن را تربیت می کنند
داستان رسالت پیامبر اسلام در غار حرا با آیات: «اقرا و ربک الاکرم¤ الذی علم بالقلم¤ علم الانسان ما لم یعلم» آغاز می شود و خداوند در نخستین آیات وحی شده به پیامبرش از تعلیم و ابزار آن قلم سخن می گوید. از این رو در دین مبین اسلام، اولین معلم انسان برای حرکت به سوی تعالی و عبادت، خداوند است. بعد از خداوند، عقل به عنوان قوه تشخیص و انبیاء به عنوان معلمان درونی و بیرونی، هدایت جامعه را برعهده دارند. در این سیر تکاملی هر فردی که در هدایت بشر بسوی تعالی، اخلاق، تعبد و آگاهی، نقش مؤثری ایفا کند در زمره انبیاء قرار می گیرد. از این رو گفته اند معلمی شغل انبیاست.
یکی از شاخصه های اصلی پیشرفت و نماد حرکت سالم در مسیر تکاملی بشر، رعایت اخلاق و شئونات انسانی در جامعه است که مهم ترین کارکرد رسولان و معلمان و هدایت گران بشر از ابتدای خلقت به شمار می رود. در جامعه اسلامی ما هم که جایگاه نظام آموزش و پرورش و متصدیان آن توسط بزرگانی چون شهید رجایی و استاد شهید مطهری مشخص شده است؛ این نقش پررنگ تر و تأثیرگذارتر به نظر می رسد.
در این راستا معلمان به عنوان نیروی انسانی که مهندسی افکار عمومی و چشم انداز رشد فرهنگی و علمی جامعه در دستان آنها است؛ برای اجرای بایدها و نبایدهای اخلاقی در جامعه، وظیفه ای فراتر از قشرهای دیگر دارند؛ چرا که در تحکیم پایه های نظام علمی و بالاخص فرهنگی کشور، بیشترین نقش را ایفا می کنند. این همان موضوعی است که در چند سال اخیر، مورد بی توجهی و بی مهری بسیاری از معلمان واقع شده است و چه بسا که با گذشت زمان، توجه به بعد آموزشی نظام آموزش و پرورش بیشترین سطح انتظار خانواده ها را به خود اختصاص داده است. هفته گرامی داشت مقام معلم را فرصتی مغتنم دانستیم تا به اندازه بضاعت خود به بررسی نقش معلمان در نهادینه شدن اخلاق اجتماعی در جوانان و همچنین نتیجه فعالیت آنها در پرورش ابعاد انسانی شاگردانشان به عنوان نیروهای فعال جامعه بپردازیم.
دیوارهای مدارسی که مهمان آنها هستیم با کاغذها و دست نوشته های رنگارنگ، مثل پرهای طاووس خودنمایی می کنند. صف های طولانی روزنامه دیواری ها که بر طناب های کشیده شده در راهروها معلق هستند!! نشان از رونق تهیه روزنامه دیواری در این روزها دارد. برگزاری نشست ها و سخنرانی ها با موضوع معلم، مسابقات فرهنگی و هنری و رقابت دانش آموزان در مسابقات علمی و تقدیر از دانش آموزان موفق ترم اول از دیگر برنامه های مدارس است. در گوشه ای از سالن دسته گلی که تصاویر شاگردان اول تا سوم هر کلاس را در گلبرگ های خود در معرض دید عموم قرار داده است؛ نگاه هر تازه واردی را به خود جلب می کند. با دیدن این تصاویر به ذهنم خطور می کند که در این مدرسه؛ گلبرگ قاب عکس دانش آموزان موفق شده اند و در مدرسه ای دیگر درختی تنومند؛ با تصاویر شاگرد اول ها به بار نشسته است و در مدرسه دخترانه؛ شاگرد ممتازها بر بال های پروانه افق را در می نوردند... خلاصه در این ایام صحبت از معلم است و فرهنگ پاسداشت مقام و منزلتش و توانمندی او در تعلیم دانش آموزان. صحبت از معلم است و نقش او در تربیت جامعه انسانی اما در عمل گویی آموزش در اولویت قرار دارد....

