روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی
روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

اخلاق و جنسیت در حدیث «خصال النساء»(2)

اخلاق و جنسیت در حدیث «خصال النساء»(2)

 نویسنده:دکتر سید حسن اسلامی

1. دین و اخلاق جنسیتی
 ممکن است کسی بخواهد متعبدانه به آموزه های دینی، فارغ از یافته های علمی و مطالعات اخلاقی، تن بدهد. برای این کا نیز باید نخست صحت انتساب حدیث احراز و سازگاری مضمون آن با دیگر آموزه های دینی روشن گردد. برای این کار باید آن را از برون و درون سنجید و به بررسی سند و محتوای خود حدیث و مقایسه آن با آموزه های دینی در باره اخلاق و جنسیت دست زد. در این باره از سه منظر می توان این حدیث را بررسی کرد:1. سند حدیث، 2. محتوای حدیث، 3. مقایسه حدیث با آموزه های قرآنی.

1-1. بررسی سندی حدیث
 
جز سید رضی، چهار تن دیگر این حدیث را نقل کرده اند. ازاین راویان، تنها ابو طالب مکی مقدم بر سید رضی است. بنابراین، تنها منبع نهج البلاغه به احتمال قوی همین روایت مکی در قوت القلوب است؛ زیراسید رضی (م406ق) است و نهج البلاغه را در سال 400ق، به پایان رسانده است، حال آن که آمدی (م 510ق)، فتال نیشابوری (م 508ق) و زمخشری (م538ق) است. بنابراین، تنها ناقلی که پیش از نهج البلاغه این حدیث را آورده است، ابو طالب مکی (م386ق)، در قوت القلوب خویش است. وی نیز در این کتاب حدیث خود را به صورت مرسل آورده است. گرد آورندگان معاصر نهج البلاغه که خواسته اند، متن کامل نهج البلاغه را به دست دهند، حدیث خود را به این منبع مستند کرده اند.(1)محمد مهدی جعفری نیز نتوانسته است سند این حدیث را نشان دهد.(2) با آن که هادی کاشف الغطا معتقد است نهج البلاغه پس از شریف رضی، هیچ گونه تغییر نکرده و نسخه اصلی به خط گردآورنده موجود است، به گونه ای که حتی «یک کلمه»(3) بدان افزوده نشده است، عملاً باید وجود تغییراتی را در این متن پذیرفت که مهم ترین آن، نبود برخی کلمات قصار در برخی از نسخ است. وی با آن که کوشیده است تا اسناد سخنان حضرت امیر را از دل متون تاریخی بیرون بکشد، موفق نشده برای این حدیث سندی بیابد. از این رو، در بخشی که به منابع کلمات قصار اختصاص داده، به این حدیث اشاره نکرده است. بدین ترتیب، با حدیثی مرسل مواجه هستیم که برای نخستین بار در متنی صوفیانه از اهل سنت پدیدار شده است.
مهم تر، آن که این حدیث در برخی از نسخه های کهن نهج البلاغه نیامده است. این کار نسخه شناسان است که با ردگیری نسخ کهن دریابند که این حدیث در کدام نسخه های کهن آمده است، لیکن در این جا به استناد سه منبع می توان این ادعا را پیش کشید که اساساً چه بسا در نسخه اصلی نهج البلاغه این حدیث نبوده است. یکی کتاب حدائق الحقائق فی شرح نهج البلاغه است که در قرن ششم نوشته شده است. قطب الدین کیذری بیهقی، عالم بزرگ شیعی در این کتاب این حدیث را نقل نمی کند و ظاهراً در نسخه او نشانی از آن نبوده است. گفتنی است که این کتاب دو جلدی شرح همه نهج البلاغه است و در آن احادیث قبلی و بعدی این حدیث شرح شده، لیکن خبری از این حدیث در آن نیست. جای منطقی این حدیث در صفحات 664-665 این کتاب می توانست باشد.(4)
منبع دوم، معارج نهج البلاغه است، که نخستین شرح بر جای مانده از نهج البلاغه به شمار می رود، (5) و در آن اشاره ای به این حدیث نشده است. این شرح نیز کامل است وشرح احادیث قبل و بعد از آن تا پایان آمده است.(6) در باره تشیع نویسنده این شرح اختلاف نظر است که محقق آن، آقای اسعد الطیب، پس از نقل دلایل طرفین، به تسنن وی نظر می دهد.(7)
این دو منبع از جهاتی شبیه هم هستند: هر دو به قرن ششم تعلق دارند و نویسنده هر دو بیهقی است. مهم تر، آن که شارحان این دو منبع نخواسته اند نهج البلاغه موجود زمان خود را بازسازی کنند، بلکه همان متن موجود را شرح کرده اند. لیکن منبع سوم از این جهت متفاوت است. این منبع از آن دکتر صبری ابراهیم السید است که در آن کوشیده با بررسی اسناد تاریخی تنها آن سخنانی را که احرازشان به حضرت امیر مؤمنان قطعی است، در کتاب خود ثبت کند و بدین ترتیب، نهج البلاغه ای متفاوت به دست دهد. وی که از محققان اهل سنت است، درنهج البلاغه «موثق» خود این حدیث را نیاورده است. در واقع، نهج البلاغه وی شاید حدود نصف نهج البلاغه شناخته شده باشد و او تقریباًٌ بسیاری از خطبه ها، نامه ها و حکمت های معروف را حذف کرده است. در این ویرایش و حذف و اصلاح، چه بسا مسائل عقیدتی و فرقه ای حاکم بوده است و او از منظری خاص کوشیده باشد برخی از خطبه ها، به خصوص خطبه سوم را حذف کند. به همین سبب، ممکن است کار او علمی و دقیق نباشد. اما در باره حدیث خیار خصال النساء، این تردید موجه به نظر نمی رسد و می توان گفت که او نتوانسته است دلایلی قانع کننده برای آوردن آن بیابد. در واقع، وی حکمت پیش از آن، یعنی حکمت 233 را آورده و حکمت بعدی در این کتاب حکمت 246 است و در این میان دوازده حکمت را یکجا حذف کرده است.(8) گفتنی است که این کتاب درنوع خود، اولین کار است.
بدین ترتیب، با نقادی بیرونی، روشن می شود که این حدیث نه تنها سندی ندارد، در برخی از نسخ کهن نیز نیامده است. با این همه کسی از شارحان به این نکته اشاره نکرده است.

