مقاله ی حاضر به بررسی رابطه ی عشق و شخصیت می پردازد. هدف از این بررسی شناخت هر چه بیشتر عشق و مهار آن است. برای عملیاتی کردن مسئله از آزمون سبک های عشق و هنر یک استفاده شده است. این آزمون بر اساس تحقیقات جان لی شکل گرفته است. او برای عشق، شش سبک را طراحی کرد. این سبک ها عبارت اند ازسبک عشق پر شور، نمایشی، دوستانه، منطقی، وابسته ی وسواسی (رمانتیک)و ایثارگرانه (1)که هر کی از زاویه ای به مسئله عشق پرداخته اند. برای بررسی شخصیت نیز از دو آزمون NEO و MMPI استفاده و باطرح همبستگی اسپیرمن رابطه ی آنها بررسی شد. فرضیه ی مقاله ارتباط عشق و شخصیت و همچنین ارتباط سبک های عشق با صفات و اختلالات خاص است. پس از تحلیل آماری، فرضیه ی اصلی یعنی رابطه ی عشق و شخصیت معنادار و ابعاد آسیب شناسانه ی عشق وابسته ی وسواسی(عشق رمانتیک) آشکار گشت.
کلید واژه ها:سبک های عشق پرشور، نمایشی، دوستی، منطقی، وابسته وسواسی، ایثارگرانه.
مقدمه
عشق برای اکثر افراد موضوعی جذاب می باشد. اما تحقیقات روان شناختی، به ویژه در دهه های قبل، متناسب با جذابیت این موضوع نبوده است. اگر چه در دو سه دهه ی قبل و مخصوصاً در سال های اخیر توجه نسبتاً خوبی به این موضوع شده است، برخی از محققان به تعریف و طبقه بندی عشق پرداخته اند که از افرادی مانند اریک فروم، جان لی، استرنبرگ و هاتفیلد می توان نام برد. اما جالب توجه آن است که نسبت به اهمیت موضوع، تحقیقات زیادی درباره ی علت شناسی این پدیده صورت نگرفته است. استرنبرگ در مقدمه ی کتاب داستان های عشق می گوید: من اجزای عشق را کشف کردم، اما هنوز به علت عشق نپرداخته ام و لذا تحقیقات گسترده ای راشروع کردم تابه این مسئله مهم بپردازم. البته استرنبرگ در کتاب داستان های عشق با رویکرد شناختی و بررسی طرح واره های هرفرد در قالب یک داستان به علت عاشق شدن می پردازد، اما آن را تحقیقی ناقص می داند که باید کاستی های آن جبران شود. بسیاری از پژوهشگران دیگر نیز در جست و جوی پاسخ همین سؤال اند که چرا بعضی ها عاشق می شوند؟ آیا این به مسائل ارثی و ژنتیکی وابسته است؟ آیا سبک تربیتی در عاشق شدن و سبک عشق تاثیر دارد؟ آیا سطح عزت نفس می تواند در سبک عشق مؤثر واقع شود؟ دراین میان مسئله مهم دیگر این است که رابطه ی عشق باسلامت روان چیست؟ آیا افراد عاشق از حیث سلامت روان دچار مشکل اند؟ آیا بین انواع عشق و بهزیستی ذهنی (2)رابطه وجود دارد؟ بسیاری ازسؤالات پژوهشی مشابه در این میان هست که باید به آنها پاسخ داده شود، و پرسش آخراینکه آیا عشق با ویژگی های شخصیتی رابطه دارد یا خیر؟ آیا اختلالات شخصیتی می تواند در سبک عشق تاثیر داشته باشد؟ پاسخ به این پرسش ها می تواند پرده از اسرار عشق بردارد؛ البته درتحقیق حاضر بیشتر بررابطه شخصیت و عشق تاکید می شود. اصولاً پرسش های مرتبط با شخصیت را به دو صورت می توان پیگیری کرد. ابتدا به صورت عادی رابطه ی سبک عشق را با یک پرسش نامه مثل پرسش نامه شخصیت کتل یا پنج عاملی بررسی کنیم. شیوه ی دیگر آن است که رابطه ی سبک های عشق را با یک پرسش نامه ی شخصیت که ابعاد آسیب شناسانه ی شخصیت را ارزیابی می نمایند مقایسه کنیم تا در صورت وجود آسیب روانی آن نیز در کانون ارزیابی قرار گیرد. لذا برای پاسخ گویی کامل به این پرسش تحقیق حاضر طراحی شده است. به همین دلیل در تحقیق حاضر از هر دو روش و از دو تست NEO و MMPI استفاده شده است.
ضرورت این تحقیق، و جوانه های فکر نخستین آن در اتاق درمان و مشاوره زده شد؛ زیرا بسیاری خواسته یا ناخواسته درگیرچنین علاقه هایی می شوند که رهایی از آن برای آنها به آسانی میسور نیست و در بسیاری از اوقات آسیب های سنگینی رابه خود و خانواده شان وارد می نمایند. چه بسیار دانشجویانی که درگیرروابط عاشقانه شده وازادامه ی تحصیل بازمانده اند و چه بسیار زنان و مردان متاهل که در دام عشق گرفتار شده اند و زندگی خانوادگی آنها دچار آسیب جدی شده است. لذا این افراد اگر متوجه شوند که رابطه ی آنها یک رابطه ی پاتولوژیک است برای خلاص شدن از آن یا از بین بردن آثار تخریبی شکست های ناشی از آن به مراکز مشاوره مراجعه می کنند و طالب درمان خواهند بود.
این اطلاعات در آموزش های بهداشت روان، آموزش مهارت های ارتباطی و مهارت های مقابله ای نیزمی تواند مفید باشد. اگر دانشجویان یک دانشگاه دربدو ورود به دانشگاه، ازحیث شخصیتی طبقه بندی، و شخصیت هایی که زمینه مشکلات ارتباطی دارند شناسایی شوند، سپس آموزش های لازم برای ارتباط بین فردی مؤثر و صحیح به آنها داده شود و مشکلات احتمالی آنها دراین دوره های آموزشی گوشزد گردد، بسیاری از مشکلات این گروه های هدف مرتفع خواهد شد. چنان که تحقیقات بسیاری از آموزش های از این دست رامفید می دانند. (3)البته تحقیق حاضر تنها به رابطه ی سبک های عشق و شخصیت می پردازد. موارد بالا تنها به این دلیل ذکرشد تا گستره ی این مسئله و ضروری بودن آن آشکار گردد.
رویکرد تاریخی به پژوهش های عشق
برای آشکار شدن پدیده ی عشق بهتر است دیدگاه برخی از دانشمندان اثرگذار را با نظم تاریخی بیاوریم تاهم به پیشینه ی عشق و هم در میان تحقیقات آنها به مفهوم عشق و علل پیدایی آن اشاره کرده باشیم.
رابین
به گفته ی رابین (1970)با وجود اینکه عشق جز عمیق ترین و با معناترین احساسات به شمار می رود، روان شناسان اجتماعی عملاً هیچ توجهی به آن نکرده اند. او مقیاسی ساخت با دو نوع اندازه گیری:یکی در مورد پیوند و ارتباط و دیگری در مورد عشق. عامل پیوند شامل مواردی مثل جذابیت، دیدگاه خوب، احترام و دوستی است وعشق شامل عواملی مثل اظهار وابستگی به معشوق، اظهار انحصارطلبی و مسئولیت دربرابر او، اظهار علاقه و میل به بودن با او. در میان این عوامل، عامل جنسی یا جذابیت جنسی به چشم نمی خورد. عشق به عنوان یک نگرش به همراه عناصر رفتاری، شناختی و هیجانی توصیف شده است.
البته کار رابین به عنوان یکی از تلاش های سرسختانه برای اندازه گیری تجربی عشق به شمار می رود. تحقیقات اوبه جای عشق شهوانی به عشق رمانتیک متمرکز شده است و تمرکز بر حالت غیر جنسی حکایت از آن دارد که این تحقیق از این حیث با تحقیقات کنونی مغایرت دارد. (4)
رابرت استرنبرگ
استرنبرگ (1988)گفت که برای تجربه ی عشق کامل-یعنی عشقی که تمام اوصاف عشق را در برداشته باشد-عشق باید دارای سه مؤلفه باشد؛ یعنی صمیمیت، تعهد و شهوت.
«صمیمیت»جزء عاطفی است وشامل احساس نزدیکی و اشتراک احساسات است. «شور، هیجان و شهوت»جزئی انگیزشی و شامل جاذبه جنسی و احساس شاعرانه ی«عاشق بودن»است. «تعهد»جزء شناختی و بازتابی است و از نیت شخص خبر می دهد که از رابطه ی پایدار حکایت دارد. (5)
او معتقد بود که اگر تعادل این سه عامل به هم بخورد مفهوم جدیدی از عشق شکل می گیرد که با مفهوم عشق کامل تفاوت دارد. مثلا اگر فردی نسبت به فرد دیگرفقط احساس صمیمیت داشته باشد، اینجا بین دو نفر تنها رابطه ی دوستی به وجود خواهد آمد واگر تنها شور، هیجان و شهوت باشد، عشق خیابانی شکل می گیرد. اگر شور، هیجان و شهوت و صمیمیت باشد و تعهد نباشد، درآن صورت شاهد عشق رمانتیک هستیم واگر رابطه ی صمیمیت و تعهد بالا و شور و هیجان ضعیف باشد، درآن صورت عشق مشفقانه شکل گرفته است.
اریک فروم
اریک فروم جزء اولین کسانی است که در روان شناسی در باب عشق مطالبی نوشته اند. اما با وجود اهمیت و شهرت او، علمی نبودن و نداشتن پشتوانه ی پژوهشی یکی از انتقادات وارد بر اوست. البته به دلیل جایگاه و شهرت فروم در روان شناسی نمی توان دیدگاه های او را کاملاً نادیده انگاشت. (6)
جان لی
جان لی در دهه ی 1970 با اجرای تحقیقات در پی این بود که مردم چگونه عشق را با همه گونه هایی که دارد تجربه می کنند. او قصد داشت با این کار ازجریان عشق در غرب افسانه زدایی کند. لی سبک های عشق را به رنگ تشبیه کرد. طیف گسترده ای، از رنگ های اصلی تا رنگ های ثانوی را تشکیل می دهند، رنگ های ثانوی از ترکیب رنگ های اولی تشکیل می شوند. شبیه به همین مسئله در عشق نیز هست. عشق به دو طیف اولی و ثانوی تقسیم می شود. سبک های عشق اولی عبارت اند از:
- عشق پرشور:جذابیت بدنی و عاطفی شدید؛
- عشق نمایشی:نمایش عشق را بازی کردن؛
- عشق دوستانه:عشق مبتنی بر دوستی.
عشق های ثانوی که از ترکیب این سه عشق اولی تشکیل شده است به سه نوع تقسیم می شوند:
1. عشق منطقی:ترکیبی از سبک عشق نمایشی و سبک عشق دوستانه است. این افراد ارزیابی معقول انجام می دهند؛ مثل اینکه صفاتی را که یک ازدواج خوب به آن احتیاج دارد مطالبه می کنند و معشوق خود را مطابق معیارهایشان.
2. عشق وابسته ی وسواسی:ترکیبی از سبک عشق پرشور وسبک عشق نمایشی است و مستلزم انحصار، وسواس، اضطراب و رفتارهای پرشور است.
مسائل جنسی بیمه ی این عشق است. آنها اغلب مضطرب یا ناایمن هستند و می توانند به صورت افراطی حسود باشند. عاشقان وابسته وسواسی به خوبی به درمان پاسخ می دهند و اغلب ازاین سبک رهایی پیدا می کنند.
از ویژگی های عشق وابسته ی وسواسی، سختی کشیدن، حسادت، وسواس و سیری ناپذیری است. آنها اغلب عزت نفس پایین دارند و اهمیت زیادی به روابطشان می دهند. آنها در رابطه بامعشوقشان از صفات ملکی و صفات تفضیلی استفاده می کنند، احساس می کنند که آنها به معشوقشان احتیاج دارند. آنها معشوقشان را به شیوه ای اتفاقی پیدا می کنند. این سبک ازعشق رایج ترین سبک های عشق است که معمولاً در نوجوانی و اوایل بزرگسالی بیشترین بسامد را دارد و تقریباً می توان گفت معادل همان عشق های آتشین دوران جوانی است که در دانشگاه ها، مدارس در کل سطح جامعه شاهد آن هستیم و مقاله ی حاضر نیز عمدتاً به همین نوع از عشق نظر دارد. لذا نباید با سبک های دیگر دوستی ها خلط شود.
3. عشق ایثارگرانه:ترکیبی ازسبک عشق پرشور وسبک عشق دوستانه می باشد که معمولاً بشردوستانه، رفاقتی و البته شدید است. لی یادآوری کرد که این نوع عشق با ایدئولوژی مسیحی هم آهنگ است، اما در جوامع سکولار امروز غربی بسیارنادر است؛ با وجود این ممکن است در جوامع دیگر یافت شود.
عشق ایثارگرانه، قربانی و محاصره کردن تمام عیار خود است. عشاق ایثارگر، اغلب، گرایش های معنوی دارند. عاشقان ایثارگر، معشوقشان رابه عنوان قدیس مشاهده و آرزو می کنند که درخدمتشان باشند. عاشقان ایثارگر سرانجام می توانند به این احساس برسند که از آنان سوء استفاده شده است. حالت پیشرفته عشق ایثارگرانه دربخشندگی آن است. (7)
سوزان هندریک و کلاید هندریک
هندریک و هندریک(1986 و 1990) با ساختن مقیاس نگرش سنجش عشق کوشیدند مفاهیمی راکه لی درباره ی عشق گفته عملیاتی کنند. از مقیاس آنها به طور گسترده درتحقیقات عشق استفاده شد؛ اما آنها هیچ توجیه نظری گسترده ای برای مقیاس خود انجام ندادند. آنان متذکر شدند که بیشتر این کار، بر اساس نظریه ی جان لی به سامان رسیده است تا اینکه مستقلاً خود آنها یک مقیاس ایجاد کنند. آنها معتقدند کارشان به یک تحقیق علمی و جامع نیاز دارد.
سبک های عشق ممکن است تغییر کند، همان طور که روابط تحول پیدا می کند؛ مثلاً با نزدیک شدن به آخر عمر سبک های عشق از سبک عشق پرشور به سوی سبک های عشق دوستانه و منطقی حرکت می کند. (8)
پی نوشت ها :
* دانشجوی دکتری پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
** استاد دانشگاه علامه طباطبایی.
1. Erose, Ludus, Storge, pragma, mania,Agape.
2. Subjective Well being.
3. ر.ک: دانیل گلمن، هوش هیجانی، ترجمه پارسا.
4.Rubin, Z, "Measurment of romantic love" , Journal of personality & social psychology, 16, p.265-273.
5. sternberg, R. et al,. The psychology of love, p 253.
6. ر.ک: اریک فروم، هنر عشق ورزیدن، ترجمه پوری سلطانی، چاپ هیجدهم.
7. Lee,J. A, colours of lofe: An exploration of the ways of loving, p.250-263.
8. Hendrick , s& Hendrick, C, "A Theory and Method of love", Journal of personality social psychology,v50, p. 2.
منبع: نشریه روان شناسی و دین شماره 11