روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

نگاهى بر تربیت جنسى فرزندان

نگاهى بر تربیت جنسى فرزندان
کودکان امروز سازندگان فرداى‏جامعه‏اند. سعادت و بقاى هر جامعه‏بستگى به تربیت صحیح آینده سازان‏آن دارد. یکى از ابزار مهم تربیت،شناخت مربى، استعدادها، محیط ومساعد نمودن محیط با توجه به توان‏او و نیازهاى اولیه است که نتیجه آن‏برآورده شدن نیازهاى والاى فرداست.
در این سخن اجمالى قصد آن داریم به‏بحث پیرامون یکى از اساسى‏ترین‏نیازهاى فیزلوژیک فرد و چگونگى‏رویارویى و بهره‏مندى مطلوب از آن درراستاى اعتلاى فرد و جامعه بپردازیم زیراعدم برخورد صحیح با این نیاز همواره‏بعنوان یک معضل اساسى در جوامع‏شناخته شده است. سعى نگارنده در این‏مقاله این است که با توجه به برداشتهاى‏مختلفى که از بلوغ جنسى شده عوامل‏موثر در آن را برشمرد و در پایان وظایف‏مربیان و اولیا را بیان نماید زیراهرجامعه‏اى با توجه به اهداف غایى آن‏به‏گونه‏اى به این مقوله مى‏پردازد، درجوامعى که بى‏بندوبارى جنسى رواج‏دارد مسؤولان جامعه اساس تربیت‏جنسى را بر آموزش روابط جنسى‏مى‏گذارند و از سنین دبستان ساعاتى رااختصاص به چگونگى آموزش روابط به‏کودکان مى‏پردازند غافل از آنکه همین‏مطرح نمودنها باعث زودرسى بلوغ درکودک مى‏شود بدون آنکه کودک بداند این‏بیدارى جنسى را چگونه ى‏بایست‏به‏سامان برساند زیرا هنوز از لحاظ شناختى‏به مرحله بالایى از رشد نرسیده است‏لیکن ما هدف از تربیت جنسى رااطلاعاتى مى‏دانیم که به فرزند مى‏دهیم تامسائل مربوط به جنسیت‏خویش راتشخیص دهد و به وظایف ومسؤولیتهاى خویش پى‏ببرد و با توجه به‏سلامت جامعه به سازگاریهاى مطلوب‏رسیده، ارزشهاى اخلاقى و فرهنگى راهمواره مدنظر قرار دهد و در مواقع‏مختلف باهشیارى و با توجه به شرع واخلاق موضع لازم را اتخاذ نماید. تفاوت‏بین ما و غربیها براى تربیت جنسى بسیاراساسى است. زیرا ما کلیه ریشه و مبانى‏اخلاقى را از جمله زمینه جنسى بطور عام‏از شرع مى‏گیریم و غرب آن را از حیات‏اجتماعى و شرایط عرف و اجتماع اخذمى‏کند به هر حال جامعه سالمى که‏انتظارش را داریم دختران و پسران رامى‏بایست‏بگونه‏اى تربیت نماید که به‏دختر یا پسر بودن خویش قلبا خشنودباشند و به آن افتخار کنند و به گفته شهیدمطهرى: «مقتضاى منطق و تعقل این‏است که با سنن و خرافات مبتنى برپلیدى علاقه جنسى مبارزه کنیم و در عین‏حال موجبات طغیان و عصیان و ناراحتى‏غریزه را به نام آزادى و پرورش آزادانه‏فراهم نکنیم. سنت مخفى داشتن آن‏زمینه‏ساز عوارض و گاهى هم حرص وعطش بیشتر در کشف است. واقع بینها راباید پذیرا شد در عین اینکه هدفگرایى رااز یاد نمى‏بریم.»
