روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

نگاهى به پرخاشگرى نوجوانان

نگاهى به پرخاشگرى نوجوانان
چکیده
بى‏تردید، شیوع پرخاشگرى (1) در میان نوجوانان، موجب نگرانى بسیارى از خانواده‏ها، اولیا، مربیان و مسؤولان کشور است.گسترش روزافزون این نابهنجارى رفتارى در شکل‏هاى گوناگون، بر زندگى فردى و اجتماعى انسان‏ها تاثیرات منفى گذاشته و آرامش و احساس ایمنى را مورد تهدید قرار مى‏دهد.شاید بتوان گفت که یکى از علل بروز جنگ‏هاى خانمان‏سوز، که همواره جوامع بشرى از آن رنج مى‏برد و خسارت‏هاى جبران‏ناپذیرى در پى داشته، ادامه همان رفتارهاى پرخاشگرانه دوران نوجوانى جنگ افروزان است.البته توجه به این نکته ضرورى است که رفتار پرخاشگرانه همیشه نامطلوب نیست، بلکه داراى حکمت‏هایى از جمله دفاع و دفع خطراتى است که بقا و ادامه زندگى را تهدید مى‏کند، ولى اگر مهار نشود و به راه‏هاى صحیح هدایت نگردد، همین ابزار دفاعى موجب آسیب‏هاى جبران ناپذیرى مى‏شود.
این نوشتار با عنایت‏به تحقیقات نظرى و پژوهش‏هاى میدانى، درصدد ارائه راه حل اساسى کاهش رفتار پرخاشگرانه دوران نوجوانى است.
تعاریف پرخاشگرى
پیش از بیان تعاریف، معناى لغوى «پرخاشگرى‏» را مورد بررسى قرار مى‏دهیم. رایکرافت (Rycroft, Ch.A.1968) در واژه‏نامه انتقادى روان‏تحلیل‏گرى (2) خود، پس از ذکر معناى پرخاشگرى به عنوان پویایى، ابراز وجود، وسعت فکر و کشانندگى، اشاره مى‏کند که این اصطلاح از واژه لاتین ad-gradior گرفته شده که به معناى «به طرف جلو حرکت مى‏کنم‏» است.واژه‏هاى دیگرى که از همین ریشه اشتقاق‏یافته عبارتند از: , Rergress ,Egress Progress و ;Ingress واژه‏هایى که حرکت‏به طرف جلو، خارج، عقب و داخل را نشان‏مى‏دهند. (3) کلمه Aggradi یا صورت انگلیسى منسوخ آن Toaggress فعل لازم است که مى‏تواند با فاعل به کار رود، اما با مفعول به معناى به کسى حمله بردن، نمى‏تواند کارایى داشته باشد. (4)
مک دوگال (MC Doougall, W.1908) در کتاب روان‏شناسى اجتماعى، پرخاشگرى را به گروه ییل (Yale Group, 1939) هر رفتار ناشى از ناکامى را پرخاشگرانه تلقى نموده‏اند. (6) بندورا (Bandura A., 1974) اعمالى‏راکه‏به‏آسیب‏شخصى‏روان‏شناختى یا جسمانى - یا تخریب مالى منجر مى‏شود، پرخاشگرانه دانسته است. (7) براى آدلر (Adler A.) ،پرخاشگرى در هرگونه تجلى «میل به قدرت‏» ابراز مى‏گردد.فروید «غریزه مرگ‏» (8) در رفتار هشیارانه را پرخاشگرى دانسته است. (9) برکوویتز (Berkawits S., 1979) پرخاشگرى را عملى مى‏داند که به آسیب‏رسانى عمدى به دیگران منتهى مى‏گردد. (10)
به نظر مى‏آید هر رفتار عمدى - اعم از کلامى یا غیرکلامى - که منجر به آسیب رساندن شخصى - روان‏شناختى یا جسمانى - یاتخریب‏مالى به‏خود و دیگران براى رسیدن به هدفى و یا به منظور تخلیه هیجانى باشد پرخاشگرى است.
طبقه‏بندى پرخاشگرى


 


ادامه مطلب...

آثار فردى و اجتماعى ایمان

آثار فردى و اجتماعى ایمان
ایمان آثار فردى و درونى، و اجتماعى و برونى بسیارى دارد که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم:
آثار فردى ایمان
1. لذت معنوى و انبساط روحى: ایمان در وجود انسان، لذتى وصف ناپذیر ایجاد مى‏کند البته هر مرتبه از ایمان با چنین لذتى همراه نیست. لذات انسان در عالم دنیا دو دسته است:
الف: لذاتى که اعضا و جوارح ظاهرى از ارتباط با عالم ماده کسب مى‏کنند. چشم از دیدن زیباییها، گوش از شنیدن صداى خوش و شامه از رایحه دل انگیز لذت مى‏برد.
ب: لذاتى که مادى نیستند و ابزار و آلاتشان نیز اعضاى محسوس نیست. مانند لذت شهرت و مقام، احساس موفقیت و در بعد انسانى خدمت به همنوع. گاه دلبستگى به خدا و رسول (ص) و اولیاى الهى به مرتبه‏اى مى‏رسد که در انسان لذت شعف انگیز و ویژه‏اى پدید مى‏آورد. این لذت با لذتهاى بالا متفاوت است. میان لذتهاى مادى و معنوى از دو جهت اختلاف است:
1. لذات معنوى قوى‏تر و ژرف‏تر از لذایذ مادى هستند.
2. لذتهاى معنوى پایدارترند.
در روایات از این لذات گاهى به «طعم ایمان یا حلاوت ایمان» تعبیر کرده‏اند و این البته از باب تشبیه معقول به محسوس است و الا حقیقت آن، فوق این معانى است.
طعم و شیرینى ناشى از ایمان براى هر کسى قابل ادراک نیست. این لذت از آن کسانى است که هم به لحاظ درونى و نفسانى و هم به لحاظ اعمال بیرونى شرایط خاصى دارند.
امام صادق (ع) فرموده‏اند:
حرام على قلوبکم ان تعرف حلاوة الایمان حتى تزهد فى الدنیا 1
بر دلهاى شما درک حلاوت ایمان حرام شده است مگر آنکه نسبت به دنیا زهد بورزید.
زهد امرى درونى است. در روایتى دیگر، نمونه‏اى از اعمال بیرونى ذکر شده است:


 


ادامه مطلب...

نگاهى به پرخاشگرى نوجوانان

نگاهى به پرخاشگرى نوجوانان
چکیده
بى‏تردید، شیوع پرخاشگرى (1) در میان نوجوانان، موجب نگرانى بسیارى از خانواده‏ها، اولیا، مربیان و مسؤولان کشور است.گسترش روزافزون این نابهنجارى رفتارى در شکل‏هاى گوناگون، بر زندگى فردى و اجتماعى انسان‏ها تاثیرات منفى گذاشته و آرامش و احساس ایمنى را مورد تهدید قرار مى‏دهد.شاید بتوان گفت که یکى از علل بروز جنگ‏هاى خانمان‏سوز، که همواره جوامع بشرى از آن رنج مى‏برد و خسارت‏هاى جبران‏ناپذیرى در پى داشته، ادامه همان رفتارهاى پرخاشگرانه دوران نوجوانى جنگ افروزان است.البته توجه به این نکته ضرورى است که رفتار پرخاشگرانه همیشه نامطلوب نیست، بلکه داراى حکمت‏هایى از جمله دفاع و دفع خطراتى است که بقا و ادامه زندگى را تهدید مى‏کند، ولى اگر مهار نشود و به راه‏هاى صحیح هدایت نگردد، همین ابزار دفاعى موجب آسیب‏هاى جبران ناپذیرى مى‏شود.
این نوشتار با عنایت‏به تحقیقات نظرى و پژوهش‏هاى میدانى، درصدد ارائه راه حل اساسى کاهش رفتار پرخاشگرانه دوران نوجوانى است.
تعاریف پرخاشگرى
پیش از بیان تعاریف، معناى لغوى «پرخاشگرى‏» را مورد بررسى قرار مى‏دهیم. رایکرافت (Rycroft, Ch.A.1968) در واژه‏نامه انتقادى روان‏تحلیل‏گرى (2) خود، پس از ذکر معناى پرخاشگرى به عنوان پویایى، ابراز وجود، وسعت فکر و کشانندگى، اشاره مى‏کند که این اصطلاح از واژه لاتین ad-gradior گرفته شده که به معناى «به طرف جلو حرکت مى‏کنم‏» است.واژه‏هاى دیگرى که از همین ریشه اشتقاق‏یافته عبارتند از: , Rergress ,Egress Progress و ;Ingress واژه‏هایى که حرکت‏به طرف جلو، خارج، عقب و داخل را نشان‏مى‏دهند. (3) کلمه Aggradi یا صورت انگلیسى منسوخ آن Toaggress فعل لازم است که مى‏تواند با فاعل به کار رود، اما با مفعول به معناى به کسى حمله بردن، نمى‏تواند کارایى داشته باشد. (4)
مک دوگال (MC Doougall, W.1908) در کتاب روان‏شناسى اجتماعى، پرخاشگرى را به گروه ییل (Yale Group, 1939) هر رفتار ناشى از ناکامى را پرخاشگرانه تلقى نموده‏اند. (6) بندورا (Bandura A., 1974) اعمالى‏راکه‏به‏آسیب‏شخصى‏روان‏شناختى یا جسمانى - یا تخریب مالى منجر مى‏شود، پرخاشگرانه دانسته است. (7) براى آدلر (Adler A.) ،پرخاشگرى در هرگونه تجلى «میل به قدرت‏» ابراز مى‏گردد.فروید «غریزه مرگ‏» (8) در رفتار هشیارانه را پرخاشگرى دانسته است. (9) برکوویتز (Berkawits S., 1979) پرخاشگرى را عملى مى‏داند که به آسیب‏رسانى عمدى به دیگران منتهى مى‏گردد. (10)
به نظر مى‏آید هر رفتار عمدى - اعم از کلامى یا غیرکلامى - که منجر به آسیب رساندن شخصى - روان‏شناختى یا جسمانى - یاتخریب‏مالى به‏خود و دیگران براى رسیدن به هدفى و یا به منظور تخلیه هیجانى باشد پرخاشگرى است.
طبقه‏بندى پرخاشگرى


