روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی
روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

«تحلیل روان شناختی باورهای غیر منطقی در زندگی مشترک»

«تحلیل روان شناختی باورهای غیر منطقی در زندگی مشترک»


 در ادبیات ما سخن از تاثیر باورها و افکار آدمی بر زندگی فردی و اجتماعی بسیار به چشم می خورد.اینکه مکانیسم این تاثیر گذاری به چه شکل می باشد و کدام یک از جنبه های زندگی بیش از هر جنبه ی دیگر می تواند تحت تاثیر باورهای ما باشد و از سوی دیگر این باورها چگونه شکل گرفته و رشد می کنند، از پیچیده ترین مباحث مطرح در علم روان شناسی و فلسفه از قدیم تا به امروز بوده و هست.
اپیکتتوس فیلسوف قرن اول میلادی می گوید:«وقتی حادثه ناگواری رخ می دهد، مردم از آن اتفاق ناراحت و آزرده خاطر نمی شوند بلکه این دیدگاه آنها نسبت به مسائل است که آنها را می آزارد.»این گفته به آن معناست که حوادثی که رخ می دهند به خودی خود ما را ناراحت نمی کنند بلکه میزان ناراحتی و رنجش مابه این بستگی دارد که ما چطور به این مسئله نگاه کرده و آن را مورد تحلیل قرار می دهیم.این را نیز می توان گفت که احساسات ما به نحوه پردازش افکار ما بستگی دارند نه به حوادثی که اطرافمان رخ می دهند، به همین دلیل است که بعضی افراد می توانند به خوبی مشکلات را تحمل کنند و از پس حل آنها بر آیند.آنها طرز تفکر و باورهای خاصی دارند که به آنها کمک می کند با شجاعت با ناملایمات روبرو شوند و د عوض این که عصبانی، شرمگین و افسرده شده و از آن حوادث بترسند، به استقبال چالش های زندگی می روند.

تعریف باور و باورهای غیر منطقی

الیس به عنوان یک روان شناس و صاحب نظریه درمان عقلانی-هیجانی ، معتقد است فرد ضمن قبول نکردن واقعیت و جذب شدن در فرایند افکار غیر منطقی در برتری جویی مفرط خود مبتلا به عوارض نسبتاً شدید می شود که اغلب آن را اختلال عاطفی می نامیم.به عقیده وی توسل به این عقاید، به اضطراب و ناراحتی روانی منجر می شود.وقتی که فرد به چنین عقایدی توسل می جوید در نگرش و برداشت های خود شدیداً بر اجبار الزام و وظیفه تاکید دارد و اگر خود را از این قیدها براند به احتمال قوی در جهت سلامت و رشد شخصیت حرکت خواهد کرد.
الیس اضطراب و اختلالات عاطفی را نتیجه طرز تفکر غر منطقی و غیر عقلانی می داند و به نظر او افکار عواطف، واکنشهای متفاوت و جداگانه ای نیستند.از این رو تا زمانی که تفکر غیر منطقی جریان دارد اختلالات عاطفی نیز به قوت خود باقی خواهد بود.انسان اختلالات و رفتار غیر منطقی اش را از طریق بازگو کردن آنها برای خود تداوم می بخشد به نظر الیس فردی که خود را اسیر و گرفتار افکار غیرمنطقی می کند، احتمالاً خود را در حالت احساس خشم، مقاومت، خصومت، دفاع، گناه، اضطراب، سستی و رخوت مفرط، عدم کنترل و ناچاری قرار می دهد.انسان به وسیله اشیاء خارجی مضطرب نمی شود بلکه دیدگاه و تصوری که او از اشیاء دارد موجب نگرانی و اضطرابش می شوند.تمام مشکلات عاطفی افراد از تفکرات جادویی و موهومی آنها سرچشمه می گیرد که از نظر تجربی معتبر نیستند.

خصوصیات باورهای غیر منطقی:

1-این باورها با واقعیت هماهنگی دارند.
2-بوسیله شواهد عینی تایید می شوند.
3-باورهای منطقی به دو صورت شرطی یا نسبی هستند.بنابراین یک حکم قطعی یا مطلق نمی باشند.
4-افکار منطقی با عبارتی همچون (بهتر است که، مناسب است که، خوب است که، صحیح است که )بکار می روند.
همچنین درمانگران عقلانی، عاطفی خصوصیات ذیل را برای باورهای غیر منطقی در نظر می گیرند:1-افکار و باورهای غیر منطقی با واقعیات موجود هماهنگ و هم جهت نیستند.
2-باورهای غیر منطقی توسط شواهد عینی تایید نمیشوند و فرد در صدد توسط آزمایش آنها نیست.
3-باورهای غیر منطقی به شکل اطلاعات و یا به شکل تصمیم و تصمیم گیری نادرست است.
4-باورهای غیر منطقی با اجبار و الزام و وظیفه است، خشک و انعطاف ناپذیر هستند.
5-باورهای غیر منطقی باعث حالت های آشفته و ناراحت،کننده در فرد می شود و در نهایت م »»نجربه اضطراب، افسردگی و احساس گناه می شود.
باورهای غیر منطقی می تواند به چهار صورت باشد:
الف:چقدر وحشتناک است که ...چقدر خطرناک است که ...
ب:غیر قابل تحمل است که ...غیر قابل تصور است که ...نمی توانم بفهمم که...
پ:زشت است که ...ننگ آور است که ...مایه آبروریزی است که ...
ت:دنیا باید مطابق میل من باشد.
سالها تجربه ی کار بالینی و مشاوره با خانواده ها به خصوص زوج ها و مشکلات مرتبط با روابط آنان نشان می دهد که گاهی اوقات زوجها، باورهایی دارند که باعث مشکلات اساسی در رابطه آنها ایجاد می کند، در تیجه بهتر است اصلاح شوند.از جمله ی این باورها عبارتند از:
1-حکم کردن:
گاهی مواقع زوجها به جای درخواست کردن و پیشنهاد دادن، از الزام و باید ها استفاده می کنند.
عبارت های «باید دار»این ویژگی را دارا هستند که در صورت بر آورده نشدن، احساس خشم و انزجار شدید برای ارائه این "بایدها"ایجاد می کند.مثلا "تو باید همیشه از من حمایت کنی"یا "باید همیشه نسبت به خواسته های من حساس باشی"در اصلاح چنین تفکری، در ابتدا سعی می شود به جای استفاده از باید ها که منجر به احساسات شدید خشم میشود از عبارتهایی استفاده شود که تمایلات ما را می رساند و یا خواسته پیشنهاد ما را به مشکل معقول که قابل پذیرش ترهم هستند ارایه می دهد.مثلا "دوست دارم در مواقعی که دچار مشکل می شوم از حمایت تو بهره ببرم"یا "خیلی خوشحال می شوم وقتی دیر می آیی مرا مطلع کنی"فایده این نوع بیان خواسته ها (به جای استفاده از کلمه ی باید، تقاضا و نیاز و درخواست خود را با کلماتی مثل خوشحال می شوم...، دوست دارم...، بهتر است...، یکی از خواسته های من این است که ...)می تواند این باشد که اولاً در صورت برآورده نشدن نیاز یا درخواست، فرد دچار خشم یا عصبانیت شدید نمی شود بلکه موجب یک رنجش مختصر می شود که این رنجش خود انگیزه ای برای بیان احساسات منفی به شکل کار آمد خواهد شد.ثانیا در مخاطب مقاومت یا سرسختی در برابر تقاضای فرد ایجاد نمی کند و احتمال برآورده شدن یا به هدف رسیدن بیشتر است.
2-مهر طلبی:
از دیگر باورهای غلط زوج ها این است که "من برای احساس ارزشمندی، نیازمند یک رابطه ی محبت آمیز هستم.یا من برای جلب محبت و توجه دیگران از هیچ کاری دریغ نخواهم کرد.این تفکر در عمل باعث می شود که فرد برای حفظ ارزش های شخصی و ارزشمندی خود از دید طرف مقابل، تلاش زیاد کند تا مورد عنایت و لطف قرار گیرد.این فرد ممکن است خیلی راحت از نیازهای شخصی خود برای جلب رضایت دیگران بخصوص همسرش بگذرد و آرزوهای خودرا فراموش کند.مثلا برای خوشایند همسر، وظایف او را به عهده می گیرد، یا برای اینکه همسرش ناراحت نشود و همچنان او را دوست داشته باشد حاضر است از ارتباط با دوستان قدیمی، ورزش کردن، تفریح و ...بگذرد.چنین برخوردی فرد را به یک شخصیت مهر طلب تبدیل می کند که همیشه سعی دارد محبت دیگران را به هر قیمتی جلب کند، از وقت خود،وسایل خود،آرزوهای خود جهت رسیدن به محبت دیگران می گذرد.این افراد، اطرافیان خود را از محبت بی دریغ خود سیراب می کنند و خود تشنه محبت باقی می مانند به عبارتی دیگران را متوقع تر و خود را آرزومند تر پرورش می دهند.در اصلاح چنین طرز تفکری بهتر است از زوج ها به نیازهای فردی و خاص خود (نیازهای فردی زن، نیازهای فردی مرد)و نیازهای مشترک (تفریح، تربیت بچه، ارتباط جنسی و ...)توجه داشته باشیم به عبارتی نقش های زوجین نباید در هم تداخل کند.مثلا:یک مرد علیرغم پدر بودن، همسر بودن، فرزند بودن و ...یک شخص است به نام X که نیازهای خاص دارد و باید به آن رسیدگی کند.چنانچه شخص به این نقش خود رسیدگی کند منجر به تولید ارزش شخصی می شود که فرد را از کسب ارزش، از طریق جلب محبت دیگران بی نیاز می کند.باید توجه داشته باشیم که همه افراد به تایید دیگران نیاز دارند ولی این نیاز نباید در شکل افراطی خود به یک احتیاج تبدیل شود.
3-کم طاقتی در برابر مشکلات:
در این مورد زوج ها به این باور رسیده اند که "قادر به تحمل این مشکل نیستم"یا "این مسئله آنقدر بزرگ و غیر قابل پیش بینی بود که تحملش از توان من کمتر است."حکم اول این افراد چنین است:"زندگی زناشویی باید آرام و بی دردسر و برآورده کننده عموم نیازها باشد"و چون این حکم کمال گرایانه در خیلی از مواقع زیر سوال می رود، فرد دچار اضطراب و نگرانی عدم تحمل این مشکل می شود این افراد در برابر مشکلات احساس می کنند "قربانی ابدی"هستند و مشکلاتشان اصلا نه کم می شوند نه حل.در اصلاح چنین طرز تفکری در ابتدا باید افراد (به خصوص جوان های مجرد و زوج های جدید )را از تفکرات افسانه ای در خصوص زندگی زناشویی رها کرد.افراد باید بدانند استرس همواره در زندگی هست، زندگی بدون استرس فقط در رویا ممکن است.آنچه مهم است کسب مهارت های مقابله با مشکلات زناشویی است در این مورد بخصوص به زوج ها پیشنهاد می شود از طریق پرس و جو و ارتباط با دیگران از این فکر که "مشکل من منحصر به فرد است"بیرون می آید و به جای تفکر کمال گرایانه درباره رمانتیک بودن زندگی به این مسئله بیندیشند که "همواره در زندگی ناکامی، مساله و مشکل وجود خواهد داشت، من نیازمند کسب مهارتهای مختلف جهت حل آنها می باشم.
4-درشت نمایی، فاجعه سازی و وحشتزدگی:
زوجهایی که(باید های)زیادی دارند و از طرفی در برابر مسایل و مشکلات تحمل پایینی دارند، چنانچه مشکلی پیش بیاید احساس می کنند، فاجعه ای رخ داده است که اصلا قابل تحمل، پذیرش و حل نیست، که طبق شواهد عموما مساله پیش آمده بسیار کم اهمیت هم می باشد.این افراد تمایل زیادی دارند تا مشکلاتی هر چند کوچک و بی اهمیت را بزرگ و خارج از تحمل خود جلوه داده و عموما به جای پیدا کردن راه حل شروع به بی قراری، اشک ریختن، نفرین کردن به خود و همسر یا دیگران، خود را بدبخت و سیاه روز دیدن، نموده و عملا هر نوع انرژی و توانی که امکان داشت موجب پیدا کردن راه حل یا رفع مشکل شود صرف شیون و زاری می کنند.از طرفی این افراد تمایل کمی برای چشم اندازهای مثبت وجود در رابطه دارند.این شرایط به خودی خود باعث می شود در هنگام بروز مشکل همسر، مساله را زیر ذره بین تحمل کم خود قرار داده و همچنین نقاط قوت رابطه خود را نبینند و جنجالی مخرب حادث شود.در اصلاح چنین طرز تفکری نیاز است زوج ها به غیر از راه حل های ارائه شده در موارد 1و3، سعی کنند لیستی از تمام نقاط قوت خود، رابطه و همسر خود را یادداشت کنند و با کسب انرژی مثبت از داشته ای خود در ارایه راه حلهای ممکن برای تعدیل و یا بر طرف کردن مشکل موجود به بحث و تبادل نظر بپردازند.که در عموم روابط نقاط قوت بیشتر از نقاط ضعف است.نکته قابل تامل دیگر این است که زوجها باید بدانند "تغییر اصل با ثبات زندگی است"و برای مواردی برای تغییر تاکید داشته باشند که فی نفسه قابل تغییر باشد و مسایل غیر قابل تغییر زندگی را هدف قرار دهند.
5-نیاز به توجه مفرط:
باور این افراد چنین است:"من زمانی خوشبخت هستم که توجه کاملی را از همسرم دریافت کنم."این افراد عزت نفس، اعتماد به نفس و تمام ارزشهای شخصی شان، معطوف به میزان توجه و محبت همسرشان می باشد.این افراد اگر از طرف همسرشان مورد توجه کامل و افراطی قرار نگیرند احساس می کنند ارزشمند نیستند.دائما در حال مقایسه خود با کسانی هستند که مورد توجه همسرشان قرار دارند.این باور در مورد افراد حسود شایع است.مثلا چنین فردی به همسرش می گوید:براستی اگر برای تو ارزشمند و دوست داشتنی باشم، باید همیشه به فکر می باشی، هر روز با من تماس بگیری و سعی کنی تمام وقت را با من بگذرانی "به عبارتی باید همه را فراموش کنی.

چه باید کرد؟

معمولاً وقتی ساختار ذهنی فرد مملو از باورهای غیر منطقی می شود، احساسات وی نیز دستخوش آن باورها قرار گرفته و در نهایت رفتارهای انسان نیز غیر عقلانی می گردد.از همین رو لازم است در گام نخست به اصلاح این باورها پرداخته تا احساسات ما آلوده نگردد.آگاهی نسبت به این باورها، اشراف بر احساسات خود و توانایی کنترل و مدیریت آنها در موقعیتهای مختلف می تواند ما را از گرفتار شدن در باورهای غیر منطقی مصون دارد.همچنین جایگزین نمودن افکار منطقی با افکار غیر منطقی راهکار مناسبی برای غلبه بر این باورها و پیشگیری از بروز اختلافات و تعارض های زندگی زناشویی می شود.
وقتی همسر شما دچار یک یا چند باور غیر منطقی شده است، بهترین کار این است که واکنش احساسی و منفی نسبت به باورها، احساسات و رفتارهای وی نشان ندهید.اجازه دهید کمی زمان بگذرد تا خود وی نیز ضمن تحلیل باورهای خود، به اصلاح احساسات و رفتارهای خود بپردازد.و توصیه آخر اینکه اگر نمی توانید از چنگ باورهای غیر منطقی خود یا همسرتان رها شوید، به یک روان شناس با تجربه مراجعه کرده و از وی راهکارهای لازم را دریافت نمایید.
منبع:نشریه خانواده مطهر

تنبیه از دیدگاه روان شناسی و اسلام (1)

تنبیه از دیدگاه روان شناسی و اسلام (1)


 چکیده

از دیرباز مناقشه بر میزان اثربخشی تنبیه میان دیدگاه های مختلف روان شناختی ، علوم تربیتی و اسلام وجود داشته است . تنبیه به معنای آگاهانیدن ، بیداری کردن ، واقف گردانیدن به چیزی و آگاه و هوشیار کردن آمده است . معمولاً روان شناسان تنبیه بدنی را جایز نمی دانند و برای آن عوارض نامطلوبی همچون ترس ، عدم یادگیری رفتار درست ، توجیه صدمه زدن به دیگران ، پرخاشگری نسبت به عامل تنبیه کننده ، جانشین شدن یک پاسخ نامطلوب به جای پاسخ نامطلوب دیگر و الگو برداری از آن توسط دیگران برمی شمارند .
تنبیه کودک باید به اندازه جرم وگناه او باشد ، نه بیشتر از آن . اگر کودک عقوبت رفتار اشتباه یا خلاف را نمی داند و یا پیش از تنبیه ، متنبه شد نباید او را تنبیه کرد . نباید به خاطر تشفی خاطر و تخلیه هیجانی کودک را تنبیه کرد . بهتر است از روش های جانشین تنبیه همچون اشباع ، افزایش سن رشد ، گذشت زمان ، تقویت رفتار ناهمساز و نادیده گرفتن استفاده کرد .

مقدمه

آیا این ضرب المثل قدیمی صحیح است ؟ کسی بچه خود را نزند ، روزی به سینه خود خواهد زد . آیا تنبیه یک روش تربیتی است ؟ کارایی آن در چه سطحی است ؟ شرایط استفاده از آن چیست ؟ چه کسانی اجازه اعمال نتیجه را دارند ؟ دیدگاه اسلام در این زمینه چیست ؟ روان شناسان و مربیان تربیتی چه می گویند ؟ اینها و پرسش هایی از این دست ، پرسش هایی است که در محافل تربیتی زیاد مطرح است .
تنبیه در لغت به معنای آگاهانیدن ، بیدار کردن ، واقف گردانیدن به چیزی و آگاه و هوشیار کردن آمده است . در اصطلاح به عملی گفته می شود که لازمه آن آگاه و هوشیار کردن باشد و به سه معنا به کار می رود :
1 . اسکینر(1) می گوید : تنبیه زمانی رخ می دهد که پاسخ چیز مثبتی را از موقعیت حذف می کند یا چیزی منفی به آن می افزاید . در واقع ، تنبیه دور ساختن چیزی از ارگانیسم(2)(موجود زنده) است که خواستار آن است ، یا دادن چیزی است به کسی که طالب آن نیست . تنبیه به این معنا را تنبیه به معنای عام می گوییم .( 3)
2 . ارائه پاسخ منفی به ارگانیسم . تنبیه عبارت است از : ارائه یک محرک آزارنده (تقویت کننده منفی) به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش دادن احتمال آن رفتار . اگر پس از انجام رفتاری نامطلوب از سوی کودک ، مثلاً گفتن یک حرف زشت ، با ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلی زدن به او بخواهیم حتماً بروز رفتار نامطلوب را در او کاهش دهیم ، او را تنبیه کرده ایم . تنبیه به این معنا ؛ تنبیه به معنای خاص می گوییم.(4)
3 . تنبیه بدنی یا کتک زدن . گاهی مراد از تنبیه به همین معناست که ما آن را تنبیه به معنای اخص می گوییم . روشن است که بر طبق معنای اول ، تنبیه طیف وسعیی را در بر می گیرد که عبارت است از : تغافل ، بی اعتنایی ، تهدید ، تحقیر ، سرزنش ، تمسخر ، محروم سازی ، جریمه ، جبران ، تغییر چهره ، روی برگرداندن و تنبیه بدنی . اما بر طبق معنای دون ، تنبیه دیگر شامل تغافل ، بی اعتنایی ، محروم سازی و به عبارت دیگر ، حذف تقویت مثبت نمی شود . آنچه از میان این معانی سه گانه مورد تردید و بحث واقع شده است ، قسم سوم یا تنبیه به معنای اخص است . گرچه برخی از مصادیق تنبیه به معنای خاص دوم ، نظیر تهدید ، تحقیر ، سرزنش و تمسخر نیز کما بیش مورد رد و انکار واقع شده است .( 5)

تنبیه و عوارض آن از دیدگاه روان شناسی

معمولاً روان شناسان تنبیه را - دست کم تنبیه بدنی را جایز نمی دانند و عدم کارایی و یا اثرات و مضرات جانبی آن را دلیل بر این امور می دانند . ولی باید گفت : چنین نیست اولاً ، چنین چیزی نیست که تنبیه کارایی نداشته باشد . در بسیاری از موارد ، تنبیه اصلاح کننده است . بطوری که عموم کسانی که در مورد اصلاح رفتار کتابی نوشته اند ، تنبیه را به عنوان یکی از روش های اصلاح و تغییر رفتار ذکر کرده اند ، ثانیاً ، در مواردی که تنبیه اصلاح کننده نباشد ، حداقل دارای اثر بازدارندگی و عبرت آموزی برای دیگران است این خود اثر کمی نیست ؛ زیرا مواردی وجود دارد که رفتار نامطلوب باید فوراً متوقف شود ، به طوری که اگر متوقف نشود ، آثار جبران ناپذیری به بار خواهد آورد .
اسکینروثراندایک(6) بر سر اثر بخشی تنبیه هم رای هستند : تنبیه احتمال پاسخ را کاهش نمی دهد . اگر چه تنبیه سبب بازداری یا واپس زدن پاسخ می شود ، ولی تا زمانی که تنبیه به کار می رود ، عادت ضعیف نمی گردد .(7)
گاتری (8) روان شناس رفتارگرا ، که از قوانین تداعی تنها قانون مجاورت را پذیرفته است ، می گوید : کارآمدی تنبیه به وسیله آنچه که تنبیه ارگانیسم تنبیه شده را به انجام آن وا می دارد ، تعیین می گردد . تنبیه نه به علت ناراحتی ای که تولید می کند ، بلکه به سبب اینکه نحوه پاسخ دهی فرد به محرک های معین را تغییر می دهد ، موثر است . تنبیه تنها در صورتی موثر است که پاسخ تازه ای را به محرک های قدیمی ایجاد کند . به طور خلاصه ، گاتری معتقد است .(9)
1 . آنچه درباره تنبیه مهم است ، عملی است که ارگانیسم در نتیجه تنبیه انجام می دهد ، نه احساسی که بر اثر تنبیه در او بوجود می آید .
2 . برای اینکه تنبیه موثر افتد ، باید رفتاری را ایجاد کند که با رفتارتنبیه شده ناهمساز است .
3 . برای اینکه تنبیه موثر افتد ، باید در حضور محرک هایی که رفتار تنبیه شده را فرا می خواند اعمال گردد .
4 . اگر در شرایط موجود در بندهای 2 و 3 بالا رعایت نشود ، تنبیه ناموثر خواهد بود حتی ممکن است پاسخ نامطلوب را قوی تر سازد .
جان لیونز و همکاران(10) می گویند : بسیاری از مطالعات بیانگر تاثیر تنبیه بر رفتار هستند . یافته ها می گویند : میزان تاثیر تنبیه در فرو نشاندن رفتار نامطلوب وابسته است به :
الف) شدت ، مدت ، فراوانی و توزیع پیامدهای ناخوشایند تنبیه ؛
ب) فواصل زمانی اجرای تنبیه ؛
ج) شدت رفتاری که به خاطر آن تنبیه صورت می گیرد ؛
د) وجود پاسخ های جانشین ؛
هـ) محدوده ای که در آن رفتار متضاد یا مطلوب پاداش داده می شود .
در روان درمانی ، تنبیه در اصلاح رفتارهایی که برای کودکان یا دیگران خطر فوری دارد ، یا جاهایی که نتیجه فوری لازم است ، بهترین کاربرد را دارد .
موریس(11) در زمینه اصلاح رفتار کودکان می نویسد : درست همان طور که با پاداش دادن به کودک در هر زمان که رفتار مطلوب را انجام می دهد ، می توان آن رفتار را نیرومند کرد ، با پاداش ندادن قاطعانه به کودک هنگام اجرای رفتار نامطلوب نیز می توان این رفتار را در او کاهش داد ..... به هر حال ، در مواقع نادری از تنبیه بدنی (مثل یک سیلی دردناک ، یا یک فریاد) ، باید استفاده شود .(12)
سال آکسلرد(13) می نویسد :چ
علی رغم بعضی از نواقصی که به این روش (تنبیه) نسبت داده اند ، من معتقدم که تکنیک های تنبیه می توانند ابزاز مفید برای آموزگار باشند . یک دلیل این است که تنبیه احتمالاً در شرایطی موثر واقع می شود که تکنیک های دیگری مانند تقویت یک رفتار ناهمساز و خاموشی کارگر نیستند . همین طور روش های تنبیه اغلب رفتارهای نامطلوب را سریع تر از تکنیک های دیگر کاهش می دهند .(14)
والترچین(15) و بنکس(16)(1972) معتقدند : « هرکودکی باید بفهمد که در صورت نافرمانی و سرپیچی از اطاعت بزرگسالان با او برخورد نامطلوبی خواهند داشت . اگر کودک به خاطر عمل اشتباه خود ، تنبیه نشود تصور می کند که عمل او به طور ضمنی تایید شده است .(17)
رونالدز ایلینگورت می گوید :
بسیاری از والدین بر این باورند که تنبیه بدنی نادرست و نامطلوب است و به جای آن اغلب از تنبیه ذهنی و روانی ، که به مراتب خطرناکتر است ، استفاده می کنند یا هیچ پدر و مادری هرگز نباید از سلاح تهدید به ترک کودک یا دوست نداشتن او و یا فرستادن کودک به شبانه روزی ها استفاده کند . در تمام مواقع ، چه در خانه و چه در مدرسه ، سلاح تمسخر ، انتقاد و تحقیر کودک بدو نامطلوب است و نتیجه ای جز اینکه کودک را غمگین و دچار ناامنی سازد نخواهد داشت . در مورد کودکان سنین پیش از دبستان ، که به اندازه کافی می فهمند ، زدن ضرب های آرام به پشت آنها ، بدون خطر است . همین تنبیه نیز پس از آن سن ، غالباً غیر ضروری و نامطلوب است . به هر حال ، باید توجه داشت که تنبیه بدنی به هیچ عنوان نباید آسیب برساند . همچنین کودک نباید در حضور برادران و خواهران خود تنبیه بدنی شود . احیاناً اگر تنبیه شد ، پس از آن دیگر نباید با او حرف زد .(18)
سیف در کتاب تغییر رفتار و رفتاردرمانی در پایان بحث تنبیه می گوید :
کوتاه سخن اینکه ، روش تنبیه خشن ترین و نامطلوب ترین روش تغییر رفتار است . استفاده غیر مسئولانه از آن عوارض جانبی نامطلوب به بار می آورد ، هرگز نباید به صورت یک روش تربیتی از آن استفاده شود . تنها زمانی که رفتار نامطلوب برای صاحب رفتار یا کسان دیگر تهدید کننده سلامتی است باید به کار گرفته شود ، آن هم به صورت موقتی تا اینکه فرصت استفاده از روش های دیگر فراهم آید و پیش از استفاده از روش تنبیه باید رضایت شخص یا سرپرست و قیم او را کسب کرد .(19)

پی‌نوشت‌ها:

* استادیار گروه روان شناسی بالینی دانشگاه آزاد اسلامی تنکابن.
** دانشجویی کارشناسی ارشد برنامه ریزی آموزشی.
1 . Skinner .
2 . Organism .
3 . علی اکبر سیف ، تغییر رفتا و رفتار درمانی ، ص 400 - 391 .
4 . همو ، روان شناسی پرورشی ، ص 277 .
5 . سید علی حسینی زاده ، « تنبیه از دیدگاه اسلامی » ، حوزه دانشگاه ، سال چهاردهم تا پانزدهم ، ص 31 - 23 .
6 . Thorndik .
6 . Guthrie .
7 . علی اکبر سیف ، روان شناسی پرورشی ، ج 4 ، ص 278 .
8 . Lyons , john .
9 . همو ، روان شناسی پرورشی ، ج 4 ، ص 277 .
10 . گلاور ، جان ، ای ؛ برونینگ ، راجر ، اچ . روان شناسی تربیتی (اصول و کاربرد آن » ، ترجمه علینقی خرازی ، ص 278 .
11 . Muris .
12 . ریچارد جی . موریس ، اصلاح رفتار کودکان ، به نقل از کسائیان ، ص 88 - 73 .
13 . Akselerd , S . R .
14 . سال آکسلرد ، تغییر رفتار در کلاس درس ، منیجه شهنی ییلاق ، ص 47 .
15 . Chine , w .
16 . Benex .
16 . Eilnegoreth , R . O .
17 . گلاور ، جان ، ای ؛ برونینگ ، راجر ، اچ . روان شناسی تربیتی (اصول و کاربرد آن » ، ترجمه علینقی خرازی ، ص 278 .
18 . ایلینگورس ، رونالدس ، کودک و مدرسه ، ترجمه شکوه نوابی نژاد ، ص 47 .
19 . علی اکبر سیف ، تغییر رفتا و رفتار درمانی ، ص 400 - 391 .

منبع:نشریه اسلام و پژوهشهای تربیتی شماره 4

تنبیه از دیدگاه روان شناسی و اسلام (2)

تنبیه از دیدگاه روان شناسی و اسلام (2)


 عوارض نامطلوب تنبیه

دلایل اسکینر بر علیه تنبیه به قرار زیرند :(1)
1 . تنبیه آثار جانبی هیجانی نامطلوب به بار می آورد . ارگانیسمی که تنبیه می شود ، می ترسد و این ترس به محرکه های مختلفی که هنگام تنبیه شدن او حضور دارند ، تعیمم می یابد .
2 . تنبیه به ارگانیسم نشان می دهد که چه کار نکند ، نه اینکه چه کار بکند . در قیاس با تقویت ، تنبیه هیچ گونه اطلاعاتی در اختیار ارگانیسم نمی گذارد . تقویت نشان می دهد رفتاری که در موقعیت انجام گرفته موثر بوده است . بنابراین ، به یادگیری بیشتری نیاز نیست . تنبیه غالباً این آگاهی را به ارگانیسم می دهد که پاسخ تنبیه شده در اینجا تقویت موثر نیست و او به یادگیری بیشتری نیاز دارد تا منجر به پاسخی که کارساز است .
3 . تنبیه صدمه زدن به دیگران را توجیه می کند . این البته در پرورش کودکان بیشتر صادق است . وقتی که کودکان تنبیه می شوند ، تنها چیزی که می آموزند این است که در بعضی موقعیتها صدمه زدن به دیگران جایز است .
4 . کودک با قرار گرفتن در موقعیتی که بتواند در آن رفتار قبلاً تنبیه شده خود را انجام دهد ، بدون اینکه برای آن تنبیه شود ممکن است وادار به انجام آن رفتار شود . بنابراین ، در غیاب عوامل تنبیه کننده ، ممکن است کودکان فحش بدهند ، شیشه بشکنند ، با بزرگترها بی ادبانه رفتار کنند ، به بچه های کوچکتر آزار برسانند و غیره . این کودکان آموخته اند که در حضور عوامل تنبیه کننده ، این رفتارها را واپس بزنند ، اما دلیلی نمی بینند که در غیاب عوامل تنبیه کننده این رفتارها را انجام ندهند .
5 . تنبیه در شخص تنبیه شده نسبت به عامل تنبیه کننده و دیگران پرخاشگری ایجاد می کند . تنبیه در شخص تنبیه شده پرخاشگری ایجاد می کند . این پرخاشگری ممکن است موجب مشکلات دیگری شود . برای نمونه ، موسسات کیفری جامعه ، که تنبیه را به عنوان وسیله اصلی به کار می برند ، سرشار از افراد پرخاشگر هستند ، و مادام که تنبیه یا تهدید تنبیه برای کنترل رفتار آنان به کار می رود ، همچنان پرخاشگری باقی خواهند ماند . سعدی در گفته حکیمانه خود اثر همین پدیده را نشان داده است :
چیزی که دانی دلی را بیازارد تو خاموش تا دیگری بیازارد
6 . تنبیه اغلب یک پاسخ نامطلوب را جانشین پاسخ نامطلوب دیگر می سازد . برای نمونه ، کودکی که به سبب ریخت و پاش تنبیه می شود ، بچه گریه کن تربیت می شود . همان گونه که شخصی که برای دزدی تنبیه می شود ، ممکن است پرخاشگر شود و در فرصت مناسب ، به جرایم سنگین دست بزند .
7 . مشکل دیگر استفاده از تنبیه کردن این است که تنبیه کردن عملی است که به سرعت توسط دیگران به کودکان و نوجوانان آموخته می شود . بندورا و والترز(2) شواهدی به دست داده اند حاکی از این است کسانی که شاهد تنبیه شدن افراد توسط دیگران بوده اند در مواقع و مکان های دیگر ، خود به تنبیه دیگران اقدام کرده اند .
8 . یکی دیگر از پیامدهای نامطلوب تنبیه این است که فرد تنبیه شده برای فرار از تنبیه ، ممکن است به رفتاری که تنبیه به دنبال دارد نپردازد ، رفتارهای دیگری را جانشین آن کند . برخی رفتارهای جانشین مخرب ناسازگارانه و روان رنجورانه هستند . سازوکارهای دفاعی روانی ، که مکتب روانکاری توضیح داده است ، راه هایی هستند که در آنها آرزوهای سرکوب شده ، سانسور را کنار می زنند و راه بروز می یابند . طبق نظر اسکینر (1972) ، این سازوکارها در واقع راه هایی هستند که افراد برای فرار از تنبیه به آنها متوسل می شوند . شخص ممکن است به جای انجام رفتاری که تنبیه به دنبال دارد ، طریقی به آن رفتار بپردازد که به تنبیه به دنبال نداشته باشد ، مانند خیال پردازی یا رویای روزانه ؛ و یا شخصی ممکن است با متوجه ساختن رفتار قابل تنبیه به چیزهایی که نمی تواند تنبیه کننده باشند ، آن رفتار را به جا سازد . مثلاً ممکن است به اشیای فیزیکی ، کودکان یا جانوران پرخاشگری کند . (3)
به قول ریس(4)و(5) استفاده از روش تنبیه آخرین راه حل است . اگر لازم است از آن استفاده شود ، باید در موسسات تخصصی یا در دفتر کار یک درمانگر مجاز از آن استفاده شود .(6)
با توجه به آنچه که از برخی روان شناسان و مربیان نقل شده ، که در روان شناسی نیز حتی تنبیه بدنی به کلی مطرود و ممنوع نیست ، بلکه در مواردی آن را جایز و حتی لازم می دانند .(7)
دیدگاه برخی فقها پیرامون تنبیه : با توجه به شرایط ، جو زمان و برخی اصول فلسفی و دینی نظرات فقهاء ، می توان به دست آورد که برخی از آنها ، تنبیه را به اشکال گوناگون و نه صرفاً بدنی مجاز دانسته ، اما در کمیت و کیفیت آن و در موارد اجرا کننده آن اختلاف نظر دارند . در اینجا به برخی از این نظرات می پردازیم :
آیه الله العظمی اراکی در پاسخ به این که هرگاه پدر ، فرزند خود را به قصد تادیب مورد ضربت قرار دهد آیه دیه دارد یا خیر ؟ فرموده اند : هرگاه تادیب طفل متوقف باشد بر ضرب جائز است ولی باید سرخ و کبود نشود .(8)
آیه الله العظمی بروجردی در این زمینه می فرمایند : « اگر بچه یکی از گناهان کبیره را انجام دهد ، والدین یا معلم او می تواند به قدری که ادب شود و دیه او واجب نشود او را بزند »
(9) آیه الله العظمی گلپایگانی نیز می فرمایند : « اگر بچه یکی از گناهان کبیره را انجام دهد ، والدین یا دیگران با اجازه والدین او حتی به قدری که ادب شود و دیه وارد نشود او را بزند » (10)حضرت امام خمینی نیز م فرمایند : « گفته شده است که در ادب کودک زدن بیش از ده شلاق کراهت دارد . اما ظاهر این است که ادب کودک باید با توجه به نظر ادب کننده و والدین کودک باشد . گاهی مصلحت کودک اقتضاء می کند که کمتر از ده شلاق به او زد و گاهی اقتضای بیشتر از ده شلاق می کند ، ولی در هر حال ، نباید از تعزیر فرد بالغ بیشتر شود ، بلکه احتیاط این است که از تعزیر یک مرد بالغ هم کمتر باشد و احوط از آن این است ، که به پنج و شش شلاق اکتفا شود »(11)

تنبیه کودک در روایات

در هر شکل که بتوان روایات را تفسیر نمود نکته مهم این است که خداوند انسان را آزاد آفریده و دین مبین اسلام نیز بر خلاف نظر برخی از نظریه پردازان نسبت به انسان دیدگاه خوش بینانه دارد .
روایاتی که از سوی ائمه معصومان علیهم السلام در ارتباط با تنبیه مطرح شده اند ، سه دسته هستند که روایات دسته دوم و سوم به بحث ما مربوط می شود ، ولی روایات دسته اول جنبه قانونی و قضایی دراند . سه دسته روایات عبارتند از :(12)
دسته اول روایاتی هستند که اجازه تنبیه کودک را به حاکم می دهد ، در برابر گناهانی که کودک انجام می دهد . مانند سرقت ، زنا ، لواط و ... او را تنبیه و تعزیر کند . به دلیل اینکه ، این دسته از روایات در مورد حقوق کیفری است و تحقق آن به دست قاضی است و با موضوع بحث ما ، که در زمینه والدین و معلم می باشد ، چندان ارتباطی ندارد ، از بحث درباره آن صرف نظر می کنیم .
دسته دوم روایاتی است که تنبیه کودک را در جهت تربیت و تادیب او ، برای پدر و معلم جایز می شمارد . دسته سوم روایاتی است که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایز می شمارد . از روایات دسته دوم و سوم می توان به روایات زیر اشاره کرد :
1 . حماد بن عثمان می گوید : از امام صادق علیه السلام در مورد ادب کودک و عبد پرسیدم ، امام فرمود : پنج یا شش ضرب و تا می توانی مدارا کن .(13)
2 . امام صادق علیه السلام ، می فرماید : « کودکان مکتبی نوشته های خود را نزد امیرالمومنین علیه السلام آوردند تا بهترین آنها را انتخاب کند . امام فرمود این کار قضاوت است و جور در آن مثل جور در قضاوت است . به معلمتان بگویید اگر بیشتر از سه ضربه برای تادیب شما بزند قصاص خواهد شد .»(14)
3 . از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز نقل شده است که فرمود : « ادب کودک سه ضربه است و افزودن بر آن روز قیامت قصاص می شود . »(15)
4 . حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند : نماز را هفت سالگی به کودک یاد دهد و در ده سالگی او را بر ترک نماز تنبیه کنید .(16)

تا چه اندازه می توان کودک را تنبیه کرد ؟

در راستای کمیت تنبیه در روایات پاسخ های گوناگونی مطرح شده است . برخی سه تا ، برخی چهار تا ، برخی دیگر شش را مطرح کرده اند ولی در جمع این روایات می توان گفت : برای معلم زدن بیش از سه تا جایز نیست چون در معتبره سکونی امام ، بیش از سه تا را برای معلم جایز ندانسته اند و فرمودند : قصاص خواهد شد . اما برای پدر ، پدربزرگ ، جد پدری و شاید مادر ، بیش از شش تا زدن جایز نیست . البته به حسب تفاوت موارد ، تعداد ضرب هم متفاوت می شود . ولی به هر حال ، بیش از شش تا جایز نیست بزنند . اما در مورد کیفیت تنبیه کودک آنچه از روایات استفاده می شود چند نکته است :(17)
الف . باید عمل خلاف کودک را نادیده انگاشت و در صورت عدم تکرار آن ، به رخ کشیده نشود . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ به سوال جزی نسبت به عصیان اهل خانواده او ، تا سه مرتبه می فرماید : آنها را ببخش و عفو کن و در مرتبه چهارم می گوید : اگر تنبیه کردی به اندازه جرم و گناه ، آنها را تنبیه کن .(18)
ب . همواره باید با کودک حتی در تنبیه او با نرمی و مدارا برخورد کرد . امام صادق علیه السلام به حماد بن عثمان فرمود : پنج تا شش تا بزن و با او مدارا کن .(19) در اینجا که مسلماً مدارای در کیفیت مطرح است ، اگر نگوییم مدارای در کمیت هم مراد است .
پ . باید از زدن به جاهای حساس بدن کودک پرهیز کرد . رسول اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی فرمود : از زدن به سر و صورت بپرهیز.(20)
ج . تنبیه کودک نباید آنقدر شدید باشد که موجب سرخ شدن یا کبود شدن بدن او شود ؛ چه در این صورت موجب پرداخت دیه توسط تنبیه کننده می شود حتی اگر تنبیه کننده پدر باشد .(21)

سن تنبیه

از روایاتی که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایز می دانند ، اینطور استنباط می شود که وقتی کودک خوب و بد را درک می کند و بتواند بین خوب و بد تمییز قایل شود و عقل را در این زمینه به کار گیرد ، می توان او را تنبیه کرد ، زیرا برخی از این روایات تنبیه را بر ترک نماز در 7 سالگی ، برخی در 9 سالگی و برخی در 10 سالگی جایز می دانند .
گرچه می توان گفت برخی روایات در مورد تنبیه کودک بر ترک نماز است ، ولی در موارد دیگری نیز مصداق دارد ؛ زیرا هدف از تنبیه کودک تادیب و تربیت اوست و وقتی کودک بتواند بدی و خوبی امور را تشخیص دهد ، علت تنبیه را درک کند . اگر او را تنبیه کنیم به هدف نخواهیم رسید . در روایتی از امام صادق علیه السلام در مورد کودکی ، که دزدی کرده بود ، فرمود : از او بپرسید آیا می داند دزدی عقوبت دارد ، اگر می دانست بپرسید : عقوبت آن چقدر است . اگر نمی دانست ، رهایش کنید .(22)

تنبیه و عمل

آیا هر عمل و خلافی که از کودک سر زد می توان او را تنبیه کرد ، یا فقط در برابر گناهان می توان او را تنبیه کرد ؟ در این ارتباط بعضی از روایات در امور محرم صریح و روشن هستند . مانند روایاتی که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایز می دانند . آنچه از روایات استنباط می شود این است که در مواردی ، که به تادیب و تربیت کودک مربوط می شود ، می توان او را تنبیه کرد ، خواه این خلاف ، از خلاف های اخلاقی ، عرفی یا اجتماعی باشد که از نظر شرع گناه محسوب نمی شود و یا خلافی باشد که از نظر شرعی گناه محسوب می شود ؛ زیرا در غالب این روایات سوال از ادب کودک است که تقریباً معادل تربیت امروزی است .(23)

پی‌نوشت‌ها:

* استادیار گروه روان شناسی بالینی دانشگاه آزاد اسلامی تنکابن.
** دانشجویی کارشناسی ارشد برنامه ریزی آموزشی.
1 . همان .
2. Bandura and walterz .
3. علی اکبر سیف ، روان شناسی پرورشی ، ج 4 ، ص 277 .
4. Reese .
5. علی اکبر سیف ، تغییر رفتا و رفتار درمانی ، ص 400 - 391 .
6. ریس ، ای ، پی ، رفتار انسان : تجزیه و تحلیل و کاربرد ، ترجمه علی اکبر سیف ، ص 158 .
7. اکبر خوئی نژاد ، روش های تربیت کودک ، ص 345 - 344 .
8. حسن بن حرعاملی ، وسائل الشیعه ، ج 18 ، ص 581 ، روایت اول .
9. میرزا حسین نوری طبرسی ، مستدرک الوسائل ، ج 3 ، ص 18 ، روایت 2906 .
10. تیمی آمدی ، غررالحکم ، ج 2 ، ص 640 ، ش 457 .
11. علی عطائی ، آراء فقها و المراج فی حکم تادیب الصبیان و ضربهم ، ص 29 .
12. المیثی حافظ نور الدین ، مجموع الزوائد و منبع الفوائد ، ج 8 ، ص 106 .
13. جواد ابن محمد حسینی شقرایی عاملی ، مفتاح الکرامه ، آراء فقها و المراج فی حک تادیب الصبیان و ضربهم ، ج 8 ، ص 273 .
14. همان .
15. حسین جعفری ، آداب المعلمین ، ص 7 - 356 .
16. علاء الدین متقی هندی ، کنز العمال ، ج 16 ، ص 440 ، روایت 45327 .
17. محمد بن حسن حرعاملی ، وسائل الشیعه ، ج 18 ، ص 581 ، روایت 1 .
18. المیثی حافظ نور الدین ، مجموع الزوائد و منبع الفوائد ، ص 106 .
19. محمد بن حسن حرعاملی ، وسائل الشیعه ، ج 18 ، ص 581 ، روایت اول .
20. همان .
21. همان ، روایت 2 .
22. حافظ نور الدین ، المیثی ، مجموع الزوائد و منبع الفوائد ، ج 8 ، ص 106 .
23. میرزا حسین نوری طبرسی ، مستدرک الوسائل ، ج 3 ، ص 18 ، روایت 2906 .

منبع:نشریه اسلام و پژوهشهای تربیتی شماره 4

تنبیه از دیدگاه روان شناسی و اسلام (3)

تنبیه از دیدگاه روان شناسی و اسلام (3)


 اثر اخلاقی تنبیه

بنابر آنچه در قسمت های قبل گذشت می توان گفت : تنبیه از نظر فقهی مجاز است ، اما تنها جواز فقهی کافی نیست ، بلکه باید از دیدگاه اخلاقی و تربیتی ارزش آن مشخص شود . در این زمینه ، روایات به دو دسته تقسیم می شوند ، یک دسته از روایات به رحم ، شفقت ، مدارا و عفو کودک توصیه می کنند برای نمونه در روایتی آمده است : « کودکان را دوست بدارید و به آنها ترحم کنید »(1) و یا می فرماید : « با کسی که به او آموزش می دهید و با کسی که از او می آموزید نرمی کنید » همچنین آمده است : « کودکان را مورد عفو قرار بده »(2)دسته دوم روایاتی هستندکه از تندی ، غضب و عتاب و خطاب نسبت به کودکان منع می کنند ، مانند : « خداوند برای هیچ چیز غضب نسبت به زنان و کودکان ناراحت نمی شود » (3) و یا می فرماید : « هنگام غضب کسی را تادیب یا تنبیه نکنید »(4)
با توجه به این دو دسته روایات ، می توان گفت : محبت ، احترام ، عفو و بخشش همواره مطلوب است . تندی ، عطاب ، خطاب و غضب نسبت به کودک نه تنها مطلوب نیست ، بلکه از آن نهی هم شده است . اما اگر برخی از روایات تنبیه کودک را جایز می دانند ، در مواردی است که راه دیگری جز تنبیه برای اصلاح و تربیت کودک در کار نباشد و یا کارایی خود را نسبت به افرادی از دست داده باشد . بنابراین ، در حد امکان و اگر راه های بهتر برای محبت ، رحمت و عفو است و استفاده از تنبیه در مواردی جایز است که از راه اصلی نتوان به هدف رسید . پزشک وقتی کارد جراحی را به دست می گیرد که از درمان بیماری با دارو مایوس شده باشد . شاهد این مدعا این است که در سیره معصومان علیهم السلام مشاهده نشده است که آنان فرزندان خود و یا کودکان دیگری را تنبیه کرده باشند .

آثار تربیتی تنبیه

بعضی از متخصصان رشته روان شناسی و علوم تربیتی معتقدند که آثار تنبیه این است که کودک را از دست زدن به عمل خلاف ، مادامی که بداند تنبیهی در کار است ، باز می دارد . همین که مطمئن شد که دیگر تنبیهی در کار نیست ، دوباره به آن کار دست خواهد زد . برخی دیگر از متخصصان گفته اند : اگر تنبیه به جا و به موقع و در حد مطلوب اجرا شود ، می تواند رفتار نامطلوب را برای همیشه از بین ببرد . اما روایاتی در این زمینه وجود دارند می توان از آنها استفاده کرد که تنبیه اثر اصلاحی دارد :
1 . حضرت علی علیه السلام می فرماید : « من لم یصله حسن المداراه یصلحه المکافاه » کسی که خوش رفتاری او را اصلاح نکند ، خوب کیفر دادن او را اصلاح خواهد کرد .(5)
2 . در جای دیگر آن حضرت می فرماید : « استصلاح الاخیار با کرا مهم و الا شرار بتادیبهم » راه و روش اصلاح خوبان به بزرگداشت آنهاست و اصلاح بدان به تنبیه و عقاب آنهاست . (6) با توجه به دو روایت فوق ، می توان گفت که تنبیه اثر اصلاحی دارد . در مواردی هم حداقل اثر بازدارندگی دارد . این موضوع نیز در امر تربیت مطلوب است ، هر چند که هدف اصلی اصلاح و جایگزینی رفتار مطلوب به جای رفتار نامطلوب می باشد .

نکاتی در مورد میزان و نوع تنبیه

1 . تنبیه نباید بیش از مقدار جرم و گناه باشد . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایات اسد بن وداعه ، پس از آن که سه بار از تنبیه نهی کرد ، فرمود : اگر تنبیه کردی به اندازه گناه تنبیه کن .(7)
2 . در تنبیه باید قوت بدنی ، سن و شخصیت افراد را در نظر داشت . در روایت حماد بن عثمان ، امام صادق علیه السلام فرمود : هر مقدار که حاکم مصلحت بداند ، بر حسب مقدار گناه و یا قدرت بدنی شخص تعزیر کند . در مورد شخصیت افراد حضرت علی علیه السلام می فرماید : « کیفر عقلا با اشاره است و کیفر جهال با تصریح و صراحت »(50) و جای دیگر می فرماید : « کنایه و تعریض برای عاقل شدیدترین عقاب است »(8)
3 . اگر کودک قبل از این که تنبیه شود ، متنبه شد ، نباید او را تنبیه کرد ؛ زیرا هدف از تنبیه آگاهی و اصلاح کودک است و وقتی این هدف حاصل شد ، دیگر تنبیه معنی ندارد همچنین اگر پس از تنبیه کودک ، رفتار آن اصلاح شد ، دیگر نباید رفتار خلاف او را به رخ کشید و آن را بهانه ای برای تنبیه و سرزنش او قرار دهیم . قرآن کریم می فرماید : « زنانی را که به وظائف همسری عمل نکنند موعظه کنید و از همبستری با آنها بپرهیزید و آنها را بزنید ، اگر اطاعت کردند دیگر بهانه ای برای ستم و آزار آنها مجویید » (نسا : 34)
4 . در صورتی می توان کودک را تنبیه کرد که به عمل خلاف و بد بودن آن و میزان مجازات وجود آن آگاهی داشته باشیم .
5 . نباید کودک را به خاطر تشفی خاطر و تخلیه هیجانی خود تنبیه کرد ، بلکه همواره باید اصلاح و تربیت کودک مورد توجه باشد .
6 . در تنبیه باید مراحل و مراتب آن را رعایت کرد و باید از مرحله ضعیف شروع کرد ؛ چرا که شاید ، با اجرای مرحله ای ضعیف از تنبیه مثل تغییر چهره ، کودک به اشتباه خود پی ببرد و اصلاح شود . در این صورت ، دیگر نیازی به تنبیه بدنی نخواهد بود .(9)

جانشین های تنبیه

1 . یکی از روش ها ، دور کردن و یا پنهان کردن وسیله و یا هدفی است که کودک نتواند به آن دسترسی پیدا کند .
2 . به کودک اجازه داده شود تا سرحد اشباع یا دلزدگی به آن رفتار ادامه دهد . مانند اینکه به کودک اجازه داده شود تا هر چه می خواهد شیرینی بخورد یا کبریت ها را آتش بزند .
3 . اگر رفتار نامطلوب ناشی از مراحل رشد کودک است ، پس از آنکه کودک به سن بالاتر رسید ، مشکل خود به خود برطرف خواهد شد . اسکینر معتقد است : « تا مرحله مناسب رشد فرا نرسد ، معمولاً نمی توان به سادگی رفتارهای مشکل زا را تحمل کرد ، به ویژه در شرایط معنوی خانواده ها ، اما آسوده خاطر خواهیم بود اگر بدانیم با رساندن کودک به یک مرحله قابل قبول از لحاظ اجتماعی ، او را از عواقب مطلوب تنبیه برحذر داشته اید . »(10)
4 . روش دیگر این است که فرصت دهیم تا زمان خود مشکل را حل کند ، اما ممکن است زمان بسیار طولانی باشد . عادت ها به سرعت فراموش نمی شوند .
5 . روش جانشین دیگر برای تنبیه ، تقویت کردن رفتار ناهمساز(11) با رفتار نامطلوب است .
6 . با وجود اینها ، بهترین راه از بین بردن عادت نامطلوب ، نادیده گرفتن آنهاست .
اسکینر (1953) معتقد است که احتمالاً بهترین فرآیند جانشین برای تنبیه خاموشی است . این روش زمان بر است ، اما از فراموشی طبیعی بسیار سریعتر اتفاق می افتد . این روش دارای عوارض نامطلوب کمتری است . برای انجام آن والدین باید نسبت به رفتارهای نامطلوب کودک خود بی توجهی نشان دهند .(12)
به طور کلی ، رفتار به دلیل اینکه تقویت می شود ، ادامه می یابد . این اصل هم در مورد رفتار مطلوب درست است ، هم در مورد رفتار نامطلوب . برای حذف رفتار نامطلوب باید منبع تقویت را پیدا کرد و آن را از میان برداشت . رفتاری که تقویت به دنبال نداشته باشد . خاموش می شود .(13)

نتیجه گیری

در پایان می توان گفت : با مرور روایات حضرات معصومان علیهم السلام به دست می آید که تنبیه کودک در جهت تربیت او جایز است . هر چند این روش از مطلوبیت بالایی برخوردار نیست ؛ یعنی تا زمانی که برای تربیت کودک از روش های دیگر بتوان استفاده کرد ، بهتر است از این روش استفاده نشود . چه بسا اگر از روش های دیگر تربیتی به نحو درست و صحیح استفاده شود ، هیچ گاه نیازی به تنبیه کودک حاصل نشود . به هر حال ، اگر در امر تربیت از نظر مربی به تنبیه او نیاز شد ، تنبیه او جایز است و عوارض و عواقب فرضی در برابر اصل هدایت و تربیت کودک از اهمیت چندانی برخوردار نیستند به خصوص اگر بتوان با استفاده از روش های دیگر تربیتی عواقب فرضی را کاهش داد و یا حتی آنها را از بین برد .
تا آنجا که ممکن است بهتر است از روشهای دیگر تغییر و اصلاح رفتار ، که برخی از آنها براحتی قابل انجام است ، استفاده کرد . برای مثال ، بی تفاوتی و بی توجهی به رفتار ، محروم کردن کودک از برخی امتیازات ، صبر و تحمل رفتار نامطلوب و حل آن توسط زمان ، تقویت رفتار ناهمساز با رفتار نامطلوب و انواع دیگر جانشین های تنبیه روش های مطلوب تغییر رفتار می باشد .

پی‌نوشت‌ها:

1. کلینی ، کافی ، ج 6 ، ص 50 ، روایت 3 .
2. میرزا حسین نوری طبرسی ، مستدرک الوسائل ، ج 3 ، ص 18 ، روایت 2906 .
3. کلینی ، کافی ، ج 6 ، ص 50 ، روایت 8 .
4. بحار الانوار ، ص 102 ، ج 79 ، روایت 2 ؛ تمیمی آمدی ، غررالحکم ، ج 2 ، ص 833 ، ش 96 .
5. علی اکبر سیف ، روان شناسی پرورشی ، ص 278 .
6. همو ، تغییر رفتار درمانی ، ص 400 - 391 .
7. مفتاح الکرامه ، آراء فقها و المراج فی حک تادیب الصبیان و ضربهم ، ج 8 ، ص 273 .
8. حسن بن حر عاملی ، وسائل الشعیه ، ج 18 ، ص 548 ، روایت 3 .
9. المیثی حافظ نور الدین ، مجموع الزوائد و منبع الفوائد ، ج 8 ، ص 106 .
10. محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار ، ج 79 ، ص 103 ، روایت 2 .
11. علی اکبر سیف ، روان شناسی پرورشی ، ص264 .
12. Incompatible .
12. علی اکبر سیف ، روان شناسی پرورشی ، ص277 .
13. همو ، تغییر رفتار و رفتار درمانی ، ص 397 .
منابع
ایلینگورس ، رونالدس ، کودک و مدرسه ، ترجمه شکوه نوابی نژاد ، تهران ، دانا ، 1368 .
تمیمی آمدی ، عبدالواحد بن محمد ، غرور الحکم و درر الکلم ، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1366 .
حر عاملی ، محمد بن حسن ، وسائل الشیعه ، بیروت ، التراث العربی ، بی تا .
حسینی شقرایی عاملی ، جواد ابن محمد ، مفتاح الکرامه ، بیروت دار الاحیاء التراث العربی ، 1407 .
حسینی زاده ، سید علی ، « تنبیه از دیدگاه اسلامی « فصل نامه حوزه و دانشگاه ، ش 14 و 15 ، 1377 .
خوئی نژاد ، اکبر ، روش های تربیت کودک ، تهران ، سمت ، 1380 .
جعفری ، حسین ، آداب المعلمین ، قم ، تندیس ، 1378 .
سال آکسلرد ، تغییر رفتار در کلاس درس ، منیجه شهنی ییلاق ، تهران ، سمت ، 1368 .
سیف ، علی اکبر ، تغییر رفتار و رفتار درمانی ، تهران ، دانا ، 1374 .
سیف ، علی اکبر ، روان شناسی پرورشی ، ج پنجم ، تهران ، آگاه ، 1385 .
گلاور ، جان ، ای ؛ برونینگ ، راجر ، اچ ، روان شناسی تربیتی (اصول و کاربرد آن) ، ترجمه علینقی خرازی ، تهران ، مرکز نشر دانشگاهی تهران ، 1375 .
گیج ، نت ، ل ؛ دیوید ، سی بلاینر ، روان شناسی تربیتی ، ترجمه غلامرضا خوئی نژاد و همکاران ، تهران ، سمت ، 1374 .
مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ، بیروت ، موسسه الوفاء ، 1403 ق .
موریس ، ریچارد جی ، اصلاح رفتار کودکان ، ترجمه ناهید کسائیان ، تهران ، رشد . 1387 .
المیثمی حافظ نور الدین ، مجموع الزوائد و منبع الفوائد ، بیروت ، دار الاحیاء التراث ، 1408 .
نوری طبرسی ، میرزا حسین ، مستدرک الوسائل ، قم ، آل البیت ، 1409 ق .
هرگنهان ، بی آر ، مقدمه ای بر نظریه های یادگیری ، ترجمه علی اکبر سیف . تهران ، دانا ، 1386 .
نشریه اسلام و پژوهشهای تربیتی شماره 4

دست ها چه می گویند ؟

دست ها چه می گویند ؟


 دست ها اعضای ارزشمندی هستند که انجام بسیاری از کارها بدون آنها حتی در ذهن هم نمی گنجد. اما این اعضای ارزشمند نقش دیگری را نیز ایفا می کنند و آن کمک به بیان احساسات ، نیازها و برقراری ارتباط با دیگران است.

• دست‌های مشت، دست‌های باز:
 دست‌هایی که گویی در آنها فنجان قرار دارد. (مشت‌های نیمه‌باز) سمبلی از ظرافت و حساسیت و عقیده ضعیف و شکننده و بخشندگی است. اگر محکم و مثل مشت باشد نشا‌ن‌دهنده ماده‌گرایی، مالکیت و آزمندی است. اگر دست‌ها در هم باشند نشان‌دهنده راحتی دست و اگر در هم فشرده باشند نشان‌دهنده استرس و اضطراب است.

• دست‌های در هم فشرده:
 فشردن دست‌ها در هم به معنی جلوگیری و مانع شدن هم هست. وقتی شخصی عصبانی است نشان‌دهنده جلوگیری از برخورد کردن است. وقتی یک دست مشت‌شده و دست‌ دیگر آن را به عقب نگه می‌دارد نشان‌دهنده این است که شخص مانع خود می‌شود که به دیگری ضربه بزند. وقتی کسی دروغ می‌گوید سعی می‌کند با این حالت دست‌هایش را کنترل کند.

• دست‌های کنترل‌گر:
 وقتی کف دست را به به سمت پایین حرکت می‌دهیم،‌یک حرکت آمرانه است که مثلا از کسی می‌خواهیم انجام کاری را متوقف کند یا از او می‌خواهیم آرام باشد. وقتی کف دست را روبه‌رو نگه می‌داریم به این معنی است که نزدیک‌تر نیا.

• دست‌های غالب، دست‌های مهربان:
 وقتی دستمان را بالا می‌بریم و محکم نگه می‌داریم و با دست دیگر فرد را در آغوش می‌گیریم یعنی اینکه من می‌گویم وقت رفتن است. (غلبه و تسلط) وقتی دستمان را با سرعت و مستمر تکان می‌دهیم، نشان‌دهنده علاقه و مهربانی است. وقتی دستمان را شل و خیلی کوتاه و سرد تکان می‌دهیم نشان‌ دهنده فرمانبرداری و تسلیم است.

• دست‌های پرخاشگر:
 با کناره دست مثل چاقو عمل کردن و هوان را بریدن مثل حرکت کاراته، با کناره کف دست و به سمت پایین ضربه زدن یعنی بازداشتن دیگران از کاری. این عمل می‌تواند نشان‌دهنده پرخاش در بحث‌ها باشد.

• مشتی برای دعوا یا پیروزی:
 مشت پرت کردن به طرف یکی می‌تواند به معنی تعرض به او باشد یا دعوت به دعوا. مشت را به سمت بالا بردن و ضربه زدن به هوا به معنی پیروزمندی است.

• دست‌های پوشاننده:
 وقتی نخواهیم چیزی را بشنویم گوشمان را می‌گیریم وقتی نمی‌خواهیم ببینیم جلوی چشمان را می‌گیریم و وقتی می‌خواهیم حرفی بزنیم ولی مانعی وجود دارد جلوی دهانمان را می‌گیریم. وقتی موقع حرف‌زدن جلوی دهان را بگیریم به معنی دروغ گفتن می‌تواند باشد همچنین به معنی این است که از حرفمان مطمئن نیستیم. وقتی با دست روی قلبمان را می‌گیریم ممکن است نشان‌‌دهنده حمله قلبی باشد. گاهی با یک دست، دست دیگرمان را که مشت شده و تحت هیجان است را می‌پوشانیم.

• دست‌های رو:
 دست باز و کشیده شده به سمت جلو به این معنی است که می‌خواهیم چیزی را به کسی بدهیم. یا نشان‌دهنده این است که چیزی برای مخفی کردن نداشته‌اید و شما همین هستید که نشان داده‌اید.

• دست‌های درخواست‌گر:
 اگر کف دست بالا باشد و دست را جلو ببریم. به معنی طلب کردن صدقه است. اگر دست را ۴۵ درجه باز کنیم و کف دست به سمت‌ بالا باشد و سپس دستمان را به طرف جلو بکشیم یعنی از شخصی می‌خواهیم جلوتر بیاید. اگر کف دستمان را به هم بچسبانیم، شبیه دعا کردن مسیحی‌ها و جلو ببریم یعنی از کسی خواهش می‌‌کنیم که به ما صدمه نزد.

• دست‌های بهم ساییده:
 به این معنی است که فرد از چیزی خوشحال است. اگر ساییدن به آهستگی و همراه با فکر کردن و لبخند باشد، به این معنی است که فرد در فکر حیله‌ای است و از سود آن خوشحال است. ساییدن صورت و مشخصا چانه به معنی فکر کردن سنجیده و تصمیم‌گیری است. وقتی قسمتی از بدن جراحت دیده است یا اینکه تحت تنش است.

• دست‌های متفکر:
 وقتی انگشت‌ها مثل مناره به هم پرس می‌شوند ممکن است بعضی از انگشت‌ها درون هم پیچیده و بعضی از آنها به شکل مناره به هم متصل باشند. به معنی فکر کردن سنجیدن و تصمیم گرفتن است. گوش دادن به صحبت‌های دیگری و فکر کردن به آنها. اگر انگشت میانی به سر تکیه داده شود یا اینکه به دهان برود یعنی دارم فکر می‌کنم و آمادگی صحبت کردن را ندارم

• دست‌های پیشتیبان:
 وقتی دست را تکیه‌گاه و پشتیبان سر قرار می‌دهیم و سر را به آن تکیه می‌‌دهیم و آرنج‌ها روی میز است، نشان دهنده این است که شخص خوابش می‌‌آید یا وقتی دست خیلی به آرامی سر را نگه داشته است و با انگشت‌ها چانه را لمس می‌کنیم و به فرد روبه‌رو نگاه می‌کنیم به این معنی است که به صورت من نگاه کن آیا زیبا نیست؟ و حالتی اغواکننده است. همچنین اگر سر به دست تکیه داده باشد یعنی شخص کسل‌تر است. اگر شخص به موضوع علاقه‌مند باشد سرش را کمتر تکیه می‌دهد.

• دست‌های پنهان:
 دست به معنی ارتباط برقرارکردن است و پنهان کردن آن نشان‌دهنده عدم علاقه به ارتباط و همکاری است. همچنین نشان‌دهنده این است که شخص نمی‌خواهد حرف بزند چون می‌خواهد گوش دهد. همچنین می‌تواند نشان‌دهنده احساس آرامش و اینکه نیازی به حرف زدن نیست باشد.

• دست‌های نوازش‌گر:
 لمس کردن می‌تواند تایید کردن خود باشد یعنی من اینجا هستم من واقعی هستم و من خوبم و این حالتی است به معنی کاهش دادن نگرانی‌‌ها از دنیای بیرونی و دنیای درون. در لحظات احساسی مثل نوازش کردن فرزند هم به معنی مهربانی و عشق است. می‌تواند به معنی تنبیه هم باشد مثل سیلی زدن. یا به معنی اثبات دوستی وقتی شانه‌های کسی را لمس می‌کنیم یعنی به او قدرت و اختیار می‌دهیم و وقتی بازوی او را لمس می‌کنیم یعنی با او احساس همدردی می‌کنیم.

• دست‌های پرستش‌گر:
 وقتی دست به لباس خود می‌کشیم یعنی اینکه خودمان را جذاب‌تر می‌کنیم علامت می‌فرستیم که «آیا من زیبا نیستم؟» و همچنین یعنی مرا دوست داشته باش. وقتی با انگشت مثلا ذره‌ای را از روی لباس فردی پرت می‌کنیم به معنی عدم تایید اوست.

شخصیت آدم ها و نحوه دست دادن آنها!

شخصیت آدم ها و نحوه دست دادن آنها!

حتماً از تأثیر اولین برخورد در طرف مقابل آگاه هستید. فکر می کنید اولین چیزی که به طرف مقابل تان نشان می دهد چه نوع آدمی هستید چیست؟بله، نحوه دست دادن تان....
سعی کنید همیشه سفت و محکم دست بدهید. این کار باعث می شود که در نخستین برخورد تأثیر خوبی بگذارید. بعد از بررسی و دقت زیاد روی این موضوع، دست دادن را به پنج گروه تقسیم کرده ایم که هر کدام نشان دهنده نوعی شخصیت است.

دست دادن با دست های خیس

مسلماً دست دادن زننده و تنفرآور انواع بسیاری دارد، اما دست دادن با دست های خیس بدترین آنهاست. حتماً توجه داشته باشید که قبل از دست دادن با کسی، دست های خود را کاملاً خشک کرده و آنها را از عرق پاک کنید.
ـ در اینجا به دو نکته برای چگونگی خشک نگاه داشتن دست های تان اشاره می کنیم:
1ـ قبل از رفتن سر قرارهای مهم یا مصاحبه های کاری، دست های تان را خوب شسته و بعد خشک کنید. دقت کنید که تا موقع دست دادن با فرد مزبور از بستن دست های تان جلوگیری کنید چون باعث گرم شدن دست ها و در نتیجه عرق کردن آنها می شود.
2 ـ دستان خود را قبل از دست دادن خشک کنید. همیشه دستمالی برای این کار با خود همراه داشته باشید.

دست دادن شل و ول

دست دادن شل و ول نشان دهنده ضعف، نداشتن اعتماد به نفس، علاقه و ثبات است. این خصوصیات، متضاد قدرت و استحکام است که ویژگی افراد محترم و موفق می باشد. توصیه می شود اگر حالت دست دادن تان شل و ضعیف است، هنگام دست دادن کمی نیرو صرف کنید. مطمئناً دست دادن سفت و محکم تأثیر بسیار بهتری در مخاطب می گذارد.

دست دادن نوک انگشتی

قبلاً برای تان اتفاق افتاده است. یک نفر هنگام دست دادن نوک چهار انگشت تان را می گیرد و نمی گذارد که دست تان کاملاً در دستش قفل شود و بعد دست تان را به سختی می فشارد.
باید سعی کنید تا می توانید از این نوع دست دادن خودداری کنید. البته ممکن است گاهی به طور تصادفی یا وقتی عجله دارید برای تان پیش آید، اما به شما توصیه می کنیم در این مواقع از فرد مخاطب عذرخواهی کرده و دوباره با او دست بدهید.
ممکن است کار خوبی نباشد اما در ذهن فرد مقابل می ماند که چقدر برایش احترام قایل بوده اید.

دست دادن خیلی محکم

قدیمی ها معمولاً این طور دست می دادند. احتمالاً تا به حال با چنین موردی برخورد کرده اید. فردی احساس می کند قوی ترین مرد جمع است و هنگام دست دادن، دست تان را مثل لیمو می چلاند.
درست است که از دست دادن محکم خوش مان می آید اما این استحکام نباید موجب ناراحتی طرف مقابل شود.

دست دادن دوستانه و خودمانی

مردم باید عادت کنند دست دادن های عجیب و غریب شان را کنار بگذارند. نیازی به شعبده بازی نیست: یک دست دادن ساده، محکم و دوستانه کافی است.
درست است که دست دادن مسأله ای پیش پا افتاده است، اما می تواند عامل مهمی در مصاحبه ها و جلسه های اجتماعی شود. سعی کنید که خیلی راحت اما محکم با فرد مقابل دست داده و در چشمانش نگاه کنید تا بهترین تأثیر را در برخورد اول روی فرد مقابل بگذارید.
منبع: نشریه راه موفقیت، شماره 18

خساست؛ بیماری پنهان

خساست؛ بیماری پنهان


 شاید واژه های خساس و خسائس به نظرتان ناآشنا بیاید. خساس به معنای مردان خسیس و خسائس به معنای زنان خسیس است. «اسکروچ» قهرمان داستان «آواز کریسمس»، اثر چارلز دیکنز را هم که حتماً یادتان هست.
صحبت درباره ی گدایان رسمی ساده تر است؛ زیرا ظاهر و باطن آنان با هم مطابقت دارد! اما در مورد افراد خسیس، ممسک، بخیل یا گداصفت کار به این سادگی نیست، چون ظاهر و باطن شان گاهی مطابقت ندارد و طیف آنان هم بسیار گسترده تر از گدایان است. ممکن است افراد محترم هم که در زمینه ی خاصی اندکی بخل دارند و نمی توان آن را بیرون از هنجار دانست؛ در طیف افراد خسیس قرار بگیرند و در انتهای هم افرادی قرار دارند که به گفته ی سعدی:

«درویش به جز بوی طعام اش نشنیدی
مرغ از پس نان خوردن او ریزه نچیدی»

عبارت «خست نفس جبلی» به این معنی است که فرد به طور ذاتی خساست دارد. جالب این است که پژوهش های اخیر روانپزشکی هم شواهدی را در جهت ارثی بودن این ویژگی را ارایه کرده است.
بسیاری از آنان در طبقه بندی های تشخیصی روانپزشکی جزو مبتلایان به «اختلال شخصیت وسواسی-اجباری» قرار می گیرند.
در عین حال، فردی شخصیت به هنجار هم، ممکن است بعضی از صفات این نا به سامانی شخصیتی از جمله امساک و خست را داشته باشد: نکته ی مهم این است که فرد می تواند دچار نابسامانی شخصیتی وسواسی-اجباری باشد، بدون آن که کمترین اثری از خست و امساک و حتی صرفه جویی در او باشد. تشخیص این موضوع کاملاً پیچیده است و به همین دلیل، فقط از عهده ی روانپزشک برمی آید که بتواند بهنجار را از نابهنجار، مسایل شخصیتی را از بیماری های وضعیتی و بیماری های کارکردی را از بیماری های عضوی تمیز دهد.
چارلز دیکنز، شخصیت «اسکروچ» را که سمبل یک فرد خسیس و بی عاطفه است، از روی بعضی افراد واقعی عصر خودساخته و مطالبی را درباره ی گذشته ی وی بیان می کند که نماینده ی ایجاد چنین صفاتی از جمله پول دوستی و و بی عاطفگی و امساک در قهرمان است.
پدر اسکروچ، او را در مدرسه شبانه روزی رها کرده بود و حتی در عید سال نو هم سراغی از او نمی گرفت.
مادرش را هنگام تولد از دست داده بود و به همین دلیل، پدرش او را متهم می کرد و کمترین توجهی به او نداشت؛ به این ترتیب اسکروچ جوان فرصتی برای اجتماعی شدن و آموختن محبت نداشت. پدر اسکروچ مدتی به علت مسایل مالی در زندان به سر برد و این امر ترس از بی پولی و تلاش برای کسب پول و حفظ آن را در او به وجود آورد.
صفات شخصیتی اسکروچ سبب می شود که نامزدش او را ترک کند که این امر سبب سخت تر شدن قلب اسکروچ می شود.
مرگ خواهرش هنگام به دنیا آوردن پسرش، آن هم در ایام کریسمس سبب می شود اسکروچ تنها کسی را هم که او را واقعاً دوست داشت، از دست بدهد و در نتیجه کمترین دلبستگی به مردم نداشته باشد.
چه از نظر نشانه ها و چه از نظر تاریخچه ی زندگی توصیف های دیکنز برای اسکروچ با روان پزشکی امروز مطابقت دارد. برای نمونه، پرورش در محیط سرد با انضباط سخت، اطمنیان نداشتن به هیجانات و احساسات، کاربردساز و کارهای دفاعی روان شناختی گوناگون؛ از جمله جداسازی، واکنش سازی، ابطال و عقلی سازی، رفتار خشک، تشریفاتی و انعطاف ناپذیر، فقدان خودجوشی، جدی بودن در همه ی شرایط تمایل به تسلط داشتن بر امور و افراد، اشتغال فکر با قواعد و مقررات و جزییات، فقدان مهارت در روابط بین فردی، نداشتن ذوق طنز، ناتوانی در دور انداختن اشیای کهنه و مستعمل، زندگی خست آمیز و مقتصدانه یی که بر خود و اطرافیان تحمیل می کند، نگرش به پول به عنوان چیزی که باید آن را برای آمادگی در برابر سختی های احتمالی ذخیره کرد از این جمله است.
به گفته ی شیخ اجل:
«گر به جای نانش اندر سفره بودی آفتاب
تا قیامت روز روشن کس ندیدی جز به خواب»

یعنی از آن جا که فرد خسیس سفره ی خود را برای خوردن نمی گشاید؛ اگر آفتاب درون سفره ی او بود هیچ کس دیگر آفتاب را نمی دید!
اما در شخصیت های «وسواسی اجباری» بعضی از ویژگی ها هم مثبت و مفید است.
شخصیت های وسواسی- اجباری با پشتکار و سختکوش هستند. در عین حال، این جنبه های مثبت در آنان گاهی به حد سماجت و سرسختی و لجبازی می رسد. گاهی بیش از حد آرمانگرا هستند و سبب زحمت اطرافیان می شوند. نظم و پاکیزگی آنان مثال زدنی است، اما گاهی به شکل وسواس آشکار درمی آید. از آن جا که می ترسند اشتباه کنند، دچار تردید و بی تصمیمی می شوند.
گاهی به اندازه یی با جزییات سرگرم می شوند که از اصل موضوع غافل می مانند. آن چنان به کار دلبسته اند که فراغت، سرگرمی و دوستان را به کنار می گذارند و به اصطلاح معتاد به کار می شوند. از نظر شغلی افرادی با کفایت و متعهد هستند. ویژگی های آنان مناسب با حرفه های علمی و پژوهشی است.

عقده خساست

عقده ی خساست، یعنی کم خرج کردن و پول جمع کردن در حد افراطی که به آن، عقده ی «هارپاگون» هم می گویند. هارپاگون، قهرمان نمایشنامه ی «خسیس» اثر هنرمند فرانسوی «مولیر» است. بسیاری از شخصیت های وسواسی پیرو افراطی این ضرب المثل هستند «هر چیز که خوار آید یکی روز به کار آید» و دور ریختن اشیای بی مصرف را مصلحت نمی داند. ظروف شکسته لباس های کوچک و مستعمل بچه ها و روزنامه های کهنه را جمع می کنند. در حدی خیلی پایین تر از آن چه دارند، زندگی می کنند و معتقدند خرج باید کم باشد تا فرد برای مسایل غیرمترقبه آمادگی داشته باشد. سعدی خطاب به آنان می گوید: «مال از بهر آسایش عمر است؛ نه عمر از بهر گرد کردن مال».

راه درمان

طبعاً نمی توان منتظر ماند تا همه ی افراد خسیس مثل اسکروچ ناگهان متحل شوند. از این رو مراجعه ی آنان به روان پزشک برای تشخیص و درمان ضروری است. روان پزشک می تواند برای درمان این گروه از افراد از روان درمانی و درمان دارویی استفاده کند. اگر نشانه های نابه سامانی وسواسی- اجباری هم ملاحظه شد. استفاده از داروهای ضد وسواس مفید خواهد بود. خوشبختانه بسیاری از این افراد تمایل به درمان هم دارند. به یاد داشته باشید؛ تنها آن چه انسان می بخشد، سرانجام برای او باقی می ماند.
منبع: 7 روز زندگی شماره 123

مثبت اندیشی یا خوش خیالی

مثبت اندیشی یا خوش خیالی


 احتمالاً شما هم در سنین کودکی یا نوجوانی با این صحنه روبرو شده اید که کسی لیوانی را تا نیمه آب دارد به شما نشان دهد و بخواهد بگویید: «چقدر آب درلیوان است؟» اگر پاسخ می دادید لیوان نیمه پر است حتماً فردی «مثبت اندیش» تلقی می شدید و اگر نیمه ی خالی لیوان را می دیدید باید می رفتید و فکری به حال خودتان می کردید! «مثبت اندیشی» در فرهنگ ما واژه یی مثبت است، اما «خوش خیالی» بار معنایی منفی دارد و صفتی ناپسند برای انسان به حساب می آید. به راستی مرز میان این دو در کجاست؟ «مثبت اندیشی» و «خوش خیالی» هر دو بر «می شودها» تکیه می کنند با این تفاوت که «می شود» در مثبت اندیش فعالانه و در خوش خیالی منفعلانه است. مثبت اندیشی هرگز به معنای ندیدن کاستی ها، انتقاد نکردن و عدم تلاش در جهت بهبود آنها نیست، بلکه به معنای دیدن واقعیت و برنامه ریزی دقیق، هدفمند و امیدوارانه برای تغییر آن است. در واقع مثبت اندیشی تضادی با واقع گرایی ندارد، بلکه تأکید بر این واقعیت است که اگر چه نیمی از لیوان خالی است، اما اراده ی انسان می تواند ظرف چند ثاینه نیمه ی خالی لیوان را نیز پر کند! درست است که اغلب موفقیت ها در دنیای امروزی سخت تر و پیچیده تر از پرکردن یک لیوان آب هستند، اما مثبت اندیشان همواره بر این جمله تأکید می کنند که «کار هر قدر سخت تر شود، من هم هنگام اجرای آن سخت تر می شوم» البته این جمله به عمل بستگی دارد. شما می توانید سال ها در ذهن خود تصور کنید که بهترین متخصص کامپیوتر دنیا هستید، اما تا پشت کیبورد ننشینید و چند دکمه را فشار ندهید فایده یی برای تان نخواهد داشت. مثبت اندیشی ذهنی تنها می تواند برای مدتی روحیه ی شما را حفظ کند و پس از چندی به ضد خود تبدیل شده و این ویژگی را نیز از دست می دهد. افراد مثبت اندیش هدف خود را مشخص کرده و در راستای تحقق آن تلاش و برنامه ریزی می کنند، اما خوش خیال ها تنها آرزو می کنند و انتظار دارند که کائنات دست به دست هم داده و آرزوهای شان را برآورده سازند و اگر چنین شود خود را از زمین و زمان طلبکار می دانند. مثبت اندیشان شکست را به معنای «پل پیروزی» می بیننند، چون فکر می کنند باید کارشان را بازنگری کرده، روش های شان را تغییر داده و نقص هایشان را برطرف سازند تا بتوانند پیروز شوند. در حالی که خوش خیال ها به امید آن که بار دیگر پیروز شوند، از تجزیه و تحلیل و درس گیری از اشتباهات خود می پرهیزند. افراد مثبت اندیش امید و تلاش را دو بال پرواز انسان به سوی موفقیت می بینند و می دانند که هر یک از این دوبال اگر آسیب ببینند، می تواند باعث توقف حرکت انسان به سوی اوج شوند. این افراد در عین امیدواری، شبانه روز تلاش و در حین تلاش «اگر چه احتمال دارد شکست بخورند) اشتیاق شان را برای ادامه ی کار حفظ می کنند. آنها در ضمن اشتیاق، دانش شان را نیز ارتفاء و در عین بالا بردن سطح دانش، روابط شان را نیز با دیگران بهبود می بخشند و این گونه است که نقشه ی یک زندگی موفق را برای خود طراحی و آن را اجرا می کنند.
منبع: 7 روز زندگی شماره 123

رابطه شخصیت و اس ام اس

رابطه شخصیت و اس ام اس


 شاید برای تان جالب باشد بدانید چه نوع پیامک هایی توسط چه شخصیت هایی فرستاده می شود. تحقیقات روان پزشکی نشان داده است که:
1. کسانی که پیام های پرخاشگرانه، تهدید آمیز یا شوخی های زننده ارسال می کنند و به نوعی ایجاد مزاحمت می کنند، صفات شخصیتی ضد اجتماعی یا غیر اجتماعی دارند.
2. افرادی با صفات شخصیتی پارانویید (بد گمان) عموماً ترجیح می دهند پیامک نفرستند، زیرا می ترسند علیه خود آنان مورد استفاده قرار گیرد.
3. کسانی که گاهی پیامک های عاشقانه و دوستانه و گاهی پیامک های حاکی از نفرت و بی مهری ارسال می کنند و به طور کلی همیشه بین دو قطب متفاوت نوسان دارند، احتمالاً شخصیتی مرزی دارند.
4. افرادی با صفات شخصیتی وسواسی، پس از دودلی ها و صرف وقت زیاد و ویراستن مکرر در مکرر ممکن است پیامکی را ارسال کنند، اما سپس دچار نگرانی می شوند که مبادا پیامک آنان نرسیده باشد. بنابراین پیامک را دوباره و سه باره ارسال می کنند و حتی ممکن است تلفنی بپرسند که پیامک شان رسیده یا نه! و پس از اطمینان از رسیدن پیامک دچار این نگرانی می شوند که آیا گیرنده پیامک متوجه منظور آنان شده است یا نه.
5. برخی افراد انتظار دارند مرتباً به وسیله پیامک از آنان احوالپرسی شود و مورد تحسین و تشویق قرار گیرند و این موضوع سبب احساس شادی پیش از حد در آنان می شود. اما اگر روزی پیامکی دریافت نکنند. یا مورد تشویق و ستایش قرار نگیرند، به شدت افسرده می شوند. این ویژگی در افراد خود شیفته زیاد دیده می شود.
6. افراد مانیک (شیدا) و هیپوماتیک (نیمه شیدا) ممکن است در یک روز صدها پیامک به آشنایان ارسال کنند و گاهی شب ها هم این کار را ادامه می دهند و عموماً هم پیام آنان را شوخی های نامناسب تشکیل می دهد.
7. فردی که از ارتباط با دیگران می ترسد، می کوشد با ارسال و دریافت پیامک به نوعی «شبه ارتباط » نایل شود و بر احساس ترس و عدم کفایت خویش غلبه کند. وی ممکن است به این کار اعتیاد هم پیدا کند.
منبع: نشریه راه موفقیت، ش 22.