روانشناسى دین و نقش دین در سلامت جسم و روان(1)
اشاره
آنچه در پى مىآید ترجمه دو مقاله از کتاب دائرةالمعارف روانشناسى و علم رفتار کورسینى مىباشد. در مقاله اول به روانشناسى دین و در مقاله دوم به نقش دین در سلامت جسم و روان پرداخته شده است. نویسنده مقاله اول G.R. Collins و نویسنده مقاله دوم T. E. Woodsمىباشد. به دلیل ارتباط تنگاتنگ این دو موضوع، هر دو در یک مقاله درج شدهاند.
الف.مذهبوروانشناسى(2)
چرا برخى از مردم داراى اعتقادات عمیقا مذهبى هستند، در حالى که عدهاى دیگر هیچ اعتقادى به خدا ندارند و هیچگاه در مراسم مذهبى شرکت نمىکنند؟ چرا برخى از مردم پیرو کلیساى پرسبیترى (Presbyterian) هستند، در حالى که برخى دیگر، پیرو کلیساى اسقفى(3)، پنتکاستل Pentecostal))، کاتولیک، یا بودایى مىباشند؟ به چه دلیل، بعضى از معتقدان داراى تجارب هیجانى مذهبى سطح بالایىاند، در حالى که برخى دیگر مذهب را به عنوان یک «عادت ملالآور» تلقّى مىکنند؟ چرا عدهاى از مردم با کمک گرفتن از عقاید مذهبىشان تسلّى مىیابند و مورد حمایت قرار مىگیرند، در حالى که عدهاى دیگر در احساس گناه و خود سرزنشگرى(4) شدید فرو رفتهاند؟ مذهب چه نقشى در سلامت روان، روان درمانگرى، پالایش ارزشها(5) و رفتار افراد ایفا مىکند؟
اینها برخى از موضوعات جالب براى روانشناسانى هستند که درباره مذهب مطالعه مىکنند. با آنکه بسیارى تلاش کردهاند «روانشناسى دین»(6) را تعریف کنند، اما شاید تعریف روبرت اچ. تاولس (Robert H. Thouless)، استاد دانشگاه کمبریج، بهتر از بقیه تعاریف ارائه شده باشد. او در کتاب مقدّمهاى بر روانشناسى دین(7) مىنویسد: «مطالعه روانشناختى مذهب در جستوجوى آن است که با به کار بردن اصول روانشناختى به دست آمده از مطالعه رفتار غیرمرتبط با مذهب، رفتار مذهبى را بشناسد.» در این رشته، روشهاى روانشناختى نه تنها به منظور مطالعه رفتار مذهبى، بلکه همچنین براى مطالعه نگرشها، ارزشها و تجارب افرادى که به وجود و تأثیر خدا یا دیگر نیروهاى معنوى معتقدند، مورد استفاده قرار مىگیرد. هرچند روانشناسى دین در بعضى مواقع، پدیدههاى فراروانشناختى(8) را مورد بررسى قرار مىدهد، با این حال، روانشناسى دین بیشتر بر اَشکال سنّتىتر تجربه دینى، مانند دعا، روى آوردن به دین، تجارب عرفانى، عبادت و شرکت در انجمنها و مراسم مذهبى، تأکید مىکند. روانشناسى دین، همچنین موضوعات مشاورهاى را مورد بررسى قرار مىدهد، اما بیشتر با درک و فهم رفتار یا تجربه مذهبى سر و کار دارد و به ندرت به مشاوره مذهبى و دیگر رویاوردهاى مذهبى به درمانگرى مىپردازد.
از لحاظ تاریخى، روانشناسى دین در اوایل این قرن (قرن بیستم) با شور و اشتیاق فراوان آغاز گردید و در طول پنجاه سال پس از تولد رفتارگرایى، تقریبا خاموش گردید، و اخیرا به عنوان یک رشته پژوهشى موجّه و قابل احترام براى روانشناسان، مجددا ظهور کرده است. بخش 36 انجمن روانشناسى امریکا(9) یک گروه جالب توجه براى «روانشناسانى است که به موضوعات دینى علاقهمند مىباشند.» در کمتر از ده سال، این بخش به سرعت رشد و توسعه یافته است، به گونهاى که تعداد روزافزونى از روانشناسان توجه خود را به شناخت رفتار و تفکر مذهبى معطوف کردهاند.
هرچند فروید دین را یک «توهّم»،(10) «روانآزردگى جهانى»(11) و «مخدّر»(12) توصیف مىکند که امید دارد انسانها بر آن غلبه کنند (آینده یک توهّم)، با این وجود، وى علاقه شدیدى به رفتار مذهبى داشت و مقالات متعدد و سه کتاب مهم درباره این موضوع نگاشته است. در اوایل ظهور جنبش «روان تحلیلگرى»،(13) یونگ (Jung, C.G)، آدلر (Adler, A)و دیگران، به مطالعه مذهب، اغلب از یک چشمانداز کمتر انتقادى و بیشتر تأکیدکننده ارزش روانشناختى عقاید کلامى ادامه دادند.
در ایالات متحده امریکا، مطالعه مذهب، یک شاخه مهم از روانشناسى عمومى اولیه شمرده مىشد. براى مثال، جى استنلى هال (G. Stanly Hall)، یک مربّى برجسته، سردمدار روانشناسى کودک و اولین رئیس «انجمن روانشناسى امریکا» مىباشد. او با هوشیارى، روشهاى علمى را براى مطالعه دین به کار برد، مجله روانشناسى مذهبى(14) را پایهگذارى کرد، و در سال 1917 کتابى تحت عنوان عیسى مسیح در پرتو روانشناسى(15) منتشر نمود. کار مشهورتر و بسیار مؤثرتر، سخنرانىهاى ویلیام جیمز (William James) در گیفورد (Gifford) است. این مجموعه سخنرانى در سال 1902 در قالب کتابى تحت عنوان گونههاى تجربه مذهبى چاپ و منتشر شد. کتاب جیمز احتمالاً تنها بررسى روانشناختى سنّتى مذهب مىباشد.
با ظهور رفتارگرایى، روانشناسى دین، به عنوان یک حوزه تحقیق براى روانشناسان، به سرعت افول کرد. رفتارگرایى با منطق ساده و جذّاب خود، روانشناسى را از مطالعه موضوعات پیچیدهاى مانند تأثیر عقاید، رشد و تحوّل معیارهاى اخلاقى و دلایل درگیر شدن افراد در رفتار مذهبى، منحرف نمود. تنها تعداد اندکى از نویسندگان روانشناسى (از جمله آلپورت "Allport, G.W"، آش "Asch"، مورر"Mowrer"، میل "Meehl"، مازلو "Maslow,A"، فروم"Fromm,E"، منینگر "Menninger") کتابها یا مقالههایى درباره رفتار مذهبى نگاشتند. این امر این رشته را تا نو پدیدآیى اخیر آن به عنوان یک رشته فرعى مهم روانشناسى زنده نگه داشت.
هر تلاشى براى تقسیم روانشناسى دین به حوزههاى کوچکتر مورد علاقه، بدون تردید، کارى سلیقهاى است. با این وجود، ما مىتوانیم نتیجه بگیریم که روانشناسانى که در این رشته فعالیت مىکنند به موضوعات گوناگونى مىپردازند؛ از قبیل روششناسى،(16) خاستگاههاى روانشناختى دین، رشد و تحوّل مذهبى، تجربه دینى، پویایىهاى رفتار مذهبى، دین و رفتار اجتماعى، تلاشهایى که براى ادغام روانشناسى والهیّات با یکدیگر انجام مىگیرند، و نظریههاى روانشناختى دین.
برخى از زمینههاى مورد علاقه
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>