تربیت شهروند با اخلاق؛ مهم ترین وظیفه معلمان
در بدو ورودم نظرم را با ایران باقری، معاون پرورشی مدرسه دخترانه طهماسبی در میان می گذارم او با نگاهی به وضعیت برنامه های پرورشی مدارس می گوید: دانش آموزان دوره راهنمایی در طول هفته، یک تک زنگ کلاس پرورشی دارند و در آن معلم باید از روی جزوات نکاتی را به شاگردانش آموزش دهد. این درحالی است که تجربه چندین ساله نشان می دهد هر استان، شهر و در مقیاسی کوچک تر هر کلاس به آموزش های اخلاقی و پرورشی خاص خود نیاز دارد که باید با نیاز سنجی معلم آن موارد مرتفع شود. ولی متاسفانه شاهد این هستیم که اقدامات پرورشی صورت گرفته درمدارس عموما فعالیت های نمادینی شده اند که باعث تغییر رفتار عمیق و ریشه ای در دانش آموزان نمی شود. فرصت کم معلمان در هدایت و رشد فرهنگی و اخلاقی دانش آموزان در جامعه کنونی به صورت ناهنجاری های رفتاری از سوی جوانان نمود خارجی پیدا کرده است.
وی با اشاره به اینکه تربیت اخلاقی شاهراه پیشگیری از آسیب های روانی، اجتماعی در جامعه است می افزاید: بعد از خانواده، مدرسه دومین نهاد تربیتی کودکان است که باید با آموزش های درست خود مهارت های شهروندی را به دانش آموزان ارائه دهد. اما با توجه به اینکه آموزش های فرهنگی و اجتماعی مهم ترین کارکرد معلمان در نظام آموزش و پرورش است باید به یاد داشته باشیم که تنها مدارس نمی توانند این وظیفه سنگین را بر عهده بگیرند بلکه باید به فرهنگ سازی کلان کل جامعه را درگیر کرد حتی خود دانش آموزان را درست مصداق این شعر که: اگر به من بگویی؛ فراموش خواهم کرد اگر یادم بدهی، به خاطر می آورم، اگر درگیرم کنی، یاد می گیرم.
معاون پرورشی مدرسه با بیان اینکه در نزد معلمان اهمیت آماده کردن کودکان جهت ورود به جامعه و پرورش شهروند با اخلاق، کمتر از اهمیت آموختن دروس ریاضی و علوم و زبان نیست می گوید: مگر نه این است که ما به کودکانمان علم می آموزیم تا در نهایت انسان هایی مفید و با اخلاق و موفق در جامعه باشند از چه رو به این امر آن طور که شایسته آن است توجه نمی کنیم؟ چرا سهم سؤال اساسی خانواده ها از وضعیت اخلاقی و روحی فرزندانشان در سیستم آموزشی کم تر از حد انتظار است؟ به نظر می رسد خانواده ها و به نوعی کل جامعه نقش اصلی خود را در پرورش نسل جوان تحت الشعاع امور و اهداف دیگر قرار داده اند و این اتفاق خوش آیندی نیست.
من هم با نظر باقری موافقم چرا که در حضور کوتاه خود در مدارس هیچ تابلویی را معرفی کننده تصاویر دانش آموزان با اخلاق مدرسه ندیدم و جایزه ای را برای با اخلاق ترین دانش آموز مدرسه کادو شده نیافتم.
باقری در پایان صحبت هایش از سیستم ها و خرده نظام های متعددی مانند گروه دوستان، صدا و سیما و مطبوعات و... به عنوان همراهان آموزش و پرورش نام می برد همراهانی که باید در امر تعلیم و تربیت پویای جامعه با نظم و هماهنگی گام بردارند تا نتیجه فعالیت های پرورشی معلمین در کنار آموزش، محلی برای ارائه شدن داشته باشند.
نهادینه شدن آموزه های اخلاقی در احترام توأمان معلم و متعلم به اخلاقیات در علم روان شناسی تربیتی، بحث تعلیم و تربیت اخلاقی یکی از مهم ترین مباحثی است که توجه به آن می تواند مسیر تعالی بشر را برای کسب امتیاز «شهروندی با اخلاق» بودن؛ هموار سازد. توجه به این مهم که در راستای وظایف آموزش و پرورش است می تواند کمک شایانی برای تربیت نسلی باشد که می خواهد مطابق با صفات و ارزش های اخلاقی جامعه رشد کند. معلمین به عنوان بازوهای محرک نظام آموزش و پرورش، نقش کلیدی در اجرای برنامه های پرورشی و اخلاقی دارند.
حامد قربانی کارشناس ارشد مسائل روانشناسی و تربیتی که خاطرات بسیار زیبایی از معلمان دوره دبستان خود دارد می گوید: عادت داشتم بین صحبت های دوستانم به قولی پابرهنه بپرم و نظر خودم را در مورد هر چیزی که بود؛ مطرح کنم. یک روز معلم کلاس با طرح یک داستان نکته غیراخلاقی کار من را - بدون اشاره مستقیم به خودم - نکوهش کرد و در آخر با بیان جمله ای از یک دانشمند که نامش در ذهنم نمانده است گفت: بی نزاکت ترین مردم کسی است که میان حرف دیگری سخن بگوید. باور کنید از آن زمان تا حال از ترس برچسب بی نزاکتی هرگز میان صحبت های هیچ کس حتی فرزندم هم صحبت نکرده ام.
وی سپس با اشاره به اینکه متأسفانه آموزش و پرورش ما برنامه های مدون و قابل قبولی برای تعلیم و تربیت اخلاقی دانش آموزان ندارد ادامه می دهد: معتقدم که معلمان به عنوان ناظر بر کلاس و مغز متفکر سیستم آموزشی مدرسه باید با برنامه ریزی های ابتکاری و خلاقانه این کمبودها را برطرف سازند. تشویق به موقع دانش آموز بعد از انجام عملی ارزشمند و اخلاقی، آموزش نکات اخلاقی و اجتماعی در قالب تئاتر و سرود به دانش آموزان در ابتدای هر ساعت درسی یا مراسم صبحگاه، نام گذاری هر روز به یک ارزش اخلاقی مانند روز مهربانی، روز صبر، روز کمک به بابای مدرسه و روز آهسته سخن گفتن و روز مسئولیت.... و رعایت آن از جانب خود معلم می تواند در نهادینه کردن بایدها و نبایدهای اجتماعی تاثیر گذار باشد.
وی با تأکید بر اینکه معلم موفق کسی است که بتواند همه ابعاد وجودی دانش آموزان را پرورش دهد و از آنها انسان ارزشمندی برای جامعه بسازد می گوید: معلمان در دوره کودکی ونوجوانی که افراد مستعد پذیرش بیشترین آموزش های عملی و ارزش های اخلاقی هستند با آنها سروکار دارند. دوره ای که متعلم، معلم خود را از جان و دل دوست دارد وآموزه های او را بنابر ارتباط شاگرد و استادی به دیده منت بر لوح ذهنش با قلم عشق ثبت می کند؛ معلم دوران ابتدایی که در ساعات مدرسه جایگاه مادر را در قلب دانش آموزان دارد باید از این فرصت ناب برای نهادینه کردن صفات اخلاقی و آموزه های اسلامی استفاده کنند. معلم دوران راهنمایی که با موجوداتی حساس روبرو است باید از انگیزه های دانش آموزان در دیده شدن و بزرگ انگاشته شدن استفاده کرده آنها را به سوی اجتماع با رفتارهایی منفک از دنیای کودکانه سوق دهد و در دوره دبیرستان معلمان باید همگام و همراه با دانش آموزان، مسیر اجتماعی شدن در قالب یک همشهری مقید به رفتارهای انسانی و اجتماعی را بپیمایند تا دانش آموزان بدانند در این مسیر تنها و مجبور نیستند؛ چرا که بی انگیزه بودن معلمان یا خانواده ها می تواند ضربات جبران ناپذیری به جامعه وارد سازد.
این کارشناس ارشد مسائل روانشناسی و تربیتی، وجود برنامه های جذاب برای هدایت اخلاقی و اجتماعی دانش آموزان، حضور فعال مشاوران روانشناس در کنار مشاوران تحصیلی در مدارس، نظارت درست والدین به برنامه های رسانه های ارتباطی مانند ماهواره و اینترنت و.... را از مهم ترین راهکارهای نهادینه کردن اخلاق اجتماعی در دانش آموزان به عنوان سازندگان اجتماع و وارثان فرهنگ ایرانی اسلامی می داند.

معلم کارگزار اصلی تربیت، روح نظام آموزشی
ارزشهای اجتماعی تحت عنوان ارزشهای اخلاقی شامل مدل های کلی رفتار، احکام جمعی، هنجارهای کرداری است که مورد پذیرش عمومی در جامعه است. هنجارها و ارزش هایی که منجر به یکپارچگی اجتماع و همبستگی بیشتر مردم یک سرزمین می شود. عدالت، انسان دوستی، دیگرخواهی، گذشت و... از ارزشهای عام و مطلوب اجتماعی هستند که همیشه در طول اعصار مختلف مد نظر جوامع بوده و چه بسا در صدر هرم برنامه ریزی های دولت ها قرار گرفته اند.
در جامعه اسلامی ما که دین در بردارنده دستورات قوانین الهی در جهت رشد ابعاد انسانی است می تواند ما را در رسیدن به جامعه آرمانی و نهادینه کردن اصول اخلاقی ارزش های انسانی - اجتماعی کمک کند. نهادینه کردن دستورات اسلامی و اخلاقی دین مبین بر عهده خانواده، مبلغان و معلمان دینی، آموزش و پرورش، متولیان فرهنگی و.......... است.
دکتر مجتبی صالحی عضو انجمن اولیا و مربیان یکی از مدارس شهرستان های استان تهران با بیان این مطلب می گوید: متأسفانه کارکرد پرورشی و اخلاقی نظام آموزش و پرورش ما در حد انتظار نیست و این نتیجه کم کاری نهاد خانواده در آموزش ارزش های اخلاقی - انسانی به عنوان مهم ترین رکن اجتماعی شدن و عملکرد نامناسب رسانه های جمعی مخصوصا تلویزیون در نهادینه کردن اخلاقیات در سطح کلان جامعه و ارحج شدن رکن آموزشی برپرورش در مدارس است.
وی با اشاره به اینکه یکی از رموز پیشرفت جامعه، تربیت فرهنگی و اجتماعی دانش آموزان است آن را از آرمان های نظام آموزشی بر می شمارد و ادامه می دهد: معلم کارگزار اصلی تعلیم و تربیت و روح نظام آموزشی هر کشوری است و با کوشش خردمندانه او است که اهداف متعالی نظام آموزشی کشور محقق می شود و آنچه کودکان، نوجوانان و جوانان در مدرسه کسب می کنند، متاثر از خصوصیات، کیفیات، شایستگی های علمی، فرهنگی؛ دینی، تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی معلمان است. بی تردید معلم در دگرگونی جامعه و حرکت آن به سمت اخلاق و معرفت انسانی به اندازه کل سیستم های درگیر در مسائل فرهنگی و اجتماعی نقش دارد و اثرگذار است، به گونه ای که می توان سطح رعایت شئونات انسانی و ادب مردم یک جامعه و دانش، توانایی و کیفیت علمی و اخلاقی هر کشور را از سطح دانش، توانایی، کیفیت و مهارت و رفتار معلمان آن کشور تشخیص داد.
دکتر صالحی ادامه می دهد: علیرغم تمامی پیشرفت ها و تحولات شگرف علمی جهان، در دنیای ارتباطات و فناوری اطلاعات، هنوز هیچ جایگزین بی بدیلی برای معلم یافت نشده است؛ بنابر این هر تغییر و تحولی در ابعاد مختلف اجتماعی با تلاش معلم صورت پذیر است. بی تردید دغدغه معلمان همیشه این است که حیات بشر بر مدار ارزش ها وکرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین همه اساس انسان باشد تا هیچ بیگانه ای مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن را پیدا نکند.

.... و مدیر ارشدی که از معلمش رسم مودت آموخت
برای تهیه ادامه گزارشم با معرفی دوستانم به دیدن مدیر ارشد یکی از کارگاه های فنی آموزشی می روم. با درخواست دوستم دقایقی قبل از شروع ساعت کاری به محل می رسم. «محمد میرزایی» همان مدیر ارشد؛ زودتر از ما آنجا بود!! درها را باز کرده و منتظر سایر هنرآموزانش بود.
خلاصه صحنه های بدیعی دیدم. استاد با دیدن هنرجویانش کنار در کارگاه ایستاد و قبل از اینکه کسی فرصت سلام کردن پیدا کند دستش را جلو می برد و با لبخند سلام و احوال پرسی گرمی می کرد. جالب بود که حال اعضای خانواده را هم می پرسید و سراغی از دوستان مشترکشان می گرفت. بچه ها هم گویی موظفند که از حال همه خبر داشته باشند.
آنها قبل از رسیدن به استاد دست بر سینه می گذاشتند و با دیدن او که لبخند بر لب دارد سرحال وارد سالن کارگاه می شدند. بدون استثنا به سراغ مش تقی درویش زاده پیرمرد خدمتگزار می رفتند و ضمن دست دادن با او احوالش را می پرسیدند. در آن کارگاه شلوغ کسی صدایش را بلند نمی کرد و هنگام حرف زدن آقای میرزایی شوخی نمی کردند. همه کمک حال هم بودند. یکی به دوستش کمک می کرد دست روغنی اش را بشوید و دیگری داشت در انجام کارهای عقب افتاده دوستش به او کمک می کرد و استاد میرزایی به هر گروه که می رسید طوری برخورد می کرد که گویی اعضای آن گروه برایش عزیزترند در حالی که اگر با دقت به نحوه رفتارش نگاه می کردی حتی عدالت را در نگاهش رعایت می کرد.
از آقای میرزایی جویای چرایی برخوردش با هنرجوها می شوم برایم می گوید: کلاس پنجم دبستان معلمی داشتم که زودتر از ما وارد کلاس می شد. تخته سیاه را پاک می کرد و جلوی در کلاس می ایستاد و به هر کداممان هنگام سلام کردن دست می داد و جمله ای زیبا می گفت. گاهی از نقاط ضعفمان،چنان دریچه ای بسوی قدرت باز می کرد که فراموش می کردیم واقعا نقطه ضعفی داریم. مثلا من قد کوتاهی داشتم و بسیار ریزنقش بودم؛ کارهایی که نیاز به فرز بودن داشت به من محول می کرد و می گفت: محمد! در کلاس هیچ کس به گرد پایت نمی رسد بدو برو برگ های امتحانی را بیاور و من در آن لحظه قدرتمندترین و مؤثرترین دانش آموز کلاس بودم. آن قدر از برخورد معلم خودم خوشحالم که تنها راه ادای دین به او رعایت و گسترش اخلاقیات و منش انسانی اش در تمام شئونات و لحظات زندگی ام است.

نقشی ملموس تر از نور و بی نیاز از تعریف واژگان
قصد داشتم برای مستند و موجه کردن بیشتر این گزارش با مسئولان فرهنگی و نمایندگان مردم درخانه ملت صحبت کنم که با دیدن آقای میرزایی و داستان کارگاه انسانیتی که برای هنرجویانش آماده کرده بود به نتیجه رسیدم نقش معلم در تربیت انسان ها و جامعه انسانی ملموس تر و عینی تر از آن است که واژگان را بیشتر به کار گیرم و ذهن شما را خسته تر کنم.

کیهان
منیره غلامی توکلی

شوهرتان را رمز گشایی کنید!

شوهرتان را رمز گشایی کنید!
قطعا شما هم دوست دارید بدانید که همسر عجیب و غریب تان واقعا حرف ها و حرکاتش چه معنایی دارد؛ پس بهتر است کمی بیشتر به دنیای مردانه وارد شوید و بدانید که چه رفتارهایی از شما می تواند چه تاثیراتی روی همسرتان و رفتارهایش بگذارد.

شناخت مردان
حتی اگر همسر شما یک مریخی تمام عیار باشد، با چند تکنیک ساده می توانید او را بیشتر بشناسید و رفتارهایش را رمزگشایی کنید. قطعا شما هم دوست دارید بدانید که همسر عجیب و غریب تان واقعا حرف ها و حرکاتش چه معنایی دارد؛ پس بهتر است کمی بیشتر به دنیای مردانه وارد شوید و بدانید که چه رفتارهایی از شما می تواند چه تاثیراتی روی همسرتان و رفتارهایش بگذارد. قبل از هر چیز باید تمام تصورات عامیانه تان را در مورد مردها و رفتارهای شان فراموش کنید و برای کسب یک شناخت واقعی و منطقی از شوهرتان قدم بردارید.

پیش داوری ممنوع!
پیش فرض های بی معنا را کنار بگذارید. هیچ وقت نگویید «مردها خودخواهند»؛ «مردها هیچ چیز نمی فهمند» و... شما نمی توانید به خاطر تفاوت هایی که در نشان دادن احساسات، رفتارهای تان و حتی شیوه تصمیم گیری تان دارید او را متهم کنید. به جای اینکه چنین تصورات عامیانه ای را مطرح کنید، سعی کنید همسرتان را بشناسید. اگر به او یک شاخه گل می دهید و بازخوردی نمی گیرید به جای تکرار این حرف ها سعی کنید ببینید که از چه راه دیگری او عشقش را به شما ابراز می کند. آیا حمایت کردن راه اوست یا اینکه شیوه دیگری که با راه شما متفاوت است را انتخاب می کند؟

تفاوت ها را بپذیرید
مردها و زن ها متفاوتند و یک راه برای رمزگشایی رفتارهای مردها، پذیرش واقعی این تفاوت است. برای مثال مردها زیاد در مورد احساسات شان حرف نمی زنند و حتی اغلب اوقات وقتی با آنها در این مورد صحبت هم بکنید واکنش دلخواه تان را نمی گیرید یا اینکه مردها ترجیح می دهند بعد از برگشتن از سر کار چند دقیقه ای به حال خودشان رها شوند، پس در این شرایط اگر برای صحبت کردن اصرار کنید قطعا واکنشی که انتظار دارید را دریافت نخواهید کرد. این تفاوت ها را بپذیرید و روی همسرتان براساس همین تفاوت ها قضاوت کنید.

جرقه ها را بزنید
ارتباط تان را با پرسیدن سوال آغاز کنید. مردان زیاد اهل شروع کردن مکالمات و روشن کردن چراغ ارتباط نیستند. این به این معنا نیست که آنها منزوی یا خودخواهند و بلد نیستند با آدم ها ارتباط برقرار کنند بلکه این تنها یکی از همان تفاوت هایی است که باید مورد توجه قرارشان دهید. اگر دوست دارید مردتان در ارتباط با شما فعال عمل کند خودتان جرقه اش را بزنید و بعد ببینید که او چطور روی مسیری که شما انتخاب کردید پیش می رود.کلید شما تنها یک سؤال است، پس هر زمانی که دیدید حرفی برای گفتن میان شما نیست از این کلید استفاده کنید.
ممکن است شما به انتظار این که همسرتان روزی تغییر می کند با او ازدواج کرده باشید و بعد از ازدواج از او بخواهید که تغییراتی در شغلش، درآمدش، رفتارش یا حتی ظاهرش اعمال کند. شاید او در جزئیات به مرور زمان تغییراتی بکند اما هرگز در ویژگی های اصلی شخصیتی یا شیوه زندگی او نمی توانید تغییرات بزرگی را ایجاد کنید او همین چیزی است که هست.
آسان ترین راه برای شناخت مردها واژه های شان است. درحالی که زنان گاهی یک واژه ساده را به کار می برند و انتظار دارند همسرشان یک تهدید یا معنای پیچیده را از آن استنباط کند. مردها هرگز این راه را نمی روند؛ آنها چیزی را می گویند که واقعا می خواهند بگویند. اگر می گوید خسته است پس خسته است. اگر می گوید دوست تان دارد پس دوست تان دارد. کمتر مردی است که برای حرف زدنش یک کد گذاری پیچیده طراحی کند پس اگر او چیزی می گوید که متوجهش نمی شوید به جای تلاش برای رمزگشایی از او بخواهید که در مورد منظورش بیشتر توضیح دهد. مطمئن باشید که او با توضیحات بیشتر همه ابهامات تان را برطرف خواهد کرد.

پیش بینی کنید
سعی کنید واکنش های همسرتان به رفتارهای تان و همین طور مسائلی که در زندگی پیش می آید را بشناسید. چه رفتاری او را از کوره در می برد و چه حرفی می تواند او را کاملا آرام کند. این موضوع کمی زمان می برد اما اگر با دقت واکنش های همسرتان را بررسی کنید می توانید در مدت کوتاهی خشمش را کم کنید و زندگی تان را جوری پیش ببرید که او روزبه روز بیشتر احساس آرامش کند و به همین دلیل بیشتر عاشق تان شود.

به جای او حرف نزنید
بگذارید که خودش را آن طور که می خواهد شرح دهد. اگر در هر لحظه از صحبت کردنش حرفش را قطع کنید یا اینکه برای کامل کردن جمله اش تلاش کنید هرگز او را نخواهید شناخت. این اتفاق فقط در لحظاتی که او مستقیما در مورد خودش و احساساتش حرف می زند نمی افتد بلکه شما می توانید در تمام لحظاتی که او در مورد اجتماع، کار، دوستان، خانواده و خودش صحبت می کند به دید او نسبت به زندگی پی ببرید و بیشتر با آنچه واقعا هست، آشنا شوید.

رویا بافی نکنید
ممکن است شما به انتظار این که همسرتان روزی تغییر می کند با او ازدواج کرده باشید و بعد از ازدواج از او بخواهید که تغییراتی در شغلش، درآمدش، رفتارش یا حتی ظاهرش اعمال کند. اگر همسرتان حاضر باشد برای رضایت شما هر کاری بکند، ممکن است این خواسته شما را هم بپذیرد و برای اعمال این تغییرات به شما وعده هایی هم بدهد اما درست زمانی که همسرتان موفق به عملی کردن هیچ کدام از قول هایش نمی شود، زندگی شما وارد یک سراشیبی خطرساز می شود و از خود می پرسید چرا او با وجود این که نمی تواند سر قولش بماند مدام به شما وعده ساختن آینده ای متفاوت را می دهد؟ اگر قرار است ازدواج کنید یا این که ازدواج کرده اید، باید همسرتان را همانطور که هست بپذیرید. شاید او در جزئیات به مرور زمان تغییراتی بکند اما هرگز در ویژگی های اصلی شخصیتی یا شیوه زندگی او نمی توانید تغییرات بزرگی را ایجاد کنید.

او اعتراف نمی کند
همه مردها اینطور نیستند اما بسیاری از آن ها از اعتراف به اشتباهات و شکست شان می ترسند. اگر همسرتان اشتباهی کرده اما به سختی حاضر به عذرخواهی می شود، گمان نکنید که او متوجه کار نادرستش نشده او فقط از این که قدرتش را از دست بدهد و مثل یک بازنده مقابل شما جلوه کند می ترسد. سعی کنید با آرامشی که بعد از صلح شما برقرار می شود به او بگویید که گاهی به همین جمله ببخشید و متاسفم احتیاج دارید و این جملات ساده می تواند اعتماد شما را به منطق او بیشتر کند اما هرگز در لحظه اتفاق روی این موضوع کلنجار نروید و تنش ها را بیشتر نکنید.

مردها ریزبین نیستند
به اطلاعاتی که در مورد آدم ها به شما می دهد چندان تکیه نکنید. مردها هرگز نمی توانند به اندازه زنان ریز بین باشند و به همین دلیل ممکن است بخشی از این اطلاعات که برای شما اهمیت حیاتی دارد برای شان بی اهمیت بوده و از گفتن شان خودداری کنند.
مـردان موجودات احساساتی نبوده و بیشتربه قوه بینایی خودمتکی هستند بنابر این بهتر است خود را بـرای شوهرتان بیارایید
سعی کنید این توصیف او در مورد آدم ها و موقعیت ها را تنها به عنوان یک پیش زمینه باور کنید و تا زمانی که خودتان با آن افراد یا شرایط روبه رو نشده اید در موردشان قضاوت نکنید. نمی گوییم که آن ها همیشه در اشتباه هستند بلکه تنها معتقدیم آن ها به خیلی از جزئیاتی که برای شما مهم و ارزشمند است توجه چندانی ندارند و برای آن ها ظاهر ماجرا همه ماجراست.

خود را آراسته کنید
مـردان موجودات احساساتی نبوده و بیشتربه قوه بینایی خودمتکی هستند بنابر این بهتر است خود را بـرای شوهرتان بیارایید. برای راضی کردن مـردها کـافی اسـت آنچه را که دوست دارند در برابر دیدگانشان قرار دهید.

منابع: مجله زندگی ایده آل/سایت مردمان

کتابهای کودکان و دنیای غیر واقعی

کتابهای کودکان و دنیای غیر واقعی

همه بچه ها از کتاب های مصور لذت می برند اما گاهی تصویر غیر واقعی نمی تواند به سوالات ذهن کودک پاسخ دهد و همین امر سبب دلسردی بچه ها از کتاب می شود.این در حالی است که بچه ها دوست ندارند کتاب هایی را بخوانند که صرفا از نظر دیگران برگزیده و برنده جایزه شده اند. آنها دوست دارند کتاب هایشان واقع نمایی داشته باشد.

ادامه مطلب ...

نوجوانی؛ از داستان تا واقعیت!

نوجوانی؛ از داستان تا واقعیت!

تعامل و ارتباط با نوجوان
نوجوانی دوران تغییرات سریع و برق آسا است. این تغییرات نه تنها باید برای خود نوجوان روشن و مشخص شود بلکه والدین نیز باید از این تغییرات مطلع بوده و دیدی باز و روشن نسبت به آن داشته باشند. داشتن آگاهی در این زمینه مسلما باعث ایجاد تعاملاتی سازنده تر... .
دوران نوجوانی برای بسیاری از خانواده ها می تواند دوران دشواری باشد. نوجوانان در این دوران ممکن است به رشد عقیدتی، ارزشی و اعتقادی برسند که با آنچه والدین شان در سر دارند متفاوت باشد. این یک روند طبیعی در فرآیند حرکت به سمت استقلال است. ممکن است والدین درباره اینکه باید چه مقدار استقلال در سنین مختلف و در شرایط گوناگون به فرزندشان بدهند با مشکل روبرو شوند. واقعیت این است که هیچ دستور العملی برای این کار وجود ندارد. هر نوجوانی یک شخص منحصر به فرد است و مراقبتها و توجهات متفاوتی را نیاز دارد. برقراری ارتباط و تعامل با نوجوان با تعامل با بچه های کم سن و سال متفاوت است و می تواند به استرس و تضاد و تعارض منجر شود. ولی در صورتی که برخی از نکات را مورد توجه ویژه قرار دهید به احتمال زیاد ممکن است تعاملتان با نوجوان تان بهبود یابد. ولی به طور کلی به والدین توصیه می شود هر گاه در خصوص ارتباطات خانوادگی خود نگران شدید لازم است از افراد حرفه ای تقاضای کمک و راهنمایی کنید. اما به طور کلی در ارتباط با نوجوانان در نظر گرفتن این نکات می تواند کمک زیادی به شما والدین عزیز بکند:

موضوعاتی که می تواند تعامل و گفتگو را تحت تاثیر قرار دهد
** نوجوانی دوران تغییرات سریع و برق آسا است. این تغییرات نه تنها باید برای خود نوجوان روشن و مشخص شود بلکه والدین نیز باید از این تغییرات مطلع بوده و دیدی باز و روشن نسبت به آن داشته باشند. داشتن آگاهی در این زمینه مسلما باعث ایجاد تعاملاتی سازنده تر میان والدین و نوجوان می گردد. از جمله مهمترین این تحولات و تظاهرات عبارتند از:
نگرانی های ناشی از تغییرات و علایم بلوغ، توجه به هویت خود یا بحران شناسایی خود، تردید و دودلی و بی ثباتی، برتری جویی و جلب توجه دیگران، اوج گرفتن تخیلات، زود رنجی، بروز کم رویی و گوشه گیری در برخی از نوجوانان و ....

ادامه مطلب ...

احترام به یکدیگر و نقش آن در زندگی مشترک

احترام به یکدیگر و نقش آن در زندگی مشترک

چکیده
در این تحقیق به دنبال بیان معنای احترام به همسر، شرایط لازم، موانع، نمونه‌ها و شیوه‌های احترام برای هر یک از زن و شوهر نسبت به یکدیگر و آثار آن است. هدف از این پژوهش، یافتن بهترین راهکار برای ثبات و پایداری زندگی، آرامش و نشاط اعضای خانواده، تامین مطالبات اعضا، رفع نیازمندی‌ها در ابعاد مادی و معنوی و پیدا کردن سعادت و خوشبختی است. روش تحقیق پژوهش، تحلیلی و توصیفی است که بر داده‌های دینی و روان‌شناختی مبتنی است. یافته‌های اصلی این تحقیق، ضرورت توجه به تفاوت‌ها و ویژگی‌های شخصیتی زن و مرد، توجه به سلیقه‌ها و برداشت‌های هر یک از زن و شوهر از رفتار یکدیگر و شناخت نمونه‌ها و مصادیق گوناگون احترام به همسر است.
کلید واژه‌ها: مدل احترام، خانواده، همسران، زندگی مشترک، مدیریت خانواده.

ادامه مطلب ...

شخصیت شناسی از روی گروه خونی گروه های خونی

شخصیت شناسی از روی گروه خونی  گروه های خونی

گروه خونی O

ـ صادق، خوشبین و پر انرژی هستند و از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند.

ـ برای رسیدن به هدف قدرت و تحمل خوبی دارند.

ـ اگر در میانه راه به بیهوده بودن کاری که در حال انجامش هستند پی ببرند، خیلی راحت آن را رها می کنند.

ـ درباره ی گذشته مثبت اندیشند، لذا چندان افسوس گذشته را نمی خورند.

ـ به مسائل مادی اهمیت می دهند. آرام و باثبات اند و در برابر صداقت بسیار حساس اند.

ـ رک و صریح نظرات شان را بیان می کنند. می توانند از جزئیات به راحتی صرف نظر کنند.

ـ غالباً از رهبری کردن خوش شان می آید و معمولاً از قدرت تمرکز خوبی برخوردارند.

گروه خونی A

ـ محتاط در تصمیم گیری، بدبین و بسیار حساس هستند و مایلند مسائل را به دو گروه سیاه و سفید تقسیم کنند.

ـ به قوانین و استانداردهای اجتماعی بسیار اهمیت می دهند.

ـ از تحمل و صبر بالایی برای انجام کارهای فیزیکی و رقابتی برخوردارند.

ـ به آینده بسیار بدبین اند و به راحتی می توانند ظاهر آرامی از خودشان نشان دهند، حتی اگر عصبانی باشند.

ـ به نظرات دیگران بسیار اهمیت می دهند.

ـ اگر قلب شان بشکند، به سختی التیام می یابد.

ـ آنها بسیار مسئول هستند و همواره خطی بین کار و تفریح می کشند.

ـ آنها معتقدند که در مسائل دینی و اخلاقی می توان به کمال رسید.

ـ ترجیح می دهند از سرگرمی هایی بهره ببرند که از فشار عصبی شان بکاهد.

گروه خونی B

ـ به راحتی از دیگران دستور نمی گیرند.

ـ سریع تصمیم گیری می کنند، قابل انعطاف هستند و چندان به قوانین اهمیت نمی دهند.

ـ به مسائل علمی و اکتشافات علاقه فراوانی دارند.

ـ چندان صبور به نظر نمی رسند و از کارهای رقابتی خوش شان نمی آید.

ـ معقول و خونسردند و درعین بامزگی ،بسیار خجول هستند.

ـ از بیان ایده های جدید نمی هراسند.

ـ از مورد انتقاد قرار گرفتن ترسی ندارند.

ـ از انجام کاری به مدت طولانی خسته و دلزده نمی شوند.

ـ به راحتی می توانند خاطرات گذشته را فراموش کنند.

ـ خلاق و مبتکر بوده و بین کار و تفریح نمی توانند مرزی قائل شوند.

گروه خونی AB

ـ رمانتیک و احساساتی هستند و به شدت فعال اند.

ـ در تجزیه و تحلیل مسائل بسیار ماهرند.

ـ در نقد موضوعات مختلف بسیار منصف اند.

ـ در موقع لزوم نمی توانند سریع تصمیم بگیرند.

ـ برای سخت کار کردن و صبور بودن باید سعی کنند.

ـ درباره ی گذشته بسیار حساسند و از قدرت فهم بالایی برخوردارند.

ـ چندان مسئولیت پذیر نیستند.

ـ خونسردند اما در برخورد با مسائل غیرمنتظره خیلی زود نگران می شوند.

ـ حالات روحی آنها خیلی سریع تغییر می کند.

ـ می توانند در آنِ واحد چند کار را با هم انجام دهند و از کارهای هنری بسیار خوششان می آید

ادامه مطلب ...