این مطلب را در تعطیلات تابستان نخوانید!
- این مقاله به مقوله «انضباط دریادگیری و مطالعه» میپردازد و آن را از منظرهای مختلف بررسی میکند . سخن «اریک فروم» ، روانشناس و جامعهشناس شهیر، دستمایه حرکت مقاله است و در آن سه مورد عمده در مقوله «توانمندیهای فراسو» معرفی میشود . در لابهلای این مبحثبه شش سطح از سطحهای عمده یادگیری و مطالعه یعنی «دانش» ، درک، کابرد، تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی و قضاوت بررسی میگردد و اصل مهم سینرژی توضیح داده میشود .
انضباط در یادگیری
یکی از موارد عمدهای که در برنامهریزی اهمیت فراوان دارد، بحث «انضباط» است . در طول تاریخ انسانهای منضبط آدمهایی فوقالعاده بودند . «اریک فروم» ، روان شناس و جامعهشناس شهیر، مینویسد: (1) «اگر کاری را با انضباط انجام ندهیم، هرگز نمیتوانیم به آن درجه مهارت برسیم و اگر تنها در موردی که حوصلهاش را داریم کاری را انجام دهیم، ممکن است تفریح و سرگرمی خوبی باشد ولی ما را در آن کار ورزیده نمیکند .»
پس دریچه حرکتبه سمت «مهارتورزی» انضباط فردی و اجتماعی است . ورزیدگی در یک امر نخستین محصولش «آرامش روانی» است و انسانهای آرام معمولا:
- کمتر بیمار میشوند .
- کمتر دچار اضطراب میشوند .
- سیستم دفاعی بدنشان فعالتر است .
- خوش خلقترند .
- دقیقترند .
- در تعاملهای رفتاری اجتماعیترند .
- در ابراز احساسات موفقترند .
- از زندگی بیشتر لذت میبرند .
به طور کلی تحصیل هر مهارتی شرایطی نیاز دارد . «انضباط، تمرکز، بردباری و علاقه» پیش فرضهای نخستین برای موفقیتها و رشدها و تحولات است . انسانهای منضبط در حسرت فرصت دچار حیرت و سردرگمی و سرگردانی نمیشوند و اصطلاحا در «آرامش زندگی» گام برمیدارند .
انضباط و مطالعه
روانشناسها عقیده دارند فرد منضبط در امر مطالعه «فیلسوف جهان متن» است; زیرا انضباط دقت را بالا میبرد و آدم دقیق برخوردش با دنیای علمی منتقدانه است نه منفعلانه . اصطلاحا چراغ انسانهای دقیق در خانهای، که آنها در آن به سر میبرند، میسوزد .
گاه هنگام مطالعه وقتخود را کاملا متشتت میکنیم و اصطلاحا از امور ذهنی و ضمنی آکنده میسازیم . بیتردید در این موقعیتسطح دقت و برداشت پایین میآید، سطح تعاملی لازم با متن و محتوا ایجاد نمیشود و در بیابان بیهدفی جز حسرت چیزی به دست نمیآوریم .
چنان چه انضباط بر مطالعه حکمروایی کند، سطح فعالیت ذهن و برداشت و دقتبالا میرود . هر چه انضباط بالاتر رود، آدمی به سطح عجیبی از وجود خویش میرسد که اصطلاحا «توانمندیهای فراسو» خوانده میشود; مواردی از این توانمندیها عبارت است از:
در این حالت فرد مطالعه کننده به نظمی منطقی در یک اثر علمی و دقیق پی میبرد و لذت کشف این ارتباط منطقی را میچشد; برای مثال گاه کتابی را مطالعه میکنیم و صفحاتی از آن را با دقت از نظر میگذرانیم و متوجه میشویم نظمی زنجیری و منطقی مثلا بین صفحههای 1و5 و بین عنوان و مطلب صفحههای 3و8 و بین 5 صفحه اول و کل فصل 50 صفحهای وجود دارد . این در حقیقت همان نظم منطقی و انضباط پیوسته مطالعه است .
افراد غالبا در مطالعات این شگفتیها را در نمییابند و چه بسا به همه متون، کتابها، رمانها، مقالات و محتواها به صورت یکنواخت، غیردقیق و غیرجدی مینگرند . نباید فراموش کرد چنین نگاههایی در حقیقت زائل کننده میزان «بهرهگیری علمی» خواهد بود و زیانی جبران ناپذیر به ارمغان میآورد; چون ما در برابر مطالعه بهای «زمان و فرصت» را میپردازیم و چنانچه نتیجهای گرفته نشود، عمر گرانمایه تلف میگردد .
لذت انضباط و دقت در مطالعه آدمی را به سوی دنیایی دیگر میبرد و آن «مطالعه مضامین و سخنان لا به لای خطوط» (2) است . ارباب فن میگویند: بهترین مطالعات آن دسته از فرصتهایی است که فرد قادر میشود لابهلای خطوط را بفهمد; زیرا «فضای خالی» لابهلای خطوط، قطعها و وصلها، داستانها، مثلها، ایجاز، اجمال، اجلال، ایهام همه و همه حرفها و فنون و شگردهایی هستند که نویسنده به وسیله آنها مرادش را بیان میکند .
این امر خصوصا در مورد بعضی از سخنرانیهای نقادانه یا کتابهای نقد و یا مقالات جنجالی حائز اهمیت است . انسان باید قادر باشد فضای لابهلای خطوط را بفهمد و اگر به چنین مرزی برسد، اصطلاحا «به مرز تحلیل رسیده» است .
طبق حیطه شناختی میگر، آدمها هنگام درک مطالب یا مطالعه و در امر یادگیری شش سطح را میگذرانند که هر سطحی در مقایسه با سطح قبلی برتر و ارزشمندتر در مقایسه با سطح بعدی مقدمه و آغاز و فروتر است . هر چه فرد به سطوح بالاتر برسد، میزان درک، فهم و برداشتش بالاتر میرود . نمودار زیر این سطوح را مینمایاند . (3)
1 . «دانش» (4) : سادهترین و پایینترین سطح شناخت است و به خاطر آوردن و بازشناسی مطالب را شامل میشود .
2 . «درک مطلب (فهمیدن)» (5) : توانایی پی بردن به مفهوم یک مطلب و تبیین آن با جملات جدید را درک مطلب میخوانند . در این سطح فرد از سطح دانش فراتر میرود و جملات را با درک خود میسازد . مانند ترجمه، تفسیر و به کارگیری اطلاعات در گفتار و سخنرانی .
3 . «به کار بستن (کاربرد)» (6) : فرد فراگیر مطالب آموخته شده مانند عقاید کلی، روشها، قوانین، اصول و تئوریها یا دستورالعمل و مسائل فنی و نظری را در موقعیتهای جدید و ملموس به کار میبرد .
4 . «تجزیه و تحلیل» (7) : توانایی فراگیر در سطحی نسبتا بالاتر از مهارتهای مربوط به فهمیدن و به کار بستن است و میتواند یک مطلب را به اجزای کوچکتر تشکیل دهندهاش تعمیم دهد و روابط بین اجزای آن را در یابد; یعنی میتواند با تحلیل عناصر تشکیل دهنده یک مطلب به معانی و مفاهیم درونی آن پی ببرد .
5 . «ترکیب» (8) : در این مرحله فراگیر میتواند عوامل موجود در مرحله قبلی (تجزیه و تحلیل) را تفکیک کند و سپس آنها را برای اتخاذ معنای جدید و تازه با هم تلفیق و ترکیب نماید; به عبارت دیگر، ترکیب مستلزم در آمیختن دوباره قسمتهایی از تجارت گذشته بامطالب جدید و بازسازی آن به صورت یک کار تازه و نسبتا انسجام یافته است .
6 . «ارزشیابی» (9) : بالاترین و عالیترین و مهمترین سطح یادگیری در حیطه شناختی ارزشیابی نام دارد . در واقع انضباط فکری و یادگیری در این سطح زمانی فعلیت پیدا میکند که فراگیر، تمام مراحل قبلی را طی کرده باشد .
ارزشیابی زمانی است که فرد به مشروعیت داوری و تشخیص دست پیدا کند . اغلب افرادی که لابهلای خطوط یک نوشته را میفهمند، به این ساحت نزدیک میشوند .
از برکات دیگر مطالعه منضبط، هدایت فرد به سمتیادداشتبرداری است . معمولا افراد 50 درصد مطالعات یا مطالب شنیداری را لحظاتی بعد از پایان مطالعه یا شنیدن فراموش میکنند و 50 درصد باقیمانده نیز مشمول گسیختگی زمان میشود . شاید به همین خاطر است که حضرت رسول (ص) میفرماید: «العلم وحشی قیدوه بالکتابة; (10) دانش سرکش است پس با نوشتن و یادداشتبرداری آن را رام کنید .»
یادداشتبرداری نعمت ارزندهای است که برخی افراد در مطالعات خود آن را انجام میدهند و به آن تقید دارند . آدمی که به یادداشتبرداری عادت دارد، یادگیریاش چندین برابر میشود و میزان برداشت علمیاش غنیتر میگردد . تحقیقات نشان میدهد انسانهایی که هنگام مطالعه به «نکتهبرداری» عادت دارند، میزان و سطح هوشیاری مغزشان بالاتر است . ادداشتبرداری و گرایش به سمتیادداشت نویسی آدمی را از تفرق ذهنی رها میسازد . وقتی در یک سخنرانی چند مطلب، عنوان، آمار و ارقام یا نکات عمده را یادداشت میکنیم، نه تنها آنمطالب بخشی از آرشیو ما میشود بلکه به صورتی معجزه آسا مطالب بین آنها نیز در فکر ما ثبت میگردد; یعنی سطح آگاهی عمومی ما از آن مطالب بیشتر خواهد شد .
در جامعه افرادی را میبینیم که در سخن گفتن با بقیه تفاوت دارند . علمیترند با سند و دلیل و با ادبیات زیباتر صحبت میکنند و از تفرق سخن و عامیانه تکلم کردن دورند . اغلب اینان کسانی هستند که سعی میکنند در برابر مسائل پیرامون خود منفعل نباشند . این گروه خوب گوش میدهند، دقیق مطالعه میکنند و جملات خوب، اشعار شورانگیز، آمار و ارقام علمی و صحیح و مطالب تحلیلی قوی را به خاطر میسپارند یا یادداشت میکنند .
بعضی از سخنوران و سخنرانان از «مقوله یادداشتبرداری» به خوبی بهره میبرند و برای ایجاد حضور ذهن فعال در جلسه سخنرانی به حاضران اعلام میکند که فرضا مدت زمان سخنرانی یک ساعت است، موضوع فلان مبحث است و بعد از سخنرانی چند پرسش ارائه میشود و پاسخگویان مورد تقدیر قرار میگیرند . این شگرد حضور ذهن را بسیار بالا میبرد و شنوندگان را به یادداشتبرداری تشویق میکند . این شیوه اصطلاحا شیوه «شنود مؤثر یا شنود فعال» خوانده میشود که بخشی از مطالعاتSynergy یا جمعافزایی است .
اصل سینرژی ( (Synergy
یکی از اصول و روشهای عمده در انضباط یادگیری اصل سینرژی به معنای جمعافزایی و شنود مؤثر یا حضور مؤثر است . طبق این روش، فرد در بطن یادگیری است نه در حاشیه آن . در اصل سینرژی فرد هنگام مطالعه یا شنیدن مؤثر چند حالت پیدا میکند:
1 . فعال میشود .
2 . فعال میماند .
3 . فعال میرود .
4 . فعال برمیگردد .
ما باید سعی کنیم جهت ایجاد «انضباط یادگیری» و همچنین «نظم دهی» به حافظه و یادسپاری، عوامل عمده ایجاد کننده سینرژی را به خوبی بشناسیم و به آنها بها دهیم .
مهمترین عامل در این مقوله شیوه برداشت مطلب است . روش افراد در برداشت مطالب یکسان نیست .
1 . برخی نکته برداری میکنند .
2 . برخی در یادداشتسریع میکوشند و تا مرز 70 درصد از مطالب را ثبت میکنند .
3 . برخی باچشمان خویش به منبع اطلاعات (سخنرانی، کتاب، تلویزیون و کامپیوتر) خیره میشوند و حواس خود را متمرکز میسازند .
4 . برخی به جایی خیره میشوند و در صورتی که بحثبه تعقیب چشمی عملیات نیاز نداشته و فقط شنیداری باشد، تمرکز و اصل سینرژی را با چشم متمرکز و خیره به یک جا عملی میسازند و به حداکثر قدرت یادگیری میرسند .
5 . بعضی بعد از پایان مطالعه یا شنیدن سخنرانی با یک حریف تمرینی مناسب بحث و نقد و بررسی و تحلیل مطالب میپردازند و از طریق مباحثه به بیشترین بهره یادگیری دست مییابند . اینان به خوبی میدانند که «شنود مؤثر» در یادگیری مضاعف عاملی بسیار مهم و شنود مکرر عامل استقرار پایدار یادگیری است . بنابراین، خودآگاه یا ناخودآگاه به این نکته هدایت میشوند که در صورت شنود مؤثر چند حالت روی میدهد:
الف) حضور ذهنی بالا میرود .
ب) چون امکان چالش و بحث وجوددارد، فرد سعی میکند تمام مطلب طرف مقابل را بشنود و بفهمد تا بتواند نقد و بررسی و حتی جرح و تعدیل کند .
انضباط در یادگیری و تربیتحافظه
در وجود همه موجودات حافظهای نیرومند وجود دارد . برخی دانشمندان اذعان میکنند حتی فلزات نیز حافظه دارند و اگر شما فلزی را خم کنید و سپس حرارت دهید، به جای اول خود بازمیگردد . پس نباید فراموش کنیم با حافظه «معمولی» و با «هدایت و تربیت آن» و اصطلاحا با ایجاد «نظم و انضباط» در یادگیری میتوانیم به انسانی «فوقالعاده، با حافظهای قوی و حضور ذهن بالا» تبدیل شویم و به درجهای از بینش و بصیرت برسیم که بسیاری از «مهارتها» را به راحتی به دست آوریم .
نخستین موهبت این امر «دوری از انباشتگی است» ; زیرا بیشتر افرادی که به انباشتگی بیش از حد دچارند، میگویند از انرژی لازم برای پالایش آن بیبهرهاند و همواره احساس خستگی میکنند . انرژی ایستا و راکدی که پیرامون انباشتگی گرد میآید، موجب احساس خستگی و رخوت میشود . پالایش انباشتگی، انرژی ذهنی را به جریان میاندازد که خود نیازمند نظم و انضباط است; چرا که نیروی جدید و حیاتی تازه به جسم و جان آدمی میدمد .
نتیجه
برای رسیدن به اهداف تعریف شده در این مبحث، علاوه بر اعتماد به نفس و امید و حرکتبه «ایمان» و باور نیازمندیم; زیرا «اگر ایمان نباشد هیچ انگیزهای وجود ندارد .» به قول لوئی پاستور: «بعد از ایمان . . . تحمل و بردباری بالاترین جرات و جسارت را به انسان میبخشد (12) » تا به سمت اهداف متعالی و مرزهای موفقیت گام بردارد .
پینوشت:
1 . پنج پله - روشهای علمی و کاربردی مطالعه، فرزام پروا و پرهام پروا .
2 . یادداشتهای پراکنده، سید محمد مقیمی .
3 . نگاهی دوباره به کلیات روشها و فنون تدریس، حسین خنیفر .
4. Knowledge.
5. Comprehension.
6. Application.
7. Analysis.
8. Synthesis.
9. Evaluation and judgement.
10 . یادداشتهای محرم، شیخ احمد ناصری، ص 10 .
11 . نه کلید طلایی، گروه مترجمین، ص 26 .
12 . همان، ص 4 .
دکتر حسین خنیفر
پرسمان