2-1. بررسی محتوایی حدیث
 

این حدیث ساختاری استدلالی دارد؛ به این معنا که ادعایی مطرح می شود، نمونه های آن بیان و به سود هر نمونه استدلال می شود. در نتیجه، با حکمی تعبدی رو به رو نیستیم و می توانیم در این استدلال ها درنگ و تردید کنیم. در این حدیث، سه استدلال به سود سه ادعا مطرح شده است که به نظر نمی رسد هیچ یک پذیرفتنی باشد. نخست، میان تکبرو عفت پیوندی مثبت بر قرار شده و ادعا شده است که زن متکبر خود را در اختیار دیگران قرار نمی دهد؛ حال آن که رابطه ای ضروری میان این دو نیست. آنچه شخص را از کجروی باز می دارد، ایمان یا ترس از تنبیه و یا نیاز به همرنگی با جماعت است، نه تکبر. اگر هم استدلال فوق پذیرفته شود، حداکثر آن است که شخص متکبر خود را در اختیار هر «ناکسی» نمی گذارد؛ لیکن همچنان امکان همدلی با «کسان» و همگنان بر قرار است. نکته مهم تر درباره تکبر، آن است که این رذیلت در سنت دینی از منفورترین رذایل به شمار می رود و در باره آفات آن بسیار سخن گفته شده است که یکی از آنها بازدارندگی آن از کمال و دیگری خردسوزی است. در موارد دیگری از حضرت امیر ودیگر ائمه به صراحت آمده است که تکبر مانع کمال شخص می شود و این مطلبی است مجرب و بدیهی. انسان تا زمانی که احساس نقص و نیاز می کند، به حرکت ادامه می دهد، اما از زمانی که دچار عجب شد و شیفته کمالات خویش گردید، یا آلوده تکبر شد و خود را از دیگران برتر دید، از کسب کمالات باز می ماند. به همین سبب، حضرت امیر فرموده است:
الاعجاب یمنع الازدیاد؛
خود شیفتگی مانع فزون جویی است.(9)
بیهقی نیز در شرح این حدیث می نویسد:
زیرا شخص خود شیفته معتقد است که کامل شده است. از این رو، در پی کمال بر نمی آید، چون که فزون خواهی بعد از کمال محال است.(10)
این حقیقت روانشناختی اختصاص به زن و مرد ندارد. در نتیجه، اگر واقعاً خودشیفتگی و تکبر که نتیجه آن است مانع کمال خواهی انسان می شود، هم برای مرد رذیلت است و هم برای زن. باز در روایات متعدد، عجب وتکبر، نشان کم خردی و حماقت دانسته شده است و این تعلیل عام است. به همین سان می توان تصریحاتی در روایات دید که تکبر را ناشی از حقارت نفس می داند.(11) این تفسیر و تبیین ها درباره عجب و تکبر فراتر از جنسیت قرار می گیرد. در نتیجه، معقول نیست که باتوجه به این همه روایات باز بگوییم که تکبر برای جنس مرد بد است، ولی برای جنس زن خوب و حتی بهترین فضیلت است.
استدلالی که به سود بخل زن شده است، نیز قوت چندانی ندارد. گفته شده است که زن بخیل مال خود و مال شویش را حفط می کند. اما این استدلال پذیرفتنی نیست، زیرا به تصریح روایات، بخل ریشه در بدگمانی به خداوند دارد و به گفته حضرت امیر مؤمنان (ع) :
ان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظن بالله؛
بخل و ترس و آز سرشت هایی جدا جداست که فراهم آورنده آنها بدگمانی به خداست.(12)
به همین سبب نیز رسول خدا و اهل بیت(ع) بامداد و شامگاه از بخل به خدا پناه می بردند.(13)
استدلال در این حدیث، چنان عام و کلی است که تاب تخصیص ندارد. از این منظر، انسان بخیل در واقع، چون به خدا اعتماد و به رزاقیت او باور ندارد، به داشته های خود بخل می ورزد. این قاعده به زن یا مرد اختصاص ندارد وزن بخیل همان قدر به خدا به گمان است که مرد بخیل، پس اگر طبق این منطق، بخل بد است، هم برای مرد رذیلت است و هم زن، نه آن که زیبنده زنان باشد. افزون بر این، در احادیث دیگری امیر مؤمنان از بخشش و دهش زنان به نیکی یاد کرده و آن را ستوده است؛ برای مثال می فرماید:
خیرالنساء الطیبة الریح، الطیبة الطعام، التی ان انفقت انفقت قصد وان مسکت، امسکت قصداً. تلک من عمال الله و عامل الله لا یخیب.(14)
بهترین زنان، خوش بوی، خوش طعام است؛ آن که هرگاه انفاق کند، به میانه روی انفاق کند و هرگاه دست نگهدارد، به میانه روی دست نگهدارد. وی از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نومید نمی شود.
این حدیث با منش و منطق اهل بیت علیه السلام، چه زن و چه مرد، سازگارتر از حدیثی است که بخل زنان را می ستاید. وانگهی، حفظ مال شوهر، از حوزه بخل یا بخشش خارج بوده و وظیفه زن است و نشانه امانتداری وی.
استدلالی نیز که به سود ترس زنان شده، ناپذیرفتنی است. در روایتی آمده است زنی که ترسو باشد، از هرچه سر راهش قرار گیرد، می ترسد ودر نقل دیگری آمده است زنی که ترسو باشد، از خانه اش خارج نمی شود. هیچ یک از این دو استدلال مقبول نیست. درست است که تهور و بی باکی چه بسا کار دست زنان می دهد و برخی از قربانیان حوادث ناخوشایند به دلیل مخاطره جویی قربانی شده اند، اما به همان نسبت نیز زنان ترسو قربانی شده اند. در نتیجه، می تون گفت که ترس و تهور هر دو برای زنان خطرناک است. دیگر، آن که ترس زن از هرچیز و در همه شرایط، مانند جنگ یا تهاجم جنسی خوب نیست. در هنگام ترس، قدرت تفکر و تصمیم گیری شخص فلج می شود و نمی داند که کدام اقدام مناسب است و حتی اگر هم آن را بداند، جرأت انتخاب آن را ندارد. این مسأله هم در مرد مشکل ساز است و هم در زن و دلیلی بر فضیلت شمردن آن در زنان وجود ندارد.
بیرون نرفتن زن از خانه نیز اگر فضیلت باشد، باید نتیجه گرفت که زنان یا دختران پیامبر و ائمه(ع) که از خانه بیرون می رفتند - از این فضیلت بی بهره بودند. از قضا کسانی هستند که همین نتیجه را گرفته اند و در شرح این حدیث و دفاع از آن نوشته اند:
روایت شده است که حضرت زینب تنها قسمت داخلی در خانه خود را می شناخت و هرگاه ناچار می شد که از خانه خارج شود؛ با حجاب و شبانه از خانه خارج می شد؛ در حالی که حسن(ع) در سمت راست او، حسین(ع) در سمت چپش و امیر مؤمنان پیشاپیش او حرکت می کرد.(15)
همچنین حضرت سکینه چنان ملازم خانه و مسجد بود که چون حسن مثنی عموزاده اش او را از امام حسین(ع)خواستگاری کرد، حضرت پاسخ داد:
دخترم فاطمه را که در عبادت چونان مادرم زهراست، به تو می دهم، اما سکینه به درد مردی نمی خورد؛ زیرا غالباً در حال استغراق با خداوند است.(16)
در واقع، برای توجیه این حدیث نه تنها مسلمات تاریخی و سنت ائمه(ع) نادیده گرفته می شود، بلکه حتی ارزش های اصیل اسلامی و حضور اجتماعی، به سود دعاوی نادرست تاریخی و ضد آموزه های اسلامی کنار نهاده می شود.
این دشواری ها موجب شده است تا برخی از شارحان هوشمند متوجه برخی نقص های متنی و محتوایی این حدیث عام است وکلی و تاب چنان تاویل هایی را ندارد از این رو، یا باید آن را همان گونه که شارحان کهن به طور مطلق پذیرفته بودند، پذیرفت یا آن را کنار نهاد.