 


ادامه مطلب...

تربیت کودکان در سیره علی(ع)

تربیت کودکان در سیره علی(ع)
شرافت و اصالت خانوادگی
خانواده، به منزله درختی است که فرزندان، میوه‌های آنند. همچنین، می‌توان خانواده را به زمینی تشبیه کرد، که کودکان، گیاهان آن به شمار می‌روند. قرآن کریم می‌فرماید:«و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذى خبث لا یخرج الا نکدا»[اعراف/85] (و سرزمین خوب گیاه آن به فرمان پروردگارش می‌روید، و زمین بد جز اندک گیاهی از آن پدید نمی‌آید).
خانواده‌ها نیز چنین وضعی دارند. اصالت و شرافت خانوادگی چنان اهمیتی دارد، که می‌تواند به عنوان معیاری اطمینان بخش در مسائل تربیتی استفاده شود. قرآن وقتی ماجرای تولد حضرت عیسی(ع) را مطرح می‌کند، تأکید می‌نماید که مردم در خصوص خانواده مریم جز شرافت، نجابت و پاکی نمی‌دیدند. و لذا، از اینکه می‌دیدند که او طفلی به دنیا آورده است، غرق در شگفتی و حیرت شده بودند. اما به این حقیقت توجه نداشتند که همین زمینه پاک خانوادگی، خود بهترین دلیل بر شایستگی مریم بود.[ر. ک: مریم/29 ـ 30].
حضرت علی(ع) اهمیت انکارناپذیر وراثت در تربیت را تأکید کردند، و نقش آن را در شکل گیری شخصیت آدمی، این گونه یادآور شدند:«حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق»(اخلاق خوب، حجتی بر فضیلت خانوادگی است) [آمدی، غررالحکم، ج3، 392) به اعتقاد حضرت علی(ع)، وراثت بستری است که خصال و رفتارهای آدمی را سامان می‌دهد. ایشان نیکوترین افراد را از نظر خلق، پاکترین آنان به لحاظ اصالت خانوادگی می‌داند[آمدی، غررالحکم، ج2، 405]. امام علی(ع) نقش وراثت را در بروز رفتاری آدمی، جدی و مهم تلقی می‌کنند و می‌فرمایند:«اذا کرم اصل الرجل کرم مغیبه و محضره» (وقتی ریشه آدمی شرافت داشته باشد، نهان و آشکارش شریف خواهد بود)[آمدی، غررالحکم، ج3، 188].
علمای زیست‌شناسی و روان‌شناسی، انتقال بسیاری از صفات: جسمانی و روانی، و مجموعه‌ای از حالات: اخلاقی و عملی از پدر و مادر یا خویشاوندان را وراثت دانسته‌اند، حضرت علی(ع) در این باره، از کلمه«عرق» استفاده کرده‌اند. این، همان کلمه «ژن» است که باعث و عامل انتقال خصوصیات ارثی معینی از نسلی به نسل دیگرند[شریعتمداری، روان‌شناسی تربیتی، 60] معمولاً کلم?«مزاج» درباره امور وراثتی، و لفظ«خُلق» در خصوص خصال اکتسابی استعمال می‌شود. البته، اینکه خلق را کسبی می‌دانیم، به ارثی بودن آن لطمه‌ای نمی‌زند؛ زیرا می‌تواند در عین موروثی بودن اکتسابی هم باشد[حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، 90؛ فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج1، 61]
فرزندان شریف را باید در خاندانهای پرمایه و ریشه‌دار جستجو کرد. حضرت علی(ع) از چنین خاندانی است و عبارت:«اصلاب شامخة و ارحام مطهرة» که در زیارتها خطاب به خاندان پیامبر(ص) خوانده می‌شود، درباره آن پیشوای پرهیزکاران صادق است. امیرمؤمنان در نامه‌ای خطاب به معاویه در مقایسه‌ای میان خاندان خود ـ با بهترین وراثت ـ و امویان ـ با وراثتی پست ـ فرمودند:«اما گفته تو که ما فرزندان عبد مناف هستیم؛ اگر چه تبارمان یکی است، اما امیه به پایه هاشم نمی‌رسد. و نمی‌توان حرب را با عبدالمطلب، در یک رتبه و منزلت قرار داد. ابوسفیان با ابوطالب قابل قیاس نمی‌باشند. آن که در راه خدا هجرت نمود، همانند کسی نیست که رسول اکرم(ص) آزادش فرمود. و خاندانی را که حسبی است شایسته، همچون کسی نمی‌باشد که خود را بدان خاندان بسته. و نه با ایمان درست کردار، چون دروغگوی اهل دغل. چه بد است که پسری پیرو پدر شود و در پی او به آتش دوزخ افکنده گردد[نهج البلاغه، نامه 17]


 


ادامه مطلب...

مشاوره الگویى برتر در آموزش دینى به نوجوانان

مشاوره الگویى برتر در آموزش دینى به نوجوانان
مقدّمه
بدون تردید، یکى از مهم ترین رسالت هاى دانش آموختگان علوم و معارف الهى، آموزش آموزه هاى دینى به دیگران، به ویژه نوجوانان و جوانان، است، و این تکلیفى است که خداوند در مرحله نخست به عهده انبیا(علیهم السلام) گذارده ـ چه اینکه در قرآن کریم فرمود: (هو الذى بعثَ فى الاُمیّینَ رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یُعلمهم الکتابَ و الحکمة.) (جمعه: 2) خداوند در این آیه، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به عنوان معلّم کتاب و حکمت، که همان معارف الهى و آموزه هاى دینى است، معرفى نموده و سپس این مسئولیت را متوجه کسانى دانسته که بر اساس فرمان الهى به مراکز علوم اسلامى ـ یعنى حوزه هاى علمیه و دانشگاه ها ـ رفته اند و فرمود: (فَلولا نَفَر مِن کلِّ فرقة مِنهم طائفةً لیتفقَّهوا فى الدّین و لیِنُذروا قومَهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرونَ) (توبه: 122) آنان که در بخش یا بخش هایى از معارف دینى تفقّه پیدا کرده اند، باید به میان مردم و ترجیحاً قوم خودشان برگردند و آن ها را با دین آشنا کنند.
اما سؤال اصلى اینجاست که «چگونه مى توان معارف دینى را به دیگران، به ویژه جوانان، آموخت؟» پاسخ گویى به این سؤال مستلزم چند امر است که بدون توجه به آن ها، پاسخ گویى دشوار است و ارائه راهکار مناسب براى آموزش آموزه هاى دینى به جوانان امکان پذیر نیست.
اول. جوان کیست و چه ویژگى هایى دارد؟ مخاطب شناسى یکى از مهم ترین مسائلى است که در آموزش باید به آن توجه کرد. اگر یک سخنران مخاطبان خود را نشناسد و نداند آن ها در چه دوره اى از تحوّل شناختى، انگیزشى و توانشى هستند، معلوم نیست مطالب او هرقدر هم ارزشمند، دقیق و علمى باشند، مؤثر واقع شوند; زیرا یا مطالب او در سطح شناختى مخاطب نیستند و یا تناسبى با نیازهاى او ندارند. در نتیجه، مخاطب انگیزه اى براى گوش دادن و فراگیرى آن ها ندارد; چنان که یک معلم اگر نداند سر چه کلاسى رفته است و از دانش آموزان خودش هیچ اطلاعاتى نداشته باشد تدریسش مؤثر واقع نخواهد شد. بنابراین، شناخت مخاطب از لحاظ ویژگى هاى عاطفى ـ ذهنى باید موردتوجه معلمانومبلّغان دینى قرار گیرد.
دوم. شناسایى الگوهاى آموزشى است. کسى که مى خواهد مطلبى را به دیگرى آموزش دهد، باید به سبک و سیاق آموزش و همچنین الگوهاى آموزشى آشنایى داشته باشد; زیرا هر مخاطبى را نمى توان با هر سبکى آموزش داد. به عبارت دیگر، هر الگوى آموزشى متناسب با افراد خاصى است و همه افراد را با یک الگو نمى توان آموزش داد. بنابراین، دانش آموختگان دین، که مى خواهند در قالب مبلّغ یا معلم، و یا مشاور و راهنما آموزه هاى دینى را به دیگران آموزش دهند، علاوه بر شناسایى مخاطبان، باید با شیوه هاى آموزشى گوناگون آشنایى داشته باشند و داراى مهارت هاى لازم آموزشى باشند.
سوم. تدریس یا تبلیغ معارف دینى


 


ادامه مطلب...