آبراهام مزلو (1) معتقد است که :
اگر میل جنسى نیز چون دیگرانگیزه‏هاى اولیه انسان، مانند تشنگى وگرسنگى در مسیر صحیح بر آورده شوندو بوسیله تعلیم و تربیت هدفدار شوند،انسان قادر خواهد بود با کاشتن بذر عشق‏و محبت‏به دیگران، به تعالى رسیده و ازاین طریق به کمال آن دسترسى یابد که‏همانا کمال جویى، زیبایى طلبى و درنهایت‏خداجویى است. وجود این نیاز درانسان هیچگاه نفى نگردیده است. استادمحمد تقى مصباح یزدى در کتاب‏فردشناسى براى خود سازى به این میل‏اشاره مى‏کند و اینطور بیان مى‏کند:«وجود امیال فطرى در انسان لغو و عبث‏نخواهد بود بلکه برعکس عامل مهمى‏براى ترقى و تکامل و رسیدن او به‏سعادت و خوشبختى مى‏باشد و اگرخوشبختى و کمال انسان منحصر به‏سعادت مادى و محدود بود، امیال‏نامحدود و لغو مى‏بود. قرار دادن این‏امیال در نهاد انسان در صورتى که ارضاى‏آنها ممکن نباشد، نظیر آن است که راهى‏را به کسى نشان دهند و چنان وانمود کنندکه راهى بس طولانى و دور است، بطورى‏که شخص مزبور همه نیروهاى خود رابراى پیمودن آن متمرکز کند و با سرعت‏به طرف مقصد موهوم حرکت نماید.» (2)
بنابراین همانگونه که روانشناسان ومتخصصین علم رفتار معتقد به وجودغریزه جنسى در انسان مى‏باشند دین‏مبین اسلام هم تاکید به وجود این میل درانسان داشته و دستورات تربیتى مهمى‏براى انسان از سن نوزادى تا سن ازدواج وپس از آن دارد و به اهمیت نوع تربیت‏جنسى و آماده نمودن جوان براى استفاده‏صحیح از این میل جهت تشکیل خانواده‏تاکید زیادى مى‏نماید حتى در طفولیت‏به‏مادر و اطرافیان هنگام نظافت طفل‏گوشزد مى‏کند تا نقاط حساس را که‏موجب لذت طفل مى‏شود کمتر لمس‏کنند. در عین حال که از نفرت داشتن آن‏نیز اطرافیان را منع مى‏کند تا کودک ازهویت جنسى خویش دچار شرم وخجلت نشده و دچار آشفتگى نقش‏نگردد (3) ، البته در تربیت این میل بایدتوجه داشت راه افراط را نپیمود که چون‏فروید انگیزه اصلى رفتار انسان را تنها به‏غریزه جنسى نسبت دهد و تبعیت از این‏عقیده خانواده را دچار سردرگمى نموده درنتیجه افسار گسیختگى در روابط جنسى رابه دنبال داشته است. بطورى که آخرین‏آمار از نوزادان آمریکا نشان مى‏دهد که‏بیش از 4 میلیون کودک از مادران زیر 19سال بدنیا آمده‏اند و بنابه اطلاعات‏بدست آمده در واشنگتن مردم بر علیه‏آزادى سقط جنین دست‏به تظاهرات‏مى‏زنند و ابراز مى‏نمایند که از بین بردن‏کودکان مانع برقرارى و استحکام خانواده‏شده است. (4) حال آنکه بخوبى مى‏دانیم‏در این نوع جوامع، بى‏بندوبارى جنسى تاچه حد رایج است. گاه نیز تفریطخانواده‏هاى متعصب نه به پیروى از شرع‏بلکه به خاطر طفره رفتن از دادن اطلاعات‏صحیح به کودکان و وادار نمودن آنها به‏پنهان نمودن هویت جنسى خویش کودک‏را به انحراف، بى‏کفایتى، پلیدى ، بیمارى‏و گناه مى‏کشاند. به گفته ماکارنکو (5) روانشناس روسى: « مسائل مربوط به‏تربیت جنسى مستلزم توانایى فوق العاده‏و نزاکت‏خاص و تیز هوشى و دلسوزى‏بسیارى است. (6) » پس لازم است تربیت‏جنسى را با سن و رشد فرزند هماهنگ‏نمود زیرا از 1 تا 9 ماهگى که فعالیتهاى‏حرکتى کودک آغاز مى‏شود، ابتدایى‏ترین‏فعالیت او بصرى است. اسلام در این‏سنین تاکید زیادى دارد که والدین اعمال‏زناشویى را در مقابل چشمان کودک انجام‏ندهند. در دوره خردسالى دوره کنجکاوى‏طفل آغاز مى‏شود و کودک سعى مى‏کندمحیط پیرامون خویش را بشناسد، هرچیز تازه یا غیر عادى عاملى براى‏کنجکاوى طفل بشمار مى‏رود بطورى‏که‏حتى باعث ترس و وحشت وى خواهدشد. بنابراین اسلام در مورد پوشاندن‏عورت، خوابیدن فرزندان در رختخواب‏والدین، دستکارى یا تنفر و حمام کردن‏اطفال و جداکردن بستر کودکان از یکدیگردستورات زیادى را داده است. در حدیثى‏از پیامبراکرم‏«صلى الله علیه وآله‏» نقل شده است که‏باید بستر کودکان در شش سالگى از هم‏جدا شود و در حدیث دیگرى مى‏فرماید:«اذا بلغت الجاریة سنین فلا یقبلها الغلام والغلام لاتقبله المراة اذا جاوز سبع سنین‏»، دختر بچه شش ساله را پسر بچه نبوسد وهمچنین زنها از بوسیدن پسر بچه‏اى که‏سنش از هفت‏سال تجاوز کرده است‏خوددارى کنند.»
حال که این همه تاکید را در موردتربیت جنسى در دستورات اسلامى‏دانستیم، لازم است ابتدا با تعاریف بلوغ‏جنسى از دیدگاههاى مختلف آشنا شده وسپس به نقش و وظایف مربیان نسبت‏به‏تربیت جنسى نوجوانان بپردازیم.
کلمه بلوغ (7) (سن مردى) معمولا" به‏11 الى 17 سالگى گفته مى‏شود. به لحاظشرعى در کشورهاى مختلف متفاوت‏است ولیکن در ایران دختران 9 سالگى وپسران 15 سالگى به سن تکلیف مى‏رسندو از این سن مکلف به انجام واجبات الهى‏مى‏شوند. در جوامع مختلف نوع دیگرى‏از بلوغ نیز مطرح است که به آن بلوغ‏عرفى ( سن قانونى) گفته مى‏شود. و قانون‏مدنى هر کشور نوجوان را در این سن بالغ‏و مسؤول رفتار خویش مى‏شناسد. بایداضافه نمود که اصولا" نوجوانى یا Adaloscence سنین 12 تا 18 سالگى‏است. آغاز آن از سالهاى آخر دوره دبستان‏بعنوان مرحله قبل از بلوغ است که در این‏مرحله رشد صفات ثانویه جنسى همراه باتغییراتى در اندامهاى فرد ایجاد مى‏شود.معمولا" این مرحله با بیم و هراس همراه‏است تا آنکه بیشترین تغییرات در دختران‏و پسران شروع مى‏شود یعنى احتلامهاى‏شبانه در پسران و عادت ماهیانه دردختران، سپس اندامهاى جنسى رشدکافى یافته و احتمالا پس از این مرحله‏نوجوان مشکلات جسمى و روانى‏خویش را پشت‏سر مى‏گذارد. در این دوره‏متاسفانه احساسات و عواطف نوجوان برعقلش غلبه دارد زیرا اکثر روانشناسان‏بویژه پیاژه حداکثر رشد شناختى یاعقلانى را سنین 14 الى 15 سالگى‏مى‏دانند; از طرفى این سنین از نظرروانشناسان به سنین جهش عاطفى‏نام‏گذارى شده است. دوره غلیان عواطف‏فرداست. نقش کودک در زندگى کاملامشخص است افراد بالغ نیز به نقش خودکاملا واقف هستند. ولیکن نوجوان دریک وضع روحى بسیار پیچیده و مبهم‏بسر مى‏برد. قرنها پیش افلاطون دوران‏بلوغ را به یک نوع شراب زدگى روان‏تشبیه کرده است. اسلام نیز به جوانى به‏دو صورت مى‏نگرد. در دید منفى‏پیامبر«صلى الله علیه وآله‏» مى‏فرماید: «الشباب شعبة‏من الجنون. (8) جوانى از اقسام جنون ودیوانگى است.» و از دید مثبت‏حضرت‏پیامبر«صلى الله علیه وآله‏» مى‏فرماید: «اوصیکم‏بالشبان خیرا فانهم ارق افئدة ان ا.. بعثنى‏بشیرا و نذیرا فخالفنى الشبان و فخالفنى‏الشیوخ; (9) به شما در مورد نوجوانان وجوانان به نیکى سفارش مى‏کنم زیرا آنان‏دلى رقیق‏تر و قلبى فضیلت پذیرتر دارندزمانى که خداوند مرا به پیامبرى‏برانگیخت تا مردم را به رحمت الهى‏بشارت دهم و از عذابش بترسانم جوانان‏سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان بستندولى پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و به‏مخالفتم برخاستند.» هنگامیکه نوجوان‏توانست‏به هویت جنسى خویش‏بگونه‏اى صحیح پى ببرد آنگاه است که‏مربى قادر خواهد بود شیوه‏هاى مطلوب‏تعلیم و تربیت جنسى را در مورد او به کاربندد. حضرت آیت ا.. مهدوى کنى نیز دراین باره مى‏گوید :
«وجود غریزه سرکش و مرزنشناس وطغیانگر در انسان مخصوصا در دوران‏نوجوانى که دوره بحران غرایز به شمارمى‏رود از مسائل انکار ناپذیر است، زیراهوسهاى سرکش و غرایز و امیال حیوانى‏او را به هوسبازى و شهوترانى و ... دعوت‏مى‏کند. اگر انسان، بانیروى عقل و ایمان‏نتواند خود را کنترل کند و قدرت رام کردن‏غریزه‏هاى ویرانگر را نداشته باشد، از نظرمعنوى تا آنجا سقوط مى‏کند که ازحیوانات هم پست‏تر مى‏شود. (10) »
از عوامل عدیده‏اى که اغلب مانع ازسعى مربیان در این امر مى‏شود پدیده‏زودرسى و دیررسى بلوغ در نوجوانان‏است. به پیدایش زودرس صفات ثانویه‏جنسى البته بدون توانایى تولید مثل،بلوغ زودرس کاذب گفته مى‏شود. درست‏است که اختلالات فیزیولوژیک، عوامل‏جغرافیایى و عوامل اقتصادى مانندزندگى مرفه، تغذیه خوب در ایجاد آن‏تاثیر دارد ولى وسایل فرهنگى و تبلیغاتى‏چون سینما، تلویزیون، ویدئو، ضعف‏اعتقاد و نوع روابط دختران و پسران نیز دربروز آن بسیار مؤثرند و متاسفانه بایدگفت در محیطهاى ناسالم اثر منفى این‏زودرسى در سرنوشت دختران بیشتر مؤثراست تا پسران زیرا دختران دو تا چهارسال زودتر به سنین بلوغ مى‏رسند درحالى که هنوز از لحاظ عقلى به رشد کامل‏دست نیافته‏اند و همین مساله موجب به‏انحراف کشیدن آنها خواهد شد. همانگونه‏که زودرسى در زندگى نوجوانان مؤثراست دیررسى آن نیز مى‏تواند بعنوان‏عقب ماندگى رشد در نوجوانان تلقى‏شود. نقش مربیان در این رابطه بسیار مهم‏است و باید به نوجوانان این مساله رابقبولانند که هر فرد مطابق ساختمان بدن‏خویش رشد مى‏نماید و کوچکى یابزرگى جثه نشانه برترى یا کهترى یک فردنیست. (11)
کهلبرگ (12) معتقد است: «دختر و پسربر اساس تفاوتهاى بیولوژیکى و طبیعى‏که دارند، رفتارهاى متفاوتى را از خودظاهر مى‏سازند مانند تفاوتهاى موجود درلباس پوشیدن و آرایش مو و... این رفتارتوسط محیط، تقویت‏یا تضعیف‏مى‏گردد» به عقیده وى کودکان از لحاظرشد جنسى سه مرحله را مى‏پیمایند:
1- از سه سالگى کودک بطور اساسى‏تفاوت جنسى بین دختر و پسر رامى‏شناسد. 2- از 5 سالگى و اوج آن در 7سالگى کودک متوجه مى‏شود که دختران‏بعنوان دختر و پسران بعنوان پسر باقى‏مى‏مانند 3- از 7 الى 11 سالگى سنین‏ثبات جنسى است و هر یک از پسران ودختران به تثبیت جنسى خود مى‏پردازندو مى‏بایست در این سن نقش جنسى‏مناسب به دختران و پسران آموخته شود.
مطالعات نشان داده‏اند که پدران بیش‏از مادران در یادگیرى نقش جنسى کودکان‏موثرند زیرا پدران در مقایسه با مادران‏حتى از سنین 2 و 3 سالگى نقشهاى‏جنسى متفاوتى را در نظر مى‏گیرند.پسرانى که روحیه‏اى مردانه و قوى دارندبیشتر داراى پدرانى هستند که درتصمیم‏گیریهاى خانوادگى و در تنظیم‏انضباطهاى خانوادگى شخصیت غالب ومسلطى را در محیط خانواده دارند.بالعکس هنگامى که پدر نقش منفعلى درخانواده دارد در همانند سازى پسران به‏لحاظ نقش جنسى اثرات سویى‏مى‏گذارد. البته باید متذکر شد منظور ازنقش جنسى، وظایف و تکالیفى هستندکه طبیعت‏بیولوژیکى، فرهنگ، جامعه وبزرگسالان از هر یک از دو جنس مرد و زن‏انتظار دارند و رویهمرفته باید گفت از سن‏سه سالگى است که دختر و پسر خود راباز مى‏شناسند و تلاش مى‏کنند تا نقش‏خویش را بعنوان دختر یا پسر بشناسند.آنچه باید به کودکان آموخت این است‏یادگیرند چگونه جنس مخالف خود نباشند.خوشبختانه در مورد دختران اغلب‏مشکلات کمتر است زیرا همواره در کنارمادر هستند و براى الگوپذیرى مادر را درپیش رو دارند ولى متاسفانه پسران اغلب‏با نبود پدر در خانه مواجه مى‏شوند وبراى آموزش نقش جنسى صحیح،محبورند تغییر الگو دهند و لازم است درهمه ادوار رشد کودک، پدر در خانواده‏حضور داشته باشد و نقش فعال و صحیح‏خویش را عهده‏دار گردد. خوشبختانه دراسلام سفارشات زیادى براى جداسازى‏دختر از پسر از 6 سالگى شده است و تاسن تمیز مجاز مى‏داند که دختران باپسران به بازى بپردازند.
چنانچه در قرآن‏مى‏فرماید: (13)
«اوالطفل الذین لم یظهروا على‏عورات ...»
اولیاى اسلام در احادیث‏مختلفى، سفارشات زیادى فرموده‏اند که‏با دختران و پسران از سنین 6 سالگى‏به‏بعد باید بطور جداگانه رفتار شود هرچند که آنها به سن تکلیف نرسیده‏اندمتاسفانه اغلب مشاهده مى‏شود اجازه‏هرگونه فعالیت پسرانه قبل از بلوغ به‏دختر داده مى‏شود و به هنگام بلوغ‏شتابزده اقدام به جداسازى دختر و پسرمى‏شود که منجر به مشکل روانى در دخترمى‏گردد. تحقیقات نشان داده است‏دخترانى که به آشپزى، خیاطى و مطالعه‏علاقمند بوده‏اند در دوره بزرگسالى داراى‏فعالیتهاى متناسب‏ترى با نقش جنسى‏خود بوده‏اند و پسرانى که به بازیهاى‏رقابتى و حرکتى زیاد و فعالیتهایى مانندمکانیکى، توپ‏بازى و تفنگ بازى‏پرداخته‏اند در دوران بلوغ مشکلات‏کمترى را در رابطه هویت جنسى خویش‏دارا بوده‏اند. بنابراین باید به فرزندان دوالگوى مناسب رفتارى که لزوما ضدیکدیگر نیست، آموخته شود. بطور مثال،دختران در کمک به کوچکترها پوشاندن‏لباس و غذا دادن و در کمک به بزرگترها،پخت و پز و نظافت را بیاموزند ویه‏پسران حمل و نقل اشیاء، نظافت‏اتومبیل، خرید نان و ... آموخته شود وهمواره به آنها تاکید شود که دو الگو ضدیکدیگر نیست‏بلکه مکمل یک دیگرند.از این طریق است که دختران و پسران ازاینکه دختر یا پسر هستند قلبا راضى وخشنود مى‏شوند و دختر این باور را که‏موجودى مقید، محدود و تحت‏سلطه‏است و پسر نیز این باور را که آزاد،قدرتمند و سلطه‏گر است از ذهن خویش‏دور مى‏سازد.
از اهم وظایفى که به اولیاء توصیه‏مى‏گردد دادن پاسخ صحیح به سئوالات‏فرزندان است. لازم نیست کلیه جزئیات‏مطرح شود. مى‏توان به صورت کلى‏مسائل را بیان کرد نه آنکه دروغ گفت چون‏از این طریق او را سبت‏به خود بى‏اعتمادخواهید ساخت و حتى ممکن است طفره‏رفتن از پاسخ، باعث‏شود اطلاعات را ازافراد منحرف و همسالان کم‏تجربه که‏خود دچار مشکل جنسى هستند بدست‏آورد. مادر و پدر که محرم راز فرزندهستند اگر خود بعلت‏شرم زیاد قادربه‏گفتن مسائل به فرزند نمى‏باشند،مى‏توانند از مربى مدرسه کمک بگیرند.شرکت نوجوان در جلسات اجتماعى -مذهبى بطور مستمر، مى‏تواند هویت‏مذهبى اجتماعى متناسبى براى اوبه‏وجود آورد بویژه آنکه در راس این نوع‏جلسات افرادى شناخته شده و امین قرارگرفته باشند، چه از لحاظ اجتماعى و چه‏از لحاظ شرعى. زیرا در سنین نوجوانى‏ساده‏اندیشى دوران طفولیت دیگر از بین‏رفته و نوجوان به قضاوت و سنجش وارزیابى مجدد اشخاص، موضوعات و...مى‏پردازد و با دید انتقادى به آنان مى‏نگردو کوچکترین عیب و نقص افراد با ذره‏بین‏مخصوص دوره بلوغ، بزرگ مى‏شودبنابراین اگر نوجوان صداقت و سلامت‏این نوع جلسات را بپذیرد، احساس‏هویت مى‏کند و خود را وابسته به گروهى‏سالم مى‏یابد و چون دراین گروه است‏سعى مى‏کند تا حد امکان خود را از لغزش‏و خطا مصون سازد. از دیگر توصیه‏هایى‏که به مربیان مى‏شود به هنگام مشاهده‏لغزشهاى نوجوان، آن است که به جاى‏زدن انگهایى چون بى‏عرضه، عقده‏اى،پست، بى‏شخصیت‏به نوجوان مرتباسخنانى چون والایى، ارزشمند، قدرتمندبا اراده به آنان نسبت داده شود و به‏هیچ‏وجه لازم نیست مسائل جنسى جنس‏مخالف و یا روابط جنسى را با نوجوانان‏مطرح ساخت و تنها به هنگام ازدواج‏گفتن این مطالب لازم بنظر مى‏رسد و فقطمى‏توان به نشان دادن فیلمهاى آموزشى‏در مورد حیوانات و گیاهان بسنده نمود که‏ان‏شاءا.. از این طریق خانواده‏هایى سالم‏در نتیجه جامعه‏اى سالم و نسلى سازنده‏سالم را دارا شویم زیرا به کرات، بى بند وبارى روابط جنسى والدین بعنوان‏الگوهاى ناسالم، باعث‏شده تمایلات‏نهفته و پنهان جنسى به میلى سرکش وشدید تبدیل شده و خطرات عظیمى رابراى فرد و جامعه به دنبال داشته باشدسخن را هر چند ناقص با جمله‏اى ازلاچتکف (14) به پایان مى‏بریم که‏مى‏گوید:
«براى رام کردن احساسات غریزه بایددانست که عقل و علم و تربیت، تاب‏مقاومت ندارند و باید سعى کنند ازاحساس دیگرى، یعنى ایمان استفاده‏کنند. (15) »
پى‏نوشتها:
1) MAZLO
2) مصباح یزدى ، محمد تقى، خودشانسى براى‏خودسازى، ص 43
3) روزنامه کیهان 4/11/75، ص 1
4) Role confusion
5) Makarenko
6) لاچتکف و روانشناسى تربیتى جنسى، ص 12
7) Puberty
8) مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 17،ص‏49
9) شباب قریش ص 1
10) آیت ا.. مهدوى کنى، محمدرضا، نقطه‏هاى‏آغاز در اخلاق عملى، چاپ اول، ص 22.
11) روانشناسى تربیتى ویژه مراکز تربیت معلم،ص‏150
12) Kohlberg
13) سوره نور ، آیه‏31
14) Lachtkof
15) کودکان و نوجوانان - ترجمه محمدتقى‏زاده.انتشارات بنیاد تهران 1361
منابع:
1- حق جو، محمد حسین، نیازمندیهاى نسل جوان
2- همتى، على‏اصغر، تحلیلى بر روابط دختر و پسر در ایران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
3- قائمى، على، سازندگى و تربیت دختران
ندای صادق -شماره4

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد