روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی
روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

آثار اجتماعی اینترنت بر جوانان

آثار اجتماعی اینترنت بر جوانان
نویسنده: سید مهدی موسوی خطاط
امروزه، اطلاع رسانی در بستر فن آوری ارتباطات و اینترنت سرعتی وصف ناپذیر یافته و زمان و مکان را در نوردیده است و هیچ مانعی را بر سر راه خود بر نمی تابد و جوانان که بازیگران اصلی و سواران پیشتاز این موج هستند، بیش از هر زمان نیاز به شناختن و شناخته شدن دارند وشناخت واقعی و عملی نیازهای این نسل مستلزم بررسی ابعاد مختلف عوامل تاثیر گذار و اثر پذیر از این فناوری نوین ارتباطی است.

اینترنت:

اینترنت گروهی متشکل از هزاران شبکه است که در عرضه ی مجموعه ی اطلاعاتی واحد به کاربران یا مشتریان خود مشارکت دارند.
اینترنت را از نظر جامعه شناسی می توان مدخلی برجامعه ی الکترونیکی جهانی (1) دانست.

عناصر اصلی اینترنت:

عناصر اصلی در اینترنت عبارتند از:
تولید کنندگان، واسطه ها ( توزیع کننده ها ) و مصرف کنندگان. نکته ی مهم این است که تعداد کاربران جهانی اینترنت نیز همواره رو به افزایش است و جمعیت آن تقریبا هر سال دو برابر می شود. این جامعه به راحتی قابل سرشماری نیست.

تاریخچه ی مختصر اینترنت:

اولین شبکه های اطلاع رسانی در سال 1957 م در شوروی سابق شکل گرفت. پس از آن، امریکایی ها مؤسسه های پژوهشی و اطلاع رسانی را ایجاد کردند.
در سال. 1986 م بنیاد ملی علوم امریکا (2) توسعه ی شبکه ای را آغاز کرد که امروزه یکی از ستون های اصلی خدمات ارتباطی اینترنت در جهان به شمار می رود و به دنبال آن سازمان ملی هوا وفضای امریکا (3) و بخش انرژی امریکا شبکه ی دیگری را مشترکا راه اندازی کردند و سپس چندین شبکه ی اروپایی نیز کار پشتیبانی و اتصال شبکه های رایانه ای را بر عهده گرفتند و شرکت ها و شبکه های تجاری پا به عرصه ی اینترنت گذاردند.
از سال. 1989 م به بعد، نظام جهانی اینترنت با راه اندازی نظام آزاد ارتباطات، عملا از تمام تفاهم نامه های موجود حمایت کرد و بدین ترتیب، تا سال. 1991 م پشتیبانی از حدود پنج هزار شبکه ی رایانه ای در بیش از 36 کشور جهان با خدمات دهی به بیش از هفتصد هزار میزبان رایانه ای چهار میلیون کار بر اینترنتی آغاز شد.
...... و امروزه اینترنت میلیون ها عضو دارد و از نظر مالکیت متعلق به هیچ کشوری نیست و توسعه آن حاصل تلاش دسته جمعی دانشمندان جهان است. اینترنت باعث شده تا مرزها شکسته شود و به تبع آن دسترسی به اطلاعات و فن آوری انتقال اطلاعات و جدید ترین و آخرین تحقیقات علمی دنیا با صرفه جویی فراوان در وقت صورت گیرد.

رایج ترین موارد استفاده از اینترنت:

1- استفاده از اطلاعات گوناگون موجود در شبکه ها ( به منظور انجام فعالیت های علمی و پژوهشی و دسترسی به کتاب ها و منابع کتابخانه ای )
2- انجام امور اداری و تجاری
3- برقراری ارتباط با سایرین به شیوه های گفتاری، نوشتاری و تصویری ( چت و ایمیل و مکالمه تلفنی )
4- بهره مندی از برنامه های رادیویی و تلویزیونی
5- آموزش از راه دور ( آموزش در خانه )
6- امروزه اینترنت در عرصه های علمی، آموزشی، زندگی اقتصادی ( مثل شغل و امور بازرگانی )، زندگی اجتماعی و فرهنگ جامعه نقش ایفا می کند.

آثار اجتماعی اینترنت بر نوجوانان و جوانان:

اینترنت وسیله ای است که همانند همه ی ابزارهای دیگر جنبه های مثبت و منفی دارد و قضاوت ما درباره ی آن، به نوع استفاده ی کاربران بستگی دارد. این پدیده، علی رغم فرصت های مناسبی از قبیل دست یابی به اطلاعات فراوان مورد نیاز، توسعه و تولید دانش برای ما فراهم می آورد، تهدیدهایی را نیز متوجه ما می کند و از آنجا که بیشترین کاربران آن را نوجوانان و جوانان تشکیل می دهند، (4) استفاده ی نادرست از آن می تواند نیروی پویا و کارآمد و در نهایت نظام اداره ی کشور را تهدید می کند. بنابراین، لازم است هر چند مختصر و فهرست گونه، برخی از تهدیدات را مورد توجه قرار دهیم و دیگران را به بررسی های جدی تر و تحقیقات ارزنده تر در ابعاد مختلف و در آینده ای نه چندان دور فراخوانیم.
استفاده ی نادرست از اینترنت دو وجه متمایز دارد: یکی این که کاربران در هدفمندی و میزان استفاده از آن تابع ضابطه و قاعده ای نباشند که در این صورت جوانان و نوجوانان عادت می کنند، اوقات فراغت خود را به بیهودگی و بدون برنامه ریزی بگذرانند و این تصور در ذهن آنها شکل گیرد که نهایت زندگی، چیزی جز بازی و سرگرمی و کام جویی نیست و وجه دوم نوع بهره برداری از آن و مراجعه به سایت هایی است که موارد ناهنجار و غیر اخلاقی را ترویج می کنند که از این طریق، هم هویت ملی فرد را مورد هجوم قرار می دهند و هم به تخریب شخصیت اجتماعی و حوزه ی روانی او می پردازند.
اما نخستین و شاید خطرناک ترین اثر منفی اینترنت، که موجب استفاده های نادرست جوانان از اینترنت می شود، " اعتیاد اینترنتی " است.
یکی از کارشناسان می گوید: فردی که بیش از نوزده ساعت در هفته از اینترنت استفاده می کند، معتاد به اینترنت است.
کارشناسی دیگر اظهار می کند: معتاد کسی است که حداقل 38 ساعت در هفته یا هشت ساعت در روز، وقت خود را صرف استفاده از اینترنت می کند.
متخصصان آسیب شناسی: اگر فرد در هفته دو تا سه ساعت از اینترنت استفاده کند، کاربر معمولی است و فردی که میزان استفاده ی وی از اینترنت به 8/5 ساعت یا بیشتر برسد، باید مورد بررسی های آسیب شناسانه قرارگیرد.
مرور بر ادبیات نظری و تجربی پیرامون اعتیاد اینترنتی نشان دهنده آن است که اعتیاد اینترنتی پدیده ای است که از سه ویژگی برخوردار است:
1- زمانی می توان گفت که فرد معتاد به اینترنت شده است که دارای علائم خستگی زودرس، تنهایی، افسردگی و غیره باشد. افرادی همچون اورزاک و یونگ به چنین تعریفی از اعتیاد اینترنتی دارند. روش های درمان این نوع اعتیاد نیز، رفتار درمانی شناختی و تقویت درمانی انگیزش است.
2- اعتیاد اینترنتی نوعی اختلال و بی نظمی روانی است و روش درمان آن نیز تشکیل گروه های خبری و گروه های بحث است. در این شکل از درمان، اعضای اختلالات روانی مرتبط به هم، نقش یک گروه حمایتی را بازی می کنند و با ارایه ی پیشنهادات آن لاین و روش های برخورد با آن از شدت اعتیاد اینترنتی می کاهند.
3- اعتیاد اینترنتی نوعی مشکل رفتاری است که دلیل آن وجود یک رابطه ی قوی بین اعتیاد اینترنتی و وابستگی شیمیایی است.
سایر روان شناسان معتقدند که زیاده روی در استفاده از اینترنت می تواند برای سلامت فکری و فیزیکی شخص خطرناک باشد. اعتیاد به اینترنت، کارکرد انطباقی شخص را مختل می کند. اگر شخصی به اینترنت معتاد شود، کارکردهای وی غیر انطباقی می شوند. " (5)
همانند تمام انواع دیگر اعتیاد، اعتیاد به اینترنت نیز با علائمی همچون اضطراب، افسردگی، کج خلقی، بی قراری و افکار وسواسی یا خیالبافی راجع به اینترنت همراه است. از طرفی، در عین حال که روابط این افراد ( به ویژه کودکان و نوجوانان ) در جهان مجازی افزایش می یابد، در مقابل از دامنه ی روابط آنان در جهان واقعی کاسته می شود. ضمن آنکه، احتمال لطمه دیدن عملکرد آموزشی نیز وجود دارد.
حجم رو به رشدی از تحقیقات صورت گرفته پیرامون اعتیاد اینترنتی، حکایت از آن دارد که اختلال اعتیاد اینترنتی نوعی اختلال روان شناختی - اجتماعی است که از مشخصه های آن، علایم کناره گیری، اختلالات عاطفی و از هم گسیختگی روابط اجتماعی است.
اعتیاد اینترنتی، انسان ها را به افرادی رها شده تبدیل می کند و بر روابط اجتماعی آنها تأثیر می گذارد. بهره وری و بازده کاری کاربران اینترنت در نتیجه ی استفاده بیش از حد از اینترنت پایین می آید. آنان با تأخیر به محل کار می روند ودچار کم کاری می شوند. عدم تحرک جسمی و چاقی به همراه علایمی چون درد کمر، پشت و ماهیچه از دیگر پیامدهای این مسئله است. این کاربران حتی در صورت کناره گیری از اینترنت، دچار علائم اختلال می شوند.
مطالعات نشان داده است که چهارده درصد از کاربران اینترنت، دچار علائمی مانند رفتارهای وسواسی، حالت روان شیدایی، افسردگی و..... هستند. (6)

نتیجه گیری و پیشنهادات

دانستیم که اینترنت برای افزایش آگاهی ها و توانمندی کشور و جامعه مفید است و لازم است راه را برای استفاده ی مناسب از این ابزار گسترده و گستراننده هموار کنیم؛ اما بدیهی است که اینترنت نیز با همه فوایدی که دارد، می تواند تهدیدی جدی نیز باشد که برای تبدیل تهدیدها به فرصت و استفاده ی بهینه از آن می توان تمهیداتی را پیش بینی کرد:
1- با توجه به این که اکثر کاربران اینترنت نوجوانان و جوانان هستند، برای جلوگیری از اعتیاد اینترنتی لازم است والدین بررفتار اینترنتی فرزندان شان کنترل و نظارت منطقی داشته باشند؛ نه به گونه ای که به طور کلی مانع آنها شوند و نه به شکلی که آنان را کاملا رها و آزاد بگذارند که در هر دو صورت فرزندان مورد تهدید خواهند بود. (7)
2- والدین آگاهی های خودشان را در خصوص اینترنت و فواید و زیان های آن افزایش دهند تا بتوانند فرزندان شان را به درستی راهنمایی کنند. (8)
3- کودکان ونوجوانان به لحاظ صداقت احتمال دارد، اطلاعات شخصی و خانوادگی خود را در محیط نا امن اینترنت در اختیار دیگران قرار دهند.
بنابراین، والدین باید فرزندان خود را زیر نظر داشته باشند و آنان را تشویق کنند که از ارائه ی اطلاعات شخصی در محیط اینترنت خودداری کنند. (www.nitc.co.ir//:http)
4- والدین به فرزندان بفهمانند که اطلاعات موجود در اینترنت ممکن است تقلبی هم باشد.
5- والدین با هشدارهای به موقع مراقب فرزندان باشند و به آنان اجازه ندهند به تنهایی با اشخاصی که در فضای مجازی آشنا شده اند، ملاقات کنند.
6- والدین با فرزندان درباره ی اینترنت صحبت کنند و در مورد استفاده از آن با هم به توافق برسند.
7- کاربران برای استفاده ازاینترنت حتما از قبل هدف خود را تعیین کنند و دلیل قانع کننده ای برای ورود داشته باشند.
8- برای تمام جنبه های زندگی خود برنامه ریزی کنند و تلاش خود را برای انجام تمام برنامه ها به کار گیرند.
9- سازمان های متولی فرهنگ که حافظ هنجارها و ارزش های مورد قبول جامعه اند، با برنامه ریزی مناسب به فعالیت های اینترنتی جوانان جهت بدهند و کارهای ارزشمند آنان را تشویق کنند.
10- معلمان مدارس و اساتید حوزه و دانشگاه می توانند نقشی مهم در پرکردن اوقات فراغت دانش آموزان و دانشجویان داشته باشند و با تشویق آنان به فعالیت های درسی از طریق اینترنت، آنان را در بهره برداری علمی و تولید علم مشارکت دهند.
منابع:
1- سازمان ملی جوانان ( 1381)؛ بررسی وضعیت رسانه ها در حوزه ی جوانان.
2- لعلی، علی ( 1382)؛ تأثیر اینترنت بر جوانان و نوجوانان کشور و تأثیر آن بر روی اوقات فراغت، ماهنامه ی آموزشی، پژوهشی و اطلاع رسانی وب، صص 52-50.
3- معیدفر، سعید و دیگران ( 1384)؛ اعتیاد اینترنتی: علل و پیامدهای آن، فصلنامه ی رسانه، سال 16، ش 3،ص 39.
4- فرهنگ یک جلدی انگلیسی به فارسی آریان پور.
shownews 2.aspn=30838 t= com 5 . / www.jamejamonline. ir // :http
ejtem . htms 182016 . / news / 840518 / 1384 / hamnews / hamshahri / www . ntc . co . ir // : http
7- Electronic Society
8- nfs
9- NAS : National Aeronautics And Space Administraction
10- spotnic
برگرفته از: مجله راه راستان 1

خودشناسی در اجتماع

خودشناسی در اجتماع
نویسنده:علی اکبر بیاری
من کیستم؟
حتما با خود می گویید: «عجب سوالی! این هم شد سوال؟ خوب معلوم است دیگر. من فلانی، فرزند فلانی هستم». اما اگر کمی دقت کنیم، به نظر می آید بتوان یک جواب دیگری نیز داد و آن اینکه:«من ایرانی هستم». اما باز هم کمی تامل کنیم و بیندیشیم آیا جواب دیگری به ذهنمان نمی آید؟ بله! درست حدس زدید: «من یک انسانم که قدرت انجام دادن خیلی از کارها را دارم. مثلاً فکر می کنم، تصمیم می گیرم، حرف می زنم! احساس دارم و...» حالا به درون خود مراجعه کنیم و ببینیم آیا از این پاسخها قانع شده ایم؟ یا نه و هنوز این سوال پابرجاست و دائماً خود را بر ما عرضه می دارد؟
آری! گر چه تمام جوابهای بالا درست بود، اما هیچ کدام کامل نبود. کسی که بتواند به این پرسش سرنوشت ساز پاسخ قانع کننده و آرام بخش بدهد، او معنا و هدف زندگی را خوب فهمیده است. در این نوشته سعی داریم به یکی از زمینه ها و بسترهای مهم که «من» ما را شکل می دهد، بپردازیم: «جامعه و محیطی که در آن زندگی می کنیم». بنابراین، سوال اساسی ای که به آن می پردازیم، این است که: «جامعه چه نقشی در ساختن من دارد؟» البته قبل از آن، توضیح مختصری پیرامون «من» و «هویت» داده خواهد شد.

1. تعریف هویت (خود)

لغت شناسان، هویت را این گونه تعریف کرده اند: «آنچه که موجب شناسایی شخص باشد و یا موجب تمایز یک فرد از دیگری شود». (1)
اما دانشمندان علوم روانشناسی و روانشناسی اجتماعی تعریفی که از هویت دارند، این است که: «مجموعه ی ویژگیهایی است که تفاوت فرد از دیگران یا شباهت او را به دیگران را موجب می گردد که برای ساختن آن، عناصر زیادی مورد استفاده قرار می گیرد. هر شخص، برای به وجود آمدن تصویر ذهنی از خود، بر تفسیری که از واکنشهای دیگران درباره ی خود دارد تکیه می کند». (2)
بنابراین پاسخ به سوال «من کیستم؟» در حقیقت؛ همان «هویت» یا «خود» ماست. اگر توانستیم جایگاه خویش را در نظام هستی مشخص کنیم و به این پرسشها که: «از کجا آمده ایم و چه کاری باید بکنیم و سرانجاممان چیست؟»، توانستیم پاسخ صحیح بدهیم، می شود هویت ما، و هر چه پاسخ ناقص باشد، هویت ما نیز به همان میزان، دچار نقص است. به این جمله ی «پاسکال» توجه کنید: «متولد شدم و ندانستم برا ی چه؟ زندگی کردم و ندانستم چگونه زندگی کنم؟ اکنون می میرم و نمی دانم چرا؟» (3)
دو نکته:
اول. هویت به خودی خود، دم دست نیست، بلکه باید آن را به دست آورد و تثبیت کرد.
دوم. هویت ما در ارتباط و اتصال با چیزی یا کسی حاصل می شود، مثل اتصال با وحی، عقل، خانواده، جامعه و...

2 ـ ضرورت و اهمیت موضوع

همه ی ما در درون اجتماع زندگی می کنیم. اصلا مگر می شود تنها زندگی می کرد؟ همه ی ما به نوعی به یکدیگر وابسته هستیم و سعی می کنیم چنان زندگی کنیم که مورد قبول دیگران واقع گردیم. راستی آیا شده که کسی نسبت به دین، نژاد، جامعه، ملیت و... شما اهانت کند و شما ساکت باشید؟ حداقل ناراحت نشوید؟ چرا این گونه هستیم؟ چون نوعی وابستگی و اتصال بین ما و امور فوق هست و هویت ما را همان چیزها شکل می دهند. بنابراین، توهین به آنها توهین به ماست.
جامعه ای که در آن زندگی می کنیم نقش کلیدی و مهمی در شکل دهی به هویت ما دارد، پس باید بدانیم جامعه از چه طریقی هویت ما را شکل می دهد و کدام جامعه، سیمای هویت ما را زیباتر می سازد؟ مگر ما دنبال زیبایی نیستیم؟ چه کسی از آن بدش می آید؟ اگر جامعه نتواند هویت قابل قبولی برای ما ترسیم کند، می دانید نتیجه اش چه می شود؟ ما می شویم «مجهول الهویه» طفل سر راهی»، «ظرف خالی» و... آن وقت، دیگران ما را از آن خود می کنند و صاحب «پدر خوانده» می شویم و هر چه دوست داشتند در ظرف خالی و شفاف ما می ریزند.
حتماً این واژه ها را زیاد شنیده اید: بحران هویت، خود فراموشی، بی هویتی، آشفتگی هویت، اختلال در هویت و... و اضافه می کنیم: «هویت ناسالم» و حالا با هم فکر کنیم که آیا جامعه چه نقشی در شکل دهی هویت ما دارد؟ مگر نه این است که من و تو در خانواده به دنیا می آییم و بزرگ می شویم، در مدرسه تحصیل می کنیم، با دوستانمان نشست و برخاست داریم، در محیط اجتماع، رفت و آمد می کنیم و...؟ پس ما محصور جامعه هستیم و گروههای مختلف انسانی اطراف ما را گرفته اند و به هویت ما شکل می دهند.

3 ـ هویت یابی در جامعه

گفتیم در این نوشتار دنبال این هستیم که ببینیم جامعه در شکل دهی به هویت ما چه نقشی را ایفا می کند. ابتدا بهتر است تعریفی از هویت اجتماعی ارائه دهیم: «هویت اجتماعی یعنی درک ما از این مطلب که چه کسی هستیم و دیگران کیستند؟ و از آن طرف، دیگران از خودشان و افراد دیگر چه درکی دارند؟» (4) به بیان دیگر: «هویت اجتماعی به شیوه هایی که به واسطه ی آنها افراد و گروهها در روابط اجتماعی خود از افراد و گروههای دیگر متمایز می شوند، اشاره دارد.» (5)
هویت اجتماعی یعنی «من اجتماعی»، «من» ی که در اجتماع شکل می گیرد و احساس تعلق به گروه می کند و حاضر است برای آن فداکاری کند. هویت اجتماعی یعنی: تلاش شخص برای اینکه در اجتماع، جایگاهی پیدا کند و به واسطه آن، خود را بسازد.

بسترهای اجتماعی هویت

اما امور و بسترهایی که در جامعه وجود دارند و مهندسی ساختمان هویت ما را به عهده گرفته اند، عبارت اند از:

1. خانواده

کوچک ترین واحد اجتماعی است که انسان، بیشتر عمر خود را در آن می گذراند. بنابراین نقش مهمی در طراحی هویت جمعی ما ایفا می کند. خانواده ها با تربیت صحیح و به کارگیری ابزار مناسب، می توانند هویتی قابل قبول برای فرزندان خود ترسیم نمایند که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:
الف. خانواده ای که از همان کودکی، فرزند را طوری تربیت می کند که «مستقل» باری بیاید و به فرزند مسئولیت می دهند و از او می خواهند که مسئولیت خویش را به نحو شایسته انجام دهد، فرزند این خانواده دارای هویت استقلال خواهی و مسئولیت پذیری می گردد؛ اما اگر فرزندی در خانواده ای رشد کند که دائماً این کلمات را می شنود که: بچه، بنشین سرجایت، فضولی نکن، تو با این کارها چکار داری، هنوز زود است و... و والدین، در عمل نیز مانع فعالیت او شوند، خودتان تصور کنید، چه هویتی برای این فرزند رقم می خورد و در آینده در جامعه چگونه خواهد بود؟ مشخص است: شخصی وابسته، با ترس و واهمه از پذیرش مسئولیت، منزوی و...
ب. حتماً این حدیث شریف را همه شنیده اید که در هفت سال سوم از عمر فرزندان خود، در امور مختلف به عنوان مشاور از آنها یاری بگیرید. (6)
هویت اجتماعی این فرزند، طوری رشد می کند که وقتی وارد جامعه شود، اهل مشورت و کمک کردن به دیگران می گردد.
ج) اکرام و احترام به فرزندان در خانواده، نقش بسیار مهم و اساسی ای در سالم سازی هویت آنها ایفا می کند؛ چرا که باعث عزت نفس فرزندان می گردد، لذا در حدیث آمده است که: «به فرزندانتان اکرام نمایید و خوب تربیتشان کنید!» (7)
با توجه به آنچه گفته شد، به اهمیت نقش خانواده (که یک واحد اجتماعی کوچک است)، در شکل دهی به هویت اجتماعی فرزندان پی بردیم. شاید توجه به این نکته خالی از فایده نباشد که من و تو نیز در آینده ابزاری هستیم جهت ساختن هویت فرزندانمان. پس بهتر است زمینه های آن را (که عبارت از تعلیم و تعلم صحیح است)، خوب فرا بگیریم تا بتوانیم مسئولیت آینده ی خود را خوب انجام دهیم.

2. محیط آموزشی

شما هم قبول دارید که خانه ی دوم اکثر نوجوانان و جوانان محیطهای آموزشی (شامل: مهد، دبستان، دبیرستان، دانشگاه و...) است. همین مطلب اهمیت آنها را نشان می دهد. آموزش و تربیتی که در مراکز علمی و تحصیلی ارائه می گردد، بخش مهمی از هویت اجتماعی افراد را سامان می دهد. البته صحیح یا غلط شکل گرفتن هویت، تابع آموزشهای آن مراکز است. بهتر است کمی به عقب برگردیم و تاریخ معاصر را ورق بزنیم. مراکز آموزشی ما در زمان رژیم پهلوی چگونه بودند؟ چقدر به شخصیت جوانان ما بها می دادند؟ آیا روحیه ی استقلال طلبی جوانان را قوی می کردند یا بالعکس؟ غرب را چگونه برایشان ترسیم می کردند؟
به این جمله از معمار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی در سال 1357 توجه کنید: «از بچگی ما را طوری تربیت کردند که خیال می کردیم خودمان هویت نداریم و باید وابسته به اروپا و غرب باشیم. این بچه کوچک تا آخر، تمام تعلیم و تربیتش تعلیم و تربیت فرهنگ خارجی بوده، فرهنگ از خودمان نبوده است، تعلیم و تربیت وابستگی بوده، مغزهای این بچه های ما را از کوچکی، وابسته تربیت کرده اند تا رسیده اند به جوانها که حالا می بینید که همین جوانها نمی توانند تفکر کنند که: ما خودمان آدمیم، می گویند: حتماً باید یا وابسته به مثلاً فلان مملکت باشیم یا وابسته به فلان مملکت». (8)
حالا مقایسه نمایید با مراکز آموزشی فعلی که ـ علی رغم ضعفها و نارساییهای موجود ـ از محتوای کتابهای درسی گرفته تا آموزشهای شفاهی وتصویری که روحیه ی استقلال خواهی و آزادی و عدم وابستگی را در تحصیل کنندگان تقویت می کنند و نتیجه اش افتخارات بزرگی می گردد که نمونه های آن را چند سال اخیر شاهد بوده ایم، مثل موفقیت دانش آموزان ایرانی در المپیادهای مختلف، پیشرفتهای پزشکی مهم، موفقیت در صنایع دفاعی و... آیا این موفقیتها غیر از روحیه ی تفکر، همت طلبی، استقلال خواهی، عزت نفس و... است که در سایه ی آموزش و تربیت صحیح حاصل شده است؟

3. محیط اجتماعی

منظور از محیط اجتماعی، عبارت است از: باورها، ارزشها، سنتها، آداب و رسوم موجود در جامعه که از طریق روابط اجتماعی با دیگران، برنامه های رسانه های جمعی مثل رادیو، تلویزیون، مجلات، روزنامه ها، تصاویر، اجناس و کالاها و... به نسلهای بعدی انتقال می یابد. برای اینکه این مسئله خوب جا بیفتد به این واقعیت، به دقت توجه نمایید:
سفارش آتاتورک به مردم ترکیه این بود که: «رمز موفقیت و پیشرفت شما رفتن به سمت غرب است». یعنی خودتان چیزی نمی شوید؛ باید وابسته به غرب باشید.
چرا از کشور خودمان مثال نزنیم. مگر تقی زاده نگفت: «ایرانی اگر بخواهد رشد کند، باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی باشد؟». مگر رضا خان چادر را به زور از سر زنان ما بر نداشت؟ مگر فرزندش فرهنگ غرب را در جامعه ما ترویج نکرد؟ این کارها چه فرجامی داشت، غیر از اینکه ایرانی تمام کارهای سرنوشت ساز خویش را به بیگانه سپرده بود؟ چرا در جامعه ی اسلامی باید فرنگی مآبی ارزش شود، ولی پیروی از سنتها و ارزشهای دینی نشانه ی عقب ماندگی؟ چرا نام فرندان، کالاها، مراکز، خیابانها و... باید با فرهنگ ما تناسبی نداشته باشد؟ چرا باید بعضی از ما مفاخر خود را فراموش کنیم و از اینکه نام چند هنرپیشه ی بیگانه را بلدیم، بر خود ببالیم؟ چرا در لباس پوشیدن، سبک آرایش، خوردن و آشامیدن، حرف زدن، مهندسی ساختمان و... باید از غرب تقیلد کنیم؟ و هزاران چرای دیگر که ذهن خیلی از شماها را مشغول کرده است. آیا جز این است که طوری به ما تفهیم شده است که باورها، ارزشها، آداب و رسوم خودی و سنتی چندان مفید نیست؟ راستی مگر ما سابقه ی درخشانی در تاریخ نداریم؟ پس کو؟ چرا جامعه، آن را به ما منتقل نکرده است؟ چرا خودمان دنبالش نرفته ایم؟ چرا از جامعه نخواسته ایم؟
البته بعد از استقرار جمهوری اسلامی، همگی شاهدیم که باورها و ارزشهای دینی از طرق مختلف در جامعه ترویج می شود؛ ولی با همه تلاشها هنوز کاستیها فراوان است.
حسن ختام این نوشتار را به گفتاری از بنیانگذار جمهوری اسلامی اختصاص می دهیم که در روزگار معاصر، بلندترین گامها را در مسیر تقویت هویت ایرانی برداشت: «ما آن صدمه ای که از قدرتهای بزرگ خوردیم، باید بگوییم که بالاترین صدمه، صدمه ی شخصیت بوده است. آنها کوشش کردند که شخصیت ما را از ما بگیرند و به جای شخصیت ایرانی و اسلامی، یک شخصیت وابسته اروپایی، شرقی و غربی به جایش بگذارند». (9)

نتیجه:

بخش مهم هویت ما در درون جامعه شکل می گیرد: خانواده، مراکز آموزشی و محیط اجتماعی. چنانچه این نهادها به وظیفه خود در قبال اعطای شخصیت و هویت مناسب نسبت به افراد تحت پوشش خود خوب عمل کنند، نتیجه اش خودباوری اجتماعی، خوداتکایی، خودیابی، آزاداندیشی، اعتماد به نفس، استقلال خواهی، عدم وابستگی، عزت نفس، رشد و توسعه و فتح قله های کمال فردی و اجتماعی می گردد، چنان که بعد از پیروزی انقلاب شاهد برخی از موفقیتها بوده ایم.
اما چنانچه جامعه به وظیفه ی خود در سامان دادن به یک هویت جمعی سالم به افراد خود نکوشد یا سستی کند، نتیجه اش: وابستگی، بی هویتی، مقلد محض بودن، توسری خور بودن، مأیوس شدن، افسردگی، عدم و رشد توسعه، احساس حقارت در مقابل بیگانگان، عقب ماندگی، مصرفی بارآمدن و هزاران مشکل اجتماعی دیگر خواهد بود که هنوز بعد از 25 سال از انقلاب شکوهمند اسلامی، شاهد پیامدها و آثار مخزب باقیمانده از رژیم سابق هستیم.

پی‌نوشت‌ها:


1 ـ فرهنگ معین.
2 ـ روانشناسی اجتماعی، لوک بدار، ترجمه، حمزه گنجی، نشر ساوالان، ص 56.
3 ـ جوان و بحران هویت، محمدرضا شرفی، تهران، سروش، ص 9.
4 ـ هویت اجتماعی، ریچارد جنکینز، ترجمه، تورج یاراحمدی، نشر شیرازه، ص 7.
5 ـ همان.
6 ـ میزان الحکمه، ج 1، ص 75.
7 ـ همان، ص 73.
8 ـ صحیفه ی نور، ج 9، ص 166.
9 ـ صحیفه ی نور، ج 14، ص 76.

منبع:مجله ی حدیث زندگی

فصلی برا ی گم شدن و پیدا شدن

فصلی برا ی گم شدن و پیدا شدن
نویسنده: محمدعلی سروش
از نظر عامه ی مردم، شاید هنوز زود باشد که درباره ی فکر نوجوان و فلسفه ی زندگی در نظر او سخن بگوییم. آنان اظهار می دارند که نوجوان، هنوز کم سن و کم تجربه و با این گونه مسائل و امور، بیگانه است. در حالی که از مختصات دوران نوجوانی، رشد ذهنی و بارور شدن توان عقلی است. نوجوان که در گذشته ای نه چندان دور، از جهت عقل و خرد، کودکی تسلیم بود و قدرت، استدلال نداشت، اینک در شرایطی است که می تواند عقلانی بیندیشد و حسن و قبح را از یکدیگر تمییز دهد و زشت و زیبا را از هم بازشناسد. او می خواهد از رمز و راز امور و از اسرار و فلسفه ی حیات، سردرآورد. نوجوان، اهل عقل و استدلال می شود و به همه چیز، با دیده ی عدم اعتماد می نگرد تا وقتی که حقیقت بر او ثابت شود و در این امر، تا جایی پیش می رود که برخی گفته اند دچار «مالیخولیای استدلال» می گردد.
رشد «خود» توسعه ی اندیشه ی چراجویی و گسترش توان استدلال از یک سو و تحولات زیستی ـ جسمانی و بیداری غرایز از سوی دیگر، نوجوان را وادار به کشف خود و هویت خویش می سازد. آنچنان که گاهی اوقات، دور از جمع خانواده و دیگران در خود فرد می رود و درباره ی خود می اندیشد که کیست؟ و چه رمز و رازی برای آفرینش او وجود دارد؟ و چرا در چنین وضع و شرایطی دست و پا می زند؟! او پیوسته در این اندیشه است که چه چیز برای او مهم و چه چیزی پر بها و ارزشمند است، تا از آن برای شکل دهی شخصیت و رشد خود استفاده کند.

هویت چیست؟

اریک اریکسون، هویت را به صورت یک احساس نسبتاً پایدار از یگانگی خود تعریف می کند. یعنی علی رغم تغییر رفتارها، افکار و احساسات، برداشت یک فرد از خودش همواره مشابه است. علاوه بر این، او می گوید این احساس که«ما چه کسی هستیم؟» باید با نگرشی که دیگران نسبت به ما دارند، نسبتاً همخوان باشد. این مسئله، اعتقاد اریکسون را به اهمیت رابطه بین خود و جامعه به روشنی می رساند.

فرآیند شکل گیری هویت

از مسائل مهم در شکل گیری شخصیت نوجوان، مسئله ی کشف خود و هویت خویش است. من کیستم؟ به کجا تعلق دارم؟ به کجا می روم؟ این سه سوال و سوالاتی از این دست، مظهر جریان هویت یابی نوجوان است.
اریکسون، تشکیل یک هویت شخصی منسجم را نتیجه ی مثبت نوجوانی و بی هدفی یا آشفتگی نقش (یعنی آنکه نوجوان نداند واقعا کیست) را نتیجه ی منفی نوجوانی می دانست. دو مؤلفه ی اصلی هویت، عبارت اند از: پیدا کردن یک «هویت شخصی» و دست یافتن به یک «ایدئولوژی شخصی»؛ یعنی دست یافتن به ارزشهای کلیدی و محوری، اعتقادات معنوی و برقراری پیوند با خانواده و اجتماع.
هویت، جنبه های متعددی دارد از جمله: شخصی، دینی، شغلی، میان فردی و نژادی ـ قومی. ممکن است یکی از این هویتها در فرد، تشکیل شود و یکی دیگر نشود.

حالات و وضعیتهای هویت

هویت یابی به دو متغیر بستگی دارد: اکتشاف (که گاهی به آن، بحران می گویند) و تعهد. در دوره ی اکتشاف، نوجوان به شدت یا جنبه های مختلف هویت خویش رو در رو می شود و آنها را زیر سوال می برد. تعهد با تصمیم داشتن یا نداشتن، رابطه دارد. نوجوانان از لحاظ میزان بحرانی که تجربه می کنند یا تعهدشان با هم فرق دارند. یکی از محققان این حوزه به نام جیمز مارسیا، بر اساس بحرانها (اکتشاف) و تعهدها، نوجوانان را به چهار گروه تقسیم کرده است. چون بین وضعیت هویتی و برخی نگرشها و رفتارها رابطه وجود دارد، بد نیست هر یک از این چهار وضعیت را دقیق تر بررسی کنیم.
الف ـ پخش شدن هویت: کسی که هویت «پخشی» دارد، ممکن است راههای مختلف را کشف کرده یا نکرده باشد؛ ولی تعهدی ندارد و هم اکنون هیچ هویتی در وی در حال شکل گیری نیست. کسانی که هویت پخش شده ای دارند، ممکن است عملاً دنبال تعهد نباشند و از وضعیتهای شاق و پر زحمت، فرار کنند. آنها نمی خواهند یا نمی توانند متعهد باشند. این افراد، ظاهراً بی هدف، گوشه گیر، سرگردان و آشفته اند و احساس پوچی می کنند. برای آنها برنامه ریزی دشوار است و نمی توانند تصمیمات محکمی بگیرند.
این گروه از مردم به همسالان خود، خیلی وابسته اند و معتقدند کنترلی بر اوضاع ندارند. همرنگی مفرط آنان با انتظارات گروه، باعث می شود که از لحاظ فردی، ولی رشد و کمال نداشته باشند.
پخش بودن هویت، علامت اختلال روانی نیست. این وضعیت فقط وقتی به یک مشکل تبدیل می شود که شخص مورد نظر، نوجوانی را بدون آزمودن تعهدها سپری کند. غالبا قبل از تشکیل یک هویت منسجم، یک دوره پخش بودن هویت، عادی است. در واقع دو نوع «بخش بودن هویت» داریم: مداوم و موقت.
ب) مختومه شدن هویت: گروهی که هویت مختومه ای دارند از نوجوانانی تشکیل می شود که دچار بحران نشده اند؛ آنها راههای گوناگون را کشف نکرده اند و تعهد هم حس نکرده اند. تعهدهای این نوجوانان، ناپخته است. آنها سخت با والدین خود، همانند سازی می کنند. برای مثال، برخی از آنها به این دلیل شغل پدرشان را ادامه می دهند که همیشه از آنها انتظار می رفته همین کار را بکنند. آنها حق نداشته اند ـ یا به خودشان حق نداده اند ـ راههای دیگر را برگزینند.
افرادی که هویت مختومه ای دارند، در مورد برنامه های آینده ی خویش بسیار مطمئن هستند و وقت چندانی صرف بررسی خویش و خودکاوی نمی کنند. هویت مختومه می تواند آرامش بخش باشد و باعث شود همسالان نوجوان مزبور به او غبطه بخورند. در ضمن، این گروه از نوجوانان، مسیر مشخصی در زندگی دارند. با این حال برای رسیدن به این آرامش، بهایی نیز می پردازند. آنها مسیرشان را انتخاب نکرده اند و بعدا ممکن است در یک سبک زندگی ناخوشایند فرو روند.
ج) تعلیق هویت: نوجوانانی که هم اکنون در بحران به سر می برند ولی تعهدات مبهمی دارند، در وضعیت تعلیق به سر می برند، وضعت یا دورانی که در آن، هنوز برای تعهدات صریح و روشن، آمادگی ندارند. آنها امکانهای زیادی را می آزمایند که برخی از آنها حتی افراطی است؛ وی تعهدات نهایی شان محافظه کارانه است.
کسی که در وضعیت تعلیقی به سر می برد، آدم خوشحال و خوشبختی نیست. نوجوانانی که در حال کشف هویت هستند، نسبت به سایر نوجوانان، بیشتر به خودشان شک می کنند و بیم، آشفتگی و تعارض بیشتری با والدین و سایر مظاهر قدرت دارند. آنها غالباً احساس تنهایی می کنند و به راهها و گزینه های پیش روی خود می اندیشند.
تعلیق هویت از لحاظ ثبات در بین وضعیتهای دیگر، ضعیف ترین موقعیت را دارد؛ ولی ممکن است برای فرد مورد نظر ضروری باشد. این خود انسانها هستند که پس از این دوره جستجوی پاسخها، متعهد می شوند.
د) دستیابی به هویت: کسانی که به هویت دست می یابند، خودشان این کار را می کنند. آنها راههای مختلف را کشف می کنند و به یکی متعهد می شوند. هویتهای شخصی مستقل آنان، رونوشت هویتهای پدر و مادرشان نیست. در عین حال، در تضاد کامل با هویتهای پدر و مادرشان نیز نیست. در هویت آنان برخی از ارزشها و نگرشهای پدر و مادرشان حفظ شده و برخی دیگر حذف شده است. این گروه از نوجوانان، سازگاری خوب دارند و با همسالان و مظاهر قدرت، روابط خوبی دارند.

نگرانی در مورد وضعیت هویتی

هویت، چیزی نیست که بتوان به آسانی در اوایل یا اواسط نوجوانی به آن رسید. با افزایش سن، تعداد کسانی که به هویت خویش دست می یابند، افزایش می یابد و شمار کسانی که «هویت مختومه ای» دارند و خصوصا کسانی که «هویت بخشی» دارند، کاهش می یابد؛ اما هویت، حالت ثابت و لایتغیر ندارد. برخی از افراد به دنبال بحرانها یا تصمیمی جدی به گروه دیگری ملحق می شوند. یک تجربه ی نامعمول، ممکن است نوجوان را به حالت تعلیق هویت بازگرداند. ثانیا وقتی فرد به وضعیت دستیابی به هویت رسید، جریان هویت جویی خاتمه نمی یابد؛ بلکه غالباً به جستجو ادامه می دهند. این افراد، اگر چه به هویتی دست یافته اند، ولی به استقبال تجربه های جدید می روند و از حساسیت، واقعگرایی، خودانگیختی و خودپذیری بالایی برخوردارند و برای کسب هویت سطح والاتر تلاش می کنند.

هویت منفی

هویت منفی به مفهوم «خود» اشاره دارد که به کلی متضاد با ارزشهای والدین یا جامعه است. هویت منفی اغلب در شرایطی به وجود می آید که والدین یا جامعه، از موفقیتهای انفرادی شخص، حمایت ناچیزی می کنند. در این حال، اغلب از برچسبهای چون: «بزهکار» یا «بی عرضه» برای شناساندن و توصیف این افراد، استفاده می شود.
این نوجوانان بدون توجه به الگوهای مثبت و ارزشهای اجتماعی، با الگوهای منفی همانندسازی کرده، به گونه ای می اندیشند و رفتار می کنند که برای هویت منفی خود، تأیید و اعتبار به دست آوردند. مارسیا، چنین افرادی را به عنوان موارد ویژه ای از حالت «محرومیت از هویت» طبقه بندی کرده است. از نظر روان شناختی چون این افراد از طریق صحیح و مورد پسند جامعه نتوانسته اند خود را شناسانده و ابراز وجود وجود نمایند، برای کسب هویت منفی یا انحرافی تلاش می کنند تا از این طریق، توجه همگان را به خود معطوف نمایند.

علم و آگاهی و بحران هویت

مطالعات مختلف نشان داده است که حاکمیت مذهب در جامعه به رفع بحران هویت کمک می کند و در جوامع که مذهب وجود ندارد، نوجوانان، بحران شدیدتری را تجربه می کنند؛ چرا که مذهب به مهم ترین سؤالات نوجوانان، یعنی از کجا آمده ام؟ چه کسی هستیم؟ به کجا خواهم رفت؟ و چه کار باید کنم؟ پاسخ می دهد.
بنابراین، می توان گفت حل صحیح مسائل اصلی در جهان بینی می تواند راه را برای حل مسائل دیگر باز کند. کسی که نسبت به خدای متعال، شناخت پیدا کرده و به هدف و فلسفه ی وجودی انسان در این جهان پی برده است، با کسی که به این معرفت دست نیافته، در رفتارها و جهت گیریها بسیار متفاوت است.
در زمینه ی این گونه تفاوتها از امیرالمؤمنین (ع) نقل شد که فرموده اند: «دنیا در بینش فردکوردل، موضوع نهایی است که وی فراسوی آن نمی بیند، در حالی که چشم بصیرت فرد بینا از آن عبور کرده، به این دانش دست می یابد که مقصد و منزلگاه، فراسوی دنیاست» و آن گاه درباره ی چگونگی تأثیر این دو نوع جهان بینی در رفتار می فرمایند: «پس فرد بینا از این دنیا کوچ می کند، ولی کوردل به سوی آن کوچ می کند. این از دنیا زاد و توشه برمی گیرد و آن برای دنیا می اندوزد». (نهج البلاغه، خطبه ی 133)
به این ترتیب، جهان بینی راههایی کلی فراسوی ما می گشاید که فقط قدمهای بعدی، مصداق آن را تعیین می کنند که آن هم با تجربه های شخصی و استفاده از تجارب دیگران، قابل دستیابی است و به این ترتیب، فرد به مرحله ی حل بحران هویت دست می یابد.
منابع:
ـ دنیای نوجوانی، علی قائمی، تهران: سازمان ملی جوانان، 1378.
ـ روانشناسی نوجوانان، اسماعیل بیابانگرد، تهران؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376.
ـ روانشناسی رشد، پاول اس. کاپلان، ترجمه: مهرداد فیروزبخت، تهران: رسا؛ 1381.
ـ روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تهران: سمت، 1374.
مجله ی حدیث زندگی

خودباوری و بلوغ

خودباوری و بلوغ
نویسنده: رضا مهکام
هویت در یک نگاه

هویت چیست؟ و چگونه باید آن را به دست آورد؟ به طور خلاصه و اجمالی، معنای هویت را می توان در چند جمله خلاصه نمود:
اگر آدمی برای پرسشهای زیر پاسخ مطمئن و متقاعد کننده ای بیابد، در حقیقت، هویت خویش را بازیافته است:
ـ بداند جایگاه، منزلت و مرتبت او دقیقاً چیست؟ و چه تعریفی دارد؟
ـ آگاه باشد که چه پیوندها، رشته ها و ارتباطهایی او را به خود و جهان خارج از خود متعلق می سازد؟
ـ درک کند که چه نقشها، وظایف و مسئولیتهایی در قبال خود و دیگران بر عهده دارد؟
ـ شناخت واقع بینانه ای از توقعاتش نسبت به خود و دیگران به دست آورد.
ـ و در نهایت، نسبت خود را با گذشته، حال و آینده به درستی بداند. (1)

نشانه های فقدان هویت

بعد از روشن شدن معنا و مفهوم هویت، به چند نشانه از نشانگان فقدان هویت اشاره می کنیم.
الف) مشغولیت بی هدف: فردی که خودی خود را گم کرده و نقشی مؤثر برای خویشتن نمی یابد و به همین جهت نیز احساس درون تهی بودن می کند، غالباً خود را به هر موضوعی که در دسترس باشد و نسبتاً علاقه ی او را برانگیزد، مشغول می کند و بخش عظیمی از فرصتها و انرژیهایش را در آن زمینه صرف می کند.
ب) شخصیت منفعل: افرادی که دارای شخصیت منفعل هستند، ویژگیهای زیر معمولاً در آنها مشاهده می شود:
ـ دیگران برای آنها الگوی رفتاری انتخاب می کنند؛
ـ از حیث ظواهر، بویژه لباس، آرایش موی سر و نظایر آن، چشم انتظار اقدام دیگران هستند؛
ـ سر مشق زندگی و خط مشی اصلی تداوم حیات را دیگران به آنها عرضه می کنند؛
ـ ارزشها و ضد ارزشها را آن گونه که دیگران به آنها تفهیم می کنند، می پذیرند. (2)
ملاحظه می کنید که دختر خانم مورد بحث، همه ی نشانه های یاد شده را آن هم در حد شدید، داراست. اما مسئله ی اصلی این است که اختلال در هویت، از کجا و چگونه به وجود آمده است؟ و منشأ این فقدان با اختلال در کجاست؟

منشا فقدان هویت

نتیجه ی تحقیقات زیادی که در طی چند دهه انجام شده است، نشان می دهد که افراد فاقد هویت، معمولاً در گذار از دوره ی کودکی به بزرگسالی یعنی دقیقاً در دوران بلوغ، دچار سرگشتگی و سرگردانی شده اند و این دوره را به سلامت به پایان نرسانیده اند و به عبارت دیگر، درآزمایش بحران هویت، پیروز نشده اند. از آنجا که دوران بلوغ و نوجوانی، دوران شکل گیری هویت و شخصیت فرد است، اگر نوجوان از این مرحله به سلامت عبور کند و خللی در هویت وی ایجاد نشود، در بزرگسالی دارای شخصت و هویتی ثابت و مستحکم خواهد بود؛ اما اگر این مرحله با نارسایی و عدم ثبات طی شود، فرد، دچار آشفتگی شخصیت و اختلال در هویت خواهد شد.
بنابراین، تأثیر دوران بلوغ و نوجوانی در هویت فرد، امری غیرقابل انکار است. برای روشن تر شدن موضوع، ابتدا به تحولاتی که در دوران بلوغ روی می دهد، اشاره ای می کنیم:

تحولات دوران بلوغ

بیشتر محققان، سن بلوغ را در دختران، بین نه تا شانزده سالگی و در پسران، بین ده تا هفده سالگی می دانند و باید این نکته را متذکر شویم که دختران، زودتر از پسران وارد مرحله ی بلوغ شده، زودتر نیز از این مرحله گذر می کنند.

الف. تحولات جسمی

شروع مرحله ی بلوغ در پسر و دختر با یک مجموعه تغییرات بیولوژیک (زیستی) همراه است. در این مرحله طرح عمومی بدن در پسران و دختران دستخوش تحول ناگهانی می شود.
در پسرها شانه ها پهن تر می گردد، چربی اضافه دستها و پاها از بین رفته، بر حجم ماهیچه ها افزوده می شود و نیروی آنها نیز افزایش می یابد، رشد مو در پشت لبها شروع شده، به تدریج، چانه و گونه را نیز در بر می گیرد. در عین حال، رویش مو در سینه و دیگر اندامها نیز آغاز می شود و صدای پسران، بم و به اصطلاح، مردانه می شود.
در دخترها بزرگ شدن باسن و سینه ها و سپس رویش مو در اعضای مختلف، آغاز می شود. به طور کلی فعالیت بیش از پیش غدد داخلی باعث ایجاد تحولات ناگهانی در اندام نوجوان می شود و این فعالیت در غدد جنسی، بارزتر است، به طوری که در این هنگام، ظهور نخستین علائم عادت ماهانه در دخترها و اولین احتلام شبانه در پسرها مشاهده می شود. (3)

ب. تحولات روانی و عاطفی

1 ـ زودرنجی و احساساتی بودن: در این دوران، کوچکترین انگیزه ای نوجوان را به جنب و جوش درمی آورد و باعث عکس العملهایی مثل: بی نظمی، قهر، پرخاشگری، یا بر عکس: دلباختگی و عاشق پیشگی می شود که معمولاً غیرمعقول و اغراق آمیز است.
2 ـ کمرویی، گوشه گیری و درون گرایی: بعضی از نوجوانان به علت ظهور علائم بلوغ، خود را دور از اجتماع نگه داشته، درگوشه نشینی به سر می برند و گاهی دچار ضعف حافظه و یادگیری شده،افت تحصیلی پیدا می کنند.
3 ـ دوگانگی روانی: حالتی است که نوجوان به دو عاطفه ی متضاد، دچار می شود؛ عنی از یک طرف، موضوعی را تصدیق می کند و در همان حال از طرف دیگر، آن موضوع را تکذیب می کند. به عبارتی نوجوان با موضوعاتی رو به رو می شود که دارای دو جنبه هستند. یک جنبه ی آنها در نوجوان، ایجاد علاقه می کند و جنبه ی دیگر، عدم رغبت و میل را در او به وجود می آورد. این تعارض در نوجوان، ایجاد اضطراب و ناراحتی خواهد نمود؛ زیرا نمی داند کدام یک را باید انتخاب نماید.
مثلاً نوجوان فکر می کند موقع آن رسیده است که مسئولیتهای اجتماعی را قبول کند؛ ولی از سوی دیگر می ترسد که قادر به انجام دادن آنها نباشد.
4 ـ برتری جویی و جلب توجه دیگران: تقلید، رقابت، انتقام جویی، بحث و استدلال، خودرأیی، خودنمایی و امثال اینها که در اکثر نوجوانان ظاهر می گردد، بیشتر به منظور اثبات شخصیت برتر خود نسبت به دیگران است. این حالت، ناشی از آن است که نوجوان می خواهد برای خود، استقلال و شخصیت مستقلی کسب کند.
5 ـ تصورات و تخیلات: تصور و تخیل در نوجوان، تقرباً غیرقابل اجتناب است. علت اینکه نوجوان بیشتر غمگین به نظر می رسد، عملی نشدن غالب تصورات و تخیلات وی است. او دائما در زمینه ی زندگی فعلی و آینده اش نقشه هایی را برای خود طرح می کند که اکثراً به حقیقت نمی پیوندند. به همین علت بر فشارهای درونی او اضافه می شود. اگر خیالات نوجوان بر حسب اتفاق، صورت حقیقت به خود بگیرد، آشکار می شود. در غیر این صورت، در وجود او مدفون گشته، به غصه و اندوه یا حتی گاه به ترس، تبدیل می شود.
6 ـ اعمال منفی و مخالفت جویی: اکثر نوجوانان یا به علت تغییرات فیزیولوژیکی یا بر اثر برآورده نشدن آمال و هدفهای خود، گاهی برای اثبات شخصیت و برتری خود، دست به لجاجت، نافرانی و خصومت با اجتماع می زنند و هر چیزی را با عینک بدبینی نگریسته، حالت منفی و مخالف به خود می گیرند. به طوری که بعضی از دانشمندان اصولاً دوران بلوغ را دوره ی «زندگی منفی» نامیده اند. (4)

بلوغ و هویت یابی

اکنون با توجه به مطالبی که ذکر شد و ویژگیهایی که از دوره ی نوجوانی بیان گردید، به تبیین رابطه ی بین هویت یابی و شخصیت یابی با دوران بلوغ و نوجوانی می پردازیم:
الف) نوجوانی ک دوره ی انتقال است. در طی هر محله ی انتقالی، وضع و جایگاه فرد، مبهم است و نوعی سرگردانی درباره ی نقشهایی که فرد انتظار دارد آنها را ایفا نماید، وجود دارد.
ب) نوجوانی دوره ی تحول همزمان و ناگهانی فیزیکی (جسمی) و روانی است. توام بودن این تحولات ناگهان باعث می شود که هماهنگی بین جسم و روان نوجوان از بین رفته، او را در معرض یک انقلاب فکری و روانی قرار دهد.
ج) نوجوانی، مسئله آفرین است. در این دوره غالب نوجوانان به سختی از عهده ی حل مسائل خویش برمی آیند. این امر به دو دلیل است:
اول اینکه در تمام دوارن کودکی مسائل آنها به وسیله ی والدین، حل شده است در حالی که در دوره ی نوجوانی بیشتر مسائلشان به خودشان واگذار می شود، با اینکه تجربه ی لازم را در این مورد کسب نکرده اند.
دوم اینکه نوجوانان دوست دارند مستقل باشند. بنابراین با عقاید والدین، مخالفت می کنند. لذا این دوره، دوره ی پر حادثه ای برای آنها محسوب می شود.
د) نوجوانی دوره ی دوری از واقعیت است. نوجوان به علت خیالبافی و تصورات بیش از حد، و همچنین توجه به گذشته ی خود و آینده ی ظاهراً مبهم و ترسناک خویش، کمتر به زمان حال توجه دارد و همین مسئله، او را از واقع بینی دور می کند.
در نهایت، دوره ی نوجوانی و بلوغ، دوره ی سردرگمی و گمگشتگی است. دوره ای که نوجوان در هر لحظه به سویی کشیده می شود و قوه ی تشخیص و تصمیم محکمی ندارد و تا حد زیادی رابطه اش با واقعیت، قطع می شود. لذا این دوره را «دوره ی بحران هویت» نامیده اند.
اگر نوجوان با راهنمایی والدین و مربیان بتواند بر مشکلات دوران بلوغ فائق آید، آهسته آهسته خواهد توانست از این بحران خارج شود و خود را به ثبات شخصیت و هویت برساند. در غیر این صورت، خود را در گرداب بزرگ گرفتار می بیند که یارای نجات از آن را ندارد و این حالت تا بزرگسالی او ادامه می یابد و در نتیجه، وی فردی خواهد شد که دچار اختلال هویت و شخصیت است.
بنابراین، دستیابی به هویت پایدار و شخصیت سالم، نتیجه ی گذراندن سالم دوارن بلوغ و نوجوانی است.

پی‌نوشت‌ها:


1 ـ جوان و بحران هویت، ص 9.
2 ـ همانجا.
3 ـ روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج 1.
4 ـ ر. ک: بلوغ و دگرگونیهای آن.

منابع:


1 ـ بلوغ... تولدی دیگر، محمود محمدیان، تهران: انجمن اولیا و مربیان، 1379.
2 ـ بلوغ و دگرگونیهای آن؛ فرزانه صمدی، تهران؛ ایران نگین، 1378.
3 ـ جوان و بحران هویت؛ محمدرضا شرفی، تهران: سروش، 1380.
4 ـ روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی؛ محققان دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تهران: سمت، 1374.

منبع: مجله ی حدیث زندگی

اگر می‌خواهید تک فرزند شما لوس نشود

اگر می‌خواهید تک فرزند شما لوس نشود
زندگی ماشینی باعث شده تا زوج‌ها به داشتن تنها یک فرزند در زندگی خود بسنده کنند . این در حالی است که والدین تک فرزند همواره احساس گناه می‌کنند چون بر این باورند که تنها فرزند آنها در طول زندگی خود احساس تنهایی خواهد کرد و به اصطلاح لوس خواهد شد . اما آیا خانواده‌های تک فرزند واقعا دچار مشکل خواهند شد و اگر پاسخ مثبت است چگونه می‌توان این مشکلات را حل کرد. نظر برجسته‌ترین روانشناسان را در این رابطه مرور می‌کنیم .
1) تنهایی :
تنهایی برای یک کودک هم خوب است و هم بد. خوب از این جهت که والدین مجبور نیستند محبت و توجه خود را میان فرزندانشان تقسیم کنند و بد به این دلیل که کودک در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل می‌شود و ممکن است حسود شود . چه باید کرد؟ فرصت‌های زیادی برای کودک خود(در سنین قبل از دبستان) بوجود بیاورید تا با بچه‌های همسن ارتباط داشته باشد. دعوت از دوستانی که کودک دارند و یا فرستادن بچه به مهدکودک بهترین راه حل است. همچنین پس از اینکه فرزند شما وارد مدرسه شد ارتباط او با همسن و سالهایش را همواره حفظ کنید . مثلا با بچه‌های همسایه ارتباط داشته باشد و یا او را در کلاسهای مختلف ثبت‌نام کنید. سعی کنید با بستگان و خانواده‌هایی رفت و آمد داشته باشید که فرزند همسن فرزند شما دارند .
2) رشد سریع :
تک فرزند به دلیل زندگی در یک محیط بزرگسال از لحاظ روحی و روانی بسیار سریعتر رشد می‌کند و دنیا را از دید بزرگسالان می‌بیند . چه باید کرد؟ شما و همسرتان باید کمتر به فرزندتان به عنوان تنها همدم خود وابستگی داشته باشید. والدین باید همیشه والدین فرزندشان بمانند نه همدم او .
3) توقعات بالا :
علت تک فرزندی بسیاری از خانواده‌ها تجمیع تمام امکانات رفاهی برای تنها فرزند خانواده‌ است. با وجود اینکه تجمیع امکانات برای یک بچه احتمال موفقیت وی را بسیار بالا می‌برد اما به موازات آن ممکن است توقعات والدین از فرزند خود را نیز افزایش بدهد . همین موضوع باعث خواهد شد تا فرزند برای موفق شدن و انجام کارهای بزرگ زیر فشارهای روحی و روانی له شود . چه باید کرد؟ کوچکترین کارهای فرزند خود را زیر ذره بین قرار ندهید. اجازه بدهید که وی حریم خصوصی و هویت مستقل برای خود داشته باشد. او باید احساس کند که شما به خاطر همان چیزی که هست دوستش دارید و توقعات غیر معمول از وی ندارید . در فواصل زمانی مشخص با معلمان وی مشورت کنید. آنها می‌دانند که توانایی‌های فرزند شما تا چه حدی است. در صورت آگاهی از این توانایی‌ها دیگر انتظارات غیر معقول از آنها نخواهید داشت .
4) سرخوردگی :
با توجه به اینکه تک فرزند، کانون تمام توجهات و محب‌های والدین در طول زندگی است به همین دلیل تا زمان ورود به دنیای خارج از خانه همه چیز را بر وفق مراد می‌بیند. اما به محض ورود به این دنیای جدید دچار سرخوردگی می‌شود چون همه چیز دیگر بر وفق مراد او نخواهد بود . چه باید کرد؟ به فرزند خود بیاموزید که ممکن است در زندگی با ناکامی‌و مسائل زیادی مواجه شود که بر وفق مرادش نیستند. اما از همه مهمتر درخواست‌های فرزند خود را به سرعت اجرا نکنید. به او یاد بدهید که باید برای رسیدن به هدفش تحمل داشته باشد و صبر کند چون دنیای خارج از خانه هم اینگونه است .

منبع: www.koodakaneh.com

نقش خانواده در اعتقادات دینی جوانان

نقش خانواده در اعتقادات دینی جوانان
 
 در دین اسلام والدین از بدو تولد با گفتن اذان و اقامه به گوش‌های کودک مصمم هستند که به موازات پرورش جسمانی در تربیت دینی فرزندشان نیز بکوشند و عملاً از خردسالگی به این امر همت می‌گمارند و کودک را کم‌کم با اصول و فروع دین آشنا می‌کنند. به قسمی که در دوران «وزارت» (دوره آغاز بلوغ و نوجوانی) پسر و دختر را مکلف می‌نامند. یعنی از ابتدای دوران وزارت مانند بزرگسالان باید خود را در مقابل خداوند مسئول دانسته و به احکام الهی عمل نمایند.
 از آنجایی که اغلب، محیط‌های مختلف آماده مساعدت‌های لازم برای پرورش دینی کودکان نیست، لذا پرورش دینی کودکان دچار اختلال می‌شود و مشکلاتی به بار می‌آورد. تنها وظیفه والدین است که نسبت به رفع این مشکلات اقدام کنند.
 والدین باید بدانند که نوجوان بدون مذهب، مانند یک کشتی بدون سکان است. از طرف دیگر در سال‌های بعد از بلوغ نوجوانان داشتن یک نوع فلسفه زندگی را برای خود ضروری می‌دانند. آنان ضمن تفکر و نگریستن به دنیای اطراف خود سوالات فراوانی دارند و اغلب کسی را که پاسخ درستی به سوالات آنان بدهد، نمی‌یابند. از همه بدتر این است که به هنگام طرح بعضی از سوالات تکفیر و یا توبیخ می‌شوند. بعضی از نوجوانان با این که مذهب را مثل استخوان‌بندی شخصیت خود احساس می‌کنند، ولی بسیاری از سوالات آنان درباره دین بلاجواب مانده و از این بابت رنج می‌برند.
 جوان نمی‌داند که مذهب را باید مثل اقوام ابتدایی بپذیرد و یا به کمک دانش و بینش نسبت به خدا و دین فکر کند. بدیهی است زمینه‌های معنوی و اعتقادی می‌تواند به موازات علوم در انسان‌های زمان حاضر رشد کند و یک مذهب روحانی حقیقی به وجود آید که به انسان، بنیادی اساسی و حقیقی‌تر از ارزش‌هایی بدهد که مدت‌ها در جستجوی آن بوده است.
 عده زیادی از نوجوانان مذهب و دینی را که با آن بزرگ شده‌اند، می‌پذیرند و این امر دلالت دارد که تعدادی از نوجوانان حتی اگر بدون تفکر هم دینی را پذیرفته‌اند، آن دین و مذهب را قبول دارند و به آن پایبندند. لذا در دوران «وزارت» باید به تربیت و آموزش مذهبی و تکامل معنوی جوانان کمک شود تا با ذهنی باز عقاید خود را در مورد مذهب شکل دهند. این تربیت و آموزش، کاری مشکل و در عین حال حساس است که اغلب والدین از انجام آن عاجزند، ولی می‌توانند فرزندان خود را به موسسات مذهبی مناسب و اشخاص موجه ارجاع دهند. نوجوانان در دوران وزارت به علل ارتکاب بعضی از معاصی معمولا دچار ترس از گناه می‌شوند. در بعضی اوقات ترس از گناه به حدی است که منتظر نزول بلا و مصیبت می‌شوند. در این موارد والدین یا اشخاص موجه دیگر باید به کمک نوجوان آمده و او را به لطف الهی آگاه کنند.
 دیده شده که فرزندان ـ به خصوص از خانواده‌هایی که مذهب حالتی تسلط‏آمیز دارد ـ در دوران بلوغ از مذهب دور می‌شوند. و یا حتی منکر خدا می‌شوند. لذا از رفتن به مسجد و انجام فرائض، سر باز می‌زنند و با این اعمال خود پدران و مادران را آشفته می‌کنند و یا برعکس ممکن است نوجوانان آن چنان مذهب را جدی بگیرند که گویی مذهب دائماً فکر آنان را مشغول کرده است. اینان به دنیا بی‌اعتنا می‌شوند و همه چیز را فراموش می‌کنند. این قبیل نوجوانان خود را شیفته عبادت و مشتاق ریاضت نشان می‌دهند و ممکن است دست از فعالیت کشیده و به اعتکاف روی آورند. والدین در مقابل هر دو دسته ـ جوانان ـ نباید خود را ببازند بلکه باید بدانند که این حالات و رفتارها تحت نفوذ و کشش‌های هیجانی بلوغ است و دوامی نخواهد داشت. در این موارد بایستی با کمک و راهنمایی مشاوران آگاه مذهبی، نسبت به هدایت و ارشاد جوان اقدام کنند. خلاصه آن که در این دوران باید به اعتقادات و مبانی و معارف دین آگاه و پایبند شده و جدا به احکام الهی عمل کنند.
 
آغاز دوره تصمیم‌‌گیری
 
 با مطالعه و بررسی این واقعیت آشکار می‌گردد که بخشی از مشکلات دوره نوجوانی از این رهگذر است که کودک تا دیروز همه مسائل را از بزرگ‌ترها می‌گرفت و در مورد خود اجرا می‌کرد، ولی در دوره جوانی می‌خواهد آن چه را که خود تصمیم می‌گیرد به انجام برساند، و سرانجام این که اراده و خواست و تمایل او در امور دخالت دارد. بخشی از درگیری‌ها و اختلاف والدین با جوان در این مقوله است که بزرگ‌ترها می‌خواهند، تحمیل کنند و جوان می‌خواهد، خود تصمیم بگیرد.
 مشکل اساسی جوان، موضوع انتخاب است. بسیاری از پدران و مادران موقعی که می‌خواهند عقاید دینی را برای جوانان مطرح کنند، به جای طرح کردن، انتخاب کردن برای جریان می‌پردازند، در حالی که جوان خودش باید انتخاب‌گر باشد، نه این که بزرگترها انتخاب کنند و به او تحمیل نمایند. خداوند متعال در قرآن می‌فرمایند: «در دین اکراه و تحمیل وجود ندارد و رسالت رسول خدا (ص) ابلاغ و تبیین کردن است.»(1)
 پدران و مادران نباید از رسول خدا پیشی بگیرند، بلکه بیان‌کننده باشند و انتخاب را به عهده جوانان بگذارند. نکته دیگری که در دوره جوانی وجود دارد این است که بزرگترها مسائل دینی و اخلاقی را به طور صحیح به جوان عرضه نمی‌کنند، بلکه با پیچیدگی در اختیارشان قرار می‌دهند، در حالی که پیامبران خدا همگی موظف بودند در ارتباط با مردم، با زبان آنان، با آنان سخن بگویند.
 
پی نوشت :
 
 
1ـ سوره بقره ـ آیه 256

ویژگی های روان شناختی جوان (1)

ویژگی های روان شناختی جوان (1)
 1. اثرپذیری
انسان، موجودی اثرپذیر و آموزش بردار است و به طور غریزی و طبیعی، دیده ها و شنیده ها را می آموزد . این طبیعت انسانی در دوران جوانی، از زمینه ها و توانایی بیشتری برخوردار است و از آن جایی که فکر و دل جوان ها هنوز دچار دغدغه روزگار و انواع مسائل فردی و اجتماعی نشده شرایط بسیار مناسبی برای یادگیری دارد و قلب و دل او مانند زمین آماده کشت، هر دانه ای را می پذیرد و می پروراند.
 امام علی (علیه السلام) در وصیت خود به فرزندش امام حسن(علیه السلام) می نویسد:
 قلب و دل جوان، مانند زمین خالی از کشت است که هر چه در آن انداخته شود، می پذیرد . از این روی پیش از اینکه دل تو سخت و فکر تو مشغول شود، در تربیت تو سرعت گرفتم تا با تمام اندیشه ات، به استقبال آینده بروی.(2)
 پیام ها:
 ـ دل جوان، آماده پذیرش آموزش هاست و هر چه را بیاموزد، مانند زمین آماده کشت، می پروراند.
 ـ در آموزش جوان، رعایت اولویت های موضوع ضرورت دارد. در این میان، آموزش اخلاق و ادب، از همه مهم تر است .
 ـ در صورت اقدام نکردن به موقع برای پرورش جوان، روح او بر اثر گذر ایام و بالا رفتن سن، کمتر اثر می پذیرد و قلب و دل او سخت و خشک می شود.
 2. رشد عقلی
جسم و جان جوان در یک حرکت همه جانبه، پیوسته رو به رشد است . در پیکر پر رمز و راز جوانان، هر لحظه تحولی روی می دهد . نیروی عقل جوان، هر روز و هر شب در جایگاه کامل تری قرار می گرد و این دگرگونی در حالت های روحی و بدنی، تا پایان جوانی ادامه دارد. در واقع یکی از شاخصه های جوانی، وجود همین سیر تکاملی اوست .
 امام علی (علیه السلام) می فرماید: «رشد عقل انسان، در 35 سالگی به حد کمال می رسد و پس از آن هر گونه رشد دیگری که باشد، بر اثر تجربه است .(3) آن حضرت با توجه به طبیعی بودن کاستی های دانش جوانان فرمود: «جهالت جوان، عذری پذیرفته دارد و دانش او ناچیز است.»(4)
 از این سخن امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به خوبی پیداست که جوان نادانی ویژه ای دارد که جای هیچ گونه سرزنش و بدقضاوتی نیست؛ چرا که این جهالت، پدیده ای طبیعی و آشکار است که به جوان این امکان را می دهد که بدون هیچ شرم در پی اندوختن دانش و تجربه باشد. بدون شک، در پی دانش بودن، افتخار است و ندانستن، عیب نیست، بلکه نپرسیدن و نیاموختن،‌ عیب بزرگی است. بنابراین، جوان که سرشار از توانمندی های آشکار و نهفته است، باید که سکون و سکوت را برنتابد و خود را به قله های بلند آگاهی ودانایی برساند.
 3. پاک دلی و رقت قلب
جوانان به طور طبیعی، کمتر از بزرگتر ها در تاریکی های روحی و قساوت قلبی غوطه ورند و بیشترشان دارای دلی روشن، قلبی پاک، روحی روان واندیشه ای پویا و جوان هستند. به همین دلیل، زودتر و آسان تر از بزرگ تر ها به سوی حق و فضیلت رو می آورند.
 رقت قلب و پاک دلی، به صورت طبیعی در نهاد جوانان وجود دارد و مایه گرایش ایشان بر خیر و نیکی است .
 4. حق جویی و فضیلت خواهی
جوانان بر اساس فطرت پاک انسانی، به ندای حق پاسخ می دهند و به فضیلت های اخلاقی، بیشتر گرایش دارند. آنان خواستار جهانی هستند که راستی و درستی در آن حاکم باشد . جوانان تا زمانی که روح پاکشان به گناهان آلوده نشده است، هماره در پی رسیدن به فضیلت های انسانی اند.
 «روزی یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) که از مبلغان دین بود، به حضور ایشان شرفیاب شد. امام از او پرسید: مردم بصره در امر دین و اهل بیت (علیه السلام) چگونه اند؟عرض کرد: تعداد کمی تمایل نشان داده اند. حضرت فرمود: به جوانان رو کن و ایشان را تبلیغ نما؛ چرا که ایشان به سوی هر خیر و نیکی بیشتر سرعت می گیرند».(5)
تاریخ بشر نیز از توجه جوانان به فضیلت و حقیقت گواهی می دهد . قوی ترین عامل محرک تاریخ، نیروی حق جویی جوانان بوده است . موریس دبس، استاد دانشگاه استراسبورگ می گوید:
 در حدود 15-17 سالگی، جوانان به ندای تقدس یا شجاعت به لرزه در می آیند، آرزومند می شوند که جهان را از نو تشکیل دهند، بدی را محو و نابود سازند و عدالت مطلق را حکم فرما کنند.(6)
 5. دین گرایی
یکی از روحیه های پر ارزش بشری که به دنبال روحیه حق طلبی و فضیلت خواهی شکل می گیرد، دین گرایی است . این روحیه به اعتراف بسیاری از روان شناسان، در آغاز دوران جوانی به شدت فعال می شود و رشد می یابد.
 سخنان پیامبر اکرم (ص) و پیشوایان دینی درباره جوان، به روشنی این واقعیت را بیان می کند که جوانان هر گاه در کمبود اعتقادی و فقر دینی واقع شده اند، به شکل گسترده و ژرف به دین گرایش یافته اند. خداوند در قرآن درباره ایمان آورندگان به حضرت موسی (علیه السلام) می فرماید:
 در آغاز هیچ کس به موسی ایمان نیاورد، مگر گروهی از فرزندان قوم او، در حالی که از فرعون و اطرافیان او می ترسیدند که مبادا آنان در شکنجه قرار دهد.(یونس:83)
 پیام ها:
 ـ جوانان و فرزندان از پیشگامان در پذیرش دین بودند.
 ـ جوانان با وجود ترس ازپی آمدهای پذیرش و گرایش به دین، باز هم حاضر نبودند از دین دست بردارند.
 6. باریک بینی و تیزفهمی
در برخی از روایت ها، جوانان در زمینه ذهنی، نسبت به بزرگ ترها تیزتر و دقیق تر معرفی شده اند، به گونه ای که حتی سفارش شده است در صورت نیاز به مشورت، در مرحله نخست از جوانان نظرخواهی کنید و آنگاه نظر ایشان را به پیران که با تجربه اند، ارائه دهید تا آنان بررسی و سپس نظر نهایی را انتخاب کنند.
 امام علی (علیه السلام) می فرماید:
 هر گاه در مسئله ای نیازمند مشورت شدی، آن را به جوانان عرضه کن ؛ چرا که آنان با فراست و تیز فهم ترند . سپس آن را به نظر پیران و سال خورد ها برسان تا آن را بررسی کنند و به خوبی آن را بسنجند؛ چرا که تجربه پیران بیشتر است.(7)
پیام ها:
 ـ در نظرخواهی نباید جوانان را کنار گذاشت و به دیده حقارت به آنها نگاه کرد، بلکه باید از توانایی های ویژه آنها به بهترین وجه بهره برد.
 ـ عنصر هوش و اندیشه دقیق، در مراحل تصمیم گیری باید با عنصر تجربه در هم آمیزد و این امر به معنای پیوند فکر و تجربه و به عبارت دیگر سخن، پیوند پیر و جوان است .
 ـ جوانان اگر چه فهم فکری خوبی دارند، نباید تنها با فکر خود تصمیم بگیرند، بلکه حتما باید از تجربه بزرگ ترها در امور مختلف زندگی استفاده کنند.
 7. شور و نشاط
جوانان دارای شور و نشاطی ویژه اند، به گونه ای که دوست دارند همواره تازه، زیبا و سرزنده، در اجتماع دیده شوند. البته این امر، واکنش ساده جوان در برابر حسن خود دوستی اوست .
 این روحیه از دیدگاه روایت های اسلامی برای جوانان ثابت شده و رعایت آن برای اولیا پسندیده و لازم است .
 «امام علی (علیه السلام) پیراهن گران قیمتی را به غلامش قنبر داد و قنبر گفت: شما بیشتر از من به پوشیدن این پیراهن سزاوارید؛ چرا که در انظار مردم هستید، به منبر می روید و برای مردم سخن می گویید.
 ولی امام علی (علیه السلام) فرمود: تو جوانی و دارای نشاط جوانی هستی و من از خدا حیا می کنم که در این زمینه بر تو برتری جویم»(8)
 8. نوگرایی و تجدد خواهی
این روحیه در دوران جوانی که مرحله رشد و شکوفایی غرایز است، حالت شتاب داری می یابد و موجب تغییر و دگرگونی ها و پیدایش خواسته های جدیدی می شود.
 روحیه نگرانی، در برخی زمینه ها مانند آداب و رسوم اجتماعی، در دوره جوانی بیشتر به چشم می خورد. جوانان پیوسته از تیپ های تازه و الگوهای نو در رفتار، گفتار، پوشش ظاهری و حتی اندیشه و پندار لذت می برند.
 این ویژگی از نظر اسلام، برای جوانان، ناپسند نیست و تا زمانی که به مرز افراط نرسد و از حد طبیعی خود تجاوز نکند، امری طبیعی است که باید رعایت کرد. این ویژگی، زاییده همان روحیه نشاط جوانی و نیز تبلوری دیگر از روحیه خود دوستی جوان است .
 امام علی (علیه السلام) می فرماید: «جوانانِ خود را به رعایت آداب و رسوم خودتان مجبور نکنید؛ زیرا ایشان برای زمانی غیر از زمان شمابه وجود آمده اند».(9)
 
پی نوشت ها :
 
 
1.محمد علی خادمی کوشا، جوان در پرتو اهل بیت (علیه السلام)، صص42-72(با تلخیص)
 2. نهج البلاغه، نامه 31.
 3. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 223.
 4. غررالحکم و دررالکلم، ص 74.
 5. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج11، ص447.
 6. جوان از نظر عقل و احساسات، ج1، ص342.
 7.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20،ص337.
 8. بحارالانوار، ج40، ص324.
 9. نهج البلاغه، ص267.
 
 منبع: گلبرگ 115

دوران جوانى در معرض توفان آسیب ها

دوران جوانى در معرض توفان آسیب ها
نگاهى به تاثیر خانواده در جلوگیرى از بزهکارى جوانان و نوجوانان

همه روانشناسان و مشاوران اجتماعى خانواده را علت اصلى گرایش فرد به آسیب هاى اجتماعى مى دانند و از میان ۵ عامل موثر در شخصیت فرد روابط عاطفى والدین را موثرترین دلیل شکل گیرى شخصیت فرزند مى شمارند.
امروز مساله بزهکارى نوجوانان و جوانان به صورت یکى از حادترین مسایل اجتماعى جوامع مختلف درآمده است. پیدایش جوامع و ارتکاب جرم از آغاز با یکدیگر همراه بوده اند. زیرا از روزى که افراد دور هم جمع شده و تشکیل جامعه داده اند جرم نیز با آنان همراه شده و گسترش یافته است. رسوخ بزهکارى در میان نوجوانان و جوانان که سازندگان اجتماعى فردا هستند و ریشه دار شدن آن موجب بیم و نگرانى بیشترى شده است.
بررسى هاى مختلف نشان داده است که محیط خانواده رابطه مستقیمى با بروز رفتار بزهکارانه و انحرافى دارد، بزهکاران اغلب داراى والدینى مناسب و محیط خانوادگى متشنج و از هم گسیخته هستند، از این افراد اغلب در برابر والدین مقاومت مى کند، به طور کلى این افراد کسانى هستند که بالقوه نیروى بزهکارانه فراوانى در وجود خود دارند، اما اینکه این نیروها روزى به بالفعل شوند بستگى به نحوه رفتار والدین و سایر افراد خانواده و محیط اجتماعى که در آن قرار مى گیرند، دارند.
وضع خانوادگى و محیط عاطفى عوامل بسیار مهمى در بروز بزهکارى است، وقتى که در خانواده اى همبستگى بین افراد وجود نداشته باشد و فرد فاقد روابط عاطفى صحیح باشد، بروز رفتار بزهکارانه قابل پیش بینى است، از دیگر عوامل مهم در بروز رفتارهاى بزهکارانه فقر و شرایط سخت زندگى است.

خانواده عامل خشونت در بزرگسالى

بهرام یگانه مدیرعامل انجمن آسیب هاى رفتارى و ساخت رفتار سالم در گفت وگو با برنا، مى گوید: در جامعه چند نوع خانواده وجود دارد که فرزندان آنها در آستانه خطرات و آسیب هاى اجتماعى قرار دارند.
وى خانواده هاى خشن، بى تفاوت، گسسته و بیگانه با اطلاعات روز را جز خانواده هایى مى داند که فرزندان آن آمادگى براى ارتکاب به جرم را پیدا مى کنند.
یگانه خاطرنشان مى شود: بهترین نوع خانواده را خانواده هاى منطقى تشکیل مى دهند که والدین با اطلاعاتى به روز و آگاهى از تربیت فرزندان محیطى سالم براى رشد فکرى آنها به وجود مى آورند.
این مشاور خانواده توصیه مى کند: خانواده اى که خود را در گروه خانواده هاى آسیب رسان جامعه مى بینند باید به مراکز مشاوره مراجعه کنند، تا ببیند باید به مراکز مشاوره مراجعه کنند، تا بیش از این گرفتار آسیب هاى اجتماعى نباشد.
وى در خاتمه اظهار داشت: آموزش و پرورش به عنوان متولى دولتى و NGOها به عنوان متولیان غیردولتى و رسانه ملى باید براى آموزش صحیح به خانواده در جهت کمرنگ شدن جرایم اجتماعى در جامعه بکوشند.

جامعه عامل خشونت خانواده

البته برخى هم از اینکه همیشه انگشت اتهام به سوى خانواده هاست گله دارند و خانواده را معلول نابسامانى ها و عوامل مختلف مانند فقر و نبود آموزش کافى در جامعه مى دانند.
رییس انجمن مددکاران ایران، در این رابطه به برنا مى گوید: خانواده ها خود معلول آسیب هاى جامعه اند که دولت باید متولى حل آن باشد در غیر این صورت شاهد انواع آسیب هاى افزایش جرایم در جامعه هستیم.
مصطفى اقلیما، مى افزاید: نباید براى ارتکاب به جرایم خانواده را محکوم کرد. خانواده خود معلولى در جامعه است و علت به هم ریختگى خانواده مدیریت هاى حاکم بر جامعه است.
وى در ادامه تصریح مى کند: افرادى که معتقدند این پدر و مادرند که نمى توانند جوانانشان را کنترل کنند و آنها را با کوهى از مشکلات به جامعه تزریق کرده و جرایم جامعه را بالا مى برند سخت در اشتباه هستند.
اقلیما خاطرنشان مى کند: پدر و مادرى که خود به لحاظ فقر مالى نمى توانند زندگى شان را بچرخاند، پدر و مادرى که اجاره بهاى بالا مى دهند، از کار بیکار شده اند و با وجود تورم بالا هنوز حقوق پایین دریافت مى کنند طبیعى است که در خانه خشن، بى تفاوت و خسته باشند و دیگر وقتى براى تربیت فرزندان باقى نمى ماند.
وى یادآور شد: وقتى پدر و مادر براى سیر کردن شکم فرزندشان مجبورند از صبح تا شب کار کنند معلوم است که دیگر وقتى براى تربیت فرزند باقى نمى ماند و فرزند در فقر عاطفى و تنهایى رشد مى کند.
این مددکار اجتماعى مى گوید: خانواده ها خود معلول آسیب هاى جامعه اند که دولت باید متولى حل آن باشد در غیر این صورت شاهد انواع آسیب هاى افزایش جرایم در جامعه هستیم.

توجه به خانواده و جوان از نظر امام خمینى(ره)

بسیارى معتقدند امام رهبر جوانان بود. ایشان ۱۵ نوه دختر و پسر داشتند که همگى در رشته هاى مختلف دانشگاهى مثل پزشکى و مهندسى تحصیل کرده اند یادم مى آید زهرا اشراقى یکى از نوه هاى امام در گفت وگو با یکى از رسانه ها اعلام کرده بود امام بسیار علاقه مند بودند که برخى مسایل را از دریچه نگاه جوانان خانواده مخصوصا زنان ببینند.
وى همچنین افزوده بود این بحث بارها مطرح شده که امام در واقع رهبر جوانان بود و به اتکاى نسل جوان انقلاب کرد در اغلب موارد روى سخن ایشان با جمعیت جوان بود ایشان بسیار علاقه مند بودند که برخى از مسایل را از دریچه نگاه جوانان خانواده مخصوصا زنان ببینند ایشان در واقع با جوانان یک نوع مفاهمه داشتند و به جز در اصول دین درباره باقى مسایل انعطاف پذیر بودند، وى مى گوید: در خانواده امام آن نگاه سنتى که بعضى انتظارش را دارند وجود نداشت و هیچ تفاوتى بین زن و مرد نبود. هر کدام از ما هر آنچه را که مى دیدیم هر روز در دیدارهاى خانوادگى با امام مطرح مى کردیم.
خانم اشراقى در این گفت وگو بیان داشت: امام (ره) از نظرات جوانان خانواده استقبال مى کردند و اینچنین نبود که منتظر بمانند تا نامه اى مثلا از وزیر علوم دریافت کنند و بعد تصمیم بگیرند ایشان گاهى وقت ها از دریچه چشم جوانان اطرافشان که در دل جامعه رفت و آمد داشتند به مسایل روز نگاه مى کردند.

تقویت ارتباطات فردى در خانواده

حمید صرامى با بیان اینکه خانواده ها باید بتوانند ارتباطات فردى را در منزل تقویت کنند تصریح کرد: اگر پدر در حال روزنامه خواندن از فرزندش بپرسد: خوب امروز در مدرسه چه خبر بود یا مادر در حال پخت و پز و انجام کارهاى منزل بخواهد مسایل روزانه فرزند را بررسى کند هیچ حرکت مثبتى انجام نداده است والدین باید براى صحبت با فرزندشان وقت بگذارند.
وى با بیان اینکه خانواده ها باید در مورد انواع آسیب ها با فرزندانشان گفت وگو کنند گفت: خیلى از والدین مى گویند اگر در مورد مسایل مختلف مثل مواد مخدر قرص هاى روان گردان و مسایل جنسى با فرزندانمان سخن بگوییم ممکن است آنها کنجکاو شوند اتفاقا آنها چون شما اینها را نمى گویند کنکاو مى شوند و اطلاعات غلط را از کامپیوتر دوست و یا. . . مى گیرد.
وى تاکید کرد: خانواده ها در کنار ارتباطات فردى باید ارتباط جمعى را به فرزندان یاد بدهند فرزندان امروز صفات یک دوست خوب را نمى دادند بنابراین ممکن است با هر کسى ارتباط برقرار کنند.
مشاور دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر اظهار داشت: بر اساس آخرین آمار دوستان نامناسب ۶۰ درصد عامل گرایش به مواد اعتیاد آور در جوانان و نوجوانان بودند چنانچه ریشه هاى آن در سنین ۱۶ سالگى استارت خورده و در سن ۲۳ سالگى استفاده از مواد مخدر و سوء رفتارهاى پر خطر شروع شده است.
وى یادآور شد: پدر ها و مادر ها هر شب بنشینند و طرح موضوع کنند و به فرزندان شیوه هاى صحیح ارتباط جمعى با دوستان را آموزش دهند .
حمید صرامى مشاور خانواده و مدیر اتاق فکر ستاد مبارزه با مواد مخدر معتقد است خانواده علت ۸۳ درصدى گرایش جوانان به انحرافات است وى به والدین توصیه مى کند که در خانه بر رفتار فرزندانتان میکروسکوپ خانگى بگذارید وى تصریح مى کند اگر فرزندان در سه دسته خطرناک من خوبم و دیگران بدند، من بدم و دیگران خوبند، من بدم و دیگران هم بدند قرار داشتند باید بدانید زنگ خطر خانواده به صدا در آمده و فکرى باید به حال فرزندتان کنید.
صرامى مى افزاید تنها گروهى از فرزندان دچار گرداب آسیب هاى اجتماعى نخوامند شد که هم خود را خوب بدانند و هم دیگران را. . . این مشاور خانواده توصیه مى کند: مادران و پدران هر شب باید پیچ رادیو و تلویزیون را بسته و براى ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در مورد مسایل زندگى با فرزندانشان صحبت کنند والدین باید با فرزندانشان چشم در چشم سخن بگویند و به صحبت هایشان خوب گوش دهند و به آنها بیاموزند برایشان ارزش دارند فرزندى که ببیند پدر و مادربه او احترام عاطفى مى گذارند و براى او ارزش قائلند هیچ گونه کمبود شخصیتى نخواهند داشت و گرفتار گرداب آسیب هاى اجتماعى نخواهد شد.
مشاور دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر در این همایش با اشاره به نقش خانواده در انحراف و کنترل جوانان به سوى آسیب هاى اجتماعى گفت: در جامعه امروز ما آسیب هاى اجتماعى پشت در منازل کمین کرده و هیچ خانواده اى از این مساله مصون نیست.
وى افزود: خانواده خود به فرزندان مى آموزد که در جامعه چگونه باید رفتار کند بنابراین الگوى نامناسب رفتارى والدین مى تواند فرزندان را به گرداب رفتارهاى پر خطر درآورد. وى خاطر نشان کرد: پدر و مادران بدانید بچه هایى که تا دیر وقت پاى کامپیوتر مى نشینند و سفرهاى مجازى مى روند لب پرتگاه آسیب هاى اجتماعى هستند. وضع قوانین شفاف در خانه این مشاور خانواده تصریح کرد: والدین منطقى و موفق باید قوانین شفاف و واضح در خانواده وضع کنند نه با استبداد فرزندان را کنترل نمایند بچه ها باید بدانند ساعت چند در منزل باشند در غیر اینصورت در فضاى کوچه و خیابان دهها آموزش غلط مى گیرند و از آن طریق خود را ارضاء مى کنند.
مسوول اتاق فکر ستاد مبارزه با مواد مخدر یادآور شد: قوانین شفاف فرزندان را در چگونه زیستن یارى مى رساند. وى افزود: وقتى به بچه ها در خانه یاد بدهیم نه خود سیگار مى کشم و تو هم نباید به این رفتار پر خطر گرایش داشته باشى و آن موقع که در کنار یک دوست قرار بگیرد چون موتورهاى ذهنى روشن دارد بطرف یک مواد مخدر یا روانگردان نمى رود.
صرامى تصریح کرد: ویژگى دیگر خانواده منطقى اینست که از مهارت هاى لازم برخوردار باشد یعنى اینکه آگاهى هایش به روز باشد تا بتواند یک سقف زندگى در خانواده خود حاکم کند.
وى ادامه داد: در این مهارت ها والدینى که چند مهارت را بلد باشند و اول خودشان و بعد به فرزندانشان آموزش دهند فرزندانشان بطرف آسیب اجتماعى نخواهند رفت. وى در خطاب به پدر و مادران مى گوید: وقتى شما پدر و مادرها به آنچه در دل فرزندتان مى گذرد گوش نمى دهید او هم جذب راهنمایى ها و عواطف ناصحیح محیط بیرون مى شود آثار مخرب اختلافات والدین اختلافات والدین نیز آثار بسیار سویى در فرد بر جاى مى گذارد در واقع ریشه رفتارهاى بزهکارانه نوجوانان و جوانان را مى توان در همین تنش هاى خانوادگى دانست محرومیت از والدین نیز مى تواند شرایطى را به وجود آورد که زمینه مساعدى براى بروز بزهکارى باشد از طرفى وجود والدین معتاد یا داشتن خواهر یا برادرى که رفتارهایى بزهکارانه دارد خطر افزایش بزهکارى را در اعضاى جوان خانواده افزایش مى دهد.
این گونه خانواده ها مهارت هاى تربیتى لازم جهت فرزندپرورى را ندارند و خود زمینه اى براى بروز رفتارهاى منحرف ایجاد مى کنند.
محمد فاضل جامعه شناس در این رابطه به برنا مى گوید: بعد از خانواده مهم ترین محیط تربیتى مدرسه است که در واقع یکى از مراکز مهم اجتماعى کردن فرد بعد از خانواده به شمار مى آید اما مدارس آموزش هاى ضرورى از جمله آموزش مهارت هاى زندگى را به افراد نمى دهند بنابراین جوانان توانایى هاى لازم را براى روبه رو شدن با مسایل زندگى ندارند. وى مى افزاید: آموزش درس هاى بى محتوا که نتیجه اى جز اتلاف وقت ندارند. جوان با این آموزش ها غیرمفید و با تحمل استرس هاى بسیار زیاد بعد از پیروزى بر غول کنکور وارد دانشگاه مى شود.
در محیط دانشگاه نیز همین آموزش هاى غیرضرورى تکرار مى شود و در نتیجه منجر به دلزدگى و سرخوردگى جوان پس از فارغ التحصیلى مى شود و به دلیل عدم دستیابى به شغل و حرفه مناسب و دلخواه سبب فرار آنها از درس و کلاس بیکارى عقب ماندگى و کشیده شدن به کارهاى کاذب و یا انحرافات مختلف مى شود. این جامعه شناس مى گوید: همان گونه که مى دانیم جوانى دوره بحران و زمان شورش است تمایلات جنسى در این دوره افزایش مى یابد و اگر تحریک یا منع شود احتمالا به تمایلات شدیدتر منتهى مى شود و گاه به انحراف جنسى مى انجامد. از طرفى بحث تفریح و سرگرمى جوانان نیز مطرح است رسانه ها از جمله سینما، ویدئو و ماهواره تغییراتى را در ارزش ها ایجاد کرده اند این تغییرات موجب عدم پذیرش رفتارهاى جوانان توسط والدین مى شود. وى معتقد است جوانى که نتواند هیجانات خویش را از راه سالم تخلیه کند به راه هاى ناسالم تخلیه هیجانى روى مى آورد یکى از این راه ها خلافکارى هاى مربوط به رانندگى است جوان به دنبال جنب و جوش و فعالیت است و به دلیل نبودن محیط مناسب عرصه خیابان ها و بزرگراه ها را مکانى براى رسیدن به این نیاز طبیعى خویش مى یابد سرعت و سبقت مزاحمت براى عابران پیاده در کوچه و خیابان یا صف ایستادگان کنار خیابان سوار کردن مسافر به قصد آزار و بسیارى از این موارد که بارها و بارها شاهد آن بوده ایم.

ویژگی های جوان و راهکارهای ارتباط با او

ویژگی های جوان و راهکارهای ارتباط با او
جوانی به دوره ای زندگی گفته می شود که حد فاصل بین نوجوانی و میانسالی است . اگر چه محدوده سنی نوجوانی با محدوده ی سنی دوران جوانی متفاوت است ؛ ولی خصائص، علائم و ویژگی های آن دوره کم و بیش مشابه، نزدیک و همانند است .
درباره ی تعیین محدوده ی سن جوانی همواره اختلاف نظر وجود داشته است ؛ اما به نظر می رسد که بتوان دو دیدگاه را ولو به صورت فرضی و پیشنهادی - درباره ی جوانی و محدوده ی آن ارایه کرد.
دیدگاهی که محدوده ی سنی خاص را محدوده ی جوانی می داند و مثلاً بین سال های 18 تا 30 یا ... را محدوده ی جوانی می خواند.
دیدگاهی که به جای تعیین سن و سال بیشتر به ویژگی ها می پردازد و واجدان آن ویژگی ها را جوان تلقی می کند.
به عنوان مثال در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله ) آمده است که «خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است ، مگر آن که «جوان» بوده است .(1)»
و حال آن که می دانیم گوینده ی این سخن ، خود در 40 سالگی به پیامبری رسیده است و کسی 40 سالگی را به سن جوانی قلمداد نمی کند ؛ مگر آن که :
بگوییم پیامبر اسلام و سایر پیامبران درسنی که به پیامبری رسیده اند پرشور، با حرارت، جستجوگر، شاداب و واجد ویژگی های جوانی بوده اند.
یا آن که بگوییم به علت عمر طویل المده ی انسان های آن روزگار ، نه 40 سالگی که بیش از آن نیز سن جوان تلقی می شده است. (2)
باری آنچه اینجا مقصود ماست و از کلمه جوان آن را منظور کرده ایم «جوان دانشجو» است که هم محدوده ی سنی آن ها حدوداً مشخص ومعلوم است و هم ویژگی های آنان به چشم آمدنی و مورد توجه است.
در این نوشته ی کوتاه به برخی از ویژگی های دوران جوانی اشاره می شود و خلقیات جوان گذار مورد بررسی قرار می گیرد . و سپس برخی راهکارها برای ارتباط با او بیان می گردد.

خلقیات جوان

خلقیات یا به تعبیر دیگر اخلاقیات و ویژگی های رفتاری افراد در سنین مختلف، متفاوت خواهد بود . چنانکه انتظارات اطرافیان نیز از افراد مختلف السن ، مختلف می باشد . کسی از کودک انتظار ندارد رفتار بزرگان را از خود بروز دهد و به مشی آنان سلوک نماید . اگر چنین اتفاقی افتاد ، همگان شگفت زده خواهند شد. چنانکه بروز رفتارهای کودکانه از بزرگسالان حیرت و تعجب همگان را بر خواهد انگیخت.
جوان نیز به دلیل موقعیت خویش واجد پاره ای از ویژگی هاست که به هیچ عنوان آن ویژگی ها به طور ذاتی مطرود و مقبول نیست ، بلکه طبیعت دوران جوانی چنین ویژگی هایی را اقتضا می کند.
آن چه مهم است ، تهذیب ، آراستگی و اصلاح و پالایش آن ویژگی هاست و به تعبیر برخی ، مهم جهت دادن به آن ویژگی هاست . اگر ویژگی های جوان صیقل داده شود، یا جهت دار گردد ، چه بسا نیکو ، دلپذیر و خوشایند خواهد شد.
ما در اینجا به پاره ای از این ویژگی ها اشاره می نماییم :

1. جوان استقلال طلب است .

چنانکه گفته شد جوانی حد فاصل میان نوجوانی و میانسالی است . یکی از اساسی ترین ویژگی های کودک یا حتی نوجوان وابسته بودن اوست. مثلاً کودک به پدر و مادر ، اطرافیان و حتی آموزگاران خویش وابسته است. این وابستگی تنها وابستگی عاطفی نیست ؛ بلکه در بروز رفتاها نیز نوعی مقلد و وابسته به شمار می آید . یا در تصمیم گیری مستقل عمل نمی کند و به گونه ای احساس وابستگی می نماید.
اما جوان وابسته خو نیست و از تعلق و وابسته بودن گریزان است . او می خواهد خود بیندیشد ، خود تصمیم بگیرد و خود رفتار نماید . با آنکه ممکن است رفتارها و تصمیم های او نادرست باشد ؛ اما به دلیل حس استقلال طلبی و خودبسندگی، همه ی عوارض این گریز از تعلق را می پذیرد و بر پای خویش می ایستد.
اگر والدین یا حتی معلمان به دلیل این استقلال طلبی او را همواره به خود واگذار کنند، جوان دچار مشکل می شود. شاید حتی این خوی مثبت او به خلق ناهنجار مبدل گردد. از سویی عدم اعتماد به جوان و با زبان کودکانه با او سخن گفتن و در ریز و درشت امور او دخالت نمودن نه تنها اثر مثبتی بر جای نخواهد گذاشت ، بلکه او را عصیان گر و پندگریز خواهد ساخت.

2. جوان در فشار و پرخاشگر است.

یکی از اساسی ترین خصائص بیولوژیکی جوان در فشار بودن و در نتیجه پرخاشگری اوست. کارکرد سیستم زیستی جوان والتهابات و غرایز مختلف وی به نوعی او را در فشار نشان می دهد و نتیجه ی طبیعی این در فشاربودن ، بروز رفتارهای پرخاشگرایانه می باشد. اگر خوی پرخاشگری او مورد توجه قرار نگیرد و صرفا به پیش زمینه های تعلیمی و تربیتی ارجاع داده شود از این رو زمینه ی نادیده گرفتن و حتی سرکوب آن فراهم آید، نه تنها جوان رام و مطیع نمی شود، بلکه ممکن است به صورت موقتی نیروهای سرکوب شده پنهان بماند و در موقعیتی دیگر و به صورت ضایعه و فاجعه بروز و ظهور نماید . در هر صورت این ویژگی جوان ، رفتار سنجیده منطقی و ظریف وروان شناسانه را طلب می کند تا خصلت یاد شده به بحران منجر نشود.

3.جوان برتری جوست.

شاید این ویژگی به نوعی با روحیه ی استقلال طلبی جوان در ارتباط باشد. مسلماً وقتی حس استقلال طلبی در جوان وجود داشته باشد، حس استعلا وبرتری طلبی از آن سرچشمه خواهد گرفت و جوان را همواره در رقابت و برتری جویی قرار خواهد داد.

4. جوان احساس خلأ می کند.

به طور طبیعی جوان مثل کودک مورد توجه نیست و از این رو اطراف خویش را خالی می یابد. چنانکه گفته شد جوان استقلال طلب است و استقلال طلبی ممکن است گاه گاه به احساس خلأ منجر شود.چون خود تصمیم می گیرد، یا می خواهد تصمیم بگیرد و خود رفتار نماید و مقلد و وابسته نباشد احساس خلأ به او دست می دهد. این احساس خلأ باعث می شود که ؛
الف) خواهان جلب توجه باشد.
ب) به همدلی و همراهی میل پیدا نماید.
ج) رفتارهای توجه برانگیز را از خویش بروز دهد. پوشش های متفاوت، الگوبرداری از مدل های غیر بومی و عجیب ، فعالیت ها و حرکات احساسی، نمونه هایی است که نشان می دهد رفتار جوان توجه برانگیز است.

5. جوان با بحران مواجه است.

برخی از بحران هایی که جوان با آن در چالش است، عبارتند از :

بحران شخصیت یا هویت

بحران هویت یا کیستی شناختی عمده ترین بحران جوان محسوب می شود. شخصیت جوان شخصیت ثابت یا پایدار نیست و از این رو همواره در معرض تزلزل است . انسان درکودکی، تنها مایه های شخصیتی را داراست ولی تشخص یافته نیست. در کهن روزی شخصیت او شکل پذیرفته و پابرجاست و عملکرد و رفتار او نشانگر شخصیت یا ناشی از شخصیت اوست. اما در فاصله ی این دوره ، شخصیت انسان در حال شکل گیری است. یعنی جوانی مرحله ی شکل پذیری شخصیت آدمی است. حدیث مشهور می گوید «قلب جوان چون سرزمین مساعدی است که پذیرنده ی هر بذری است»
همین حالت پذیرش ، نشان از عدم شکل گیری شخصیت می باشد و مهم آن که در همین دوره ، شکل گیری شخصیت صورت می پذیرد. پس دوره ی جوانی دوره ی انتقال از عدم تشخص به سوی شخصیت یافتن است و دوره ی انتقال ، دوره ی بحران هاست . عوامل مختلفی همانند :
-عوامل موروثی
-عوامل محیطی
-عوامل تربیتی و تلقی های فرهنگی
-ارزش های جمعی و هنجارهای جاری
-شرایط خانوادگی
-و الگوهای پیرامون و روحیه ی سرمشق پذیری
شخصیت جوان را شکل می دهند. بازشناسی هر یک از عوامل یاد شده و شناخت میزان تأثیر و کارآیی و ظرفیت هرکدام در تکوین شخصیت و مواجهه منطقی با جنبه های منفی هر یک از عوامل پیش گفته می تواند به شکل پذیری بهتر شخصیت جوان منجر گردد.

بحران روابط اجتماعی

این بحران به تردیدها و تشکیک های جوان در تعاملات اجتماعی اشاره دارد. تلاش برای یافتن گروه همگون، آرمان گرایی جوان در دوست یابی و حتی عزلت وگوشه گیری از جمع و اموری از این دست بحران روابط اجتماعی جوان را گزارش می دهد.

بحران خانواده

احساس طرد از سوی خانواده ، تعارض بین خواست جوان و خواست خانواده ، گریز از خانه وخیابان گردی ، آروزی زندگی در خانواده ی متفاوت، پرخاش های مداوم جنسیت مختلف یک خانواده با همدیگر ونشانه هایی از این نوع، رگه هایی از بحران خانواده را نمایان می سازد.

بحران جنسی

جوان به دلیل نیازهای ویژه یی دوران جوانی و غریزه ی خدادادی که در او وجود دارد، در این زمینه نیز دچار بحران می گردد. حل قطعی و نهایی این بحران، تنها با در آویختن به برخی موعظه ها ، مناسک و سوق دادن جوان از کشش زمینی به جاذبه های آسمانی امکان پذیر نیست، درک موقعیت جوان و سپس نوعی فرهنگ سازی برای گذر از این بحران و تجیه واقع گرایانه و نه مصلحت جویانه و نیز در صورت امکان تمهید مقدماتی برای بهکام بودن مشروع او می تواند به عنوان راهکاری برای حل بحران یاد شده قلمداد گردد.

بحران کار

این بحران در کشورهایی که جوانان اکثریت جمعیت آن را تشکیل می دهند، مشهودتر است. خاصه در کشورهایی که از یک سو جوان به مدارج عالی تحصیلی می رسد و از سوی دیگر به دلیل عدم هماهنگی دانش و صنعت و ناهمگونی نهاد آموزش و نهاد کار، کاری مناسب شأن و تحصیلات خویش نمی یابد.

راهکارهای ارتباط با جوان

به دلیل ویژگی های جوان و بحران هایی که او با آن مواجه است، ارتباط با جوان امری چندان ساده و آسان نیست . منظور از ارتباط سخن گفتن با او یا شنیدن سخن او نیست ؛ زیرا سخن گفتن همیشه نشانه ی ایجاد ارتباط نیست و چه بسا ارتباط یکسویه پدید آورد. به همین دلیل مراد ما از ارتباط، ارتباط بین الطرفینی ، مداوم ، تأثیر گذار و نتیجه بخش است که بدون شناخت دنیای جوان امکان ناپذیر است. از همین رو در بخش نخست این نوشته به خلقیات و بحران های جوان پرداخته شد تا با آشنایی کامل از روحیات، علائق و انگیزه ها و نیازهای جوان به ارتباط با او همت گماشته شود.
در این بخش به برخی از راهکارهای ارتباط با جوان می پردازیم .

1. درک موقعیت جوان

مهمترین راهکار برای ارتباط با جوان، شناخت و درک و دریافت درست موقعیت اوست. ما همواره به کسی که مشکل ما را جدی نمی انگارد یا رفتار ما را توجیه ناپذیر می شمارد، می گوییم «اگر به جای من بودی چه می کردی ؟»
این به جای من بودن یعنی درک موقعیت من که درک موقعیت، خود باعث می شود، رفتارهای فرد را بهتر تحلیل و تبیین نماییم . جوان نیز در موقعیت خاصی زندگی می کند. اگر بخواهیم با جوان صمیمی و مرتبط باشیم و رفتارهای وی را غیر عقلانی قلمداد نکنیم و مدام بر او خرده نگیریم ، باید از دریچه ی دنیای او به قضایا بنگریم .

2. شناخت نیازهای جوان و برآوردن آن

جوان نیازهای متفاوتی دارد. هر یک از نیازهای او به یکی از حوزه های شخصیتی او مربوط می شود. اگر جوان به محبت احساس نیاز می کند، این نشانگر آن است که در حوزه شخصیتی دچار احساس خلأ می باشد. نیازهای عاطفی یکی از اساسی ترین نیازهای اوست. هر یک از ما اگر نتوانیم سایر نیازهای جوان را برآورده سازیم، دست کم می توانیم از نظر عاطفه او را از احساس خلأ رهایی بخشیم .در هر صورت شناخت نیاز جوان و در صورت امکان برآوردن آن نیازها می تواند به ایجاد ارتباط با او مؤثر باشد.

3. سخن گفتن با جوان

خیلی ها با شنیدن واژه ی ارتباط به یاد حرف زدن می افتند؛ یعنی ارتباط و سخن گفتن را با یکدیگر مترادف می یابند و یا آن دو را با هم تداعی می کنند. در حالی که حرف زدن تنها بخشی از ارتباط است و شاید کم اهمیت ترین بخش ارتباط به حساب آید.
حال که سخن گفتن و شنیدن در ایجاد ارتباط تأثیر گذارند، باید در نحوه ی حرف زدن ، نحوه ی شنیدن، انتخاب کلمات، موقعیت گفتاری و شنیداری ، علائق مخاطب و هر چیزی که شنیدن را خوشایند و گفتن را دلپذیر می سازد، دقت کرد.
بسیاری از والدین و معلمان در نحوه ی سخن گفتن دچار مشکل هستند و از این رو مخاطبانشان یعنی فرزندان و فراگیران یا علاقه ای به شنیدن ندارند و یا به گونه ای می شنوند که با خواست و رضایت آنان همگون نیست . گونه هایی از سخن گفتن که شنیدن را دشوار و نامبارک می سازد از این قرار است:

1 - 3) سخن گفتن آمرانه و خشن

برخی دوست دارند همواره از موضع برتر سخن بگویند. آنان به دلیل کمبودهای روحی و روانی و یا به دلیل تلقی و دریافت نادرست از مقولاتی چون اقتدار، قاطعیت، مدیریت و .... همیشه در نقش فرمانده ظاهر می شوند و طبیعت جوان، پذیرنده ی چنین موضعی نیست. طبیعت جوان ، نیازمند همدلی ، هم صدایی ، احساس پذیری ، عاطفه جویی و البته خردگرایی و چون و چرا کردن است. از این رو هرگز سخن از موضع برتر را با طبیعت خویش هماهنگ نمی یابد و لذا بر استادان لازم است که از این نحوه سخن گفتن پرهیز کنند و به جای ایجاد جاذبه به دافعه نپردازند.

2 - 3). سخن گفتن اخلاق گرایانه

منظور از سخن گفتن اخلاق گرایه، سخن گفتن اخلاقی نیست. استادان ناگزیرند که دانشجویان را با مباحث و ارشادات اخلاقی آشنا سازند. به عبارت دیگر سخن گفتن اخلاق گرایانه را به سخن گفتنی می گوییم که گوینده فقط ژست اخلاقی گرفته باشد. در حقیقت برخی نه از موضع آمرانه که از موضع پدرانه سخن می گویند و چنین وانمود می کنند که دانای روزگارند و در این نحو گفتگو، مخاطبان خود را فرزندانی نورس و نوباوگانی بی تجربه قلمداد می کنند که باید از سر لطف یا ترحم آنان را به سخن راست و راه نیکو رهنمون شد. این نوع از سخن گفتن نیز با طبیعت جوان - که افزون بر نوعی سرکشی خود را راست رو نیک منش می داند - چندان سازگار نیست.

3-3) سخن گفتن از موضع همه چیز دان وعلامه

برخی دیگر دوست دارند چنین وانمود کنند که از همه چیز آگاهند. استادانی هستند که از علم ، ادب، فقه ، سیاست و ... گرفته تا فرهنگ ، شعر، موسیقی ، مسائل اقتصادی و نظامی آن هم در بعد داخلی و بین المللی و در یک کلمه از عرش تا فرش سخن می گویند. تو گویی که بر همه ی مسائل احاطه دارند و عجیب تر آن که هیچ گاه توان اقرار به نادانی یا نا آشنایی و کم آگاهی خویش را در این حوزه ها ندارند. از آنان هرگاه و از هر دری که بپرسی سخن آماده ی برای گفتن دارند و بی تردید این گزافه گویی و زیاده خواهی و علامه نمایی باعث می شود که چه اشتباهات جبران ناپذیری از آنان سربزند.
اگر کسی از موضع همه چیز دان سخن بگوید، نه تنها موفق به ایجاد ارتباط نمی شود؛ بلکه رشته هایی از ارتباط را که باقی مانده بود، می گسلد و دیگران اگر به سخن او گوش دهند نه به دلیل علاقه که شاید از سر اجبار باشد.

4 - 3) سخن گفتن انتقاد گرایانه

کسانی که فقط ایراد می گیرند و تماماً نقطه ضعف ها را می بینند و توجهی به نقاط مثبت فرد ندارند، همیشه در مقام انتقاد بر می آیند. همین است که زبان آنان همیشه تلخ و تخریب گر است. البته انتقاد اگر در موضع خویش و عادلانه باشد، کاری بجا و شایسته است؛ اما انتقاد یکریز و همواره که نشانگر بدبینی است، نه تنها سازنده و اصلاح گر نیست که بنیادهای ارتباط را ویران و وارون می سازد.
5-3) البته گونه هایی دیگری همچون گونه داوری و قاضی گری، گونه ترحم و دلجویی و ... وجود دارد که مانع ارتباط است و نه عامل ارتباط

4. شنیدن سخن جوان

گفتیم که افزون بر سخن گفتن با جوان ، به گوش سپردن سخن او نیز نیازمندیم.
جوانان - خصوصاً وقتی که ناراحت و دلگیرند - می خواهند گوش شنوایی باشد که مورد پذیرش قرار گیرند. پذیرش نیز بدین معنا نیست که با احساسات، دیدگاه ها، علائق و خواست های جوان موافق باشید. بلکه کافی است جوان و موقعیت وی را درک کنید . همین درک موقعیت است که ایجاد رابطه و صمیمت می نماید.
گاه برخی برخوردها حتی اگر اثری داشته باشد، موقتی و زودگذر است و آثار تربیتی ماندگار ندارد. اما اگر موقعیت جوان به خوبی درک شود، اجازه ی حرف زدن و فرصت اندیشیدن در اختیار او نهاده شود و بگذاریم که راحت و آسوده در دل نماید، به دنیای او نزدیک شده ، احساسات اش را بهتر درک می نماییم و در این شنیدن ها و درددل کردن هاست که به راه حل های بهتر خواهیم رسید.
برای بهتر گوش دادن لازم است:
الف) اندکی تأمل کنیم. بی محابا و با شتاب قضاوت ننماییم . شاید سخن نگفته ای در دل اوست که اگر بشنویم حق را از آن او بدانیم . بنابراین به جای آن که با عتاب و خطاب و تلخی و تندی برخورد کنیم ، بهتر است با تأمل و دقت سخن جوان را بشنویم تا به راه حل مؤثرتری دست یابیم.
ب) کلمات در متن خود دارای بار معنایی هستند. خشم، ترس، احساس، عاطفه و ... معانی ای هستند که در ذات کلمات نهفته اند. باید به این معنانی توجهی جدی داشت. نحوه ی توجه کردن به متکلم در ایجاد ارتباط مؤثر است. اگر سخن او را قطع کنیم ، یا به او مدام خیره شویم، یا بدون توجه به سخنان وی مشغول کار دیگری گردیم و یا با مزه پرانی او را از ادامه ی سخن گفتن پشیمان سازیم، در آن صورت شنونده ی خوبی نخواهیم بود.
ج) نکته ی مهم تر آن که شنیدن سخن جوان همواره بدین معنا نیست که او با ما سخن بگوید. ماباید به پیام های غیر کلامی او نیز توجه کنیم. گاه رنگ چهره، لحن صدا، حالات بدن، واکنش سریع و ... پیام هایی را مخابره می کنند که رساتر از سخن مستقیم است. شنونده ی خوب باید به این پیام ها نیز توجه داشته باشد. نتیجه آن که شنونده خوب باید:
الف) گوش دادن مؤثر را تمرین کند.
ب) جوان را برای بازگو کردن احساساتش زیر فشار قرار ندهد.
ح) پاسخ هایی که می دهد دقیق باشد.
د) بیش از اندازه سؤال نکند؛ زیرا اگر به قدری کافی اطلاعات به دست آورده باشد. طرح سؤالات بیش تر، معنا و مفهوم خود را از دست خواهد داد.
ر)برای گوش دادن وقت صرف نماید. یعنی با شنیدن چند جمله خسته و دلزده نشود.
ز) اگر فرصتی برای گوش دادن ندارد، آن را طوری متذکر شود که برای جوان قابل قبول باشد.

5. ابراز احساس با جوان

همیشه رابطه ی منطقی و فکورانه داشتن با جوان، پاسخ گو نیست. گاه باید خارج از روابط خشک عقلی و منطقی به ابراز احساس پرداخت. از احساس جوان آگاه و از این طریق با او مرتبط شد.
البته این ابراز احساس باید به صورت متعادل باشد؛ نه افراطی و نه تفریطی. با ابراز احساس، جوان ما را همانند خود احساس می کند و این به ایجاد رابطه ی برابر می انجامد که این نوع رابطه:
الف) انعطاف ساز است و ذهن باز را تولید می کند.
ب) شخصیت ساز است.
ج) برای درک موقعیت دیگران ایجاد میل و اشتیاق می نماید.
د) قدرشناسی و احترام دوجانبه را افزون می سازد.

نکات پایانی

1. با جوان همواره محترمانه و مؤدبانه برخورد کنید.
2. بیش از آن که به رفتارهای منفی او توجه کنید ، به رفتارهای مثبت وی توجه نشان دهید.
3. با جوانی که برای جلب توجه ، رفتار منفی از خویش بروز می دهد، بهترین روش عدم توجه به آن رفتار است.
4. اگر چه جوان دارای عیوبی است. چشم پوشی از آن و نیز پذیرفتن عیوب ما، در ترمیم عیوب جوان تأثیر گذار است.
5. اگر جوان دارای رفتارهای ناهنجار است، باید آهسته آهسته به تغییر او همت گماشت؛ زیرا ناهنجاری ها یک شبه از بین نمی رود.
6. ناهنجاری یک شبه از بین نمی رود؛ لکن هیچ گاه نباید از تلاش و امید، ناامید شد.
7. برای ارتباط با جوان، خوب ، سخن گفتن، خوب گوش سپردن و ابراز احساس خوب، حتمی و گریز ناپذیر است.
8. در مواجهه با جوان باید واقع بینانه عمل کرد و نه آرمانگرایانه .
9. تغییر روش های رفتاری استادان و والدین ممکن است به تغییر رفتارهای جوان و نهایتاً به ارتباط با او منجر شود.
10. همیشه خود را در موقعیت جوان قرار دهید و از آن دریچه به دنیای او بنگرید.

پی نوشت :


1. مجمع الزوائد، ج 1 ص 125.
2. البته شاید در عصر پیامبر اسلام عمر طولانی چندان چشمگیر نبوده لکن حدیث پیامبر اسلام همه ی ادوار زندگی بشری را که پیامبران در آن مبعوث شده اند، در بر می گیرد که دست کم در ادوار آغازین حیات انسان، معمرین یا صاحبان عمر طولانی فراوان بوده اند.
در نوشتن این مقاله از دو کتاب : پدر ، مادر، نوجوان ترجمه ی مهدی قراچه داغی و جوان و بحران هویت تألیف دکتر محمد رضا شرفی استفاده شده است.

منبع: جوان و ارتباط با او