روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

روان شناسی و مشاوره و مقالات روان شناسیُ اختلالات رفتاری و روانی

مقالات روان شناسی و مشاوره و اختلالات رفتاری و روانی

حقایق شگفت انگیزی درباره اعتیاد

حقایق شگفت انگیزی درباره اعتیاد
هر روز عدّه زیادی از مردم، به اراده خود، اعتیادشان را ترک می کنند. البته این تصمیم گیری یک شبه اتفاق نمی افتد. موفقیت در ترک اعتیاد هنگامی صورت می گیرد که فرد تشخیص دهد که اعتیاد با یک چیز دارای ارزش برای او تداخل دارد و نیز به خود اعتماد پیدا کند که می تواند تغییر کند.
تغییر کردن، کاملاً طبیعی است. بدون شک، رفتار خود شما نیز در بسیاری از جنبه های زندگی با رفتار دوران نوجوانی تان متفاوت است. به همین ترتیب، از این به بعد نیز شما در طول زمان خواهید توانست بر مشکلات رفتاری خود غلبه کنید و برخی رفتارهای خاص خود رابهبود ببخشید. ما با وجودی که به تغییر یافتن اعتقاد داریم امّا بنا به دلایلی، اعتیاد را از این امر مستثنی می کنیم. ما معمولاً به اعتیاد به صورت پدیده ای که فرد را در بند یک الگوی رفتاری غیرقابل اجتناب قرار می دهد می نگریم. علم اعصاب نیز اعتیاد را به عنوان یک بیماری مغزی تقریباً ماندگار و همیشگی در نظر می گیرد. صرفنظر از این که چند سال پیش دوست شما آخرین جرعه مشروبش را نوشیده باشد، هنوز به عنوان یک فرد الکلی در نظر گرفته می شود. واژه معتاد بیانگر هویتی است که هیچگونه تغییری را نمی پذیرد. گویی فرض بر این است که فرد معتاد نمی تواند تغییر کند یا تغییر نخواهد کرد.
امّا این تفکر اشتباه درباره اعتیاد با واقعیت تطبیق ندارد. تعداد کسانی که بر اعتیادشان غلبه می کنند بیش از کسانی است که بر اعتیادشان باقی می مانند. و اکثر آن ها نیز این کار را بدون برنامه درمانی خاصی انجام می دهند. ترک اعتیاد ممکن است به چندبار سعی نیاز داشته باشد و فرد ممکن است نتواند اعتیاد خود به سیگار، مشروب یا مواد مخدر را یکجا ترک کند امّا به تدریج و نهایتاً خواهد توانست خود را از وابستگی به آن ها برهاند.
رها کردن این عادت ها مستلزم تغییر شگرفی است امّا این تغییر لزومی ندارد که به نحو عجیب و غریبی صورت پذیرد. در زمینه ترک اعتیاد، درمان موفقیت آمیز، مسئولیت تغییر را بر عهده خود فرد می گذارد و می پذیرد که رویدادهای مثبت در قلمروهای دیگر می تواند آغاز بخش این تغییر باشد.
تجربه بازگشت سربازان آمریکایی از جنگ ویتنام را در نظر بگیرید. اعتیاد و مصرف هروئین در بین آنان به طور گسترده ای رواج داشت. امّا در 90 درصد موارد، سربازان پس از رهایی از فشارهای مناطق جنگی، اعتیاد خود را کنار گذاشتند. این امر ثابت می کند که اعتیاد به مواد مخدر، فقط به این مربوط است که ما در کجای زندگی خود قرار داریم.
البته غلبه بر اعتیاد برای این افراد به سادگی بازگشت با هواپیما از آسیا به آمریکا نبوده است. اغلب سربازان به هنگام بازگشت، زندگی کاملاً متفاوتی را تجربه کردند. آن ها اضطراب، ترس و دلتنگی صحنه جنگ را پشت سر گذاشته و به محیط خانه شان بازگشتند. روابط جدیدی شکل دادند و به یادگیری مهارت های کاری پرداختند.
شاید باور نکنید امّا سیگار در صدر فهرست ترک اعتیاد از نظر دشواری قرار دارد. امّا اکثر سیگاری های قبلی بدون هیچ کمکی (نوار یا آدامس نیکوتین، طب سوزنی، هیپنوتیزم و ... ) موفق به ترک سیگار شده اند. اگر حرف مرا باور نمی کنید در گردهمایی اجتماعی بعدی خود، بپرسید چند نفر به اراده شخصی سیگار را ترک کرده اند. در واقع، تعداد معتادان به هروئین، کوکائین یا الکل که بدون درمان خاصی و صرفاً به اراده خود اعتیادشان راترک کرده اند حتی از کسانی که به همت خود سیگارشان را ترک کرده اند نیز بیشتر است.
آمار اعتیاد در جوامع مختلف متفاوت است. مثلاً در آمریکا سنین بین 18 تا 25 سال اوج دوران اعتیاد به مواد مخدر و الکل است. آمارهای سال 2002 نشان می دهد که 22 درصد آمریکائی های بین 18 تا 25 سال وابستگی به مواد داشته اند در حالی که تنها 3 درصد افراد بین 55 تا 59 سال معتاد بوده اند.
این داده ها نشان می دهد که اغلب مردم به اعتیاد خود غلبه کرده اند و اغلب آن ها نیز بدون دوره درمانی خاصی به این مهم نائل آمده اند.
البته منظور این نیست که درمان نمی تواند مفید باشد. امّا موفق ترین درمان ها، رویکردهای غیرحضوری است که فرد را به تغییر خود انگیخته وامی دارد. روان شناسان در دانشگاه نیومکزیکو به سرپرستی ویلیام میلر، بیمارانی که تحت درمان ترک اعتیاد به الکل قرار گرفته بودند را تحت مطالعه قرار دادند.
یافته های آن ها نشان داد که توصیه های خشک پزشکی تأثیر چندانی نداشته اند. پزشک نتیجه آزمایش ریه را می بیند و به بیمار می گوید که باید خوردن الکل را کنار بگذاری. بسیاری از بیماران در این حالت دوباره به نوشیدن الکل روی آورده اند.
به جای این رویکرد، پزشک باید مقدار الکل مصرفی توسط بیمار را بررسی کند و یک لیست کنترلی برای ارزیابی شدّت مشکل تهیه کند. سپس باید با توافق بیمار، هدفی را برای او در نظر گیرد(معمولاً کاهش مصرف به جای ترک کامل) همسر یا افراد خانواده نیز باید در این برنامه ریزی درگیر شوند. سپس باید وقت ملاقات های بعدی تعیین گردد تا میزان پیشرفت کنترل شود. در ابتدا این ملاقات ها می تواند هر چند هفته یکبار صورت گیرد تا چنانچه سوال یا مشکلی برای بیمار وجود داشت مطرح و چاره جویی گردد.
رویکرد مؤثر بعدی، مصاحبه انگیزشی نام دارد. این روش، تصمیم گیری در مورد ترک اعتیاد یا کاهش مصرف و یافتن بهترین روش انجام این کار را بر دوش خود فرد می گذارد. در این روش، درمانگر سوال های هدفمندی می پرسد که فرد را به واکنش فوری نسبت به اعتیادش به مصرف الکل برحسب ارزش ها و هدف های خود وا می دارد. هنگامی که بیمار مقاومت کند، درمانگر با او به بحث نمی پردازد بلکه در عوض سعی می کند علّت تردید او در مورد تغییر را بیابد و به او اجازه دهد که خودش به نتیجه گیری مطلوب برسد: «شما گفتید که دوست دارید روی رفتارتان کنترل داشته باشید و از طرف دیگر حس می کنید وقتی الکل مصرف می کنید غالباً تمرکزتان را تا حدّی از دست می دهید و رفتارهای غیرارادی بیشتری انجام می دهید. می توانید این موضوع را برای من روشن تر کنید؟»
گروه پژوهشی میلر در لیست درمان های موثر برای الکلیسم، به چند نکته جالب برخورد. دستورالعمل های خودیاری از موفقیت بالایی برخوردار بودند. رویکرد «تقویت اجتماعی» که به ظرفیت فرد برای مواجهه با زندگی، خصوصاً روابط زناشوئی، روابط کاری، برنامه ریزی اوقات فراغت و تشکیل گروه های اجتماعی می پردازد نیز موفقیت زیادی داشتند. تمرکز اصلی رویکردهای موفق در درمان الکلیسم بر ایجاد مهارت های زندگی، مانند مقاومت در برابر مصرف مواد الکلی، فرونشاندن استرس (در محیط کار و روابط فردی) و توسعه مهارت های ارتباطی است. این یافته ها با آنچه ما درباره تغییر در سایر زمینه های زندگی می دانیم مطابقت دارد: مردم هنگامی تغییر می کنند که واقعاً خواهان آن باشند و خود را به قدر کافی برای رودررویی با این چالش قوی حس کنند، نه هنگامی که تحقیر شوند یا مجبور گردند. رویکردی که به فرد اختیار می دهد و به تقویت مثبت او می پردازد بر رویکردی که به اراده و نفوذ خود فرد کمتر اهمیت می دهد ترجیح دارد.
ترجمه : کلینیک الکترونیکی روان

آموزش مهارت های زندگی

آموزش مهارت های زندگی
هدف:
افزایش توانایی های روانی اجتماعی کودکان و نوجوانان به منظور مقابله با مشکلات و کشمکش های زندگی .
پژوهش های بی شماری نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی عاطفی، ریشه های روانی اجتماعی(Psychosocial) دارند.
این پژوهش ها سه عامل مهم را با سوء مصرف مواد مرتبط می دانند[1]:
1. پایین بودن عزت نفس
2. ناتوانی در بیان احساسات
3. فقدان یا کمبود مهارت های ارتباطی
بر اساس پژوهشی که در سال 1987 میلادی بر روی 1684 دانش آموز انجام شد، مشخص گردید که سوء مصرف دارو با «استرس» ارتباط دارد.[2]   ادامه مطلب ...

با تغذیه مناسب به جنگ استرس بروید

با تغذیه مناسب به جنگ استرس بروید
با افزایش گرفتاری های زندگی و استرس که افراد در جوامع ماشینی امروزه با آن دست به گریبانند، معمولاً مواد غذایی کافی به بدن نمی رسد و این به نوبه خود دوباره باعث افزایش سطح استرس و بسیاری مشکلات دیگر می گردد و این دور باطل همچنان در حال تکرار شدن است. در این مقاله ما شما را با 10 دستورالعملل ساده برای تغذیه مناسب و تأمین یک رژیم غذایی سالم تر برای خود، حتی در شرایطی که تحت استرس قرار دارید، آشنا می کنیم. پس از چند هفته، آن ها به صورت عادت برایتان در می آیند و دیگر حتی نیازی به فکر کردن درباره تغذیه مناسب هم نخواهد بود. و شما تفاوت را هم در بدن و هم در سطح استرس خود احساس خواهید کرد.
صبحانه بخورید
شما ممکن است بگوئید صبح ها که گرسنه نیستم، وقت ندارم، وقت ناهار خوردن زود فرا می رسد و غذا می خورم، بهتر است برای تناسب اندام رژیم بگیرم و یا یک پاکت شیری که سر راه از فروشگاه می گیرم و می خورم به قدر کافی مواد غذایی به بدنم می رساند. امّا باید بدانید که حذف صبحانه، نگهداری قند خون در سطحی ثابت را دشوارتر می سازد و این بر فعالیت های روزانه شما اثر مستقیم می گذارد. خوردن صبحانه را فراموش نکنید!
چای سبز بنوشید
اگر شما روزانه مقدار زیادی کافئین مصرف می کنید ممکن است باور نکنید که کافئین چه اثرات سوئی برای سیستم بدن شما دارد. شما می توانید با کاهش تدریجی میزان کافئین مصرفی، سطح استرس خود را پائین آورده و فعالیت ذهنی خود را در طول روز بهبود بخشید. یکی از روش های آسان و سالم انجام این کار، جایگزین ساختن قهوه یا چای سبز بدون کافئین است که هم طعم خوبی دارد و هم مزایای بیشتری از نظر میزان آنتی اکسیدان ها دارد.
آب میوه یا آب گازدار بنوشید
انواع کولاها به دلیل دارا بودن کافئین، اثرات سوئی برای سیستم بدن شما دارند. یک جایگزین سالم برای آن ها، آب میوه یا آب گازدار است. بدین ترتیب به جای کاستن از حجم آب سیستم بدن خود، مقداری آب هم به آن اضافه می کنید. توجه داشته باشید که کافئین، سیستم آب بدن شما را تضعیف می کند. به عبارت دیگر، نوشیدن کافئین، همانند ننوشیدن آب است!
خوراکی های سبک همراه خود داشته باشید
همراه داشتن غذاهای سبک پروتئین دار و سالم در ماشین و محل کار به شما کمک می کند که از کاهش سطح قندخون خود جلوگیری کرده و جلوی خستگی و بدخلقی را بگیرید. به علاوه این ها همیشه مقداری آب هم دم دست داشته باشید که برای سلامتی و کارکرد فیزیکی مناسب، ضرورت دارد.
هله هوله سالم بخورید !
اگر عادت دارید به هنگام استرس یا در ساعت های معینی از روز، هله هوله هایی از قبیل چیپس، پفک نمکی و سایر خوراکی های ناسالم بخورید آن ها را با خلال هویج، تخمه آفتاب گردان (بدون نمک)، کرفس، گل کلم یا سایر خوراکی های سالم جایگزین سازید.
ناهار را از خانه ببرید
بسیاری از مردم به دلیل کمی وقت یا تنبلی، برای ناهار از غذاهای آماده و فوری از قبیل ساندویچ و همبرگر مصرف می کنند. این نوع غذاها معمولاً غذای سالمی نیستند و مواد غذایی کافی به بدن شما نمی رسانند. هرچند این کار کمی در وقت شما صرفه جویی می کند ولی شما می توانید تنها با صرف چند دقیقه، هم غذای سالمتری از منزل برای خود بردارید و هم از نظر اقتصادی صرفه جویی کنید. حتی اگر چند روز در هفته هم بتوانید این کار را بکنید باز هم نسبت به هر روز خوردن غذای بیرون، بهتر است.
بعد از 2 بعدازظهر کافئین نخورید
از آنجا که کافئین دارای نیمه عمری حداقل برابر 6 ساعت در بدن شماست، کافئین که بعدازظهر یا بعد از شام مصرف می کنید می تواند باعث اختلال خواب شما در شب گردد.
چیزهای ناسالم را از محیط تان دور کنید
اگر خوراکی های ناسالم مانند انواع شیرینی ها و چربی ها در منزلتان نباشد، پرهیز از آن ها راحت تر است! ممکن است به نظرتان غیرممکن آید امّا به آشپزخانه بروید و هر چیزی را که بدن شما نمی تواند به روش سالمی مصرف کند، دور بریزید. بدین ترتیب، به هنگام استرس، مجبور می شوید غذاها و خوراکی های سالم بخورید.
خانه تان را پر از غذاهای سالم کنید
از دور ریختن خوراکی های ناسالم مهمتر ، در اختیار داشتن خوراکی های خوب در خانه است. بهترین روش، تهیه فهرستی از غذاها و هله هوله های سالم در ابتدای هر هفته و تهیه آن هاست. بدین ترتیب، مطمئن خواهید شد که هر چیزی را که به آن احتیاج شود در خانه خواهید داشت و نیازی به تحمل استرس درباره این که هر شب چه غذائی بخورید نخواهید داشت. قبلاً فکرش را کرده اید!
از روش های کاهش استرس استفاده کنید
به کار بردن شیوه ها و تکنیک های کاهش استرس، اشتهای شما برای غذاهای ناسالم یا مصرف حجم زیادی غذا را کاهش خواهد داد. در این مورد روش هایی مانند یوگا، ورزش های رزمی و نوشتن خاطرات روزانه توصیه می گردد.
ترجمه : کلینیک الکترونیکی روان یار
منبع
How to Combat Stress with Good Nutrition , Elizabeth Scott, 25 March 2006.
http://stress.about.com

افسردگی چیست و چگونه می توان علائم آن را شناسایی کرد؟

افسردگی چیست و چگونه می توان علائم آن را شناسایی کرد؟ افسردگی در واقع یک بیماری فراگیر و لطمه زننده به روح و روان آدمیست که از مشخصات آشکار آن می توان به احساس پوچ بودن و ناراحتی، احساس ناامیدی و یا بی ارزش بودن و حتی داشتن تفکرات منفی اشاره کرد. گفته می شود که افسردگی عموما با نشانه های فیزیکی همراه است که معالجه نسبت به آن چندان ثمربخش نیست. عموما فرد مبتلا به افسردگی دارای رفتاری کند و آهسته است. محققان می گویند که سه گونه اختلالات افسردگی و پریشان خاطری وجود دارد که عبارتند از افسردگی پیشرفته، اختلال روانی به صورت افسردگی و افسردگی شیدایی. اینگونه اختلالات روانی در مقیاس های شدت و طول مدت، نشانه هایشان با یکدیگر متفاوت هستند. محققان علوم رفتاری می گویند که افسردگی های پیشرفته دارای نشانه ها و علایمی هستند که می توانند فعالیتهای روزمره، مطالعات، خواب، خوردن و شرکت در فعالیتهای خوشایند و سرگرم کننده را تحت تاثیر قرار دهد. چنین حالتی ممکنست برای دفعات گوناگون در طول زندگی آدمی روی دهد. محققان معتقدند که نوع دیگری از افسردگی با درجه شدت پایین تر، اختلال روانی به صورت افسردگیست که در واقع دارای نشانه هایی طولانی مدت است که بر اساس آن شخص از انجام مناسب فعالیتهای روزانه و یا برخورداری از احساساتی خوب و دلپذیر محروم می شود. بسیاری از مردم که مبتلا به این گونه از افسردگی هستند، همواره دوره های پریشان خاطری قابل توجهی را در برخی از برهه های زندگی خود طی می کنند. محققان همچنین با اشاره به نوع سوم افسردگی و پریشان خاطری می گویند، نوع سوم افسردگی که در واقع یک اختلال روحی شیداگونه است، نام بیماری افسردگی دو قطبی را نیز به خود گرفته است. این نوع از افسردگی، البته نه به اندازه دو نوع قبلی ذکر شده، موجب ایجاد تغییراتی در خلق و خوی آدمی می شوند.در پاره ای از مواقع، احساسات و خلق و خوی آدمی، دارای جوش و خروش هایی شده، با این حال در بیشتر مواقع این احساسات رنگ رخوت و سستی به خود می گیرند. هنگامی که یک شخص مبتلا به این نوع از افسردگی دوران بیماری خود را طی کند، می توان گفت که شخص تمامی نشانه های مربوط به این بیماری را از خود بروز می دهد. این نوع از ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری، در بیشتر مواقع، تفکر، قوه متفاوت، حتی رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد که در نتیجه به بروز مشکلات جدی برای شخص و اطرافیان منجر می شود. محققان می گویند که هنوز درمان دقیقی برای اینگونه از افسردگی دریافت نشده است. *علایم ابتلا به افسردگی* محققان علوم روانشناسی و روانپزشکی بر این باورند که اشخاصی که به نوعی به افسردگی و پریشان خاطری مبتلا هستند، لزوما تمامی نشانه های این بیماری را در خود ندارند، گاهی فردی مواردی از علایم این بیماری را از خود بروز می دهد و گاهی نیز شخص دیگری پیدا می شود که حداکثر این نشانه ها را در رفتار و احساسات خود بروز می دهد.این اعتقاد علمی وجود دارد که با توجه به شخص، شدت علایم ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری در دوره های مختلف زندگی متفاوت هستند. با این حال نشانه ها و علایم شناخته شده این بیماری عبارتند از: - ناراحتی های همیشگی، احساس پوچ بودن، پریشان خاطری، احساس ناامیدی و بدبینیاحساس گناهکار بودن، بی ارزش بودن و ناکارآمد بودن - از دست دادن علایق و تفکرات دلپذیر در جریان تفریحات و سرگرمی ها - کاهش قوای بدنی و کرخت و سست شدن رفتار- داشتن مشکلات در امر تمرکز، به خاطر آوردن امور و تصمیم گیری - پریدن از خواب و یا خواب زیاد - از دست دادن میل به غذا خوردن و یا کاهش وزن و حتی بالعکس داشتن میل شدید به خوردن غذا و خواب زیاد- به مرگ و خودکشی فکر کردن و تلاش جهت خودکشی- احساس خشم و بی حوصلگی- علایم فیزیکی طولانی مدت که معالجات پزشکی پاسخگوی آنها نیستند از جمله سردرد و دردهای مزمن- عصبانیت های غیر معمول- کاهش نیاز برای خوابیدن- صبحت کردن زیاد- افزایش میل جنسی- کاهش قوای قضاوت و داوری - رفتارهای نادرست اجتماعی *علل ابتلا به افسردگی* برخی از انواع افسردگی و پریشانی خاطر در خانواده ها همه گیر می شوند که نشان دهنده آن است که در واقع سستی رفتاری در میان افراد یک خانواده می تواند منشاء وراثتی داشته باشد. همچنین این باور علمی و روانشناختی وجود دارد که در برخی از خانواده ها به نظر می رسد که افسردگی های پیشرفته نسل به نسل بروز می کنند. هرچند تحقیقات نشان داده اند این امکان وجود دارد که پریشان خاطری و افسردگی پیشرفته در خانواده هایی که سابقه این بیماری ندارند نیز ظهور یابد. با این حال یک نکته محرزست و آن اینکه چه از طریق وراثتی و یا خیر، اختلالات رفتاری مربوط به پریشان خاطری و افسردگی اغلب مربوط به بروز تغییراتی در ساختار بدن یا عملکرد آن است. تحقیقات نشان می دهند افرادی که دارای سطح پایینی از خود باوری هستند و اغلب نگاه بدبینانه ای نسبت به خود و دنیای اطرافشان دارد و نیز به سرعت تحت فشار استرس های محیطی مستاصل می شوند، آمادگی کامل برای ابتلا به افسردگی دارند. از سوی دیگر تحقیقات سالهای اخیر نشان می دهند که تغییرات فیزیکی در بدن انسان می تواند با تغییرات روحی و روانی نیز همراه باشد. بر این اساس گفته می شود که بیماری هایی از جمله اختلالات مغزی، سکته های مغزی و حملات قلبی، سرطان، پارکینسون و اختلالات هورمونی می تواند عامل ابتلا به افسردگی شوند که در نتیجه موجب آن می شوند که شخص بیمار، سست و کرخت شده و اقدامی جهت مراقبت از خود در برابر این بیماری ها صورت ندهد و بدین ترتیب بهبود شخص همواره به تعویق می افتد. http://asp.irteb.com

افسردگی چیست و چگونه می توان علائم آن را شناسایی کرد؟

افسردگی چیست و چگونه می توان علائم آن را شناسایی کرد؟ افسردگی در واقع یک بیماری فراگیر و لطمه زننده به روح و روان آدمیست که از مشخصات آشکار آن می توان به احساس پوچ بودن و ناراحتی، احساس ناامیدی و یا بی ارزش بودن و حتی داشتن تفکرات منفی اشاره کرد. گفته می شود که افسردگی عموما با نشانه های فیزیکی همراه است که معالجه نسبت به آن چندان ثمربخش نیست. عموما فرد مبتلا به افسردگی دارای رفتاری کند و آهسته است. محققان می گویند که سه گونه اختلالات افسردگی و پریشان خاطری وجود دارد که عبارتند از افسردگی پیشرفته، اختلال روانی به صورت افسردگی و افسردگی شیدایی. اینگونه اختلالات روانی در مقیاس های شدت و طول مدت، نشانه هایشان با یکدیگر متفاوت هستند. محققان علوم رفتاری می گویند که افسردگی های پیشرفته دارای نشانه ها و علایمی هستند که می توانند فعالیتهای روزمره، مطالعات، خواب، خوردن و شرکت در فعالیتهای خوشایند و سرگرم کننده را تحت تاثیر قرار دهد. چنین حالتی ممکنست برای دفعات گوناگون در طول زندگی آدمی روی دهد. محققان معتقدند که نوع دیگری از افسردگی با درجه شدت پایین تر، اختلال روانی به صورت افسردگیست که در واقع دارای نشانه هایی طولانی مدت است که بر اساس آن شخص از انجام مناسب فعالیتهای روزانه و یا برخورداری از احساساتی خوب و دلپذیر محروم می شود. بسیاری از مردم که مبتلا به این گونه از افسردگی هستند، همواره دوره های پریشان خاطری قابل توجهی را در برخی از برهه های زندگی خود طی می کنند. محققان همچنین با اشاره به نوع سوم افسردگی و پریشان خاطری می گویند، نوع سوم افسردگی که در واقع یک اختلال روحی شیداگونه است، نام بیماری افسردگی دو قطبی را نیز به خود گرفته است. این نوع از افسردگی، البته نه به اندازه دو نوع قبلی ذکر شده، موجب ایجاد تغییراتی در خلق و خوی آدمی می شوند.در پاره ای از مواقع، احساسات و خلق و خوی آدمی، دارای جوش و خروش هایی شده، با این حال در بیشتر مواقع این احساسات رنگ رخوت و سستی به خود می گیرند. هنگامی که یک شخص مبتلا به این نوع از افسردگی دوران بیماری خود را طی کند، می توان گفت که شخص تمامی نشانه های مربوط به این بیماری را از خود بروز می دهد. این نوع از ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری، در بیشتر مواقع، تفکر، قوه متفاوت، حتی رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد که در نتیجه به بروز مشکلات جدی برای شخص و اطرافیان منجر می شود. محققان می گویند که هنوز درمان دقیقی برای اینگونه از افسردگی دریافت نشده است. *علایم ابتلا به افسردگی* محققان علوم روانشناسی و روانپزشکی بر این باورند که اشخاصی که به نوعی به افسردگی و پریشان خاطری مبتلا هستند، لزوما تمامی نشانه های این بیماری را در خود ندارند، گاهی فردی مواردی از علایم این بیماری را از خود بروز می دهد و گاهی نیز شخص دیگری پیدا می شود که حداکثر این نشانه ها را در رفتار و احساسات خود بروز می دهد.این اعتقاد علمی وجود دارد که با توجه به شخص، شدت علایم ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری در دوره های مختلف زندگی متفاوت هستند. با این حال نشانه ها و علایم شناخته شده این بیماری عبارتند از: - ناراحتی های همیشگی، احساس پوچ بودن، پریشان خاطری، احساس ناامیدی و بدبینیاحساس گناهکار بودن، بی ارزش بودن و ناکارآمد بودن - از دست دادن علایق و تفکرات دلپذیر در جریان تفریحات و سرگرمی ها - کاهش قوای بدنی و کرخت و سست شدن رفتار- داشتن مشکلات در امر تمرکز، به خاطر آوردن امور و تصمیم گیری - پریدن از خواب و یا خواب زیاد - از دست دادن میل به غذا خوردن و یا کاهش وزن و حتی بالعکس داشتن میل شدید به خوردن غذا و خواب زیاد- به مرگ و خودکشی فکر کردن و تلاش جهت خودکشی- احساس خشم و بی حوصلگی- علایم فیزیکی طولانی مدت که معالجات پزشکی پاسخگوی آنها نیستند از جمله سردرد و دردهای مزمن- عصبانیت های غیر معمول- کاهش نیاز برای خوابیدن- صبحت کردن زیاد- افزایش میل جنسی- کاهش قوای قضاوت و داوری - رفتارهای نادرست اجتماعی *علل ابتلا به افسردگی* برخی از انواع افسردگی و پریشانی خاطر در خانواده ها همه گیر می شوند که نشان دهنده آن است که در واقع سستی رفتاری در میان افراد یک خانواده می تواند منشاء وراثتی داشته باشد. همچنین این باور علمی و روانشناختی وجود دارد که در برخی از خانواده ها به نظر می رسد که افسردگی های پیشرفته نسل به نسل بروز می کنند. هرچند تحقیقات نشان داده اند این امکان وجود دارد که پریشان خاطری و افسردگی پیشرفته در خانواده هایی که سابقه این بیماری ندارند نیز ظهور یابد. با این حال یک نکته محرزست و آن اینکه چه از طریق وراثتی و یا خیر، اختلالات رفتاری مربوط به پریشان خاطری و افسردگی اغلب مربوط به بروز تغییراتی در ساختار بدن یا عملکرد آن است. تحقیقات نشان می دهند افرادی که دارای سطح پایینی از خود باوری هستند و اغلب نگاه بدبینانه ای نسبت به خود و دنیای اطرافشان دارد و نیز به سرعت تحت فشار استرس های محیطی مستاصل می شوند، آمادگی کامل برای ابتلا به افسردگی دارند. از سوی دیگر تحقیقات سالهای اخیر نشان می دهند که تغییرات فیزیکی در بدن انسان می تواند با تغییرات روحی و روانی نیز همراه باشد. بر این اساس گفته می شود که بیماری هایی از جمله اختلالات مغزی، سکته های مغزی و حملات قلبی، سرطان، پارکینسون و اختلالات هورمونی می تواند عامل ابتلا به افسردگی شوند که در نتیجه موجب آن می شوند که شخص بیمار، سست و کرخت شده و اقدامی جهت مراقبت از خود در برابر این بیماری ها صورت ندهد و بدین ترتیب بهبود شخص همواره به تعویق می افتد. http://asp.irteb.com

هوش عاطفی

هوش عاطفی
 می‌تونیم بگیم دو نوع هوش وجود داره:
- هوش تحصیلی
- هوش عاطفی
با دید محدودی که تا به‌حال وجود داشته تنها به هوش تحصیلی توجه و تنها هوش تحصیلی به‌رسمیت شناخته شده، هوشی که شاخص وجود آن و شاخص مقدار آن در افراد مختلف نمره‌های درسی یا نتایج آزمون‌‌های هوشی بوده است.
آزمون‌هایی که معمولاً در محیط‌های بسته برگزار می‌شن طوری که سایر متغیرهای اثرگذار به حداقل رسیده و در واقع متغیرهای محیطی که می‌توانند اثری سرنوشت‌ساز در موفقیت یا شکست یک کار داشته باشند اثرشان تا حد خنثی پایین آورده می‌شود.
در صورتی که حالا توجه دانشمندان به نوع دیگه‌ای از هوش متمرکز شده: «هوش هیجانی» (Emotional Intelligence) که حداقل در زندگی اجتماعی اهمیتی فراتر از هوش تحصیلی داره. هوشی که در طول تاریخ افراد تأثیرگذار و نخبگان اجتماعی رو از نخبگان علمی جدا می‌سازد.
«هوش عاطفی» نشون می‌ده در روابط اجتماعی و در بده‌بستان‌های روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسبه.
یعنی این‌که فرد در شرایط مختلف بتونه امید رو در خود همیشه زنده نگه داره، با دیگران همدلی کنه، احساس‌های دیگران را بشنوه، برای به‌دست آوردن پاداش بزرگ‌تر، پاداش‌های کوچک را نادیده بگیره، نذاره نگرانی قدرت تفکر و استدلال اونو مختل کنه، در برابر مشکلات پایدار باشه و در همه‌حال انگیزه‌ی خود رو حفظ کنه.
«هوش عاطفی» نوعی استعداد عاطفی است که تعیین می‌کنه از مهارت‌های خود چگونه به بهترین گونه‌ی ممکن استفاده کنیم و حتی کمک می‌کنه ذهن‌مون رو در مسیری درست به‌کار بگیریم.
«هوش عاطفی» استفاده‌ی هوشمندانه از هیجاناته، به این معنا که احساس‌ها و ارزش‌های خود را نادیده نگیریم و تأثیرشون رو بر رفتارمون بشناسیم.
به‌طور خلاصه می‌تونیم بگیم تفاوت بین «معلومات کتابی» و «مهارت در زندگی اجتماعی»،
در واقع همان تفاوت بین IQ یا ضریب هوشی با EQ یا هوش عاطفی آن‌هاست.
یافته‌های پژوهش‌های مختلف نشون می‌ده بین نمره‌ی کلی «هوش عاطفی» و برخی مؤلفه‌های اون با «پیشرفت تحصیلی» رابطه‌ی معنی‌داری وجود داره.
برای رسیدن به سطح بالایی از مهارت‌های تحصیلی، ما باید به رشد مناسب در جنبه‌هایی هم‌چون: کنترل هیجان‌ها و عواطف نیز دست پیدا کنیم و یادمون نره که بدون دستیابی به مؤلفه‌هایی که «هوش عاطفی» را می‌سازند قادر به یادگیری بهینه‌ی موضوع‌های درسی نخواهیم بود. 
حالا فکر می‌کنین «هوش عاطفی» شما زیاده یا کم؟!
برای اطلاعات بیش تر می‌تونین به لینک‌های ذیل سری بزنید: