روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی
روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

ویژگی های جوان و راهکارهای ارتباط با او

ویژگی های جوان و راهکارهای ارتباط با او
جوانی به دوره ای زندگی گفته می شود که حد فاصل بین نوجوانی و میانسالی است . اگر چه محدوده سنی نوجوانی با محدوده ی سنی دوران جوانی متفاوت است ؛ ولی خصائص، علائم و ویژگی های آن دوره کم و بیش مشابه، نزدیک و همانند است .
درباره ی تعیین محدوده ی سن جوانی همواره اختلاف نظر وجود داشته است ؛ اما به نظر می رسد که بتوان دو دیدگاه را ولو به صورت فرضی و پیشنهادی - درباره ی جوانی و محدوده ی آن ارایه کرد.
دیدگاهی که محدوده ی سنی خاص را محدوده ی جوانی می داند و مثلاً بین سال های 18 تا 30 یا ... را محدوده ی جوانی می خواند.
دیدگاهی که به جای تعیین سن و سال بیشتر به ویژگی ها می پردازد و واجدان آن ویژگی ها را جوان تلقی می کند.
به عنوان مثال در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله ) آمده است که «خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است ، مگر آن که «جوان» بوده است .(1)»
و حال آن که می دانیم گوینده ی این سخن ، خود در 40 سالگی به پیامبری رسیده است و کسی 40 سالگی را به سن جوانی قلمداد نمی کند ؛ مگر آن که :
بگوییم پیامبر اسلام و سایر پیامبران درسنی که به پیامبری رسیده اند پرشور، با حرارت، جستجوگر، شاداب و واجد ویژگی های جوانی بوده اند.
یا آن که بگوییم به علت عمر طویل المده ی انسان های آن روزگار ، نه 40 سالگی که بیش از آن نیز سن جوان تلقی می شده است. (2)
باری آنچه اینجا مقصود ماست و از کلمه جوان آن را منظور کرده ایم «جوان دانشجو» است که هم محدوده ی سنی آن ها حدوداً مشخص ومعلوم است و هم ویژگی های آنان به چشم آمدنی و مورد توجه است.
در این نوشته ی کوتاه به برخی از ویژگی های دوران جوانی اشاره می شود و خلقیات جوان گذار مورد بررسی قرار می گیرد . و سپس برخی راهکارها برای ارتباط با او بیان می گردد.

خلقیات جوان

خلقیات یا به تعبیر دیگر اخلاقیات و ویژگی های رفتاری افراد در سنین مختلف، متفاوت خواهد بود . چنانکه انتظارات اطرافیان نیز از افراد مختلف السن ، مختلف می باشد . کسی از کودک انتظار ندارد رفتار بزرگان را از خود بروز دهد و به مشی آنان سلوک نماید . اگر چنین اتفاقی افتاد ، همگان شگفت زده خواهند شد. چنانکه بروز رفتارهای کودکانه از بزرگسالان حیرت و تعجب همگان را بر خواهد انگیخت.
جوان نیز به دلیل موقعیت خویش واجد پاره ای از ویژگی هاست که به هیچ عنوان آن ویژگی ها به طور ذاتی مطرود و مقبول نیست ، بلکه طبیعت دوران جوانی چنین ویژگی هایی را اقتضا می کند.
آن چه مهم است ، تهذیب ، آراستگی و اصلاح و پالایش آن ویژگی هاست و به تعبیر برخی ، مهم جهت دادن به آن ویژگی هاست . اگر ویژگی های جوان صیقل داده شود، یا جهت دار گردد ، چه بسا نیکو ، دلپذیر و خوشایند خواهد شد.
ما در اینجا به پاره ای از این ویژگی ها اشاره می نماییم :

1. جوان استقلال طلب است .

چنانکه گفته شد جوانی حد فاصل میان نوجوانی و میانسالی است . یکی از اساسی ترین ویژگی های کودک یا حتی نوجوان وابسته بودن اوست. مثلاً کودک به پدر و مادر ، اطرافیان و حتی آموزگاران خویش وابسته است. این وابستگی تنها وابستگی عاطفی نیست ؛ بلکه در بروز رفتاها نیز نوعی مقلد و وابسته به شمار می آید . یا در تصمیم گیری مستقل عمل نمی کند و به گونه ای احساس وابستگی می نماید.
اما جوان وابسته خو نیست و از تعلق و وابسته بودن گریزان است . او می خواهد خود بیندیشد ، خود تصمیم بگیرد و خود رفتار نماید . با آنکه ممکن است رفتارها و تصمیم های او نادرست باشد ؛ اما به دلیل حس استقلال طلبی و خودبسندگی، همه ی عوارض این گریز از تعلق را می پذیرد و بر پای خویش می ایستد.
اگر والدین یا حتی معلمان به دلیل این استقلال طلبی او را همواره به خود واگذار کنند، جوان دچار مشکل می شود. شاید حتی این خوی مثبت او به خلق ناهنجار مبدل گردد. از سویی عدم اعتماد به جوان و با زبان کودکانه با او سخن گفتن و در ریز و درشت امور او دخالت نمودن نه تنها اثر مثبتی بر جای نخواهد گذاشت ، بلکه او را عصیان گر و پندگریز خواهد ساخت.

2. جوان در فشار و پرخاشگر است.

یکی از اساسی ترین خصائص بیولوژیکی جوان در فشار بودن و در نتیجه پرخاشگری اوست. کارکرد سیستم زیستی جوان والتهابات و غرایز مختلف وی به نوعی او را در فشار نشان می دهد و نتیجه ی طبیعی این در فشاربودن ، بروز رفتارهای پرخاشگرایانه می باشد. اگر خوی پرخاشگری او مورد توجه قرار نگیرد و صرفا به پیش زمینه های تعلیمی و تربیتی ارجاع داده شود از این رو زمینه ی نادیده گرفتن و حتی سرکوب آن فراهم آید، نه تنها جوان رام و مطیع نمی شود، بلکه ممکن است به صورت موقتی نیروهای سرکوب شده پنهان بماند و در موقعیتی دیگر و به صورت ضایعه و فاجعه بروز و ظهور نماید . در هر صورت این ویژگی جوان ، رفتار سنجیده منطقی و ظریف وروان شناسانه را طلب می کند تا خصلت یاد شده به بحران منجر نشود.

3.جوان برتری جوست.

شاید این ویژگی به نوعی با روحیه ی استقلال طلبی جوان در ارتباط باشد. مسلماً وقتی حس استقلال طلبی در جوان وجود داشته باشد، حس استعلا وبرتری طلبی از آن سرچشمه خواهد گرفت و جوان را همواره در رقابت و برتری جویی قرار خواهد داد.

4. جوان احساس خلأ می کند.

به طور طبیعی جوان مثل کودک مورد توجه نیست و از این رو اطراف خویش را خالی می یابد. چنانکه گفته شد جوان استقلال طلب است و استقلال طلبی ممکن است گاه گاه به احساس خلأ منجر شود.چون خود تصمیم می گیرد، یا می خواهد تصمیم بگیرد و خود رفتار نماید و مقلد و وابسته نباشد احساس خلأ به او دست می دهد. این احساس خلأ باعث می شود که ؛
الف) خواهان جلب توجه باشد.
ب) به همدلی و همراهی میل پیدا نماید.
ج) رفتارهای توجه برانگیز را از خویش بروز دهد. پوشش های متفاوت، الگوبرداری از مدل های غیر بومی و عجیب ، فعالیت ها و حرکات احساسی، نمونه هایی است که نشان می دهد رفتار جوان توجه برانگیز است.

5. جوان با بحران مواجه است.

برخی از بحران هایی که جوان با آن در چالش است، عبارتند از :

بحران شخصیت یا هویت

بحران هویت یا کیستی شناختی عمده ترین بحران جوان محسوب می شود. شخصیت جوان شخصیت ثابت یا پایدار نیست و از این رو همواره در معرض تزلزل است . انسان درکودکی، تنها مایه های شخصیتی را داراست ولی تشخص یافته نیست. در کهن روزی شخصیت او شکل پذیرفته و پابرجاست و عملکرد و رفتار او نشانگر شخصیت یا ناشی از شخصیت اوست. اما در فاصله ی این دوره ، شخصیت انسان در حال شکل گیری است. یعنی جوانی مرحله ی شکل پذیری شخصیت آدمی است. حدیث مشهور می گوید «قلب جوان چون سرزمین مساعدی است که پذیرنده ی هر بذری است»
همین حالت پذیرش ، نشان از عدم شکل گیری شخصیت می باشد و مهم آن که در همین دوره ، شکل گیری شخصیت صورت می پذیرد. پس دوره ی جوانی دوره ی انتقال از عدم تشخص به سوی شخصیت یافتن است و دوره ی انتقال ، دوره ی بحران هاست . عوامل مختلفی همانند :
-عوامل موروثی
-عوامل محیطی
-عوامل تربیتی و تلقی های فرهنگی
-ارزش های جمعی و هنجارهای جاری
-شرایط خانوادگی
-و الگوهای پیرامون و روحیه ی سرمشق پذیری
شخصیت جوان را شکل می دهند. بازشناسی هر یک از عوامل یاد شده و شناخت میزان تأثیر و کارآیی و ظرفیت هرکدام در تکوین شخصیت و مواجهه منطقی با جنبه های منفی هر یک از عوامل پیش گفته می تواند به شکل پذیری بهتر شخصیت جوان منجر گردد.

بحران روابط اجتماعی

این بحران به تردیدها و تشکیک های جوان در تعاملات اجتماعی اشاره دارد. تلاش برای یافتن گروه همگون، آرمان گرایی جوان در دوست یابی و حتی عزلت وگوشه گیری از جمع و اموری از این دست بحران روابط اجتماعی جوان را گزارش می دهد.

بحران خانواده

احساس طرد از سوی خانواده ، تعارض بین خواست جوان و خواست خانواده ، گریز از خانه وخیابان گردی ، آروزی زندگی در خانواده ی متفاوت، پرخاش های مداوم جنسیت مختلف یک خانواده با همدیگر ونشانه هایی از این نوع، رگه هایی از بحران خانواده را نمایان می سازد.

بحران جنسی

جوان به دلیل نیازهای ویژه یی دوران جوانی و غریزه ی خدادادی که در او وجود دارد، در این زمینه نیز دچار بحران می گردد. حل قطعی و نهایی این بحران، تنها با در آویختن به برخی موعظه ها ، مناسک و سوق دادن جوان از کشش زمینی به جاذبه های آسمانی امکان پذیر نیست، درک موقعیت جوان و سپس نوعی فرهنگ سازی برای گذر از این بحران و تجیه واقع گرایانه و نه مصلحت جویانه و نیز در صورت امکان تمهید مقدماتی برای بهکام بودن مشروع او می تواند به عنوان راهکاری برای حل بحران یاد شده قلمداد گردد.

بحران کار

این بحران در کشورهایی که جوانان اکثریت جمعیت آن را تشکیل می دهند، مشهودتر است. خاصه در کشورهایی که از یک سو جوان به مدارج عالی تحصیلی می رسد و از سوی دیگر به دلیل عدم هماهنگی دانش و صنعت و ناهمگونی نهاد آموزش و نهاد کار، کاری مناسب شأن و تحصیلات خویش نمی یابد.

راهکارهای ارتباط با جوان

به دلیل ویژگی های جوان و بحران هایی که او با آن مواجه است، ارتباط با جوان امری چندان ساده و آسان نیست . منظور از ارتباط سخن گفتن با او یا شنیدن سخن او نیست ؛ زیرا سخن گفتن همیشه نشانه ی ایجاد ارتباط نیست و چه بسا ارتباط یکسویه پدید آورد. به همین دلیل مراد ما از ارتباط، ارتباط بین الطرفینی ، مداوم ، تأثیر گذار و نتیجه بخش است که بدون شناخت دنیای جوان امکان ناپذیر است. از همین رو در بخش نخست این نوشته به خلقیات و بحران های جوان پرداخته شد تا با آشنایی کامل از روحیات، علائق و انگیزه ها و نیازهای جوان به ارتباط با او همت گماشته شود.
در این بخش به برخی از راهکارهای ارتباط با جوان می پردازیم .

1. درک موقعیت جوان

مهمترین راهکار برای ارتباط با جوان، شناخت و درک و دریافت درست موقعیت اوست. ما همواره به کسی که مشکل ما را جدی نمی انگارد یا رفتار ما را توجیه ناپذیر می شمارد، می گوییم «اگر به جای من بودی چه می کردی ؟»
این به جای من بودن یعنی درک موقعیت من که درک موقعیت، خود باعث می شود، رفتارهای فرد را بهتر تحلیل و تبیین نماییم . جوان نیز در موقعیت خاصی زندگی می کند. اگر بخواهیم با جوان صمیمی و مرتبط باشیم و رفتارهای وی را غیر عقلانی قلمداد نکنیم و مدام بر او خرده نگیریم ، باید از دریچه ی دنیای او به قضایا بنگریم .

2. شناخت نیازهای جوان و برآوردن آن

جوان نیازهای متفاوتی دارد. هر یک از نیازهای او به یکی از حوزه های شخصیتی او مربوط می شود. اگر جوان به محبت احساس نیاز می کند، این نشانگر آن است که در حوزه شخصیتی دچار احساس خلأ می باشد. نیازهای عاطفی یکی از اساسی ترین نیازهای اوست. هر یک از ما اگر نتوانیم سایر نیازهای جوان را برآورده سازیم، دست کم می توانیم از نظر عاطفه او را از احساس خلأ رهایی بخشیم .در هر صورت شناخت نیاز جوان و در صورت امکان برآوردن آن نیازها می تواند به ایجاد ارتباط با او مؤثر باشد.

3. سخن گفتن با جوان

خیلی ها با شنیدن واژه ی ارتباط به یاد حرف زدن می افتند؛ یعنی ارتباط و سخن گفتن را با یکدیگر مترادف می یابند و یا آن دو را با هم تداعی می کنند. در حالی که حرف زدن تنها بخشی از ارتباط است و شاید کم اهمیت ترین بخش ارتباط به حساب آید.
حال که سخن گفتن و شنیدن در ایجاد ارتباط تأثیر گذارند، باید در نحوه ی حرف زدن ، نحوه ی شنیدن، انتخاب کلمات، موقعیت گفتاری و شنیداری ، علائق مخاطب و هر چیزی که شنیدن را خوشایند و گفتن را دلپذیر می سازد، دقت کرد.
بسیاری از والدین و معلمان در نحوه ی سخن گفتن دچار مشکل هستند و از این رو مخاطبانشان یعنی فرزندان و فراگیران یا علاقه ای به شنیدن ندارند و یا به گونه ای می شنوند که با خواست و رضایت آنان همگون نیست . گونه هایی از سخن گفتن که شنیدن را دشوار و نامبارک می سازد از این قرار است:

1 - 3) سخن گفتن آمرانه و خشن

برخی دوست دارند همواره از موضع برتر سخن بگویند. آنان به دلیل کمبودهای روحی و روانی و یا به دلیل تلقی و دریافت نادرست از مقولاتی چون اقتدار، قاطعیت، مدیریت و .... همیشه در نقش فرمانده ظاهر می شوند و طبیعت جوان، پذیرنده ی چنین موضعی نیست. طبیعت جوان ، نیازمند همدلی ، هم صدایی ، احساس پذیری ، عاطفه جویی و البته خردگرایی و چون و چرا کردن است. از این رو هرگز سخن از موضع برتر را با طبیعت خویش هماهنگ نمی یابد و لذا بر استادان لازم است که از این نحوه سخن گفتن پرهیز کنند و به جای ایجاد جاذبه به دافعه نپردازند.

2 - 3). سخن گفتن اخلاق گرایانه

منظور از سخن گفتن اخلاق گرایه، سخن گفتن اخلاقی نیست. استادان ناگزیرند که دانشجویان را با مباحث و ارشادات اخلاقی آشنا سازند. به عبارت دیگر سخن گفتن اخلاق گرایانه را به سخن گفتنی می گوییم که گوینده فقط ژست اخلاقی گرفته باشد. در حقیقت برخی نه از موضع آمرانه که از موضع پدرانه سخن می گویند و چنین وانمود می کنند که دانای روزگارند و در این نحو گفتگو، مخاطبان خود را فرزندانی نورس و نوباوگانی بی تجربه قلمداد می کنند که باید از سر لطف یا ترحم آنان را به سخن راست و راه نیکو رهنمون شد. این نوع از سخن گفتن نیز با طبیعت جوان - که افزون بر نوعی سرکشی خود را راست رو نیک منش می داند - چندان سازگار نیست.

3-3) سخن گفتن از موضع همه چیز دان وعلامه

برخی دیگر دوست دارند چنین وانمود کنند که از همه چیز آگاهند. استادانی هستند که از علم ، ادب، فقه ، سیاست و ... گرفته تا فرهنگ ، شعر، موسیقی ، مسائل اقتصادی و نظامی آن هم در بعد داخلی و بین المللی و در یک کلمه از عرش تا فرش سخن می گویند. تو گویی که بر همه ی مسائل احاطه دارند و عجیب تر آن که هیچ گاه توان اقرار به نادانی یا نا آشنایی و کم آگاهی خویش را در این حوزه ها ندارند. از آنان هرگاه و از هر دری که بپرسی سخن آماده ی برای گفتن دارند و بی تردید این گزافه گویی و زیاده خواهی و علامه نمایی باعث می شود که چه اشتباهات جبران ناپذیری از آنان سربزند.
اگر کسی از موضع همه چیز دان سخن بگوید، نه تنها موفق به ایجاد ارتباط نمی شود؛ بلکه رشته هایی از ارتباط را که باقی مانده بود، می گسلد و دیگران اگر به سخن او گوش دهند نه به دلیل علاقه که شاید از سر اجبار باشد.

4 - 3) سخن گفتن انتقاد گرایانه

کسانی که فقط ایراد می گیرند و تماماً نقطه ضعف ها را می بینند و توجهی به نقاط مثبت فرد ندارند، همیشه در مقام انتقاد بر می آیند. همین است که زبان آنان همیشه تلخ و تخریب گر است. البته انتقاد اگر در موضع خویش و عادلانه باشد، کاری بجا و شایسته است؛ اما انتقاد یکریز و همواره که نشانگر بدبینی است، نه تنها سازنده و اصلاح گر نیست که بنیادهای ارتباط را ویران و وارون می سازد.
5-3) البته گونه هایی دیگری همچون گونه داوری و قاضی گری، گونه ترحم و دلجویی و ... وجود دارد که مانع ارتباط است و نه عامل ارتباط

4. شنیدن سخن جوان

گفتیم که افزون بر سخن گفتن با جوان ، به گوش سپردن سخن او نیز نیازمندیم.
جوانان - خصوصاً وقتی که ناراحت و دلگیرند - می خواهند گوش شنوایی باشد که مورد پذیرش قرار گیرند. پذیرش نیز بدین معنا نیست که با احساسات، دیدگاه ها، علائق و خواست های جوان موافق باشید. بلکه کافی است جوان و موقعیت وی را درک کنید . همین درک موقعیت است که ایجاد رابطه و صمیمت می نماید.
گاه برخی برخوردها حتی اگر اثری داشته باشد، موقتی و زودگذر است و آثار تربیتی ماندگار ندارد. اما اگر موقعیت جوان به خوبی درک شود، اجازه ی حرف زدن و فرصت اندیشیدن در اختیار او نهاده شود و بگذاریم که راحت و آسوده در دل نماید، به دنیای او نزدیک شده ، احساسات اش را بهتر درک می نماییم و در این شنیدن ها و درددل کردن هاست که به راه حل های بهتر خواهیم رسید.
برای بهتر گوش دادن لازم است:
الف) اندکی تأمل کنیم. بی محابا و با شتاب قضاوت ننماییم . شاید سخن نگفته ای در دل اوست که اگر بشنویم حق را از آن او بدانیم . بنابراین به جای آن که با عتاب و خطاب و تلخی و تندی برخورد کنیم ، بهتر است با تأمل و دقت سخن جوان را بشنویم تا به راه حل مؤثرتری دست یابیم.
ب) کلمات در متن خود دارای بار معنایی هستند. خشم، ترس، احساس، عاطفه و ... معانی ای هستند که در ذات کلمات نهفته اند. باید به این معنانی توجهی جدی داشت. نحوه ی توجه کردن به متکلم در ایجاد ارتباط مؤثر است. اگر سخن او را قطع کنیم ، یا به او مدام خیره شویم، یا بدون توجه به سخنان وی مشغول کار دیگری گردیم و یا با مزه پرانی او را از ادامه ی سخن گفتن پشیمان سازیم، در آن صورت شنونده ی خوبی نخواهیم بود.
ج) نکته ی مهم تر آن که شنیدن سخن جوان همواره بدین معنا نیست که او با ما سخن بگوید. ماباید به پیام های غیر کلامی او نیز توجه کنیم. گاه رنگ چهره، لحن صدا، حالات بدن، واکنش سریع و ... پیام هایی را مخابره می کنند که رساتر از سخن مستقیم است. شنونده ی خوب باید به این پیام ها نیز توجه داشته باشد. نتیجه آن که شنونده خوب باید:
الف) گوش دادن مؤثر را تمرین کند.
ب) جوان را برای بازگو کردن احساساتش زیر فشار قرار ندهد.
ح) پاسخ هایی که می دهد دقیق باشد.
د) بیش از اندازه سؤال نکند؛ زیرا اگر به قدری کافی اطلاعات به دست آورده باشد. طرح سؤالات بیش تر، معنا و مفهوم خود را از دست خواهد داد.
ر)برای گوش دادن وقت صرف نماید. یعنی با شنیدن چند جمله خسته و دلزده نشود.
ز) اگر فرصتی برای گوش دادن ندارد، آن را طوری متذکر شود که برای جوان قابل قبول باشد.

5. ابراز احساس با جوان

همیشه رابطه ی منطقی و فکورانه داشتن با جوان، پاسخ گو نیست. گاه باید خارج از روابط خشک عقلی و منطقی به ابراز احساس پرداخت. از احساس جوان آگاه و از این طریق با او مرتبط شد.
البته این ابراز احساس باید به صورت متعادل باشد؛ نه افراطی و نه تفریطی. با ابراز احساس، جوان ما را همانند خود احساس می کند و این به ایجاد رابطه ی برابر می انجامد که این نوع رابطه:
الف) انعطاف ساز است و ذهن باز را تولید می کند.
ب) شخصیت ساز است.
ج) برای درک موقعیت دیگران ایجاد میل و اشتیاق می نماید.
د) قدرشناسی و احترام دوجانبه را افزون می سازد.

نکات پایانی

1. با جوان همواره محترمانه و مؤدبانه برخورد کنید.
2. بیش از آن که به رفتارهای منفی او توجه کنید ، به رفتارهای مثبت وی توجه نشان دهید.
3. با جوانی که برای جلب توجه ، رفتار منفی از خویش بروز می دهد، بهترین روش عدم توجه به آن رفتار است.
4. اگر چه جوان دارای عیوبی است. چشم پوشی از آن و نیز پذیرفتن عیوب ما، در ترمیم عیوب جوان تأثیر گذار است.
5. اگر جوان دارای رفتارهای ناهنجار است، باید آهسته آهسته به تغییر او همت گماشت؛ زیرا ناهنجاری ها یک شبه از بین نمی رود.
6. ناهنجاری یک شبه از بین نمی رود؛ لکن هیچ گاه نباید از تلاش و امید، ناامید شد.
7. برای ارتباط با جوان، خوب ، سخن گفتن، خوب گوش سپردن و ابراز احساس خوب، حتمی و گریز ناپذیر است.
8. در مواجهه با جوان باید واقع بینانه عمل کرد و نه آرمانگرایانه .
9. تغییر روش های رفتاری استادان و والدین ممکن است به تغییر رفتارهای جوان و نهایتاً به ارتباط با او منجر شود.
10. همیشه خود را در موقعیت جوان قرار دهید و از آن دریچه به دنیای او بنگرید.

پی نوشت :


1. مجمع الزوائد، ج 1 ص 125.
2. البته شاید در عصر پیامبر اسلام عمر طولانی چندان چشمگیر نبوده لکن حدیث پیامبر اسلام همه ی ادوار زندگی بشری را که پیامبران در آن مبعوث شده اند، در بر می گیرد که دست کم در ادوار آغازین حیات انسان، معمرین یا صاحبان عمر طولانی فراوان بوده اند.
در نوشتن این مقاله از دو کتاب : پدر ، مادر، نوجوان ترجمه ی مهدی قراچه داغی و جوان و بحران هویت تألیف دکتر محمد رضا شرفی استفاده شده است.

منبع: جوان و ارتباط با او

«من» من چگونه شکل می گیرد؟

«من» من چگونه شکل می گیرد؟
درآمد

وقتی از هویت حرف می زنیم، ظاهرا از یک مفهوم نام می بریم، اما کمی که جلو برویم، می بینیم که این مفهوم چه ابعاد متنوع و گسترده ای دارد. در واقع، «من» هر کدام از ما طی مراحلی شکل می گیرد و می شود گفت که در هر مرحله و با هر نقشی که می پذیریم، یک «من» از «من» های هر کدام از ما جلوه گر می شود. «من» پیش خودم یک بخش از هویت خود را می یابم، در میان جمع بخش دیگری را، با ویژگی های جنسیتی باز هم بخش دیگری، و با مشخصات قومی و ملی یا باورهای دینی و ... بخش های دیگر خودم را کشف می کنم. در این جا به طور مختصر، با انواع هویت ها پرداخته می شود: از هویت فردی تا هویت ملی، دینی، سیاسی و حتی هویت منفی و انحرافی.

یگانگی خود یا هویت فردی

اریکسون، هویت فردی را به صورت یک احساس نسبتا پایدار از یگانگی خود تعریف می کند. یعنی با وجود تغییر رفتارها، افکار و احساسات، برداشت فرد از خود همواره مشابه است. علاوه بر این، اریکسون می گوید: «این احساس که ما چه کسی هستیم، باید با نگرشی که دیگران نسبت به ما دارند، نسبتا هم خوان باشد. » این موضوع به اعتقاد اریکسون، بر اهمیت رابطه ی بین خود و جامعه تأکید دارد. کارول گاردو و جانیس بوهن (1971، به نقل از: بیابانگرد، 1378) خاطرنشان می سازد که حداقل چهار مسئله ی اساسی در احساس فردی هویت وجود دارد:
1. انسانی: این احساس که فرد یک موجود انسانی است.
2. جنسیت: احساس فرد از مردانگی یا زنانگی.
3. فردیت: این شناخت که فردی خاص و بی نظیر است.
4. پایداری: این آگاهی که فرد همان شخصی است که روز قبل بوده است.
از این رو، رشد احساس هویت فردی مستلزم آن است که فرد دریابد، «او دارای هویت بی نظیر و واحدی است، زن و یا مردی است جدای از دیگران و به طور کلی شبیه هیچ فرد دیگری نیست. »
مرحله ی اول رشد هویت فردی در اوایل کودکی اتفاق می افتد. در این مرحله، کودک خود را کشف می کند و از مادر جدا می سازد. مخالفت های کودک با مادر و خودنمایی های او، برای همین جداسازی است. در دوره ی نوجوانی، دومین مرحله ی رشد هویت فردی پیش می آید. تغییرات بلوغ، نوجوان را متوجه بدن و حالات شخصی خودش می کند. او می خواهد شخصیتی متمایز از دیگران داشته باشد و خود را از سایرین جدا سازد. اگر نوجوان بتواند، تصویر واقع بینانه ای از خود داشته باشد، به نقاط قوت و ضعف خود پی ببرد و متوجه محدودیت های خود بشود، می تواند با دیگران ارتباط مناسبی داشته باشد و هویت فردی موفقی کسب کند. برخی از نوجوانان در این مرحله به مخالفت با والدین و مراجع قدرت برمی خیزند. این مخالفت ها بیش تر در جهت شکل گیری هویت است. باید به صورت درست در جهت هویت یابی آنان کانالیزه شود و به آنان، روش درست برخورد و تعامل گروهی آموزش داده شود.

نقشی که در میان جمع دارم

هویت اجتماعی، جایگاه فرد را بین جمع مشخص می کند. کسب نقش رضایت بخش در گروه، یکی از نشانه های رشد هویت اجتماعی است. نوجوانان به داشتن هویت مناسب اجتماعی اهمیت می دهند. آنان می خواهند، بین جمع و دوستان پذیرفته شوند و مورد قبول آنان باشند. هر گونه انزوا و کناره گیری می تواند، نشانه ای از عدم رشد هویت اجتماعی در نوجوان باشد [احمدی، 1380] .
باربارا و فیلیپ نیومن (1967، به نقل از: بیابانگرد، 1378) معتقدند، پیش از آن که هویت شخصی واحدی شکل گیرد، نوجوانان ابتدا باید به یک احساس هویت گروهی با هم سالان خود دست یابند. در زمینه ی هویت گروهی و شخصی گفته می شود که نقش پذیری (توانایی درک دیگر افراد و جهان معمولا از دیدگاه دیگران) عامل مهمی در شکل گیری هویت است [انرایت (1) و دیمت (2) ، 1979، به نقل از همان منبع] .
دست یابی به هویت، به فرد امکان می دهد تا هم احساس تعلق داشتن به گروه های اجتماعی و هم احساس فردیت را تجربه کند. به منظور تجربه ی این دو احساس، نوجوان باید دارای نقش پذیری اجتماعی باشد و به نظر می رسد، این به نوبه ی خود مستلزم رشد تفکر عملیاتی صوری است. به نظر کرانباخ (1351، به نقل از: احمدی، 1380) ، سه گروه در رشد هویت اجتماعی نوجوان مؤثر است:
الف) اشخاص صاحب نفوذ و قدرتمندی که پیروی از آنان برای نوجوان ارزشمند است.
ب) اشخاصی که نوجوان با آنان همانندسازی می کند و الگوی او هستند.
ج) دوستانی که واکنش مساعد آنان برای نوجوان، نوعی پاداش محسوب می شود و برای او اهمیت دارند.

فراگیری رفتارهای متناسب با جنسیت

هویت جنسی فرایندی است که در آن، فرد الگوهای رفتارهای مناسب با جنسیت خود را فرا می گیرد. در فرایند شکل گیری هویت جنسی، والدین، گروه های هم سال، مربیان، کتاب و رسانه های جمعی تأثیر دارند. هویت جنسی یاد گرفتن مطالبی است که براساس آن ها، فرد بتواند نقش مردانه یا زنانه ی خود را ایفا کند. اغلب نوجوانان در کسب هویت جنسی خود با اشکال رو به رو می شوند؛ چون در این زمینه کمتر با والدین صحبت می کنند و غالبا نوجوان راهنمایی نمی شود. اگر والدین نقش خود را به عنوان مرد و زن، خوب انجام دهند و الگوی مناسبی در این زمینه یافته باشند، فرزندان هویت جنسی خود را به خوبی شکل می دهند. متأسفانه، برخی از والدین نقش پدرانه و مادرانه ی خود را به خوبی انجام نمی دهند و عملا الگوی مناسبی برای فرزندان نیستند. برای پسران، پذیرش نقش جنسی ساده تر است و برای انجام وظایف مرتبط با نقش خود تشویق می شوند. ولی با دختران گفت و گویی درباره ی نقش جنسی آن ها نمی شود و گویا خود آنان باید بدانند که چه بکنند.
سکوت در این زمینه نوجوان را به سمت دوستان، کتاب، فیلم و سایر منابع می کشاند و ممکن است باعث اشکالاتی در هویت یابی جنسی آنان بشود. والدین باید مهر سکوت را بشکنند و درباره ی تغییرات بدنی مرتبط با جنسیت، با نوجوان خود صحبت کنند. چه کسی بهتر از والدین می تواند، فرزند خود را در این زمینه راهنمایی کند و او را از تغییرات مرتبط با جنسیت خود آگاه سازد؟ [احمدی، 1380]

تصویری روشن از هدف ها و استعدادها

هویت شغلی به معنای داشتن تصویری روشن و یکپارچه از هدف ها، علاقه ها و استعدادهای خویش است که براساس آن فرد بتواند، شغل مناسبی انتخاب کند. به نظر هارتز (3) (1979، به نقل از: احمدی، 1380) ، افرادی که آگاهی بیش تری از علاقه ها و استعدادهای خود داشته باشند، در انتخاب شغل و تصمیم گیری برای آن مشکل کمتری دارند.
انتخاب شغل و آمادگی برای انتخاب آن، یکی از مهم ترین تکالیف مربوط به دوران رشد است که نوجوانان در جوامع مختلف، به ویژه در جوامع صنعتی، با آن مواجه می شوند. گر چه این مسئله همیشه برای پسران مصداق داشته، اما شواهدی وجود دارد که در سال های اخیر برای دختران نیز اهمیت پیدا کرده است. نوجوانان به طور معمول از این نکته آگاه اند که انتخاب های شغلی آن ها بر بسیاری از جنبه های زندگی شان تأثیر می گذارد و از این رو، به تصمیمات شغلی رضایت بخش و درست اهمیت می دهند. ترکیب فشارهای بیرونی (تأمین هزینه های زندگی) و درونی (استقلال) ، باعث ایجاد این انگیزه در نوجوانان می شود که برای مسئله ی انتخاب شغل، اهمیت خاصی قائل شوند.
طبق نظر کینزبرگ (1972، به نقل از: بیابانگرد؛ 1378) ، انتخاب شغل در نوجوانان از سه مرحله ی مهم گذر می کند:
دوره ی خیالی، با انتخاب هایی مشخص می شود که بر تمایلات شخصی مبتنی است، بدون این که به ملاحظات واقع گرایانه ای چون توانایی، آموزش و فرصت های شغلی توجه شود. با وجود این، چنین خیال پردازی هایی یک جنبه ی مهم فرایند رشد شغلی را تشکیل می دهند. چنین تفکری مشخصه ی کودکان تقریبا 11 ساله است.
در دوره ی آزمایشی ، سنین 11 تا 18، نوجوانان به گونه ی موفقیت آمیزی، این ملاحظات واقع گرایانه را در تفکر خود مدنظر قرار می دهند: علاقه های شخصی (11 تا 12 سالگی) ، توانایی ها و تحصیلات (13 تا 14 سالگی) ، و ارزش های شخصی و اهداف زندگی (15 تا 16 سالگی) . در 17 تا 18 سالگی، تحت تأثیر این فکر که بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان چه کار خواهند کرد، فشاری را احساس می کنند (به دانشگاه بروند، خانه را ترک کنند، کاری را شروع کنند) .
در دوره ی واقع گرایی (آغاز آن تقریبا از 18 سالگی است) ، نوجوان از طریق تجربیات کاری یا آموزشی و کارورزی پیوسته، به شناخت و آزمون مشاغل گوناگون می پردازد. شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرصت های شغلی واقعی، در کنار توانایی های شخصی، علاقه ها و انگیزه ها، عوامل مهمی در تصمیم گیری های شغلی هستند.
نظریه ی کینزبرگ بر مشاهدات او از پسران متبنی است. اما او معتقد است، دو مرحله ی اول در مورد دختران نیز صادق است. با وجود این، مرحله ی واقع گرایی در دختران به دلیل ازدواج و بچه داری که از امور مهم در زندگی آن هاست متفاوت و پیچیده تر است.

فلسفه ای برای زندگی

استرانگ (4) (1957، به نقل از: احمدی، 1380) ، رشد باورهای مذهبی را جزئی از احساس ارزشمندی فرد می داند. نوجوانان دنبال نوعی فلسفه برای زندگی خود هستند و آن را در مذهب می یابند.
یک تکلیف مهم مربوط به دوران رشد در دوران نوجوانی، دست یابی به فلسفه ی زندگی یا اصولی متعلق به یک مکتب است که از طریق آن، تصمیمات مهم زندگی گرفته می شوند. اریکسون، رسیدن به شناخت فلسفی از زندگی (تعهد مکتبی) را مهم ترین جنبه ی شکل گیری هویت می داند، چرا که تعهد مکتبی چارچوبی را برای نوجوانان فراهم می سازد تا از طریق آن، جنبه های متفاوت هویت با هم متعهد و منسجم شوند.
مطالعات نشان داده اند که حاکمیت مذهب در جامعه به رفع بحران هویت کمک می کند. در جوامعی که مذهب وجود ندارد، نوجوانان بحران شدیدتری را تجربه می کنند. چرا که مذهب به مهم ترین سؤالات نوجوانان، یعنی از کجا آمده ام؟ چه کسی هستم؟ به کجا خواهم رفت؟ و چه کار باید بکنم؟ پاسخ می دهد.
گاهی نوجوان در بازبینی باورهای مذهبی خود به افراط یا تفریط کشانده می شود. وجود الگوهای مناسب مذهبی به هویت مذهبی نوجوان کمک می کند. نوجوانان پاسخ های روشنی را برای سؤال های دینی خود می طلبند و می خواهند باورهای خود را ارزیابی کنند. بی توجهی به زمینه های دینی باعث می شود که نوجوان در هویت یابی خود در این زمینه دچار تردید و اشکال شود [احمدی، 1380] .

هویت سیاسی (5) و همانندسازی با چهره های اقتدار

همان طور که نوجوانان بالغ تر می شوند، توانایی تشکیل یک ایدئولوژی سیاسی منسجم و منطقی (یعنی یک دیدگاه اخلاقی در این باره که جامعه چه طور است و چه طور باید باشد) در آن ها بیش تر می شود [آدلسون، 1371، به نقل از: بیابانگرد، 1378] . آدلسون خاطرنشان می سازد که ایجاد دیدگاه سیاسی جامعی، به طور معمول تا اواخر سال های دبیرستان حاصل نمی شود. علاوه بر این می گوید، تاکنون میزان دست یابی به یک ایدئولوژی سیاسی منسجم در نوجوانان به درستی ارزیابی نشده است و در عمل، تعداد نسبتا کمی از آن ها در حصول چنین دیدگاهی موفق می شوند.
بین رشد اندیشه ی سیاسی و مراحل رشد شناختی پیاژه و مراحل رشد اخلاقی کلبرگ نوعی همسانی وجود دارد. ژوزف آدلسون، روند رشد تفکر سیاسی نوجوانان را چنین توصیف می کند:
«تفکر نوجوانان کم سن تر در مورد مسائل سیاسی، بیش از آن که انتزاعی باشد، عینی است. تفکر آن ها ماهیتی شخصی شده دارد و دیدگاهشان بیش تر از جوانان، دارای جنبه ی تنبیهی و اقتدار طلبی است. از سن 15 تا 18 سالگی تفکر سیاسی انتزاعی تر می شود و کمتر حالت قدرت طلبی دارد. این تغییر به این معناست که افراد در اواخر نوجوانی، بیش تر از اوایل آن می توانند راه حل های انسانی تری را برای مسائل سیاسی و اجتماعی بیان کنند.
دست یابی به یک هویت سیاسی منسجم در نوجوانان، یکی از تکالیف رشدی دیگر در دوره ی نوجوانی است. بنابراین، همانند سازی با چهره های مقتدر و کاوشگری در این زمینه، به تعهد به یک ایدئولوژی سیاسی منجر خواهد شد.

ویژگی هایی که یک ملت به افرادش می دهد

هر ملتی دارای خصوصیات و ویژگی های منحصر به فرد است. ملت ها ویژگی های خود را به افراد جامعه ی خود منتقل می کنند. افراد جامعه تمایل دارند، وابستگی قومی را حفظ کنند و از آداب و رسوم قومی خود پیروی کنند. داشتن «هویت ملی» (6) به وحدت ملی و هم بستگی همگانی کمک می کند. بریدن از هویت ملی به احساس بی ریشگی می انجامد. جوامعی که مهاجرنشین هستند، به دلیل نداشتن هویت ملی، ابتدا دچار آشفتگی می شوند. پس از گذشت قرن ها، افراد مهاجر به آب و خاک خاصی تعلق پیدا می کنند و برای خود هویت ملی جدیدی را پدید می آورند. در این صورت، در انتقال آن و برای حفظ و حراست از آن می کوشند. هویت ملی کشورهایی مانند ایران که قدمت زیادی دارند، ریشه دارتر و دارای کشش بیش تری است. کمک به نوجوان برای کسب هویت ملی، او را به تعلق بیش تر به دیگران و احساس همکاری و تشریک مساعی می کشاند.

هویت مثبت

نوجوانی که به جست و جو و کاوشگری در نقش ها پرداخته، نقش های مناسب خود را برگزیده و به آن ها تعهد پیدا کرده است، دارای هویت مثبت است؛ زیرا نوجوان به یک هویت منسجم و یکپارچه دست یافته است. نوجوانی که دارای هویت مثبت است، با الگوهای مثبت و ارزش های اجتماعی همانندسازی می کند و والدین و جامعه از او حمایت می کنند.

هویت منفی

گاه اتفاق می افتد که نوجوان نمی تواند هویت منسجم و یکپارچه پیدا کند، نمی تواند به موقعیت شغلی، مسلکی یا غیره دست یابد و نمی تواند به اجتماع وارد شود. این همان پدیده ای است که اریکسون آن را سردرگمی نقش ها می نامد. از ویژگی های هویت منفی می توان به عزت نفس ضعیف و نقش اجتماعی بی ارزش اشاره کرد. شکل گیری هویت منفی برای نوجوان یک دام تشکیل می دهد و به عقیده ی برخی از روان شناسان و روان پزشکان، زمینه را برای برخی از اختلالات روانی، از جمله بی اشتهایی روانی یا پراشتهایی فراهم می آورد [زندن، 1370] .

هویت انحرافی

هویت انحرافی (7) به هویتی اشاره دارد که به طور کلی با حاکمیت ارزش های والدین یا جامعه متضاد است؛ یعنی پذیرش شیوه ای از زندگی که با ارزش ها و انتظارهای اجتماعی تضاد دارد.
هویت منفی اغلب در شرایطی به وجود می آید که والدین یا جامعه، از موفقیت های انفرادی شخص چندان حمایت نمی کنند. در این حال، اغلب از برچسب هایی چون بزهکار، یا بی عرضه برای شناساندن و توصیف این افراد استفاده می شود. این نوجوانان، بدون توجه به الگوهای مثبت و ارزش های اجتماعی، با الگوهای منفی همانندسازی می کنند و به گونه ای می اندیشند و رفتار می کنند که برای هویت منفی خود تأیید و اعتبار به دست آورند. مارسیا چنین افرادی را به عنوان موارد ویژه ای از وضعیت محرومیت از هویت (هویت زودرس) طبقه بندی کرده است. از نظر روان شناختی، این افراد چون از طریق صحیح و مورد پسند جامعه نتوانسته اند خود را بشناسانند و ابراز کنند، برای کسب هویت منفی یا انحرافی می کوشند تا از این طریق، توجه همگان را به خود معطوف سازند [بیابانگرد، 1376] .

پی نوشتها:


1. Enright
2. Dimett
3. Hurrtz
4. Strong
5. Political Identity
6. National Identity
7. Deviant Identity

منبع: مجله مشاور مدرسه، شماره ی 12

عواملی که در شکل گرفتن «من» تأثیر گذارند

عواملی که در شکل گرفتن «من» تأثیر گذارند
درآمد

اگر از مشکلات و انواع بحران هویت، به ویژه در نسل جوان سخنی به میان آید، بی شک باید از چگونگی شکل گیری هویت و عوامل مؤثر بر آن یاد کرد. خواه ناخواه هویت فرد، هم زمان با رشد جسمی و روحی او و در تعامل با خود، خانواده، مدرسه و جامعه شکل می گیرد، اما باید دید، تأثیر این عوامل چگونه است؟ در این نوشته سعی می شود، ضمن پرداختن به عوامل مؤثر بر شکل گیری هویت، توجه خواننده به دشواری هایی جلب شود که در این راه وجود دارند.

رشد شناختی و تصور هویت آینده

«رشد شناختی» تأثیر تعیین کننده ای بر شکل گیری هویت دارد. وقتی که نوجوان به مرحله ی تفکر عملیات صوری می رسد، امکان بسیار بهتری به دست می آورد که هویت آتی خود را ترسیم کند و به مسائل آن بیندیشد. تحقیقات گوناگون در زمینه (مثلا تحقیقات: بویز و کاندلر، 1991؛ واترمن (1) ، 1992، و برزونسکی، 1992) نشان می دهند، نوجوانانی که به رشد شناختی متناسب با این دوره از رشد رسیده اند، از کسانی که به این سطح از تفکر نرسیده اند، از موفقیت بیش تری در حل مسائل مربوط به هویت خود برخوردارند. آنان اطلاعاتی را که برای این منظور لازم دارند، بهتر اختیار می کنند و بهتر به کار می گیرند. هم چنین، نیاز آنان به کمک گرفتن از دیگران کمتر است و به جای آن که تصمیم گیری های خود را مرتب به تأخیر بیندازند، قادرند راه خود را به موقع انتخاب کنند و خلاقیت بیش تری در تجربه هایشان نشان می دهند [لطف آبادی، 1380] .
بنابراین پیشرفت های شناختی، نوجوانان را قادر می سازد، هویت هایی را که در آینده به دست می آورند، تصور کنند. نوجوانانی که تجربه ی بیش تری در تفکر عملیات صوری به دست آورده اند، بیش تر از نوجوانانی که هنوز به بلوغ فکری نرسیده اند، قادر به تفکر در ابعاد پیچیده هستند و می توانند، مسائل هویتی خود را حل کنند. به همین دلیل، یکی از عوامل موفقیت در کسب هویت پایدار، شایستگی در تفکر انتزاعی است.

فراموش کردن فرزندان و پراکندگی هویت

نوع ارتباط نوجوان با والدین در چگونگی شکل گیری هویت آنان مؤثر است. پژوهش های مارکستروم (2) - آدامز (1992) ، واترمن (1992) ، و گراته وانت و کوپر (1986) مؤید همین مطلب است. نوجوانانی که در حالت پراکندگی هویت هستند، غالبا از جانب والدین خود به فراموشی سپرده شده و یا طرد شده اند. شاید علت این امر آن است که شکل گیری هویت در آغاز مستلزم همانندسازی با پدر و مادر است و همانندسازی با ویژگی های آنان وقتی انجام می شود که نوجوان به آنان دل بستگی داشته باشد.
هم چنین، وقتی نوجوان وابستگی شدیدی به والدین داشته باشد و مدام از آنان فرمان ببرد، هویت او حاکی از تسلیم طلبی (هویت زودرس) در مقابل والدین خواهد بود؛ زیرا ممکن است هیچ وقت به خود اجازه ندهد که اقتدار آنان را زیر سؤال ببرد. برعکس، نوجوانانی که هویت محکمی به دست می آورند، غالبا کسانی هستند که از عواطف محکم و آزادی کافی در محیط خانواده برخوردارند و اجازه پیدا می کنند که فردیت خود را داشته باشند. وقتی کودکی اجازه پیدا می کند که فردیت خود را داشته باشند. وقتی کودکی اجازه پیدا کند نظر خود را، حتی اگر مخالف نظر والدین باشد، به راحتی ابراز کند و والدین نیز عقاید فرزندان خود را به دیده ی احترام بنگرند و در عین حال، نظم و کنترل متعادلی در خانواده وجود داشته باشد و موفقیت های تحصیلی بچه ها نیز مورد تأکید و تشویق قرار گیرد، طبعا رشد هویت نوجوانان چنین خانواده هایی نیز با موفقیت (هویت موفق) همراه خواهد بود [لطف آبادی، 1380] .

موفقیت تحصیلی و هویت حرفه ای

موفقیت های تحصیلی در طول سال های مدرسه و قبول شدن بعدی نوجوان در دانشگاه، معمولا عامل مؤثری در شکل گیری هویت است؛ زیرا راه های زندگی آینده ی او را هموارتر می سازد و از نظر هویت حرفه ای نیز اطمینان بیش تری برای او ایجاد می کند. هم چنین، تحصیلات مدرسه ای و دانشگاهی معمولا اطلاعاتی را در اختیار نوجوانان قرار می دهد که برای شکل گیری هویت آنان مفید است. الگوبرداری از سایر دانش آموزان و دانشجویان نیز تا اندازه ای در رشد هویت نوجوان مؤثر است [پیشین] .

تقلید یا جست و جوگری

شاید بتوان گفت که تأثیر زمینه های اجتماعی - فرهنگی بر چگونگی شکل گیری هویت نوجوانان از سایر عوامل بیش تر است. در فرهنگ های قدیمی تر، نوجوانان از نظر هویت از بزرگ سالان خود تقلید می کردند. در فرهنگ های سنتی کنونی نیز چنین است، اما در فرهنگ های جدید و جوامع باز این طور نیست. یعنی معمولا فرزند کشاورز، کشاورز نمی شود، فرزند ماهی گیر، ماهی گیر نمی شود، دختر ماهی گیر با ماهی گیر ازدواج نمی کند و ...
تسلیم طلبی در شکل گیری هویت (هویت زودرس) ، جای خود را به درگیری و جست و جوگری داده است [پیشین] .

ترتیب تولد و رشد هویت

تومان (3) (1993 به نقل از: لطف آبادی، 1380) معتقد است که ترتیب تولد بر رشد هویت مؤثر است. فاصله ی سنی بچه ها نیز باعث می شود که نه تنها برخورد والدین با آنان متفاوت باشد، بلکه این امر رابطه ی فرزندان با یکدیگر را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. برای مثال، فرزند کوچک خانواده، به خصوص وقتی که فاصله ی سنی زیادی با بقیه ی فرزندان خانواده دارد، برای آن که به استقلال برسد، نقش هایی را ایفا می کند که با نقش های برادر و خواهر بزرگ تر از او متفاوت هستند.
فرزند اول نیز موضوع آزمایش تربیتی والدین جوان و بی تجربه است که به شدت به وی توجه می کنند. این امر ممکن است باعث پیدایش خلقیات رهبری و احساس مسئولیت در وی بشود. هم چنین معمولا گفته می شود، نقش فرزند وسط خیلی برایش روشن نیست. فرزندان کوچک تر نیز معمولا آزادی بیش تری را تجربه می کنند و والدین هم تجربه ی بهتری برای پرورش آنان دارند. در عین حال نباید فراموش کرد که ترتیب تولد و فاصله ی سنی بچه ها بر حسب این که در چه خانواده و فرهنگی تربیت شوند، با تفاوت های زیادی در تأثیر گذاری بر هویت آنان همراه خواهد بود.

بازخوردی که نوجوان می گیرد

رفتار نوجوان تأثیر زیادی بر چگونگی واکنش والدین و سایر اعضای خانواده نسبت به او بر جا می گذارد. برای مثال، اگر نوجوانی در ایفای نقش خود در خانواده رفتارهای مثبت و مورد پذیرش دیگران داشته باشد، بازخوردی که به او داده می شود، به تکرار و درونی شدن آن رفتارها منجر می شود و شکل گیری مثبت هویت او را تسریع خواهد کرد. هنگامی که این رفتارها درونی شدند و به صورت خصوصیات عادی فرد درآمدند، بخشی از خودانگاره ی او به حساب می آیند.

گفت و گو، راهی برای کسب اطلاعات و تجربه

گفت و گو در جریان تعارضات، باعث کسب اطلاعات بیش تر نوجوان، رشد تفکر انتزاعی او می شود و از این طریق او خود را به عنوان فردی متفاوت، به بزرگ سالان معرفی می شود. این تعارضات معمولا انرژی زیادی از بزرگ سالان خانواده یا اولیای مدرسه می گیرد و غالبا با احساس ناراحتی آنان همراه است. اما در عین حال، از یک سو به تجربه اندوزی و پختگی والدین می انجامد و از سوی دیگری در شکل گیری هویت متفاوت و مستقل نوجوان نقش مهمی دارد.

خیال پردازی نوجوانان

خیال پردازی نوجوانان منبع دیگری برای ایفای نقش ها و رفتارهای آنان است. دامنه ی خیال پردازی با رشد تفکر عملیات صوری افزایش می یابد و با بروز احساسات و نیازهای جدید نوجوانی گسترش پیدا می کند.
برخی از نوجوانان نیز با مطالعه به کشف هویت فکری خویش می پردازند. بسیاری از کتاب های تاریخی و ادبی، داستان ها و شرح حال ها و مجلات، الگوهای تجربی ایفای نقش را در اختیار نوجوانان قرار می دهند. البته در عصر حاضر که فیلم های سینمایی و تلویزیون دائما مشغول بمباران مغزهای نوجوانان و جوانان و منبع مهم تغذیه ی خیال پرداز های آنان هستند، آنان برای کشف الگوهای هویت خویش کمتر به کتاب و مطالعه روی می آورند.

تفاوت های جنسیتی و شکل گیری هویت

به نظر می رسد، شکل گیری هویت در پایگاه های فرهنگی - اجتماعی گوناگون و بین دختران و پسران، متفاوت از یکدیگر است. برای مثال ، در حالی که در جوامع بسته و فرهنگ های سنتی، شکل گیری هویت به خصوص در دختران خیلی زود حاصل می شود، اما در جوامع باز، صنعتی و پیچیده، هویت نوجوانان پسر و دختر خیلی دیرتر شکل می گیرد. آن چه مسلم است این که شکل گیری هویت به ویژه در جوامع باز، زمان نسبتا زیادی طول می کشد و در مواردی ممکن است تا سال های جوانی ادامه یابد. در حالت های دشوارتر، ممکن است حتی در سنین بزرگ سالی نیز، در فرد رشد نیافتگی دیده شود. هم چنین، در حالی که جنبه هایی از هویت (برای مثال هویت جنسی) خیلی زود حاصل می شوند، جنبه های دیگری از هویت (برای مثال هویت بینشی یا عقیدتی ) ممکن است تا سال های جوانی استحکام پیدا نکنند.

شکل گیری هویت

در نوجوانان گروه های اقلیت
شکل گیری هویت در نوجوانان گروه های اقلیت، پیچیدگی ها و دشواری های بیش تری دارد. مشکل این گروه از نوجوانان عبارت است از: کسب هویت متناسب با الزامات کل جامعه و دست یابی به هویتی (درون هویت قبلی) برای حفظ هویت قومی یا گروهی خاص خودشان. در یک جامعه ی واقعا «پلورالیستی» (4) (کثرت گرا) ، این دشواری ها قابل حل هستند.
اما در جامعه هایی که اکثریت یا گروه مقتدر جامعه، فرهنگ مسلط خود را به شدت اعمال می کند و می کوشد تا همگان را همانند سازد و هویت فرهنگی - اجتماعی خود را تحمیل کند، دشواری کار بیش تر است و نوجوانان ناگزیرند، یا تسلیم طلبی پیشه کنند و یا درگیری به وجود آورند. در چنین شرایطی، تنها معدودی از نوجوانان با تربیت و مراقبت حساب شده ی بزرگ سالان خویش، شایستگی های فکری و انگیزشی، واکنش پیشرفت و برخورد فعال برای کسب هویت خاص خویش را بروز خواهند داد. هر چه میزان فشار فرهنگ مسلط بر گروه های اقلیت بیش تر باشد، نوجوانان گروه اخیر، برای حفظ هویت فرهنگی - اجتماعی خاص خود، درگیری و معارضه را کمتر ثمربخش می بینند و چهره ی دوگانه تری (که ظاهر آن فرهنگ اکثریت و باطن آن فرهنگ خاص خودشان است) خواهند یافت [فینی و روزنتال، 1992؛ اسپنسر و مارکستروم - آدامز، 1990؛ فینی، 1989؛ اوگیو (5) ، 1980؛ کروین (6) و همکاران، 1993؛ نایت (7) و همکاران، 1993؛ و روزنتال و فلدمن (8) ، 1992؛ به نقل از: لطف آبادی، 1380] .
آیا شکل گیری هویت رنج آور است؟
متأسفانه غالبا چنین تصور شده است که شکل گیری هویت با بحران و رنج همراه است. گاهی از بحران هویت و جوانی پررنج نام برده اند. البته می توان پذیرفت که رشد هویت برای اقلیتی از نوجوانان، همراه با رنج و بحران است، اما مبالغه در این موضوع و تعمیم آن به تمام نوجوانان در این جا و آن جای دنیا، واقع بینانه نیست. برای اکثریتی از نوجوانان، بلوغ و نوجوانی و دست یابی به هویت مستقل و خاص خود، جست و جویی فعالانه و تلاشی جدی برای هموار کردن راه های زندگی بزرگ سالی است.
به این ترتیب، مسئله ی اصلی این نیست که نوجوانی یک بحران و رنج هست یا نیست. مسئله ی اصلی این است که شکل گیری هویت کدام گروه از نوجوانان و تحت کدام شرایط خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی، همراه با بحران است، چه عواملی موجب آن می شود و چگونه می توان این پایگاه بحرانی را به پایگاه جست و جوگری و استقلال جویی تبدیل کرد. مسئله این است که به عنوان پدر و مادر و اولیای مدرسه و نهادهای اجتماعی و فرهنگی دیگر، چگونه می توان به نوجوانان کمک کرد و چگونه باید آزادی و فرصت به آن داد تا رشد سالم و سازگارانه ی خود را در مبارزه برای استقلال به دست آورند، از تلاش های خود لذت ببرند و به احساس عزت نفس و خودآگاهی و مسئولیت برسند. آنان هدف های متناسب با طبیعت و الزامات زندگی خود را می جویند و برای وصول به آن هدف ها، در مسیرهای دیگری که الزاما همان مسیر والدین نیست، حرکت خواهند کرد. معیار قضاوت درباره ی روش زندگی آنان، داشتن سلامت روانی، شادمانی، جست و جوگری، امیدواری و ایمان است. مسائل دیگر، آن همه اهمیت ندارند که غالبا تصور یا ترویج می شود.
آن چه در شکل گیری هویت موجب دشواری می شود، زمان نسبتا طولانی آن است که امکان دارد، نوجوان را برای مدتی با سردرگمی و تزلزل در تصمیم گیری و انتخاب راه زندگی بزرگ سالی مواجه سازد. همه ی نوجوانان به این یا آن شکل، نوعی سردرگمی و بی ثباتی موقتی را تجربه می کنند، اما اقلیتی از آنان، به ویژه کسانی که با مشکلات و درگیری های خانوادگی دست به گریبان اند، یا در محیط های نامساعد اجتماعی - فرهنگی زندگی می کنند، دچار بحران و تعارض های شدید خواهند شد. این بحران نه تنها در نوجوانی، بلکه معمولا در دوره ی جوانی هم ادامه می یابد. به بیان دیگر، اگر چه گروه بزرگی از نوجوانان با تعارض های نسبتا کمی به رشد خود ادامه می دهند و به سلامت از این دوره می گذرند، اما گروه کوچکی از آنان در جریان رشد هویت خود با دشواری های جدی و گاه بیمارگونه درگیر هستند.
برخی از نوجوانان متعلق به خانواده های سخت گیر و متحجر، امکان آن را پیدا نمی کنند که از خود عمومی خانواده فاصله بگیرند. به همین دلیل، به قول مارسیا [1980 : 159] ، به یک خود کاذب که در واقع از آن خود آنان نیست و شخصا آن را به دست نیاورده اند، مبتلا می شوند. این افراد در بزرگ سالی هم به همین «خود ظاهری» عادت می کنند و ممکن است هرگز به رشد طبیعی انسانی و مستقل خود نرسند [لطف آبادی، 1380] . این نداشتن فرصت انتخاب می تواند در برخورد با واقعیت های دیگر زندگی، مشکلات جدی را برای فرد یا در ارتباط او با افراد دارای فردیت متفاوت، به بار آورد. گروهی از نوجوانان نیز ممکن است، بی آن که شخصا هویت خویش را کشف کنند، به یک خود دستوری ساخته و پرداخته ی دیگران بسنده کنند. در چنین صورتی نیز، بروز مشکلات آتی در برخورد با واقعیت های زندگی و مناسبات اجتماعی با افراد دارای هویت متفاوت، امری اجتناب ناپذیر است.
ناتوانی جوانان یا بزرگ سالانی را که قادر به ایجاد مناسبات مسالمت آمیز و مبتنی بر احترام متقابل با سایر افراد نیستند و جز با تحمیل خواسته های خود به دیگران نمی تواند آنان را بپذیرند، می توان از این دیدگاه بررسی کرد. معلوم است که ایفای نقش های بزرگ سالی توسط این افراد به عنوان پدر و مادر، چیزی نخواهد بود جز تکرار آن چه بر سر آنان آمده است. این دور باطل امکان دارد، طی چند نسل تکرار شود و رشد طبیعی زندگی انسانی را به مخاطره اندازد.

پی نوشتها:


1. Waterman
2. Markstrom
3. Toman
4. Pluralist
5. Ogbu
6. Kerwin
7. Knight
8.Feldman

منبع: مجله مشاور مدرسه، شماره ی 12

تجسس نامحسوس در دنیای جوانی!

تجسس نامحسوس در دنیای جوانی!
دردنیای پر هیاهوی جوانی‌

عبور از نوجوانی و رسیدن به دنیای پر هیاهوی جوانی ویژگی‌های خاص خود را دارد. مساله اینجاست که والدین در مورد شیوه برخورد با کودکان و همسران و گاهی سالخوردگان دقت می‌کنند ، اما کمتر درباره چگونگی روحیات و نحوه برخورد خود با فرزندان نوجوان‌شان که در حال ورود به دنیای جوانی هستند دقت و مطالعه می‌کنند.
محدودیت برای جوان معنا ی کمی دارد. او خواهان استقلال بیشتری است و قصد ندارد در محدودیتی که شما به عنوان والدین ایجاد کرده‌اید زندانی شود ، بدین ترتیب کار به بحث و مشاجره می‌کشد. (البته شما پدر و مادر عزیز حق دارید نگران فرزندتان باشید اما سعی کنید برای پی گیری کارها روش مناسب را اتخاذ کنید.)
نوجوانان در این مرحله سنی تمایل ندارند جزییات زندگی و کارهای روزمره‌شان را برای والدین تعریف کنند. آنها دوست دارند هر چه بیشتر استقلال داشته و مستقل باشند اما گاهی این رفتار‌ها و میل به تنها بودن والدین را عصبی و تا حدی نگران می‌کند و آنها نمی‌دانند در این گونه موارد چطور باید رفتار کنند. در این مقاله به بیان راه‌هایی برای داشتن ارتباط موثر خانواده‌ها با جوانان پرداخته‌ایم.
برخی والدین هر چه بیشتر می‌خواهند به نوجوان‌شان نزدیک شوند ، نوجوان فاصله بیشتری از آنها می‌گیرد.
والدین باید بدانند که در عین ارتباط با فرزند‌شان به حریم او نیز تجاوز نکنند.
متخصصان روان‌شناسی معتقدند به منظور برقراری ارتباط دوطرفه والدین باید بیاموزند که چگونه رفتار کنند تا فرزندان مایل باشند با آنها به صحبت بپردازند.
والدین به این نکته توجه داشته باشند که نوجوانان بیشتر تمایل دارند به دوستان‌شان( گروه همسال) اعتماد کنند تا به اعضای خانواده و این نیز یکی از مراحل طبیعی در روند رشد است. پس باید به راه‌هایی متوسل شد که بدون کنجکاوی و تجسس بیش از حد در امور نوجوان از آنچه در زندگی‌شان می‌گذرد، اطلاع حاصل کرد.
در غیر این صورت چنانچه قرار باشد همواره از بالا به او نگاه کنید و برای مثال بپرسید کجا می‌روی؟ پاسخ خواهید شنید که هیچ جا و یا اگر بپرسید چه می‌کنی؟ پاسخ خواهید شنید که هیچ کار و این پرسش و پاسخ‌ها گاهی موجب خستگی و عصبانیت می‌شود.
متخصصان چند راهکار عملی برای این مساله ارائه کرده اندکه والدین با کمک آنها می‌توانند بدون درگیری و ایجاد تنش از اوضاع و احوال فرزندشان آگاه شوند.
‌بکوشید بزرگسالان بیشتری را وارد زندگی نوجوان کنید.
هر چه محیط اطراف فرزندتان را بهتر بشناسید و با اطرافیان و دوستان فرزندتان بیشتر آشنا باشید بهتر می‌توانید از کارهایش آگاه شوید. آنها می‌توانند مسائل و بحران‌هایی را که او با آن روبه‌روست به اطلاعتان برسانند ، زیرا با وجود این‌که ممکن است فرزندتان اجازه ندهد که شما مانند یک مدیر و ارشد کارهایش را کنترل کنید ، اما همواره نیازمند بزرگسالان است.
پس ممکن است هر کسی را غیر شما بپذیرد مثلا عمو یا خاله. زیرا احساس می‌کند بدین ترتیب آسیب کمتری به استقلال او می‌رسد.
دوم این‌که برخی اوقات در مسیر‌هایی که می‌خواهد برود او را همراهی کنید. برای مثال اگر فرزند شما و دوستانش قصد دارند به خرید بروند پیشنهاد کنید حاضرید آنها را برسانید.
چون در این سنین همه چیز برای فرد اهمیت دارد ، یعنی این که چه کسی چه کسی را دوست دارد ، چه کسی مشکل دارد ، چه کسی از دست مادرش عصبانی است و... وقتی جوانان با هم هستند درباره همه چیز صحبت می‌کنند و شما می‌توانید در جریان کارها قرار بگیرید.
اگر درباره مساله‌ای نگران شدید بکوشید در فرصتی مناسب به آن بپردازید و می‌توانید حتی از طریق فرد دیگری به طور غیر مستقیم آن را پیگیری کنید.
وقتی در جمع نوجوان و دوستانش هستید بکوشید بیشتر سکوت کنید و اجازه دهید آنها صحبت کنند. در ضمن شاید برایتان جالب باشد بدانید بسیاری از صحبت‌هایی که در منزل مطرح نمی‌شود در خودرو بیان می‌شود.
شاید بپرسید چرا؟
زیرا خودرو جای مناسبی است که افراد کنار هم قرار گیرند. حتی بسیاری از والدین معتقدند خودرو بهترین مکان برای گفتگو با جوان است.
مکان‌هایی را برای گفتگو انتخاب کنید که برای بیان احساسات زمینه فراهم آورد. برای مثال وقتی با فرزند خود به پارک یا رستوران می‌روید بدون هیچ مشکلی به راحتی می‌توانید گفتگو کنید.
‌بکوشید صحبت‌های شما موجب ایجاد حالت تدافعی نشود. موضوعاتی را انتخاب کنید که در مورد آن به تبادل نظر بپردازید نه این که انگشت اشاره‌تان به سوی او برود.
برای مثال به جای این‌که از او بپرسید آیا تا به حال سیگار کشیده‌ای؟ می‌توانید درباره این‌که در جایی خوانده‌اید شمار نوجوانانی که سیگار می‌کشند رو به افزایش است، صحبت کنید و از او بخواهید نظرش را در این مورد بگوید.
‌به خاطر داشته باشید که لزوما همه اطلاعات از طریق صحبت و پرسش و پاسخ به دست نمی‌آید.
گاهی اوقات او طوری رفتار می‌کند که انگار ناراحت یا عصبانی است. دلش می‌خواهد تنها یا فقط در کنار دوستانش باشد. پیامی که در این حالت به شما می‌دهد این است که حالا زمان مناسبی برای گفتگو نیست زیرا او آمادگی ندارد. پس مرتب علت ناراحتی‌اش را از او نپرسید.
وقتی هم می‌خواهد با شما تلویزیون ببیند یا سعی می‌کند همه اعضای خانواده غیر از شما از منزل بیرون بروند ، یعنی آمادگی گفتگو و بیان افکار و احساساتش را دارد. پس به او فرصت دهید.
آخر کلام اینکه پدر و مادر عزیزی که می خواهید فرزندتان از بحران های مخصوص سن خود به سلامت عبور کند ، اول به خدا توکل کنید و در قدم بعد دانش و آگاهی خود را نسبت به پیچ و خم های تربیتی بالا ببرید و بخش خانواده و زندگی تبیان هم سعی می کند در کنارتان باشد علاوه بر مشاوره ی تبیان ، می توانید مطالبی را که خواهان پرداختن یه آن هستید را در قسمت نظرات با ما در میان بگذارید . کارشناسان خانواده در خدمت شما هستند به امید روز ی که خانواده های تبیانی از بهترین خانواده های ایرانی باشند..
منبع:جام جم