3-1. مقایسه حدیث با آموزه های قرآنی
 

در قرآن کریم، به صراحت، بر یگانگی گوهر انسانی زن و مرد تأکید شده است و در هیچ بحث اخلاقی تفاوتی بین زن و مرد نهاده نشده و مؤمنان در کنار مؤمنان یاد شده ا ند. در این کتاب، صفات اخلاقی مانند صدق، صبر، خشوع، ایمان، تواضع، پاکدامنی، و خداپرستی و به یاد او بودن، به یکسان برای زنان و مردان ذکر شده است.(17) توصیه های اخلاقی نیز بی تردید، هر دوجنس را در بر می گیرد. در آیات قرآن نمی توان ارزشی اخلاقی مردانه یا زنانه یافت، بلکه از نظر این کتاب همه انسان ها، فارغ از جنسیت خود، به پرورش فضایل اخلاقی قرآنی دعوت شده اند که در آنها نیز جنسیت نقشی ندارد. حدود دویست آیه قرآن، به نحوی، ناظر به زن و مرد است و در آنها شاهد یگانگی خطاب و دعوت هستیم. همچنین قرآن کریم از زنانی مانند حضرت مریم نام می برد که الگوی «مؤمنان» هستند، نه فقط زنان.(18) در آیات متعددی نیز از بخل به شدت نهی و بخشندگی و ایثار ستوده شده و رستگاری در گرو رهایی از بخل و شح معرفی شده است.(19) این حکم، عام است و زن و مرد نمی شناسد. البته در برخی از آیات به تفاوت های حقوقی زن و مرد در مسأله ارث و شهادت اشاره شده، که ربطی به ارزش اخلاقی مرد یا زن ندارد.
بنابراین، هنگامی که این حدیث را بر قرآن عرضه می کنیم و ارزش های بیان شده در آن را با ارزش های قرآنی می سنجیم، ناگزیریم که یکی را به سود دیگری کنار نهیم. از آن جا که مأمور به عرضه داشتن حدیث بر قرآن هستیم، نه بر عکس، و مضمون آیات نیز صریحاً مخالف این حدیث است، به حکم خود قرآن و روایات امامان، آن را باید کنار نهاد.(20)

2. باوری کهن در قالب حدیث
 

این حدیث، در واقع، بیانگر نگرش مسلط به زنان در طول تاریخ بوده است که رد پای آن را پیش از اسلام می توان یافت؛ نگرشی که زنان را موجوداتی شرور و ماهیتاً متفاوت از مردان می دانست. در یونان باستان، صفات و فضایل عالی به مردان نسبت داده می شد؛ حال آن که صفات نازل از آن زنان بود(21) و دموکریت معتقد بود که حکومت زن بر مرد نهایت بدبختی است.(22)
در ایران نیز وجود زن شری ناگزیر قلمداد می گشت و بر جدایی خصال اخلاقی زنان و مردانه تأکید می شد.(23) همچنین حوا عامل گمراهی آدم و به محنت افتادن او معرفی می شد.(24) در این فرهنگ بود که می گفتند مرد باید رود باشد و زن بند، (25) یعنی با بخل، دارایی شوهر خود را حفظ کند.
در میان اعراب نیز شاهد جدایی فضایل مردانه از زنانه هستیم. در فرهنگ عربی جاهلی سخاوت برای مردان ارزش بی بدیل به شمار می رفت؛ حال آن که ارزش زنان به بخل آنان بود. یحیی بن عدی پس از تعریف بخل، می گوید:
این خصلت از همه مردم ناستوده است. لیکن در زنان کراهت کمتری دارد، و گاه، بخل زنان ستوده است.(26)
جاحظ می نویسد که ثوب بن شحمه عنبری زن بخیل خود را طلاق داد. به او گفتند که بخل برای مرد زشت است، نه زن، پاسخ داد: درست است، اما از آن می ترسم پسری بخیل برایم بار آورد.(27)
ایزوتسو با تحلیل ارزش های عربی پیش از اسلام نتیجه می گیرد که سخاوت جاهلی بر نوعی بی اندیشگی استوار بود و گاه فرد با عملی سخاوتمندانه برای همیشه خانواده خود را به خاک ذلت می نشاند. وی سپس اشاره می کند که احمد محمد الجوفی در کتاب حیاة العربیه من الشعر الجاهل با تحلیل اشعار و روایات موجود در الاغانی نشان داده است که:
در عهد جاهلیت زنان به علت موقعیت خاصی که در اجتماع و در خانواده داشتند، عموماً به بخل و امساک در بذل و بخشش گرایش بیشتری داشتند.(28)
همچنین در شعر جاهلی زنانی را می بینیم که شوهران خود را به سبب بی اندیشگی و بی مبالاتی سرزنش می کنند.(29) حاصل آن مضمون این حدیث با فرهنگ آن زمان سازگار بود. در نتیجه، کوشش می شد تا درقالب حدیث بیان و تثبیت شود. کافی است در این مورد به برخی احادیث معروف اشاره کنیم که مضمون آنها کاملاً ضد قرآنی است؛ برای مثال، عنصرالمعالی به فرزندش تعلیم می دهد که اگر دختری داشت، به او سواد نیاموزد و:
چون بزرگ شود، جهد کن که هرچند زودتر به شویش دهی که دختر نابوده به، وچون ببود یا به شوی به یا به گور، که صاحب شریعت ما(ص) گوید:«دفن البنات من المکرمات».(30)
در این جا وی از پیامبر اکرم نقل می کند که فرمود به گور سپردن دختران، از بزرگواری است. باز به نقل عکرمه از ابن عباس نوشته اند که چون مرگ رقیه، دختر حضرت رسول را به ایشان تعزیت گفتند، فرمود:
الحمد لله، دفن البنات من المکرمات.(31)
همچنین به حضرت رسول نسبت داده اند که فرمود:
للمراة ستران القبر و الزوج. قیل و ایهما افضل؟ قال: القبر؛
زن را دو پوشش است: گور و شوهر. پرسیدند: کدام یک برتر است؟ فرمود: گور.(32)
هنگامی که به رسول اکرم این گونه نسبت هایی داده می شود، نمی توان انتظار داشت که دیگران مصون بمانند. احادیث متعددی از این دست که همه بر اساس زن ستیزی استوار است - به پیامبر و ائمه نسبت داده شده و در کتاب ها جزو مسلمات به شمار رفته است، لیکن با پیگیری و مجعول بودن آنها پی می بریم؛ برای نمونه، نظام الملک می نویسد که پیامبر اکرم فرمود:
با زنان در کارها تدبیرکنید؛ اما هرچه ایشان گویند چنین باید کرد، به خلاف آن کنید تا صواب آید. و لفظ خبر این است:« شاوروهن و خالفوهن.» اگر ایشان تمام عقل بودندی، پیامبر(ع)نفرمودی خلاف رأی ایشان رفتن.(33)
حال آن که این حدیث که در نصوص شیعی نیز وارد شده و حتی در مواردی اشاره شده که حضرت همسران خود را گرد می آورد و با آنان رایزنی می کرد و سپس بر خلاف نظر آنان عمل می کرد- به گفته حدیث شناسان ساختگی و بی اصل است.(34)
باز از حضرت رسول(ص)نقل می شود که فرمود:
زنان را در غرفه ها جای مدهید و سوادشان میاموزید، به آنان نخ ریسی و سوره نور تعلیم دهید.
حال آن که این حدیث ساختگی است.(35) البانی، پس از نقل این حدیث، خود اشکالی را نقل و آن را نقد می کند. ممکن است گفته شود که تعلیم کتابت به زنان به فساد منجر می شود، اما جواب، آن است که این نگرانی اختصاص به زنان ندارد و چه بسیار مردان که بر اثر سواد آموزی از نظر دینی و اخلاقی آسیب دیدند. حال آیا به این سبب می توان کتابت را بر مردان منع کرد؟(36)
همچنین ایشان نقل می کنند که فرمود :« طاعة النساء ندامة». حال آن که این حدیث ساختگی است.(37)

3. سه اصل روشی در بررسی احادیث ناظر به زنان
 

هنگام بررسی این گونه احادیث به سه نکته اساسی باید توجه داشت:
1-3. با ردگیری تاریخی نسخه های مختلف متوجه می شویم که گوینده آنها در طول تاریخ، به تدریج، عوض می شود و سخنی را که در قرن سوم به حسن بصری یا جعفر خلدی نسبت داده شده است، در قرن ششم به نام امام حسن(ع) و امام جعفر صادق (ع) ثبت و نقل می شود. این نوعی جعل حدیث است، اما انگیزه های آن متفاوت است. در واقع، حاکمان و فرهنگ عمومی جامعه در طول تاریخ سخنان و کلمات قصار مقبول و سازگار با هنجارهای حاکم را به گونه ای که با مذاق فکری و فرهنگی خود سازگار باشد«ویرایش فرهنگی» می کنند و هم در متن و هم در نام گوینده تصرف کرده، آنها را بازسازی می نمایند. اقای شفیعی کدکنی کوشیده است به دقت این دستکاری ها را مشخص و دسته بندی کند. این قبیل تغییرات درمجموع، عبارت اند از:
1. افزودن و کاستن از جایگاه شخصیت های دینی و مذهبی و عبارات مرتبط با ایشان؛ 2. حذف نام شخصیت ها به دلیل بغض ایدئولوژی جامعه؛ 3. جابه جا کردن نام ها؛ مثلاً حکایتی که قهرمان آن شخص مورد بغض کنونی جامعه است، اگر حکایت به نفع اوست، نام قهرمان به نام دیگری بدل شود؛ مثلاً معاویه به شخصی محترم در نظر جامعه؛ 4. نسبت دادن سخنی شیوا و دلپذیر از گوینده ای که در دوره های بعد مورد بغض یا انکار جامعه بوده است، به شخصیت دیگری که مورد محبت جامعه است. بسیاری از عبارات قدمای صوفیه بعدها به نام اولیای مذهب یا بزرگان مذهب شهرت یافته است؛ 5. جابه جایی نام های مشابه به دلیل تمایلات ایدئولوژیک؛ مثلاً منقولات از حسن بصری به نام امام حسن بن علی(ع) یا منقولات جعفر خلدی به نام امام جعفر صادق(ع) ؛ 6. یا غلبه وجه ایدئولوژیک بر وجه مورد شک و تردید؛ مثلاً این که گوینده «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً»، در متون قدیم، عامر بن قیس است، ولی جامعه این را به نام علی(ع) شایسته تر یافته است و هرچه به زمان ما نزدیک تر می شویم، دیگر از عامر خبری نیست.(38)
این اتفاق، بویژه در باب احادیث ضد زن آشکار است. ابن مسکویه در الحکمة الخالدة خود این سخن را از خلیفه دوم نقل می کند:
النساء عورات فاستروهن بالبیوت، و داووا ضعفهن بالسکوت، و خوفوهن بالضرب، و باعدوهن من الرجال، و لاتسکنوهن الغرب، و لا تعلموهن الکتابة وعودوهن العری.(39)
لیکن در نصوص بعدی بخش هایی از این سخن، بویژه «لاتسکنوهن هن الغرف و لاتعلموهن الکتابة» به دلیل مقبولیت آن با فرهنگ زمان، به پیامبر(ص) نسبت داده و از ایشان نقل می شود، همچنین در بخش آخرین این سخن، توصیه شده است که زنان را برهنه نگه دارند تا ناگزیر درخانه بمانند. بعدها شاهد همین توصیه در قالب حدیثی از رسول خدا هستیم که فرمود:
استعینوا علی النساء بالعری.(40)
باز در این کتاب، چنین آمده است:
وصی رجل ابنه فقال: ایاک و مشاورة النساء: فان رایهن الی افن، و عزمهن الی وهن...(41)
این قسمت و جملات بعدی آن مانند بخشی از وصیت حضرت امیر به فرزندشان است که در نامه شماره 31 نهج البلاغه ثبت شده است. لیکن ابن مسکویه آن را به «مردی» نسبت می دهد. ممکن است گفته شود که این قبیل نویسندگان از سر تقیه و مصالحی از این دست، نام اصلی گویندگان را ذکر نکرده اند، لیکن این سخن در این جا پذیرفتنی نیست؛ زیرا همین کسان در همین کتاب ها در موارد متعددی سخنانی از امامان شیعه با تصریح به نامشان، به خصوص حضرت امیر ذکر کرده اند؛ برای مثال در الحکمة الخالدة احادیث متعددی از امام علی نقل شده است که مرحوم محمودی آنها در نهج السعادة، (42) از آن کتاب نقل و ثبت کرده است.
همچنین ماوردی سخن بالا را به یکی از «حکما» نسبت داده و ازاو نقل می کند که گفت:
ایاک و مشاوره النساء، فان رایهن الی الافن، و عزمهن الی الوهن.(43)
البته ماوردی نیز در این کتاب، سخنانی از حضرت امیر به نام خود ایشان نقل می کند.
2-3. در طول تاریخ در ادامه همان «ویرایش فرهنگی» گاه قطعاتی از حدیثی حذف و یا بدان افزوده می شده تا با فرهنگ رایج جامعه و مانند آن سازگار افتد؛ نمونه آن احادیثی است که در آن دروغ گفتن مرد به زن را مجاز شمرده شده است؛ حال آن که در بررسی ها مشخص می شود که این جواز اختصاص به زوج ندارد، بلکه ناظر به زوجین است. لیکن، به تدریج در طول تاریخ، آن قطعاتی که به سود زن است، از حدیث حذف می شود و تنها قسمتی که به سود مرد است، بر جای می ماند. در این جا نیز شاهد این تغییرات هستیم؛ برای مثال، در وصیت 31 چنین آمده است:
وایاک و مشاوره النساء، فان رایهن الی افن...
حال آن که در نسخه های کهن به این صورت آمده است:
ایاک و مشاورة النساء الا من جربت بکمال عقل، فان رایهن یجر الی الافن...(44)
و این قید، که سرنوشت کل متن را دگرگون می کند، از متون بعدی حذف می شود. البته فراهم آورنده نسخه تمام نهج البلاغه این قید را از کنز العمال به نسخه خود افزوده است، و در همین افزایش کلمه «من» را که در متن اصلی نبوده است به متن خود افزوده است؛ به این معنا که در کنز العمال چنین آمده است:
الا جربت بکمال.(45)
حال آن که در کتاب تمام نهج البلاغة، «الا من جربت بکمال»(46) آمده است.
تغییرات کوچک، اما معناداری از این دست، در بدفهمی احادیث بسیار تأثیر گذار است. از این رو، باید کوشید متن اصلی و ویرایش نشده هر حدیثی را یافت و آن گاه، به تحلیل آن پرداخت.
3-3. احادیث ضد زن، به لحاظ محتوایی معمولاً مشکل دار است و زبان استدلال به کار رفته در آنها ضعیف و قابل مناقشه است؛ نمونه این اصل، همین حدیث مورد بحث است که صدر و ذیل استدلال پذیرفتنی نیست وبا همه کوششی که از سوی برخی شارحان و مترجمان برای توجیه آن صورت گرفته است، راهی برای پذیرش آن نمی ماند، همچنین حدیث دیگری منسوب به حضرت رسول (ص)است که فرمود:
لولا النساء لعبد الله حقاً حقاً.
این حدیث -که به ساختگی بودن آن تصریح شده است- از نظر محتوایی چندان استوار نیست. ممکن است در توجیه آن گفته شود که زنان مایه وسوسه و گمراهی مردان هستند. در نتیجه، با نبودشان زمینه وسوسه از میان رفته و مردان خدای، را چنان که شایسته است، پرستش خواهند کرد؛ لیکن این سخن با همان قوت در باره زنان صادق است و می توان گفت:« لولا الرجال لعبد الله حقاً»؛ زیرا اگر مردان نبودند، زنان وسوسه نمی شدند تا مردان را وسوسه کنند. نمونه دیگر این نقص محتوایی را در حدیث معروف نقصان دین و عقل زنان می توان دید که به رسول خدا نسبت داده شده است. در باره این سخن، جزیری سخنی جسورانه دارد که شایسته تأمل است. وی در بحث عادت زنان و مدت آن می گوید که در این زمینه احادیث متعددی نقل شده است که هیچ یک صحیح نیست؛ از جمله، این حدیث معروف در کتاب های فقهی که پیامبر(ص) گفت: زنان ناقص عقل وناقص دین هستند. پرسیدند: نقصان دین آنان به چیست؟ فرمود: زنی نیمی از عمر خود را بی نماز می گذارد؛ به این معنا که نیمی از ماه را در عادت ماهانه است. لیکن از نظر جزیری این حدیث صحیح نیست و ابن جوری نیز آن را ناشناخته دانسته و بیهقی گفته است که آن را در کتاب های حدیثی نیافته است. سپس خود می افزاید:
واقع، آن است که این حدیث معنایی ندارد؛ زیرا این خود شارع است که زنان را درهنگام عادت از خواندن نماز منع کرده است. پس آنان چه گناهی دارند تا بدین وصف ظالمانه، توصیف شوند؟(47)

نتیجه
 

حدیثی که از دو گونگی فضایل مردانه و زنانه سخن می گوید، با وجود شهرت، تاب نقد برونی و درونی را ندارد. سند این حدیث مرسل است و کهن ترین متنی که در آن آمده، متنی صوفیانه است. محتوای حدیث نیز آشفته و نامنسجم است. یافته های علمی، اخلاقی و آموزه های دینی از مضمون آن حمایت نمی کند و بررسی ها نشان می دهد که این سخن بازگوی باوری کهن و جاهلی در باره تفاوت فضایل اخلاقی زنانه و مردانه است که به تدریج و در جهت کسب مقبولیت بیشتر، جامه حدیث در پوشیده و به امام علی(ع) نسبت داده شده است؛ حال آن که مضمون آن، ضد تعالیم قرآنی است. تأمل بیشتر در باره تفاوت فضایل مردانه و زنانه به نتایج نامقبول بیشتری خواهد انجامید که در این مختصر مجال بحث از آنها نیست.

پی نوشت ها :
 

1. تمام نهج البلاغه، ج7، ص655؛ صفوه شروح نهج البلاغه، ص809.
2. پژوهشی در اسناد و مدارک نهج البلاغه، ص124.
3. مدارک نهج البلاغه و دفع الشبهات عنه، ص 114.
4. حدائق الحقائق فی شرح نهج البلاغه، 1375.
5. معارج نهج البلاغه، ص 99.
6. همان، 854.
7. همان، ص66.
8. نهج البلاغه، نسخه جدیدة محققة و موثقة، ص83.
9. نهج البلاغه، حکمت شماره 167.
10.حدائق الحقائق، ص655.
11. ما تکبر او تجبر رجل الا لذلة وجدها فی نفسه (الکافی، ج2، ص312).
12. نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، نامه53، ص328.
13. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج7، ص30.
14. نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج10، ص287، البته محمودی منبع این حدیث را فراموش کرده و آن را نیاورده است.
15. نهج البلاغه نبراس السیاسة و منهل التربیة، ص220.
16. همان، ص221.
17.سوره احزاب، آیه 35.
18. برای توضیح بیشتر در این باره، ر. ک: حقوق زن، ص109-112.
19. سوره حشر، آیه 9.
20. تصحیح الاعتقاد، در مصنفات شیخ مفید، ج5، ص149.
21. Ancient Greek philosophy, p.12.
22. Ibid, p14.
23. تحقة الملوک، ص113.
24. سیاستنامه (سیرالملوک)، ص217.
25. قابوس نامه، ص130.
26. تهذیب الاخلاق، ص63.
27. البخلاء، ص195.
28. مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن مجید، ص163.
29. همان.
30. قابوس نامه، 137.
31. اللالی المصنوعة فی الاحادیث الموضوعة، ج2، ص438: سلسة الاحادیث الضعیفة و الموضوعة، ج1، ص337.
32. همان.
33. سیاستنامه (سیر الملوک)، ص221.
34. الفوائد الموضوعة فی الاحادیث الموضوعة، ص99.
35. سلسلة الاحادیث الضعیفة و الموضوعة، ج5، ص30؛ کتاب الموضوعات، ج2، ص269.
36. سلسله الأحادیث الضعیفه و الموضوعه، ج5، ص33.
37. کتاب الموضوعات، ج2، ص272؛ علم الحدیث و درایة الحدیث، ص112.
38. نقش ایدئولوژیک نسخه بدل ها، ص95-96.
39. الحکمة الخالدة (جاویدان خرد)، ص169.
40. کتاب الموضوعات، ج2، ص282.
41. همان، ص177.
42. ج10، ص195-205.
43. ادب الدنیا و الدین، ص225.
44. کنز الفوائد، ج1، ص376، محمودی نیز این حدیث را بر اساس این منبع ثبت کرده است:(نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج10، ص337-338).
45. کنز العمال فی سنن الافوال و الافعال، ج16، ص182-183.
46. تمام نهج البلاغة، ص984.
47. الفقه علی-المذاهب الاربعة، ج1، ص128.
 

کتابنامه
- اختیار مصباح السالکین (شرح نهج البلاغة وسیط)، کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی، تحقیق: محمد هادی امینی، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی استان قدس رضوی، 1366ش.
- ادب الدنیا و الدین، ابو الحسن علی بن محمد بن حبیب الماوردی البصری، حققه: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: مؤسسه الکتب الثقافیة، 1415ق.
- ارشاد المؤمنین معرفة نهج البلاغة المبین و یتضمن مناقشات کلامیة مع ابن ابی الحدید فی شرحه لنهج البلاغة، سید یحیی بن ابراهیم الجحاف، تحقیق: محمد جواد حسینی جلالی، قم: دلیل ما، 1422ق/1380ش.
- اسناد و مدارک نهج البلاغه، محمد دشتی، قم: مؤسسه فرهنگی و تحقیقاتی امیر المؤمنین، 1378 ش.
- امیل یا آموزش و پرورش، ژان ژاک روسو، ترجمه: منوچهر کیا، تهران: گنجینه، 1349 ش.
- البخلاء، عمر و بن بحر جاحظ، بیروت: دار بیروت، 1407 ق/1987م.
- پرتوی از نهج البلاغه با نقل منابع و تطبیق با روایات مآخذ دیگر، پژوهش و برگردان: سید محمد مهدی جعفری، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، 1381ش.
- پژوهشی در اسناد و مدارک نهج البلاغه، سید محمد مهدی جعفری، تهران: قلم، 1356 ش.
- «تأملی در احادیث نقصان عقل زنان»، مهدی مهریزی، حدیث پژوهی،جلد یکم، قم: دارالحدیث، 1381ش.
- تحفه الملوک، علی بن ابی حفص بن فقیه محمود اصفهانی، تصحیح: علی اکبر احمدی دارانی، تهران: مرکز نشر میراث مکتوب، 1382ش.
- ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، با همکاری محمد رضا آشتیانی ومحمد جعفر امامی، قم: هدف، 1375ش.
- ترجمه نهج البلاغه، محمد دشتی، [تهران]: ستاد اقامه نماز جمعه، 1379ش.
- تصحیح الاعتقاد، ابو عبدالله محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شیخ مفید، در مصنفات الشیخ المفید، قم: المؤتمر العالمی الالفی للشیخ المفید، 1413ق.
- تمام نهج البلاغة مما آورده الشریف الرضی عن اثر مولانا الامام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(ع) تحقیق و تتمیم و تنسیق: سید صادق موسوی، توثیق: محمد عساف، مراجعة فرید السید، مشهد: مؤسسه الامام صاحب الزمان، 1419ق.
- تمام نهج البلاغه مما آورده الشریف الرضی عن اثر مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع)، تحقیق: سید صادق الموسوی، توثیق: محمد عساف و فریدالسید، بیروت: موسسه الاعلمی، 1426ق.
- تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین، ملا فتح الله کاشانی، تهران: پیام حق، 1378ش.
- توضیح نهج البلاغة، سید محمدحسین شیرازی، [بیروت]: دارالعلوم، 1423ق.
- تهذیب الاخلاق، یحیی بن عدی، دراسة و نص جاد حاتم، بیروت: دارالمشرق، 1985م.
- تیمائوس، در مجموعه آثار افلاطون، ترجمه : محمد حسن لطفی، تهران: خوارزمی، 1367ش.
- جامعه شناسی جنسیت، استفانی گرت، ترجمه: کتایون بقایی، تهران: نشر دیگر، 1380ش.
- جمهور، افلاطون، ترجمه: فؤاد روحانی، تهران : علمی و فرهنگی، 1374ش.
- حدائق الحقائق فی شرح نهج البلاغه، قطب الدین کیذری بیهقی، تحقیق: عزیز الله عطاردی، تهران: بنیاد نهج البلاغه، 1375ش.
- «حقوق زن»، مهدی مهریزی، در دانشنامه امام علی(ع) ، زیر نظر: علی اکبر رشاد، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1382ش.
- الحکمة الخالدة (جاویدان خرد)، ابوعلی احمد بن محمد مسکویه، تحقیق: عبدالرحمن بدوی، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1358ش.
- الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، صدر الدین محمد شیرازی(ملا صدرا)، 7، تصحیح: مقصود محمدی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1380ش.
- حلم الجینوم و اوهام اخری، ریتشارد لیونتین، ترجمه: احمد متسجیر و فاطمه نصر، بیروت: المنظمة العربیة للترجمة، 2003م.
- دانشنامه علوی، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی [برنامه نرم افزاری].
- درس های فلسفه اخلاق، ایمانوئل کانت، ترجمه : منوچهر صانعی، [تهران]: نقش و نگار، 1378ش.
- الدیباج الوظی فی الکشف عن اسرار کلام الوصی (شرح نهج البلاغه)، الامام المؤید بالله ابوالحسین یحیی بن حمزه بن علی الحسینی، تحقیق: خالد بن قاسم بن محمد المتوکل، اشراف: عبدالسلام بن عباس الوجیه، صنعاء: مؤسسه الامام زید بن علی الثقافیة، 1424ق.
- ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ابوالقاسم محمد بن عمر زمخشری، تحقیق.: عبدالامیر مهنا، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1412ق.
- رساله فن شعر، ارسطو، ترجمه: عبدالحسین زرین کوب، تهران: امیر کبیر، 1369ش.
- روش های تحقیق در اسناد و مدارک نهج البلاغه، محمد دشتی، قم: نشر امام علی، 1368ش.
- روضة الواعظین، محمد بن الفتال النیسابوری، تحقیق: شیخ حسین الاعلمی، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1406ق.
- زمینه روان شناسی هیلگارد. ریتا ال. اتکینسون... [و دیگران]، ویراست جدید، ترجمه: محمد تقی براهنی... [ودیگران]، ویراسته: محمد تقی براهنی، تهران: رشد، 1385ش.
- زن از دیدگاه نهج البلاغه، فاطمه علائی رحمانی، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، شن 1372.
- زن در آیینه جلال و جمال، عبدالله جوادی آملی، [تهران] : نشر فرهنگی رجاء، 1369ش.
- زن در سخن و سیره امام علی(ع) مهدی مهریزی، تهران، دانشگاه علامه طباطبائی، 1381ش.
- سلسلة الاحادیث الضعیفة و الموضوعة، محمد ناصر الدین الالبانی، الریاض، مکتبة المعارف، 1412ق.
- سیاست، ارسطو، ترجمه حمید عنایت، تهران، جیبی، 1364ش.
- سیاستنامه(سیرالملوک)، ابو علی حسن بن علی ملقب به نظام الملک طوسی، به کوشش: جعفر شعار، تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی، 1373ش.
- شرح محقق بارع جمال الدین محمد خوانساری برغرر الحکم و درر الکلم، تألیف عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، تحقیق، میر جلال الدین حسینی ارموی(محدث)، تهران : دانشگاه تهران، 1360ش.
- شرح نهج البلاغه ابن میثم، کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی، ترجمه: محمد رضا عطایی، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1385ش.
- شرح نهج البلاغه الجامع لخطب و حکم و رسائل الامام امیر المومنین علی بن ابی طالب(ع) ، عزالدین عبدالحمید بن هبة الله مدائنی معروف به ابن ابی الحدید، تحقیق: حسین الاعلمی، بیروت: مؤسسه الاعلمی، 1415ق.
- شرح نهج البلاغه، سید عباس علی الموسوی، بیروت: دار الرسول الاکرم، 1376ش.
- شرح نهج البلاغه، کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی، بیروت: دارالعالم الاسلامی، [بی تا].
- شرح نهج البلاغه، میرزا محمد باقر نواب لاهیجانی، تصحیح: سید محمد مهدی جعفری و محمد یوسف نیری، تهران: میراث مکتوب، 1379ش.
- شرح نهج البلاغه، ملا صالح قزوینی، تصحیح: سید ابراهیم میانجی، تهران: اسلامیه، 1380ق.
- صفوة شروع نهج البلاغه، ارکان التمیمی، [بی جا]، دار الاعتصام، 1421ق.
- علم الحدیث و درایة الحدیث، کاظم مدیر شانه چی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1376ش.
غررالحکم و دررالکلم: مجموعة من کلمات و حکم الامام علی(ع) ،عبدالواحد الامدی التمیمی، تحقیق: حسین الاعلمی، بیروت: مؤسسه الاعلمی، 1407ق.
- فرهنگ موضوعات کلی نهج البلاغه، محمد دشتی، [قم]: مؤسسه تحقیقاتی امیر المؤمنین(ع) ،[بی تا].
- الفقه علی المذاهب الاربعة، عبدالرحمن الجزیری، [بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1406ق.
- فلسفه ی راولز، رابرت بی. تالیس، ترجمه: خشایار دیهمی، تهران: طرح نو، 1385ش.
- فمینیسم، جین فریدمن، ترجمه: فیروزه مهاجر، تهران: آشیان، 1383.ش.
- الفوائد الموضوعة فی الاحادیث الموضوعة، مرعی بن یوسف الکرمی المقدسی، حققه: محمد بن لطیفی الصباغ، الریاض: دار الوراق، 1419ق/1998م.
- اللالی المصنوعة فی الاحادیث الموضوعة، جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، بیروت: دارالمعرفة، 1403ق.
- فی ظلال نهج البلاغه محاولة لفهم جدید، محمد جواد مغنیه، تحقیق: سامی العزیزی، [قم؟]: دار الکتاب الاسلامی، 1425ق.
- قابوس نامه، عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار، به اهتمام و تصحیح غلامحیسن یوسفی، تهران: انتشارات علمی وفرهنگی، 1364ش.
- «قاعده زرین در حدیث و اخلاق»، سید حسن اسلامی، فصلنامه علوم حدیث، زمستان 1386ش، شماره 45-46.
- قطره ای ازدریا: گذری و نظری بر حکمت های نهج البلاغه، اکبر حمیدزاده، تهران: پیام نوین، 1385ش.
- قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ابو طالب مکی، تحقیق؛ سعید نسیب مکارم، بیروت: دار صادر، 1995م.
- الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، اسلامیه، 1365ش.
- کتاب الموضوعات، ابو الفرج بعد الرحمن بن علی الجوزی القرشی، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، [بیروت؟]: دارالفکر، 1403ق.
- کتاب نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن پنجم و ششم، تحقیق: عزیز الله جوینی، تهران: دانشگاه تهران 1377ش.
- کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین هندی، بیروت: مؤسسه الرساله، 1413ق.
- کنزالفوائد، ابو الفتح محمد بن علی بن عثمان کراجکی طرابلسی، تحقیق: عبد الله نعمه، بیروت: دارالاضواء، 1405ق.
- مبانی فلسفه اخلاق، رابرت ال. هولمز، ترجمه: مسعود علیا، تهران: ققنوس، 1385ش.
- المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ملا محسن کاشانی، بیروت: مؤسسه الاعلمی، 1403ق.
- مدارک نهج البلاغة و دفع الشبهات عنه، هادی کاشف الغطاء، نجف اشرف: مطبعة الراعی[بی تا].
- «المرأه فی الاسلام و من خلال نهج البلاغه»، لبیب بیضون، در مجموعه مقالات نهج البلاغه: نبراس السیاسة و منهل التربیة، قم: بنیاد نهج البلاغه، 1362ش.
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1408ق.
- مصادر نهج البلاعة و اسانیده، سید عبد الزهراء الحسین، الخطیب، بیروت: دار الزهراء، 1409ق.
- معارج نهج البلاغه، علی بن زید بیهقی انصاری، تحقیق: اسعد الطیب، قم: بوستان کتاب، 1380ش.
- مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید، توشیهیکو ایزوتسو، ترجمه: فریدون بدره ای، ویرایش دوم، تهران: فرزان روز، 1378ش.
- مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغه، محمد تقی نقوی قاینی، تهران: نشر قائن، 1383ش.
- مفردات نهج البلاغه، سید علی اکبر قرشی، تهران: قبله، 1377ش.
- مقام زن در قرآن و نهج البلاغه، سید جواد مصطفوی، تهران : بنیاد نهج البلاغه، 1379ش.
- منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، قطب الدین سعید بن هبة الله راوندی، تحقیق، سید عبد الطیف کوهکمری، قم: کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی، 1406ق.
- المنجد فی اللغة العربیة المعاصرة، زیر نظر: صبحی حموی، بیروت دار المشرق، 2000م.
- منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، میرزا حبیب الله خوئی، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1403ق/1983م.
- نخستین فرهنگ زبان فارسی، مهشید مشیری، تهران: سروش، 1371ش.
- « نقش ایدئولوژیک نسخه بدل ها»، محمدرضا شفیعی کدکنی، نامه بهارستان، شماره9، زمستان 1383.
- «نقش پیش فرض ها در ترجمه حدیث»، سید حسن اسلامی، فصلنامه علوم حدیث، شماره 35-36، تابستان 1384.
- نهج البلاغة امیر المومنین، ترجمه: محمد تقی جعفری، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379ش.
- نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، زیر نظر: ناصر مکارم شیرازی، به قلم محمد رضا آشتیانی و محمد جعفر امامی، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب ،1385ش.
- نهج البلاغه : نسخه جدیدة محققة و موثقة تحوی ما ثبت نسبته للامام علی(رضی الله عنه و کرم الله وجهه) من خطب و رسائل و حکم، تحقیق و توثیق: صبری ابراهیم السید، تقدیم عبد السلام محمد هارون، قطر: دار الثقافه، 1406ق/1986م.
- نهج البلاغه، شرحه و ضبط نصوصه: الامام محمد عبده، لبنان: الدار الاسلامیه، 1412ق.
- نهج البلاغه، گردآوری شریف رضی، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370.
- نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، محمد باقر محمودی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380.
- A Companion to Bioethics, edited by Helga Kuhse and Peter Singer. Blackwell Publishers, 1998.
- An Introduction to Feminist Philosophy, Alison Stone, Cambridge, Polity,2007.
- Ancient Greek philosophy, Rhoda Hadssah Kotzin, in A Companion to Feminist Philiosphy, edited by Alison M. Jaggar and Iris Marion Young, Massachusetts, Blakwell Publishing, 1998.
Can ther be and ethics of care?, Peter Allmark, in Health Care Ethics and Human Values; An Introductory Text with Readings and Case Studies, ed. by K. W. M. (Bill) Fulford. Donna L. Dickenson, and Thomas H, Murray, Massachusetts, Blacwell Publichers, 2002.
- Ethical theory and bioethics, James Rachels, in A Companion to Bioethics, edited by Helga Kuhse and Peter Singer, Blackwell Publishers, 1998.
- Feminist Phiosophy Herte Nagel- Docekal, translated by Katharina Vester, Oxford, Westiview Press. 2004.
- Gender, Linda Nichlolson, in A Comanion to Feminist Philosophy, edited by Allison M. Jaggar and Iris Marion Young, Massachusetts, Blackwell Publishing, 1998.
How are we to Live?: Ethics in an age ot self interest, Peter Singer, Oxford Oxford University Press, 1997.
- Is there a Female Morality? Gertrud Nunner-Winkler, in Applied Ethics: Critical Concepts in Philosophy, edited by Ruth Chadwick and Dories Schroeder, Routledge, London. 2002.
- Meno, Plato, in Great books, Chicago, Encyclopedia Britannica, 2003.
- Moral Education, Lawrence Kohlberg, in Ethics: Contemporary Readings, edited by Harry J. Gensler, Earl W. Spurgin and James C. Swindal, New York and London, Routledge, 2004.
- The idea of female ethic, Jean Grimshaw, In A Companion to Ethics, edited by peter Singer, Oxford, Blackwell Publishers, 2000.
منبع:کتاب علوم حدیث شماره 49-50

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد